ابتدا بابک علوی در مقدمه و توضیح چرایی تشکیل این پنل گفت در جامعهای به وسعت و گوناگونی جامعه ما با تحولات مختلفی که در عرصههای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی داریم، کسبوکارها از حالت نهادی که هیچ ارتباطی با محیط اطرافشان ندارند خارج میشوند. اکثر شرکتها در معرض انواع و اقسام مطالبات هستند. نسل جدید مطالبهگر است. گزارش امسال شرکت ایلیا، سعی داشته نظرات مدیران عامل را در مورد اینکه شرکتها چقدر ذینفعان گوناگون را در تصمیمات راهبردیشان لحاظ میکنند، بداند.
علوی در ادامه گفت که دیدگاه مدیران عامل نسبت به «مسوولیتهای اجتماعی» به سه دسته تقسیم میشود: دسته اول معتقدند همینکه بتوانیم کسبوکار خود را بهخوبی اداره کنیم و نقش خود را بهخوبی در فضای اقتصادی کشور ایفا کنیم، مسوولیت اجتماعی خود را انجام دادهایم. دسته دوم سراغ مباحث مسوولیت اجتماعی میروند و میگویند ما فعالیت تجاری خود را داریم و در کنار آن سعی میکنیم با راهکارهای نهادهای تخصصی اجتماعی کمکی به مسائل اجتماعی داشته باشیم. اما شرکتهایی هم وجود دارند که معتقدند ایفای نقش اجتماعی و برقراری ارتباط با سایر ذینفعان بخشی از فلسفه وجود کسب و کار آنهاست. حال سوالی که اینجا مطرح میشود این است که باوجود تمام مسائل و مشکلاتی که ما در ایران داریم، در فضایی که میتواند هر کسبوکار عادی را با مشکل مواجه کند، آیا مسوولیتی نسبت به سایر ذینفعان داریم؟ یا بزرگترین مسوولیتمان این است که کسبوکار خود را هدایت کنیم؟
او گفت: ما در این پنل قصد داریم در حضور اساتید میهمان به دو سوال پاسخ دهیم: 1- با توجه به شرایطی که در آن به سر میبریم و تمام ابهامات و پیچیدگیهای موجود پیش روی شرکتها، اصلا جایی برای توجه به سایر ذینفعان و دغدغههای کشور باقی میماند؟ 2- آیا مدیران، نه به صورت نظری، بلکه به طور عملی تجربه خاصی در این حوزه دارند که بتوانند ما را از آن بهرهمند کنند؟
ابتدا، شفیعها مدیرعامل گروه فولاد فراطرح، در پاسخ به سوال اول گفت: اگر جور دیگری این سوال را مطرح کنیم شاید پاسخش راحتتر باشد. طبیعتا فلسفه وجودی هر کسب و کاری کسب منفعت است. پس اگر حوزه مسوولیتهای اجتماعی را بهنوعی در تاروپود کسب و کار قرار دهیم که جدا از کسب منفعت نباشد، دیگر پرداختن به آن چیزی نیست که در اثر رکود بازار یا بالا و پایین شدنهای مالی قابل کنار گذاشتن و چشمپوشی باشد. بهعنوانمثال، هر شرکتی مسوول پرورش نیروهای انسانیاش است. نیرویی که در همین جامعه کار و زندگی میکند و احتمالا آسیبپذیری آنها بیشتر از ماست. پس طبیعتا رسیدگی به نیازهای مالی و غیرمالی آنها، همچون آگاهی بخشیدن در حوزههای سیاسی و اقتصادی میتواند به کیفیت زندگی این افراد کمک کند. در همین راستا، ما در شرکتمان روابط همدلانهای بین افراد ایجاد میکنیم و روزهایی که همه درگیر اتفاقی ناراحتکننده در جامعه هستند و ذهنها همه آشفته و بههمریخته است، سعی میکنیم بهواسطه صحبت کردن و گفتوگو، آرامش را به گروه برگردانیم. من مسوولیتهای اجتماعی را جدا از کسب منفعت شرکت نمیدانم و فکر میکنم در راستای یکدیگر است.
آقای شفیعها در پاسخ به سوال دوم، یک تجربه کوچک را به اشتراک گذاشت: چند سال است که ما در منطقه بسیار محرومی در جنوب کرمان و نزدیک سیستان کار بسیار کوچکی در حوزه مدرسهسازی انجام میدهیم. کارهای اجرایی این پروژه را هم گروهی از دانشجویان دانشگاههای تهران بر عهده دارند. اتفاق بسیار عجیبی که افتاد این بود که این دانشجویان قبل از عید اعلام کردند این منطقه دیگر پتانسیل ادامه کار را ندارد، چون از نظر سطح سواد رشد کرده و بچههایی که در دبیرستانهای آنجا درس خواندهاند، به دانشگاه رفتهاند و حالا با دانش بیشتری برگشتهاند و یک NGO راهاندازی و کشت گلخانهای را آغاز کردهاند که باعث شده اقتصاد منطقه تغییر کند. ما بعد از 12-10 سال اولین تاثیرات این حرکت را دیدیم و حالا به منطقه دیگری رفتیم. من کارهای اجتماعی را اصلا جدا از فلسفه وجودی شرکت نمیدانم.
آقای کریمی، مدیرعامل شرکت ماسترفوده، زیرمجموعه گروه گلرنگ، گفت: این تفکر که باید برای جامعهمان کار ویژهای انجام دهیم همیشه در گروه صنعتی گلرنگ بسیار پررنگ و حائز اهمیت بوده. یکی از ویژگیهای مشترک شرکتهایی که در دنیا قدمت چندصد ساله دارند، توجه به جامعه و مسوولیتهای اجتماعی است. شاید در این روزها که حالمان چندان خوب نیست و فشارها زیاد است، مسوولیتهای اجتماعی بتوانند به دوام شرکتهای ما کمک کنند. واقعیت این است که اولین اثر مسوولیتهای اجتماعی به خود شرکتها برمیگردد و آن این است که تابآوری را در کارکنان افزایش میدهد. ما همیشه میگوییم که ثبات و استواری شرکت به تابآوری کارکنانش برمیگردد که بتوانند پستیوبلندیها و سختیها را سپری کنند و برای ایجاد تابآوری باید به کارشان معنا داد. شرکتهایی که به مسوولیتهای اجتماعی توجه میکنند ناخودآگاه با معناسازی تابآوری ایجاد میکنند. چون فرد این تفکر را دارد که اگر حقوق من از چیزی که باید باشد کمتر است، اگر شرایط کارم از آنچه باید باشد سختتر است، اگر در کشوری که زندگی میکنم به خیلی از خواستههایم نمیرسم، اما در سایه فعالیت من افرادی منتفع میشوند که در جاهای دیگر ممکن است به آن نرسند.
سیدحسین هاشمی، مدیرعامل ریل سیر کوثر، با اشاره به اینکه صنعت ریلی کشور به لحاظ مسوولیت اجتماعی در چند بعد بسیار شاخص است، گفت ما از یکسو دوستدار محیطزیست هستیم و مصرف سوختمان یکششم کل حملونقل جادهای است و از سوی دیگر، از بعد اجتماعی با راهاندازی حملونقل ریلی که ایمنترین شیوه حملونقل است، میزان تصادفات و مرگومیر را پایین آوردهایم. هاشمی در ادامه به چگونگی شکلگیری مسیر شرکت پرداخت و گفت: اواخر سال 84 بود که این شرکت با خرید تعدادی ناوگان ریلی مسافری پا به عرصه فعالیت گذاشت. آن زمان، شاهد بودیم در مسیر بندرعباس به مشهد - که حدود 1900 کیلومتر است - افراد زیادی از خود بندرعباس و شهرهای بین راه با وسیله نقلیه شخصی یا اتوبوس به سمت مشهد میرفتند و متاسفانه به دلایل مختلف مثل عدمکیفیت جادهها یا وسایط نقلیه دچار حادثه میشدند. یادم هست اتوبوسی از بندرعباس با 40 نفر زائر به مقصد مشهد حرکت کرده بود که 3 ساعت بعد از حرکت، با یک تریلی تصادف کرد و هر 40 نفر مسافر آن کشته شدند.
الان خوشحال و خرسندیم که با بیش از 18 سال فعالیت در این مسیر، مسافران را در آسایش و آرامش کافی منتقل میکنیم و در این مدت، سالانه حدود 300هزار مسافر را بدون هیچ حادثهای در مسیر بندرعباس جابهجا کردهایم؛ یعنی حدود 6 میلیون نفر.
همانطور که بزرگواران دیگر گفتند، افزایش حال خوب و مثبت خواهناخواه به کیفیت کار ما کمک میکند. در سال 90، مسافران یکی از قطارهای ما در مسیر یزد-مشهد که به دلیل نقص فنی مسیر 14ساعته را 27 ساعته رفته بود، با حال بسیار خوبی از قطار پیاده شدند، چون یکی از همکاران مهماندار ما به خوبی توانسته بود شرایط را مدیریت و با آنها همدلی کند. حال خوب قابلیت بودجهبندی ندارد. ما اگر توانستیم خودمان را جای کارکنان و ذینفعانمان بگذاریم و حس آنها را از توقعی که دارند درک کنیم - چه مشتری باشد و چه کارکنان و چه سهامداران و چه تامینکنندگان - قابل قیمتگذاری نیست.
در نهایت، مسعود طباطبایی، مدیرعامل دیجیکالا با اشاره به اینکه ذینفعان این شرکت سه گروه هستند و علاوه بر مشتریان و کارکنان، شرکا یا همان فروشندگان را هم تشکیل میدهند، گفت ما باید به هر کدام از این ذینفعان، بر حسب نیازی که دارند توجه کنیم. دیجیکالا به عنوان شرکتی که در حوزه B2C کار میکند و تعداد گستردهای از مردم را تحت پوشش قرار میدهد، برای نیاز کسبوکارش هم که شده باید به مشتریان توجه کند. ما به عنوان یک پلتفرم چندبعدی چند نوع مشتری داریم. به همین دلیل هم ما شعارمان را به «لبخند به خانه میرسد» تغییر دادیم. به این معنی که با هر روشی که میتوانیم، تلاش کنیم لبخند هر چند کوچکی را به لب مردم بیاوریم. در حال حاضر، حتی در دورافتادهترین روستاها و نقاط کشور، افراد میتوانند همان کالایی را تهیه کنند که یک نفر در مرکز تهران یا مراکز سایر استانها میتواند پیدا کند. این یک سرویس مفید است که میتواند به بهبود کیفیت زندگی مشتریان ما کمک کند.
از طرفی، پرسنل ما هم خیلی برای ما مهم هستند. این اهمیت هم بر عملکرد آنها تاثیر میگذارد و هم با وجود همه مسائل و مشکلات اقتصادی که وجود دارد، حال آنها را بهتر میکند. جستوجوی معنا دغدغهای جدی در انسانهاست و اگر من بدانم اثر کاری که برای یک نفر دیگر انجام میدهم او را خوشحال میکند، خودم هم خوشحال میشوم و حال بهتری دارم.
در کنار آن، فروشندههای ما هستند. ما نزدیک 400هزار فروشنده در دیجیکالا داریم که در طول یک سال محصولات خود را عرضه میکنند. پس ما احتمالا در مورد 400هزار خانوار صحبت میکنیم که نه همه درآمدشان، اما بخشی از آن از همکاری با دیجیکالا تامین میشود. یکی از اهداف من در یک سال گذشته و همچنین سالهای آینده، این خواهد بود که بتوانم فروشندگان دیجیکالا را قدرتمند کنم. برای این منظور پروژههای خاصی هم داریم. مثلا یک پروژه داریم به نام بومی-محلی که از مدتها قبل شروع شده. وقتی دیجیکالا موضوع مسوولیت اجتماعی خود را بررسی میکرد، به این نتیجه رسید که به جای تاسیس خیریه و کمک نقدی مستقیم به افراد، فروشندههای مناطق محروم یا آنهایی را که خیلی در این کار تخصص ندارند قدرتمند کند.
سال گذشته حدود 10هزار کسب و کار محلی در دیجیکالا فعالیت کردند که حدود 400-300 میلیارد تومان فروش داشتند. آنها توانستند محصولاتی را که در محله خودشان هم به سختی فروش میرفت، به سراسر کشور برسانند و حتما امسال خیلی گستردهتر روی این موضوع کار میکنیم. ممکن است رونق دادن کسبوکار برای کسی که محصول خیاطی دارد، این باشد که برای او دوره آموزشی عکاسی برگزار کنیم. یا به کس دیگری یاد بدهیم که چطور راجع به محصولش بنویسد و چطور طراحی آن را عوض کند. واقعیت این است که این فعالیتها خیلی حال خوبی میدهد و کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که مثلا برای یک دوره 6ماهه تا یکساله از آنها حق کمیسیون نگیریم تا بتوانند کسبوکارشان را رونق دهند و روی پای خودشان بایستند.
این فعالیتها در بلندمدت به نفع کسبوکار ماست. امروز در دنیا مساله «مسوولیت اجتماعی شرکتی» (CSR) این نیست که شما بنیاد خیریه تاسیس کنید. مساله پایداری در کسبوکارها و توجه به محیطزیست است.