شناسه : ۳۰۵۰۴۹ - چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۰۴
به مناسبت سالروز شهادت موسی بن جعفر(ع)/
مشی عقلمداری تشیع متاثر از سیره امام موسی کاظم(ع)
گروه اندیشه: حجتالاسلام حسینی کوهساری با نقل روایتی از امام موسی کاظم(ع) گفت: برای آدمی ۲ حجت وجود دارد؛ «حجت ظاهری» و«حجت باطنی». دلیل ظاهری پیامبران، انبیاء و ائمه اطهار(ع) هستند و «عقل» به منزله پیامبر باطن انسان است.
حجتالاسلام اسحاق حسینی کوهساری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران پردیس فارابی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، گفت: زمانیکه بنیعباسیان بر اریکه خلافت مسلمین تکیه زدند در ابتدا در برابر ائمه(ع) صف آرایی نکردند؛ امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از فترت و ضعف سیاسی آنها به بهترین نحو بهره گرفتند و فعالیتهای فکری و فرهنگی بسیاری را برای اعتلای شیعیان انجام دادند به همین دلیل است که فقه شیعه به «فقه جعفری» معروف شده است..
این استاد دانشگاه افزود: اما امامت امام موسی کاظم(ع) با آغاز امپراتوری «هارون الرشید» مقارن میشود. هارون دیگر احساس خطر خلفای پیشین را نداشت لذا با امام برخورد کرد و ایشان را از این زندان به آن زندان میفرستاد و حداقل امام 14 سال در اسارت بودند.
نویسنده «پژواک اسارت» افزود: هارون الرشید برای اینکه شیعیان متوجه نشوند که امام در کجا زندانی شده است همواره ایشان را از این زندان به آن زندان منتقل میکردند و معمولا زندانبانهای ایشان از بین مسیحیان یا یهودیان انتخاب میشدند. نکته جالب ماجرا اینجاست که با برخورد با امام موسی بن جعفر(ع) زندانبانها مسلمان میشدند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: به نظر من اگر امامان شیعه نبودند چندان مشخص نبود که افراط و تفریطهای بعضی از فرق، دین اسلام را به کجا میکشاند. ابن رشد(فیلسوف آندلسی) میگوید: «در طول تاریخ تشیع، ما شاهد افراط و تفریطهایی که در بین اهل سنت رایج است نبودیم چرا که آنها به مرجع تعلیمی تکیه دارند»- منبع این گفته در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی به قلم من آمده است-. استاد حسنزاده معتقد بودند اگر به کتابهای اصلی شیعیان چون « اصول کافی» و «تهذیب» نگاه کنیم میبینیم که نویسندگان این کتب آغاز بحث خود را به طرح مباحثی چون «عقل و جهل» اختصاص دادهاند در صورتی که طبق روال باید کتاب خود را با توحید آغاز کنند. اما چرا عقل و جهل؟ به این دلیل که مشی تشیع در طول تاریخ همواره بر مدار عقلگرایی میچرخید.
وی افزود: «هشام» از شاگردان برجسته و عالم امام صادق(ع) بود و هرگاه امام صادق(ع) خود نمیخواستند در بحث علمی شرکت کنند هشام را بهجای خود میفرستادند روایتی است که امام موسی بن جعفر(ع) هشام را مورد خطاب قرار میدهند این روایت در اصول کافی جلد 1 صفحه 316 و بهار جلد 48 آمده است.
حسینی کوهساری اظهار کرد: امام در بحثهایی که با هشام داشتند از همان ابتدا به قرآن ارجاع میدهند و میفرمایند: «خداوند به کسانی که اهل عقل و فهم هستند بشارت داده است. خداوند آنچه را که در قرآن آورده است مبتنی بر عقل کرده است» و برای اثبات این مدعا نمونه آیاتی را مطرح میکنند «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ: به سخن گوش فرامىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان»( زمر/18) همچنین وقتی امام میخواهند استدلال کند به قرآن استناد میکنند و میفرمایند: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ: راستى که در آفرینش آسمانها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز و کشتیهایى که در دریا روانند با آنچه به مردم سود مىرساند و [همچنین] آبى که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن هر گونه جنبندهاى پراکنده کرده و [نیز در] گردانیدن بادها و ابرى که میان آسمان و زمین آرمیده است براى گروهى که مىاندیشند واقعا نشانههایى [گویا] وجود دارد» (بقره/164)
وی ادامه داد: امام موسی کاظم(ع) وقتی میخواهند بیوفایی دنیا را مطرح کنند نیز به آیات قرآن رجوع میکنند و با استناد به آیات قرآن میفرمایند: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ: قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانىاند که نمىاندیشند» (انفال/ 22). در واقع امام با بیان این آیه میخواهد بگوید که خداوند مذمت میکند کسانی را که اهل تعقل نیستند.
این استاد دانشگاه افزود: «لاَ یَعْقِلُونَ» به این معنا نیست که آن افراد فاقد عقل هستند آنها از عقل خود استفاده نمیکنند؛ انسانها دارای قلب و عقل است و این بسته به خود شخص است که از کدام قوه بخواهد بهره ببرد. امام ادامه میدهند هرچیزی دلیلی دارد و دلیل انسان عاقل، «تفکر» است. امام میفرماید: «اگر دست شخصی لولو باشد و همه بگویند که این گردو است آن لولو، گردو نمیشود و اگر در دست شخصی گردو باشد اما همه عالم جمع شوند و بگویند آن لولو است آن لولو نمیشود».
نویسنده کتاب«تاریخ فلسفه اسلامی» گفت: امام خطاب به هشام میفرمایند: «یا هشام خداوند پیغمبران را فرستاده تا آنها تعقل کنند. برای آدمی 2 حجت وجود دارد؛ نخست، «حجت ظاهری» و دیگری «حجت باطنی». دلیل ظاهری پیامبران، انبیاء و ائمه اطهار(ع) هستند و «عقل» به منزله پیامبر باطن انسان است. قرآن در بسیاری از موارد بهجای اینکه پاسخ بدهد میپرسد و میفرماید: «مگر جواب نیکی غیر از نیکی است». شما عقل دارید اگر هیچ پیامبری نمیآمد باز آدمی میدانستید نیکی، نیکی میآورد و بدی، بدی. یکی از تعبیرهای زیبا و هنری قرآن این است « آیا آنی که میداند و آنی که نمیداند مساوی هستند؟» قرآن نمیفرماید: «عاقل و جاهل».
حسینیکوهساری در آخر اظهار کرد: در فضای سیاسی-اجتماعی که امامان معصوم(ع) در آن زیست میکردند افراط و تفریطهای بیشماری حاکم بود؛ حاکمان جور به جای اینکه به تفکر بها بدهند به احساس بها میداند. در حکومت بنیعباس تاکید بر «اشعریگری» و در حکومت بنیامیه تاکید بر «جبرگرایی» بود همین عوامل باعث شد چندان جریان عقلگرایی امامان معصوم(ع) در جامعه مسلمین بسط پیدا نکند.