ماهان شبکه ایرانیان

امام سجاد از منظر شیخ عباس قمی

دربیان عبادت امام العارفین و سید الساجدین حضرت علی بن الحسین علیه السلام

امام سجاد از منظر شیخ عباس قمی

دربیان عبادت امام العارفین و سید الساجدین حضرت علی بن الحسین علیه السلام

 ثقه المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره )

 

 

همانا کثرت عبادت حضرت سیدالعابدین اشهر است از آنکه ذکر بشود. آن جناب عابدترین اهل روزگار بود. وبس است دراین مقام که هیچ کس از مردمان را طاقت نبود که مانند حضرت امیر المومنین (ع) رفتار نماید ، چه آن حضرت درشبانه روزی هزار رکعت نماز می گذاشت، وچون وقت نماز می رسید بدنش را لرزه می گرفت و رنگش زرد می‌گشت وچون به نماز می ایستاد مانند ساق درختی بود ، حرکت نمی کرد مگر آنچه که باد از او حرکت دهد. وچون درقرائت حمد به ‌«مالِکِ یَومِ الدِّینِ » می رسید چندان آن را مکرر می کرد که نزدیک می گشت قالب تهی کند وچون سجده می کرد سراز سجده برنمی داشت تا عرق مبارکش جاری می شد. شب ها را به عبادت به روز می آورد و روزها را روزه می داشت وشب ها چندان نماز می گذاشت که خسته می شد به حدی که نمی توانست ایستاده حرکت نماید و به فرش خویش خود را برساند ، لاجرم مانند کودکان که به راه نیفتاده اند حرکت می نمود تا خود را به فراش خود می رسانید. وچون ماه رمضان می شد تکلم نمی کرد مگر به دعا وتسبیح واستغفار. واز برای آن حضرت خریطه ای بود که درآن تربت مقدسه حضرت امام حسین (ع) نهاده بود ، گاهی که می خواست سجده کند برآن تربت سجده می‌کرد.

ودر عین الحیاة است که صاحب کتاب حلیة الاولیاء روایت نموده که چون حضرت امام زین العابدین (ع) از وضو فارغ می شدند و اراده نماز می فرمودند ، رعشه در بدن و لرزه براعضای آن حضرت مستولی می شد ، چون سؤال می نمودند می فرمود که : وای برشما، مگرنمی دانید که به خدمت چه خداوندی می ایستم و با چه عظیم الشانی می خواهم مناجات کنم . درهنگام وضو نیز این حالت را از آن حضرت نقل کرده اند .[1]

و روایتی واردشده که: فاطمه دختر حضرت امیر المومنین (ع) روزی جابر بن عبدالله انصاری (ع) را طلبید وگفت : تواز صحابه کبار حضرت رسولی وما اهلبیت را حق برتو بسیاراست واز بقیه اهل بیت رسالت همین علی بن الحسین (ع) مانده و او برخود جور می نماید درعبادت الهی ، پیشانی و زانوها وکف های او از بسیاری عبادت پینه کرده ومجروح گشته وبدن او نحیف شده وکاهیده ، از او التماس نما که شاید پاره ای تخفیف دهد . چون جابر به خدمت آن جناب رسید، دید که در محراب نشسته و عبادت بدن شریفش را کهنه ونحیف گردانیده و حضرت، جابر را اکرام فرمود ودر پهلوی خویش تکلیف نمود و با صدای ضعیف احوال او پرسید . پس جابر گفت : یا بن رسول الله ! خداوند عالیمان ، بهشت را برای شما ودوستان شما خلق کرده وجهنم را برای دشمنان ومخالفان شما آفریده ، پس چرا این قدر برخود تعب می فرمایی؟ حضرت فرمود که : ای مصاحب حضرت رسول (ص) حضرت رسالت پناه (ص) با آن کرامتی که نزد خداوند خود داشت که ترک اولای گذشته وآینده او را آمرزید ، او مبالغه ومشقت درعبادت را ترک نفرمود، پدرم ومادرم فدای او باد تا آنکه برساق مبارکش نفخ ظاهر شد وقدمش ورم کرد . صحابه گفتند  که چرا چنین زحمت می‌کشی وحال آنکه خدا برتو تقصیر نمی نویسید ؟ فرمود که: آیا من بنده شاکر خدا نباشم وشکر نعمت های او را ترک نمایم . جابر گفت : یابن رسول الله برمسلمانان رحم کن که به برکت شما خدا بلاها را از مردمان دفع می نماید وآسمانها را نگاه می دارد وعذاب های خود را برمردمان نمی گمارد . فرمود که: ای جابر برطریق پدران خود خواهم بود تا ایشان را ملاقات نمایم .[2]

و از حضرت صادق(ع) منقول است که : پدرم فرمود : روزی برپدرم علی بن الحسین (ع) داخل شدم ، دیدم که عبادت درآن حضرت بسیار تاثیر کرده ورنگ مبارکش از بیداری زرد گردیده  ودیدارش از بسیاری گریه مجروح گشته وپیشانی نورانیش از کثرت سجود پینه کرده و قدم شریفش از وفور قیام درصلاة ورم کرده ، چون او را براین حال مشاهده کردم خود را از گریه  منع نتوانستم نمود و بسیار بگریستم ، آن حضرت متوجه تفکر بودند، بعداز زمانی به جانب من نظر افکندند وفرمودند که : بعضی از کتابها که عبادت امیرالمومنین (ع) درآنجا مسطور است به من ده . چون بیاوردم وپاره ای بخواندند برزمین گذاشتند وفرمودند: که یارای آن دارد که مانند علی بن ابی طالب (ع) عبادت کند؟[3]

وکلینی از حضرت جعفر بن محمد(ع) روایت کرده که: حضرت سید الساجدین (ع) چون به نماز می ایستاد رنگش متغیر می شد وچون به سجود می رفت سربرنمی داشت تا عرق از آن جناب می ریخت. [4]

از حضرت امام محمدباقر(ع) منقول است که حضرت علی بن الحسین (ع) درشبانه روزی هزار رکعت نماز می گذارد وچون به نماز می ایستاد رنگ به رنگ می گردید وایستادنش درنماز ، ایستادن بنده ذلیل بود که نزد پادشاه جلیلی ایستاده باشد واعضای او از خوف الهی لرزان بود وچنان نماز می کرد که گویا نماز وداع است ودیگر نماز نخواهد کرد. چون از تغیر احوال آن جناب سؤال می نمودند ، چنین می فرمود : کسی که نزد خداوند عظیمی ایستد سزاوار است که خایف باشد.

ونقل کرده اند که : دربعضی از شب ها یکی از فرزندان آن جناب از بلندی افتاد دستش شکست واز اهل خانه فریاد بلند شد همسایگان جمع شدند وشکسته بند آوردند دست آن طفل را بستند وآن طفل از درد فریاد می کرد وحضرت از اشتغال به عبادت نمی شنید ، چون صبح شد واز عبادت فارغ گردید ، دست طفل را دید درگردن آویخته ، از کیفیت حال پرسید ، خبردادند .

ودر وقت دیگر درخانه حضرت درآن خانه که درسجود بود، آتش گرفت واهل خانه فریاد می کردند که: «یابن رسول الله النّارُ النّارُ» حضرت متوجه نشدند تا آتش خاموش شد ،بعد از زمانی سر برداشتند، از آن جناب پرسیدند که: چه چیز بود شما را غافل از این آتش گردانیده بود؟ فرمود که: آتش کبرای قیامت مرا از آتش اندک دردنیا غافل گردانیده بود .[5]

و روایت شده از ابوحمزه ثمالی که از زاهدین کوفه ومشایخ آنجا بود گفت : دیدم حضرت امام زین العابدین (ع) را که وارد مسجد کوفه شد و آمد نزد ستون هفتم و نعلین خود را کند و به نماز ایستاد ، پس دست ها را تا برابر گوش بلند کرد وتکبیری گفت که جمیع موهای بدن من از دهشت آن راست ایستاد وگفته که چون آن حضرت نماز گذاشت ، گوش کردم ، نشنیدم لهجه ای پاکیزه تر ودلرباتر از او .

ونیز روایت شده که: آن حضرت از تمامی مردم ، صوت مقدسش به قرآن مجید نیکوتر بود وچندان نیکو ودلکش قرائت نمودی که سقایان بردرخانه آن حضرت می ایستادند وقرائت آن جناب را استماع می نمودند [6]

غزالی درکتاب اسرار الحج نقل کرده از سفیان بن عیینه که : حج گذارد علی بن الحسین (ع) چون خواست محرم شود، راحله اش ایستاد و رنگش زرد شد و لرزه او را عارض شد شروع کرد به لرزیدن ونتوانست لبیک بگوید . سفیان گفت: چرا تلبیه نمی گویید؟ فرمود: می ترسم درجوابم گفته شود «لالَبَّیکَ وَلاسَعدَیکَ »پس چون تلبیه گفت غش کرد واز راحله اش برزمین واقع شد وپیوسته این حال او را عارض می شد تا از حجش فارغ شد.[7]

ودرکتاب حدیقه الشیعه است که طاووس یمانی گفت: نصف شبی داخل حجر اسماعیل شدم دیدم که حضرت امام زین العابدین (ع) درسجده است وکلامی را تکرار می کند چون گوش کردم این دعا بود:

الهی عُبیدُکَ بِفِنائِکَ ، مِسکینُکَ بِفِنائِکَ ، فَقِیرُکَ بِفِناءِکَ

وبعداز آن هرگونه بلا والمی ومرضی که مرا پیش آمد، چون نماز کردم و سر به سجده نهادم این کلمات را گفتم، مراخلاصی وفرجی روی داد. وفناء درلغت به معنی فضای درخانه است، یعنی: بنده تو ومسکین تو ومحتاج تو بردرگاه تو منتظر رحمت توست وچشم عفو واحسان از تو دارد وهرکس این کلمات را از روی اخلاص بگوید  البته اثر می کند وهر حاجت که دارد برمی آید .

مبنع : منتهی آلامال- باب ششم درتاریخ امام سجاد علیه السلام

 


[1] حلیه الاولیا ، ج 3، ص132

[2] الخرائج والجرائح ، ج 1، ص270 ؛بحار الانوار ، ج 46، ص78

[3] ارلاشاد( شیخ مفید ) ، ج2، ص142؛بحار الانوار، ج 46 ، ص74

[4] بحارالانوار ، ج 46، ص79

[5] عین الحیاة ص38

[6] الکافی ، ج2، ص451

[7] الارشاد( مفید ) ج.2ص143مناقب آل ابی طالب ج 3ص289

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان