به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) آیتاللهالعظمی عبدالله جوادی آملی امروز 26 بهمن ماه در درس تفسیر در مسجد اعظم با بیان اینکه انبیاء تبشیر و انذار را در کنار برهان برای هدایت مردم به کار گرفتند، بیان کرد: این موضوع برای این است که عقل عملی را با تبشیر و عقل نظری را با برهان میتوان احیاء و زنده کرد، مگر اینکه فردی آنقدر عقل عملی خود را از بین برده باشد که خیال زده و مختال فخور باشد. کسی که عقل را دفن و وهم و اندیشه را بر خود حاکم کرده است و این انسان میشود مختال و دیگر برهان در او تاثیری ندارد.
وی افزود: این «هر چه بخواهم میگویم» و «هر جا بخواهم میروم» گرفتارشدن در دام شهوت و غضب است که عقل عملی را دفن کرده است، انبیاء آمدهاند تا دفینهها را احیاء کنند و بگویند انسان گوهر عقل عملی و نظری دارد و برهان را با تبشیر و انذار ارتباط بدهند.
انذار و تبشیر برای مستکبران یکی است
آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: اگر کسی در یکی از این دو بخش فلج شد دیگر انذار برای او با تبشیر تفاوتی ندارد؛ اگر کسی معاذ الله به آنجا رسید دیگر سخن در او اثر ندارد کاری هم که مومن آل فرعون کرد جمع بین عقل نظر و عمل بود و او فرعون را از کشتن موسی منع کرد.
این مفسر قرآن اظهار کرد: یکی از بلاهای تاریخی که بر سر مسلمانان آمده این بوده است که 14 قرآن ناطق را از ما گرفتند چراغ و صراط را از ما گرفتند و سراج را هم که عقل است خاموش کردند و گفتند عقل حسن و قبح را درک نمیکند و به نقل بسنده شد و البته قرن و اندی نقل هم قدغن بود و وقتی آزاد شد که رسانهها در دستشان بود و راوی به اندازه کافی جعل کردند. مرحوم علامه عسکری 150 راوی جعل شده را مشخص کرده که در قرون اول و دوم جعل کردند و وجود خارجی نداشت و ساختگی هستند و از هر کدام هم الی ماشاء الله روایت وجود دارد.
جان کندن برای فهم دین
وی عنوان کرد: بنابراین دین فهمی در این شرایط جان کندن میخواهد، این همه رسانه در دستشان بود و به آسانی غدیر را به سقیفه تبدیل کردند. اگر عقل را فلج نکرده و صراط و سراج را نگرفته بودند غدیر، سقیفه نمیشد.
این مفسر قرآن اظهار کرد: امام علی در جواب نامه بی ادبی امویان آورده است من که انکار نکردم که مرا با دست بسته بردند تا سقیفه را امضاء کنم زیرا من اگر بخواهم سقیفه را امضاء کنم با دست باز که تایید نمیکنم. شما میخواهید مرا رسوا کنید ولی فخر مرا امضاء کردید چون علی بخواهد سقیفه را امضاء کند با دست باز نمیکند.
جوادی آملی عنوان کرد: اگر عقل، فعال و چراغ روشن شد جبر را به آسانی میفهمد و میفهمد که انسان مجبور نیست. اگر کسی مجبور باشد این همه بگیر و ببند در قیامت برای چیست؟ کسی که مجبور است تکلیفی ندارد، براهین ابطال جبر از اول تا آخر در قرآن موج میزند زیرا اگر فرد مجبور باشد بهشت و جهنم برای چیست؟ با این حال برخی جبرگرا میشوند چون عقل آنان تعطیل است.
وی تاکید کرد: عقل مولویت ندارد که قانون جعل کند بلکه عقل سراج است و صراط نیست صراط فقط کار مهندس است و آن ذات الهی است. اینکه انسان خلاف و گناهی کرد خجالت میکشد و شب خوابش نمی برد نیز نشان میدهد در درون او فشاری هست که چرا این کار را کردی این معلوم میکند انسان مختار و مسئول است.
انسان مجبور است آزاد باشد
این مفسر قرآن عنوان کرد: انسان مجبور است آزاد باشد ولی خدا ذاتا آزاد است و امکان پس دادن آزادی انسان مستحیل است. پس جبر در آزادی با جبر در فعل فرق دارد مانند فردی که شمشیر بالای سر او گذاشتهاند و به او میگویند باید بین آب و شراب یکی را انتخاب کند.
وی بیان کرد: انسان نمیتواند بگوید من نمیخواهم آزاد باشم این مانند این است که دو دو تا بگوید من می خواهم 5 تا بشوم.
وی اظهار کرد: حتی اگر کافری نسبت به دیگری آبروریزی کرده و سرقت کرده خوابش نمیبرد و دائما نفس لوامه میگوید چرا این کار را کردی.
دموکراسی غیر دینی اومانیسم است
این مفسر قرآن با بیان اینکه مومن آل فرعون در جریان موسی(ص) گفت شما هم پیامبر قبلی و هم فعلی را منکر شدید لذا مسرف مرتاب هستید و به جایی نمیرسید تصریح کرد: بی برهان حرف زدن در نزد خدا مغضوب است. مومنین متخلق به اخلاق الهی هستند و خدا از حرف بی برهان خوشش نمیآید. حرف بی برهان همان اومانیسم است.
وی عنوان کرد: همین مردمسالاری غیردینی، تکبر و مصداق اومانیسم است زیرا میگوید هر چه مردم گفتند در حالی که مردم نه از گذشته و نه از آینده با خبر هستند چه بگویند مردم. بالاترین آنها و عاقلترینشان این است که میتوانند خوب و بد را بفهمند ولی عقل چراغ است نه صراط.
وی تاکید کرد: انسان حتی با فرض عاقل بودن نمیتواند مهندسی کند و شریعت بسازد پس چگونه میتواند خیر دنیا و آخرت را برای دیگران بیان کند که ما میگوئیم هر چه مردم گفتند.