ماهان شبکه ایرانیان

خوانشی از عزاداری حسینی (ع)، به مثابۀ یک سبک زندگی

زمانۀ کنونی، توأم بانوعی به هم ریختگی و تداخل فرهنگی در جوامع، ناشی از امواجِ ارتباطات جهانی است. در کنار تمامی توصیه ها برای مقاومت در برابر سیل بنیان افکن الگوهای یک شکل سازِ جهانی، شاید یکی از راه ها، توجه و بازخوانی مجدد آیین ها و سنت های ریشه دوانده در زندگی روزمره باشد

خوانشی از عزاداری حسینی (ع)، به مثابۀ یک سبک زندگی

مقدمه

زمانۀ کنونی، توأم بانوعی به هم ریختگی و تداخل فرهنگی در جوامع، ناشی از امواجِ ارتباطات جهانی است. در کنار تمامی توصیه ها برای مقاومت در برابر سیل بنیان افکن الگوهای یک شکل سازِ جهانی، شاید یکی از راه ها، توجه و بازخوانی مجدد آیین ها و سنت های ریشه دوانده در زندگی روزمره باشد. «آیین ها و اعمال و جریان های فرهنگی وابسته به آن ها، بخش مهمی از نیروی اجتماعی را تحت دایرۀ نفوذ خود دارند و در شکل دهی به هویت جمعی و فردی بسیاری از ایرانیان نقش مهمی داشته و دارند» (شفیعی، 1400، ص 22). عزاداری حسینی پربسامدترین کنش جمعی در جامعۀ ایرانی و پدیدارکنندۀ بخشی از خصلت ها و خلقیاتِ جمعی ما بوده است. نظرسنجی های کنونی نیز این نگاه ویژۀ فرد ایرانی به عزاداری را نشان می دهد. نظرسنجی ایسپا در سال های 1394 و 1397 نشان می دهد حدود 85 درصد مردم، حداقل یک شب در مراسم دهۀ اول محرم شرکت داشته اند و تنها پانزده درصد در مراسم شرکت نکرده اند (خبرگزاری ایرنا، مهرماه 1397). این نکته به خوبی عمقِ نفوذِ عزاداری حسینی(ع) را نشان می دهد.

نظر به جایگاه هنجاری این مناسبت آیینی نزد ایرانیان و توان ساختارساز اجتماعی آن، پرسش اصلی این خواهد بود که چه عناصر و ویژگی هایی از عزاداری حسینی(ع) را می توان با روش پدیدارشناسی استخراج کرد که ضمن تعریف در قالب سبک زندگی، در مقابل سلطۀ فراگیر و سویه های منفی فرهنگ جهانی، قابل تشخیص و تمایز باشد؟

در این پژوهش، نگرش به عزاداری حسینی، مناسباتی فراتر از زاری برای یک مصیبت تاریخی است. در عوض به مانند یک جهان بینی یا خرده فرهنگ مذهبی، دارای محتواهایی چون شجاعت، آزادگی، وفای به عهد، گفتگو، اقناع و ازخودگذشتگی است که با رمزگشایی از این مفاهیم یا پدیدارکردن نمودهای آن، امکان تحقق یک سبک زندگی برای تمام روزهای سال حاصل می آید. پیش از ورود به بحث اصلی، طرح ملاحظات ذیل ضروری است:

در مقالۀ حاضر، کوشش، مصروف بازنمایی و پدیدارشناسی عزاداری به عنوان «پدیده ای انسانی»، با کارکرد اجتماعی و صادر از موجوداتی «غیرمعصوم» است؛ لذا حول فلسفه، جوهر، حقایق معنوی و ثواب آن سخن به میان نمی آید. همچنین با غیرقدسی دانستن اعمال صادره به عنوان عزاداری (مانند هر عمل دیگر انسانی)، بعضاً این امر با افراط و تفریط و آسیب هایی همراه است. لذا با اذعان به امکان وجود برخی آسیب ها، تصریح می شود که بنای مقاله بر آسیب شناسی نیست و تنها بر وجوه مثبت و سامان بخش تمرکز خواهد شد.

عینی سازی برخی مفاهیم، برای سامان زندگی روزمره در قالبِ اصطلاح سبک زندگی، از عمده کوشش های اصلی نگارش این پژوهش است. کمااینکه یکی از مفاهیم اساسی پدیدارشناسی نیز «جهان زندگی» و کشف پدیده ها از «حیات عادی» و روزمره است (حقیقت، 1387، ص 319). در عین حال این به معنای قبول نگاهِ فروکاهیده و عرفی به قیام امام حسین(ع) یا آنچه در روش کارکردگرایی تعقیب می شود نیست؛ زیرا نگرش اخیر منکر ضرورت نگاه معنوی و وحیانی به عاشورا نبوده، بلکه در نظر دارد با به تعلیق درآوردن معانی و پیش فرض ها (اپوخه)، نوعی تنزیه و نگرش متفاوت در فهم عزاداری حسینی ارائه دهد. این رویکرد پدیدارشناسانه، ورای توصیفی عادی انگار و مناسکی، در پی نوعی آگاهی از اعمال و اشیای صادرشده در مجموعه ای به نام عزاداری است. این توصیف پدیدارشناسانه از عزاداری حسینی، با درکی همدلانه با آیین عزاداری همراه است و با اعتباربخشیدن به امکانات و مزیت هایی که عزاداری برای معنادهی و زیست مطلوب تر (خاصه جامعۀ ایرانی) فراهم کرده، به سراغ موضعی نقادانه و تشکیکی نرفته و بنا را بر توصیف مثبت انگار پدیدار گذاشته است.

با علم به برخی پیامدهای منفی محسوس سازی و تبیین فایده گرایانه از مفاهیمِ معنوی، اما یکی از اهداف مقاله، پیدا کردن جایگزینی بومی برای غلبه مقابل فرهنگ یکپارچه گرای جهانی است.

1. روش، چارچوب نظری و ادبیات پژوهش

از آنجا که عمده رویکرد این مقاله، توصیف و بازنمایی وجوه مثبت و معنابخش اعمال صادره از سوی عزاداران حسینی است، برای این پژوهش روش پدیدارشناسی در نظر گرفته شده است. این روشِ شناختِ پدیدارها، اشیا و حتی موضوعات انتزاعی را در بر می گیرد؛ با این ملاحظه که مسئلۀ مربوط به هستی را  به طور موقت یا دائم  میان پرانتز می نهد (یا اصطلاحاً اپوخه نموده) و کیفیت ظهور اشیا را به صورت مسئله ای مستقل بررسی می کند (حقیقت، 1387، ص 318).

گرچه رهیافت پدیدارشناسی اساساً نشئت گرفته از آرای هوسرل بوده، لکن دیگران در ذیل نظرات او آرای متفاوتی ارائه کرده اند. «پدیدارشناسی هوسرل بر تجربۀ ناظری، اساساً بی پیکر و ناشناخته [بی طرف و بدون پیش فرض] استوار است. در مقابل، هایدگر (و به دنبال وی، سارتر) [روش پدیدارشناسی خود را] از تجربه عامل پیکرمندی می آغازند که درگیر مشکلات جهان مادی، ممکن و واقعی است» (ادگار، 1387، ص 76) به عبارتی آرای متأخر چندان استعلایی به موضوع نمی نگرند، بلکه تأثیرات واقعی و مادی جهان را در مسیر پدیدار نمودن موضوعات، مؤثر و دارای عاملیت می دانند. چنان که «شوتس هم ایدئالیسم نهفته در طرح هوسرل را رد می کند تا تجربۀ آدمی را توصیف کند، تجربه ای که در جهان اجتماعی (یا زیست جهان)ی که به صورت بین الاذهانی ساخته شده، رخ می دهد» (ادگار، 1387، ص 76) ضمن اینکه ماهیت توصیفی و گزارشگر این روش برای فهم پدیده ها، راه مناسبی برای درک همدلانه و لِنفسی (مفید به حال من) از مسائلی مانند عزاداری ارائه می دهد و آن گاه که این نتایج در مسیر روایت یا حتی خلق سازه های معنابخش از یک سبک زندگی قرار می گیرد، به روش مناسبی برای شناخت و عینی کردن چگونگی فهم و ارتباط بشری با مقولۀ دین و دین داری تبدیل می گردد.

در کنار روش مذکور، چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر آرای مربوط به سبک زندگی است؛ زیرا مقصد نهایی این یافته ها و پدیدارها، در کاربستی از سبک زندگی خواهد نشست. گیدنز سبک زندگی را «مجموعه ای نسبتاً هماهنگ از همۀ رفتارها و فعالیت های یک فرد معین در جریان زندگی روزمره [... می داند که]، برخوردار از نوعی وحدت است» (گیدنز، 1388، ص 121). براساس آرای او، می توان مفهوم سبک زندگی را از مؤلفه های زندگی مدرن دانست که پس از جنگ جهانی دوم و در پی ظهور دولت های رفاهی در اروپای غربی موضوعیت یافته است. به اعتقاد او، دنیای مدرن گزینه های قابل انتخاب را برای افراد افزایش می دهد؛ درحالی که در فرهنگ های ماقبل مدرن، فرد معمولاً پیرو یک سبک سنتی و شیوۀ زندگی خاص بود. «سبکِ زندگی در فرهنگ های سنتی رواج چندانی ندارد؛ زیرا مستلزم گزینش از میان تعداد زیادی انتخاب های پیش روست و این امکان در جوامع پیشامدرن وجود نداشت» (گیدنز، 1388، ص 121). برداشت اولیه از این سنخ تعابیر گیدنز، ممکن است انگیزۀ بهره گیری از عزاداری (با توجه به ریشه های عمیق اش در سنت) را از دستورکار خارج کند، لکن نوع خوانشی که در ادامۀ متن خواهد آمد، اتفاقاً عزاداری را در پیوند با روزآمدی و اقتضائات مدرن جامعۀ مسلمان ایرانی قرار می دهد.

در فرهنگ «مفاهیم بنیادی نظریۀ فرهنگی»، سبک زندگی مرتبط با مقولۀ هویت فردی یا گروهی عنوان شده؛ «چرا که فرد هویت خود را به واسطۀ گزینش های معناداری بیان می کند که از میان انبوهی از اقلام و الگوهای معین رفتاریِ ممکن که حکم رمزگان های نمادین دارند صورت می دهد» (ادگار، 1387، ص 170). «آرتور آسابرگر» سبک را تداعی کنندۀ واژۀ مد می داند و لذا سبک همچون مد، با طبقۀ اقتصادی اجتماعی پیوند می خورد (آسابرگر، 1371، ص 141). در انطباق این تعبیر از سبک زندگی با موضوع عزاداری حسینی، می توان مفهوم مدوارگی و روزآمدی برخی روش های عزاداری یا سبک های خاصِ نوحه خوانی را در نظر داشت. همچنین برای پیوند و نسبت طبقۀ اقتصادی  اجتماعی با عزاداری حسینی، باید به نوع و کیفیت پذیرایی ها در مناطق مختلف اقتصادی یک شهر یا حتی مضامین و محتواهای متفاوت و مورد استفادۀ منبریان، به تناسب مخاطبان مختلف (شهری، روستایی، تحصیل کرده، سنتی و مدرن) توجه نمود.

تعریف سبک زندگی مبتنی بر اقسام گوناگونی از نظام ارتباطی، نظام معیشتی، تفریح و شیوه های گذران اوقات فراغت و. .. از دیگر تعاریف عنوان شده از سوی یک نویسندۀ ایرانی است (مهدوی کنی، 1386، ص 78). به هر روی، در کنار کلیۀ تعاریف مذکور که هرکدام وجوهی از معنای سبک زندگی را حکایت می کند، آنچه از سبک زندگی مراد است، شامل مجموعه ای از اعمال، کنش ها و اتخاذ شیوه های عملی در زندگی فردی و اجتماعی بوده که برآمده از نگرش ها، هنجارها و مراحل جامعه پذیری افراد است و با ابزار و روش عقل عملی به وجوه عینی زندگی روزمره می پردازد.

در این مقاله، عزاداری حسینی نیز این گونه فهم و تعریف می شود که شامل مجموعه ای از رفتارها و هنجارهایی است که طی قرن ها با فرهنگ ایرانی ممزوج شده و سبک و شیوه ای از زندگی را برای روزها و ماه هایی از سال (فراتر از یک مناسبت دینی) شکل داده است. این مجموعه از مفاهیم و رفتارها، چنان دوام یافته که در جامعۀ متظاهر از تجلیات مدرنیته، همچنان کار ویژۀ خود را به خوبی ایفا می کند.

دراین باره که آیا عزاداری حسینی، قابلیت بازنمایی در قالب سبک زندگی را دارد؟ گرچه اثر مشخصی که این هدف را دنبال کند یافت نشد، لکن محتواهای بسیاری رصد گردید که به نوعی در پی گونه ای الهام گیری از سیرۀ اهل بیت(ع) برای معنابخشی به یک سبک زندگی آرمانی و دین محور بوده اند. لکن عمده مسئلۀ چنین مطالبی که نوعاً از سوی متشرعین نگارش یافته، عبارت بود از نگرش به سبک زندگی به عنوان یک امر متعالی که باید محقق شود؛ نه امری محقق و حاضر در تاروپود فعلی جامعه که تنها باید برجسته و شناسایی شود. این در شرایطی است که سبک زندگی مورد نظر در این مقاله، اساساً در حوزۀ هست هاست، نه بایدهای محقق در آینده.

در میان پژوهشگران مرتبط با مقولۀ عزاداری حسینی شاید بتوان از محسن حسام مظاهری به عنوان یکی از پرکارترین ها نام برد که با تمرکز بر وجوه مختلف عزاداری (اعم از آنچه در سفرنامه ها، مقتل ها، تعزیه ها، کتب نظری و. .. آمده)، دسته بندی های قابل توجهی ارائه نموده که می توان به دو کتاب تراژدی جهان اسلام: عزاداری شیعیان ایران به روایت سفرنامه نویسان، مستشرقان و ایران شناسان (حسام مظاهری، 1397) و کتاب رسانۀ شیعه (حسام مظاهری، 1387) و برخی سخنرانی های منتشرشدۀ ایشان در فضای مجازی اشاره کرد.

در کنار رویکردهای پژوهشگرانه به پدیدۀ عزاداری حسینی، یک گونۀ جدید، «آسیب شناسی عزاداری و مناسک» است. شفیعی در ذیل این سبک، با تمرکز بر رویکردهای عامه پسند در مقولۀ عاشورا می نویسد:

آیین گرای عامه پسند، مناسک سازی و مناسک زایی هم می کند؛ مثلاً در سال های اخیر، تظاهرات مذهبی روز عاشورا به سایر روزهای محرم و نیز روز شهادت سایر ائمه(ع) تسری یافته است. گرداندن ضریح های تازه ساز در شهرها، ساختن و برگزاری دهه های متعدد. .. از مصادیق همین امرند که حاصل این جنبۀ جامعه شناختی و هویتی است. .. (شفیعی، 1400، ص 80).

کثرت چنین محتواهای داوری کننده در خصوص میزان انحراف از معیار در مقولۀ عزاداری احتمال دارد حتی متن پیش رو را با این پیش داوری مورد تردید قراردهد که به جای امر قدسی و متعالی، به امر آیینی و انسانی نظر دارد و دامنۀ عزاداری را برای تمام طول سال می گستراند. لکن تصریح می شود هدف این مقاله مناسک زایی و تجویز مدلِ عزا برای تمامی روزها نیست، بلکه تسری روح، منطق و کارویژه های هویت ساز و قوام دهندۀ اجتماعی مستتر در عزاداری حسینی، در جهت فهم و ساخت یک سبک زندگی است. ضمن اینکه اساساً روش پدیدارشناسی برای مطالعۀ امور دینی، کمتر به صدق و کذب گزاره های دینی می پردازد، بلکه بیش از هر چیز پدیدار امر متعالی و مذهبی در اجتماع و الهام از آن در زندگی روزمره را مدنظر دارد و این نیاز شاید برآمده از مواجهه با واقعیت هایی در جامعۀ ایرانی است که بر اساس پژوهش های صورت گرفته، حکایت از آن دارد که ابژه های نسل بعد از جنگ، ابژه های مربوط به زندگی روزمره از قبیل مد، مصرف، خوراک و پوشاک شده اند (بهار، 1386) و اگر آسیبی هست، حاصل غفلت از ابعاد و مبانی نظری زندگی روزمره است.

2. فرصت سنجی و مصداق یابی از عزاداری حسینی(ع) برای سبک زندگی

با درنظرداشتن مقدمات نظری فوق، در ادامه به مصادیقی برگرفته از عزاداری های امام حسین(ع) اشاره می شود که فراتر از یک کنشگری مناسکی، می توان آن ها را در سطح الگوهایی رفتاری، مرتبط با زندگی روزمره و قابل به کارگیری در یک سبک زندگی مدنظر داشت:

2-1. هاضمه گری فرهنگی

فرهنگ را به معده می توان تشبیه کرد. آن چنان که معدۀ قوی، قادر به گوارش انواع مأکولات، ولو موارد نامطلوب است؛ فرهنگ قوی نیز، قادر به هضم ورودی های ناسالم است؛ مانند فرهنگ ایران که این طور توصیف شده: «یکی از پاره سنگ های جالب توجه [...] ایران، توانایی تاریخی این کشور در جذب فرهنگ های مهاجم و ادغام آن ها در نظام اجتماعی جدید است» (فولر، 1373، ص 33). از منظری، عزاداری حسینی را نیز می توان نوعی فرهنگ هاضمه گر دانست؛ چراکه علی رغم ورود بدعت های نامطلوب و بیگانه با گوهرِ قیام و فلسفۀ عزاداری امام حسین(ع)، این سنت آیینی توانسته در گذر زمان محتوای راستین و الهام بخش خود را حفظ کند و از ابتذال بپرهیزد. به عنوان مثال ورود سازهای موسیقی، علم، زنجیرزنی، برخی مرثیه ها و ضرب آهنگ های سخیف، رسم های خرافی و ده ها مورد دیگر، بدعت ها و انحرافاتی بوده که فرهنگ عزاداری حسینی توانسته آن ها را در خود هضم و خنثی کند. برخی نظرسنجی ها نیز حکایتِ قابل تأملی از این ویژگی پالایشگر دارد. مثلاً در برابر رسم غلطِ قمه زنی که متأسفانه در دوره هایی نیز شیوع داشته، براساس نتایج متأخر یکی از نظرسنجی ها، تنها هفت درصد با قمه زنی در معابر و خیابان ها کاملاً موافق و 2.3 درصد موافق بودند و 69.6 درصد پاسخگویان کاملاً با این سنت خرافی مخالف بودند. دیدگاه های افراد در خصوص اعمالی چون استفاده از زنجیرهای تیغ دار و سینه زنی به صورت برهنه نیز با نسبتی معنادار، از سیر نزولی در تمایل به کاربرد چنین اعمال نمایشی حکایت می کند (جنادله، 1387، صص 68-90).

ورود مقولاتی چون عَلم به عزاداری (منسوب به تثلیث مسیحیت)، روشن کردن شمع (در شب شام غریبان)، برپایی شبیه خوانی (برگرفته از هنر غربی تئاتر)، زنجیرزنی (اخذ از فرهنگ های مروج خودآزاری)، همه نمونه هایی است که در ابتدا، بیگانه با فرهنگ اسلامی و ایرانی بوده، لکن بعد از مدتی از ورود این اشیا و رفتارها، شاهد آن چنان تغییر ماهیتی در این موارد بوده ایم که دیگر کمتر نگرانی از انحراف به ذهن می رسد. مضاف بر این که بسیاری از این اشکال وارد بر عزاداری، در حد فرم باقی می مانند و آن چنان که زیمل می گوید: «جهان توسط انواع کثیری از فرم ها قوام می یابد» (زیمل، 1386، ص 26).

این ویژگی ها، گویای قابلیتی است که فرهنگ عزاداری در هاضمه گری فرهنگی دارد؛ ویژگی که از عناصر اولیه و مورد نیاز برای یک سبک زندگی است و فهم این منطق هضم کننده و پالایشگر می تواند از جمله خطوط اصلی برای طراحی سبک زندگی مطلوب ایرانی  اسلامی باشد.

2-2. اقتضائات و استثنائات سبکِ خودْابرازگر

دوران معاصر را دوران امکان انتخاب های متعدد می دانند. زمانه ای که بشر از قید و بندهای قبیله ای  عشیره ای و فرهنگ های محدود، گسسته و به راحتی امکان کسب آگاهی ها و انتخاب های مختلف و برخلاف فرهنگِ اجتماع پیرامونی اش را می یابد. «در پرتو این آگاهی، زندگی روزمره به طور فزاینده ای درحال تبدیل شدن به موضوع انتخاب شخصی است» (تاجیک، 1390، ص 29). این توان در انتخاب های شخصی، میل به نوعی خودابرازی و به رسمیت شناختن هویت های شخصی و متمایز را تشدید می کند. وضعیت و سبک زندگی این دوره نیز جواز و امکان بروز این فردیت ها را محقق می کند. رواج و رسمیتِ مفهومِ خودابرازگری به عنوان یکی از ویژگی های سبک زندگی مدرن، از برخی مؤلفه ها و تحولات اجتماعی جدید تأثیر پذیرفته است؛ از جمله:

الف) فرایند فردی شدن، متأثر از کم اهمیت شدن وابستگی های سنتی و طبقه ای؛

ب) ظهور طبقۀ متوسط جدید به عنوان طبقه ای تحصیل کرده، عمدتاً شهرنشین، مصرفی و تفریح گرا؛

ج) تأثیر ایده های پسامدرن و اهمیت «مد» و دنبال کردن نوعی سازماندهی مجدد و به هم آمیختن عناصر.

این تحولات در سبک زندگی، مسیرِ منتهی به خودبنیادی و تشویق به منحصربه فردشدن را روز به روز تسهیل می کند و توأمان منش ها و پسندهای جدیدی را می آفریند و با محدودنماندن تغییرات در سطح ظاهر، منشأ تغییراتی در هستی شناسی و فلسفۀ زندگی و به تبع، تجویزِ آرمان ها و هدف گذاری های جدید خواهد شد.

گرداب این دگرگونی ها و تغییرات می تواند منشأ بسیاری از ناهنجاری ها، ازخودبیگانگی ها و شکاف های اجتماعی باشد؛ لکن مفاهیم استخراجی از فرهنگ عزاداری حسینی، این قابلیت را دارد که بر فرض تحمیلی و الزامی بودن این پیامدها، مثال نقضی باشد و اعتبار و الزامات مفاهیمی چون خودبنیادگری، فردیت و موارد پیش گفته را با مفصل بندی خاص به چالش کشد.

در توضیح این مطلب باید گفت که اولاً عزاداری فرصتی برای فروریختن تمامی خودها، از جمله از نوع خودبیانگر آن است. سبک و سیاق عزاداری حسینی با فردیت و تک محوری منافات دارد، بلکه رفتاری جمعی است و شور و زیبایی اش آنجا افزون تر می شود که همچون عزاداری شهر زنجان، فراگیر، یک دست و جمعی باشد.

ثانیاً عزاداری حسینی هرگز مهرِ سنت به معنای رفتاری کلیشه ای، محلی و فولکلور برخود نمی گیرد. طبقۀ متوسط جدید فارغ از نقش، تحصیل و درآمدش، همچنان به شیوۀ گذشته در عزاداری شرکت می کند و برای برپایی و ایفای یک مجلس حسینی، نقش ها و وظایف معمول را ایفا می کند. حتی برخی از افراد طبقۀ متوسط و ساکن کلان شهرها در مناسبت عاشورا، علاقه به حضور در شهرستان، محله و روستای خود دارند تا این مناسک و آداب را در پیوند با گذشته، دوستان و خویشان محلی به جای آورند.

طبقۀ متوسط جدید با ویژگی هایی چون تأثیرپذیری از دانشگاه، کسب ذائقه های جدید فرهنگی  هنری، پوشش به سبک و رنگ مدهای روز جهان و متأثر از فضای فکری و رسانه ای امروز، آن گاه که به عزای حسینی(ع) می رسد، همچون ابنای خود می گرید، سیاه می پوشد و متواضعانه خادمی می کند. اصلاً در نمونۀ مطلوبِ عزای حسینی، نقش ها و طبقه ها معنای متفاوت می یابند، با لباس های یک دستِ مشکی، جلوۀ دارا و ندار درهم می ریزد، طرح و رنگ لباس ها مایۀ تفاخر نمی شود، رئیس و مرئوس جایگاهشان را به فراموشی می سپارند و فارغ از عنوان ها، در همکاری برای عزاداری امام حسین(ع) از هم سبقت می گیرند.

ثالثاً عزاداری حسینی همچنان ریشه در سنت (در مقابل الزامات تحمیلی مدرنیته) دارد. سنت عزاداری در عمق شخصیت افراد ریشه دوانده و جدانشدنی است و این توان را دارد تا افرادی را که در یک چارچوب فکری به عنوان فرد شیعه، مذهبی، محجبه و مانند آن نمی گنجند، به رفتارهایی ارادتمندانه به اهل بیت(ع) ترغیب نماید. مثال بارز آن برگزاری مراسم سوگواری از سوی زرتشتیان در ایام محرم و ابراز احترام و همدردی آن هاست.

گرایش شهروندِ ایرانی معاصر و متعلق به طبقات جدید جامعۀ ایران به عزاداری به سبک سنتی، نه نوعی بازگشت به سنت به معنی تحریف و بزک شده از جنس پسامدرن و یا برآمده از تنوع طلبی های انسان دنیای مدرن، بلکه رویکردی اصیل به معنای توجه به سنتی الهی و معنوی با رویکرد به ساحت آخرت اندیش و روحانی بشر و در یک کلام، «اعتقاد دینی» است.

با این وصف این سؤال پیش خواهدآمد، آیینی که برای دو ماه یا یک دهه، توان صورت بندی شکل خاصی از مناسبات اجتماعی را دارد (جدا از بعد غم انگیز و اشک آلود آن)، آیا توان و زمینۀ آن را ندارد که مؤلفه های فرهنگ سازش را مانند فروریختن اقتدارگرایی غیرضرور بین رئیس و مرئوس (در سبقت هنگام خدمت حین عزاداری)، نگاه بازاندیشانۀ ساکنان کلان شهرها به ریشه ها و پیوندهای محلی شان (در وقت حضور در مراسمی که در زادگاهشان برپا می شود) و. .. برای دیگر ایام سال استخراج و برنامه ریزی نماید؟!

2-3. حدود و شکل مناسباتِ مالی در سبک زندگی

در این واقعیت که برخی شاخص ها و هدف گذاری های مالی جامعۀ امروز، با معیارهای مادی و سوداگرانه انطباق بیشتری دارد تا آموزه های متعالی اسلام، کمتر تردیدی است و در شرایطی که برای توصیف مناسبات اقتصادی دنیای امروز، سیاهۀ متولی می توان فهرست کرد، در شکل درست و به دور از ریا و فریبکاریِ مراسم عزاداری حسینی، جلوه هایی رفتاری از مواجهۀ عزاداران با پول و مسائل مالی رخ می دهد که با تدبر در آن، می توان مناسباتی برای همۀ روزهای سال استخراج نمود؛ مواردی چون:

1. گذشت از مسائل مالی و تساهل در محاسبۀ دخل و خرج برای هیئت های مذهبی، چنان که نوع افراد در خرج کردن برای این منظور کمتر مال دوستی و حساب و کتاب می کنند.

2. در سبک زندگی عاشورایی، اقبال به انفاق و برآوردن نذر، در وهلۀ نخست برای سیرکردن افراد و حتی فقرا و گرسنگان صورت نمی گیرد، بلکه جلب رضایت خدا، آمرزش گناه و شادی روح درگذشتگان ارجحیت دارد؛ جلوه ای بسیار متعالی تر و فراتر از حدِ رسیدن به نتیجۀ سیرشدنِ گرسنگان؛ نکته ای که تنها در فرهنگ جوامع خدامحور معنی می یابد و در مقابل الزامات تفکر سکولار و پراگماتیستی است.

3. نظام همیاری اقتصادی و جمع آوری پول برای نذورات بدون مشخص کردن سهم برای همدیگر (پرداخت بر اساس توان مالی و از سر ارادت)، ویژگی دیگر سبک زندگی عاشورایی است.

4. انتفاع و بهره مندی از نذورات و نتایج گذشت های مالی خیّرین، بدون ایجاد حالت سرشکستگی در فرد متمتّع و فقدان ایجاد رابطۀ بالا و پایین، ویژگی دیگر فرهنگ عزاداری حسینی است. ضمن اینکه در کنار همۀ نوحه ها و ماتم ها در عزاداری، توأمان نوعی بهجت و سرور از توزیع نذری و نشستن بر سر یک سفره وجود دارد. در این سبک از زندگی، فرد دارا و متمول ننگی ندارد که برای گرفتن غذا در صف بایستد. حتی فرد فقیر غذای نذری را متعلق به میزبان نمی داند تا برای او دِینی به بازگرداندن متقابل ایجاد شود. تمام این مثال ها این سؤال را ایجاد می کند که آیا این وضعیت و نوع دوستی ها نمی تواند برای دفعاتی دیگر در سایر روزهای سال تکرارشود؟

ضمن اینکه یادآوری می شود این اعمال در پس زمینه ای به دور از غم و مصیبت صورت می گیرد. به عبارتی، این اعمال نیکوکارانه (چه از سوی بانی و چه مصرف کنندگان آن) کمتر نشانی از حزن دارد که می تواند حکایت از رنگ آمیزی وجه خدایی و آخرت اندیش آن باشد.

2-4. تعریفی متمایز از مقولۀ برند و اعتبار

یکی از عارضه های مصرف در عصر حاضر، افسونِ دنباله روی از مارک ها و برندهاست. در بسیاری موارد «برند» به خودی خود حاکی از کیفیت بالا نیست، بلکه به نشانۀ تفاخر و خودنمایی فرو می افتد. «زیمل در مقاله های خود... به تحلیل شیوه ای پرداخت که به واسطۀ آن می توان از مصرف برای برآوردن آنچه زیمل نوعی فردیت ساختگی می داند استفاده کرد. مصرفی این چنین پیچیده و در عین حال افراطی و اشباع شده، به مصرف کننده اجازه می دهد تا خود را از دیگران متمایزکند» (ادگار، 1387، ص 243) به عبارتی، در شیوۀ رو به رشد امروزی، متأثر از قدرت نیازآفرینی غول های اقتصادی و الزام آن ها به دنباله روی از برندها، خرید و مصرف نه ذاتی، بلکه اعتباری، توهمی و از سر تفاخر بوده و نوعی کارکرد سازندۀ هویت و ابزار ارتباطی و انتقال پیام را ایفا می کند.

به طور مثال، وقتی کسی مقداری شکلات می خرد، او فقط یک ماده خریداری نمی کند، بلکه گستره ای از معانی نمادینی را به دست می آورد که مبین عضویتش در جهان اجتماعی خاصی است. از این نظر [منطبق بر نظریۀ مصرف داگلاس و ایشروود] مصرف کالا، به طور مؤثری تقسیمات اجتماعی و ساختارهای آن را می سازد. [...] آن چنان که برخی دیگر مانند بودریار با استفاده از این تحلیل گفته اند، مصرف کنندگان، تنها محصول نیروهای ساختاری تبلیغات و رسانه دیده نمی شوند، بلکه همواره در معرض الگوهای پیش ساختۀ مصرف و عرفیات اجتماعی قرار دارند و کالاهای نمادین را آگاهانه در قواعد اجتماعی و رمزگانی که برای آن ها و به وسیلۀ خودشان گذاشته شده، مدیریت می کنند (خجسته، 1396، ص 97).

مقابل این رویکرد، توجه به سازوکارهای خاص مصرف در فرهنگ عاشورایی است. در این سبک و فرهنگ، مصرف جنبۀ به ثواب رسیدن و تبرک جستن می یابد، گرچه نقش اطفای برخی غرایض همچون سیر و سیراب شدن را نیز در ضمنِ خود دارد، لکن حتی در این اشکال نیز توصیه به ذکر نام امام حسین(ع) و لعن بر نام قاتل او صورت می گیرد و لذا حتی این وجه مادی و ارضای غریزی نیز، متبرک و متأثر از امری معنوی می گردد.

فرآیند جمع کردن موارد اولیه پخت وپز در ایام عاشورا و توزیع و خوردن آن، همگی با نوعی انگیزۀ کسب خشنودی خدا بوده و از گذر این اخذ ثواب الهی، نتایج مادی نیز مترتب می شود. حتی در سطوح مادی و منفعت اندیشانه، پیرامون مشارکت حول برگزاری برخی مراسم اهل بیت(ع) (که آن را می توان نوعی چشم داشت از خدا در ازای کاری خیر تعبیرکرد) نیز، برای بانی های مجلس و عرضه کنندگان محصولات عاشورایی، همیشه این شادی و امید وجود دارد که از گذر این حرکت خیرخواهانه، برکت و منفعت عایدگردد و لذا این فرصت برای همه (اعم از فرد باایمان و بی ایمان، پرهیزکار و گناهکار، مخلص یا منفعت اندیش) فراهم می شود تا از فرصت انفاق و اطعام در این ایام توشه ای ببرند.

بیراه نخواهد بود اگر معتقد باشیم که حتی صرف حضور افراد ناآگاه و بی قید بر سفرۀ امام حسین(ع)، خواه ناخواه اثری وضعی و معنوی بر بانی و مصرف کننده خواهد گذاشت. شأن محصول عرضه شده در مناسبت حسینی بالاتر از آن است که با «برند» قیاس شود، لکن در تعبیری می توان کالای عرضه شده در مناسبت حسینی را فی نفسه نوعی «برند» و کالای معتبر دانست؛ در شرایطی که همان کالا در خارج از ایام عاشورا یا محیط در نظرگرفته شده برای عزاداری، فاقد آن شأن، جذابیت و منزلت ارزیابی می شود. گرچه این ویژگی بسته به نسبتی است که مردم با امر قدسی برقرار می کنند. چه بسا درصورت عدم مدیریت فرهنگی، کم رنگ شدن شعایر و جدی نگرفتن میراث حسینی و فرو افتادن در مسیری عرفی، نان و نمک این مجلس نیز از سکه بیفتد.

در مجموع می توان جدا از تمایزی که مفاهیمی چون عاشورا و عزاداری به اشیا می بخشند و به طریقی ارزش افزوده و برندسازی معنوی برای اشیایی چون محصولات نذری ایجاد می کنند، به نظر می رسد این اتفاق، دارای فرمولی تکرارشونده برای دمیدن روح معنوی در بسیاری از پدیده ها و خوراکی ها برای دیگر ایام سال است؛ مانند «سلام بر حسین»ی که هنگام نوشیدن آب گفته می شود، یا بسم اللهی که پیش از شروع غذا بر زبان جاری می شود که روحی معنوی به این اشیا می بخشد. این ورود و عاملیت فعل معنوی در کالبد مادی غذا آنجایی برجسته می شود که آن را با نفوذ روح تفاخر و تمایزدهنده ای مقایسه کنیم که در برخی افراد از تبرج در مصرف برخی کالاها و برندها جلوه می کند.

2-5. هدفمندی در طیّبات با پیوست معرفتی در لذایذ

غذا و برندشدن صنعت غذایی، آن چنان جایگاه استراتژیک دارد که بعد از فروریختن اتحاد جماهیر شوروی و پرچم های فاتحانۀ آمریکا در خاک این سرزمین، راه اندازی فروشگاه های زنجیره ای مک دونالد از جمله نمادهای غالب در این کشور عنوان شده است. لذا سوای از اینکه طعم و کیفیت محصولی خوراکی (مثل مک دونالد) مورد امتیازدهی باشد، باید توجه داشت که حواشی یک برند غذایی، در حد یک ابزار سیاسی و راهبردی می تواند ایفای نقش و معنادهی کند، تا آنجا که «ممکن است هدف اولیه غذا، یعنی رفع گرسنگی، تقریباً به کلی فراموش شود» (گرونو، 1392، ص 172).

متقابلاً کافی است به بُعد خوراک و طعام نذری در فرهنگ عاشورا دقت شود که بعضاً با مزاح، ایام عاشورا را گره خورده با لذت و شوقِ صَرف غذاهای مطلوب و نذری توأمان کرده و چه بسا، یکی از رازها و شگردهای مطلوبیت این ایام حتی نزد افرادی که کمتر به ابعاد معنوی و الهیاتی این ایام می نگرند، ویژه بودن عاشورا از بعد انفاق و نذری دادن باشد. به عبارتی، خوردن درعینِ رفتاری غریزی و مادی، می تواند موضوع برخی تجلیات معنوی (مثل انفاق) قرار گیرد و یا حتی پهن شدن سفره در وسعتی بزرگ تر، کارکردی ارزشی و اجتماع ساز بیابد؛ نکته ای که مورد توجه زیمل نیز قرارداشته است:

مانند دیگر ابعاد زندگی، پست ترین نمودهای زندگی نه تنها می توانند نقطۀ آغازین ارزش های والاتر، بلکه مبنای شکل گیری آن ها باشند. در شکل گیری ارزش های زندگی ما، این حقیقت که ما مجبور به خوردن هستیم آن قدر نازل و ابتدایی می نماید که به طور بدیهی همگان در آن شریک اند. درنتیجه، خوردن اجازه می دهد که مردم در وعده های غذایی گردهم آیند و از طریق جامعه پذیریِ ناشی از آن، طبیعت گرایی صِرف خوردن به شدت مغلوب شود (گرونو، 1392، ص 174).

و این دقیقاً از کارکردهای ضمنی مقولۀ غذا در فرهنگ عزاداری عاشورا است که این اجتماع سازی در ذیل مفهوم «فرهنگ سفره» سامان می یابد؛ مفهومی که افراد مختلف از طبقات و گرایشات فکری مختلف را حول فعلی شخصی و غریزی (غذاخوردن) با نوعی جهت گیری معنوی گِردهم می آورد.

نکتۀ جالب اینکه این پیوند مادی (بعد شکم و خوراک)، با معنا (بعدِ معرفتی و مذهبی) به همین جا ختم نمی شود، بلکه با دقت در تولیدات غذایی فرهنگ عاشورا، نوعی فلسفه و مبنای سودمندی قابل تشخیص است. به طور مثال، عطر و گلابی که در شله زرد ریخته می شود، نوعی کاستن تلخی و اندوه عزاداران و سینه زنان را دنبال می کند؛ تزیین شله زرد با دارچینی، فراتر از یک تزیین و جلوه گری است و نقش نوعی تعدیل کننده برای قند بالای آن را بازی می کند. در آش شله مشهدی که در ایام عزا توزیع می شود، اصرار بر تندی و فلفل زیاد آن، نه صرفاً برای تفنن و طعم دارکردن یا پوشاندن بعضی مزه های نامطلوب (مشابه آنچه در برخی فست فودها صورت می گیرد)، بلکه جهت جلوگیری از نفخ، به دلیل قوّت، سنگینی غذا و حبوبات آن است.

دقت در فلسفه و مبنای مواد اولیۀ به کاررفته در نذری ها و خوردنی های ایام عاشورا آن گاه اهمیت می یابد که آن را با فلسفۀ به کاربردن مواد اولیه در سبک زندگی مصرف گرا و لذت محور مقایسه کنیم؛ به عنوان مثال، ترکیبات و میزان مواد اولیۀ نوشیدنی های گازداری که به نمادهای صنعتِ نوشیدنی آمریکا تبدیل شده اند، همواره محل بحث های جدی در خصوص تهدید سلامت بوده، لکن سودمحوری و توجیهات اقتصادی و کسب لذت در طعم ها باعث شده تا اصلاح جدی دربارۀ آن ها صورت نگیرد. عادت دادن و متمایل نمودن مصرف کننده به خرید برخی محصولات، از طریق افزودن درصدی الکل به برخی تنقلات نیز در همین چارچوب می گنجد. این تضاد و فاصله در مدخلیتِ عاملی مفید در غذای نذری، در برابر داخل کردن مسکرات در برخی تنقلات غربی به میزانی است که حتی فرض دخالت عنصر الهی در اجزای غذای نذری، در برابر ردپای شیطان در مراحل تولید غذاهای آلوده به الکل را می توان متصورگردید.

پیرامون اینکه چگونه طعام مادی می تواند تجلیات و آثار روحی و معنوی داشته باشد، عنوان شده:

حضرت سیدالشهداء(ع) در روز عاشورا فرمودند: سرّ این که نصایح من در شما اثر نمی کند، این است که شکم های شما با حرام پُر شده است؛[...]حرام ممکن نیست با حلال هماهنگ شود و غذای حرام ممکن نیست با اندیشۀ صحیح جمع شود. چون انسان نه دارای دو حقیقت است و نه اینکه بدن و غذاهای بدنی در مقابل روح است. انسان یک حقیقت دارد و آن حقیقت یگانه، نور است و سایه ای دارد که تابع آن نور است، یعنی انسان، دارای روح و بدن است... این بدن که فرع است به دنبال آن حرکت می کند؛ یعنی بدن و اوصاف بدنی، تابع روح و صفات روحی هستند و یک روزی همین بدن به مقام روح نزدیک می شود؛ زیرا غذایی که انسان می خورد تدریجاً به صورت فکر درمی آید؛ همان طور که روح در ابتدای پیدایش خود جسمانی است و سپس مجرد می شود، اندیشه ها، اخلاق و اوصاف نفسانی نیز این گونه است؛ یعنی همان گونه که ماده ای طبق حرکت جوهری روح مجرد می شود، یک غذا نیز با سیر گوهری، اندیشه یا خلق یا صفت می شود (جوادی آملی، 1381، صص 71 -72).

2-6. توأمانی دین و دنیا، بایستۀ یک سبک زندگی

سبک های زندگی وارداتی که بعضاً دنیای جذابی از ماده و مصرف را تصویر می سازند، در مواردی ضرورتاً مقتضای زندگی، در دنیای پرجمعیت و پیچیدۀ کنونی به نظر می رسند. لکن در برابر این همه جذابیت و ضرورت برای دنباله روی، چه نیرویی غیرمادی می تواند ضمن قبول نیازمندی های جوامع امروز، شور معنوی خود را با ویژگی های سنتی و ابتدایی اش همچنان حفظ کند؟ آیا فلسفه های مبتنی بر رهبانیت، دوری جستن از دنیا و آلوده به خرافات، دارای آن چنان کلیت و جامع نگری هستند که بتوانند ضمن معنوی اندیشی، توأمان به مقابله با جاذبۀ دل فریب و بعضاً دارای سویۀ عقلانی عصر مدرن برخیزند؟

به نظر می رسد می توان از سبک زندگی اسلامی و در چارچوب این مقاله از «پدیدۀ عزاداری حسینی» نام برد که توان پیوندزدن میان دنیا و اندیشۀ وحدانیت آخرت اندیش را دارد. در چارچوب سبک زندگی حسینی، بین دنیا و آخرت به شدت هم پوشانی و درهم آمیختگی است. معتقد به حرکت حسینی، گرچه دنیا را طفیلی و دنباله رویی از سعادت اخروی انسان می داند، لکن اعتقاد عمیق و عاشقانه ا ش به امام شهید، منجر به شکل دهی بسیاری از مناسبات و رفتارهای مادی او، ملهم از فلسفه و حرکت حسینی خواهد شد.

دنیا سرشار از سختی ها و ناکامی هاست و بزرگ ترین شکست و ترس، نگرانی از مرگ و نیستی است. در سبک زندگی حسینی، بزرگ ترین شکست، مفهوم و اعتبار «شهادت» می یابد و با پذیرش فره و رستگاری که در شهادت است، پذیرش هر خطری هنگام مواجهه با دنیا آسان می شود. رمزی که پیروزی و فائق آمدن بر موانع و مشکلات دنیا را آسان می کند. کلیدی راهبردی که بر اساس آن ایران در جنگ تحمیلی (با وجود مشکل و مانع دنیوی) پیروز شد. یکی از نویسندگان با بیمناکی و زدن قید افراط کاری در تعالیم مذهبی مناسک عاشورای ایرانیان می نویسد:

تشیع، آموزه ای است که بخش اعظم این روحیه را تجسم می بخشد؛ دیدگاهی قیامت نگر از زندگی انسان که در آن هیجان عاطفی، رنج و ستم مضمون هایی اساسی هستند که خود را بر روان یک شیعه تحمیل می کنند. از این رو مراسم آیینی در گرامیداشت شهادت امام حسین (ع) . .. به نوعی تمثیل سیاسی رنج کشیدن به خاطر گسترش عدالت خداوند بر روی زمین تبدیل می شود. .. این افراط همواره اشتیاق به پذیرش خطراتی را برانگیخته است که منشأیی رمانتیک داشته اند. .. پیروزی ملاک سنجش و حقانیت یا عدالت نیست. نباید از آلام ناشی از شکست پرهیزکرد، بلکه باید مغرورانه آن را تحمل نمود . .. در جریان تعارض های بین المللی، کلیه ملت ها احساس هیجان و تعهد می کنند، اما ایرانیان [متأثر از فرهنگ عاشورا] برای آنکه جهت خود را تغییر دهند به نشانه هایی روشن تر از شکست و ناکامی نیازدارند (فولر، 1373، ص 17).

گفتگوی ذیل نیز قابل تأمل است:

خبرنگار لیبراسیون: «در ایران همواره از حسین(ع) سخن می گویند. حال حسین(ع) کیست؟ یک ظاهر کننده، یک شاهد، یک شهید، که علیه بدی ظهور کرد و مرگ اش با شکوه تر از زندگی فاتح اش بود. ..

فوکو [در پاسخ به خبرنگار]: مردم ایران با قیام شان با خود گفتند که ما باید همه چیز اعم از تشکیلات سیاسی، نظام اقتصادی و سیاست خارجی را تغییر دهیم، اما به ویژه باید خودمان را تغییر دهیم و باید شیوۀ بودنمان و رابطۀمان با چیزها، با دیگران، با ابدیت و خدا تغییر کند. من فکر می کنم که در همین جاست که اسلام ایفای نقش می کند. مذهب برای آنان نوید و تضمین وسیله ای برای تغییر ذهنیت شان است. آنان مذهب تشیع را به منزلۀ نیرویی انقلابی زیست می کنند. .. (فوکو، 1379، ص 61).

این برداشت فوکو را می توان نوعی الهام در زیست ایرانی (سبک زندگی ایرانی)، بر اساس آموزه های حسینی و عاشورایی تعبیرکرد. برای نشان دادن تأثیر عاشورا و عزاداری های حسینی در رقم زدن به زندگی روزمرۀ انسان ایرانی، مثال های زیادی می توان ذکر کرد. مثال هایی از جزیی ترین امور همچون خوردن و نوشیدن در فضایی متأثر از عزای حسینی تا مثال هایی مربوط به معنابخشی به حرکت های جمعی و آرمانی همچون مبارزه با بی عدالتی و تشکیل حکومت. به عبارتی آن چنان که در سیاست سبک زندگی، امر مادی و زمینی موضوعیت دارد؛ در اکثر حرکت ها و جنبش های متأثر از سوز و عزای حسینی همواره توجه به دستاوردها و هدف گذاری های عینی و زمینی مورد توجه بوده است (مانند قیام مختار، سربداران، حرکت های هویت ساز در دورۀ صفویه، قاجار و انقلاب اسلامی) چنان که برخلاف برخی تحلیل های شاعرانه یا تعلیل هایی در تقدیرخوانی شهادت امام حسین(ع) برای تنبه تاریخ، باید گفت که در عین ابعاد وحیانی و روح حاکمِ «حق محوری» بر همۀ مراحل قیام حسینی (عاملی، 1378، ص 7)، اتفاقاً این حرکت با هدف رسیدن به برخی دستاورهای مادی مانند اصلاح امت بوده، لکن از منظری سیر رویدادها و خیانت ها و بی وفایی ها منجر به مصیبت کربلا گردید.

... حرکت سیدالشهداء سلام الله علیه علاوه بر جنبۀ الهی و آسمانی که دارد، از نظر سنت های عقل و قوانین اجتماعی نیز حرکتی عاقلانه و ضروری و غیر قابل اجتناب بوده و اگر از جنبۀ امامت آن حضرت هم صرف نظر شود، نهضت وی از دیدگاه یک سیاست مدار ورزیده و بافراست نیز خردمندانه ترین و واقع بینانه ترین نهضت به شمار می رود (صالحی نجف آبادی، 1368، ص 14).

درنظرداشتن توأمان دین و دنیا وآمیختگی آن ها با هم از ویژگی های بی بدیل سبک زندگی حسینی است که در بسیاری دیگر از سبک های زندگی خلأ آن مشاهده می شود. این تزویج یا ترکیب دو امر به ظاهر متضاد، به این سبک از زندگی صفتِ مولد و زایش مداوم می بخشد و از منظری دیگر، چونان مدل و بمبی نگران کننده و غیر قابل مهار برای دشمنان راه حسینی جلوه می کند.

2-7. سرگرمی و فراغت از نوع حلال

سرگرمی به یکی از اصلی ترین نیازهای جوامع امروزی تبدیل شده، چنان که از قِبل آن، صنعت ها و فرهنگ های خاصی نیز شکل گرفته است. سرگرمی در عین ضرورتمندی اش، بعضاً با نوعی بار معنایی منفی یاد می شود که از جمله می توان به بی اعتمادی و نگاه منفی امثال پستمن به ابزارهای تکنولوژیک، خاصه تلویزیون در برآورده کردن این نیاز اشاره کرد که ضمن تعریف ویژگی سرگرم کنندگی به عنوان فلسفۀ وجودی و علت غایی این ابزارهای مدرن، آن ها را ناتوان در به خدمت گیری برای رشد بعد معنوی و فلسفی انسان می داند (پستمن، 1384، ص 304). در اندیشۀ برخی متشرعین نیز با تمرکز بر بعد جسمانی و زمینی مقولۀ سرگرمی در برابر مفاهیم متعالی، زمینۀ هرچه بیشتر تحقیر موضوعات مرتبط با سرگرمی فراهم می شود.

اما این واقعیت گریزناپذیر است که آدمی مترصد لحظاتی برای آرامش و زدودن خستگی و نیز دنبال فرصتی برای فراغت از دغدغه های روزانه است و این واقعیت و نیاز طبیعی، این سؤال را ایجاد می کند که آیا برای مقولۀ سرگرمی، محتوا و مظروفی امروزی و خالی از آلودگی های نفسانی وجود دارد؟

در تصور این مقاله، مجموعه مناسباتی منظور است که ضمن تعالی بخشی، نیاز سرگرم کنندگی را نیز برآورده می کند؛ چنان که شوق حضور در مراسم عزاداری را در کودک کم اطلاع از فلسفۀ حرکت عاشورا تا جوان و پیرمرد سالخورده و نیازمند به همنشین می توان یافت. این نحو پدیدارشناسی از پدیدۀ عزاداری (توجه به ابعاد سرگرم کننده)، گرچه بیشتر پسندِ پژوهش های آسیب شناسی عزاداری عامیانه است، لکن آن چنان که در مقدمه آمد، رویکرد این مقاله تنها تمرکز بر سویه های هویت ساز و قابل خدمت گیری عزاداری در قالب یک سبک زندگی متأثر از عنصر مذهب است.

موارد ذیل نمونه هایی از سرگرمی های بومی و متأثر از پدیدۀ عزاداری حسینی است که در بسیاری موارد بی آنکه خدشه ای به منزلت عزاداری ایجاد کند، به فراخور زمینه های اجتماعی در نقاط مختلف، بعضاً شرایط مفرح و شادی را نیز ممکن است فراهم کند:

الف) توجه به ویژگی سرگرم کنندۀ تعزیه خوانی و کاربرد برخی ابزارها، حیوانات (تزیین شتر یا پوشیدن لباسِ شیر) و شمایل به نمایش درآمده در راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا، وجهی از نیاز سرگرم کنندگی را در پیرنگی از مظلومیت و فضاهای دراماتیک برآورده می کند. نقل قول ذیل دراین باره قابل توجه است: «در روضه خوانی ها [دورۀ قاجار] نیز صحنه های مؤثری از زندگی امام حسین(ع) و یارانش بازگویی می شد. تا پایان سدۀ نوزدهم، تعزیه ها صحنه های شادتری را نیز در بر می گرفت که به مناسبت وقایع مبارکی چون بازگشت ایمن از سفر و بهبودی از بیماری های وخیم اجرا می شد» (آبراهامیان، 1389، ص 42). در مجموعۀ 5 جلدی طهران قدیم، یکی از دلایل تشکیل و رونق روضه و «تعزیه خوانی های آن چنانی» در تهران در زمان ناصرالدین شاه را «محرومیت عامه از هرگونه وسایل و اماکن لهو و لعب و عیش و طرب» می داند تا به نوعی خلأ برخی عیاشی ها و سرگرمی های نامشروع در شهر تهران با چنین آیین هایی پر شود (شهری باف، 1380، ص 116)؛ به عبارتی، نوعی جایگزینی و یافتن سرگرمی های مشروع برای تودۀ مردم.

ب) توجه به زنجیرزنی و حرکت هیئت های مذهبی در کوچه و خیابان که بی گمان بخشی از شور و علاقۀ نهادینه شده در افراد برای حضور در عزاداری ها، شوق و جاذبۀ آیین هایی همراه با زنجیر زنی و طبل کوبی، مشاهدۀ صفوف منظم سینه زنان بوده که از کودکی در فرد ایرانی نهادینه شده است. «آیین ها و مناسک، حتی در شکل عوام پسندانۀ خود، هم کارکرد انسجام بخش و هویت بخش داشته اند و هم کارکرد مقاومت و انقلاب» (شفیعی، 1400، ص 22).

ج) عزاداری حسینی متضمن نوعی اجتماع و دورهم نشینی است و منجر به نوعی صلۀرحم می شود؛ به نحوی که پس از مراسم و علی رغم سوگواری و اشک ریزی عزاداران، با نوعی دید و بازدید و معاشرت با قلب هایی رقیق شده و درکنار هم پایان می یابد. مراسم عزاداری منشأ بسیاری از دوستی ها و آشنایی های خانوادگی و معرفی افراد هم کُفو به یکدیگر بوده و اگر سخن از خلأ و نبود محفل هایی بومی، مشابه پاتق هایی به سبکِ گالری ها، قهوه خانه ها، کافه ها و غیره به میان می آید، این مراسم به عنوان بدیلی برای دورهم بودن به شمار می رود.

د) عزاداری حسینی یک نمایشگاه برای گذران وقت، بدونِ پرداخت پول و ورودی و مشاهدۀ جلوه هایی معنوی از خصایل اخلاقی است. اصل بر این است که در این نمایشگاه، هم به زبان عقل توسط سخنران و هم به زبان احساس و عاطفه توسط مداح پیام منتقل شود. محفل حسینی ظرفی است که محتوایی به روزشده از اخلاق و سیاست و اقتصاد و همۀ شئون را در خود می پذیرد و اگر از آسیب استفادۀ ابزاری در امان بماند، کارویژۀ حزب، گالری، خانقاه، نقالی و. .. را در مرتبتی بالاتر ایفا می کند.

عبارات فوق نه از جهت تحقیر و فروکاهیدن جایگاه عزاداری تا مرتبۀ مابازایی برای پرکردن خلأ سرگرمی، بلکه به جهت بزرگی و هاضمه گری است که حتی به بهانۀ سرگرم نمودن برخی، فرصتی را برای گناه نکردن و دوری از برخی اماکن و معاصی فراهم می کند که این نکته نیز بر راز و عظمت این آیین می افزاید. با این همه، بدیهی است همان گونه که فرد مؤمن و نمازگزار، فریضۀ نماز را برای انتفاع از فواید نرمش و حرکات بدنی اقامه نمی کند وگرفتن روزه نیز برای فواید گوارشی ناشی از کم خوری صورت نمی گیرد؛ عزادار حسینی نیز ابتدائاً به جهت چنین منافعی و صرفِ سرگرمی های مذکور در عزاداری حضور نمی یابد، لکن عظمت و فراگیری مفهوم عزاداری تا به آنجاست که حتی چنین حوزه های حاشیه ای از فرهنگ و سبک زندگی را نیز به طور مشروع در بر می گیرد.

پایان بخش مطلب نیز، این نقل قول خواهد بود که:

شعاع هر پیامی وابسته به شعاع هستی انشاءکنندۀ آن پیام است. اگر مبدأ پیام در محدوده ای خاص حضورِ وجودی داشت، قلمرو پیام او هم به همان جا محدود خواهد بود و اگر مصدر پیام، منطقه ای را در حیطۀ هستی خویش داشت، شعاع پیام او نیز به همان اندازه وسیع خواهد بود (جوادی آملی، 1381، صص 83 -84).

بر این اساس، شعاع عزاداری امام حسین (ع) قطعاً وسعتی فرازمینی و فرازمانی به مصداق «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است، لکن برکت این عرض ارادت در قالب عزاداری، به دامنۀ امور زندگی روزمره نیز تسری می یابد تا آنجا که برای امر روزمره و سرگرمی حلال نیز می تواند الگو و طریقی نشان دهد.

نتیجه گیری

پروژۀ تمدن سازی و ایجاد الگوهای متناسب برای زندگی روزمره و مادی، آن هم برای یک جامعه با زمینه های مذهبی بسیار دشوار است و در صورت کم دقتی، به شدت بیمِ لوث شدنِ مفاهیم والا می رود. به تعبیری، همچون قدم برداشتن بر لبۀ تیغ است که با اندک لغزشی، امر الهی وآسمانی را به مسلخ امر عرفی فرو می اندازد؛ اگر پروژه با موفقیت مدیریت شود، درکلیۀ ساحت های زندگی، پیرنگ و هدف الهی جاری خواهد شد.

در این مقاله فرض گردید که عزاداری حسینی به مثابۀ یک فراوری انسانی و غیر قدسی، عبارت از مجموعه اعمال و رفتارهایی است که طی قرن ها با فرهنگ ایرانی ممزوج و قوام یافته و متناسب با تفاوت های اقلیمی، طبقاتی و اندیشه ای، اشکال مختلفی به خودگرفته، لکن باتمامی این تفاوت ها، محوریت ارادت به امام حسین(ع) از مشترکات آن هاست و به جهت برخورداری از بسیاری جذابیت های خوشایند و مادی (فارغ از ابعاد عظیم معنوی)، توانسته رفتارهایی تکرارشونده را به مانند یک سبک از زندگی در روزهایی از سال صورت بندی کند. چنان که با درنظرداشتن نمونۀ سالم و به دور از انحراف و اغراض نفسانی عزاداری، اساساً کلیت عزاداری امام حسین(ع) ضمن تأثیرات معنوی و اخلاقی، در حوزه های مادی و روزمرۀ زندگی ایرانیان نیز منشأ آثار مختلف بوده است.

در این مقاله، پیرامون فرصت هایی که عزاداری برای ایجاد یک سبک زندگی به طور عملی در اختیار گذاشته، اشاره و مصادیقی ارائه شد؛ از جمله به ویژگی هاضمه گر عاشورا اشاره شد که چگونه توان بلعیدن انحرافات وارد به عزاداری را دارد. در ادامه، تأثیرات هویت ساز عزاداری در زندگی روزمره، تأثیرات آن بر بخشی از مناسبات مالی جامعه و ارتباط برخی مفاهیم علوم اجتماعی همچون مصرف، سرگرمی و غذا، در نسبت با کنش های صادر در عزاداری حسینی اشاره گردید. درنهایت، از خلال مجموعه پدیدارهای عزاداری، برخی معانی مرتبط با حوزه های زندگی روزمره و سبک زندگی بازنمایی شد، تا آنجا که به نظر می رسد این موارد می تواند نقش جایگزین در برابر برخی الگوهای وارداتی سبک زندگی ایفا کند.

در لابه لای مصادیق و توضیحات مذکور، این سؤال مطرح شد که آیا الگوی عزاداری حسینی می تواند منشأ برخی الگوسازی های رفتاری  اجتماعی برای دیگر ایام سال باشد؟ در پاسخ به این سؤال و همچنین جمع بندی مطالب باید گفت: برخی مصادیقِ هویت ساز در عزاداری عاشورا، تنها نمونه ای از خروار فرهنگ مذهبی ایرانیان است که می تواند منشأ تأملاتی برای دیگر الگوگیری ها و نظام سازی های اجتماعی باشد. ضمن اینکه با پذیرش این قدرت سازمان بخش اجتماعی، به نظر می رسد می توان عناصر و ویژگی های متعدد دیگری را در عزاداری شناسایی نمود.

نکتۀ محوری مباحث آن بود که بر خلاف بسیاری از محتواهای تولیدی برای تبیین حرکت امام حسین(ع) که معمولاً فهمِ ابعاد قدسی این واقعه را وجهۀ همت خود دارند، در این مرقومه، حوزه های مادی و روزمرۀ زندگی مورد توجه و بررسی قرار گرفت. بر این اساس، نمودها و ویژگی های عزاداری (فارغ از برخی رفتارهای قابل نقد و قابل اصلاح و ورای بُعد حزن و مصیبت اندیش)، در حوزۀ هست های مطلوب فرهنگی تبیین گردید. ضمن اینکه تصریح می شود غفلت از حوزۀ هست ها و سازوکارهای فرهنگی  مذهبی جاری (مانند مناسبات عینی و عملی فعلی عزاداری)، این آسیب را به دنبال دارد که سیاست و اندیشۀ معطوف به سبک زندگی را در امور باید و نبایدی، صرفاً اتوپیایی و آرزواندیشانه متوقف نماید و اندیشمندان جامعۀ اسلامی را به مرور به افرادی همواره ناراضی و در مراتبی بیگانه با واقعیت اجتماع و صرفاً آرزومند برای تحقق شرایطی بهتر در آینده رقم زند و آن ها را از توجه به گوهرهایی عینی که در اطراف و نزدیک خود دارند، غافل کند.

در انتها تأکید می شود برای هرچه عملیاتی تر نمودن پیرنگ دینی برآمده از فرهنگ حسینی در یک سبک زندگی کارآمد و قابل عرضه در عصر مدرن، بیش از هر چیز بر توان توصیف، روایتگری و پدیدارنمایی مفاهیم می بایست اهتمام و باور داشت. تاریخ پرفراز و نشیب ایران، بخشی از سازه های هویت ساز، ایده های مبارزاتی و ضد ظلم، رویکردهای مقاومتی و دعوت به صبوری و حتی نحوۀ مراودات انسانی و اخلاقی در زیست روزمره اش را (آن چنان که در برخی مطالب فوق اشاره شد) از ذخیرۀ عزاداری امام حسین(ع) عینیت و تحقق بخشیده است. به نظر می رسد زین پس نیز با توصیف و روایت صحیح و متناسب می توان از این سرمایۀ فرهنگی بهره گرفت. بر این اساس، تمرکز تحقیقات علمی علوم اجتماعی بر حوزۀ عزاداری حسینی، نگاه باورمند ساختار سیاسی و شیوۀ حکمرانی به مکانیزم های دینامیک و خود اصلاح گر آیین های عزاداری، تشویق وگرایش هوشمندانۀ اصحاب فرهنگ و هنر به خلق زبان هنری جدید برگرفته از میراث مفاهیم عاشورا و ارتقای کیفیت روایت گری مفاهیم حسینی از جانب علما و خطبای دینی، همگی اضلاعی هم پوشان در تقویت و تبیین سبکی از زندگی متأثر از عزاداری حسینی خواهند بود.

فهرست منابع

آبراهامیان، یرواند. (1389). تاریخ ایران مدرن (مترجم: محمدابراهیم فتاحی). تهران: نشر نی.

آسابرگر، آرتور. (1371). روش های تحلیل رسانه ها (مترجم: پرویز اجلالی). تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها.

ادگار، اندرو؛ سج ویک، پیتر. (1387). مفاهیم بنیادی نظریۀ فرهنگی (مترجم: مهران مهاجر و محمد نبوی). تهران: نشر آگه.

بهار، مهری. (1386). ابژه های دینی و هویت نسلی در ایران: با تکیه بر ابژه های عزاداری. مطالعات ملی، 8(29)، صص 85 -98.

پستمن، نیل. (1384). زندگی در عیش، مردن در خوشی (مترجم: صادق طباطبایی). تهران: اطلاعات.

تاجیک، محمدرضا. (1390). پساسیاست، نظریه و روش. تهران: نشر نی.

جوادی آملی، عبدالله. (1381). شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی. قم: مرکز نشر اسراء.

جنادله، علی؛ رهنما، مریم. (1387). تفاوت بین نسلی در مناسک عزاداری واقعۀ کربلا با تأکید بر دوگانه های سنتی/ جدید و محتوایی / نمایش. تحقیقات علوم اجتماعی ایران شماره1، صص 68-90.

حسام مظاهری، محسن. (1387). رسانۀ شیعه: جامعه شناسی آیین های سوگواری و هیئت های مذهبی در ایران با تأکید بر دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی شرکت چاپ و نشر بین الملل.

حسام مظاهری، محسن. (1397). تراژدی جهان اسلام: عزاداری شیعیان ایران به روایت سفرنامه نویسان، مستشرقان و ایران شناسان (از صفویه تا جمهوری اسلامی). اصفهان: آرما.

حقیقت، سید صادق. (1387). روش شناسی در علوم سیاسی. قم: دانشگاه علوم انسانی مفید.

خبرگزاری ایرنا، (18 /7/1397). به نقل از سایت مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا). نظرسنجی با موضوع ابعاد اجتماعی محرم باعنوان «بررسی مسائل روز کشور از منظر افکار عمومی مردم. در 2 و3 مهرماه 1397.

خجسته، حسن. (1396). جامعه شناسی انتقادی تبلیغات تجاری. تهران: انتشارات دانشگاه صدا و سیما.

زیمل، گئورگ. (1386). مقالاتی دربارۀ تفسیر علم اجتماعی (مترجم: شهناز مسمی پرست). تهران: شرکت سهامی انتشار.

شفیعی قهفرخی، امید. (1400). جریان آیین گرای عامه پسند. تهران: مؤسسۀ فرهنگی هنری آفتاب خرد.

شهری باف، جعفر. (1380). طهران قدیم (ج1). تهران: معین.

صالحی نجف آبادی، نعمت الله. (1368). شهید جاوید. تهران: چاپ نمونه قم.

عاملی، مصباح. (1378). واقعۀ کربلا، زاویه و شاخصه. فصلنامۀ اندیشۀ حوزه. 5(16)، صص 4-12.

فوکو، میشل. (1379). ایران روح یک جهان بی روح و 9 گفتگوی دیگر با میشل فوکو (مترجم: نیکو سرخوش و افشین جاندیده). تهران: نشر نی.

فولر، گراهام. (1373). قبله عالم ژئوپلتیک ایران (مترجم: عباس مخبر). تهران: نشر مرکز.

گرونو، یوکّا. (1392). جامعه شناسی سلیقه (مترجم: مسعود کیانپور). تهران: نشر مرکز.

گیدنز، آنتونی. (1388). تجدد و تشخص؛ جامعه و هویت شخصی در عصر جدید (مترجم: ناصر موفقیان). تهران: نشر نی.

مهدوی کنی، محمدسعید. (1386). دین و سبک زندگی. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان