اگر پدر و مادر، داخل خانه به یکدیگر دروغ بگویند یا به دیگران دروغ بگویند، به فرزند قول بدهند و به آن وفا نکنند، خلف وعده کنند، کودک هم دروغگو تربیت خواهد شد و به وعده هایش بى توجه بود.
یکى از روشهاى آموزشى ، القا و تلقین است . در مقابل نهى از تلقین زشتى و دروغ ، به تلقین خوبى ها و خیرات توصیه شده است . امام باقر علیه السلام مى فرمایند:
اتَّقُوا الکَذِبَ الصَّغیر منه و الکبیر فى کُلّ جِد و هزل (504).
((بپرهیزید از دروغ کوچک و بزرگ ، شوخى یا جدى - چرا که انس به دروغ کوچک جرات به دروغ هاى بزرگ را همراه دارد -)).
والدین ، معلم هاى نخست فرزند هستند و محیط خانه و منزل اولین مدرسه و آموزشگاه او است . طفل هم در آماده ترین دوران یادگیرى و تعلیم است ، اما گاهى پدر و مادر در محیط خانه از تاثیر رفتار خود بر فرزندان غفلت مى کنند.
سیره عملى والدین در زندگى خانوادگى ، اگر صحیح و سنجیده و بر اساس معیارها و موازین درست تربیتى باشد، در فرزند هم تاثیر تربیتى صحیح دارد.
برعکس اگر در سلوک با یکدیگر یا با دیگر اعضاى خانواده ، یا در رفتار با کودک خود، روش نامطلوبى را پیش گیرند، اثرات منفى آن در روح و روان کودک ماندگار خواهد بود؛ مثلا اگر کسى در بزند و پدر براى آسایش خود، مهمان را نپذیرد و به دروغ به فرزند بگوید بگو که پدرم خانه نیست ؛ این رفتار از همان آغاز بر روح مستعد کودک اثر منفى مى گذارد.
امام علیه السلام مى فرمایند: اگر مى خواهیم فرزندانمان را درست کنیم ، ابتدا باید خود را اصلاح کنیم و این قاعده استثنا ندارد.
مَن نَصَبَ نفسه للنَّاس اءِمَاما فَلیَبدَاء بِتَعلیم نفسِهِ قبل تعلیم غیره وَلیَکُن تَاءدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبلَ تَاءدیبِهِ بِلسانِهِ و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤَدِّبُهَا اءَحَقُّ بِالاِجلال من مُعَلِّمِ النَّاس و مؤ دِّبِهم (505).
((کسى که خود را در مقام پیشوایى و امام مردم قرار مى دهد باید پیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد به تعلیم خویش پردازد؛ و باید از تادیب کردن او به عملش پیش از تادیب کردن به زبانش باشد. کسى که معلم و ادب کننده خویشتن است ؛ به احترام سزاوارتر از کسى است که معلم و مربى مردم است )).
قابل قبول نیست که پدرى در خانه دروغگویى ، بى ادبى ، عهدشکنى ، و ظلم و تعدى را سیره خود قرار دهد، اما از فرزندش توقع داشته باشد به او دروغ نگوید.
اگر پدر و مادر، داخل خانه به یکدیگر دروغ بگویند یا به دیگران دروغ بگویند، به فرزند قول بدهند و به آن وفا نکنند، خلف وعده کنند، کودک هم دروغگو تربیت خواهد شد و به وعده هایش بى توجه بود.
اگر پدر و مادر به یکدیگر یا به کودک خود ستم کنند، کودک هم با ستم خو خواهد گرفت و ظلم مدار تربیت خواهد شد. بنابراین ، عبارت بعدى رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم در روایت قبل ، این است که مى فرمایند: و لا یخرق به ؛ خرق ، در لغت معانى مختلفى دارد، آن معنایى که با فرمایش امام علیه السلام تناسب دارد، عملى است که حالت وحشت و دهشتى براى فرزند به وجود آورد که همیشه در محیط خانه ، مرعوب و وحشت زده باشد. این رفتار باعث مى شود کودک ، خجول و شرمسار تربیت شود. چنین کودکى همیشه در حال حیا، خجلت و ترس خواهد بود.
خلاصه کلام امام علیه السلام این است که اگر کودکى ترسو، خجالتى و منزوى تربیت شود، گناهش به گردن پدر است . پدر و مادر باید براى فرزند محیطى به وجود آورند که او از نظر روحى ، در ترس ، خوف یا خجلت و شرمسارى قرار نگیرد. باید محیط رشد و پرورش کودک را، فارغ از هرگونه هراس ، وحشت و انفعال روحى فراهم کنند.
بعضى از والدین ، به خصوص پدران ، چون خود را متولى و مدیر خانواده مى دانند، تصور مى کنند که باید با به وجود آوردن یک محیط ارعاب و ترس و توسل به ابزار خوف و وحشت ، سلامت زندگى را تامین کنند و هرگز براى وصل به هدف بسیار ارزشمند تعلیم و تربیت زحمت آموختن و یادگیرى مدیریت در خانه و تربیت فرزند را به خود نداده اند.
عجیب تر این است که بدون این که به کودک خود بیاموزند که کار خوب و بد کدام است ، از او توق دارند که خلاف نکند. آنچه مسلم است کودک باید ابتدا زشتى و نیکى را بشناسد، تا مرتکب بدى ها نشود و به خوبى ها عمل کند. این پدران بدون توجه به کوتاهى خود، به محض این که فرزندشان مرتکب خلافى شد، بدون تفکر در انتخاب بهترین روش تادیب ، به تادیب جسمى و ضرب و جرح مى پردازند؛ در حالى که در معارف ما این روش مطلقا ممنوع است . در روایتى آمده است :
قال : شَکَوتُ الَى اءَبى الحسن موسى علیه السلام اءِبنا لى ، فقال : لا تَضرِبهُ و اهجُرهُ و لا تَطُل (506).
((خدمت امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم و از فرزند خود نزد آن حضرت شکایت کردم . حضرت فرمودند: مبادا فرزندت را کتک بزنى . براى ادب کردن او مى توانى با او قهر کنى ؛ اما مراقب باش دوران قهر تو به طول نینجامد)).
در بعضى از روایات وارد شده است که فقط سه روز مى توانى قهر کنى (507).
البته این بستگى به سن کودک هم دارد؛ گاهى کودکى در سنین پایین و نوباوه است و شاید تحمل یک ساعت قهر کردن پدر را ندارد، اما همین مقدار قهر کردن او را متنبه مى کند و متوجه مى شود که عمل او، ناپسند بوده که موجب رنجش پدر شده است . در روایت دیگرى از امیرالمؤ منین علیه السلام وارد شده است که فرمودند:
فانَّ العاقلَ یَتَّعِظُ بِالآداب و البَهائِمَ لا تَتَّعِظُ الا بالضَّرب (508).
((حیوان است که موعظه در او اثر ندارد و فقط با کتک مى شود به کارى وادارش ساخت . اما انسان عاقل که خداوند به او نیروى عقل عنایت کرده ، هرگز نیاز به تنبیه ، زور و خشونت ندارد)).
نیروى عقل ، ملکه اى در انسان که باید آن را با آداب صحیح شکوفا کرد. حال اگر پدرى به جاى توسه به روش هاى صحیح ، به زدن فرزند اقدام کند، در اصل به تحقیر و خوار کردن او همت گماشته است . این کار، ایذا و حرام است و اگر به حد دیه برسد باید دیه را به کودک بپردازد. رعب و وحشت براى کودک دو عارضه در پى دارد:
الف ) موجب طغیان و تجرى کودک مى شود و به محض این که رشد کرد و پا از محیط خانه بیرون گذاشت ، در اجتماع و در برابر خطاهاى دیگران ، همان روش پدر را به کار خواهد گرفت . یعنى او در مقابل خلاف همبازى اش ، دست به کتک دراز خواهد کرد، اما اگر پدر او در محیط خانه و به هنگام خطا با لبخند، نصیحت و ارشاد و یا در نهایت با قهر کردن با او مواجه شد، وى هم در مواجهه با خطاهاى دیگران همین کار را خواهد کرد و این طبیعى است که جامعه پذیراى خشونت نیست و اگر فردى به چنین روش هایى روى آورد، او را عنصر نامطلوبى شناخته که به مرور زمان اجتماع او را تربیت خواهد کرد.
ب ) یا این که اساسا کودکى که پدر و مادر با او این گونه برخورد کرده اند و در مقابل هر خطایى او را تحقیر کرده ، کتک زده و یا با او قهر مى کرده اند و او را مورد بى مهرى و بى اعتنایى قرار داده اند، عنصرى جبون و ترسو تربیت خواهد شد که با هر خطایى ، ترس و جبن سراسر وجودش را فرا خواهد گرفت . حتى اگر کار خوب هم انجام دهد، جرات اظهار کردن آن را نخواهد داشت که این دو عارضه مذموم است و همین عوامل است که موجب عقوق والدین مى شود.
امام صادق علیه السلام مى فرمایند:
انَّ اللَّه لَیُفلِحُ بفَلاح الرَّجل المؤ من ولَدَهُ و ولدَهُ ولدِهِ(509).
((خداوند با رستگارى و سعادت یک مؤ من ، رستگارى و سعادت فرزند او و فرزندان فرزند او را هم تاءمین مى کند)).
فقط راز رستگارى و سعادت در این جا رستگارى و سعادت تکوینى نیست . این طور نیست که اگر پدرى خوب بود، بچه هایش هم به طور تکوینى همه خوب مى شوند. معنى فرمایش امام علیه السلام این است که روش و شیوه تربیتى یک پدر خوب ، سعادتمند و صالح باعث رستگارى فرزندان بلاواسطه یا باواسطه او خواهد شد.
در این باره امام باقر علیه السلام فرموده اند:
یُحفَظُ الاطفال بصلاح آبائهم (510).
((مصونیت فرزندان از لغزش ، خطا و اشتباه ، با صالح بودن پدران تاءمین مى شود)).
مصونیت فرزندان از خطرات و محفوظ ماندن آنها از آفات ، در گرو اصلاح پدران است . اگر پدران داراى صلاحیت اخلاقى و رستگارى باشند، تاثیر مستقیمى در تربیت فرزند داشته ، آنها را از سقوط در ورطه مهالک اخلاقى حفظ مى کند.
پدران با به کارگیرى روش ها و شیوه هاى صحیح و کارساز تربیتى ، فرزندان را با آداب و تعلیمات اخلاقى مانوس کرده ، مصونیت مى بخشند. از جمله این روش ها، فراهم کردن محیطى سالم و خالى از رعب و وحشت است تا بتواند در این محیط، به فرزند بقبولاند که او هم انسانى است داراى قدرت و استعداد که با شکوفایى و فعلیت یافتن این استعدادها، مى تواند از همان دوران کودکى استقلال خود را به دست آورد و بدون وابستگى ، طفیلى بودن و تملق ، در سایه تلاش و کوشش شخصى خود، نیازها و احتیاجاتش را تامین کند.
تجربه نشان داده است فرزندانى که پدرانى سختگیر و خشن دارند و محیط خانواده همراه با خشونت است و به جاى طنین صداى مهربانى و وقار پدر، ترس و وحشت حاکم است ، در بزرگسالى افرادى ترسو، جبون ، خجالتى و گریزان از مواجهه و رویارویى با مشکلات خواهند بود.
امیرالمؤ منین علیه السلام در نامه معروف خود به مالک اشتر، او را از مشورت با سه گروه نهى مى کنند: یکى افراد بخیل ؛ دیگرى افراد حریص و سوم ، افراد جبون و ترسو که براى هر یک از آنها نیز علتى ذکر کرده اند که در حقّ رعیت مفصل از آن سخن گفتیم . براى عدم مشورت با جبون ، امام علیه السلام چنین دلیل آورده اند:
و لا جُبَانا یُضعِفُکَ عنِ الاُمور... فانَّ البُخل و الجُبن و الحِرص غرائز شتَّى یَجمَعُهَا سوءُ الظَّنِّ باللَّه (511).
((با انسان ترسو مشاورت نکن که باعث مى شود به قدرت و توانمندى هاى خود، شک و تردید کنى و تو را ناتوان و در انجام وظایفت تضعیف مى کند - بعد امیرالمؤ منین علیه السلام منشا همه این سیئات اخلاقى را در یک کلام خلاصه مى کنند و مى فرمایند: - جبن و بخل و حرص غرائز مختلفى اند که علتى مشترک دارند. علت همه این سیئات اخلاقى ، سوءظن به خداست )).
افرادى که داراى سوءظن و بدگمانى هستند، از سایه خود گریزانند. با احتمالات و گمانه زنى هاى دور از ذهن از ورود در امور مهم زندگى بازمى مانند و به همه عالم بدبین مى شوند. از اجتماع و مردم مى گریزند و در سایه همین خصوصیات اخلاقى سوءظن تلخ کامى و شکست را براى خود به ارمغان مى آورند. در بعضى از تعبیرات امیرالمؤ منین علیه السلام ، این مسائل روانى ، بسیار زیبا بیان شده است . حضرت مى فرمایند:
المُرِیبُ اءَبدا علیل (512).
((انسان شکاک ، همیشه ناتوان است )).
انسانى که همیشه دچار شک و تردید و سوءظن است ، آدمى مریض ، علیل و ناتوان است که قادر بر تصمیم گیرى نیست . وقتى انسان علیل بود و قدرت تصمیم گیرى نداشت ، در خود احساس ناتوانى و ضعف مى کند و در امور مهم زندگى وارد نمى شود. یا تعبیرى دیگر از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که مى فرمایند:
الخائف لا عیش له (513).
((انسان ترسو و جبون هیچ گاه از زندگى لذت نمى برد)).
این انسان ها، در نتیجه به مرض انزوا، گوشه گیرى ، شرم و حیاى منفى که همه ناشى از همان بدگمانى و ترس از دیگران است و ارتباط تنگاتنگ با آن دارد مبتلا مى شوند.