امام باقر (ع):گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر به آنان نیکی می کند، ولی پس از مرگ، آنان را فراموش نموده، دین آنها را ادا نمی کند و برای آنان از خداوند آمرزش نمی طلبد. خداوند چنین کسی را عاق والدین ثبت می کند و گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر نسبت به آنان عاق است و از هرگونه احسانی درباره آنان دریغ می ورزد. چون مرگ فرارسد، قرض آنها را ادا می کند و برای آنها از خداوند مغفرت می خواهد، خداوند او را جزو نیکوکاران به پدر و مادر ثبت می کند.
امام باقر (ع):گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر به آنان نیکی می کند، ولی پس از مرگ، آنان را فراموش نموده، دین آنها را ادا نمی کند و برای آنان از خداوند آمرزش نمی طلبد. خداوند چنین کسی را عاق والدین ثبت می کند و گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر نسبت به آنان عاق است و از هرگونه احسانی درباره آنان دریغ می ورزد. چون مرگ فرارسد، قرض آنها را ادا می کند و برای آنها از خداوند مغفرت می خواهد، خداوند او را جزو نیکوکاران به پدر و مادر ثبت می کند.
مردان باید مَهر زنان را بپردازند و کسی که در پرداخت آن بر زنان ستم روا دارد، گویا با آن زن زنا می کند.[1]
بهترین خصلت های زنان، بدترین خصلت های مردان است؛ [یعنی ] تکبر، ترس و بخل. اگر زن متکبر باشد، خود را در اختیار کسی نگذارد؛ اگر بخیل باشد، اموال خود و شوهر را حفظ کند و اگر ترسو باشد، از هر پیشامدی فرار کند.[2]
بزرگ ترین زنان از لحاظ برکت، آنان هستند که هزینه شان سبک تر باشد.[3]
بهترین حالت نزدیکی زن به خداوند، آن هنگام است که در خانه بنشیند.[4]
به زن کاری که از حد و توان او فراتر است، مسپار؛ زیرا زن گُل است نه کارگزار و در گرامیداشت او پا از حد فراتر مگذار و کاری مکن که به شفاعت کردن از کسی طمع کند.[5]
زن
امام کاظم (ع):
جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.[6]
احادیثی درباره احترام به والدین
امیرمؤمنان علی (ع):
بوسیدن پدر و مادر، عبادت است.[7]
هرکس به پدر و مادرش نیکی کند، فرزندانش به او نیکی خواهند کرد.[8]
حضرت رسول (ص):
سه گناه است که کیفرش زود برسد و به آخرت نکشد: اول عاق پدر و مادر بودن؛ دوم بر مردم ستم کردن و سوم احسان را ناسپاسی کردن.[9]
نیکی به پدر و مادر، از ارجمندترین خصلت هاست.[10]
نیکی به پدر و مادر، بزرگ ترین وظیفه است.[11]
فرزند را حقی است و پدر را بر فرزند حقی. حق پدر بر فرزند این است که جز در معصیت خدا، در هر امری از او اطاعت کند.[12]
امام باقر (ع):
گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر به آنان نیکی می کند، ولی پس از مرگ، آنان را فراموش نموده، دین آنها را ادا نمی کند و برای آنان از خداوند آمرزش نمی طلبد. خداوند چنین کسی را عاق والدین ثبت می کند و گاهی انسان در دوران حیات پدر و مادر نسبت به آنان عاق است و از هرگونه احسانی درباره آنان دریغ می ورزد. چون مرگ فرارسد، قرض آنها را ادا می کند و برای آنها از خداوند مغفرت می خواهد، خداوند او را جزو نیکوکاران به پدر و مادر ثبت می کند.[13]
خداوند در سه چیز به احدی رخصت نداده است: یکی ادای امانت، خواه انسان
نیکو باشد یا فاجر فاسق، دیگری وفای به عهد و پیمان و سوم نیکی به پدر و مادر، خواه نیکوکار باشند یا فاجر و کافر.[14]
شیعه ما نیست، جز کسی که خدا را در نظر داشته باشد و او را اطاعت کند و شیعه را نمی توان شناخت جز با تواضع، افتادگی، ادای امانت، ذکر فراوان، روزه گرفتن، نماز خواندن و نیکی با پدر و مادر.[15]
پدرم روزی به جوانی برخورد که به شانه پیرمردی تکیه داده بود. پرسید ای جوان! این پیرمرد کیست؟ جوان گفت: پدرم است. حضرت سجاد (ع) تا آخر عمر با آن جوان صحبت نکرد.[16]
خداوند برای چهار دسته در بهشت خانه آماده کرده است: کسی که یتیمی را پناه دهد؛ به ضعیف ترحم کند و به پدر و مادر مهربان باشد؛ با مملوک خود مهربان باشد و با او مدارا کند.[17]
کسی که می خواهد بر عمر خود بیفزاید و روزی خود را زیاد کند، پس بر پدر و مادر خود نیکی کند.[18]
مردی از رسول خدا (ص) پرسید حق پدر بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: پدر را به اسم نخواند، جلوی پدر راه نرود، پیش از او ننشیند و باعث دشنام پدر نشود.[19]
خانواده
امیرمؤمنان علی (ع):
علی در ضمن وصیت به فرزندش حسن (ع) می فرماید: نباید خانواده ات بدبخت ترین مردمان نزد تو باشند.[20]
امام باقر (ع):
از جدّ خود نقل کرده است که فرمود: هیچ بنایی در مکتب اسلام طرح ریزی نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوب تر از ازدواج باشد.[21]
پی نوشت
[1] ابوحنیفه نعمان بن تمیمى مغربى، دعائم الاسلام، تحقیق: آصف بن علىاصغر فیضى، مصر، دارالمعارف، ج 1، ص 220.
[2] نهجالبلاغه، حکمت 234.
[3] علاءالدین متقى هندى، کنزالعمال، تصحیح: صفوه السقاء، بیروت، مکتبه التراث الاسلامى، ج 16، ص 291.
[4] بحارالانوار، ج 41، ص 250.
[5] نهجالبلاغه، نامه 31.
[6] اصول کافى، ج 5، ص 507.
[7] طبرسى، مکارم الاخلاق، قم، جامعه مدرسین، ص 220.
[8] غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 454.
[9] بحارالانوار، ج 74، ص 74.
[10] همان، ج 77، ص 212.
[11] غررالحکم و دررالکلم، ح 4423.
[12] نهجالبلاغه، حکمت 399.
[13] اصول کافى، ج 2، ص 163.
[14] بحارالانوار، ج 71، ص 56.
[15] حسن بن على بن حسین حرانى، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ص 295.
[16] اصول کافى، ج 4، ص 50.
[17] بحارالانوار، ج 74، ص 71.
[18] بحارالانوار، ج 74، ص 71.
[19] . اصول کافى، ج 3، ص 232.
[20] . بحارالانوار، ج 77، ص 229.
[21] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390 ه-. ق، ج 3، ص 382.
منبع : مجله طوبی ش 34 ص 11 , چراغی،طیبه