استعمار در نزدیکی مرزهای ایران
قدرت های جهانی در تاریخ به صورت مستمر در پی آن بودند تا با گسترش دامنه و حوزه نفوذ و مناطق تحت سلطه خود، گوی سبقت را از یکدیگر بربایند و در رقابت با هم، دست بالا را پیدا کنند. در واقع یکی از مسائل عمده در حوزه رقابت میان ابرقدرت ها موضوع گسترش نفوذ است که غالبا با افزایش قدرت یکی به ضرر دیگری همراه است. بااین حال اگر بخواهیم از حالت نظری خارج شویم و به موارد و مصدایق این مسئله اشاره کنیم، مثال های مختلفی را می توان در این زمینه ذکر کرد. از رقابت استعمارگران اروپایی در حوزه جنوب شرق آسیا تا خاورمیانه و آمریکای لاتین.
در این میان در چند سده اخیر منطقه خلیج فارس یکی از مناطقی است که در پیرامون مرزهای آبی و خاکی کشورمان همواره مورد نظر قدرت های استعمارگر اروپایی بوده است و این کشورها تلاش کرده اند به هر صورتی در این منطقه راهبردی برای خود جایگاهی به دست آورند. شاید بتوان گفت نقطه سرآغاز این ماجراجویی دوران صفویه است؛ مقطعی که در ایران گاه پادشاهی مقتدر همچون شاه عباس را بر تارک خود می بیند و گهگاه منازعه میان جانشینان، ضعف و عقب ماندگی دولت مرکزی را با خود به همراه دارد.
آنچه پای استعمار را به خلیج فارس باز کرد
شاید بتوان گفت پیشرفت های علمی و در نهایت اکتشافات جغرافیایی بود که سبب شد مناطقی همچون خلیج فارس برای قدرت های جهانی در دوران مدرن اهمیت پیدا کند. در واقع پیشرفت علمی بشر و درنوردیدن مرزهای آبی توسط بزرگ ترین قدرت های نظامی و آبی جهان سبب شد اهمیت خلیج فارس بیش از پیش برای رهبران سیاسی روشن شود. منطقه خلیج فارس فارغ از اینکه امروزه به خاطر نفت و گاز و سایر منابع فسیلی آن شناخته می شود همواره از اهمیت راهبردی برخوردار بوده و به نوعی جهان شرق را به دنیای غرب متصل کرده است. در واقع در تاریخ از طریق این مسیر بود که تجارت مروارید، ادویه، پارچه های زربافت و ابریشم میسر می شد. [1]
بعد از اکتشافات جغرافیایی اروپاییان در نقاط مختلف جهان، منطقه خلیج فارس پذیرای دریانوردان و کاشفان اروپایی شد و البته این آغاز عصر استعمار نیز بود. این روند از قرن شانزدهم میلادی آغاز شد و به تدریج ادامه پیدا کرد. دلیل توجه اروپایی ها به این منطقه در دوران صفویه، حضور ترکان عثمانی در منطقه شام و حوزه دریای مدیترانه بود. همین امر اروپاییان را بر آن داشت تا به دنبال راه جایگزینی برای دستیابی به کالاهای شرق به ویژه ادویه باشند. در واقع بعد از سقوط حکومت بیزانس و قدرت گرفتن امپراتوری عثمانی و تسط ترکان بر منطقه شام، خلیج فارس به عنوان یک آبراه جانشینی برای دریای مدیترانه بود تا به این ترتیب دنیای غرب را به جهان شرق متصل سازد. البته مسیر خشکی نیز وجود داشت؛ مسیری که از روسیه و ایران می گذشت و به شرق آسیا می رسید، اما به دلیل ناامنی راه و وجود دزدان و راهزنان نمی شد بر روی آن حساب کرد. این امر به ویژه از آن رو مهم تلقی می شد که غربی ها تجارت پرسودی با دنیای شرق داشتند و همین امر می طلبید که توجه و تمرکز خود را بر منطقه خلیج فارس قرار دهند. [2]
یکه تازی های اولین قدرت استعماری در خلیج فارس
در این میان، نخستین کشور استعمارگر که توانست به منطقه دسترسی پیدا کند کشور پرتغال بود؛ قدرتی اروپایی که چشم طمع به بسیاری از جزایر موجود در منطقه خلیج فارس داشت و عزم آن را داشت تا سیطره دریایی خود را بر منطقه بگستراند. پای پرتغالی ها ابتدا به هند باز شد و سپس آنها خلیج فارس را در کانون توجه قرار دادند. هدف پرتغالی ها تسلط بر هندوستان و همان گونه که اشاره شد استفاده از زمینه تجارت شرق بود که با تسلط عثمانی ها بر عراق و شام این راه به سوی اروپاییان بسته شده بود. البته دلایل دیگری نیز برای این امر ذکر می کنند از جمله تبلیغاتی که جهان مسیحی قصد داشت در دنیای شرق انجام دهد و مردمان این منطقه را به کیش و آیین خود درآورد، اما در کل مهم ترین عاملی که پرتغالی ها و سایر اروپاییان را به خلیج فارس متمایل کرد مسئله موقعیت ویژه این منطقه برای تجارت بود. [3]
به هرروی با توجه به موقعیت ویژه هند در تولید و تأمین کالاهای مختلف و مسیر حیاتی خلیج فارس برای رسیدن به این منطقه توجه استعمارگران به خلیج فارس دو چندان شد. به عبارت ساده تر تسلط بر خلیج فارس مکمل تسلط بر هند بود و این دو همچون حلقه ای ناگسستنی به یکدیگر متصل بودند. دقیقا به همین دلیل بود که بعد از آنکه پرتغالی ها از هند و خلیج فارس بیرون رانده شدند انگلیسی ها جای آنها را در هر دو منطقه گرفتند و لندن علاوه بر سلطه بر هند و استعمار این کشور، بر منطقه خلیج فارس نیز تسلط پیدا کرد. از یک سو تحولات داخلی در اروپا سبب شد دولت های این قاره برای تأمین مواد خام، کارگر ارزان قیمت و بازار فروش برای محصولات خود با یکدیگر رقابت کنند و هند یکی از سرزمین هایی بود که این منابع را برای آنها فراهم می کرد و از سوی دیگر خلیج فارس بستر و زمینه مناسبی بود برای تجارت ادویه، ابریشم و مروارید توسط اروپاییان. بدین ترتیب در دوران صفویه شاهد رقابت قدرت های اروپایی برای تسلط بر این دو منطقه هستیم. [4]
به لحاظ تاریخی این پرتغالی معروف یعنی واسکودوگاما بود که در سال 1497م به اقیانوس هند و خلیج فارس رسید و توانست به شناختی نسبی از منطقه دست پیدا کند. پس از آن، پادشاه پرتغال در سال 1506م تعدادی ناو جنگی به فرماندهی آلبوکرک راهی اقیانوس هند و خلیج فارس کرد. وی به دستور پادشاه پرتغال راهی هندوستان شد تا راه های تسلط بر بازرگانی مسلمانان در دریای عمان و دریای سرخ را بررسی کند. آنها در نبردهایی مسلمانان را شکست دادند و به لیل توانمندی بیشتر بر منطقه خلیج فارس سیادت و چیرگی یافتند. در واقع پرتغالی ها به دلیل برتری توپخانه ای خود توانستند همه بنادر و سواحل عمان را تصرف و ضربه بزرگی بر پیکر سیاسی و اقتصادی این منطقه وارد کنند و به سرعت راهی هرمز و مسقط شوند. بدین ترتیب، این مناطق زیر سلطه پادشاهی پرتغال قرار گرفتند و خراج گذار این قدرت استعمارگر شدند. در پی این وقایع بود که آلبوکرک ارگی نظامی در هرمز به پا کرد که عامل تضمین کننده تسلط پرتغال بر خلیج فارس در حدود 115 سال بود. این تحولات دقیقا هم زمان بود با پادشاهی شاه اسماعیل صفوی که ایران درگیر جنگ داخلی بر سر قدرت بود و نیروی قدرتمندی برای مقابله با پرتغالی ها نداشت. [5]
اهدافی که هلندی ها در خلیج فارس دنبال می کردند
در سال 1602م شرکت های مختلف هلند که برای تجارت با هند شرقی تأسیس شده بودند با هم ادغام شدند و کمپانی هلند هند شرقی را تأسیس کردند. از این زمان به بعد بود که رقابت سختی بین هلند، پرتغال و انگلستان بر سر تجارت ادویه شکل گرفت و در نهایت کشتی های هلندی بعد از مغلوب کردن کشتی های پرتغالی، مسیر را برای تجارت ادویه برای خود باز کردند. [6]
هدف اصلی کمپانی هند شرقی هلند در وهله اول رقابت با کمپانی هند شرقی انگلستان بود؛ به همین دلیل هم زمان با حضور انگلیسی ها هلندی ها نیز درصدد توسعه مناسبات خود با ایران و حوزه خلیج فارس برآمدند. آنها هم قصد بیرون راندن رقیب خود، یعنی انگلستان، از منطقه را در سر داشتند و هم به دنبال یافتن مراکز دیگری برای یافتن کالا بودند؛ در نتیجه قراردادی میان ایران و هلند در زمان شاه عباس به امضای طرفین رسید که نزدیک به یک قرن تداوم داشت. آنها برای رسیدن به هدف خود از هیچ کوششی دریغ نمی کردند، به مقام های ایران رشوه می دادند، کالاهای ایرانی را گران تر می خریدند و حتی کالاهای خود را به قیمت ارزان تر می فروختند تا بتوانند در بازار ایران برای خود جای پایی پیدا کنند. البته باید گفت که در همین مقطع انگلیسی ها نیز بیکار ننشستند و در سال 1623م کمپانی هند شرقی انگلستان شعبه ای را در بندر عباس افتتاح کرد. بااین حال به دلیل موقعیت محکم هلند در ایران، انگلیس برای مدتی از بندر عباس متوجه بندر بصره شد و در آنجا سرمایه گذاری کرد. این روند ادامه داشت تا اینکه وضعیت تجارت کمپانی هند شرقی متعلق به هلندی ها رو به ضعف گرایید و در نهایت در سال 1765م بود که میر مهنا، که در برابر کریم خان زند قد علم کرده بود، به سلطه هلندی ها پایان بخشید. [7]
مناسبات شاه عباس با انگلستان
با حضور پرتغال به عنوان اولین استعمارگر در منطقه خلیج فارس و با گذشت زمان انگلستان به عنوان رقیبی سرسخت برای این کشور در منطقه مطرح شد. از سال 1600م به بعد بود که انگلستان تلاش کرد به دلایل سیاسی و نظامی به تدریج به سیطره پرتغالی ها در منطقه پایان دهد. نخستین شخص انگلیسی که در سال 1579م به خلیج فارس رسید توماس استفان بود. لندن از قرن شانزدهم وارد حوزه اقیانوس هند شده بود و از اوایل قرن هفدهم بود که تلاش کرد پرتغالی ها را از دور خارج کند.[8]
با این هدف بود که انگلستان با شاه عباس صفوی به توافقی رسید و در نتیجه اتحاد این دو، ایران از راه خشکی و انگلستان از راه دریا به جزیره هرمز، که در تصرف پرتغال بود، حمله کردند و پرتغالی ها را در سال 1622م شکست دادند. پس از این همکاری، مناسبات شاه عباس با انگلستان رو به گرمی نهاد و وی اجازه تأسیس یک مرکز تجاری در بندر عباس را برای این کشور صادر کرد. با حضور روزافزون انگلیسی ها در منطقه به ویژه پس از سلطه بر هند و غارت این کشور، منطقه خلیج فارس برای انگلستان اهمیتی دو چندان یافت؛ ازآن رو که حفظ هندوستان از طریق خلیج فارس هدف راهبردی لندن شد. بااین حال با مرگ شاه عباس و جانشین وی شاه صفی دوران ماه عسل ایران و انگلستان تقریبا به پایان رسید و هلند جای انگلستان را تا حدودی در خلیج فارس گرفت.[9]
پی نوشت ها:
[1] مرضیه بیگی زاده و محمد بصیرت منش، «چگونگی ظهور و سقوط کشورهای پرتغال، هلند، انگلیس و فرانسه در خلیج فارس»، مجموعه مقالات یازدهمین همایش ملی علمی فرهنگی خلیج فارس، ص 63.
[2] عبدالحسین نوایی، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه، تهران، انتشارات سمت، 1377، ص 78.
[3] محمدعلی طرفداری، «حضور نخستین استعمارگران اروپایی در خلیج فارس: سرآغاز رویارویی دو نظام سنتی شرق و بورژوازی غرب»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، ش 36 (1378)، ص 36.
[4] مرضیه بیگی زاده و محمد بصیرت منش، همان، ص 65.
[5] محمدباقر وثوقی، تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار، تهران، سمت، 1384، صص 178-189.
[6] سرآرنولد ویلسون، خلیج فارس، ترجمه محمد سعیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1366، ص 183.
[7] محمدباقر وثوقی، همان، ص 194.
[8] عباس سیاوش پور، استراتژی غرب در خلیج فارس، تهران، انتشارت کمال علم، 1370، ص 41.
[9] عبدالامیر امین، منافع بریتانیا در خلیج فارس، ترجمه علی رجبی یزدی، تهران، امیرکبیر، 1370، ص 18.