می توان گفت اهل مکه عموما تاجربودند. مرد و زن اشراف مکه و فامیل های وابسته، در مال التجاره و سرمایه این تجارت عمومی و همیشگی سهیم بودند، و از این راه ثروت زیادی به دست می آوردند. معروف است که خدیجه همسر پیغمبر قبل از ازدواج باآن حضرت از تجار عمده بود، ولی باید دانست که بقیه زنان قریش هم تقریبا چنین بودند، و اختصاص به خدیجه نداشت.
از این گذشته چون مردم مکه سالی یکبار از زوار کعبه و قبائل مختلف که برای انجام مراسم حج می آمدند، پذیرائی می نمودند و آنها نیز فراورده های خود را در در منازل میان راه و خود مکه می فروختند، از این راه نیز، سود سرشاری عاید قریش می شد.
برای درک اهمیت قریش، باید در نظر داشت که گاهی دوهزار و پانصد شتر کالای آنها را میانحجازو شام و یمن مبادله می کرد.
مبادلات تجاری آنها طلا، نقره، پوست، چرم، ادویه، عطر، صمغ، سنا، یعنی محصولات یمن و هند و حبشه بود، و از شام و مصر و فلسطین نیز کتان، ابریشم، اسلحه، غله، زیتون، و روغن زیتون و غیره می آوردند.
به موازات ظهور اسلام تجار عمده قریش ابوسفیان از قبیله بنی امیه، عتبة بن ربیعه از قبیله عبدالدار، ابوجهل از قبیله بنی مخزوم، و ابولهب از قبیله بنی هاشم بودند، که همگی از ثروتمندان و مال داران معروف به شمار می رفتند.
تجارت و ثروت اندوزی قریش با ربا خواری توام بود. ربا را با چند برابر می گرفتند. ثروتمندان عرب گذشته ازسودی که از تجارت می بردند، سود حاصل از ربا نیز بر درآمد سرشار آنها می افزود. ربا را توعی بیع و خرید و فروش می دانستند. چنان به آن دل بستهبودند که موقع مطالبه و گرفتن هیچگونه ترحم و ملاحظه نداشتند. شیوع رباخواری آینده بدهکاران را مختل می نمود، و بسیاری در زیر بار آن به ستوه می آمدند. چه بسا که به واسطه نداری ناگزیر می شدند به صورت مزدور و یا برده طلب کار رباخوار درآیند.
این معنا موجب گردید که اسلام از همان آغاز کار به جنگ رباخواران برود، تا آنجا که قرآن رباخواری را در حکم جنگ با خدا دانسته است. (1)
و صریحا می گوید: خدا داد و ستد معمول را حلال کرده است، و ربا را حرام. (2)
از کارهای بسیار مفید و سرنوشت ساز اسلام همین مبارزه با رباخواری بود که قشر مستضعف را نجات داد، و جلو سود کلان مفت خوران را گرفت.
پی نوشتها:
(1)فاذنوا بحرب من الله و رسوله - سوره بقره آیه 279.
(2)واحل الله البیع و حرم الربوا - سوره بقره آیه 275.