یکی از حقوق انسانها این است که نسبت به یکدیگر سوء ظن نداشته باشند.
{ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیـراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ }[1]
انسانها در بیشتر وقتها به دلیل حبّ نفسی که دارند، نسبت به خود خوشبین و نسبت به دیگران بدبین هستند. اعمال نادرست و خطای خود را یا نمیبینند و یا در جهت توجیه آن برمیآید. و این خود یکی از شگردهای نفس امّاره و شیطان است که اعمال ناپسند را در نگاه انسان زینت میبخشد و لذا نگاه خوشبینانه نسبت به خود در انسان شکل میگیرد. از سویی دیگر حبنفس، خودبینی و خوشبینی نسبت به خود منجر به بروز بدبینی نسبت به دیگران میشود. در نتیجه بیشتر خوبیهای خود و بدیهای دیگران را میبیند. این عدم توازن در قضاوت انسان نسبت به خود و دیگران نوعی بیماری روحی به حساب میآید که اسلام برای درمان آن دو راهکار ارائه کرده است: اول اینکه انسان سعی کند نسبت به نفس خود بدبین باشد. البته تا جایی که زیادهروی در این امر منجر به دلسردی و کاهش اعتماد به نفس در شخص نشود. سعی کند توجهش بیشتر به عیوبش باشد تا اعمال خیرش.
عیب کسان منگر و احسان خویش دیـده فـرو بـر بـه گـریبان خویش
(نظامی)
امام رضا(ع) در حدیثی ده خصلت برای کامل بودن عقل انسان مسلمان بیان فرمود که دو خصلت آن عبارت است از:
«یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ»[2]
نیکی اندک دیگری را بسیار شمارد و نیکی بسیار خویش را ناچیز داند.
راهکار دوّم در درمان این بیماری روحی این است نسبت به دیگران خوشبین باشد.
{ لَوْ لاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً }[3]
چرا هنگامیکه آن [تهمت بزرگ] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند [که این تهمت کار اهل ایمان نیست] .
ظن و گمان بد نسبت به دیگران، غالباً ناشی از مقدمات اختیاری است و در موارد اندکی ممکن است اینگونه نباشد. مقدمات اختیاری گمان بد، موارد متعدّدی است؛ عُجب، غرور، خُبث طینت، حسادت، خودبینی و خودخواهی، جهل و تنگنظری، همگی میتواند در شکلگیری روحیه بدبینی در شخص تاثیرگذار باشد. بسیاری از گناهان و امراض روحی منشأ واحدی دارند. سوءظن خبر از ضمیر ناخودآگاه شخص میدهد. کسی که بدخواه دیگران باشد، معمولاً بدبین نیز میشود. کسی که دچار عجب و خودبزرگبینی شود، غالباً نسبت به دیگران سوءظن دارد. رفع مقدمات اختیاری بدبینی نیازمند پاکسازی قلب از بسیاری از امراض روحی است. انسانهای باصفا و صاف و ساده کمتر دچار مرض بدبینی میشوند. کسیکه خود آلوده به گناه و معصیت است، دیگران را نیز اهل معصیت میپندارد. کسیکه اهل ریا است، اعمال خیر دیگران را هم ریاکاری میبیند. کسیکه دچار مرض حسادت است، دیگران را هم حسود میپندارد .
پی نوشت
-------------------------------------------------------------
[1] . حجرات(49): 12؛ «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها دوری نمایید، زیرا برخی از گمانها گناه است.»
[2] . تحف العقول: 443؛ «لَا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَکُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ لَا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَیْهِ وَ لَا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ الْفَقْرُ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنَى وَ الذُّلُّ فِی اللَّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فِی عَدُوِّهِ وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ ثُمَّ قَالَ الْعَاشِرَةُ وَ مَا الْعَاشِرَةُ قِیلَ لَهُ مَا هِیَ قَالَ لَا یَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِیَ الَّذِی شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَیْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ خَیْرِی ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِی وَ إِذَا رَأَى الَّذِی هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِیَلْحَقَ بِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ طَابَ خَیْرُهُ وَ حَسُنَ ذِکْرُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه.»
عقل انسان مسلمان به کمال نمیرسد و تمام نیست تا اینکه ده خصلت در او جمع شود: اول: مردم او را منشأ خیر میدانند و جز خیر از او انتظار ندارند، دوم: مردم از شر او در امان هستند و اطمینان دارند که شری از ناحیه او متوجه آنها نخواهد شد، سوم: کارهای خوب و کم دیگران را بزرگ میشمارد، چهارم: کارهای خوب و زیاد خود را کوچک میشمارد، پنجم: از اینکه مردم برای حوایجشان به او مراجعه کنند احساس خستگی نمیکند، ششم: از طلب علم در طول شبانهروز خسته نمیشود، هفتم: فقر در راه خدا نزد او بهتر از ثروتی است که در راه خدا نباشد، هشتم: ذلیل شدن و کوچک شدن به خاطر خداوند متعال نزد او بهتر است از عزتی که در راه دشمنان خداوند نصیب او شود، نهم: گمنامی نزد او لذتبخشتر و گواراتر است از شهرت. سپس امام× فرمود: اما میدانید دهمین خصلت چیست، از حضرت سؤال شد: دهمین خصلت چیست؟ حضرت فرمودند: هر کس را ببیند بگوید او از من بهتر و با تقواتر است؛ چون مردم دو دستهاند: دستهای که بهتر و با تقواتر از او هستند و دستهای که ظاهراً بدتر و پستتر از او هستند، حال اگر با آن کسی ملاقات کند که ظاهراً بدتر و پستتر از اوست بگوید: شاید باطن او بهتر از ظاهرش باشد ولی من ظاهرم بهتر از باطنم باشد. اما اگر کسی را دید که از او بهتر باشد در مقابل او تواضع کند که اگر انسان چنین رفتار کند (به بدی انسانهای بد نگاه نکند و در مقابل انسانهای خوب هم تواضع کند)، عظمت او بالا میرود و خیر او پاکیزه میشود و در یادها میماند و نسبت به اهل زمانش آقا میشود.
[3] . نور(24): 12.
مطالب فوق برگرفته شده از کتاب:
حسنات و سیئات
نوشته استاد حسین انصاریان