ماهان شبکه ایرانیان

رهبری جامعه اسلامی

در عصر اول اسلام ولایت امر جامعه اسلامی به دست رسول خدا(ص)بود و خدای عز و جل اطاعت آن جناب را بر مسلمین و بر همه مردم واجب کرده بود، و دلیل این ولایت و وجوب اطاعت، صریح قرآن است.

در عصر اول اسلام ولایت امر جامعه اسلامی به دست رسول خدا(ص)بود و خدای عز و جل اطاعت آن جناب را بر مسلمین و بر همه مردم واجب کرده بود، و دلیل این ولایت و وجوب اطاعت، صریح قرآن است.

به آیات زیر دقت فرمائید: و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول(1) و آیه: لتحکم بین الناس بمااریک الله (2) ، والنبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (3) ، وقل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله (4) ، و آیات بسیاری دیگر که هر یک بیانگر قسمتی از شؤون ولایت عمومی در مجتمع اسلامی و یا تمامی آن شؤون است.

............................................ (1)خدا و رسول را اطاعت کنید.سوره تغابن آیه: 12. (2)تا در بین مردم طبق آنچه خدا نشانت می دهد حکم کنی.سوره نساء آیه: 105. (3)پیامبر اختیارش نسبت به مؤمنین از خود ایشان بیشتر است.سوره احزاب آیه: 6. (4)بگو، اگر دوستدار خدا هستید مرا پیروی کنید، تا خدا هم شما را دوست بدارد.سوره آل عمران آیه: 31.

صفحه : 192

و بهترین راه برای دانشمندی که بخواهد در این باب اطلاعاتی کسب کند این است که نخست سیره رسول خدا(ص)را مورد مطالعه و دقت قرار دهد، بطوری که هیچ گوشه از زندگی آن جناب از نظرش دور نماند، آنگاه برگردد تمامی آیاتی که در مورداخلاق و قوانین راجع به اعمال، یعنی احکام عبادتی و معاملاتی و سیاسی و سایر روابط ومعاشرات اجتماعی را مورد دقت قرار دهد، چون اگر از این راه وارد شود دلیلی از ذوق قرآن وتنزیل الهی در یکی دو جمله انتزاع خواهد کرد که لسانی گویا و کافی و بیانی روشن و وافی داشته باشد،آنچنان گویا و روشن که هیچ دلیلی دیگر آن هم در یک جمله و دو جمله به آن گویائی و روشنی یافت نشود.

در همین جا نکته دیگری است که کاوش گر باید به امر آن اعتناکند و آن این است که تمامی آیاتی که متعرض مساله اقامه عبادات و قیام به امر جهاد و اجرای حدود و قصاص وغیره است خطابهایش متوجه عموم مؤمنین است نه رسول خدا(ص)به تنهائی، مانند آیات زیر: و اقیمواالصلوة (1) ، و انفقوا فی سبیل الله(2) ، کتب علیکم الصیام (3) ، و لتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر (4) ، و جاهدوافی سبیله (5) و جاهدوا فی الله حق جهاده (6) ، الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحدمنهما (7) ، والسارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما(8) ، و لکم فی القصاص حیوة (9) ، و اقیموا الشهادة لله (10) ، واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (11) ، ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه (12) ، و ما محمد

............................................ (1)نماز را بپا دارید.سوره نساء آیه: 76. (2)و در راه خدا انفاق کنید.سوره بقره آیه: 195. (3)روزه بر شما واجب شد.سوره بقره آیه: 183. (4)باید از شما طایفه ای به وظیفه دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر قیام کنند.سوره آل عمران آیه: 104. (5)در راه او جهاد کنید.سوره مائده آیه: 35. (6)در راه خدا جهادی که شایسته جهاد در راه او باشد بکنید.سوره حج آیه: 78. (7)به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید.سوره نور آیه: 2. (8)مرد و زن دزد را دست ببرید.سوره مائده آیه: 38 (9)برای شما در قصاص حیاتی وصف ناپذیر است.سوره بقره آیه: 179. (10)شهادت را به خاطر خدا به پای بدارید.سوره طلاق آیه: 2. (11)به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرق مشوید.سوره آل عمران آیه: 103. (12)اینکه دین را بپا بدارید و در آن تفرقه نیندازید.سوره شورا آیه: 13.

صفحه : 193

الا رسول قد خلت من قبله الرسل ا فان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین (1) ، و آیات بسیاری دیگر.

که از همه آنها استفاده می شود دین یک صبغة و روش اجتماعی است که خدای تعالی مردم را به قبول آن وادار نموده، چون کفر را برای بندگان خود نمی پسندد واقامه دین را از عموم مردم خواسته است، پس مجتمعی که از مردم تشکیل می یابد اختیارش هم به دست ایشان است، بدون اینکه بعضی بر بعضی دیگر مزیت داشته باشند و یا زمام اختیار به بعضی از مردم اختصاص داشته باشد و از رسول خدا(ص)گرفته تا پائین، همه در مسؤولیت امرجامعه برابرند و این برابری از آیه زیر به خوبی استفاده می شود: انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض (2).

چون اطلاق آیه دلالت دارد بر اینکه هر تاثیر طبیعی که اجزای جامعه اسلامی دراجتماع دارد، همانطور که تکوینا منوط به اراده خدا است، تشریعا و قانونا نیز منوط به اجازه اواست و او هیچ عملی از اعمال فرد فرد مجتمع را بی اثر نمی گذارد و در جای دیگر قرآن می خوانیم: ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین (3).

بله تفاوتی که رسول خدا(ص)با سایر افراد جامعه دارد این است که او صاحب دعوت و هدایت و تربیت است، یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة(4) ، پس آن جناب نزد خدای تعالی متعین است برای قیام بر شان امت، ولایت وامامت و سرپرستی امور دنیا و آخرتشان، مادام که در بینشان باشد.

لیکن چیزی که در اینجا نباید از آن غفلت ورزید، این است که این طریقه و رژیم ازولایت و حکومت و یا بگو امامت بر امت غیر رژیم سلطنت است، که مال خدا راغنیمت صاحب تخت و تاج و بندگان خدا را بردگان او دانسته، اجازه می دهد هر کاری که خواست با

............................................ (1)محمد جز پیامبری نیست، قبل از او پیامبرانی بودند و در گذشتند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود به عقب و وضع سابق خود بر می گردید؟و کسی که به وضع سابق خود بر گردد به خدا هیچ ضرری نمی زند، و کسی که قدردان دین خدا باشد خدا شاکران را پاداش خواهد داد؟سوره آل عمران آیه: 144. (2)من عمل هیچ یک از شما را که بجا می آورید بی اجرنمی گذارم، چه مرد و چه زن، چون همه ازهمید.سوره آل عمران آیه 195. (3)خدای تعالی زمین را به هر کس از بندگانش که بخواهد ارث می دهد، و سرانجام نیک از آن مردم با تقوا است.سوره اعراف آیه: 128. (4)آیات خدا را بر آنان بخواند، و تزکیه شان کند، و کتاب و حکمتشان بیاموزد.سوره جمعه آیه 2.

صفحه : 194

اموال عمومی بکند و هر حکمی که دلش خواست در بندگان خدا براند، چون رژیم حکومتی اسلام یکی از رژیم هائی نیست که بر اساس بهره کشی مادی وضع شده باشد و حتی دموکراسی هم نیست، چون با دموکراسی فرقهای بسیار روشن دارد، که به هیچ وجه نمی گذارد، آن را نظیر دموکراسی بدانیم، و یا با آن مشتبه کنیم.

تفاوت های حکومت اسلامی با نظام های حکومتی دیگریکی ازبزرگترین تفاوتها که میان رژیم اسلام و رژیم دموکراسی هست این است که در حکومتهای دموکراسی از آنجا که اساس کار بهره گیری مادی است، قهرا روح استخدام غیر، و بهره کشی از دیگران در کالبدش دمیده شده و این همان استکبار بشری است که همه چیز را تحت اراده انسان حاکم و عمل او قرار می دهد، حتی انسانهای دیگر را، وبه او اجازه می دهد از هر راهی که خواست انسانهای دیگر را تیول خود کند و بدون هیچ قید و شرطی برتمامی خواسته هاو آرزوهائی که از سایر انسانها دارد مسلط باشد، و این بعینه همان دیکتاتوری شاهی است که در اعصار گذشته وجود داشت، چیزی که هست اسمش عوض شده و آن روزاستبدادش می گفتند، و امروز دموکراسیش می خوانند،بلکه استبداد و ظلم دموکراسی بسیاربیشتر است، آن روز اسم و مسما هر دو زشت بود ولی امروز مسمای زشت تر از آن در اسمی ولباسی زیبا جلوه کرده، یعنی استبداد با لباس دموکراسی و تمدن که هم در مجلات می خوانیم و هم باچشم خودمی بینیم چگونه بر سر ملل ضعیف می تازد، و چه ظلم ها و اجحافات و تحکماتی رادر باره آنان روا می دارد.

فراعنه مصر و قیصرهای امپراطوری روم، و کسراهای امپراطوری فارس، اگر ظلم می کردند، اگر زور می گفتند، اگر با سرنوشت مردم بازی نموده به دلخواه خوددر آن عمل می کردند، تنها در رعیت خود می کردند و احیانا اگر مورد سؤال قرار می گرفتند، - البته اگر در پاسخ عذر می آوردندکه این ظلم و زورها لازمه سلطنت کردن و تنظیم امور مملکت است، اگر به یکی ظلم می شود برای این است که مصلحت عموم تامین شود و اگر جز این باشدسیاست دولت در مملکت حاکم نمی گردد و شخص امپراطور معتقد بود که نبوغ و سیاست وسروری که او دارد، این حق را به او داده و احیانا هم بجای این عذرها با شمشیر خوداستدلال می کرد، (و حتی به فرزند خود می گفت اگر بار دیگر این اعتراض را از تو بشنوم شمشیر را به عضو پر مؤثرت فرو می آورم).

امروز هم اگر در روابطی که بین ابرقدرت ها و ملت های ضعیف برقرار است دقت کنیم، می بینیم که تاریخ و حوادث آن درست برای عصر ما تکرار شده و بازهم تکرار می شود، چیزی که هست شکل سابقش عوض شده، چون گفتیم که در سابق ظلم و زورها بر تک تک

صفحه : 195

افراد اعمال می شد.ولی امروز به حق اجتماعها اعمال می شودکه در عین حال روح همان روح، و هوا همان هوا است، و اما طریقه و رژیم اسلام منزه از اینگونه هواهااست، دلیل روشنش سیره رسول خدا در فتوحات و پیمانهائی است که آن جناب با ملل مغلوب خود داشته است.یکی دیگر از تفاوتها که بین رژیم های به اصطلاح دموکراسی و بین رژیم حکومت اسلامی هست این است که تا آنجا که تاریخ نشان داده و خود ما به چشم می بینیم، هیچ یک از این رژیم های غیر اسلامی خالی از اختلاف فاحش طبقاتی نیست،جامعه این رژیمها را، دوطبقه تشکیل می دهد، یکی طبقه مرفه و ثروتمند و صاحب جاه و مقام، و طبقه دیگر فقیرو بینواو دور از مقام و جاه و این اختلاف طبقاتی بالاخره منجر به فساد می گردد، برای اینکه فسادلازمه اختلاف طبقاتی است، اما در رژیم حکومتی و اجتماعی اسلام افراد اجتماع همه نظیرهم می باشند، چنین نیست که بعضی بر بعضی دیگربرتری داشته باشند، و یا بخواهند برتری وتفاخر نمایند، تنها تفاوتی که بین مسلمین هست همان تفاوتی است که قریحه و استعداداقتضای آن را دارد و از آن ساکت نیست و آن تنها و تنها تقوا است که زمام آن به دست خدای تعالی است نه به دست مردم، و این خدای تعالی است که می فرماید: یا ایها الناس اناخلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباو قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم (1).

ونیز می فرماید: فاستبقوا الخیرات (2).

و با این حساب در رژیم اجتماعی اسلام بین حاکم و محکوم، امیرو مامور، رئیس ومرئوس، حر و برده، مرد و زن، غنی و فقیر، صغیر و کبیر و...، هیچ فرقی نیست، یعنی از نظرجریان قانون دینی، در حقشان برابرند و همچنین از جهت نبود تفاضل و فاصله طبقاتی در شؤون اجتماعی در یک سطح و در یک افقند، دلیلش هم سیره نبی اکرم(ص)است که تحیت و سلام بر صاحب آن سیره باد.

تفاوت دیگر اینکه قوه مجریه در اسلام طایفه ای خاص و ممتازدر جامعه نیست، بلکه تمامی افراد جامعه مسؤول اجرای قانونند، بر همه واجب است که دیگران را به خیر دعوت و به معروف امر و از منکر نهی کنند، به خلاف رژیم های دیگر که به افراد جامعه چنین حقی را

............................................ (1)هان ای مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم،و تیره های مختلف و قبیله های گوناگون کردیم، تا یکدیگر را بشناسید، و بدانید که گرامی ترین شما نزد خدا تنها باتقواترین شما است: سوره حجرات آیه: 13. (2)درکارهای خیر از یکدیگر پیشی گیرید.سوره بقره آیه: 148.

صفحه : 196

نمی دهد، البته فرق بین رژیم اجتماعی اسلام، با سایر رژیم هابسیار است که بر هیچ فاضل و اهل بحثی پوشیده نیست.

تمام آنچه گفته شد در باره رژیم اجتماعی اسلام در زمان حیات رسول خدا(ص)بود، و اما بعد از رحلت آن جناب مساله، مورد اختلاف واقع شد، یعنی اهل تسنن گفتند:انتخاب خلیفه، رسول خدا(ص)و زمامدار و ولی مسلمین با خودمسلمین است، ولی شیعه یعنی پیروان علی بن ابی طالب صلوات الله علیه گفتند: خلیفه رسول خدا(ص)از ناحیه خدا و شخص رسول الله(ص)تعیین شده وبر نام یک یک خلفا تنصیص شده است و عدد آنان دوازده امام است که اسامیشان و دلیل امامتشان بطور مفصل در کتب کلام آمده است، (و خواننده می تواند در آنجا به استدلالهای دوطایفه اطلاع یابد).

لیکن بهر حال امر حکومت اسلامی بعد از رسول خدا(ص)وبعد ازغیبت آخرین جانشین آن جناب صلوات الله علیه یعنی در مثل همین عصر حاضر، بدون هیچ اختلافی به دست مسلمین است، اما با در نظر گرفتن معیارهائی که قرآن کریم بیان نموده و آن این است که: اولا: مسلمین باید حاکمی برای خود تعیین کنند.

و ثانیا: آن حاکم باید کسی باشد که بتواند طبق سیره رسول الله(ص)حکومت نماید و سیره آن جناب سیره رهبری و امامت بود نه سیره سلطنت و امپراطوری.

و ثالثا:باید احکام الهی را بدون هیچ کم و زیاد حفظ نماید.

و رابعا: در مواردی که حکمی از احکام الهی نیست(از قبیل حوادثی که در زمانهای مختلف یا مکانهای مختلف پیش می آید با مشورت)عقلای قوم تصمیم بگیرندکه بیانش گذشت، دلیل بر همه اینها آیات راجع به ولایت رسول خدا(ص) است، به اضافه آیه شریفه زیر که می فرماید:لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة (1).

............................................ (1)به تحقیق شما مجاز شدید که در سنت و سیره رسول الله(ص)پیروی و اسوة داشته باشید، اما بطور شایسته، احزاب آیه: 21.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان