ماهان شبکه ایرانیان

اتمام حجت خصوصى

به ذکر نمونه هایى از  اتمام حجت خصوصی امام(ع) که در دسترس ما بوده ، مى پردازیم :با عبید الله بن حر جعفىیا بن الحر! ان اهل مصرکم کتبوا الى انهم مجتمعون على نصرتى و سالونى القدوم علیهم و لیس الامر عل ما زعموا و ان علیک ذنوبا کثیرة ، فهل لک من توبة تمحو بها ذنوبک ؟

اتمام حجت خصوصى

به ذکر نمونه هایى از  اتمام حجت خصوصی امام(ع) که در دسترس ما بوده ، مى پردازیم :
با عبید الله بن حر جعفى
یا بن الحر! ان اهل مصرکم کتبوا الى انهم مجتمعون على نصرتى و سالونى القدوم علیهم و لیس الامر عل ما زعموا و ان علیک ذنوبا کثیرة ، فهل لک من توبة تمحو بها ذنوبک ؟... تنصرابن بنت نبیک و تقاتل معه .
(اى پسر حر!) همشهریان شما (کوفه ) براى من نامه نوشته اند که بر نصرت و یارى من اتحاد نموده اید و از من خواسته اند به شهرشان بیایم . در حالى که حقیقت امر غیر از این است و تو اى (حر جعفى) !  گناهان زیادى را مرتکب شده اى ، آیا نمى خواهى از آن گناهان تو کنى ؟ ... فرزند دختر پیامبرت را یارى کرده و به همراه او با دشمنانش بجنگى.
امام علیه السلام این جملات را در منزل(قصربن مقاتل)  و هنوز به کربلا وارد نشده بود و به (عبیدالله ) فرمود، آنگه که در میان آنان ملاقاتى رخ داد، ولى عبیدالله به بهانه اى مادى ، توفیق این توبه را از دست داد.
باید توجه داشت که(عبیدالله بن حر ) از افراد شجاع و سرشناس ‍ و از هواداران عثمان بود و پس از کشته شدن او، نزد معاویه رفت و در جنگ صفین در صف لشکریان او با امیر مومنان علیه السلام جنگ نمود، در تاریخ از غارتگریها و راهزنیهاى عبیدالله در دوران معاویه و غیر آن ، مطالب فراوان نقل گردیده است .
با عمر بن سعد
یا ابن سعد! اتقاتلنى ؟ اما تتقى الله الذى الیه معادک ؟! فانا ابن من قد علمت ! الا تکون معى و تدع هولاء فانه اقرب الى الله تعالى ؟
اى پسر سعد! آیا مى خواهى با من جنگ کنى ؟ در حالى که مرا مى شناسى و مى دانى من فرزند چه کسى هستم و آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست نمى ترسى ؟! آیا نمى خواهى به همراه من باشى و دست از اینها (بنى امیه ) بردارى که این عمل به خداوند نزدیکتر ( و جلب کننده رضاى اوست )
امام علیه السلام این جمله را در شب هشتم و نهم محرم در ضمن ملاقاتى که در میان دو لشکر و طبق پیشنهاد آن حضرت با عمرسعد داد، خطاب بدو ایراد فرمود.
بازهم با عمر سعد
اى عمر! اتزعم انک تقتلنى و یولیک الدعى بلاد الرى و جرجان ، و الله تتهنا بذلک عهد معهود، فاصنع ما انت صانع ، فانک لا تفرح بعدى بدنیا و لا آخرة ، و کانى براسک على قصبة یتراماه الصبیان بالکوفة و یتخذونه غرصا بینهم ... .
اى عمر سعد! آیا تو خیال مى کنى با کشتن من (به جایزه بزرگى دست خواهى یافت و) این فرومایه ( ابن زیاد) حکومت رى و گرگان را به تو واگذار خواهد نمود، به خدا سوگند! چنین حکومتى بر تو گوارا نخواهد گردید و این پیمانى است محکم و پیش بینى شده ، اینک آنچه درباره ما از دست تو بر مى آید انجام بده که پس از (کشتن ) من نه در دنیا و نه در آخرت روى خوشى و راحتى نخواهى دید و چندان دور نیست روزى که در همین شهر کوفه ، سر بریده تو را بر نیزه بزنند و کودکان آن را اسباب بازى قرار داده و سنگ بارانشان قرار بدهند.
حسین بن على علیه السلام پس از سخنرانى دوم در روز عاشورا، عمر سعد را گرفت و او با اینکه از این ملاقات اکراه داشت ، به ناچار از صف دشمن فاصله گرفت و جلو آمد به طورى که گردن اسب امام با گردن اسب وى مقابل هم قرار گرفت ، آن حضرت براى آخرین بار با جملاتى که ملاحظه فرمودید، با وى اتمام حجت فرمود و آینده تیره و تاریک او را ترسیم نمود، اما او از نصیحت و اتمام حجت امام بهره اى نگرفت و همانگونه که آن حضرت فرمود به شقاوت و بدبختى دنیا و آخرت دچار گردید.
با عمرو بن حجاج
یحک یا عمرو! اعلى تحرض الناس ؟ انحن مرقنا من الدین و انت تقیم علیه ؟ ستعلمون اذا فارقت ارواحنا اجسادا من اولى بصلى النار .
واى بر تو اى عمرو! آیا مردم را به این بهانه که ما از دین خارج شده ایم بر علیه من مى شورانى ؟ آیا ما از دین خارج شده ایم و تو در آن پا برجا هستى ؟! آرى ، به زودى که روح ، از بدن ما جدا مى شود، خواهید دید که چه کسى از دین بیرون رفته و سزاور آتش خواهد بود.
امام علیه السلام این اتمام را به(عمرو بن حجاج ) یکى از فرماندهان لشگر کوفه نمود آنگاه که دید وى افراد تحت فرماندهى خود را که چهار هزار نفر بودند با این جملات بر جنگ با آن حضرت تشویق مى کند:
قاتلوا من مرق عن الدین و فارق الجماعة !!! .
بجنگید! با کسى (حسین بن على علیه السلام ) که از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان خارج شده است !!!.

 

نویسنده:محمد صادق نجمى


منبع : پیام عاشورا
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان