خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین اعوذ بالله من الشیطان الرجیم, قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین اوصی عبادالله بتقویالله و اتباع امره ونهیه
در خطبه های قبل در مورد اخلاق در قرآن چند بحث را ذکر کردیم و آخرین خطبه مربوط به اخلاص و نقطه مقابلش ریا بود که جمع بندی بحث هایی که در این باره کردیم که این خطبه انشاالله انجام می دهم با این که بحث خیلی وسیع است و آیات, روایات و شواهد تاریخی خیلی فراوان است ولی بنده در حد تذکر اکتفا می کنم.
آیات فراوانی است در قرآن در مورد اخلاص در عمل و نیات وجود دارد که یکی از آن آیات ((فمن کان یرجعو لقا رب فیعمل عملا صالحا ولا یشرک به عباده ربهی احدا)) این آخرین آیه سوره کهف است.نکات بسیار ارزشمندی در این آیه است روح مطلب این است کسانیکه در فکر تکامل و تعالی هستند و از تکامل بعنوان لقا خداوند تعبیر شده است چون کنایه واقعی آن این است که انسان به خدا نزدیک می شود و هر راه دیگری و هر کلام دیگری حقیقت در وجود انسان خلق نمی کند.
علم, عمل, اخلاق, هر چه که شما فکر می کنید اگر انسان را به خداوند نزدیک کند و در جهت عوالم بالا انسان رشد پیدا کند این کمال است و این تکامل و تعالی است و هرچه انسان را از خدا دور کند این تنزل است و هر چه هم که انسان در جا بزند خوب برجاست, چیزی و خیر و شری عاید انسان نمی کند.
خداوند می فرماید آنهایی که فکر می کنند لقا خدا هستند یعنی کمال جویی دارند یعنی همه هیچ موجودی نیست که کمال نخواهد و به خصوص انسان که عاشق کمال است و شدتش را هم احساس نکند همه وجودش و سلولهای او همه به طول کامل به او دیکته تکامل می کنند.
کسانیکه طالب تکامل هستند که امید به لقا خداوند دارند و من کان یرجعو لقا رب, راهش عمل صالح و کار نیک است و اگر هم مقوله عبادات باشد که خوب عبادت مرسوم است اگر هم خدمت به خلق و یک نوع کارهایی که ارزشمند است برای بشریت و تعالی خود انسان, عمل صالح است پس یک رکن تعالی, عمل صالح است اما عمل صالح شرط بسیار مهمی دارد که در مسیر لقاالله باشد و آن این است که به عباده ربهی احدا نباید انسان شریکی برای خودش بگیرد در عبادت خداوند, اگر نیت انسان, قلب انسان چیزی غیر از خدا را هدف بگیرد, آن خلوص و وصول و توفیق و قبول اطاعت و بندگی آنجایی که عبادت است, اتفاقی نمی افتد.
ولی اگر ریا بود خوب این شرک و گناه است, علاوه بر اینکه درجه ای ندارد, بلکه درجه ای را هم می گیرد و اگر هم ریا نبود ولی باز هم اخلاص عبادی در آن نبود باز آنچه می خواهیم نیست, پس قضیه بر می گردد به نیت تعبیر اعمال و بینات هیچ مبالغه ای در آن نیست اصلا آن اثر عمل باید با نیت شکل بگیرد این نیت اگر برای خدا و حق باشد, هم عمل کیفیتش بالا است و هم توفیق و پیروزی دارد.
ولی اگر چیزی غیر از این باشد مشکل دارد و اگر ریا باشد خوب یک نوع شرک خفی است برای کسانیکه آگاهانه دچار ریا می شوند یک نوع نفاق است اگر انسان به ریا مبتلا شود به ریای خطرناک و نقطه بدی می رسد و بدترین چیز برای سقوط انسانیت, نفاق است.
نفاق البته درجاتی دارد و مواردش مختلف است از عقیده می گیرد تا مراحل اخلاقی به هر حال فاصله بین قلب و زبان و عمل اگر انسان قلبش و نیتش به یک راهی برود و عملش و زبانش به راهی دیگر برود آن به یک مرض بسیار بدی گرفتار است.معالجه این مرض مشکل است ما خودمان به خودمان مراجعه بکنیم, نیت خودمان, هدف و عمل خودمان را و قضاوت و تصمیمات خودمان را با هم تطبیق بدهم و ببینیم چه کاره ایم.هر انسانی محاسبه نفس می کندن و می فهمد در مسیر هست یا نیست, مسیر اخلاص و لقاالله است یا در مسیر سقوط و جهنم جهیم است.
یکی از آیات مانوس قرآن که حتما زیاد شنیده اید در صوره صف است که می خوانم برای اینکه ملاک زندگی ما باشد و رفتار و کردارمان و گفتارمان قرآن با خطاب به انسانهای دورو و شاید منافق اینگونه برخورد می کند.((یا ایهاالذین آمنو لا تقلوولا تفعلون)) مومنین, این خطاب به همه نیست به مومنین است بیشتر از مومنین چون توقع نیست, قران با لحن کنایهآمیز مطرح می کند چرا چیزهایی را که عمل نمی کنید, می گویید بر زبان میآورید ولی عملتان غیر از آنان است حالا چه با زبان عینی با لفظ چه به نوع دیگری یعنی تظاهر تظاهری که با عمل واقعی ما سازگار نباشد تعبیر بعدی قرآن این است می فرماید که ((کبر من مقت عندالله ان تقو موامالا تفعلون)) پیش خداوند مقت بزرگی است که شما بین قلبتان و زبانتان و عملتان تضاد باشد.
مقت یعنی چه, کلمه مقت در زمان پیغمبر(ص) در ادبیات عرب به یک نوع نکاحی و ازدواجی که در جاهلیت مرسوم بوده و مکروه بوده که فرزندان بعد از فوت پدرشان یا طلاق, همسر پدرشان را ازدواج می کردند.عربها به این می گفتند نکاح مقت, در این آیه قرآن می گوید که یا منظورش اشاره به همین است یانه خشم تند درباره آن است.چون آن یک عمل زشت و قبیحی بوده در عرف مردم و یک نوع حرکت غیر اخلاقی و غیراجتماعی ضدادب به نظر میآمده این تعبیر شده یعنی پیش خداوند مقت بدی است از نوع حرکتهایی که با عرف هم سازگار نیست که حرف و عمل و ادعا با عمل با هم نخواند و از هم جدا باشد نیت انسان چیز دیگری بگوید و عمل انسان چیز دیگری بگوید.
در روان شناسی که امروز حقیقتا برای اخلاقیون و علمای اخلاق که مطالعه در روان شناسی جدید بسیار با اهمیت است که شخصیتهای انسان و انواع آنرابررسی می کنند یک نوع شخصیتی بنام نمایش مطرح است.انسانها را اگر تقسیم کنند انسانهای عمل گرا, عقیده گرا, آرمان گرا, انواع شخصیتها است که یک نوع آن نمایشی است.یعنی تیپ انسان یک حالتی دارد که می خواهد به مردم نمایش بدهد و بیشتر برون گرایی به این معنا است و توجه به واقعیت حرکت و عمل و قلب و دین ندارد, آنچه توجه دارد این است که مردم چه بگونید مردم چه را بپسندند, زمانه چه می خواهد و زمانه چگونه هماهنگ شود.
یک نفر است که واقعا در عمل هم همینطور است و عملش هم می خواهد رضایت مردم را جلب بکند, این یک نوع بدی نیست.
اصلا تیپ انسان تیپ نمایشی است.اصلاح شعاری است یک چیزهایی مطرح می کند که با قلبش, با عملش, بادلش فاصله دارد.روانشناسی به این می گوید تیپ نمایشی, شخصیت نمایشی.این شخصیت های نمایشی بسیار برای جوامع آثار منفی دارند که حالا من آیه بعدی که می خوانم این اثر اساسی را می گویم که اثر بسیار خطرناکی است.انسان اگر قلبش با زبانش, عملش با تظاهرش, سازگار نباشد یک اثر بدی می گذارد در جامعه, بتدریج اعتماد رادر جامعه ضعیف می کند.اولش مردم می بینند و خوششان میآید و تحسین می کنند ولی بالاخره این گلی نیست که ببوید کم کم تعفنش همه جا را می گیرد.
انسانهای ریاکار, مدعی و در یک حدی منافق اینها اگر در جامعه کم کم حاکم شود زندگی و رویه آنها, و شیوه کار آنها در جامعه, مثل خوره جامعه را می خورد چون اعتماد را از مردم می گیرد و دیگر هیچکس باور نمی کند, قول می دهند و می گویند حالا ببینیم, نمی شود روی حرف آنها حساب کرد, نمی شود روی برنامه اشان حساب کرد, نمی شود روی ادعایشان حساب کرد, نمی شود روی خبرهایشان حساب کرد و این بی اعتمادی خطرناک جامعه را از درون متلاشی می کند و تبدیل می شود جامعه به حالتی که خیلی زود می تواند شکننده باشد.تا اینجا گفتیم که خداوند می فرماید چرا می گویید و عمل نمی کنید.بعدا می فرماید که این برای خداوند خشمآور است و گناه است, در آیه بعدی می فرماید خداوند آنهایی را دوست دارد که در راه خداوند تلاش و جهاد و جنگ می کنند مثل بنیان مرصوص.بنیان مرصوص یعنی چه؟ بنیان یعنی ساختمان, مرصوص در اصل از اصاص است و اصاص به معنای مس است, یعنی ساختمانها که در آن زمانها هم بوده با ذوب کردن مس و ریختن در فواصل, ساختمانها را محکم می کردند.مثل سد ذوالقرنین که در قرآن آمده است.همانجا این مساله مطرح است.یعنی جامعه ای که اجزااش و دل افرادش با هم ارتباط دارد و محکم است.
نقطه مقابل اینست که عمل خلاف اظهار باتفاوت عمل و زبان با ریاکاری و تظاهر به شعار جامعه را از این استحکام محروم می کند.باعث می شود این اعتمادی که جامعه را به هم متصل می کند, جامعه را به هم متحد می کند, متشکل می کند, در مقابل حوادث و برای اقدامات بزرگ هماهنگ می کند, این را از دست جامعه بگیرد.این انسان ریاکار, دروغگو, شعاری و دورو, ممکن است بگوید خودم ضرر می کنم.بله خودش ضرر می کند و این بحث اول من بود که راه تکاملش بسته است و به طرف جهنم می رود.مساله دومش اینست که جامعه را اینگونه افراد اگر زیاد شوند جامعه را دچار ضعف و سستی و بی بنیانی می کنند.اینجا مطلبی که علی بن ابیطالب به اصحابشان یک بار فرمودند.وقتی که یک تعدادی از ماموران معاویه به مرزهای دولتشان تجاوز کردند و مرزنشینان را مورد تعرض و تجاوز قرار دادند حضرت علی(ع) خیلی ناراحت شدند و آمدند و یک سخنرانی کردند که در سخنرانیشان این تعبیرات را دارند که با این بحثی که من درباره ریا, اخلاص, و انسجام جامعه و وحدت کردن, خوب می تواند نشان بدهد که حضرت چه می فرمایند.
خطاب به مردم فرمودند:شما کسانی هستید که بدنهایتان با هم جمع است و اجتماع انبوهی در اینجا جمع هستید ولی دلها از هم جداست, چه چیزی باعث شده که این دلها فاصله دارد ولی بدنها با هم نزدیک است.بعد می فرماید حرفهایتان صخره های سخت را می شکند.شعاری هستید.حرف که می زنید آنچنان با مشت گره کرده و داد و فریاد حرف می زنید که سنگها را می خواهید بشکنید اما در عمل به گونه ای هستید که دشمنانتان را طمع کار کردید که به شما تجاوز کنند و از شما نترسند چون می دانند توخالی هستید, می دانند که شما با هم اتحاد و انسجام ندارید.
حضرت علی(ع) ادیبانه و شاعرانه و دردمندانه این نقطه ضعف مردم عراق را به رخ کشید که شما اینگونه هستید.این مجموعه آیات و روایاتی که برای شما خواندم نتیجه بحثم می خواهد این شود که انسانهای مخلص با قلبهای پاک, بی ریا و کسانی که بخاطر ارزش عمل صالح و برای خدا اقدام می کنند, آنها هم راه کمال راطی می کنند و هم جامعه اشان را مثل بنیان مرصوص می سازنند.
انسانهای ریاکار و منافق و دو دل و دورو نه جامعه اشان جامعه درستی است و نه خودشان مصالح خوبی برای این بنیان هستند و لذا بهترین درس اخلاق قرآن که من گفتم که در قرآن به آن تکیه شده, نیت خالص و اخلاص است و بدترین حالت برای انسانها حالت ریاکاری و تظاهر و شعار و اظهار بدون عمل و ادعای بدون کردار, می تواند باشد که واقعا برای جامعه خطرناک است و جامعه را از حالت آزادگی و جوانمردی سقوط می دهد به حالت ریاکاری و تظاهر و دورویی و فاصله گرفتن و شکستن صف و از بین بردن وحدت و دچار تفرقه کردن.از همان اول وقتی که انسان می خواهد کاری بکند, و می گوید که می خواهم این کار را بکنم دو حالت دارد.نیت اینجا مهم است.اینکه گفتم برگردیم به نیت.اگر از اول بنای عمل ندارید این از همین اول نفاق است.می گوید و بنای عمل هم ندارد.اگر نه بنای عمل دارد ولی در عمل اقدامی جدی نمی کند این برمی گردد به ضعف اراده, باز هم خطرناک است.انسانهای ضعیف الاراده حرفهای مهم زدن و در باغ سبز نشان دادن و خیلی ادعاهای بزرگ کردن تاثیرات منفی روی خودشان دارد و بعد روی جامعه دارد و بخصوص وقتی برسد به آنجایی که نمی توانیم عمل کنیم, وعده خلف شده و ادعای عمل نشده و یا قلب جدای از زبان و زبان جدای از قلب, همه اینها مرض است و همه خطر است و یکی از کارهای مهم برای ما که باید از مکتب خانه ها, از کودکستانها و مدارس و دانشگاهها و همه عبور کند و اینها باید آموزش داده شود و در اخلاق اسلامی و در منابر و تریبونها باید واقعا مردم را متوجه کنیم این صادقانه عمل کردن است که بسیار مهم است.البته من که می گویم ریا نکنیم معنایش این نیست که هر عملی را بخواهیم مخفی کنیم, این بحث نیست.در خود قرآن آمده است انفاق سری و جهری که هر دو نوع انفاق مطلوب است.
یک بحثی در علم اخلاق داریم در همین جا ضمائم مراجعه یعنی عمل انسان یک متنی دارد یک ضمیمه هایی دارد.این ضمیمه های راجعه می تواند در عمل باشد ولی ریا هم نشود و حرام هم نباشد.انسان اگر برای تشویق دیگران, عمل علنی کند, به مجسد بیاید, به نماز جمعه بیاید, انفاق علنی کند, کارهایی که خیلی ها نشان می دهند.خبر می دهند, توضیح می دهند, اطلاع رسانی می کنند, اینها ضمائم راجعه است که حتی می تواند مکمل اخلاص باشد.یعنی انسان عملی می کند, برای خدا هم عمل می کند, اما یک جوری این را خبرش را می دهد که مردم تشویق شوند.گاهی لازم می شود که انسان از خودش دفاعی بکند, برای دفاع از شخصیتش, خبر می دهد, دفاع از عملش بکند, دولتی می خواهد خدماتش را به مردم بگوید برای اینکه مردم راتشویق کند.خیلی می تواند آثار مثبت داشته باشد.اینجور فکر نکنید که ما وقتی می گوییم ریا, می گوییم هرچه کار خیر می کنیم باید مخفی باشد.ضمائم راجعه خودش از فصول اخلاقی است و باید مورد توجه باشد و این با ریاکاری فرق می کند.البته ریای مبطل در عبادت است.برای غیرعبادی باطل نمی شود اما اگر فضا فضای ریاکاری باشد کیفیت کار پایین میآید.کیفیت کار بالا با اخلاص انجام می شود اما اطلاع رسانی می تواند جزو ضمائم راجعه باشد.یا اعلام بعد از عمل, حتی در عبادت, عبادت را باطل نمی کند بخاطر اینکه عمل در حال انجام بانیت خوب انجام شده است حالا بعدا به هر نحوی انسان می خواهد عمل کند.یا مزد و ثواب گرفتن, اجر خواستن حتی بر عبادت, اینها جزو عوامل مخرب عبادت نیست.
نمی شود گفت این خلاص را از بین می برد.چون یک مرحله ای از عرفان و اخلاص است که علی بن ابیطالب می گوید که من فقط خدارا بخاطر خدا بودنش و بخاطر کمال مطلق بودنش عبادت می کند نه برای بهشت و جهنم.اما این برای همه نیست, اگر انسان های دیگر عبادت کنند برای بهشت, برای ثواب, برای خیلی چیزهای دیگر که می تواند باشد, حتی عبادت هم باطل نیست.ببینید ما ایدهآلیست و دور از واقعیت چیزی از جامعه نمی خواهیم, می خواهیم ارزش کار اگر عبادی نیست, خودش باید برای ما ملاک باشد, واقعا برای ارزش کار اقدام بکنیم.تظاهر نباید خلاف حقیقت واقعی صحنه باشد, اگر باشد خطرناک می شود.
و ادعاها و شعارهای بی عمل همیشه مضر است هم به جامعه ضرر می زند و هم برای خود انسان ضرر دا رد, هم انسان را از خدا دور می کند, اینها خطراتی است که دنباله میآید.به هر حال اگر ما موفق شویم بطور فردی در عباداتمان اخلاص داشته باشیم, نیتمانرا برای خداوند و بخاطر رضای خدا و بخاطر اینکه خدا استحقاق عبادت دارد و ما وظیفه عبودیت داریم انجام دهیم.کارهای عمومی و عادی و عرض خودمان را هم با توجه به ارزش کار و واقع بینی و واقعیت خواهی انجام دهیم نه ظاهرسازی و صورت سازی و ادعا به نظر می رسد که جامعه از این طریق به اصلاح می رسد و این درس مهم اخلاقی قرآن که تقریبا در سراسر قرآن آدم می تواند راجع به آن آیه پیدا کند, برای تحکیم بنیان جامعه و برای تحکیم شخصیت خود انسان, نجات دادن انسان از شخصیت نمایشی از دوگانگی در شخصیت که بسیار بسیار مهم است و مضرند هر دو حالت برای انسان, این آثار فردی و اجتماعی دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین, والصلوه والسلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین, و علی الصدیقه الطاهره, و سبطی الرحمه, و علی بن الحسین, و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف الهادی المهدی(عج)
اوصیکم عبادالله بالتقوی الله و اتباع امره
در مناسبتهای هفته چند مساله مهم را که هم جنبه تا ریخی دارد و هم مسائل اجتماعی روز است بنده مطرح می کنم اولینش سالگرد رحلت حضرت امام راحلمان است که ما الحمدلله حضور ایشان را با آثار خدماتشان در جامعه امان و دنیا و در محافل دینی و اجتماعی و سیاسی دنیای سوم, خوب می بینیم.ایشان گرچه بین ما نیستند اما با خدماتی که کرده اند جاویدان هستند.
انسان بسیار با ارزشی بودند و هستند, قطعا از نوابغ بودند.از انسانهای بزرگ نادر تاریخ بشر هستند, فقیه, مرجع تقلید, عارف, فیلسوف, شجاع, مخلص, مدبر, تیزهوش و در عین حال عطوف, مهربان و آشنا به شرایط زمان, بسیار با اهمیت است این صفاتی که عرض کردم, درباره یک رهبر در شرایط امروز ما.
اثرش هم همین است که شما دیدید چه اتفاق مهمی افتاد.ایشان خیلی کار مهمی در تاریخ کردند و ما می دانیم که از زمان بعد از رحلت حضرت پیغمبر(ص) تاامروز همیشه شخصیت ها, بزرگان, عاشقان به اسلام دنبال این بودند که حکومت اسلامی با مبانی اسلامی و در چارچوب معارف و احکام اسلامی ایجاد کنند و تقریبا هیچوقت موفق نشدند.البته یک چیزهایی بنام شیعه و اسلام همیشه بوده ولی اینگونه که ما در انقلابمان به دستمان آمد نبوده که بنشینند, آن موقعها که قانون نبوده و همینجوری بوده و افراد متدینی بودند که یک حکومتی درست می کردند و هر چقدر هم می توانستند مردم را تشویق می کردند اما در نظام امروز, نظامهای دموکراتیک و عصر قانون, قانون اساسی و این شیوه ها, نداریم کشوری خلق شود که قانون اساسی اش را از قرآن و اسلام بگیرد و برای نگهبانی آن شورای نگهبان بگذارد و مجلسش را و دولتش را همه ارکانش را متعهد کند که باید در چارچوب اسلام عمل بکنید و قاطعانه بنویسد که هرچه که برخلاف دین در قوانین, آئین نامه ها و تصویب نامه ها و عمل و ابلاغها بیاید باطل است خوب این هیچ جا نیست و به این صورت نبوده است.این کار خیلی عظیمی است.پس انصافا این را کوچک نشمریم.البته خوب ما حرفهای منفی می شنویم از کسانی که نه اسلام را قبول دارند و نه دین را قبول دارند لااقل فکر می کنند که دین از سیاست جداست, مسلمان هم هستند, از آنها توقعی نداریم.اما از مسلمانهای متعهد انتظار داریم که این را ارزیابی کنند که چقدر کار مهم بود و چه اتفاق مهمی در ایران افتاد, آنهم ایرانی که استکبار و غربی ها فکر می کردند اینجا پستوی منافع حیاتی آنهاست و اینجا را خورده برده داشتند.
کار عظیمی امام کردند.بنده فکر می کنم که باید امام را به عنوان یک انسان بی نظیری از مجموعه چیزهایی که هست در تاریخ ببینیم.البته ممکن است در ا بعادی دیگرانی باشند که مثل ایشان باشند و یا بهتر بوده باشند.این اشکال ندارد.مجموعه را که نگاه می کنیم این خیلی مهم است و انشاالله این یادگار امام این جمهوری اسلامی و این حکومتی که براساس معارف اسلامی بنا شده تا ظهور حضرت حجت باقی باشد.
دومین مناسبتمان 15 خرداد بود, که برخی در آنزمان معتقد بودند, قیام کور و بی برنامه بود و حتی حاضر نبودند که آنروز را به عنوان مبدا و تاریخ انقلاب اسلامی و به عنوان یک نقطه عطف به حساب آورند.ما هم با آنها بحث داشتیم.ولی واقعا بسیار مهم بود و آنهم مربوط می شود به خود امام.بالاخره امام یک حرکت مهمی را آغازکردند که به 15 خرداد در یک مقطعی رسید و بعد دوباره فراز جدیدی پیش آمد که این کمی احتیاج به تحلیل دارد.ببینید, قبل از آن, در زمان رضا خان که بحثی از کسی با شاه مخالفت کند و با مشروطه سلطنتی و امثالهم نبود.بعد از شهریور 20 هم تا سال 40 یعنی حدود 20 سال بحث همینطورها بود.یعنی فرض بر این بود که نهاد سلطنت وشیوه حکومت سلطنتی غیرقابل خدشه است برای خیلی ها و روحانیت هم در این مقطع جزو اپوزیسیون رژیم به آن صورت رسمی نبود.البته در روحانیت انسانهائی بودند که مخالف بودند ولی حوزه اینطور نبود که مخالفت کند.
در زمان امام وقتی که ایشان مرجعیتشان شروع شد و حرکت انقلابشان شروع شد و اولین برخوردشان که با دولت بود و دولت را شکست دادند و مساله انجمن های ایالتی و ولایتی, گام دومشان مواجهه با شاه و سلطنت شد.
البته خود سلطان آمد به میدان, او مامور بود که اینکار را در ایران بکند و چیزی به عنوان انقلاب شاه و مردم براه انداخت و امام هوشیارانه تاختند بر این عمل فریبکارانه او که پوششی می توانست باشد برای تداوم این رژیم فاسد و این باعث شد رویاروئی امام با شخص شاه و عنصر اصلی فساد در جامعه که جلوه مهم این در سخنرانی بود که ایشان در مدرسه فیضیه کردند در دوازدهم محرم و در عاشورای آنسال که این سخنرانی را انجام دادند دیگر همه چیز روشن شد یعنی طلسم مبارزه با شاه شکست و چیزیکه نفس ها را در سینه ها گره کرده بود, شکل دیگری بخود گرفت و آن یک سخنرانی مهم تاریخی است که بطور طبیعی هم رژیم سلطنتی نمی توانست تحمل کند و برای اینکه در نطفه خفه کند این مساله را یک اقدام عجیب و غریبی کرد و آنهم خودش قابل توجه است و یکباره امام را و جمع بسیاری از علما و بزرگان را در یکشب و یکروز توقیف و بازداشت کرد و اینهم بی سابقه بود.در زمان رضا خان هم یک چنین اتفاقی نیفتاده بود.از شهریور 20 تا آنروز هم چنین اتفاقی نیفتاده بود.البته روحانیت هم اینچنین در مقابل رژیم قرار نگرفته بود.خب 15 خرداد در چنین مقطعی اتفاق می افتد.مساله مهمی مطرح است.امام مبارزه را به یک فاز جدید آوردند و رژیم هم برخورد با مردم را به یک فاز جدید آورد.اینگونه رفتار کرده و نتیجه اش همان حضور مردم بود و آن کشتار وسیع بود وآن تبلیغات فوق العاده سهمگینی کردند برای اینکه مردم را بترسانند و شاید خیلی ها را هم ترساندند.اما اشتباه کردند چون شرایط دیگر شرایطی نبود که شاه بتواند مردم را راضی کند.تا بحال این اتفاق نیفتاده بود که روحانیت با این سطح اپوزیسیون دولت و رژیم بشود و این برای اولین بار اتفاق افتاد.خب امام آن صحبتها را کردند با 15 خرداد و دین دارها و انسانهای فراوانی در این مرحله از مبارزه وارد می شوند, خب بعله دیگر تظاهرات نمی گذاشتند بشود و طبیعی هم بود که زمان شاه نگذارند تظاهرات بشود زیرا نمی توانست تحمل کند اما اتفاق عمده ای که افتاد این مخالفت و این درگیری رفت در سطح وسیع توده ها از طریق مسجدها, حسینیه ها, هیاتها, مداح ها, وعاظ و علما که سالی چند بار با مردم تماس می گرفتند و مسائل سیاسی شد جزو بحثهای معمولی محافل مذهبی.خب این یک دوره ای می خواست و همان دوره اش را تحمل کرد.از 42 تا 56 با اینکه رژیم خفقان را در سال 50 به بعد در حد اعلا رسانده بود اما مردم آگاه شده بودند, 15 خرداد این موج را برگردانده بود به توده مردم, به دلهای مردم و اعماق افکار مردم و این از درسهای, مهم تاریخی است از نظر من و باید در آینده هم همیشه مورد توجه باشد که دین و روحانیت را نگذارند در جهت مخالفت دولت و نظام قرار بگیرد.مردم به گونه ای آگاه شده بودند به محض اینکه آمریکا سلاح مسائل جهانی اش این شد که در ایران فضای باز سیاسی بشود و شاه هم خیال می کرد که خفقان4, 5 سال آخریش همه چیز را حل کرده, به محض اینکه یک ذره فضا را باز کردند و دریچه باز شد و مردم احساس کمی هوای آزاد در فضای سیاسی کردند, خب ما حوادث سال 56 را دیدیم که دیگر نمی شود متوقف شود.آن تظاهرات انبوه مردم و شعارها و چیزهائی که دیدید و شماها اکثرا آنموقع بودید در آنروزها, حقیقتا این قطعه از تاریخ, ارزش یک بررسی مهمی دارد برای آینده, برای دوره های بعد, برای اولین بار است که یک مرجع تقلید و یک فقیه با منشe مثل امام و همراهانی از طلاب و همراهانشان و توده مردم دین دار مصمم می شوند که افتضاحات رژیم را رو کنند و با انحرافات او درگیر شوند.بعله اگر فضا را می خواستند برای همیشه با استبداد نگهدارند مثل زمان رضا خان شاید عملی بود دوباره چند دهه ای هم ادامه دهند ولی اگر می خواستند کمی آزادی بدهند همین است.
همیشه هم همینطور است.نمی شود در یک جائی مثل ایران, مکتب شیعه, مردم عاشق اهل بیت, مردمی که حاضرند همه چیزشان را برای اهل بیت و عقیده اشان فدا بکنند, یک عده زیادی حاضرند اینکار را بکنند, نمی شود در یک فضای آزاد و بازی فکر کنیم که اپوزیسیون خطرناک و شکننده ای در مقابل هر دولتی و هر نظامی نخواهد بود.بنابر این, این درس تاریخی را بیشتر, آقایان و علما و دانشمندان معلم و مدرس علوم سیاسی بر روی آن کار کنند و بهتر توضیح بدهند.بهر حال 15 خرداد یک نقطه بسیار, بسیار مهمی است در تاریخ ما که شهدای آنها را باید ما جزو کسانی بحساب بیآوریم که مثل شهدای عاشورا و شهدای احد باعث تقویت و تحکیم موقعیت اسلام و قرآن شد.
انتخابات
مساله دیگرمان انتخابات است که بحمدالله بخوبی در جریان است و همه گزارشها نشان می دهد که مردم با عشق و علاقه پای صندوقها هستند و مسئولان دارند بخوبی از عهده وظایفی که قانون به عهده آنها گذاشته, برمیآیند.امیدواریم که اخبار خوشحال کننده ای از آمار و ارقام حضور مردم داشته باشیم وآنهائی هم که تا این لحظه تصمیم نگرفته اند, تصمیم بگیرند و بیایند و شرکت کنند در این حرکت بزرگ ملی و اسلامی و انسانی و سیاسی کشور که عملا انشاالله خواهند آمد و مساله, مساله بعد از انتخابات است و انتظار ما به عنوان کسی که دلمان برای انقلاب و این مردم واین کشور می سوزد و به عشق اینها زنده ایم, اینست که انشاالله بعد از انتخابات حالا هر نتیجه ای که بود, بحثهای ملال انگیزی که معمولا در دوره تبلیغات و قبل از انتخابات می شود, تمام شود و تبدیل شود کشور به یک هماهنگی و همدلی و همراهی که ما بتوانیم مشکلاتی که در کشورمان داریم و می توانیم رفع بکنیم, اینها را رفع کنیم.ما الان نیاز داریم به کار متمرکز, به کار هماهنگ و جمع کردن همه نیروها و امکانات برای اینکه مشکلات عظیمی مثل اشتغال و بیکاری و امثال اینها را بتوانیم بصورت درستی به نفع انقلاب و اسلام حل کنیم وجامعه و کشورمان را با سازندگی به عنوان یک الگوی مادی و معنوی برای حرکت تاریخ کشورهای اسلامی دیگر قرار دهیم و این چیزی است که بحق کشورهای مسلمان دیگر حداقل مردم مسلمان دیگر از ما توقع دارند که انقلاب اسلامی ایران اینطوری در دنیا شناخته شود.(در این لحظه عده ای از نمازگزاران شعار ((هاشمی, هاشمی خدا نگهداری تو)) را سر دادندکه خطیب نماز جمعه تهران ضمن تشکر از آنها افزود:خدا نگهدار شما و بنده هم فکر می کنم با همین حضور شما در صحنه و آمادگی مردم ما, می توانیم به این افتخارات برسیم).
هفته وحدت
میلاد حضرت رسول اکرم(ص) و میلاد حضرت امام صادق(ع) مناسبت دیگر ماست که به برکت این میلاد مقدس, ما هفته وحدت را در پیش داریم.این هفته وحدت هم ناظر به داخل کشور است و هم ناظر به خارج از کشور و دنیای اسلام است و بسیار هم اهمیت دارد این ایده وحدت و آن بحثی که بنده در خطبه اول داشتم و بحث ریا و اخلاص را به بحث انسجام و وحدت و هماهنگی بنیان جامعه منتقل کردم, نتیجه اش را می خواهم اینجا بگیریم و آن اینکه ما واقعا اگر مبنائی بر اساس عقایدمان و بر اساس افکارمان و بر اساس مبانی اخلاقیمان و بر اساس ایده های انقلابیمان هم متصل باشیم این بنیان مرصوص است که هم می تواند افراد را بسازد و هم می تواند جامعه را بسازد و آن وحدتی که ما دنبالش هستیم, این وحدت حق است که با عقاید و ایدئولوژی و استراتژیهای هماهنگ جامعه به طرف خدا حرکت کند و تاکتیک ها و عملیات سلیقه ای می تواند هر جا اختلاف جزئی باشد و این اختلافات را ما, در تاکتیک قابل تحمل می بینیم اما جلوتر از اختلافات سلیقه ای و تاکتیکی در جامعه ای که مبنایش قرآن و اسلام و انقلاب اسلامی و مبانی امام هست, شایسته نیست این وحدت را باید اهمیت داد.در دنیای اسلام هم همینطور شاید امروز یکی از روزهای فوق العاده حساسی است که دنیای اسلام باید متحد شود.بخاطر مساله فلسطین بخصوص.چند مساله در سطح دنیای اسلام داریم که داغ ترین آن الان فلسطین است.
بنظرم به یک نقطه بسیار باریکی رسیده تاریخ فلسطین, مردم فلسطین دارند کم کم مایوس می شوند از اینکه دیگران برای آنها کاری بکنند, از دولتهایشان, از قدرتهای جهانی, از مجامع بین المللی, با تجربه های مکرر دارند مایوس می شوند حتی آن دوره طولانی سازش که تبلیغات زیادی کردند برای حکومت مستقل فلسطینی در بخشی از خاک فلسطین که حداقل چیزی است که بعضی از مردم فلسطین را می تواند راضی کند, دیدند همان هم عملی نیست.
کشورهای بزرگ مثل آمریکا, روسیه, فرانسه, انگلیس همه تضمین کرده بودند که آن سارش را به نقطه خودش برسانند یعنی حداقل این بود که در کرانه باختری و غزه با محوریت بیت المقدس یک دولت فلسطینی تشکیل شود و حداقل این بود که شهرکهای یهودینشین آنجا نباشد و حداقل این بود که اینها بتوانند ارتش و دولت خودشان را داشته باشند, سیاست خارجی داشته باشند, یکوقت دیدند همان کسیکه به عنوان صلح رای آورده بود در اسرائیل, آقای باراک, آمد گفت:نه شهرنشین ها و شهرک نشین ها می مانند و بیت المقدس را نمی دهیم.ارتش به فلسطینی ها نمی دهیم و بدتر از همه آوارگان را هم نمی گوئیم که بیایند و اجازه نمی دهیم که بیایند.خب اینها مایوس شدند و آب سردی به سرشان ریختند و رئیس جمهور آمریکا و دیگران هم تقریبا همین را تائید کردند ومردم فلسطین بناچار وارد یک فاز جدیدی شدند که این انتفاضه دوم بعد از انتفاضه مسجدالاقصی است.البته نقطه آغازش یک حرکت موذیانه ای بود که خود آقای شارون کرده بود و آمد بیت المقدس که این را نشان گرفتند برای اینکه این دنبال چیست؟ حالا دوباره دیدند که مساله به جای باریکی رسیده, فلسطینی ها دارند علائمی نشان می دهند که فقط خودشان هستند که باید مشکلاتشان را حل کنند.یک جوان فلسطینی اگر مثلا از اردن بلند می شود می رود در تلآویو و بمب می بندد به کمر خودش و خودش را قطعه,قطعه می کند برای اینکه یک صحنه مبارزه ای را در دنیا اعلام کند, این دیگر یک چیزیست که بصورت عمومی دارد در میآید.بسیاری از این آوارگان فلسطین در چنین شرایطی می توانند بطور بالقوه یک بمبی اینطوری باشند.خب حداقل راهی که برای اینها باز است, این است دیگر که بیایند جائی که یک اقدامی انجام دهند, وقتی که مایوسند از اینکه هیچ قدرتی در دنیا از اینها حمایت نمی کند و همه اینها را فریب می دهند, اسرائیل احساس خطر می کند و همین حالا در این مرحله اسرائیل کلی مشکل دارد و در داخل اسرائیل اینها رشد اقتصادیشان 8درصد بود قبل از انتفاضه و الان رسیده به2 درصد و روز بروز دارد تنزل می کند.
بسیاری از هتل هائی که ساخته بودند برای جهانگردان تعطیل شده, بورسشان تقریبا فلج است.دیگر کسی نمیآید سهام در بورس بخرد.مهاجرت معکوس شده.عده ای که هنوز گرفتار نشده اند و بسته نشده اند به یک چیزهائی در فلسطین اشغالی, به فکر برگشتن افتاده اند, هزینه های نظامیشان فوق العاده بالا رفته که همیشه آماده باش هستند و این مساله بسیار پرهزینه است برای یک دولت کوچکی مثل اسرائیل.اصلا در ارتش و پلیس اسرائیل آرامش وجود ندارد زیرا دائما باید تمام وقتشان را بیایند و استراحت و آسایش آنها تبدیل شده به کار, آنهم کارهای اعصاب خردکن و پر از دردسر و یک حالت عصبی در اینها دیده می شود که از اعمال جنون آمیز آنها می توان فهمید که مثلا با هواپیمای اف 16 میآیند یک خانه ای را در فلسطین می زنند, این نشان عقل نیست, این نشان یک تدبیر نیست, نشان بریده شدن تدبیر است, نشان انفجار روحی است که پیدا شده, واقعا کار دارد به یک نقطه حساسی می رسد سوریه را تهدید می کنند, لبنان را تهدید می کنند, یک قدری دورتر ایران را تهدید می کنند و آقای بوش, رئیس جمهورآمریکا بعد از آقای کلینتون گفته بود که من مساله فلسطین را به خودشان واگذار می کنم و دیگر دخالت نمی کنم ولی این روزها مجبور شده دوباره دخالت کند, رئیس سازمان سیا ((جرج تنت)) را فرستاده به منطقه برای اینکه یک جوری اینها را به هم نزدیک کند.هر جلسه ای که می گیرند بی نتیجه می شود چون خواسته ها با هم نمی خواند.اسرائیل نمی خواهد که بیت المقدس را بدهد, اسرائیل نمی خواهد آوارگان بازگردند, اصلا برایش قابل قبول نیست و اینها هم نمی توانند این حداقل ها را نگیرند.(شعار مرگ بر اسرائیل نمازگزاران) کار بجائی رسیده که واقعا خطرناک است.ما یک کمی آثار اتحاد را می بینیم.اتحادی که گفتم چقدر مفید است.کشورهای اسلامی و عربی یکی, دو تا قطعنامه نسبتا نیم بند موثر گذراندند و گفتند قطع روابط با اسرائیل.خب اسرائیل و آمریکا و انگلیس و خیلی های دیگر بیش از ده سال است که دارند تلاش می کنند تا اینکه رابطه برقرار کردند با چند کشور عربی و اسلامی و یکدفعه یک تصمیم گرفتند اینها را از بین ببرند.حالا بعضی های آنها ممکن است عمل نکنند همان نفاقی که عرض کردم دیده می شود در بعضی جاها ولی بطور کلی یک قدمی به پیش بود.یعنی رشته های دهساله اسرائیل و آمریکا را با یک جلسه وزرای خارجه اسلامی و عرب خنثی کرد اتحاد اینقدر می تواند موثر باشد.بنابر این در این مقطع واقعا اگر کشورهای عربی و اسلامی ومسلمانان متحد باشند, اسرائیل جرات تجاوز به کشورهائی مثل سوریه یا لبنان یا جنگ افروزی به آسانی نخواهد کرد و آمریکا می فهمد معنای دامن زدن به این تنازعات چیست؟
عرض کردم در یک شرایط خفقان همه چیز می تواند باشد, ولی امروز که دنیا دنبال فضای باز سیاسی است و امروز که صحبت از دموکراسی است و امروز که همه می خواهند افتخار کنند که در این مسیر حرکت می کنند, چهار میلیون, پنج میلیون آواره فلسطینی که به نان شب هم محتاجند و باید با صدقه سازمان ملل زندگی روزمره بخور نمیر خودشان را اداره کنند, این دیگر قابل تحمل نیست وآنطرفتر می بینند باغ ها و اشجار زیتون و خانه هایشان و قنات هایشان دست دشمنانشان است, این یک حالت بسیار بسیار خاص و شکننده ای است و بنده به عنوان یک نفر که هم با مساله فلسطین آشنا هستم و هم با فعل و انفعالات جهانی و سیاسی و اقتصادی که در منطقه ما و بیرون هست, کمی آشنا هستم فکر می کنم مسلمانان احتیاج به یک وحدت, هماهنگی و همدلی دارند و این روزها بهم زدن وحدت مسلمانان جنایت و ظلم است به اسلام ومسلمین و امیدواریم که این موقعیت را خوب درک کنند و از موقعیتی که خود مردم فلسطین بوجود آورده اند و نه هیچکس دیگر استفاده درست بشود برای حل مشکل بسیار خطرناک و زمین گیر کننده وجود اسرائیل غاصب در منطقه خاورمیانه و در پایان عرضم یاد همسنگر عزیزمان مرحوم آقای احسانبخش امام جمعه گیلان را به خیر میآوریم که جایشان در بین ماها خالی است و ایشان هم زحمت زیادی کشیدند و حق زیادی به گردن هم مردم گیلان و همه ماها دارند.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر