خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی ائمه المعصومین اوصی عبادالله بتقوی الله و اتباع اوامره،
اعوذبالله من الشیطان الرجیم،
«ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم »
با تذکر اکید در مورد توجه به وظایف اسلامی و انسانی و مراعات حدود الهی در همه احوال در زندگی امت عزیزمان بحث قرآنی مان را ادامه می دهیم که مدتهاست این بحث در خطبه اول مطرح است، تابحال چند بخش از مباحث قرآنی مطرح شده، آخرین بخش آن که به بخش اخلاق رسیده بود و در درس اخلاق مساله اعتدال که یک بحث محوری است در علم اخلاق، چند خطبه خواندیم، گرچه این بحث نیاز به مطالب بیشتری دارد که مطرح کنیم چون مطالب فراوانی هنوز هم در اخلاق و هم در بحث های دیگر قرآنی داریم به همان مختصر اکتفا می کنیم و بحث اخلاقی را از دید قرآن ادامه می دهیم.
یکی از مسائلی که در علم اخلاق یعنی در مقدمه بحث ها مورد توجه است تقسیم بندی از مباحث اخلاقی علم اخلاق از بعد نظری و عملی و تطبیقی در سه بخش مورد تحلیل قرار میدهند، البته مسئله مهم من بعد عملی است که می خواهیم بعدا وارد شوم و نمونه های مهمی از موارد مهم حضور تقوی در جامعه، یا ضدتقوی و اخلاق را مطرح کنم.
اخلاق را از بعد عملی بررسی کنیم که نوعا هم همراه با تقوی است.
اما آن دو بخش که یکی اخلاق نظری است و یکی تطبیقی و مقارنه، امروز مختصری درباره آنها می گویم.بحث هایی که در اخلاق نظری مطرح می کنم، یکی فلسفه اخلاق است و یکی بحث اتلاق اخلاق است و دیگری مسئله وجود مصالح و مفاسد حقیقی در پشت دستورات اخلاقی است که آیا واقعا این حکمت هایی که در علم اخلاق توصیه می شود به واقعیت های مصلحت آمیز و یا مفسده انگیز متکی است یا مصلحت ظاهری و سطحی است، قبح و قسن ذاتی که در خیلی جاهای دیگر مطرح است اینها بحث هایی است که در مباحث نظری اخلاق بحث می شود، من نمی خواهم خیلی در مورد آنها صحبت کنم و در مقارنه و تطبیق مقایسه مکتب های اخلاقی، هم بحث آن خیلی وسیع است اختلافات اساسی در مبانی اخلاق و پایه و محورهای احکام اخلاقی و حکمت عملی است که در طول تاریخ بوده و به چند مورد مهم آن اشاره می کنم و بعد یک نقطه از این دو قسمت تطبیقی و نظری را عرض می کنم که یک بحث مهمی است و بعد به آینده واگذار می کنیم اگر فرصتی بود توضیح بیشتری پیرامون آن می دهیم در مقارنه و تطبیق مبانی اخلاقی چند محور به چشم می خورد.در مکتب سقراط و افلاطون که شاید بنیانگذار این علم اخلاق جاری و کلاسیک هستند آنها محور را علم و دانش در اخلاق می دانند، بعد از آنها ارسطوست که پیشتر به عقل و تحلیل های عقلی در پایه مسائل اخلاقی اهمیت می دهد و این دو محور تا چند قرن اخیر همه جا در مکاتب اخلاقی مورد بحث و مورد توجه بوده است، در قرون اخیر افرادی به تبعیت از هیگل که فیلسوف معروف قرن است آمدند و بیشتر رفتند به سراغ قانون و مقررات و گفتند محور اخلاق صحیح، قانون مقررات انطباق با قانون و مقررات داشتن زندگی انسان است و بعد از آن در اروپا یک بحث بسیار جدی مطرح شده که آن مطلب چهارم است که درباره آن مقداری حرف می زنم، آن افکار عمومی را محور اخلاق قرار دادند و گفتند که آنیکه افکار عمومی و جامعه می پسندد آن محور اخلاق است و باید منطبق با آن کار کرد.قبل از اینها که مربوط به دوران قبل از میلاد است مکتبی به سوفسطایی ها منتسب است که آنها اصولا خود انسان و خواست انسان و میل انسان را محور اخلاق قرار دادند و گفتند هرچه آدم خودش بخواهد همان اخلاقی است و دلیلی ندارد ما خودمان را گرفتار باخته های دیگران بکنیم، اخلاق عنوان فردی دارد و آنهم عنوان میل و خواست است که البته در اروپای جدید بعد از هیگل و اینها، این نظریه نظریه سوفسطایی دوباره توسط نیچه به خصوص احیا شد که او باعث شد این فکر به سور مختلف در اروپا شکل پیدا کند و نیچه ای ها خیلی جاها را قبضه کردند و افکارشان شیوع پیدا کرد و مکتب اصالت الذه که اصل را در زندگی بشر لذت و خوشگذرانی می بیند از شاخه های همین افکار سوفسطایی است که عملا در فرهنگ غرب تاثیر زیادی گذاشته است، چیزهای دیگری هم هست و من نمی خواهم همه شاخه های اینها و یا حتی مکتب های اصولی اینها را مخصوصا در شرق که چیزهای دیگری هم بود مطرح کنم چون خوب معلوم است که افکار عمومی مخاطب ما اکثرا خیلی آمادگی وارد شدن در این مسائل تاریخی مکتبی که اگر بخواهد باز بشود باید به اصطلاحات علمی مطرح شود خیلی ندارد ولذا ما خلاصه و ساده کردیم، اسلام در مقابل همه اینهاست نه به این معنا که همه حرفهای اینها را رد می کند، من اگر اسلام را می گویم بیشتر قرآن را می گویم چون محور بحث من بحث های قرآنی است، قرآن بگونه ای با اخلاق و پایه هایی که اخلاق بر آنها متکی است برخورد می کند که نقاط مثبت همه این چند مکتب را دارد و نقاط منفی و اشکالات جدی که به هر یک از اینها وارد است آنها را ندارد، هم علم و دانش، هم عقل و خرد.هم قانون و مقررات و هم افکار عمومی و هم خواست خود انسان در خیلی از موارد، همه اینها می تواند در پایه های علم اخلاق سهم داشته باشد و ما نمی توانیم منحصر کنیم علم اخلاق را که می خواهد همه زندگی انسانها را آنهم از دید قرآن که همه ابعاد تاریخ را شامل شود محدود شود به یک بخش از اینها که هر بحث دیگری کنیم خوب می گوید این بحث اخلاقی نیست و باید در فلان علم به دنبالش میرویم، پس در تعارنه مکتب های اخلاقی ما نظریه جامع داریم از قرآن که همه نقاط مثبت را می توانیم جز پایه های اخلاق حساب کنیم و حقیقتا هم هست نه اینکه حالا یک مصالحه ای و داوری صلح اندیشی می خواهیم بکنیم بین اختلاف نظرها، واقعیت این است.
آنها هر یکی یک بخشی را گرفته اند شاید به تناسب اقتضائات زمان خودشان و یا افکار خودشان ولی قرآن که از بام دنیا نازل شده و همه چیز را زیر نظر می گیرد و با فطرت انسان طرف است، آن، اینطوری عمل نمی کند، اصولا اینطوری است، محور اخلاق، اصل اول آن، آن استعدادها و خواست ها و تقاضاهایی است که در وجود همه انسانها خداوند قرار داده است، که همه چیز هست و علاوه بر این هدایتی است که عقل را هادی اصلی قرار داده برای آن قرائض و تعدیل خواسته های قرائض و وحی ای را هم حامی عقل قرار داده که اگر عقل نتوانست به همه زوایای بسیار پیچیده مسائل اجتماعی و فردی برسد، وحی ای به کمک او می آید، بنابر این، اینها هم عقل است و هم علم است و هم افکار عمومی است، هم خواسته های خود انسان هست، و خیلی چیزهای دیگری هم باز ملاک است، یک محور جامعی، اسلام قرار داده که ما می توانیم بحث اخلاق را بر همه این پایه ها ببینیم، همین جا که مقارنه و تطبیق می کنیم یکی از بحث های ما نسبیت اخلاق است، یکی از بحث های بسیار جدی که این چند قرن اخیر به خصوص در بین اخلاقیون و فلاسفه وجود دارد مساله این است که آیا واقعا اخلاق، اصول ثابت دارد یا اینکه نسبی است، نسبی یعنی به مقتضی زمان و مکان و افکار عمومی و شرایط ارزش های اخلاقی هم عوض می شود این خیلی بحث مهمی است که در دنیا اتفاق افتاده مخصوصا از بحث هایی که ویلدورانت کرد و به خصوص در کتاب لذات فلسفه وضع عمومی پیدا کرده در بسیاری از دانشگاههای دنیا هم این بحث ها هست و قرنها هم بوده است، این بحث ضمن اینکه اصلا جنبه علمی و روانشناسی دارد ولی از لحاظ اجتماعی و سیاسی تاثیرهای عجیب و قریبی در تاریخ گذاشته و امروز هم دارد که یک کمی به این می پرداریم.
ما از دید اسلامی قبول داریم که مواردی هست که مسائل اخلاقی تابع شرایط و زمان و مکان است، این هست اما تکیه اصلی اسلام در بحث اخلاق اینها نیستند، برای مباحث اخلاقی بیش از شصت مورد در کتب اخلاقی ما هست که همه اینها در قرآن آیه آمده و در سنت و سیره برای اینها نمونه های خوبی داریم، اینها از اصول ثابت هستند و نمی شود اینها را نسبی حساب کرد، مثلا چند تا از اینها را مثال می زنیم بعد انشاالله در بحث اخلاق عملی که وارد می شوم یکی یکی اینها را بررسی می کنیم، اینها چیزهایی هستند که ارزشهای ثابت بشری هستند، مثلا راستگویی و دروغگویی، نمی شود گفت که راست گفتن ارزشش نسبی است مثلا در زمان حضرت نوح خوب بوده، در زمان حضرت عیسی می توانست خوب نباشد، یا پیش از میلاد و یا بعد از میلاد و این یک بحث یک موضوع اخلاقی است و ارزش ثابت برای انسان، یا سپاس و شکر در مقابل ناسپاسی ارزش می شود و سپاس مندی در مقابل منعم بی ارزش می شود، ارزشش را از دست میدهد و تابع زمان و مکان و شرایط، سن و تغییر جامعه است. اینها نسبی نیستند اینها ثابت اند.کسانی که می گویند اخلاق نسبی است باید همه اینها را بپذیرند.یعنی در یک زمانی عدل مقبول است و یک جایی هم اصلا باید ظلم کرد در یک شرایط زمانی ومکانی، و خیلی از عناوینی که شما می دانید در اخلاق داریم، ما همه این موارد ثابت را می پذیریم که در یک زمانی، در یک شرایطی ممکن است اتفاقی بیفتد و یک استثنایی بخورد.این نمی شود که ارزش عدالت از بین می رود.در یک شرایطی است که با یک کسی، با یک جایی، بخاطر شرایطی که آن دارد جور دیگری رفتار می شود که البته آن را هم را باز به عدل بر می گردانیم. و دروغ گفتن، هیچوقت نمی شود گفت که دروغ گفتن خوب است، اما مواردی هست که می گویند در جایی اگر نشد تقیه کنید، اگر نشد به صور دیگری بگویید دروغ مصحلت آمیز را البته با یک شرایطی بپذیرد.این نه اینکه ارزش صدق وراستی نسبی است، در همان موقع هم راست گفتن در ذات خودش بهتر است.اگر یک اتفاقی افتاد و بنا شد راست گفته نشود آن موقع یک استثنایی است که برای آن استثنا یک مصلحت اقوا لازم است که خوب در خیلی از جاها می شود به آن توجه کرده اسلام آن طوری خشک نیست، فرض کنیم کسی جانش در خطر است و الان بناست همه چیزش از بین برود و یا جان یک عده ای را باید به خطر بیندازد با یک راست گفتن، در جبهه و یا در جای دیگری یا در یک بازجویی، آیا آنجا باز راست گفتن هم باید باشد یا نه.
این بحث ها و یا استثناها می تواند اتفاق بیفتد اما نسبیت اخلاق خطرناک است.بسیاری از صاحبنظران این حرف را می زنند که چون بحث نسبیت اخلاق در اروپا در دوره رنسانس و بعد از آن و اضافه شدن مکتب اصالت الذهی ها اینها باعث شد که ضربه شکننده و خرد کننده ای به زیربنای زندگی اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی غرب وارد شود.یعنی با این بحث ها در دانشگاهها و مراکز تحقیقی ورسانه ها، در ذهن مردمشان وارد کرده اند که این ارزشها و این اخلاقیات و این فرهنگ و آداب و رسوم و این چیزهایی که ما می بینیم، اینها ارزش مطلق نیستند، اینها نسبی هستند و یک وقتی می توانند باشند و یک وقتی هم می توانند نباشند. چون اینجوری بار آوردند آن شاخه های اصلی فضیلت و تقوا و سازنده انسانها و مقوم معنویت جامعه را پایه اش را در افکار غربی ها سست کردند.فرهنگ غرب در قرون اخیر بر این مبنا شکل گرفت.البته اینجا هم دو بخش است یک بخش همین اصول ثابت است و یک بخش هم آداب و رسوم و چیزهایی است که معمولا در قبایل شکل می گیرد.کشاورز یک جور آداب دارد و دامدار یک جور آداب دارد.صنعتگر یک جور آداب دارد، دانشگاهی یک جور آداب دارد، بازاری هم یک جور آداب دارد، در مراحل تاریخی هم وقتی که نگاه می کنیم در این قطعات به تناسب زندگیها و نوع ارتباطات آداب و رسومی هست، اما همانجا هم آن اصول ثابت، فرض کنید صدق و عدل، شکر که قبلا گفتم اینها ارزش خودشان باقی است.این کاری که فرهنگ غرب با دنیا می کند و تقریبا همه دنیا را آلوده کرده ومساله غرب زدگی بلای جان همه دنیا شده، این دو ریشه به این برمی گردد.
یعنی اصول اخلاقی که انسانها باید حداقلی از آنها را ثابت در زندگی شان داشته باشند که من فکر می کنم در کتابهای اخلاقی ما حدود 60 تا 70 مورد است که حالا اگر در یک خطبه آنها را شمردم و قاعدتا آنها را می دانید منتهی با یک بحث جامع تری باز می کنم، این اصول ثابت را متزلزل کردن بر مبنای این یک فرهنگ آلوده ای و مخلوطی که نقاط مثبت و منفی دارد و لی پشت سرش یک جریان عظیم تبلیغی هم قرار گرفته اینها را در دنیا پخش می کنند، از کودکی تا پیری همراه مردم است، بلایی برای مردم شده بخاطر همین زیربنای فکری نادرست که نسبی کردن اخلاق است.گفتم مواردی ما می توانیم در یک زمانی از یک اصلی چشم بپوشیم اما این غیر از نسبی بودن واقعیتش است.در عالم واقع آن در همه احوال ارزشمند است و ضد آن ضد ارزش است.این تفکر که آمده یک بلایی شده و امروز هم دنیای ما گرفتار این بلاست که من می خواهم یک قدری در این بحث مهم مبنایی اخلاقی که مطرح کردم یک نتیجه روشنی هم از مسائل روزمان بگیریم که ببینید چه اطلاعاتی برای بشر پیدا شده است. خوب این افکار اصلی است که تقریبا چند نسل در غرب روی آن کار شده و الان حاکم بر اکثر افکار عمومی غربیها است، با امکاناتی که بتدریج اینها جذب کردند یک شبکه بسیار بسیار نیرومندی هم در دنیا درست کردند که پشتوانه ترویج و حفاظت و توسعه این اشتباهات است.آنوقت ببینید چه بر سر بشریت اینها می توانند بیاورند.
مافیای تبلیغی که امروز در اختیار غربیهاست هیچوقت در دنیا سابقه نداشته و یچوقت بشریت گرفتار این چنین شبکه تار عنکبوتی خطرناک نبوده است.که البته اگر ما می توانستیم در این شبکه مطالب حق و درست بریزیم این شبکه می توانست ظرف چیزهای بهتری باشد و می توانست مفید باشد ولی متاسفانه امروز اینجوری نیست.اینها الان قرنها کار کرده اند، شبکه هایی درست کردند از روزنامه ها، مجلات، فیلم ها، تئاترها، نمایشنامه ها، داستانها و اخیرا رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و همه جا هم افراد خاصی در سراسر دنیا با این شبکه مرتبطند و می گردند در هر کشوری و امروز هم همه دنیا آدمهای مناسب افکار خودشان را پیدا می کنند و مرتبط می کنند با این شبکه، حالا یا روزنامه، یا خبرنگار، یا مفسر ویا محقق و یا هر عنوانی چون بتدریج شکل گرفته الان هم دیگر حالت تصاعدی خطرناکی پیدا کرده چون هر روز در دنیا تعداد زیادی افراد جدید را هم جذب می کنند و شناسایی می کنند و اضافه می کنند.آن شبکه هم پول دارد، هم نیروی انسانی دارد و چون همه جا مؤثر است در دولت ها، در دانشگاهها، در احزاب، در قبیله ها همه جا می تواند حضور داشته باشد، در نیروهای مسلح، در نیروهای انتظامی، در اطلاعات دنیا، می توانند امکانات هم جذب کند. پشتیبانی یک حکومت، گرفتن دهها امتیاز پر سود، شکستن یک حکومت، بدست آوردن بسیاری از منابع.یک شبکه اینجوری را در دنیا درست کردند.و حکومتهای محلی، احزاب و گروهها، آنهایی که می خواهند کار بکنند ابتدا شاید با حسن نیت و برای اینکه از این شبکه استفاده کنند به نحوی بااینها مرتبط می شوند که از امکانات اینها استفاده کنند.فردا می بینند که در دام اینها افتادند.اینها را گرفته اند و برده اند و حالا از آنها استفاده می کنند.یک مصاحبه یک مقاله، یک طرح نظریه، یک داوری، یک چیزی درست می کنند و واقعا شبکه خطرناکی شده است.مدتهاست مساله امپراطوری تبلیغاتی و یا امپراطوری خبری و یا امپراطوری فرهنگی، انحصارات تبلیغاتی در ادبیات فعلی ما سابقه طولانی دارد، ولی حالا دیگر با این فضایی که در دنیا درست شده است واقعیتهای خیلی روشنی در اختیار است و همه این را می دانیم.من این بحث را برای خودم و برای جامعه امان و انقلابمان بسیار مهم می دانم که این بحث را مطرح کنم و من خواهش می کنم از صاحبنظران، اساتید، نویسندگان و صاحبان تریبون این بحث رانقد کنند ببینند که درست است یا نیست.اگر درست است با این بحث باید مردم مان را بیدار کنیم اگر درست نیست خاطر مردم را جمع کنیم.به نظر می رسد امروز دنیای گرفتار یک چنین مافیای خطرناکی است و اینها در هر جای دنیا می توانند دخالت کنند و اهداف خاص خودشان را اجرا کنند.
دوره آوردن ناوگان دریایی گذشته است، شما به دویست سال که برگردید انگلستان هر جایی را که می خواست بگیرد یک ناوگان دریایی می آورد و تهدید می کرد و کارش را انجام می داد. همین ایران مثلا در زمانی که امیرکبیر می خواست مرزهایش را در ایران محکم کند و متصرفاتی که از دست رفته بود پس بگیرد، ناوگانشان را به بوشهر آوردند و گفتند از شمال شما برگردید تا ما هم برگردیم.یا یک شبکه جاسوسی داشتند می رفتند جایی یک نفر را می کشتند و جایی را نابود می کردند، ترور می کردند و یا امثال اینها.یا شبکه حکومتی داشتند، ارتشهای محلی را داشتند.آن دوره اش دیگر گذشته و کم شده است.بعد از آن شبکه اقتصادی جایگزین شده بود و صنعتی، خوب قدرت عظیمی است، آن شرکتهای بزرگ، پولهای بزرگ، منابع بزرگ، امتیازاتی که گرفته بودند، اینها شبکه ای بود با اینها کار می کردند.آنها هست اما دیگر نقش اصلی را ایفا نمی کند.
قوی ترین امکانی که در این مدت جذب کردند امپراطوری تبلیغاتی و خبری است که بدترین نوع استعمار است شما قرآن را که می خوانید وقتی که اصحاب جهنم را از آنها می پرسند چرا این روزگار تلخ سراغ شما آمده است، می گویند اگر می فهمیدیم و تعقل می کردیم در این آتش سوزان جهنم نبودیم.خوب این شبکه خطرناک فرهنگی و تبلیغی عقل مردم را می گیرد، هوش مردم را می گیرد و تصمیم سازی می کند.لازم نیست تصمیم گیری کند تصمیم سازی می کند.یعنی به گونه ای جریان را پیش می برد که خود مردم فریب بخورند و تصمیم بگیرند که این اتفاقات در دنیا می افتد، بسیار خطرناک است.فکر می کنم آن بحث های عظیمی که در مثلا یک قرن یا نیم قرن پیش ماها و نویسندگان می کردیم و مساله استعمار را بیشتر می بردیم سراغ حکومتها ودولتها و احزاب و اینها، الان استعمار را باید اینجا بکوبیم.و باید مردم مان را بیدار کنیم بخصوص جوانانمان را بیدار کنیم که مواظب باشند که چه شبکه ای آنها را محاصره کرده و چگونه دارد عقلشان و فکرشان فرهنگشان ساخته می شود، آنهم با آن زیربنا که عرض کردم.گفتم آنها اخلاق نسبی را مبنای فرهنگ غرب کردند و اصول اخلاقی حاکم بر جوامع را تضعیف کردند با این شبکه، فرهنگ غربی که ما می گوییم روی علمشان بحثی نداریم، روی تکنیک آنها بحثی نداریم روی کارهای خوب عمرانی وامثال اینها که بحثی نداریم آنها را ما موظفیم برویم وبگیریم و بیاوریم و اقتباس کنیم.اما آن فرهنگی که خطرناک است اینست.این ماهیت قضیه است.شما همین داستان بسیار زشت، مفتضح، همین دو سه روز اخیر را ببینید و ببینید این شبکه چه می تواند بکند.
ما آخرین نمونه را می گوییم اگر بخواهم نمونه بگویم یک کتاب بزرگ می شود نمونه گفت هر چقدر شما بخواهید ما همه هفته نمونه داریم حالا آخرین آن را که می گوییم همین داستان فرد معروف به بهبهانی که شبکه مافیایی غرب راه انداخت. ببینید از هیچی از یک چیزی که آنها در آن محکوم هستند چه ماجرایی در دنیا ساختند، در ظرف دو سه روز، یک آدمی با اسلحه دزدی کرده و سرقت مسلحانه کرده که طبق قانون ما محکوم به اعدام است، از کشور فرار می کند و به عراق می رود آنجا متوسل می شود به یک گروه جنایتکاری که سرتاپایشان ترور و فساد و افساد است و آنها مجبور شدند از ایران فرار کنند، این همه آدم کشتند، این همه انسان شهید کردند، این همه جاسوسی کردند، این همه تخریب کردند و باز با مایت یک دولتی مثل بعث عراق که تا مرفق دستهایش به خون انسانهای شریف آلوده است نوکر اینها بوده بعد به اسم مبادله اسرا این را مخلوط می کنند با یک اسم عوضی وارد ایران می کنند بعد اینجا شناسایی می شود به زندان می رود محکوم می شود، بعد بیرون می آید به عنوان مرخصی که ارفاقی است که دستگاه قضایی ما می کند به زندانیها و خانواده آنها، بیرون می آید و فرار می کند و به ترکیه می رود بعد تبدیل می شود به یک سوژه ای که آمریکا و انگلیس و همه این استعمارگران قدیم این را به عنوان سوژه بزرگی علیه انقلاب مظلوم بکار می گیرند.
آمریکا که به حق باید محاکمه شود در داستان اسقاط ایرباس ما که نزدیک به 300 نفر را مظلومانه در آبهای دریا شهید کرد، آن می گوید و مدعی می شود که حالا اول دولت آمریکا حرف نمی زند ولی خوب وقتی که خبرنگار می فرستند وقتی که یک شبکه تلویزیونی که از همین مجموعه مافیایی تار عنکبوتی امپراطوری خبری است اینجوری پخش می کند با تبلیغات و می گویند که ایران در اسقاط لاکربی طراح بوده است.همین قضیه آرژانتین را یادتان است چند وقت پیش باز یک فراری دیگر که در اینجا کلاه برداری کرده بود و فرار کرده بود و رفته بود و به آنها اطلاعات دروغ داده بود و ما چند ماه ماجرا داشتیم.یک آدمی اینجوری می گوید من خودم آنجا بودم.خودم طراح بودم، خودم با فلسطینیها رفتم صحبت کردم.و این شبکه این را در دنیا جا می اندازد در گذشته که چنین کاری نمی شد کرد با این شبکه است که الان سراسر دنیا راتحت تاثیر یک حرکت موذیانه دروغ قرار می دهند و وقتی هم که مفتضح شدند خیلی آسان از آن می گذرند.خوب این که یک دروغ معمولی نیست.این یک شوخی است که یک بچه با همکلاسی اش شوخی کرده باشد.این حرفی است که روی کل دنیا اثر دارد، روی پرونده های دنیا اثر دارد، روی انقلابهای دنیا اثر دارد.یک آدم اینجوری بسازند و بعد هم هر چه خواستند به آن بگویند که بگو.مثل طوطی آنجا نشانده اند بگو ما با فلان جا مربوط بودیم، با فلان جا بسته بودیم، از فلان جا دستور می گرفتیم، با فلان شخص ارتباط داشتیم وبعد آن را به یک جریان تبدیل می کنند.شما ببینید چه ناامنی چه ضداخلاقی اینها در دنیا راه انداختند، اگر دروغ یک حرکت ضد تقوا است.اگر دروغ یک ضد ارزش در اخلاق می باشد، این دروغ به اندازه یک دروغ در خانه یا در کلاس نیست، این یک دروغ است به وسعت دنیا.به اندازه یک انقلاب، به اندازه یک حرکت مهم تاریخ.این امپریالیسم خبری دارد این کار را می کند.
حالا اگر اهداف دیگری هم پشت آن داشته باشند، یک جا بخواهند تحریم کنند، یک جا بخواهند لشکرکشی کنند، یک جا بخواهند دولتی را ساقط کنند، یک جا بخواهند یک دولتی را سر کار بیاورند، یک جا بخواهند یک حزبی را بدنام کنند، یک جا بخواهند یک جریانی را به نام کنند.اینها که کاری ندارد. آدمی که دین نداشته باشد، تقوا نداشته باشد، اخلاق نداشته باشد، خودخواه هم باشد، اخلاق برای او نسبی باشد، و همه امکانات راداشته باشد خوب این چه ناامنی را در دنیا بوجود می آورد.آن حرف معروفی که می گوید از گاو وحشی باید ترسید چون عقل ندارد، دین هم ندارد، شاخ هم دارد.خوب می زند دیگر. باید مواظبت کرد.خوب این چیزی است که در فطرت همه هست این چه کاری است که امروز دارند به سر دنیا می آوردند و این پرمدعاها اسم اینرا هم دمکراسی و آزادی و انتقال شفاف اطلاعات و اطلاع رسانی، بیدار کردن مردم اینها را به حساب می گذارند.
چقدر دارد کلاه سر مردم می رود.بله اگر اینها واقعا حسن نیت و اخلاق داشتند، تقوا داشتند، اشکالات واقعی جریانها را می گفتند، مردم را هوشیار می کردند می توانست خدمت باشد ولی ما که می دانیم همه این بساط که قبلا ناوگان دریایی انگلیس انجام می داد، امروز ماهواره و اینترنت و این ها دارند انجام می دهند و اگر جاسوسهای قدیم مزدی می گرفتند امروز افرادی سرشان را بلند می گیرند به عنوان محقق، به عنوان خبرنگار، به عنوان نویسنده، به عنوان استاد، همایش و...هم اینها را اینجوری مطرح می کنند و خوراک می دهند به اینها.خوب این جریان بدترین نوع استثمار است، بدترین نوع استعمار است، بدترین نوع مبارزه بامردم است و فریب دادن مردم است و فراموش کردن فضایل زندگی یک مردم است.این اتفاق دارد می افتد بر این مبنایی که عرض کردم.و آن حرف مهم که بشریت اگر از اخلاق الهی دور شود اداره کردن و به حق رساندن آن کار آسانی نیست و سرگردان می شود بارکش دیوهای بیابان نشین، دارد واقعیت پیدا می کند و لذا من فکر می کنم یکی از وظایف مهم صاحبنظران ما هست، همانطور که در گذشته ها حرکتهای انقلابی در سراسر دنیا شکل گرفت و علیه استعمار قیام کرد و استعمار را بدنام کرد، امروز باید این استعمار فرهنگی و با این دزدی عقل مردم و با این فریب کاری بنام اطلاع رسانی باید حرکت کرد و مردم را هوشیار کرد.البته کسانی هم که می خواهند این کار انجام بدهند باید منطق داشته باشند، حرف درست داشته باشند، و توقع نکنند که حرفهای خشک و بی معنا و بی روح می تواند در مقابل این سیل بنیان کن طراحی شده ای که پشتوانه روانشناسی و جامعه شناسی و ابزار و سخت افزار و نرم افزار دارد بشود با این آسانی مبارزه کرد.یک حرکت جدیدی را در دنیای اسلام و محروم و مستضعف برای نجات خودش نیاز دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر ان الانسان لفی خسرالا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی رسول الله و علی علی امیر المؤمنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلواه الله علیهم اجمعین.
عباد الله اوصیکم بتقوی الله و انه من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.»
مناسبت های هفته فراوان است و ما فهرست گونه سعی می کنیم تا طولانی شدن خطبه اول را جبران کنیم.در هفته گذشته مراسم عزاداریهای آخر ماه صفر، پانزده خرداد و سالگرد ارتحال حضرت امام(ره) را داشتیم که بحمدالله با حضور شکوهمند و معنادار و هوشمندانه مردممان تبدیل به یک مانور ملی علیه اهداف استکباری شد و خداوند به این مردم خوب، با وفا و هوشیار توفیق بیشتر عنایت فرماید.
در این مقطع، شهادت امام عسگری را داریم که ایشان شدیدا از مظلوم های تاریخ ائمه هستند بخاطر اینکه خلفای عباسی از دو جهت به ایشان سوظن داشتند و به شدت ایشان را تحت محاصره و اذیت و آزار قرار داده بودند.از این جهت که شیعه در آنروزها در اوج قدرت بود و در بسیاری از نقاط دنیا، در شرق و در مرکز و در غرب و خیلی جاها، حکومت های محلی تشکیل داده بود و به سرعت پیشرفت می کرد و مسلح به اسلحه عدالت و انقلاب اسلامی بود و رو به پیشرفت و مرکز شیعه هم ایشان بودند و خلفای عباسی هم می دانستند و ایشان را به شدت محاصره کرده بودند و تحت نظر که هم ارتباطات را بفهمند و هم از کمک مرکز و نورافشانی آن خورشید برای اقمار مختلف جلوگیری کنند و تا حدودی هم از ابتکارشان نتیجه می گرفتند و ثانیا متواتر بود در محافل آنها که حضرت حجت از نسل همین امام حسن عسگری خواهد بود و اینها فکر می کردند که با تدبیر جلوی تقدیر الهی را می گیرند و می خواستند نگذارند از ایشان فرزندی که آن نگرانی ها را از او در منابع محکم اسلامی داشتند، بتوانند از ایشان دریغا کنند و جلوی آن را بگیرند، کاری که فرعون یا بنی اسرائیل می کرد تا حضرت موسی به دنیا نیآید، با اینکه او هم همین گونه اسناد را داشته و نگران بوده که چنین شخصی می آید و تاج و تخت او را ویران می کند و چنین فکری هم بود بهرحال امام عسگری را در جوانی مظلومانه شهید کردند ولی خداوند تقدیر خودش را در زمانی که تقدیر شده، اجرا خواهد کرد.
این روزها باز مواجه با مناسبتهای بیشتری هستیم، شهادت آیت الله سعیدی که در زمان رژیم پهلوی مظلومانه در زندان به شهادت رسید و از پیشتازان مجاهد روحانیت بود.شهادت فرزندان عزیز موتلفه، شهدای جوانمان بخارائی، امانی، نیک نژاد و صفار هرندی که پیشتاز جهاد مسلحانه بودند و ورق زرینی در تاریخ مبارزات آن دوره نهضت اسلامی اضافه کردند که باید یاد آنها را گرامی داشت و تاریخ آنرا زنده نگهداشت.فوت دلخراش همسنگر وهمراهمان مرحوم حجت الاسلام والمسلمین ابوترابی و پدر بزرگوارشان هم این روزها مردم ما را داغدار کرده بخصوص نیروهای جبهه رفته و آزادگان را که میدانند چه نقشی در زندانهای صدام برای هدایت اسرای ما داشت و بعدا هم وظایفش را بخوبی انجام داد.از مناسبتهای دیگر هفته ما، مساله تاسیس جهادسازندگی است که به فرمان امام یک نهاد بسیار ارزشمندی در انقلاب اسلامی نهالش غرس شد و امروز به درخت تنومندی تبدیل شده که در سراسر کشور شاخه و سایه وبار دارد و چقدر خدمت کرده در این دوران در صنایع مختلف کشور، صنایع دستی، روستائی کشاورزی، دامداری، شیلات، در آب در خاک، در مسائل فرهنگی و اجتماعی، سیاسی و آن دورانی که خیلی زیاد داشتیم به این سربازان لایق صبور در روستاها و در دوران دفاع مقدس که سربازان بی سنگر ما بودند و جائی که نیروهای مسلح می رسیدند.اینها فورا برای آنها خاکریز و سنگر احداث می کردند درحالیکه زیر تیر مستقیم دشمن در بیابانها بودند و امروز هم دهها شعبه از خدمت را در اختیار دارند که همین جا روز جهانی بیابان زدائی هم مطرح است که هم به محیط زیست مربوط است و هم به جهادسازندگی که باید اهمیت زیادی برای آن قائل باشیم.
ما می دانیم یکی از خطرهائی که کشورهائی مثل ما را تهدید می کند، کشوری مثل ما که قسمت اعظم آن کویر است و کویر خزنده و رو به پیش که همواره حواشی خود را تهدید می کند و تهدیدی بسیار جدی، باید هم برادران جهادسازندگی را تقویت کنیم و هم محیط زیستمان را تقویت کنیم و این خطر را از کشورمان دور کنیم یا کم کنیم و در برنامه دوم ده میلیون هکتار طراحی کرده بودیم که بیابان زدائی شود که چندین قرارگاه در جبهه های کویری تاسیس کرده بودیم که از چند قرارگاه آن من در کاشان و یزد و گچساران و خیلی جاهای دیگر بازدید کردم و از همین نیروهای بسیجی که جبهه را اداره می کردند، دعوت شده بود که در این کار مهم حضور داشته باشند و انشاالله این طرح فراموش نشود و ادامه پیدا کند و تقویت هم بشود چون هم اشتغالزاست و هر جائی که ما بتوانیم در کویرها سبز کنیم، تبدیل به مراکز تولید می شود بجای اینکه مراکز تولید ما را تخریب کند با شن و باد و طوفان و در همان طرح دیده شده بود، آبخوان داری که واقعا نیاز کشور ماست امسال که گرفتار خشک سالی شدیم و فشار زیادی اکنون خشکسالی دارد روی مردم و دولت می آورد و بسیار موذی است برای همه خشکسالی که باید ما پیشگیری کنیم و این خطرها همیشه برای ایران هست و راه های آنهم روشن است یکی از آن همین آبخوان داری است که ما، در دهنه هائی که از کوهها معمولا، در سال هزاران از اینها ما داریم، یک باران بهاری یا تابستانی و یا زمستانی و یا وقتی که سیل می آید، این آبها را با بندهای خاکی که خیلی ارزان است، با چند تا بولدزر و لودر می توان درست کرد آب را در همان دهنه و پشت بندها تزریق زمین کنیم بجای اینکه در بیابان پخش شود و بخار شود و بعد از تبخیر قسمت اعظم آن از بین برود، منابع زیرزمینی را تقویت می کند و آنجا را تبدیل به جنگل می کند و نمونه های خوبی از آنرا در بم و در فسا و خیلی جاهای دیگر هست یا همین آبخیزداری که واقعا یک کار مهمی است و همیشه مجلس و دولت هم دنبال آن بوده اند.
باید انشاالله دولت با همت بسیار جدی این مقدار کمی آب را که خداوند از آسمان سهم ما کرده است، بگونه ای ذخیره کنیم یا روی زمین و یا زیرزمین که در چنین مواقعی بتواند خطر خشکسالی را از ما دور کند.شما فکر کنید اگر دو، سه سال این خشکسالی ادامه پیدا کند چه اتفاقی برای کشور، کشاورزها و دامداران و سلامت مردم و محیط زیست و خیلی چیزها می افتد.
من دیشب (پنجشنبه شب) وقتی که دیدم دریاچه ارژنگ اینطوری خشک شده و ماهی ها آنطوری کف دریاچه بودند، خیلی دلم سوخت و آتش گرفتم اما یک مقدار آن آسمانی است و یک مقدار آنهم زمینی است که این آبها خیلی هایش بیخودی تبخیر می شود و از دست ما می رود و باید همتی بکنیم و اینها از نیازها است که همین جا هم عرض می کنم که مهمترین مساله، دارید می بینید، اگر ما هم نگوئیم خود شما می فهمید و اکنون مهمترین مساله در کشور ما، تلاش کردن برای جلوگیری از اینگونه چیزهاست و نقد کردن منابع کشور ست حالااسم آن سازندگی هم حالا نمی خواهید بگذرید، عمران بگذارید و یا اسم عربی و یا انگلیسی برای آن بیآورید، بالاخره یک چیزی می توانیم بگوئیم و باید برویم دنبال این و باید مردم را تشویق کنیم، تا سرمایه گذاری کنند و از این حرفهائی که مردم را می ترساند و مردم را دو دل می کند و بعضی ها هم که خیلی مکتبی نیستند، پولهایشان را خارج می کنند و بعضی پولهایشان را در بازار سیاه می برند و بعضی ها اکتفا می کنند به همین سهم خریدنها و سود بری و از این چیزهایی که هست در توی بازار و آنها و بدترین نوع اداره کشور است که این سرمایه ها همه می تواند در دامداری، کشاورزی، کویرزدائی و در همین آبخوان داری، آبخیزداری و خیلی جاهای دیگر، صنعت، ماهی، شیلات و همه جا می تواند بکار گرفته شود ولی وقتی که شرایط سیاسی کشور، ناامنی سرمایه گذاری، روشن نبودن سیاستها و بحث های انحرافی باشد، خوبهای مردم صبر می کنند و بدهایشان هم پولهایشان را برمی دارند می روند که ضرر و خطر آن بیشتر است.
اکنون بنظر می رسد که شرایطی در کشور است که می شود همدلی باشد، مجلس با دولت اکثرا همدل هستند خب شرایط خوبی است و بقیه قوا و نهادها با هم هماهنگ شوند و افراد دست از ماجراجوئی و حرف هایی بیخود و تشنج درست کردن و دلهره درست کردن و همدیگر را طرد کردن و به هم پریدن و دروغ گفتن و خوراک دادن به مافیای تار عنکبوتی امپراتوری خبری غرب، بجای اینها بیآئید با هم همکاری کنیم که یک امنیتی و حرکتی و سازندگی برای بچه ها، جوانها و بیچاره جوانها که با عشق در صحنه هستند اما ته دل آنها هم نمی دانند که پس از تحصیلشان چه می شود اگر وضع همینطور بخواهد ادامه پیدا کند قطعا باید برای اینها شغل درست کنیم، باید برای اینها کار درست کنیم و اینکار شدنی است و من مطمئن هستم که می شود.ما، در یک مدت کوتاهی بیکاری را از16 درصد به 9 درصد رساندیم. آنهم بعد از جنگ و آنهمه گرفتاری ها خب این کار شد، حالا ممکن است برخی ها همین ها را هم رد کنند و قبول نکنند ولی یقینا می شود.
دوباره برنگردیم به آن اعداد بلکه برویم به طرف حذف بیکاری ها و کشور ما این مقدار استعداد را بحمدالله دارد و خداوند خیلی ثروت در کشور تعبیه کرده و به لطف خداوند امروز وضع نفت هم خوب است و شاید ما از لحاظ درآمد نفت امروز در بهترین شرایط هستیم. همدلی مجلس و دولت هم خوب است و رسانه ها هم همکاری کنند و حقیقتا کمر کار را ببنیدیم.اگر اهل تبلیغ هم هستیم، بهترین تبلیغ است.ولی من فوق این را می گویم.حتی اگر اهل تبلیغ هم نباشیم ما وظیفه خدائی، انقلابی، اسلامی و وجدانی خود می دانیم که برای این مردم خوب کشور کار کنیم و کارهای مؤثر بکنیم.کارهائی که واقعا جواب بدهد و انشاالله برادران عزیز ما در دولت و در مجلس و در همه جا، همانطور که بنظر می رسد مصممند کار خوبی شروع کنند، این برنامه سوم را که ظرفیت کار وسیعی را هم دارد، در عمل اجرا بکنند.
مساله دیگری که این روزهامناسبت مهم ماست، مساله « هفته وحدت است که طی دو، سه روز دیگر شروع می شود.
این وحدت منحصر به داخل نیست. ما باید با مسلمانان دیگر، نیروهای صالح انقلابی دنیای اسلامی و همه دنیای اسلام، فرق مختلف اسلامی، اهل سنت و شیعه و سایر فرق اسلامی همکاری کنیم و می بینیم سالی که آمریکائی ها، سال بلوا در ایران معرفی کردند، هم در داخل کشور تبدیلش کنیم به سال آرامش و سازندگی و هم در خارج از مرزهامان سال همکاری در مقابل این توطئه های رنگارنگ آمریکا و همراهانش که واقعا فتنه گری می کنند الان علیه دنیای محروم و مستضعف و درحال رشد
و تبریکی هم عرض بکنیم به برادران لبنانی خود بخصوص نیروهای مقاومت که این کار بزرگ را در تاریخ اخیر بعد از نیم قرن آنها توانستند محقق کنند و برای اولین بار اسرائیل مجبور شد از زمینی که گرفته بود و می خواست آنجا بماند، عقب نشینی کند.در سال 48 که اینها دولتشان را اعلام کردند تا به امروز هر وقت درگیری بوده پیش رفته اند و یک چیز جدیدی گرفتند.این درگیری برایشان اینطوری تمام شد و بسیار هم مهم است و شما فکر هم نکنید که فقط همین قطعه زمین و چند کیلومتر زمین است.اینطور نیست.اسرائیل به شدت وابسته به جنوب لبنان و جولان است.چهل درصد آب مصرفی اسرائیل یعنی آن بخش اصلیش از جولان و از جنوب لبنان تامین می شود.و اصلا آمدنش به این منطقه برای این بود که عمدتا یک منبع آب داشته باشد رودخانه های پرآب و دائم و مهمی آنجا وجود دارد.حتی همین روزها بطور موقت از روستای عباسیه که بین سوریه و لبنان تقسیم شده درست بیرون نمی رود برای اینکه آب آنجا را دارد می برد.یک چشمه آنجاست و دور آن را سیم خاردار کشیده اند و یک پمپ خانه گذاشته اند و آب را پمپاژ می کنند به داخل اسرائیل و اطراف آنجا را تخلیه کرده و اینجا را نگهداشته است.اینقدر اینها مساله آب برایشان مهم است.بقیه هم همینطور است یعنی در آن قسمت غربی رود اردن، آنجائی که دولت خودگردان هست، آنجا هم عمده آبشان را اسرائیلی ها می برند.آنجا نزدیک به یک میلیارد و دویست میلیون متر آب در سال دارد و حدود 600 میلیون متر آن پمپ به داخل اسرائیل می شود و 400 میلیون متر آنهم منشآت اسرائیلی در همانجا نظیر شهرکها و غیره مصرف می کنند، کمتر از دویست میلیون متر آب را هم به عربها می دهند و این را وزیر آب دولت خودگردان فلسطین چند هفته پیش اعلام کرد و این رقم را به دنیا داد. یعنی آب جولان، آب جنوب لبنان و آب غرب رود اردن که همه اینها مایه حیات این مردم فقیر است، دارد اسرائیل را مشروب می کند. اسرائیل برایش خیلی مشکل است تا از اینها دست بردارد به آسانی از جنوب لبنان بیرون نرفته و حالا که رفته نگاهش به پشت سرش هست و این آبها را می خواهد تا بگونه ای کارش را ادامه دهد بنابر این کاری که لبنانی ها انجام دادند کسی تحلیل های بیخودی نکند که خیر اسرائیل اصولا می خواست از اینجا برود، آری، اسرائیل با این فشاری که رویش بود می خواست برود اما اگر می توانست بماند، قطعا می ماند و قطعا این منابع آبی را از دست نمی داد و به علاوه از لحاظ امنیتی هم فوق العاده آنجا مهم است.آنجا یک جای عادی یست شهر «عکا» مردم هم احساس تشنگی زودرس دارند می کنند و هم ارتش آنتوان لحد را که به آنجا فرار کرده، سنگباران می کنند و می گویند که شماها نتوانستید از منافع ما با اینهمه پول که خرجتان کردیم، نتوانستید دفاع کنید.
بهرحال باید تحریک اجانب را بی ثمر کنیم و تبریک عرض بکنیم به این نیروهایی که نمونه موفق در مبارزه با این دژ استعماری از خودشان بروز دادند و انشاالله این مساله برای سایر نیروهای اسلامی، مجاهد و در صحنه درسی شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا.