به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی، دیشب 27 آبان در درس خارج مهدویت با بیان اینکه خروج یاجوج و ماجوج جزء علائم حتمی ظهور است، گفت: علائم حتمیه درباره ظهور است، اما علائم قیامت حتمیه و غیرحتمیه ندارد و تماما حتمیه است و برخی علائم این دو با هم مشترک است مانند خروج یاجوج و ماجوج که مسلم و از اشراط الساعة است.
امر خدا بداپذیر نیست
وی با اشاره به آیه «أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ»(آیه 1 سوره 16) افزود: یک فعل مهم، قطعی و خیلی موثر خداوند که در آن بدا حاصل نمیشود در قرآن از آن تعبیر به امرالله شده است و قیامت و ظهور و قضایای آن نیز از مصادیق امرالله است.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: کلمات وعدالله و وعد ربی نیز مانند امرالله است و خطاب به ذوالقرنین میگوید «فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿آیه 98سوره 18﴾ یعنی امر، حتمی است که قرآن به عنوان سنت مسلم الهیه بر آن تاکید میکند.
وی اظهار کرد: وقتی قضیه شکستن سد و خروج یاجوج و ماجوج مطرح شد، امرالله، وعدالله و یا وعده خدا به مومنان قطعیه است.
رئیس مرکز ائمه اطهار(ع) عنوان کرد: وقتی عیسی(ع) به امر امام زمان یا بدون امر ایشان دجال را میکشد یاجوج و ماجوج خروج میکنند.
وی با اشاره به اینکه ذوالقرنین کیست و سدی که او ساخته است کجاست گفت: آیا او از انبیاء بوده یا ملکی از ملائکه بوده که هبوط کرده یا نه عبادی از عباد صالح خدا بوده است؟ آیا متعدد، ذوالقرنین داشتهایم یعنی اکبر و اصغر. آنچه در قرآن آمده، لقب است، اینکه اسمش چه بوده و از نظر تاریخی چه کسی مصداق آن است اقوال و احتمالات زیادی داده شده است.
وی تصریح کرد: کثیری از اهل سنت به اسکندر مقدونی قائل هستند و برخی به کوروش انتساب دادهاند که علامه طباطبایی(ره) میفرماید این احتمال اشکالش از بقیه محتملات کمتر است و به صورت قطعی ذوالقرنین را به کوروش تطبیق ندادهاند.
وی با بیان اینکه برای قرآن اهداف کلی مطرح است و به همین دلیل نامی از ذوالقرنین و نسب او نمیبرد، اظهار کرد: قرآن میفرماید «و یسئلونک عن ذیالقرنین»؛ برخی گفتند مطالبی را از کتب یهود بگیریم و به پیامبر ارایه کنیم ببینیم بلد است پاسخ دهد یا نه؛ نظریه دیگر میگوید اساس نقشه از خود یهود بوده است تا اسلام را تضعیف کنند لذا یهودیها قصه اصحاب کهف و روح و ذوالقرنین را از ایشان پرسیدند.
نقشه یهود برای تضعیف اسلام
عضو جامعه مدرسین بیان کرد: اینها به محضر پیامبر آمدند و پیامبر قبل از پذیرش آنان فرمود که چرا آمدند نزد من تا چیزی بپرسند که من آن را نمیدانم؛ من چیزی را بلد هستم که خدا به من یاد بدهد لذا پیامبر رفت مسجد نمازی خواند و بعد از نماز سرور در چهره ایشان ظاهر شد لذا آنان را پذیرفت و فرمود: اگر بخواهید سؤالاتی که از من دارید میگویم چیست و پاسخ میدهم لذا روایت تصریح دارد که خود یهود این سؤالات را مطرح کردند.
فاضل لنکرانی عنوان کرد: در برخی روایات آمده 40 روز طول کشید تا پیامبر(ص) پاسخ آورد و برخی علت این تاخیر را نگفتن انشاءالله از سوی پیامبر میدانند زیرا براساس این روایت، پیامبر(ص) گفته بود که من فردا جواب میدهم بدون اینکه انشاء الله را بفرمایند.
وی افزود: فخر رازی با استناد به «مکنا له فی الارض» میگوید مکنا نشان میدهد که ذوالقرنین پیامبر بوده است در حالی که این خلاف ظاهر آیه است زیرا مکنا به معنای پیامبر بودن نیست بلکه به معنای آن است که زمینهای برای تسلط او بر همه عالم فراهم کردیم نه بعضی از عالم؛ ذوالقرنین قدرت رفتن به همه قسمتهای زمین را داشته است و خدا همه اسباب را در اختیار او گذاشته بوده است.
وی با بیان اینکه مکانت و اسباب همه چیز در اختیار ذوالقرنین بوده است، اظهار کرد: ذوالقرنین سه سفر داشته است؛ یکی به مغرب، یکی به مشرق و دیگری به شمال؛ در مغرب به جایی رسید که افق است و جایی که خورشید وارد دریا میشود به تعبیر قرآن در چشمه تاریکی فرو میرفت و او در مغرب الشمس قومی را دید.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه تصریح کرد: برخی نیز به «قلنا یا ذی القرنین» استناد کرده و میگویند که چون خدا با او صحبت کرده است لذا پیامبر(ص) بوده که البته این هم درست نیست زیرا تکلم از روی وحی اگر باشد فرد نبی است ولی اگر تکلم از روی وحی نباشد مصداقی ندارد مانند «وقلنا یا نار کونی بردا و سلاما».
وی با بیان اینکه «قل» نسبت به «وحی» ضعیفتر است، افزود: قلنا را میتوان گفت «الهمنا» و در آیه «و قلنا یا آدم...» نیز قبل از پیامبری بوده است. در احادیث قدسی که نبی کلام خدا را نقل میکند میگوئیم حدیث قدسی، وحی و اعجاز نیست چون اعجاز لازمه وحی است.
عدالت ذوالقرنین
فاضل لنکرانی ادامه داد: خدا فرموده که ذوالقرنین ما اختیار این دو قوم در مغرب را به تو میدهیم و او گروه مومنان را پاداش نیک و گروه بدها را عذاب داد؛ لذا خصوصیت دیگر ذوالقرنین این است که عادل بوده است.
وی تاکید کرد: نکتهای که استفاده میشود این است که ذوالقرنین تنها به این مناطق سفر میکرده است و چون امکانات همه گونهای داشته نیازی به اینکه کسی را با خود همراه ببرد نداشته است.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: علامه طباطبایی(ره) به صورت مفصل به این بحث پرداخته و انصافا هم کار کرده و دیدگاههای بزرگان تفسیر اهل سنت مثل زمخشری را نقد کرده است.