مقصود از راهنما و استاد اخلاق صورت مادی و کالبد طبیعی که در معرض فنا و دستخوش تغییر و تبدیل است نمی باشد بلکه مراد مجسمه معانی و اوصاف حقیقی است.
در حقیقت استاد و مربی ادامه وجودی سیره حسنه سفرای الهی است که برای ارتقای جانها و عقول آدمیان بمعارج قدسی ربوبی پا پیش نهاده است.
راهنما مظهر اسم «محی » خداوند است محیی که جانهای آماده را به آب حیات معرفت و نور تربیت زنده می سازد.
راهبر وارسته اخلاق کسی است که در زبان وسایط فیض الهی ارجمند و بزرگوار نامیده می شود.
«قال ابوعبد اللّه «ع » من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعی فی السماوات عظیما فقیل تعلم لله و عمل لله و علم لله »
هر که دانش را بیاموزد و بدان عمل کند و به آهنگ خدایی بیاموزاند در ملکوت آسمانها بزرگ و گرانقدر نامیده و خوانده می شود که آموخت برای خدا انجام داد برای خدا و آموزش داد برای خدا.
در این نوشتار به شمارش برخی از ویژگیها و اوصاف راهنمای اخلاق می پردازیم تا معیارهای لازم را در این راستا به چنگ آریم:
1 - استاد اخلاق باید آیینه ای شفاف از اوصاف گرانقدر اخلاق باشد
نمونه ای در تقوی و معنویت که هرگاه درس می گوید گویا تفسیر درون می کند گنجینه روحش را بر الفاظ روان می سازد.
مرحوم میرزا علی آقا قاضی می گوید:
«اهم آنچه در این راه لازم است استاد خبیر و بصیر و از هوا بیرون آمده و به معرفت الهیه رسیده و انسان کامل است که علاوه بر سیر الی اللّه سه سفر دیگر را طی کرده و گردش و تماشای او در عالم خلق بالحق بوده باشد».
مرحوم مطهری در مورد استاد اخلاقش که دگرگون کننده روحش بوده چنین می نویسد:
«استاد خودم عالم جلیل القدر مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی اعلی الله مقامه که از بزرگترین مردانی بود که من در عمر خود دیده ام و به راستی نمونه ای از زهاد و عباد و اهل یقین و یادگاری از سلف صالح بود که در تاریخ خوانده ایم...
دیدم بامردی از اهل تقوا و معنویت روبرو هستم که بقول ما طلاب «ینبغی ان یشد الیه الرجال » از کسانی است که شایسته است از راه های دور بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم او خودش که درس نهج البلاغه می گفت یک نهج البلاغه مجسمم بود مواعظ در اعماق جانش فرو رفته بود برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین پیوند خورده و متصل شده است... منبر می رفت و موعظه می کرد و ذکر مصیبت می فرمود کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم مخلص متقی نشنیده و منقلب نشود خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت یاد می کرد در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش خاندان پیامبر در حد اشباع او را بسوی خود می کشید با ذکر خدا دگرگون می شد استاد اخلاق کردارش باید بیش ار گفتار پند دهنده و آمرزنده باشد دین رفتار و حالاتش بیش از تدریس راهنما گردد.
پیغمبر«ص » فرمود:
«قالت الحواریون لعیسی یا روح الله من نجالس قال من تذکرکم رؤیته و یزید فی عملکم منطقه و یرغبکم فی الاخره عمله ».
حواریون از عیسی پرسیدند با که نشست و برخاست کنیم فرمود با کسی که دینش شما را به یاد خدا اندازد گفتارش بر کردارتان افزاید و رفتار و عملش به آخرت ترغیبتان سازد».
2 - مهارت و تخصص
تربیت و رشد معنوی آدمی از دشوارترین و پیچیده ترین کارهاست از این رو کسی که رسالت استادی و آموزگاری انسان را بدوش می گیرد باید از مهارت و توانایی شایسته علمی برخوردار باشد تا بتواند به آسانی و شایستگی از عهده حل هر گونه مشکل اخلاقی و خود سازی برآید.
همان گونه که در فقه جوارحی تواناترین و داناترین دانشوران این فن عهده دار رسالت فتوا می شوند در احکام نفسی واخلاق نیز که بسا دشوارتر از فقه جوارحی است باید انسانی زبر دست و دنیا به هر آنچه در تربیت انسان ضروری می نماید این رسالت را بر دوش کشد.
خاتم انبیا محمد مصطفی در توصیه به این که جانتان را به دست مدعی ناشی و فاقد ویژگیهای بایسته استادی نسپارید می فرماید:
«لا تجلسوا عند کل داع مدع یدعوکم من الیقین الی الشک و من الاخلاص الی الریا و من التواضع الی الکبر و من النصیحه الی العداوه و من الزهد الی الرغبه و تقربوا الی عالم یدعوکم من الکبر الی تواضع و من الریا الی الاخلاص ومن الشک الی الیقین و من الرغبه الی الزهد و من العداوه الی النصیحة و لایصلح لموعظة الخلق الا من خاف هذه الافات بصدقه و اشرف علی عیوب الکلام و عرف الصحیح من السقیم و علل الخواطر و فتن النفس و الهوی »
نزد هرگونه مدعی که شما را از یقین به شک و از اخلاص به ریا و از فروتنی به گردن افرازی و نیک خواهی به دشمنی و از پارسایی به دنیا جویی می خواند نشیند به عالمی نزدیک شوید که شما را از گردنفرازی به فروتنی و از ریا به اخلاص و از شک به یقین و از دنیا جویی به پارسایی و از دشمنی به نیکخواهی دعوت کند کسی شایسته راه نمودن و موعظه کردن نیست مگر آن که از صدق از این آفتها در حراس باشد و عیبهای سخن را باز شناسد و درست را از نادرست تمیز دهد و از موجبات وسوسه ها و گرفتاریهای نفس و هوای آن (و راه معالجه آنها) آگاه باشد.
3 - بلاغت و سخنرانی
راهنمای اخلاق باید از زبانی گویا و بیانی توانا برخوردار باشد بگونه ای که در نهایت وضوح و روشنی موضوع بحث را بین داشته و در کار انتقال فکر خود شنونده را دچار ابهام و نیازمند به تاویل و توجه نگرداند آنچنان چیره زبان باشد که توان تفهیم معنی گوناگون و پدید آوردن حالات متفاوت را داشته باشد
اندیشه گر بلند و زبان گر رسا بود هر گفته ای بلند و گرانسنگ می شود
با شیوایی و جمله های کوتاه و خوش آهنگ است که می توان دلها را صید کرد و تشنگان را سیراب کرد.
شکی نیست که نیمی از رمز جاودانگی و موفقیت قرآن (پس از حقانیت محتوی) زیبایی فصاحت، بلاغت، سلاست، و روانی است قرآن که کتاب انسان سازی است در مقوله هنر سرآمد دیر نوشته است خود قرآن به اسلوب فصاحت و زیبایی خود در ادای مقصود می نازد و بر آن زیبایی دیگران برا به میدان تحدی می خواند نام این زیبایی و شیوایی را«بلاغ مبین » گذاشته است یعنی ابلاغ واضح، آشکار، مطلوب، ساده بی پیرایه بگونه ای که شنونده در کمال سهولت و سادگی آن را درمی یابد و گرفتار سخن مغلق و پیچیده و در لفالفه اصطلاحات زیاد نمی شود.
رمز جاودانگی و تاثیر گذاری سخنان امیرالمؤمنین «ع » نیز در همین شیوایی و زیبایی آن است چنانکه نهج البلاغه از استوارترین و دلپذیرترین نثر بشری برخوردار است هنگامی که 130 صفت را در 40 جمله خطبه متقین باشیوایی بیان می دارد هر چه پیش می رود التهاب شنونده را بیشتر می کند
بلاغت و سخنرانی از بایسته ترین ویژگیهای استاد و راهنمای اخلاقی است استادی که پردازنده روح شگفت انگیز آدمی و بیانگر شایسته ترین رهنمودهای الهی است به انسان که پیامش روشن و روح افزاست و بیانش نیز باید رسا و شیوا باشد.
امام باقر «ع » می فرماید:
«... و البیان عماد العلم ».
استوانه دانش سخنوری است.
اگر دانش زبان توانی برای گفتار در اختیار نداشته باشد چونان نیروگاه برقی می باشد که از کانالهای نور رسانی برخوردار نباشد.
4 - واقعیت گرایی و زمان شناسی
از دیگر ویژگیهای استاد اخلاق واقعیت گرایی و زمان شناسی است یعنی باید به نیکی حال شاگرد را بداند و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را که بر خلقیات وی مؤثر است بشناسد تا مطابق توانایی و نیاز شاگرد سخن راست کند.
آن که زمان خود را به شایستگی نشناسد از حصار شبهه ها و عوامل گوناگون انحرافی راه به بیرن می گشاید امام صادق «ع » می فرماید:
«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس ».
آن کس که به زمان خود آگاه باشد از هجوم شبهه ها در امان است.
استادی که از واقعیات جامعه بیگانه بوده و از آنچه در اطرافش می گذرد بیخبر باشد ناگریز مبحثهای بیگانه و صرفا شخصی را مطرح خواهد کرد که چندان راه گشا نخواهدبود و راه روشنی را در جلوی پای شاگرد نخواهد گذاشت.
بی شک بسیاری از درگیریهای اجتماعی کشمکش های سیاسی و تنشهای فکری که بسیاری از مردم در تب خود می سوزاند ریشه اخلاقی و عامل نفسانی دارد اگر استادی از آبشخور این مفاسد ریشه ها آگاه نباشد به درستی پی به چگونگی آنها نبرده باشد چه بسا مبحث را که برای تدریس برمی گزیند و یا جهتی که به بحث می دهد نه تنها گرهی را نگشاید بلکه باعث پیچیدگی فزونتر دشواریها نیز بگردد مانند تجویز نا آگاهانه دارویی است که در فزونتر ساختن بیماری اثر می گذارد.
5 - پرهیز از القاء روحیه یاس
آموزشهای اخلاقی از حساسیت و ظرافت ویژه ای برخوردار است مانند داروی حساس می ماند که اگر دقت کافی در تجویز آن بکار نرود نه تنها اثر مثبتی نخواهد داشت که پیامدها ناگواری را نیز در پی می آورد.
با پیچیدگی که روحیات آدمی دارد شایسته است که در توصیه مسائل اخلاقی توجه لازم اعمال شود و همه جوانب رعایت گردد.
همانگونه که بر مسائل باز دارنده مانند زهد، ساده زیستی، ریاضت نفس، خواب و خوراک و ... تکیه می شود بر موارد وادار کننده مانند مراعات با نفس، رعایت حد اعتدال، بهره مندی از مباحات شرعی و برآورده کردن نازهای واقعی بدن نیز توجه شود.
در باورهای اخلاقی نیز همانگونه که بر ناسپاسی و پلیدی نفس اماره ناپایداری و مکر دنیا و مسائل دنیایی وجود موانع و عوامل فراوان انحرافی بر سر راه خود سازی سخن می رود بر تربیت پذیری نفس، امکان کامیابی شایسته از زندگی و توانایی اراده انسان در بر طرف کردن موانع خود سازی نیز تبلیغ شود.
درس اخلاق نباید روحیه های بی نشاط، مایوس، منفی باف و ناتوان بسازد بلکه با بکارگیری شایسته شیوه ابلاغ انسانی پرتحرک امیدوار و کوشا تربیت کندروحیه افسرده و باور به ضعف و ناتوانی آدمی را در همه صحنه های عبادی اعتقادی و علمی ناکام می گرداند و بر عکس داشتن روحی شاداب و امیدوار هر گونه دشواری روحی و عملی را نابود می کند.
دیگر ویژگیها:
در آخر به شمارش عناوین برخی دیگر از ویژگیهای استاد اخلاق بسنده می کنیم
1 - تدبیر در بکارگیری درست شیوه های ارشاد و دسته بندی شایسته مطالب
2 - پرهیز از صراحت در هدایت و تادیب شاگرد
3 - اشتیاق و کوشایی بر هدایت و خیرخواهی شاگرد
4 - مدارا شفقت و مهربانی با شاگرد
5 - حفظ هیبت و وقار استادی
6 - توجه به خداوند و خیر خواهی از او در تاثیر سخن.