شناسه : ۳۰۷۴۵۰ - پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۵:۵۰
در آخرین جلسه از سلسله نشستهای نظریه رویاهای رسولانه مطرح شد:
نظریه سروش؛ از امتناع تفسیر تا دشوارتر شدن تفسیر قرآن
گروه اندیشه: در آخرین جلسه از سلسله نشستهای «در تحلیل رویاهای رسولانه» نظریه سروش با شش ذرهبین مورد بررسی قرار گرفت. در این نشست برخی از کارشناسان از امتناع تفسیر قرآن در این نظریه سخن گفتند و برخی از دشوارتر شدن آن.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آخرین جلسه از سلسله نشستهای «در تحلیل رویاهای رسولانه» عصر امروز، 8 شهریور و با حضور سخنران این سلسله نشست در باشگاه اندیشه برگزار شد. در این نشست اردشیر منصوری، حسین واله، خلیل قنبری، محسن آرمین، امیر مازیار و بیژن عبدالکریمی که پیشتر در این نشستها هر یک به تفکیک حاضر شده بودند، به برخی از سوالات حاضران در خصوص نظریه رویای رسولانه عبدالکریم سروش پاسخ دادند.
سروش در پی حل ابهامات قرآن است
اولین مسئلهای که در این نشست حاضران به آن پاسخ دادند این بود که نظریه رویاهای رسولانه در صدد حل چه مشکلی بوده و چه پاسخی ارائه داده است؟ در پاسخ به این پرسش منصوری گفت: مقوله فهم قرآن و پاسخ به ابهامات آن از زمان نزول آغاز شده بوده است. اولین ابهامات را برخی یهودیان به قرآن وارد کرده بودند. متن قرآن آشکارگیهایی داشته اما ابهاماتی هم داشته است و برای مثال مکتب اعتزال در خصوص ارائه راهحل در خصوص همین ابهامات شکل گرفته است.
وی ادامه داد: متن بخشهایی ذاتی و عرضی دارد که در عصر جدید ابهامات جدیدی برانگیخته است و تلاشهایی برای سازگاری قرآن و عصر جدید در جهان اسلام انجام شده است. صاحب نظریه رویاهای رسولانه گرچه پیشتر بر قرآن متمرکز نبوده، اما تلاش کرده بود تا تعارضات فقهی و کلامی را با فاصلهگذاری از اصل و فرع دین برطرف کند.
منصوری افزود: تمرکز سروش با مصاحبه «کلام محمد» و با نشریه هلندی بر قرآن آغاز شد و وی در این مصاحبه کلام محمد(ص) را بشری دانست. بشری بودن کلام هم پاسخگو نبود که ماهیت وحی را مطرح کردند و نظریه رویاهای رسولانه را در خصوص پاسخ به ابهاماتی مطرح کرد. تجربه وحی قابل فهم در جهان معاصر نیست، ایشان میگوید شبیهترین تجربه به وحی رویابینی است و همه ما فروریزش معنا از حوزه ناخودآگاه به آگاهانه را در خواب تجربه کردهایم. این تئوری میخواهد بگوید وحی چگونه ممکن است و ابهامات ناشی از خداست یا گیرنده.
تجدید نظر رادیکال در پیش فرضهای مومنان است
در ادامه والهبه همین پرسش پاسخ داد و گفت: بحث سروش در وحی بحثی کلامی نیست در پی حقانیت هم نیست، همین طور بحث او متافیزیکی هم نیست. این نظریه میخواهد این نتیجه را بگیرد که مومونان اگر بخواهند متن وحیانی را بفهمند باید بدانند چه انتظاری از وحی دارند. بستگی به تصورشان از نحوه شکلگیری وحی برای نبی، انتظار از دین هم متفاوت خواهد بود و نتیجه کار سروش تجدید نظر رادیکال در پیشفرضهای مومنان در مواجهه با قرآن است.
نظریه سروش مشکل تضادهای جدید قرآن با عقلانیت جدید را از بین نمیبرد
در ادامه آرمین با بیان اینکه به جای ارزیابی خودمان از سوال باید به خود مقالات سروش رجوع کنیم، گفت: ایشان صریح گفتند که قرآن یک گزارههای تناقضآمیز دارد وی معتقد است اینکه قرآن یکجا بحث جبر را مطرح میکند و یکجا صحبت از اختیار به میان میآورد و یا مباحث دیگر از جمله این ابهامات است. ایشان رهیافتی در فهم وحی میدهند که این موارد بلاموضوع و منتفی شود. این پاسخ ناظر بر حقوق بشر و تضاد با حقوق بشر و دوران جدید نیست و وحی هر ماهیتی داشته باشد تضاد را از بین نمیبرد.
نطریه سروش ناظر بر مسئله شکلی و زبانشناختی است
در ادامه قنبری نظریه سروش چهار مرحله دانست و گفت: مسئله اول طرح مسئله است و گام دوم پرسشهای دیگر را مطرح کرده و در مرحله سوم پاسخها طرح شده و نهایتا در مرحله چهارم نظریه جدیدی در معرفت دینی ارائه شده است.
وی ادامه داد: مسئله سروش اصلا محتوایی نیست، مسئله تعارض حقوق بشر نیست. سروش در قامت متکلم و متافیزیسین نیست. مسئله او شکلی است. ایشان مدلول آیههایی را دیده و به تناقضی رسیده است که ناشی از گسست زمان و مکانی بوده است. گزارههای دینی متناقضنما او را به مسئله اصلی رسانده است. سوال وی این است چرا تناقضاتی وجود دارد.
قنبری افزود: بحث او سخن گفتن پیامبر نیست، اگر از علوم دینی به متن نگاه کنید تناقض خواهید دید. اگر مساله شکلی است الاهیاتی نیست، پدیدارشناختی هم نیست که بخواهد اینجا به چالش سوبژکتیویته بپردازد. مساله ایشان زبان شناختی است. مساله ایشان درجه اول هم نیست، مساله ایشان درجه دو است، او به قرآن ننگریسته از منظر علوم دینی متن را دیده است. نشانهها شکلی است فراتاریخی است، الاهیاتی نیست و درجه دو است.
راه حل سروش به مرگ سنت منجر میشود
عبدالکریمی سخنرانی بعدی بود. وی گفت: مساله چند قرن اخیر بعد از ظهور عقلانیت جدید شروع شده که ناظر بر پرسش از امکان نوعی دفاع از تفسیر دینی است. نمیتوان از سنت تاریخی با زبان سنت تاریخی دفاع کنیم. مساله ترجمان مقولات بنیادینی چون وحی در جهان جدید است. خود صاحب نظریه خواهان نیل به شیفت پارادایمی است که بتوان با نوعی شالوده شکنی وحی را در بنای دیگری بازسازی کند. علی رغم اینکه من با اصل مساله ایشان موافقم، اما معتقدم راه حل ایشان به مرگ خود سنت منجر میشود. به نظرم صورت محض نداریم و خود منطق وابسته به یک انتولوژی است. دکتر سروش فهم ناقصی از تاریخ دارند هم پیامبر و هم مدرنیته و عقلانیت مدرن هم تاریخی است که سروش مخالف است. نحوه ایشان هم فراتارخی نیست. خود زبانشناسی مبانیی دارد و هرگونه مبادی هرمنوتیک است و ما نقطه خارج از هرمنوتیک نداریم و هر مواجههای با پدیدار هرمنوتیک است.
سروش در مرز دانش درجه یک و دو است
در ادامه سوال دوم توسط مجری در خصوص سطح نظریه دکتر سروش بود که آیا نظریه دکتر سروش اط سنخ معرفت دینی و درجه اول است و یا از سنخ فلسفه دین و درجه دو، که منصوری در پاسخ به این پرسش گفت: ایشان معتقدند بر اساس فهم متفاوت ما به روزرسانی نیاز داریم. ایشان به درون متن تمرکز دارند. مشاهده و فهم مسبوق به نظریه است به نظر سروش. اگر متفکری بگوید من بحث کلامی نمیکنم راه تحلیل کلامی را در خصوص او نمیبندد. نظریه مذکوردر مرز دانش درجه یک و دو است. هایزنبرگ در نظریه پردازی فیزیکدان است اما در هنگامی که نظریه خود را با نظریات بدیل مقایسه میکند، درجه دوست. سروش هم در خصوص وحی و هم در بررسی نظر خود با دیگر نظرات است.
نظریح سروش به پیشفرضهای علوم دینی میپردازد
قنبری در پاسخ به این پرسش گفت: زمانی ما دیدگاه خودمان را می گوییم که بشر ساختار هرمنوتیک دارد یا نه یک بار بخواهیم ببینیم سروش چه گفته است. از منظر سروش بحث هرمنوتیک نیست او در نظریهاش دغدغه کلان و الاهیاتی ندارد.
وی ادامه داد: در الهیات سه دسته مسئله داریم پارهای از مسائل با الهیات نقلی و پارهای با الهیات برون دینی و عقلی حل میشود اما دسته دیگر مسائل بیرون از علوم دینی است. خود علوم دینی پیش فرضهایی دارند که پرداختن به آنها درجه دوم است. یکی از پیش فرضها در خصوص زبان دین است .
دانش درجه یک و دو مرز مشخصی ندارد
در ادامه مازیار با بیان اینکه این اصطلاحات تعریف دقیقی ندارند، گفت: مرز الهیات مشخص نیست. درون دینی و برون دینی و درجه یک و دو هم همین طور. سروش معتقد است الاهیاتی حقیقی نیست و کار علمی تارخی زبان شناختی هم انجام میدهد. بحث در این حوزه ما را به جایی نمیرساند. بحث ایشان ناظر بر متن مقدس و در قلمرو زبان دین است و در دل فلسفه دینی و زبانشناسانه و در درجه دو است و می خواهد مفروضات الهیات قدیم را در خصوص متن بازاندیشی کرده و بنای الهیات جدیدی را بگذارد.
نتیجهگیری فقهی سروش از نظریهاش اشتباه است
واله در پاسخ به پرسش این بخش گفت: بحث سروش الاهیاتی و درون دینی نیست و بر اساس تقسیم بندی در جهان آنگلوساکسون که در تعارض با کانتیننتال است، نظریه سروش به فلسفه دین تعلق دارد، چنانچه آقای قنبری میگویند فلسفه علوم دینی است که قابل قبول است. حرف من نافی این نیست که ایشان از مرز دو خارج شدهاند. برخی وقتها ایشان از استدلال درجه دو نتایج درجه یک میگیرند و برای مثال ایشان از بشری بودن وحی نتایج فقهی گرفتهاند که این یک اشتباه علمی است.
در ادامه آرمین گفت: در این نظریه جنس نظریه درجه 2 است و دکتر سروش رعایت نکردهاند و گاه متکلم، گاه فیلسوف و گاه فقیه بودهاند. پیش فرضها در مرحله ماقبل وحی است.
وی ادامه داد: ممکن است ما از این نظریه استفاده کرده و انتظارات متن را برای ما روشن بکند. میشود چنین نتایجی گرفت اما این انگیزه خود صاحب نظریه نبوده و ایشان بارها به دستاوردها اشاره میکند و در هیچکدام به حقوق زنان و بشر استفاده نمیکند.
با نظریه سروش، زبان قرآن استعاری است
مجری برنامه در ادامه سوال سه را چنین مطرح کرد که جایگاه نگاه استعاری به نظریه رویاهای رسولانه چیست؟ که مازیار در پاسخ گفت: ایشان در مقاله چهارم و ششم صریحا از استعاره صحبت میکند وبه نیچه و دیویدسون ارجاع میدهند. ما دو دیدگاه در استعاره داریم. اولین نظریه کلاسیک و متعلق به ارسطوست و که در جهان اسلام همین تلقی وجود دارد. در این دیدگاه استعاره لفظی است که از حوزهای به حوزه دیگر انتقال یافته و به خاطر جذابیت کلام استفاده میشود. مفسر کلام را به حالت قبل از تزیین باز میگرداند. عموم ادبای ما چنین نظری داشتند. ابن سینا با داشتن چنین تصوری از استعاره آن را برای جذب مردم به سوی زندگی دینی توصیف کرده است.
وی ادامه داد: سروش استعاره را به معنای دیگری گرفته است. در این نظریه استعاره قابل تحویل نیست، زبان متون مقدس از این جنس است، ظاهرش را باید جدی بگیرید به این معنا نیست که اخبار از واقع است. در داستان همه چیز حقیقی است به غیر از کل داستان، زبان قرآن در نظر دکتر سروش چنین چیزی است. پیامبر واقعا به عرش رفت و جهنم را دید.
مازیار افزود: در این معنا باید استعاره را زیست و راهی برای ترجمه اثر هنری وجود ندارد. شما در این عالم دینی زندگی میکنید. دین زبان حقیقت است اما در مدرنیته این مساله از بین برد. معتقد بودند زبان علم و دین جداست و دین حقیقت بخش نیست. با نظریه دکتر سروش اگرچه زبان دین معرفت میدهد اما زبان علمی نیست.
دشواری سروش در تمییز زبان خواب و بیداری است
واله در پاسخ به این پرسش گفت: کسانی گفتند که وحی اعتبار ندارد. سروش میگوید همه استعارههای قرآن را به معنای حقیقی بگیرید، این را میتواند بگوید چون چیزی را اضافه کرده است که تناقض نمیکند، سروش کل ماجرا را از اول تا اخر بیان مشاهدات پیامبر در نظر میگیرد. دشواری سروش این است که فرق زبان خواب و بیداری چیست؟ اگر زبان بیداری ترمهایی داشته باشد که پس از ادراک وضع شده است، زبان قرآن از این سنخ نیست و چیزی شبیه زبان خصوصی است، چون ما امکان چشیدن تجربه نبوی را هم داریم. باید ببینیم نمادهای که انکشاف حقیقت شکل گرفته کارکردش چیست. دریافت حقیقت در دین با علوم تجربی و انسانی فرق میکند. فرض کنیم دین بازی زبانی متفاوتی است که معیار صدق و کذب مخصوص خودش است.
سروش زبان قرآن را زبان استعاره نمیداند
قنبری با بیان اینکه اگر استعاره را به زنده و مرده تقسیم کردیم، استعاره زنده ترجمه ناپذیر خواهد بود، گفت: سروش معتقد نیست که قرآن ترجمه ناپذیر نیست زیرا سروش به دنبال توضیح متن دینی است. وقتی ناظر بر متن دینی باشیم تعبیرخوابگرد میتواند درست باشد اما معرفت دینی خواب گذار داریم. اگر متن قابل ترجمه است، باید بین الاذهانی باشد. در زبان شناختاری دو دایره است، رویایی و دیداری که هر دو شناختاریاند و می توانید زبان حقیقی را به استعاری ترجمه کنید و یا بالعکس. و این لازمه معرفت دینی است همه هدف سروش یافتن مبنا برای معرفت دینی بر اساس زبان بیداری است. ما میتوانیم با قواعد زبان شناختی زبان رویایی را به زبان بیداری تبدیل کنیم. یکی از شرایط ترجمه عدم نقض قواعد منطق وزبان بیداری است که در این صورت به انسانشناسی نیاز خواهیم داشت. اینکه خداوند در قرآن هم ظاهر و هم باطن معرفی شده است نیازمند خوابگزاری است زیرا نمیتوان آن را به زبان بیداری ترجمه کرد و باید با رجوع به انسانشناسی تاریخی به تعبیر آن به مثابه یک خواب در آن روزگار پرداخت.
نظریه سروش فهم قرآن را دشوارتر میکند
آرمین در ادامه و در پاسخ به این پرسش گفت: اینجا وظیفه ما بیان نظرات خودمان نیست باید بکوشیم حرف از دهان صاحب نظریه بشنویم. صاحب نظریه میگوید این متن خواب و روایت پیامبر از رویاهای خویش است و میگوید خوابی که ما تجربه کردیم نیاز مفسر نیستیم و نیازمند خوابگزار هستیم. اگر زبان را خواب و به دنبال خوابگزار برویم دچار تناقض نمیشویم صراحتا میگوید گزارههای اخلاقی و فقهی تعبیر رویاهاست نه خود رویاها.
وی با بیان اینکه آقای مازیاد نظر خود و نه صاحب نظریه را میگوید، گفت: بر اساس نظر ایشان باید زبان اسطوره را زندگی کنیم و خوابگردی کنیم نه خوابگزاری اما صاحب نظریه گفته برای فهم کتاب باید تعبیر خواب کنیم. نمیتوانیم در اسطوره زندگی کنیم و سروش میگوید با این شیوه خوابگزاری غموض قرآن حل میشود. به نظر من نظریه سروش فهم قرآن را دشوار کرده است. زیرا اگر فرض کنیم وحی رویا بوده است، پیامبر این رویا را به زبان آورده و برای اینکه بدانیم او چه رویایی دیده است اول باید متن قرآن را تفسیر کنیم تا تازه به مرحبه تعبیر خواب آن برسیم و بنابراین فهم قرآن دیریابتر خواهد بود.
منصوری در پاسخ به این پرسش گفت: صاحب نظریه رویاهای رسولانه مدعی بهترین تبیین است. وی معتقد است تحلیل او دشواریهای متن را بیشتر از نظریه سنتی حل میکند.
وی ادامه داد: سروش معتقد است جنس وحی رویا و فصلش رسولانه بودن است و هر رویایی وحی نیست. از این رو ما باید تناقضات وحی را در این بستر بفهمیم.
مازیار در ادامه این محور و در پاسخ به انتقادات آرمین گفت: حرف من حرف دکتر سروش بوده است، ایشان به دیویدسون و نیچه ارجاع دادهاند و نه من. تعابیر سروش حاکی از بیان ناگزیر دینی به شیوه استعاره است. قدسیت متعلق به زبان شعر بوده است. ما طبیعیات ارسطو را نمیخوانیم اما تئاتر یونان را اجرا میکنیم چون رابطه حقیقت و شعر هنوز جواب می دهد و همچنان ارتباط ما را با حقیقت حفظ میکند.
در پایان نشست عبدالکریمی گفت: دکتر سروش روی تاریخیت بسر دست گذاشتند، تاریخیت بشر یعنی وجود او تاریخی است و هیچ موجودی تاریخمند نیست، تاریخ طبیعت هم تاریخی است که بشر به جهان میبخشد.
وی افزود: به تصریح قرآن پیامبر نیز مثل همه انسان است و این به این معناست که نمی توانسته خارج از افق تاریخیاش بیاندیشد. من با نقدهای سروش از سنت الهیاتی موافقم هستم اما پاسخ او را نادرست میدانم، تعابیر وی از وحی به سنت مدرن متعلق است و نمیتوان با سنت مدرن ماهیت وحی را درک کرد.