ماهان شبکه ایرانیان

معرفی کتاب یک آسمان پروانه

نام کتاب: یک آسمان پروانه (روایتی نو از زندگی و زمانه حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام)

یک آسمان پروانه

معرفی کتاب

نام کتاب: یک آسمان پروانه (روایتی نو از زندگی و زمانه حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام)

نویسنده: کمال السّیّد

مترجم: حسین سیدی

کمال السیّد، شاعر، ادیب و نویسنده معاصر عراقی است که با تحقیقات گسترده خود از سویی و قلم شاعرانه و زیبای خود از سویی دیگر، تا کنون توانسته است، آثار بسیاری برای مخاطبان جوانِ عرب زبان بیافریند؛ آثاری که ژرفایش اندیشه مخاطب را به مهمانی استدلال می برد، و آسمان چشم خواننده را بارانی می سازد. در این میان، نباید از اخلاص ایشان که خود از تبار علویان است غافل ماند.

مترجم این اثر، با وفاداری به متن، تلاش کرده است با نامگذاری شاعرانه هر فصل، بر زیبایی نثر دلنشین آن بیفزاید. مترجم در یادداشتی که در پشت کتاب آورده است، می نگارد:

چگونه مرداب از اقیانوس بگوید و خار، از گلِ هزار فصل؟

چگونه شب از سپیده سُراید و پیرِ زمستان از بانوی بهار؟

«فاطمه»، حوریه ای بود فرود آمده از بنفشه زار ملکوت، در کویرستان مُلک.

فاطمه، تَنِ روح را در چشمه سار آیه ها شسته بود.

فاطمه، شکوفه ای بود شکفته از باغستان کمالِ بانوان.

فاطمه، آینه خدا بود که سنگ ستم آن را شکست.

گفته اند: مشک آن است... و این همه را چه خوش که دیگران بگویند؛ دیگرانی که چشمان کم سوشان، نتوانست این نورِ سبز آسمانی را تاب آورد.

و این کتاب چنین است: «زهرا (علیهاالسلام) در منابع اهل سنت»، اگر چه نویسنده، در مواردی، از منابع شیعی نیز مؤیّد آورده است.

نویسنده، با قلم شاعرانه، به سراغ این نرگسِ خوشبوی هستی رفته است، تا از چشمه «احساس» و «استدلال»، قلب و عقلِ حقیقت جویان را آرامشی بهاری بخشد.

ترجمه این کتاب، جایزه کتاب سال حوزه علمیه قم و جایزه جشنواره کتاب رشد را به خود اختصاص داده است.

اینک، در سالروز شهادت آن بانوی همیشه زنده، سه فصلِ کوتاه و پایانی کتاب را تقدیم خوانندگان فرهیخته می کنیم.

کوچ از غمخانه تن، تا به نرگس زار عشق

فاطمه، از کینه ها و انتقام های شکست خوردگان بدر1 و اُحد که پشت پرده های دورویی پنهان شده اند می نالد.

حالش وخیم تر می شود. آن قدر پیکر رنجورش پژمرده می گردد که دیگر روح را تاب ماندن نیست. «عباس» عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به ملاقاتش می شتابد؛ اما فاطمه به خاطر وخامت حال خود، او را نمی پذیرد.2

اینک زهرا به سوی فرجام خویش روان است؛ فرجام تمام زندگی ها. و برای آن که دل های کوچک، ترَک بر ندارند، به پسرانش می گوید: به مسجد بروید.3

و خود غرقه در نماز کوچ می شود.

سپس به «اسماء» می گوید: «مرا بپوشان، یزدان تو را بپوشاند». همسر «جعفر طیّار» برایش تابوتی می سازد که خود در حبشه آن سوی دریای سرخ دیده است. فاطمه، نخستین کسی است که در تاریخ اسلام، برایش تابوت ساخته اند.4 با دیدن آن تابوت، برای نخستین بار، پس از درگذشت پدرش، لبخند می زند.5

آن که خود «طاهره» است، برای سفر، خویش را می شوید و غسل می کند. وصیت می کند که جز علی و اسماء، دیگری وی را غسل ندهد.6

در واپسین دم، شنیده اند که زهرا زمزمه می کند:

درود بر جبریل. خداوندگارا! در بهشت تو، کنار تو و خانه تو؛ خانه آرامش.7

یک سبد عطر پونه، هدیه بُغض هایت

این گونه فاطمه جهان را بدرود می گوید؛ جهانی لَبالب از درد و رنج. در این لحظه، رنج های فاطمه پایان می یابد. به «خانه آرامش» پر می کشد، با روحی پاک و سپید. پَری آسمانی به میهن خویش باز می گردد؛ به آسمان.

مویه و شیون در مدینه طنین می افکند. مغضوبین فاطمه، بی خبر هستند. زهرا خواسته بود شبانه دفنش کنند،8 تا در اندیشه نسل ها، پرسشی تاریخی حک شود.

با گذشت زمان، پرسش از آرامگاه زهرا، پرسشی جاودانه و محکومیت آنانی است که تمامی حقوق وی را مصادره کرده اند.

چه کسی می تواند بگوید: بانوان جهان در کجا می توانند آرامگاه بانوی بانوان جهان را زیارت کنند؟

یکی می گوید: در خانه اش به خاک سپرده شد.9 دیگران می گویند: در «بقیع» جای گرفته است آن چه آشکار است، آن که فاطمه در دلِ تاریخ و شیفتگان خود جای دارد؛ آن هایی که گفتند: «پروردگار ما الله است و سپس پایداری ورزیدند.»10

بر بالینش تکه ای نبشته یافتند:

به نام خداوند مهربان

این چیزی است که فاطمه، دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سفارش می کند: او گواهی می دهد که معبودی جز الله نیست و این که محمد بنده و فرستاده او و بهشت و دوزخ حق است و رستاخیز، بی تردید خواهد آمد و پروردگار، خفتگان را از گور، برخواهد انگیخت.

ای علی! من فاطمه دختر محمد هستم. یزدان مرا به ازدواج تو درآورد تا در این جهان و در آن جهان برای تو باشم. تو به من، از دیگران شایسته تری.

مرا غسل ده، خوشبوساز، کفن کن و بر من نماز بگزار. شبانه ام به خاک بسپار؛ در حالی که کسی نفهمد. تا روز رستاخیز تو را به خدا می سپارم.11

پرده زندگی فاطمه فرو می افتد و شوهر، از فرزندان اندوهگین تر است. گویی بار دیگر رسول خدا چشم از جهان فرو بسته است.

امانت، به صاحبش برگشته است. اینک، اندوه ابدی خواهد بود و شب ها بی پایان.

آه ای سَرور انسان ها! «دخترت همه چیز را برایت بازگو خواهد کرد»؛ همه رنج ها و دردها را.

علی محبوبش را بدرود می گوید:

فرجام هر دوستی، جدایی است.12

فاطمه، گوهر آسمان هاست؛ دختر محمد(صلی الله علیه وآله)، بنیانگذار شکوه اسلام. مادر مهدی، که در واپسین زمان، آشکار خواهد شد تا شکوه را به اسلام برگرداند؛ مردی که سَرور هستی آخرین پیام آور درباره او فرمود:

مهدی از تبار فاطمه است.13

فاطمه زهرا14 خواهد ماند؛ مهپاره ای در زمین، برای زمینیان و ستاره ای در آسمان، برای آسمانیان.15

فاطمه، ستاره ای فروزان است تا آن زمان که زمین به سختی درهم کوبیده شود، و فرمان پروردگارت برسد، و فرشتگان صف در صف درآیند. در آن روز، جهنم را حاضر آرند، و انسان متذکّر می شود؛ اما چه فایده که این تذکّر به حال او سودی ندارد. می گوید: «ای کاش برای زندگی (زوال ناپذیر) چیزی از پیش فرستاده بودم.»16

در آن روز، زهرا بر اشتری از نور، با هفتاد هزار حوریه ای که او را در بر گرفته اند، آشکار می شود و هاتفی ندا می دهد: «چشمانتان را ببندید تا فاطمه از صراط بگذرد.»17

فاطمه، نخستین کسی است که بر پدرش در بهشت وارد می شود،18 و معنای این آیه آشکار می گردد: «ای روح مطمئن! خشنود و پسندیده به سوی پروردگارت بازگرد، و در زمره بندگان من وارد شو، و در بهشت قدم بگذار».19 «و در آن روز، دین باوران به یاری خدا شادمان خواهند شد.»20

از فاطمه در بستر تاریخ، تصویری درخشان و فروزان در ذهن ها خواهد ماند.

قرن ها نابود می شوند و فاطمه می ماند.

سال ها ذوب می شوند و زهرا می درخشد؛ شکوه فاطمه ریشه در زمین ندارد.

فاطمه، حوریه ای بود که در زمین زیست. معجزه ای آسمانی؛ آسمانی که مریم را برگزید تا «مسیح» پدید آوَرد، فاطمه را برگزید تا یازده ستاره به جهان هدیه دهد.

گل پیکری رنجور، رخساری تابنده، هاله ای از نوری آسمانی و با چشمانی درشت، لبریز از اندوه انسان.

و مژگانی گرانبار از اشک.

و دلی پاک بسانِ شبنم.

و آزرمی همانند بنفشه ای خوشبو.

این فاطمه است ؛ بانویی که قرن ها، برابر گام هایش چنان ذوب می شوند که دانه های نمک در سواحل دریای ژرف.

فاطمه می ماند و می درخشد. و تا زمانی که «پاکی» مفهوم دارد، گُل خوشبوست و آسمان بر زمین سایه می افکنَد،

بر وجدان آدمی می تابد.

نه چون دختر محمد (صلی الله علیه وآله) است؛

و نه به خاطر آن که همسر علی(علیه السلام) است ؛

و نه چون مادر حسن و حسین (علیهماالسلام) است؛

چون «فاطمه» است.

برگرفته از کتاب یک آسمان پروانه

ترجمه حسین سیدی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان