ماهان شبکه ایرانیان

یک سرگذشت عبرت انگیز

و سئلهم عن القریة التی کانت حاضرة البحر اذ یعدون فی السبت اذ تاتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعا و یوم لا یسبتون لا تاتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون(۱۶۳) و اذ قالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذرة الی ربکم و لعلهم یتقون(۱۶۴) فلما نسوا ما ذکروا به انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا ...

و سئلهم عن القریة التی کانت حاضرة البحر اذ یعدون فی السبت اذ تاتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعا و یوم لا یسبتون لا تاتیهم کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون(163) و اذ قالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذرة الی ربکم و لعلهم یتقون(164) فلما نسوا ما ذکروا به انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون(165) فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قردة خسئین(166)

ترجمه : 163 - و از آنها درباره ( سرگذشت ) شهری که در ساحل دریا بود سوال کن ، و ( بخاطر بیاور ) هنگامی را که آنها در روز شنبه تجاوز ( و طغیان در برابر قانون خدا ) می کردند ، همان هنگام که ماهیانشان روز شنبه ( که روز تعطیل و استراحت - شان بود ) آشکار می شدند اما در غیر روز شنبه به سراغ آنها نمی آمدند ، اینگونه آنها را به چیزی آزمایش کردیم که در برابر آن نافرمانی می نمودند .

164 - و هنگامی را که گروهی از آنها ( به گروه دیگر ) گفتند چرا جمعی ( گنهکار ) را اندرز می دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد و یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت ( آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند ) گفتند : ( این اندرزها ) برای اعتذار ( و رفع مسئولیت ) در پیشگاه پروردگار شماست ، به علاوه شاید آنها ( بپذیرند و از گناه بازایستند و ) تقوی پیشه کنند .

165 - اما هنگامی که تذکراتی را که به آنها داده شده بود فراموش کردند ، نهی کنندگان از بدی را رهائی بخشیدیم و آنها را که ستم کردند به عذاب شدیدی بخاطر نافرمانی شان 418 گرفتار ساختیم .

166 - هنگامی که در برابر فرمانی که به آنها داده شده بود سرکشی نمودند به آنها گفتیم به شکل میمونها در آئید و طرد شوید .

تفسیر : یک سرگذشت عبرت انگیز در این آیات صحنه دیگری از تاریخ پرماجرای بنی اسرائیل ، که مربوط به جمعی از آنها است که در ساحل دریائی زندگی می کردند ، آمده است ، منتها روی سخن در آن به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) است ، و به او می گوید که از یهود معاصر خویش درباره این جمعیت سوال کند یعنی این خاطره را به وسیله سوال در ذهن آنان مجسم ساز ، تا از آن پند گیرند ، و از سرکشی و کیفری که در انتظار سرکشان است بپرهیزند .

این سرگذشت ، چنانکه در روایات اسلامی به آن اشاره شده مربوط به جمعی از بنی اسرائیل است که در ساحل یکی از دریاها ( ظاهرا دریای احمر بوده که در کنار سرزمین فلسطین قرار دارد ) در بندری بنام ایله ( که امروز بنام بندر ایلات معروف می باشد ) زندگی می کردند و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان دستوری به آنها داده شد و آن اینکه صید ماهی را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با آن دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات دردناکی شدند که شرح آنرا در این آیات می خوانیم .

در نخستین آیه می فرماید : از قوم یهود معاصر خویش ماجرای شهری را که در کنار دریا قرار داشت سؤال کن ( و اسئلهم عن القریة التی کانت حاضرة البحر ) . ( و به یاد آنها بیاور زمانی را که در روز شنبه از قانون پروردگار تجاوز می کردند ( اذ یعدون فی السبت ) .

زیرا روز شنبه تعطیل آنها بود و وظیفه داشتند ، دست از کار و کسب و صید ماهی بکشند و به مراسم عبادت آن روز بپردازند ، اما آنها این دستور را زیر پا گذاردند . سپس قرآن آنچه را در جمله قبل سربسته بیان کرده بود چنین شرح می دهد به خاطر بیاور آن هنگام را که ماهیان در روز شنبه در روی آب آشکار می شدند و در غیر روز شنبه ماهی کمتر به سراغ آنها می آمد ( اذ تاتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعا ) .

سبت در لغت به معنی تعطیل عمل برای استراحت است و اینکه در قرآن در سوره نبا می خوانیم و جعلنا نومکم سباتا خواب شما را مایه راحت شما قرار دادیم نیز اشاره به همین موضوع است ، و روز شنبه را از این جهت یوم السبت نامیده اند که برنامه های کسب و کار معمولی در آن تعطیل می شد ، سپس این نام بر این روز باقی ماند .

بدیهی است جمعیتی که در کنار دریا زندگی می کنند ، قسمت مهمی از تغذیه و درآمدشان از طریق صید ماهی است ، و گویا به خاطر تعطیل مستمری که قبلا در روز شنبه در میان آنها معمول بود ، ماهیان در آن روز احساس امنیت از نظر صیادان می کردند و دسته دسته به روی آب ظاهر می شدند ، اما در روزهای دیگر که صیادان در تعقیب آنها بودند در اعماق آب فرو می رفتند ! این موضوع خواه جنبه طبیعی داشته ، و یا یک جنبه فوق العاده و الهی ، وسیله ای بود برای امتحان و آزمایش این جمعیت ، لذا قرآن می گوید : ما این چنین آنها را به چیزی که در برابر آن مخالفت می کردند آزمایش می کردیم ( کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون ) .

در حقیقت جمله بما کانوا یفسقون اشاره به آن است که آزمایش آنها به چیزی بود که آنها را به سوی خود جلب و به نافرمانی دعوت می کرد و همه آزمایشها همین گونه است ، زیرا آزمایش باید میزان مقاومت افراد را در برابر کشش گناهان مشخص کند و اگر گناه کششی به سوی خود نداشت ، آزمایش مفهومی نمی داشت .

هنگامی که این جمعیت از بنی اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ که با زندگی آنان کاملا آمیخته بود قرار گرفتند ، به سه گروه تقسیم شدند : گروه اول که اکثریت را تشکیل می دادند ، به مخالفت با این فرمان الهی برخاستند .

گروه دوم که قاعدتا اقلیت کوچکی بودند ، در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند . گروه سوم ، ساکتان و بی طرفان بودند ، که نه همگامی با گناهکاران داشتند و نه وظیفه نهی از منکر را انجام می دادند .

در آیه دوم مورد بحث ، گفتگوی این گروه را با نهی کنندگان شرح می دهد و می گوید : بخاطر بیاور هنگامی که جمعی از آنها به جمع دیگری گفتند : چرا قومی را اندرز می دهید که خداوند سرانجام آنها را هلاک می کند و یا به عذاب دردناکی کیفر خواهد داد ( و اذ قالت امة منهم لم تعظون قوما الله مهلکهم او معذبهم عذابا شدیدا ) .

آنها در پاسخ گفتند : ما به خاطر این نهی از منکر می کنیم که وظیفه خود را در پیشگاه پروردگارتان انجام داده و در برابر او مسئولیتی نداشته باشیم ، بعلاوه شاید سخنان ما در دل آنها مؤثر افتد و دست از طغیان و سرکشی بردارند ( قالوا معذرة الی ربکم و لعلهم یتقون ) .

از جمله بالا چنین استفاده می شود که اندرز دهندگان برای دو هدف این کار را انجام می دادند یکی به خاطر این که در پیشگاه خدا معذور باشند و دیگر اینکه شاید در دل گنهکاران مؤثر افتد ، و مفهوم این سخن چنین است که حتی اگر احتمال تاثیر هم ندهند باید از پند و اندرز خودداری ننمایند ، در حالی که معروف این است که شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر احتمال تاثیر است .

ولی باید توجه داشت که گاهی بیان حقایق و وظائف الهی بدون احتمال تاثیر نیز واجب می شود و آن در موردی است که اگر حکم خدا گفته نشود و از گناه انتقاد نگردد کم کم بدست فراموشی سپرده می شود و بدعتها جان می گیرند و سکوت دلیل بر رضایت و موافقت محسوب می شود ، در این گونه موارد لازم است حکم پروردگار آشکارا همه جا گفته شود هر چند اثری در گنهکاران نگذارد .

این نکته نیز شایان توجه است که نهی کنندگان می گفتند : می خواهیم در پیشگاه پروردگارتان معذور باشیم ، گویا اشاره به این است که شما هم در پیشگاه خدا مسئولیت دارید و این وظیفه تنها وظیفه ما نیست ، وظیفه شما نیز می باشد .

آیه بعد می گوید : سرانجام ، دنیاپرستی بر آنان غلبه کرد و فرمان خدا را به دست فراموشی سپردند ، در این هنگام آنها را که از گناه نهی می کردند رهائی بخشیدیم ، ولی ستمکاران را به کیفر سختی به خاطر فسق و گناهشان مبتلا ساختیم ( فلما نسوا ما ذکروا به انجینا الذین ینهون عن السوء و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانوا یفسقون ) .

شک نیست که این فراموشی ، فراموشی حقیقی که موجب عذر است نبود ، بلکه آنچنان بی اعتنائی به فرمان خدا کردند که گوئی به کلی آنرا فراموش نموده اند .

سپس مجازات آنها را چنین شرح می دهد : هنگامی که در برابر آنچه از آن نهی شده بودند ، سرکشی کردند به آنها گفتیم به شکل میمونهای طرد شده در آئید ( فلما عتوا عما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قردة خاسئین ) روشن است که امر کونوا ( بوده باشید ) در اینجا یک فرمان تکوینی است ، همانند انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون ( سوره یس آیه 28 ) در اینجا به چند موضوع باید توجه کرد : 1 - چگونه دست به گناه زدند ؟ در اینکه این جمعیت ، قانون شکنی را از کجا شروع کردند ، در میان مفسران گفتگو است ، از بعضی از روایات چنین استفاده می شود که نخست دست به حیله به اصطلاح شرعی زدند ، در کنار دریا حوضچه هائی ترتیب دادند و راه آنرا به دریا گشودند ، روزهای شنبه راه حوضچه ها را باز می کردند ، و ماهیان فراوان همراه آب وارد آنها می شدند ، اما به هنگام غروب که می خواستند به دریا بازگردند راهشان را محکم می بستند ، سپس روز یکشنبه شروع به صید آنها می کردند و می گفتند خداوند به ما دستور داده است صید ماهی نکنید ، ما هم صید نکرده ایم بلکه تنها آنها را در حوضچه ها محاصره نموده ایم ! بعضی از مفسران گفته اند آنها روز شنبه قلابها را به دریا می افکندند ، سپس روز بعد آنرا از دریا بیرون می کشیدند و به این وسیله صید ماهی می نمودند .

و از بعضی از روایات دیگر برمی آید که آنها بدون هیچ حیله ای با بی اعتنائی کامل روزهای شنبه مشغول صید ماهی شدند . ولی ممکن است همه این روایات صحیح باشد به این ترتیب که در آغاز از طریق حیله به اصطلاح شرعی - به وسیله کندن حوضچه ها و یا انداختن قلابها - کار خود را شروع کردند ، این کار ، گناه را در نظر آنها کوچک و آنان را در برابر شکستن احترام روز شنبه جسور ساخت ، کم کم روزهای شنبه علنا و بی پروا به صید ماهی مشغول شدند و از این راه مال و ثروت فراوانی فراهم ساختند .

2 - چه کسانی رهائی یافتند ؟ ظاهر آیات فوق این است که از آن سه گروه ( گنهکاران ، ساکتان و اندرز دهندگان ) تنها گروه سوم از مجازات الهی مصون ماندند و به طوری که در روایات آمده است آنها هنگامی که دیدند اندرزهایشان مؤثر واقع نمی شود ناراحت شدند و گفتند ما از شهر بیرون می رویم ، شب هنگام به بیابان رفتند و اتفاقا در همان شب کیفر الهی دامان دو گروه دیگر را گرفت . و اما اینکه بعضی از مفسران احتمال داده اند که تنها گروه گنهکار گرفتار عذاب شدند و ساکتان نیز رهائی یافتند با ظاهر آیات فوق به هیچوجه سازگار نیست .

3 - آیا هر دو گروه یک نوع کیفر داشتند ؟ از آیات فوق چنین برمی آید که کیفر مسخ شدن ، منحصر به گنهکاران بود زیرا می گوید فلما عتوا عما نهوا عنه ... ( هنگامی که در برابر آنچه نهی شده بودند سرکشی کردند ... ) ولی از طرفی از آیات فوق نیز استفاده می شود که تنها اندرز دهندگان از مجازات رهائی یافتند ، زیرا می گوید انجینا الذین ینهون عن السوء ( آنها را که نهی از منکر می کردند رهائی بخشیدیم ) .

از مجموع این دو چنین استفاده می شود که هر دو گروه مجازات شدند ، ولی مجازات مسخ ، تنها مربوط به گنهکاران بود ، و مجازات دیگران احتمالا هلاکت و نابودی بوده است ، هر چند گنهکاران نیز چند روزی پس از مسخ شدن - طبق روایات - هلاک شدند .

4 - آیا مسخ ، جسمانی بوده یا روحانی ؟ مسخ یا به تعبیر دیگر تغییر شکل انسانی به صورت حیوان مسلما موضوعی بر خلاف جریان عادی طبیعت است ، البته موتاسیون و جهش و تغییر شکل حیوانات به صورت دیگر در موارد جزئی دیده شده است ، و پایه های فرضیه تکامل در علوم طبیعی امروز بر همان بنا نهاده شده ، ولی مواردی که در آن موتاسیون و جهش دیده شده صفات جزئی حیوانات است ، نه صفات کلی ، یعنی هرگز دیده نشده است که نوع حیوانی بر اثر موتاسیون تبدیل به نوع دیگر شود ، بلکه خصوصیاتی از حیوان ممکن است دگرگون گردد ، و تازه جهش در نسلهائی که به وجود می آیند دیده می شود ، نه اینکه حیوانی که متولد شده است با جهش تغییر شکل دهد ، بنابراین دگرگون شدن صورت انسان یا حیوانی به صورت نوع دیگر امری است خارق العاده .

اما بارها گفته ایم مسائلی بر خلاف جریان عادی طبیعی وجود دارد ، گاهی به صورت معجزات پیامبران و زمانی به صورت اعمال خارق العاده ای که از پاره ای از انسانها سر می زند ، هر چند پیامبر نباشند ( که البته با معجزات متفاوت است ) بنابراین پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات ، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانی به انسان دیگر مانعی ندارد .

و همانطور که در بحث اعجاز انبیاء گفته ایم ، وجود چنین خارق عاداتی نه استثناء در قانون علیت است نه بر خلاف عقل و خرد ، بلکه تنها یک جریان عادی طبیعی در اینگونه موارد شکسته می شود که نظیرش را در انسانهای استثنائی کرارا دیده ایم .

بنابراین هیچ مانعی ندارد که مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در آیه فوق و بعضی دیگر از آیات قرآن آمده است بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفته اند . ولی بعضی از مفسران که در اقلیت هستند معتقدند که مسخ به معنی مسخ روحانی و دگرگونی صفات اخلاقی است ، به این معنی که صفاتی همانند میمون یا خوک در انسانهای سرکش و طغیانگر پیدا شد ، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکم پرستی و شهوت رانی که از صفات بارز این دو حیوان بود در آنها آشکار گشت . این احتمال از یکی از قدمای مفسرین به نام مجاهد نقل شده است . و اینکه بعضی ایراد کرده اند که مسخ بر خلاف قانون تکامل و موجب بازگشت و عقب گرد در خلقت است ، درست نیست ، زیرا قانون تکامل مربوط به کسانی است که در مسیر تکاملند ، نه آنها که از مسیر انحراف یافته و از محیط شرائط این قانون به کنار رفته اند ، فی المثل یک انسان سالم در سنین طفولیت مرتبا رشد و نمو می کند اما اگر نقائصی در وجود او پیدا شود ، ممکن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد بلکه رو به عقب برگردد ، و نمو فکری و جسمانی خود را تدریجا از دست بدهد . ولی در هر حال باید توجه داشت که مسخ و دگرگونی جسمانی متناسب با اعمالی است که انجام داده اند ، یعنی چون عده ای از جمعیت های گنهکار بر اثر انگیزه هواپرستی و شهوت رانی دست به طغیان و نافرمانی خدا می زدند و جمعی با تقلید کورکورانه کردن از آنها ، آلوده به گناه شدند ، لذا به هنگام مسخ ، هر گروه به شکلی که متناسب با کیفیت اعمال او بوده ظاهر می شده است . البته در آیات مورد بحث تنها سخن از قرده ( میمونها ) به میان آمده است و از خنازیر ( خوکها ) سخنی نیست ، ولی در آیه 60 سوره مائده گفتگو از جمعیتی به میان آمده است که به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق ( بعضی قرده و بعضی خنازیر ) تغییر چهره دادند ، که به گفته بعضی از مفسران مانند ابن عباس ، آن آیه نیز در باره همین اصحاب سبت است که پیرمردان سرجنبانان شکم پرست و شهوت پرستشان به خوک و جوانان مقلد چشم و گوش بسته که اکثریت را تشکیل می دادند به میمون تغییر چهره دادند . ولی در هر حال ، باید توجه داشت که طبق روایات ، مسخ شدگان تنها چند روزی زنده می ماندند و سپس از دنیا می رفتند ، و نسلی از آنها به وجود نمی آمد .

5 - خلافکاری زیر پوشش کلاه شرعی گرچه در آیات فوق اشاره ای به حیله گری اصحاب سبت در زمینه گناه نشده است ، ولی همانطور که اشاره کردیم ، بسیاری از مفسران در شرح این آیات اشاره به داستان کندن حوضچه ها و یا نصب قلابها در دریا در روز شنبه کرده اند ، و در روایات اسلامی نیز این موضوع دیده می شود ، بنابراین مجازات و کیفر الهی که با شدت درباره این گروه جاری شد ، نشان می دهد که چهره واقعی گناه هرگز با دگرگون ساختن ظاهر آن و به اصطلاح کلاه شرعی درست کردن ، دگرگون نمی گردد ، حرام ، حرام است ، خواه صریحا انجام گیرد ، یا زیر لفافه های دروغین و عذرهای واهی . آنها که تصور می کنند ، گناه را می توان با تغییر چهره صوری تبدیل به یک عمل مجاز کرد در حقیقت خود را فریب می دهند ، و بدبختانه این کار در میان بعضی از بیخبرانی که خود را به دین منتسب می کنند ، فراوان دیده می شود ، و همانست که چهره مذهب را در نظر افراد دور افتاده سخت بدنما کرده است .

عیب بزرگی که این عمل دارد - علاوه بر زشت نشان دادن چهره مذهب - این است که گناه را در نظرها کوچک می کند و از اهمیت آن می کاهد و افراد را چنان جسور در برابر گناه می سازد که پس از انجام اینگونه کارها کم کم آماده برای انجام گناهان بطور صریح و آشکار می شوند . در نهج البلاغه می خوانیم که علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چنین نقل می کند : روزی فرا می رسد که مردم به وسیله اموالشان آزمایش می شوند ، بر خدا منت می گذارند که دیندارند ، و در عین حال در انتظار رحمت اویند و از مجازات او خود را در امان می بینند یستحلون حرامه بالشبهات الکاذبة و الاهواء الساهیة فیستحلون الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیة و الربا بالبیع : حرام خدا را با شبهات دروغین و خیالات واهی حلال می شمرند ، شراب را تحت عنوان نبیذ و رشوه را به عنوان هدیه ( و حق و حساب ) و ربا را به نام بیع ، برای خود حلال می پندارند ( نهج البلاغه آخر خطبه 156 ) .

باید توجه داشت که انگیزه اینگونه حیله ها یا پوشیدن چهره زشت باطنی خود در افکار عمومی است ، و یا فریب دادن وجدان و کسب آرامش کاذب درونی .

6 - اشکال مختلف آزمونهای الهی درست است که ماهی گرفتن از دریا برای ساحل نشینان کار خلافی نیست گاهی ممکن است خداوند برای امتحان و آزمایش ، جمعیتی را موقتا از این موضوع نهی کند ، تا مقدار فداکاری آنها روشن شود ، و این یکی از اشکال امتحان خداوند است به علاوه روز شنبه در آئین یهود ، روز مقدسی بود و دستور داشتند برای احترام آن روز و رسیدن به عبادت و برنامه های مذهبی دست از کسب و کار بکشند ، ولی ساحل نشینان ایله همه این مسائل را نادیده گرفتند و آنچنان مجازات شدند که زندگینامه آنها درس عبرتی برای آیندگان شد .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان