وقتی در سیره و سبک زندگی اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) دقت و تأمل می شود، به خوبی می توان تجلی آیات الهی را در تمام ابعاد زندگی ایشان بخصوص در بُعد سیاسی و اجتماعی مشاهده کرد. سبک و سیاق زندگی اهل بیت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله) گویای زندگی قرآنی این خاندان عصمت و طهارت است. این نوشتار کوتاه سعی دارد با نگاه اجمالی بر سوره یس، گوشه ای از سیره سیاسی اجتماعی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بعد از وفات پیامبر گرامی اسلام به تصویر بکشد.
یس و فاطمه(س) هر دو شفیع بهشت
در فرهنگ و منابع روایی، سوره یس از جایگاه ممتاز و والایی برخوردار است. آثار و برکاتی که برای این سوره مکی[1] ذکر شده، هر انسان شیدا و بی قرار خوشبختی را با این آیات انسان ساز و الهی همراه و همسو می کند. در فضیلت سوره مبارکه یس، همین بس که در روایتی ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) این چنین نقل کند: «هر کس در روز پیش از آنکه شام کند، بخواند آن را، حفظ شدگان و روزى داده شدگان باشد تا شب و هر کس در شب بخواند پیش از آنکه بخوابد، خدا بر او هزار فرشته مأمور کند تا او را از هر شیطان پلید و از هر آفتى حفظ نماید، و اگر در خوابش بمیرد، خدا او را در بهشت داخل کند.»[2] در این روایت شریف بهرهمندی از آیات سوره یس، عامل بهشتی شدن معرفی شده است. از طرفی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از چنان قداست و منزلتی نزد خدای متعال برخوردار است که به شیعیان و محبان او نوید بهشت و خوشبختی داده شده است.
در روایتی نقل شده است که رسول خدا «صلی الله علیه و اله» فرمودند: چون روز قیامت شود، دخترم فاطمه بر ناقه ای از ناقه هاى بهشت به محشر رو کند .... جبرئیل مهار آن ناقه را گرفته و به بانک بلند فریاد کشد، دیده بر هم نهید تا فاطمه دختر محمد بگذرد، نیست در آن روز پیغمبر و رسول و نه صدیق و شهیدى جز آنکه همه دیده بر هم نهند تا فاطمه بگذرد و خود را برابر عرش پروردگارش جل جلاله رساند،[3] به ناگاه پاسخى از طرف خداى جل جلاله در رسد که اى حبیبم و زاده حبیبم، از من بخواه تا عطا شوى و شفاعت کن تا پذیرفته شود، به عزت و جلالم سوگند که ستم ستمگر را کیفر دهم، می گوید معبودم سیدم ذریه و شیعیان و شیعیان ذریه ام و دوستانم و دوستان ذریه ام را دریاب از طرف خداى جل جلاله ندا رسد کجایند ذریه فاطمه و شیعیان و دوستان او و دوستان ذرارى او و آنان در میان فرشتگان رحمت پیش آیند و فاطمه رهبر آنها گردد تا آنها را وارد بهشت کنند.[4]
عدهای درصدد برآمدند که خلافت را به طور آشکار غصب کنند، در این هنگام بود که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) سکوت را جایز نداشتند، و به روشنگری و بصیرت افزایی جامعه پرداختند. نقل شده است امام علی(علیه السلام) با حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر در خانه انصار حاضر می شدند، و از آنها یاری می طلبیدند، و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نیز از آنها می خواست که علی(علیه السلام) را یاری کنند، آنها در جواب می گفتند: ما با این مرد (ابوبکر) بیعت کرده ایم اگر علی پیش از او می آمد، ما با او بیعت می کردیم
از قلب قرآن تا قلب پیامبراکرم(ص)
در فرهنگ روایات، سوره یس به عنوان قلب قرآن معرفی شده است: «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَلْباً وَ قَلْبُ الْقُرْآنِ یس [5] همانا هر چیزى داراى قلبى است و قلب قرآن سوره یس است .» در خصوص جایگاه و منزلت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله)نیز شاهد هستیم که ایشان به منزله ی قلب پیامبر معرفی شده اند و با این تعابیر منزلت ایشان بر همگان نمایان شده است: «از مجاهد روایت شده است: روزى پیامبر در حالى که دست فاطمه را در دست گرفته بود گفت: هر کس این دختر را می شناسد، که مى شناسد و هر کس که نمی شناسد بداند که او فاطمه دختر محمّد پیامبر خداست، و او پاره ای از وجود من، قلب من و روح من است، پس هر که او را آزار دهد مرا آزار داده است و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است.»
تجلی قلب قرآن در سیره اجتماعی فاطمه زهرا(س)
در قسمتی از معارف و آیات الهی سوره یس، زندگی و سرگذشت مجاهدانی به تصویر کشیده شده است که برای بیداری و نجات جامعه ی فتنه زده و گرفتار در دام گمراهی، سکوت خود را می شکنند و به روشنگری و هدایت امت می شتابند، تا اینکه در نهایت به فیض عظمای شهادت نائل می شوند: «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛[یس، آیات20 و21] و مردى (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «اى قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروى کنید! از کسانى پیروى کنید که از شما مزدى نمى خواهند و خود هدایت یافته اند!»
با نگاهی اجمالی به تاریخ اسلام و سیره ی زندگانی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در می یابیم که هر چند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) پیش از وفات خود، جایگاه و اهمیت امامت را برای پیروانش تبیین و روشن کرده بود، ولی با این حال این موضوع به واسطه اغراض دنیایی و نفسانی عده ای از اصحاب به فراموشی سپرده شد، به طوری که عدهای درصدد برآمدند که خلافت را به طور آشکار غصب کنند، در این هنگام بود که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) سکوت را جایز نداشتند، و به روشنگری و بصیرت افزایی جامعه پرداختند. نقل شده است امام علی(علیه السلام) با حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر در خانه انصار حاضر می شدند، و از آنها یاری می طلبیدند، و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نیز از آنها می خواست که علی(علیه السلام) را یاری کنند، آنها در جواب می گفتند: ما با این مرد (ابوبکر) بیعت کرده ایم اگر علی پیش از او می آمد، ما با او بیعت می کردیم.[6]
در واقعه غصب فدک نیز خطبه معروف ایشان در مسجد مدینه نمونه بارز دعوت مردم به حق و از جمله اسناد روشنگری فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به شمار می آید. در قسمتی از این خطبه ارزشمند حضرت میفرماید: «وَ نَحْنُ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَنَا عَلَیْکُمْ، وَ مَعَنَا کِتَابُ اللَّهِ، بَیِّنَةٌ بَصَائِرُه ؛[7] ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل کتاب الله را به عهده ما گذاشت، حجت هاى آن آشکار است.»
سخن آخر
سیره و روش زندگی اهل بیت پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله) تنها در بُعد عبادی و ارتباط با خدای متعال خلاصه نمی شود، بلکه حضور به موقع در صحنه، روشنگری و افشای ماهیت نفاق و فتنه نیز از جمله شاخص های قرآنی زندگی ایشان به حساب می آید.
-------------------------------------------------------------------
[1]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص358.
[2]. همان، ص359.
[3]. «جَبْرَئِیلُ آخِذٌ بِخِطَامِ النَّاقَةِ یُنَادِی بِأَعْلَى صَوْتِهِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص فَلَا یَبْقَى یَوْمَئِذٍ نَبِیٌّ وَ لَا رَسُولٌ وَ لَا صِدِّیقٌ وَ لَا شَهِیدٌ إِلَّا غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ فَتَسِیرُ حَتَّى تُحَاذِیَ عَرْشَ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُه »
[4]. الأمالی (للصدوق) ترجمه کمره اى، ص18.
[5]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص110.
[6]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج 6، ص13، «أن علیا حمل فاطمة على حمار و سار بها لیلا إلى بیوت الأنصار یسألهم النصرة و تسألهم فاطمة الانتصار له ...»
[7]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 29، ص241.
منبع : پایگاه تبیان