ماهان شبکه ایرانیان

بررسی موانع و عوامل وحدت اسلامی از منظر آیات قرآن کریم

امروزه انسجام و یکپارچگی میان مسلمانان نه تنها از ضروری ترین مسائل روز به شمار می آید، بلکه ادامه حیات آنان به این امر مهم بستگی پیدا کرده است

بررسی موانع و عوامل وحدت اسلامی از منظر آیات قرآن کریم

مقدمه

امروزه انسجام و یکپارچگی میان مسلمانان نه تنها از ضروری ترین مسائل روز به شمار می آید، بلکه ادامه حیات آنان به این امر مهم بستگی پیدا کرده است. امروز حساسیت به اوج رسیده دنیای غرب به مسلمانان از یک سو و عدم احساس مسئولیت مسلمانان نسبت به همدیگر از دیگر سو، و نیز فتنه افکنی و قتل عام های کینه توزانه دسته جمعی و تهاجم مرگبار با سلاح های پیشرفته و مدرن و سکوت مجامع بین المللی، همدلی و همسویی جهان اسلام را ضروری تر می سازد و همواره این پیام را می دهد که هم اکنون حیات و عزت مسلمانان درگرو وحدت است.

به راستی، آیا مسلمانان از خود پرسیده اند که با قطع نظر از نابسامانیهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... تحمیلی بر مسلمانان، چرا این همه نا آرامی ها و لشکرکشی ها در کشورهای اسلامی اتفاق می افتد و حوادثی از این دست با کدام معیار، قابل توجیه و با چه منطقی سازگار است؟! نه تنها کشورهای به ظاهر متمدن و حامی حقوق بشر! چاره ای نمی اندیشند، که آنها به نحوی با عاملان چنین فجایعی همدست اند و دستشان را با خون هزاران انسان بی گناه آلوده اند.

چرا؟ راه چاره چیست ؟ تا به کی کشورهای اسلامی محل تاخت و تاز کشورهای مستکبر و زورگو باشند؟ تا چه زمانی انسان مسلمان با دیدن صحنه های دردناک و به خون خفتن هم کیشان خود و ضجه زدن زنان فرزند مرده و بچه های مادر از دست داده، غصه دار باشند؟! و تا چه موقعی منتظر باشیم که زور مداران، با ایجاد اختلاف در بین فرق و مذاهب اسلامی بر آنها سلطه یافته و سرمایه های آنها را ربوده و آنها را در نهایت ضعف و ذلت نگه دارند؟

با توجه به هماهنگی و وحدتِ نظر جهان غرب؛ بویژه در برابر جهان اسلام، به نظر می رسد چاره ای جز پناه بردن به «وحدت کلمه» و «کلمه واحده» باقی نمانده است.

از گذشته تا به امروز، دشمنان امت اسلامی به اهمیت این عامل عزت و اقتدار پی برده اند و همواره سعی در تضعیف آن داشته اند و از هرگونه تلاشی در اختلاف افکنی بین مسلمانان کوتاهی نکرده اند. شاهد این مطلب هم خط کشی های پررنگ بوجود آمده بین مذاهب اسلامی است. در حالیکه فِرَق و مذاهب اسلامی از مشترکات زیادی برخورداراند که می تواند محور اتحاد و اتفاق باشد. در عین حال در برخی موارد اختلاف هم وجود دارد و دشمنان اسلامی همواره سعی در پررنگ کردن موارد افتراق و اختلاف و کم رنگ کردن موارد اشتراک دارند. در این وضعیت، این سؤال مطرح می شود که با وجود برخی اختلاف نظرها در بین مذاهب اسلامی، آیا وحدت امکان پذیر هست؟ کیفیت و چگونگی بوجود آمدن این وحدت چیست؟ با فرض پذیرش امکان وحدت، در مرتبه بعد، این سؤالات مطرح می شود که چه موانعی بر سر بوجود آمدن وحدت و تقریب مذاهب اسلامی قرار دارد؟ و از طرف دیگر، چه عواملی در حفظ و تحکیم وحدت امت اسلام نقش بسزایی دارد؟

از منابع و منظرهای مختلفی می توان به این سؤالات پاسخ داد. قرآن و سنت دو منبع اصلی دین هستند که می توان پاسخ این سؤالات را در آنها جستجو کرد؛ اما نکته مهم این است که پاسخ سؤالات مذکور باید از منبعی باشد که مورد قبول و پذیرش همه فرق و مذاهب اسلامی بوده و حجیت داشته باشد. با توجه به اینکه در سنت، اختلاف نگاه و نظر وجود دارد، قرآن کریم تنها منبع برای پاسخ به سؤالات است. در همین راستا در این نوشتار تلاش شده از نگاه قرآن کریم به پرسش ها جواب داده شود.

در ابتداء با استفاده از کلیدواژه های " فرق، شقق، نزع، شیع، قطع، اختلف "و همچنین واژه های "اعتصم، أخ، أمّه وسط، اصلح، اصلاح بین الناس، أمه واحده " سعی بر این است که آیاتی که در آنها مطالبی درباره وحدت و تفرقه بیان شده، استخراج و سپس در یک نگاه تحلیلی، نکاتی از آن آیات استفاده گردد و در نهایت، به تنظیم و تبویب آن نکات پرداخته شود.

١. کلیات

سطوح وحدت و اتحاد

با الهام از آموزه های اسلامی و آیات قرآن کریم، می توان به سه سطح از وحدت و همزیستی مسالمت آمیز دست یافت: الف. حوزه اسلامی ب. حوزه ادیان توحیدی ج. حوزه جوامع بشری. (ر.ک: جوادی آملی، ١٣٨٨ش: ٧١ بب)

از انواع وحدت مذکور، آنچه در این نوشتار بررسی و تحقیق شده است، وحدت در حوزه اسلامی می باشد. قرآن، همه کسانی را که شهادتین را بر زبان جاری کرده و اسلام را با حقیقت جانشان پذیرفته باشند، مومن دانسته و در یک تعبیر بسیار گیرا، عمیق، مؤثر وُ پرمعنی، مؤمنان را " برادر " هم خطاب میکند. (ِإَّنمَا اْلمُؤْمِنُونَ إِخْوَة...)

(حجرات، ١٠) روی این اصل مهم اسلامی، مسلمانان از هر نژاد و هر قبیله، و دارای هر زبان، با یکدیگر احساس عمیق برادری میکنند؛ برادرانی که نه تنها در ظاهر، بلکه مهم تر از آن، با هم پیوند قلبی و باطنی دارند. (... أَّلفَ بَینَ قُلُوِبهِم...) (انفال، ٦٣) با توجه به اینکه اّنما ادات حصر در بعید است، مفاد آیه از این قرار است که مؤمنان، فقط برادر یکدیگر هستند و نه مخالف یا مخاصم یکدیگر. به تعبیر دیگر، اسلام تمام مسلمان ها را به حکم یک خانواده می داند، و همه را خواهر و برادر یکدیگر خطاب کرده که نه تنها در لفظ و در شعار؛ که در عمل و تعهدهای متقابل نسبت به یکدیگر مسئولیت دارند. (وَ اْلمُؤْمِنُونَ وَ اْلمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بعض...) (توبه، ٧١)

راهکار وحدت اسلامی

از نگاه قرآن کریم، هر نوع وحدت و همگرایی، ارزش ذاتی نداشته و مطلوب نیست؛ بلکه محور و هدف مقدس است که به وحدت و همگرایی، ارزش و بار مثبت اعتبار میکند؛ یعنی وحدت و همگرایی، ابزار و به مثابه شمشیری دو لبه است؛ اگر همگرایی در راه حق به کار برود، مطلوب است و همگان باید تلاش کنند آن را به وجود آورند و پس از ایجاد، نیز در حفظ آن کوشا باشند و اگر در راه باطل محقق شود، مضر است و از بین بردن چنین اتحادی بر همگان لازم است. مؤید این ادعا آیه شریفه است که می فرماید: «وَتعَاوَُنواْ علَی اْلبرِّ و التَّقْوَی و لاََتعَاوَُنواْ عَلَی الاِثْم  وَاْلعُدْوَان...؛ و (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم همکاری کنید و (هرگز) در راه گناه و تجاوز همکاری ننمائید.» (مائده، ٢) این آیه شریفه بیانگر یک اصل کلی اسلامی تعاون بر «برّ و تقوا» است که سراسر مسائل اجتماعی و حقوقی و اخلاقی و سیاسی را در بر می گیرد. طبق این اصل، مسلمانان موظفند در کارهای نیک، تعاون و همکاری کنند؛ ولی همکاری در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم، و تعاون بر «اثم و عدوان»، به طور مطلق، ممنوع است؛ گرچه مرتکب آن، دوست نزدیک یا برادر انسان باشد.

آیات قرآن کریم به صراحت، مسلمانان و مؤمنان را به حفظ اتحاد و وحدت سفارش کرده است که از جمله این آیات، عبارتند از:

١- در آیه ١٠٣ سوره آل عمران می فرماید: « و همگی به ریسمان الهی (قرآن و پیامبر) که شما را به خدا پیوند می دهد، چنگ زنید و از اختلاف و پراکندگی بپرهیزید، و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که دشمن یکدیگر بودید و او میان دل های شما الفت انداخت و در پرتو نعمت او با یکدیگر برادر شدی»

٢- همچنین در آیه ٦٠ سوره انفال می فرماید:« شما مؤمنان باید برای مقابله با کافرانی که پیرامون شمایند، آنچه در توان دارید از نیروی رزمی و اسبان بسته (آماده نبرد) فراهم آورید تا بدین وسیله کسانی را که دشمن خدا و دشمن شمایند بترسانید [و اندیشه هجوم به مسلمانان را از آنان سلب کنید]»

٣- همچنین در آیه ٤٦ سوره انفال، هشدار می دهد: « و خدا و پیامبرش را در امر جهاد فرمان برید و با یکدیگر اختلاف نکنید که ناتوان می شوید و عزّت و شکوهتان از بین می رود.» این آیات به خوبی منظور از وحدت میان مسلمانان را روشن میکند.

از آنجا که امت اسلامی از فرقه های متعددی تشکیل یافته، ممکن است برخی تصور کنند که راهکار وحدت و اتحاد مسلمانان، اتحاد اعتقادی مسلمانان است؛ بدین گونه که پیروان فِرَق مختلف اسلامی در هیچ موردی نباید دوگانگی و اختلاف داشته باشند و از عقیده گرفته تا عمل و از عبادات تا معاملات، در اصول و فروع و همه امور زندگی، آداب، رسوم، طرز فکر و شیوه های معاشرت و... باید وحدت داشته باشند؛ یا همه فرق اسلامی زیر لوایی واحد در آیند و به قانون واحد و سیاست یگانه، تن در دهند و از یک سیاست و یک رژیم سیاسی و اقتصادی پیروی نمایند. طبیعی است که این تصور خام، نه جامه عمل خواهد پوشید و نه ممکن و معقول است؛ چون به تعبیر شهید مطهری: « چگونه ممکن است از پیروان یک مذهب تقاضا کرد که به خاطر مصلحت حفظ وحدت اسلام و مسلمین، از فلان اصل اعتقادی یا عملی خود که به هر حال، به نظر خود، آن را جزء متن اسلام می دانند، صرف نظر کنند؟ در حکم این است که از او بخواهیم به نام اسلام از جزئی از اسلام چشم بپوشد....» (مطهری، ١٣٨٤ش، ١٥-١٦)

راه حل دیگری که وجود دارد و راه حل عملی هم هست، اینکه بتوانیم زیرساخت های سنتی مذهبی را تغییر داده و یک زیرساخت مذهبی جدید تعریف کنیم و اختلافات فرقه ای را به روساخت های مذهبی مربوط کنیم؛ به عنوان مثال در کشور خودمان، در حوزه ملیت پذیرفته ایم که اختلافات در نحوه لباس پوشیدن، زبان، آداب و رسوم محلی در حد خُرده فرهنگ تلقی شود و در عین حال، در مسئله ای به نام ملیت واحد ایرانی بودن، زیربنای مشترکی تشکیل بدهیم که در صورت به ثبوت رسیدن چنین تئوری، بسیاری از مشکلات؛ همچون امنیت و بحث های جدایی طلبانه حل خواهد شد. اگر بپذیریم که اختلافات مذهبی، زیر بنا هستند، در این صورت، محکوم به تفرقه خواهیم بود ولیکن اگر این تفکر بوجود بیاید که زیربناها، یک سری ویژگی های مشترکی هستند که ما به عنوان مسلمان داریم؛ مثلاً اینکه خدا واحد است، تکالیف اولیه یک مسلمان چیست و اعتقاد به قرآن و مسلمات سنت نبوی که مشترک میان مسلمانان بود، در آن صورت، راه رسیدن به وحدت، هموار خواهد شد.

عملی شدن این تئوری، منوط به برداشته شدن گام های ذیل است:

اولاً: مسلمانان روی اصل «امنا المؤمنون اخوة...» همدیگر را در زندگانی اخلاقی، اجتماعی و سیاسی برادر و دوست ببینند و نه دشمن همدیگر. (ر.ک: حجرات، ١٠)

ثانیاً: در فضای دوستی و برادری فرقه های اسلامی به طور صحیح یکدیگر را بشناسند، از مواضع فکری و اعتقادی هم کاملاً آگاه شوند؛ چون علت فاصله میان مذاهب، عدم آشنایی صحیح از مبانی فکری یکدیگر است. تقریب باید بر پایه بحث وپذیرش علمی باشد تا بتوان با این اسلحه علمی به نبرد با خرافات پرداخت، و باید دانشمندان هر مذهبی در محیطی آرام در گفتگوهای علمی خود، دانش خود را مبادله کنند، ونتیجه بگیرند.

ثالثاً: از توهین به پیشوایان و اصول مذهبی سایر مذاهب اسلامی در خلوت و جلوت پرهیز گردد و از کارها و سخنانی که احساسات و تعصّبات و کینه های مخالف را بر می انگیزد، بشدت دوری شود.(ر.ک: انعام، ١٠٨)

رابعاً: همکاری در ترویج و حفاظت مشترکات دینی که بسیار زیاد است. (ر.ک: مائده، ٢) مسلمانان همه از یک نوع جهان بینی برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم و باشکوه و سابقه دار شرکت دارند. وحدت در جهان بینی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بینش و منش، در معتقَدات مذهبی، در پرستش ها و نیایش ها، در آداب و سنن اجتماعی خوب، می تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظیم و هایل به وجود آورد که قدرت های عظیم جهان، ناچار در برابر آنها خضوع نمایند.

 خامساً: همه مسلمانان در صف واحد در برابر دشمنان قسم خورده اسلام قرار بگیرند. (ر.ک: توبه، ٣٦:... وَ قاِتلُوا اْلمشْرِکینَ کاَّفةً کَما یقاِتلُوَنکُمْ کَافَّةً... و با همه مشرکان بجنگید، چنان که آنان نیز با همه شما می جنگند...)

محور وحدت

اسلام، وحدت ظاهری و اتحاد تصنعی را از میان برداشته و وحدت واقعی و اتحاد حقیقی را جایگزین آن می سازد؛ به همین جهت، معیارش برای اتحاد افراد، جز آن چیزی است که حکومت ها تدارک دیده اند: ملاک اتحاد در اسلام، اعتقاد دینی و پای بندی به آن است، (ر.ک: آل عمران، ١٠٣: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه...) بنابراین، زبان، نژاد، رنگ، زمین و قومیت که از عوامل اختلاف اند و بیشتر به تشدید تفرقه می انجامند، در اسلام محور وحدت نیستند؛ زیرا همه این عوامل، اموری اعتباری و قراردادی اند که حکومت ها آن ها را بنا کرده اند. هرچند این امور اعتباری و انشعابات میهنی و قبیله ای، افراد یک میهن یا قوم و قبیله را در جامعه ای واحد مجتمع می سازد و آن ها را به وحدت فرا می خواند؛ لیکن از طرفی به جدایی ملت ها از یکدیگر می انجامد؛ در نتیجه، وحدت و یگانگی ملت ها، دچار تفرقه و پراکندگی خواهد شد؛ از این رو، اسلام انشعابات را ملغا و اساس اجتماع انسانی را بر مبنای عقیده و ایمان قرار داده است؛ نه چیز دیگر. اتحاد و برادری و انقیاد عمومی، بدون اعتقاد به خدا ممکن نیست؛ چون فقط مبدأ واحد است که وحدت می آورد، وگرنه مبادی کثیر، عامل کثرت و تفرقه است. جز خدا همه چیز کثیر است و تنها واحد ذاتی، خداست.

ممکن نیست کثیر ذاتی، عاملِ وحدت باشد؛ زیرا هر مبدئی پیروان خود را به سوی خویش می خواند؛ از این رو، خدای متعال، اتحاد و برادری را در پرتو ایمان به خدای واحد و اعتقاد همگانی به اصول و فروع دین می داند.

ارزش و اهمیت اتحاد و وحدت

از آیات قرآن کریم استفاده می شود که اتحاد امت از اهم و اساسی ترین مسائل یک اجتماع است؛ بگونه ای که مهم ترین نعمت اجتماعی پس از توحید، عدل و... همانا وحدت است. (و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که دشمن یکدیگر بودید و او میان دل های شما الفت انداخت و در پرتو نعمت او با یکدیگر برادر شدید.) (آل عمران، ١٠٣) و تلاش برای از بین بردن این نعمت الهی، همطراز کفر است. (و برخی از منافقان مسجدی ساختند و بر آن بودند که کفر به خدا و پیامبر را در آن رواج دهند و میان مؤمنان جدایی بیفکنند...) (توبه، ١٠٧)

نبود وحدت و بوجود آمدن تفرقه و تنازع، به قدری مخاطره آمیز است که خدای سبحان، پرهیز از آن را کنارِ دستور اقامه دین، از وظایف انبیای اولواالعزم قرار داده و مؤمنان را به همان چیزی سفارش کرده که به نوح و انبیای پیشین (ع) توصیه کرده بود و آن اینکه دین الهی را با هم اقامه کنند و از تفرقه در دین بپرهیزند. (... فرمان خدا این است که تمامی احکام و معارف این آیین را برپا دارید و در آن اختلاف نیفکنید به گونه ای که بخشی را بپذیرید و بخشی را واگذارید...) (شوری، ١٣) اما حتی اگر در دین اختلافی بوجود آمد و موجب انحراف عقیدتی برخی شد، در این شرایط، هم حفظ وحدت و اتحاد بر اختلاف و انحراف عقیدتی اولویت دارد. شاید به همین دلیل در قضیه نیرنگ سامری، هارون (ع) حفظ وحدت بنی اسرائیل را بر انحراف عقیدتی آنها و بت پرستی و گوساله پرستی شان ترجیح داد (ر.ک: طه، ٩٤:... من ترسیدم که در صورت مقاومت در برابر گمراهان، کار به جنگ و خونریزی بینجامد و تو بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه افکندی...)

همچنین در اهمیت اتحاد در میان صفوف مسلمین از نظر اسلام همین بس که حتی اگر ساختن مسجدی در کنار مسجد دیگر، باعث ایجاد تفرقه و اختلاف و شکاف در میان صفوف مسلمانان گردد آن مسجد تفرقه انداز نامقدس است. (ر.ک: توبه، ١٠٩)

بدون تردید یکی از علل با اهمیت بودن وحدت و اتحاد، این است که وحدت اسلامی فراهم کننده قدرتی حقیقی است که می تواند، تکیه گاه استواری برای مسلمانان، در رویارویی های فرهنگی بین تمدن ها باشد؛ زیرا اگر چه مسلمانان از نیروی عظیم انسانی، امکانات مادی فراوان، موقعیت های استراتژیک، روحیه معنوی بالا، فرهنگ و دیدگاه اعتقادی و فکری مترقی برخوردارند؛ اما چنانچه میان این اجزا و عناصر پراکنده، اتحادی ایجاد نشود  چنان که در حال حاضر چنین است  این مجموعه عظیم کارآیی نخواهد داشت. (ر.ک: حکیم، ١٣٧٧ش: ٣١)

از نکات دیگری که می توان از آن به اهمیت وحدت و اتحاد اسلامی پی برد، تأکید آیات قرآن کریم روی مظاهر وحدت است. مظاهر وحدت در احکام اسلامی فراوان است؛ از جمله می توان به اقامه نماز جماعت، نماز جمعه، نماز عیدین، مراسم حج، جهاد و... اشاره کرد. از این رو، باید نسبت به اجرای آن ها عنایت ویژه داشت.

از موارد مشترک در بین احکام اسلامی، توجه به قبله و انجام دادن اعمال به سوی آن است؛ به عنوان مثال، می توان گفت در هر شبانه روز، پنج بار، نگاه تمام مسلمانان جهان در کعبه به هم می رسد و گویا تمام مسلمانان جهان، شبانه روزی پنج مرتبه در چشمان یکدیگر می نگرند و سخن آنان در آنجا به هم می رسد و تکبیر مسلمان در شرق و غرب دنیا، در کعبه شنیده می شود. این مرکزیت در هیچ یک از ادیان گذشته وجود نداشته و در آینده هم به وجود نخواهد آمد. به عبارت دیگر، کعبه مغناطیس دل های اهل ایمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و کعبه، ارتباطی دائمی است. «اگر کسی از فراز آسمان ها به صفوف نمازگزاران کره زمین بنگرد، دایره های متعدّدی را می بیند که مرکزیت همه آنها کعبه است و توحید، نقطه تمرکز فکر و دل و جان و صفوف مسلمین است». (قرائتی، ١٣٧٨ش: ١٠٩)

با توجه به اصل "تعرف الاشیاء بأضدادها" یکی از راهای پی بردن به ارزش و اهمیت اتحاد و وحدت، توجه به توصیف قرآن کریم از حالت تفرقه و اختلاف است.

در آیات قرآن یکی از مصادیق " عذاب الهی " تفرقه و اختلاف، قلمداد شده است، و این هشداری به تمام مسلمانان است که در صورت نافرمانی و قدرنشناسی نعمت وحدت (آل عمران، ١٠٣)، روح برادری از میان رخت بربسته و گرفتار کیفر تلخ و عذاب اختلاف و تفرقه خواهند شد، و این اختلافِ نکوهیده، بلاست و زمینه عذابهای دیگر را نیز فراهم میکند. تهدید الهی در این باره چنین است: « بگو: خداست که می تواند از فراز سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما بفرستد یا شما را به صورت فرقه ها و گروه های مختلف به هم اندازد و گزند برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند.» (انعام، ٦٥) مراد از «شِیعاً» همان تفرقه میان امت اسلامی است. (ر.ک: ابن قتیبۀ، بی تا: ١٣٤؛ طوسی، بی تا: ٤/ ١٦٢؛ ثعلبی، ١٤٢٢ق: ٤/ ١٥٦) یکی از مفسران معاصر می گوید: «اگر عذاب های یاد شده در این آیه از ضعیف به قوی باشد، عذاب سیل و طوفان و صاعقه یا زلزله ضعیف تر از عذاب اختلاف داخلی است.»(جوادی آملی، ١٣٨٨ش: ١/ ٦٧) و راستی چنین است؛ بلکه گاهی ویرانیهای ناشی از اختلاف و پراکندگی به درجات بیشتر از ویرانیهای ناشی از صاعقه ها و زلزله ها است. شاید بدین علت باشد که چنانچه گروهی به راه صحیح نروند، به دام اختلاف داخلی افتاده و همه عمر را صرف از پا درآوردن رقیب و خارج کردن وی از صحنه خواهند کرد.

قرآن در آیات دیگری، اختلاف و تفرقه را لبه ی پرتگاه آتش دانسته، می فرماید:

«... و آن گاه که بر پرتگاه گودالی از آتش بودید پس شما را از آن رهایی بخشید...» (آل عمران، ١٠٣) و همچنین تفرقه افکنی را کاری فرعونانه (... و میان ساکنان آن دیار اختلاف برانگیخت و از آنان چندین گروه مختلف و متفرق بساخت...) (قصص، ٤)، مشرکانه (... و از مشرکان مباشید *از کسانی نباشید که براساس هواهای نفسانی خود در دینشان اختلاف کردند و یکپارچگی آن را از بین بردند و به گروه های پراکنده ای که هریک پیرو اندیشه ای است تقسیم شدند...) (روم، ٣٢-٣١) و منافقانه (والذین اتخذوا مسجدًا ضرارًا و کفرًا و تفریقاً بین المؤمنین) (توبه، ١٠٧) می داند.

٢. موانع وحدت اسلامی

با توجه به آیات قرآن کریم، از جمله مهم ترین مواردی که مانع بوجود آمدن وحدت در بین امت اسلامی می شود، عبارتند از: جهل و کج فهمی نسبت به معارف اسلام و همچنین عدم آگاهی دقیق و صحیح از سایر مذاهب، خود پسندی و تعصب، دنیا طلبی و ریاست خواهی، القائات شیطانی، بی احترامی و اهانت به مقدسات یکدیگر و بی عقلی؛ که در ادامه به توضیح و تبیین این موارد پرداخته می شود.

٢-١. جهل و کج فهمی نسبت به معارف عالیه اسلام

یکی از بزرگترین موانع وحدت، جهل و عدم فهم مسلمانان نسبت به معارف عالیه اسلام راستین است که در قالب های جهل به عقائد و احکام مذاهب اسلامی و جهل به تاریخ اسلام و تاریخ مذاهب و جهل افکار و اندیشه های گروه ها و افراد موجود در جامعه قابل بررسی است.

هرکس، پیش خود، برداشتی خاص از اسلام دارد و برای آن، اصول و فروعی را معین میکند که گاهی با آنچه دیگران پنداشته اند، مخالف و باعث خروج از اسلام است.

جهل به تاریخ اسلام، سنت معمول هنگام نزول وحی را از خاطرها محو نموده است و منشأ فتنه ها و بدعتها را در ابهام نگه داشته است.

جهل پیروان مذاهب از مذاهب دیگر، جهل جناح های سیاسی و اقلیت های مذهبی از ایده و مسلک یکدیگر، باعث بدگمانی ها و تهمت های زیادی نسبت به هم، دشمنی و صف آرایی در مقابل یکدیگر و پندارهای نادرست در پیدایش مذاهب یکدیگر گردیده است.

استاد شهید مطهری (ره) تحت عنوان «انحطاط مسلمین در عصر حاضر» می فرماید:

«در میان کشورهای دنیا به استثنای بعضی کشورها، کشورهای اسلامی، عقب مانده ترین و منحط ترین کشورها هستند؛ نه تنها در صنعت عقب هستند، در علم،... در اخلاق، در انسانیت و معنویت (نیز) عقب هستند. چرا؟... باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به صورت اصلی در مغز و روح ما، موجود نیست؛ بلکه این فکر، اغلب در مغزهای ما به صورت مَسخ شده، موجود است....» (مطهری، بی تا: ٢٥ / 500 -501)

٢-٢. خود پسندی و تعصب

پیروان هر فرقه و مذهبی، به طور طبیعی مذهب برگزیده خود را نه تنها سرآمد سایر مذاهب می دانند، بلکه برای آن، حقانیت مطلق قائلند و به طور معمول، سایر مذاهب را فاقد آن حقانیت می دانند؛ چه اینکه اگر این حقانیت، صِدق و نجات بخشی مطلق را باور نداشته باشند، نمی توانند در اعتقاد و باور، خود را تنها به یک مدهب پایبند بدانند.

حق شمردن خود و آیین خود، به تنهایی، ناسازگاری را درپی ندارد؛ بلکه اعتقاد به گمراه بودن، منحرف بودن، نجات نیافتن، صادق نبودن و خرافی بودن سایر مذاهب و پیروان ایشان، زمینه این حالت روحی را پدید می آورد که پیرو هر مذهب، پیروان سایر مذاهب را با چشم حقارت و گمراهی و نگون بختی بنگرد و حاضر نباشد خویش را هم وزن و هم سخن ایشان به حساب آورد.

مفسران ذیل آیات «و ای مردم به یقین این است نوع شما که همه یک امت هستید و یک هدف را دنبال میکنید پس بیش از یک پروردگار ندارید و منم پروردگار شما، پس همه از من پروا کنید.*ولی مردم دین و کتابی را که به وسیله پیامبران به آنان عرضه شده بود قطعه قطعه کردند و آن را میان خود تقسیم نمودند و هرکدام کتاب و دینی را برگزیدند و هرگروهی به آنچه در اختیار داشت شادمان بود.

» (مؤمنون، ٥٣-٥٢) به این مطلب اشاره کرده اند که این آیات، یک حقیقت مهم روانی و اجتماعی را بازگو میکند و آن، تعصب جاهلانه احزاب و گروه ها است که هر یک، راه و آئینی را برای خود برگزیده، و دریچه های مغز خود را به روی هر سخن دیگری بسته اند، و اجازه نمی دهند شعاع تازه ای به مغز آنها بتابد، نسیمی به روحشان بوزد و حقیقتی را بر آنها روشن سازد!. (ر.ک: فخررازی، ١٤٢٠ق: ٢٣/ ٢٨٢؛ قمی مشهدی، ١٣٦٨ش: ١٩٣ /٩)

این حالت که از خود خواهی و حب ذات افراطی و خودپسندی سرچشمه می گیرد، بزرگترین دشمن تبیین حقایق و رسیدن به اتحاد و وحدت امتها است. بنابر گفته یکی از مفسران معاصر: «این خوشحال بودن به راه و رسم خویشتن و احساس تنفر و بیگانگی از هر چه غیر آن است، گاه به جایی می رسد که اگر انسان سخنی بر خلاف راه و رسم خویش بشنود، انگشت در گوش می گذارد و جامه بر سر میکشد و پا به فرار می نهد؛ مبادا حقیقتی بر خلاف آنچه با آن خو گرفته، بر او روشن شود؛ (ر.ک: نوح، ٧) (مکارم شیرازی، ١٣٧٤ش: ١٤ / ٢٦٠) در حالیکه آیات قرآن، هدایت یافته ترین افراد را کسانی می داند که به سخنان مختلف گوش داده و از بهترین آنها تبعیت میکند. (... پس بشارت ده به بندگان من *آنان که برای دستیابی به حقیقت، به سخن گوش می سپارند و بهترین آن را پیروی میکنند. اینانند که خدا آنان را راه نموده است و اینانند خردمندان.) (زمر، ١٨-١٧)

٢-٣. دنیاطلبی و ریاست طلبی

خدای متعالی در چهار آیه (بقره، ٢١٣/ آل عمران، ١٩/ شوری، ١٤/ جاثیه، ١٧) علت و انگیزه تفرقه و اختلاف در دین بعد از آمدن علم را با "بغیاً " تعبیر میکند که از آن جمله است: «... فَمَا اختَلَفُوا إلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ اْلعِلْمُ بَغْیًا بَینَهُمْ...» (جاثیه، ١٧)؛ «وَ ماَتفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ اْلعِلْمُ بَغْیا بینَهُمْ...» (شوری، ١٤)

«بغی» در لغت، به معنای طلب (ابن فارس، ١٤٠٤، ذیل ماده بغی) و در عرف و شرع، به معنای طلب کردن چیزی به ناحق است. (ابوالفتوح رازی، ١٤٠٨ق: ٤/ ٢٣٦) واژه "بغیًا" مفعول لأجله برای فعل "اختلفَ" و "تفرّقَ" است؛ (نحاس، ١٤٢١ق: ١/ ١٤٨) بنابراین، بیانگر علت و انگیزه اختلاف و تفرقه است. مفسران در توضیح "بغیاً" آورده اند: " طلبا للملک و الرّیاسۀ " (ابن أبی حاتم، ١٤١٩ق: ٦١٨/٢؛ طبری، ١٤١٢ق: ٣/ ١٤٢؛ ثعلبی، ١٤٢٢ق: ٣/ ٣٤) یعنی علت و انگیزه بوجود آمدن اختلاف، ریاست طلبی و دنیاطلبی بزرگان و علماء است؛ چون اختلاف علمی و تفرقه در دین، اختصاص به عالمان دارد و در بین توده مردم، اختلاف علمی معنا ندارد. مؤید این قید، این آیه قرآن است که می فرماید: «... وَ مَا اختَلَفَ فیهِ إلاَّ اَّلذینَ أوُتوه...؛... اختلاف در آن را پدید نیاوردند مگر کسانی که کتاب به آنها داده شد...» (بقره، ٢١٣) واضح است که اختلاف در کتاب و دین، توسط عالمان اتفاق می افتد تا مردم عادی، و از آنجا که توده مردم، تابع دانشمندان و صاحب نظرانند، اگر آنان هماهنگ و همسو باشند، شکافی در متن جامعه پدید نمی آید؛ چنان که اگر آنها دنیا طلب و ریاست طلب باشند، امیدی به اصلاح جامعه نیست و هرگز طعم گوارای وحدت به ذائقه این جوامع پیرو و محروم نمی رسد و بوی صفا و وفا به مشام آنها نخواهد رسید؛ لذا قرآن کریم، علماء و دانشمندان را پیش از دیگران و بیش از آنها به اتحاد، امر میکند و خطر اختلاف را که از دنیادوستی نشئت می گیرد، به آنها هشدار می دهد و آنها را از عذابِ روزی می ترساند که در آن روز، برخی از چهره ها دگرگون می گردد. (ر.ک: آل عمران، ١٠٦-١٠٥) خطر عالمان بد، آن قدر بزرگ است که با برداشت ناصحیح از دین و کتاب الهی، مذهب تراشی کرده، در برابر پیامبران الهی می ایستند؛ چنان که کتاب های «ملل و نحل» گواهی می دهد که در برابر سلسله انبیا، در طول تاریخ، سلسله متنبّیان و عالمانِ دین ساز قرار دارند. هر زمان که خداوند، پیامبری را فرستاد و دینی را ارایه داد، عالمان غیر مهذّب و دین فروش، در کنار او پیدا شدند و مذهب تراشی و دین پراکنی کردند.

همه مکتب ها و مذاهب غیرالهی، هم چون وهابیت و بهائیت، ساخته و بافته عالمان ریاست طلب است؛ چون مردم عادی، نه توان مذهب سازی دارند و نه دیگران از آن ها می پذیرند.

٢-٤. القائات شیطانی

خدای متعال در این زمینه می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، همگی در برابر خدا تسلیم شوید و از او دستور بگیرید و گام های شیطان را دنبال نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است.» (بقره، ٢٠٨). بر پایه تقابل میان صدر و ذیل آیه، اختلاف و تفرقه از راه های شیطان است؛ چون صدر آیه، مؤمنان را به اتحاد و انقیاد همگانی می خواند و ذیل آن، از پیروی راههای شیطان نهی می کند؛ پس تفرقه واختلاف، از گام های بزرگ شیطان برای تخریب جامعه اسلامی است. شیطان به شیوه های گوناگون، سعی در عملی کردن این نیت شوم خود دارد که از جمله آنها است:

الف. القای تفکرات تفرقه آمیز. چون سبب فاعلی افکار در ذهن انسان یا الهام الهی و فرشتگان است و یا القائات شیطانی (ر.ک: انعام، ١٢١:... و قطعا شیاطین با رمز و اشاره بر افکار دوستانشان القا میکنند...) که معیار تمییز دادن آنها مطابقت آن الهامات و القائات با عقل و نقل معتبر است. (ر.ک: جوادی آملی، ١٣٨٩ش: ٢٧٤ /١٠) و از آنجا که تفرقه و اختلاف، با معارف عقلی و نقلی معتبر مطابقت ندارد، منشأ آن از سوی شیطان است.

ب. ایجاد عداوت و بغضاء از راه خمر و میسر. خدای متعالی در این زمینه می فرماید: « شیطان چیزی جز این نمی خواهد که به وسیله شراب و قمار میان شما دشمنی و نفرت بیفکند...» (مائده، ٩١) شیطان هیچ غرضی از این اعمال خود یعنی خمر و میسر ندارد، مگر ایجاد عداوت و بغضا بین شما.

ج. زبان و کشمکش های زبانی. زبان از بزرگ ترین نعمت های خداست؛ لیکن چون با آن، گناهان فراوانی انجام می گیرد، از راههای نفوذ شیطان است. آیه « و به بندگان مؤمن من بگو که در گفت وگو با کافران سخنی را که نیکوتر است بگویند و از سخن ناشایسته بپرهیزند... بی تردید، شیطان با همین سخنان ناشایسته میان مردم فتنه انگیزی میکند» (اسرا، ٥٣) به خوبی بر این مطلب دلالت دارد. از قرینه تقابل صدر و ذیل استفاده می شود که بندگان خدا باید در سخن گفتن، بهترین شیوه و زیباترین الفاظ را برگزینند؛ زیرا شیطان در کمین نشسته است تا میان آنان اختلاف افکند و شکاف ایجاد کند (ر.ک: جوادی آملی، ١٣٨٩ش: ١٠/ ٢٧٧).

٢-٥. اهانت به مقدسات یکدیگر

آیات قرآن کریم به وفور بر رفتار مؤدبانه با دیگران تأکید دارند و وحی الهی در پی تربیت مؤمنان مؤدبّ به ادب الهی است. توصیه قرآن در روابط بین المللی با مخالفان اعتقادی این است که از قلمرو ادب انسانی و دینی خارج نشوید. (و کسانی را که مشرکان به جای خدا می خوانند دشنام ندهید که آنان نیز خدا را از روی دشمنی که برخاسته از نادانی است دشنام می دهند.»، (انعام، ١٠٨) و در مقابل متکبرترین انسان، پیامبرش را به ادب در گفتار فرا می خوانده، می فرماید: « به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است. *و با او به نرمی سخن بگویید، شاید بر اثر یادآوری شما حقیقت را دریابد و ایمان بیاورد، یا بترسد و به حق نزدیک شود» (طه، ٤٤-٤٣) و آن گاه که عده ای از کافران، با رفتار نامؤدّبانه خود، به نوح (ع) گفتند ما تو را در گمراهی آشکار می بینیم. (اِّناَ لنَرکَ فی ضَللٍ مُبین) (اعراف، ٦٠) این پیامبر الهی با اتصاف به آداب دینی، و با کمال ادب و متانت، در پاسخ فرمود: این اتهام شما بر من وارد نیست که من گمراه باشم؛ بلکه من فرستاده ای از پروردگار عالمیانم و پروردگارم مرا به سوی شما فرستاد تا شما را نصیحت و موعظه کنم. (نوح گفت: ای قوم من، هیچ گونه گمراهی بر من نیست، بلکه من پیامبری از جانب پروردگار جهان ها هستم. *پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و شما را نصیحت میکنم...). (اعراف، ٦٢-٦١) حضرت هود (ع) نیز در مقابل اتهامات ناشایست قومش، نهایت ادب را رعایت و به جای پاسخ به آن ها، خودش را از اتهام سفاهت و نادانی تبرئه و با زبانی پندآمیز، آنان را نصیحت کرد. (ر.ک: اعراف، ٦٨-٦٦)

وقتی رفتار دور از ادب و اهانت آمیز با غیر همکیشان روا نیست، به طریق اولی، نسبت به هم کیشان هم روا نخواهد بود وُ قبح بیشتری دارد و فرقه های مسلمانان به هیچ وجه نباید نسبت به یکدیگر و مقدساتشان اهانتی داشته باشند؛ چون هرگونه اهانتی، موجب جریحه دار شدن احساسات و در نتیجه، سبب برافروخته شدن شعله های اختلاف و تفرقه می گردد. گذشته از اینکه اهانت، نشانه بی منطقی و بی دلیلی است؛ زیرا کسی که برخوردار از منطق و برهان برای اعتقاداتش هست، نیازی به اهانت و سبّ و لعن ندارد.

شیخ صدوق در کتاب اعتقاداتش در روایتی آورده که به امام صادق (ع) عرض می کنند: یکی از صحابه شما در مسجد نشسته و دشمنان شما را ناسزا و لعن میکند.

حضرت فرمود: او را چه شده است؟! خدا او را لعنت کند! ما را در معرض فحش دیگران قرار می دهد! خداوند فرمود: آنها را که کفار به جای خدا می خوانند (مانند بت ها و اجّنه) دشنام ندهید که آنها نیز از روی عداوت و نادانی به خدا دشنام دهند. (صدوق، ١٤١٤ق: ١٠٧)

٢-٦. بی عقلی

قرآن کریم علت تفرقه و تشّتت را به روشنی، عدم عقل می خواند و با اشاره به اختلافات درونی یهودیان که در حقیقت، ملتی پراکنده بصورت جمع اند؛ چون دل هایشان با هم متحد نیست، می فرماید: «تحسبهم مجیعاً و قلوبم شتّی...» (حشر، ١٤) یعنی آن ها را به ظاهر، هماهنگ با هم می پنداری و حال آنکه دل هایشان پراکنده است؛ سپس می فرماید: این پراکندگی از آن روست که آنان اهل عقل نیستند و عاقلانه نمی اندیشند. (...ذلک بأَّنّهم قوم لایعقلون) (حشر، ١٤) از این بیان قرآن، روشن می شود که ملّت پراکنده و دارای اختلاف و تفرق و تشتت، عاقل نیست؛ چون اختلاف مسلمان با کافر، عقلانی است. (...َاشِدّاءُ عَلَی الکُفّار...» (فتح، ٢٩)؛ زیرا حق با باطل جمع نمی شود؛ امّا اختلاف میان پیروان یک مکتب، جز بی عقلی دلیلی ندارد.

این آیه، حکمی فراگیر را بیان میکند که تخصیص بردار نیست؛ هر جمعیت هم مسلک که با هم ناسازگارند، عاقل نیستند؛ یهودی باشند یا مسیحی یا مسلمان؛ چون اگر عقل حاکم نباشد، هوا حاکم است و هر فردی هوا و هوس خاص دارد که پیروی از آن، ریشه اختلاف و ناسازگاری است.

٣. عوامل حفظ و تحکیم وحدت اسلامی

با تأمل در آیات قرآن کریم می توان به مواردی که در حفظ و تحکیم وحدت اسلامی نقش بسزایی دارند، دست یافت که از جمله مهم ترین آنها عبارت است از: اعتصام و تمسک به حبل الهی، تحمل عقاید متقابل، طرد و برائت از اختلاف افکنان، نظارت عمومی بر حفظ وحدت، رشد اخلاقی جامعه و خیرخواهی متقابل، عبرت از سرنوشت امم متفرق و توجه به ثمرات وحدت در جامعه؛ که در ادامه به تبیین این موارد پرداخته می شود.

٣-١.اعتصام و تمسک به حبل الهی

با توجه به آیه «اعتَصِمُوا بِحَبلِ الله جَمیعاً وَ لاَتفَرَّقُوا...» (آل عمران، ١٠٣) قرآن کریم وحدت را بر محور «حَبْل الَّله» توصیه میکند. در سنت تفسیری برای حبل الله مصادیقی بیان شده که از آن جمله است:

الف. دین الهی (مقاتل بن سلیمان، ١٤٢٣ق: ١/ ٢٩٣؛ ابن قتیبۀ، بی تا: ٩٦)، ب. قرآن کریم (ابن أبی حاتم: ١٤١٩، ٣/ ٧٢٣؛ طبری: ١٤١٢ق، ٤/ ٢١)،

ج. عترت پیامبر(ع) (قمی، ١٣٦٧ش: ١/ ١٠٨؛ حاکم حسکانی، ١٤١١ق: ١/ ١٦٨)

از آنجا که دین الهی در قرآن و عترت، ظهور پیدا کرده است، می توان گفت: مصداق دوم و سوم نیز، ذیل مصداق اول قرار می گیرند؛ بنابراین، محور وحدت باید دین خدا باشد؛ نه نژاد، زبان، ملّیت، و... محور بودن دین الهی در وحدت مسلمانان، می طلبد که مسلمانان، شناختی جامع و کامل از دین الهی داشته باشند، و در این راستا، وظایفی در رابطه با دین الهی متوجه مسلمانان هست از جمله:

الف. تمسک به قرآن کریم

«تمسّک» و «تمسیک» به معنای گرفتن و نگه داشتن و رها نکردن و جدا نشدن از چیزی است. ابن فارس گفته است: «المیم و السین و الکاف اصلٌ واحدٌ صحیحٌ یدُلُّ عَلی حَبس الشی ء أوَ تحِبسهُ... میم و سین و کاف اصل واحدی است که دال بر حبس و نگه داشتن چیزی است» (ابن فارس، ١٤٠٤: ٥/ ٣٢٠)؛ انیس، ابراهیم و دیگران نوشته اند: "ممسک بالشی ء: اخذ به و تعلق و اعتصم... تمسک کننده به چیزی یعنی گرفتن آن و تعلق خاطر داشتن و اعتصام به آن است " (انیس، ابراهیم و دیگران، ١٤٠٨ق: ٨٦٩) و با توجه به این معنا، تمسّک و تمسیک به قرآن در پایبندی و التزام قلبی و عملی به معارف و احکام قرآن ظهور پیدا میکند؛ زیرا روشن است که گرفتن و نگه داشتن قرآن و جدا نشدن از آن، به معنای گرفتن و نگه داشتن جلد و کاغذ و خطوط قرآن نیست؛ بلکه به معنای فراگرفتن محتوای قرآن و التزام و پایبندی به آن است.

ب. ارجاع اختلافات به خدا و رسول

برداشت های علمی می تواند زمینه اختلاف را فراهم کند؛ لیکن در پرتو رجوع به محکمات کتاب و سنت، این اختلافات رخت بر می بندد (...چنانچه در امری از امور دین اختلاف کردید، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید. این کار برای شما بهتر و فرجامش نیکوتر است.) (نساء، ٥٩)، به شرط آنکه انسان، با پیشداوری به محضر قرآن و سنت معصومان (ع) نرود تا فهم نادرست و منحرف خود را بر آنها تحمیل کند؛ بلکه اختلافات را بر قرآن و سنت عرضه کند تا با ارائه عامل وحدت، مشکل رفع شود.

٣-٢. تحمل عقاید متقابل

از توجه به قیود "جَمیعاً" و" لاَتفَرَّقوا "در آیه «واعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً ولاَتفَرَّقوا...» (آل عمران، ١٠٣) این نکته مهم استفاده می شود که باید همه با هم دین الهی و قرآن کریم را بفهمند؛ چون تا دین و قرآن را با هم نفهمند هماهنگی و وحدت اسلامی که مورد سفارش قرآن و عترت است، ممکن نخواهد بود.

آیه شریفه «واعتصموا بحبل الله مجیعاً ولا تفرقوا...» (آل عمران، ١٠٣) بدین معنا نیست که همه شما قرآن را به تنهائی و طبق برداشت شخصی بفهمید، بلکه به این معناست که آن را با هم به نحو تضارب آرا و توافق افکار بفهمید و اگر چیزی بر خلاف میل ما بود، یا بر خلاف میل ما عمل شد، صبور باشیم و یکدیگر را تحمّل کنیم (ر.ک: انفال، ٤٦) همه با هم مسلمان باشید و در این مسیر از یکدیگر جدا نشوید و تفرقه و دوگانگی راه نیندازید، اگر توانستیم با هم قرآن را بفهمیم و مسایل اسلامی را در پرتو قرآن تحلیل کنیم؛ با تبادل اندیشه ها اختلاف نظر، اختلاف فکر، اختلاف سلیقه و در نهایتْ یکدیگر را تحمل میکنیم. چنان که در حوزه های علمیۀ فقیهان فراوانی داریم که فهم های گوناگون از یک روایت و در نتیجه فتواهای مختلف دارند؛ امّا یکدیگر را تحمّل میکنند، یکدیگر را عادل می دانند پشت سر یکدیگر نماز می خوانند و عمل یکدیگر را صحیح می دانند؛ چون با هم تبادل نظر میکنند.

٣-٣. طرد و برائت از اختلاف افکنان

خدای متعال در آموزه ای قرآنی به رسولش می فرماید: «... بی تردید کسانی که دینشان را تجزیه نمودند (برخی از اصول و فروع را قبول و برخی را رد کردند، یا فِرَق مختلف در دینشان احداث نمودند) و گروه گروه شدند، تو هیچ پیوندی با آنها (و مسئولیتی از کار آنها و شرکتی در کیفر آنها) نداری» (انعام، ١٥٩)

این آیه هر چند که درباره مشرکان و یهود و نصاری است و اینکه مشرکان، دین ابراهیم، و یهود و نصاری، دین موسی و عیسی را دچار تفرقه کردند، ولی به گفته علامه طباطبایی در عین حال، حکم عامّی می دهد و شامل مسلمانان پس از پیامبر که در دین اسلام تفرقه به وجود آوردند نیز می شود. (طباطبایی، ١٤١٧ق: ٧/ ٣٩٠) خدای سبحان در این آیه، رسول اکرم (ص) را از کسانی که در اصل دین، تفرقه و در متن آن، اختلاف کنند، جدا دانسته و هیچ پیوندی را میان آنها برقرار نمی داند. یکی از دانشمندان معاصر، این جمله را مانند برائتی می داند که درباره مشرکان آمده است:

«... أنَّ اللهَ بَرِی ءٌ مِنَ المُشرِکینَ ورَسوُله..» (توبه، ٣) و خداوند و رسولش به همان نسبت که از مشرکان بیزارند، از اختلاف افکنان نیز بیزارند. (جوادی آملی ١٣٨٨ش: ١٢/ ٦٨)

در زمان معاصر، مسلمانان به تأسی از رسول اکرم (ص) باید افراد و گروه های تفرقه افکن و افراطی را از خود طرد کرده و از آنها برائت جویند؛ به عنوان مثال، شیعه باید از غلات و اهل سنت از نواصب باید برائت بجویند، تا وجود این دو طایفه باعث اشتباه برادران مسلمان شیعه و سنی نشود و همه باید بدانیم که غلو و نصب در اسلام مشروعیتی ندارد.

٣-٤. نظارت عمومی بر حفظ وحدت

خدای متعالی بعد از توصیه به وحدت و نهی از تفرقه در آیه ١٠٣ آل عمران (وَ اعْتَصِمُوا بحَبْل  اللَّهِ جَمیعاً وَ لاَتفَرَّقُوا...)، در آیه بعدی، یکی از وظایف امت اسلامی را دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر می داند و می فرماید: « و باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به نیکی فراخوانند و آنان را به کار پسندیده وادارند و از کار زشت و نکوهیده نهی کنند...» (آل عمران، ١٠٤) با توجه به تناسب آیات، می توان این برداشت را کرد که وحدتِ کلمه بر محور کلمه توحید، بارزترین مصداق معروف، و تفرقه و اختلاف، بارزترین مصداق منکر است (جوادی آملی، ١٣٨٨ش: ١٥ / ٢٥٥) از همین رو، باید مسلمانان در حفظ نعمت وحدت، حساس باشند و یکدیگر را به این خیر و معروف، دعوت بکنند و تفرقه افکنان را از کارشان نهی بکنند. این کار در گرو نظارت عمومی و حساسیت آنها به حفظ و تحکیم وحدت در جامعه است.

٣-٥. رشد اخلاقی جامعه

با توجه به آموزه های قرآن کریم، نفوس غیر مهذَّب و خودخواهی که تابع هواهای نفسانی هستند، موجب اختلافات هستند؛ از این رو، در آیات قرآن، تعالیم فراوانی مبنی بر رشد و ارتقای اخلاقی نفس انسان ها مشاهده می شود تا به کمال برسند. یکی از این تلاش ها را بصورت جدی می توان در سوره حجرات نظاره کرد. از آنجا که قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامی بر اساس معیارهای اخلاقی پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروه های مختلف اسلامی، در ادامه به شرح قسمتی از ریشه های این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها، اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیری و نزاع پایان گیرد.

دستورهای ششگانه ای که در دو آیه ١١و١٢ مطرح شده (نهی از سخریه، عیب جویی، دادن القاب زشت، گمان بد، تجسس، و غیبت) هر گاه به طور کامل در یک جامعه پیاده شود، آبرو و حیثیت افراد جامعه را از هر نظر بیمه میکند؛ نه کسی می تواند به عنوان خود برتربینی، دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد، و نه می تواند زبان به عیبجویی این و آن بگشاید، و نه با القاب زشت، حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند، نه حق دارد گمان بد ببرد، نه در زندگی خصوصی افراد به جستجو بپردازد، و نه عیب پنهانی آنها را برای دیگران فاش کند. به تعبیر دیگر، انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد؛ جان، مال، ناموس، و آبرو.

آیت الله مکارم شیرازی بعد از تفسیر این آیات، در یک جمع بندی می نویسد:

"تعبیرات آیات ١١و١٢ حجرات و روایات اسلامی نشان می دهد که آبرو و حیثیت افراد، همچون مال و جان آنها است؛ بلکه از بعضی جهات، مهمتر است! اسلام می خواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل حکمفرما باشد و مردم، نه تنها در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نبرند، بلکه از نظر زبان مردم، و از آن بالاتر، از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند، و هر کس احساس کند که دیگری حتی در منطقه افکار خود تیرهای تهمت را به سوی او نشانه گیری نمیکند، و این امنیتی است در بالاترین سطح که جز در یک جامعه مذهبی و مؤمن که به لحاظ اخلاقی رشد یافته اند، امکان پذیر نیست. " (مکارم شیرازی، ١٣٧٤ش: ٢٢/ ١٨٦)

خدای سبحان، نمونه چنین جامعه اخلاقی رشد یافته در صدر اسلام را چنین به تصویر میکشد که مؤمنان صدر اسلام (مهاجر و انصار) در دعاهایشان از خدا چنین می خواستند: «... آنان که می گویند: پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند ببخشای و در دل های ما دشمنی کسانی را که ایمان آورده اند قرار مده....» (حشر، ١٠)؛ یعنی دیگران با مردن و دیدنِ برزخ و تحمّل مشکلاتِ آن و پاک شدن، به این صفت وارسته می رسند که اختلاف و کینه ای با هم ندارند؛ آن گاه به بهشت می روند؛ لیکن مردان الهی این نعمتِ بزرگ بهشتیان را در دنیا از خدا می طلبند؛ چون زیباترین و لذّتبخش ترین زندگی، تنها در پرتو وحدت و اتحاد، امکان پذیر است؛ بنابراین، جامعه حکیم و عاقل، همواره در بهشتِ معنوی به سر می برند؛ چون بسیاری از گرفتاری ها از اختلافات درونی و داخلی است؛ وگرنه، تلاش بیگانه، اثر چندانی ندارد؛ از این رو، مردان الهی دعایشان حفظ وحدت است و اینکه مبادا کینه کسی در دلشان راه یابد تا بر اثرآن، گرفتار عذاب الهی شوند و همگان را به آتش اختلاف بسوزانند.

٣-٦. عبرت از تاریخ

با توجه به آیه: «و مانند کسانی نباشید که وحدت خود را از دست دادند و پراکنده شدند، و پس از آن که دلایل روشن برای آنها آمد، در باورهای دینی خود اختلاف کردند...» (آل عمران، ١٠٥) یکی از عوامل قدر دانستن نعمت وحدت و تلاش برای حفظ و تحکیم آن، توجه به سرگذشت امم ماضی و عبرت از سرنوشت آنهاست. این آیه، مسلمانان را از اینکه همانند اقوام پیشین، همچون یهود و نصاری، راه تفرقه و اختلاف را پیش گیرند و عذاب عظیم برای خود بخرند، بر حذر می دارد، و در حقیقت، آنها را به مطالعه تاریخ پیشینیان، و سرنوشت دردناک آنها پس از اختلاف و تفرقه دعوت میکند.

٣-٧. توجه به ثمرات وحدت

از جمله عواملی که در حفظ و بقای یک شی ء، تأثیرگذار است، مفید بودن و ثمر دهی آن شی ء است. در یک نگاه کلی می توان گفت که سعادت انسان و جاودانگی جامعه در سایه اتفاق و اتحاد رقم می خورد و همه عقب ماندگی ها و جمود جامعه، مولود تفرقه، اختلاف و عداوت افراد جامعه به یکدیگر است. در آیات قرآن کریم آثار فراوان برای وحدت، بیان شده که در ادامه مباحث، به ثمرات وحدت امت اسلامی پرداخته می شود.

الف. دفع شرور دشمنان داخلی و خارجی

از مهمترین عوامل پیروزی در برابر دشمنان، انسجام و به هم پیوستگی صفوف در میدان نبرد است؛ نه تنها در نبردهای نظامی، بلکه در نبرد سیاسی و اقتصادی نیز جز از طریق وحدت، کاری ساخته نیست. خدای متعال در سوره صف بعد از انتقاد از مسلمانان و مؤمنانی که فقط شعار جهاد می دهند و در صحنه عمل شرکت نمیکنند، افرادی را که در صفوف متراکم و مستحکم در جهاد شرکت میکنند، ستوده و می فرماید: « قطعا خدا کسانی را که صف بسته در راه او پیکار میکنند و در این راه استقامت می ورزند چنان که گویی بنایی پرداخته شده از سرب اند دوست می دارد» (صف، ٤)

"صف " در اصل، معنی مصدری دارد، و به معنی قرار دادن چیزی در خط صاف است؛ ولی در اینجا، معنی اسم فاعل را دارد. (راغب، ١٤١٢ق: ذیل ماده صف)

مصطفوی می نویسد: «"مرصوص " از ماده " رصاص " به معنی سرب است، و از آنجا که گاه برای استحکام و یکپارچگی بناها، سُرب را آب میکردند و در لابلای قطعات آن می ریختند؛ به طوری که فوق العاده محکم و یکپارچه می شد،» (مصطفوی، ١٣٦٠ش: ٤/ ١٤٧)به هر بنای محکمی "مرصوص " اطلاق می شود. در حقیقت، قرآن دشمنان را به سیلاب ویرانگری تشبیه میکند که تنها با سد فولادین می توان آنها را مهار کرد. تعبیر به "ُ بنْیانٌ مَرْصُوص " جالب ترین تعبیری است که در این زمینه وجود دارد؛ در یک بنا یا سد عظیم، هر کدام از اجزاء، نقشی دارند؛ ولی این نقش در صورتی مؤثر می شود که هیچگونه فاصله و شکاف در میان آنها نباشد، و چنان متحد گردند که گویی یک واحد بیش نیستند، همگی تبدیل به یک دست و یک مشت عظیم و محکم شوند که فرق دشمن را درهم میکوبد و متلاشی میکند! افسوس که این تعلیم بزرگ اسلام، امروز فراموش شده، و جامعه بزرگ اسلامی نه تنها شکل "بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ" ندارد، بلکه به صفوف پراکنده ای تبدیل گشته که در مقابل هم ایستاده اند، و هر کدام هوایی در سر، و هوسی در دل دارند. (ر.ک: مکارم شیرازی، ١٣٧٤ش: ٢٤/ ٦٦) خدای متعال در آخر سوره به چنین مجاهدانی وعده نصرت و پیروزی بر دشمنان را داده، می فرماید: «... و ما کسانی را که ایمان آورده بودند بر دشمنانشان قدرت دادیم و در نتیجه بر آنان پیروز شدند.» (صفّ، ١٤) (ر.ک: سید قطب، ١٤١٢ق: ٦/ ٣٥٥١؛ طباطبایی، ١٤١٧ق: ١٩/ ٢٤٨)

همچنین قرآن از زبان فرعون، این گونه نقل کرده است که در رویارویی با حضرت موسی به ساحران گفت: «فَأَجْمِعُوا کَیدَکُمْ...؛ پس هرترفندی که دارید فراهم آورید، آن گاه استوار و هماهنگ به میدان مبارزه آیید.» (طه، ٦٤) سپس همگی متحد در صف واحدی به میدان مبارزه، گام نهید «...ُثمَّ اْئتُوا صَفّا...» چرا که وحدت و اتحاد، رمز پیروزی شما در این مبارزه سرنوشت ساز است.

ب. اخوت آفرینی

خدای متعال در آیه ١٠٣ آل عمران، وحدت را نعمتی از جانب خدا می داند که به برکت این نعمت، دشمنی از میان رخت بربست و روح اخوت و برادری حکمفرما شد. (... وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَّلفَ بَینَ قُلُوِبکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا...).

از آنجا که قضاوت و داوری نسبت به دیگران، بستگی به نوع نگاه ما به آنها دارد - یعنی اگر انسان نسبت به کسی نگاه دشمنانه داشته باشد، زیبایی ها و نقاط قوتش را نادیده و نشنیده می گیرد-بر امت مسلمان است که برپایه " واذکُرواِ نعمَتَ الله " نباید این موهبت الهی را رایگان از دست بدهند. باید روزهای تلخ اختلاف و به جان هم افتادن و نیز روزگار شیرین وصل، محبّت، اتحاد و کامیابی را به یاد آورند، تا بیشتر، قدر نعمت الهی -برادری - را بدانند و نسبت با پیروان سایر فرق اسلامی، احساسی دوستانه و برادرانه داشته باشند.

ج. عزت و اقتدار نظام سیاسی /دینی

تفرقه، مطابق آیات قرآن، مقدّمه ی ذّلت پذیری است. ابتدا مردم گروه گروه و متفرّق می شوند سپس به استضعاف کشیده می شوند؛ (و میان ساکنان آن دیار اختلاف برانگیخت و از آنان چندین گروه مختلف و متفرق بساخت. او در این میان طایفه بنی اسرائیل را به استضعاف کشید...) (قصص، ٤) چون مردم متفرق، یک دل و یک جهت نبوده، نیروی دسته جمعی آنان ضعیف گشته، نمی توانند در مقابل قدرت دشمنان، مقاومت کنند، و از نفوذ اراده آنها جلوگیری نمایند؛ به همین جهت، منجر به ذلیل شدنشان می شود. خدای متعال همین مضمون را با تعبیری دیگر این چنین می فرماید: و خدا و پیامبرش را در امر جهاد فرمان برید و با یکدیگر اختلاف نکنید که ناتوان می شوید و عزّت و شکوهتان از بین می رود» (انفال، ٤٦)

این آیه، مسلمانان را از " تنازع " نهی کرده است. واژه «تنازع» از «نزع» و به معنای براندازی و برکندن است، و چون به باب مفاعله رفته، همچون «منازعه»، مشارکت در نزع است؛ یعنی جذب و اخذ شیئی به شدت یا نرمی؛ مانند نزع روح از جسد. در واقع، هر یک از متنازعین می خواهد آنچه را که دیگری دارد، بگیرد. (ر.ک: مصطفوی، ١٣٦٠ش: ١٢/ ٧٩) تنازع بدین معناست که دو نفر که از نظر فکر و سلیقه و... اختلاف دارند، در مقابل هم، موضع گیری کرده و یکدیگر را بکوبند تا این که یکی از آن دو بر دیگری پیروز گردد و معلوم است که ثمره اش جز پراکندگی و سستی و ضعف چیز دیگری نیست؛ از این رو، خداوند دستور داده که از پراکندگی و نزاع اجتناب کنید؛ زیرا در غیر این صورت، سست و ضعیف و ناتوان می شوید (فتفشلوا) و در نتیجه، عزت و شکوه شما از میان می رود.

مفسران در معنای جمله «و تذهب ریحکم» گفته اند یعنی «تذهب قوّتکم»؛ زیرا وقتی نیرو کم شد، دشمن غلبه میکند. در واقع، «ریح» در اینجا، استعاره است برای قوت و نیرو؛ (ر.ک: ابن کثیر، ١٤١٩ق: ٤/ ٦٣؛ ابن عاشور، بی تا: ١٢٣/٩) بنابراین، برای رسیدن به عزت و شکوه و قوت، باید دست از منازعه کشید و به وحدت و اتحاد روی آورد؛ چون در اثر اختلاف و نزاع، تمامی وقت مسلمانان گرفته شده و فرصت تفکر و عمل برای اهداف اصلی از ایشان سلب می گردد، و در تمام دوران زندگی، مسائل اصلی، در حاشیه، و مسائل فرعی، در متن زندگی قرار می گیرد. رقبا در همه زمینه ها، از مسلمانان پیشی گرفته و در حقیقت، بدون درگیری های زاید، بر مسلمانان مسلط می شوند. طبیعت انسانی این گونه است که توانایی توجه به چند امر را به صورت مداوم ندارند. وقتی این فرقه مسلمان، تمام همتش را در کوبیدن فرقه دیگر مصروف می دارد و در مقابل، رقیب اصلی ایشان، یعنی آن که اصول هر دو فرقه را بر خلاف عقاید و اهداف خویش می بیند، طلایی ترین فرصت را پیدا کرده و از غفلت حاصله برای رقبا، بیشترین استفاده را برده و به تحکیم خویش می پردازد. گاه این درگیری های فرعی، به اشتباه، اصلی شمرده شده و گروه ها و احزاب مختلف که در اصول اعتقادات و اهداف اولیه مشترکند، یکدیگر را خطرناکتر از رقیب اصلی معرفی می نمایند و امنیت کامل را به دشمن حقیقی می بخشند و در مقابل، نا امنی بی حد و حصری را برای افراد مختلف پای بند به اساس دین و نظام اسلامی، به ارمغان می آورند؛ یعنی مشاهده می شود که افرادی (جناح و حزبی) برای کوبیدن (ترور شخصیت) فرد یا گروهی از مسلمانان، با دشمن اسلام و مقدسات پیمان می بندند؛ حال آن که دستور صریح شریعت نجات بخش اسلام که به کرّات و با الفاظ گوناگون بیان شده، این است که: «ای کسانی که ایمان آورده اید، کافران را به جای مؤمنان دوست و یاور خود مگیرید...» (نساء، ١٤٤)

٤. نتیجه گیری

١- منظور از وحدت امت اسلام، توحید مذاهب نیست؛ بلکه تقریب مذاهب است. رسیدن به این منظور، مستلزم برداشتن گام های ذیل است:

الف. حاکم شدن نگاه أخوت محور(انما المؤمنون اخوة) در بین پیروان مذاهب اسلامی نسبت به یکدیگر

ب. مباحثه علمی دانشمندان مذاهب به منظور آشنایی صحیح و دقیق از یکدیگر و روشن شدن مطالب حق در فضای دوستی و برادری

ج. عدم توهین و بی احترامی مذاهب به مذاهب دیگر و مقدسات آنها د. همکاری در ترویج و حفاظت مشترکات دینی که بسیار زیاد است

ه. قرار گرفتن همه مسلمانان در صف واحد در برابر دشمنان قسم خورده اسلام

٢- با توجه به آیات قرآن کریم، از مهم ترین موانع بوجود آمدن وحدت امت اسلامی عبارتند از:

الف. جهل و در برخی موارد، کج فهمی نسبت به معارف اسلامی و همچنین عدم شناخت صحیح و دقیق از سایر مذاهب

ب. حق شمردن خود و مذهب خود به تنهایی، و از طرف دیگر، اعتقاد به گمراه و منحرف بودن، نجات نیافتن، صادق نبودن و خرافی بودن سایر مذاهب و پیروان ایشان که می توان از آن با عنوان تعصب و خودخواهی یاد کرد.

ج. دنیا طلبی و ریاست خواهی بزرگان و علماء مذاهب

د. القائات شیطانی از طریق تفکرات تفرقه آمیز، گناهان و به خصوص کشمکش های زبانی، سایرگناهان مانند شرب خمر و...

ه. اهانت و بی احترامی به بزرگان و مقدسات سایر مذاهب اسلامی

و. محور نبودن عقل در روابط اجتماعی و حاکمیت هواهای نفسانی بر اعمال و افکار و روابط

٣- از نگاه آیات قرآن کریم، عواملی که در حفظ و تحکیم وحدت اسلامی، نقش مؤثری دارند، عبارتند از:

الف. اعتصام و تمسک به حبل الهی (دین خدا) و تبعیت از فرامین آن و محور قرار دادن آن در اختلافات

ب. با هم فهمیدن دین و منابع آن به خصوص قرآن به نحو تضارب آرا و توافق افکار و صبر کردن و تحمل دیگران به هنگام عدم توافق

ج. تبری جستن از افراد افراطی و تفرقه افکن و طرد آنها از خود

د. حفاظت از وحدت و اتحاد و امر به معروف و نهی از منکر در راستای آن ه. رشد اخلاقی جامعه و خیرخواهی مسلمانان نسبت به یکدیگر

ه. مطالعه در سرنوشت امم ماضی که دچار تفرقه و اختلاف گشته و عبرت گیری از آنها

و. توجه و پررنگ کردن ثمرات وحدت که از جمله آنها می توان به اخوت آفرینی، عزت و اقتدار نظام سیاسی و دینی و دفع شرور دشمنان داخلی و خارجی اشاره کرد.

کتابنامه

١. قرآن کریم، مترجم: محمدرضا صفوی.

٢. ابن أبی حاتم، عبدالرحمن بن محمد(١٤١٩ق)، تفسیر القرآن العظیم، عربستان سعودی، مکتبۀ نزار مصطفی الباز.

٣. ابن عاشور، محمد بن طاهر(بی تا)، التحریر و التنویر، بی جا.

٤. ابن فارس، (١٤٠٤ق)، مقائیس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.

٥. ابن قتبه، عبدالله بن مسلم (بی تا)، غریب القرآن، بی جا.

٦. ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو(١٤١٩ق)، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیۀ.

٧. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی (١٤٠٨ق)، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان رضوی.

٨. انیس، ابراهیم و دیگران (١٤٠٨ ق)، المعجم الوسیط، [بی جا]، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

٩. ثعلبی، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم (١٤٢٢ق)، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

١٠. جوادی آملی، عبدالله (١٣٨٨ش)، تسنیم، ج ١٢، قم، اسراء.

١١. ----------- (١٣٨٨ش)، تسنیم، ج ١٥، قم، اسراء.

١٢. ----------- (١٣٨٩ش)، تسنیم، ج ١٠، قم، اسراء.

١٣. ----------- (١٣٨٨ش)، روابط بین الملل در اسلام، قم، اسراء.

١٤. حاکم حسکانی، عبیدالله بن احمد (١٤١١ق)، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.

١٥. حکیم، محمدباقر (١٣٧٧ش)، وحدت اسلامی (از دیدگاه قرآن و سنت)، ترجمه عبدالهادی فقهی زاده، تهران: تبیان.

١٦. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (١٤١٢ق)، المفردات فی الفاظ القرآن الکریم، بیروت، دارالعلم الدار الشامیۀ.

 ١٧. سید قطب، قطب بن ابراهیم شاذلی (١٤١٢ق)، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق.

١٨. صدوق، محمد بن علی (١٤١٤ق)، إعتقادات الامامیه، قم، کنگره شیخ مفید.

١٩. طباطبایی، محمد حسین (١٤١٧ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفترانتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم.

٢٠. طبری، محمد بن جریر(١٤١٢ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه.

٢١. طوسی، محمد بن حسن (بی تا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

٢٢. فخر رازی، محمد بن عمر(١٤٢٠ق)، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

٢٣. قرائتی، محسن (١٣٧٨ش)، پرتوی از اسرار نماز، تهران، ستاد اقامه نماز، چاپ هفدهم.

٢٤. قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا(١٣٦٨ش)، کنزالدقائق و بحر الغرائب، تهران، سازمان انتشارات وزارت ارشاد اسلامی.

٢٥. قمی، علی بن ابراهیم (١٣٦٧ش)، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب.

٢٦. مصطفوی، حسن (١٣٦٠ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

٢٧. مطهری، مرتضی (١٣٨٤ش)، امامت و رهبری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سی ام.

٢٨. ---------- (بی تا)، مجموعه آثار، ج ٢٥ (احیای فکر دینی - ١٠ گفتار)، تهران، انتشارات صدرا.

٢٩. مقاتل بن سلیمان (١٤٢٣ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

٣٠. مکارم شیرازی و همکاران، ناصر (١٣٧٤ش)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیۀ.

٣١. نحاس، احمد بن محمد(١٤٢١ق)، إعراب القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیۀ.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان