ملاصدرا و عقل و وحی[i]

اولاً باید گفت ملاصدرا نیز برای عقل انسان محدودیت قائل است. از نگاه او اندیشه نخبگان علمی و عقلی بشر از درک نفس خویش عاجز است، چه رسد به درک حقایق زمینی و آسمانی و احاطه بر دقایق آفرینش و عجایب فطرت و آثار آن. چگونه امکان پذیر است چنین انسانی درباره آن همه موجودات مادی و غیرمادی که در عالم هستی وجود دارد اطلاع کامل داشته باشد؟ او می گوید:

اولاً باید گفت ملاصدرا نیز برای عقل انسان محدودیت قائل است. از نگاه او اندیشه نخبگان علمی و عقلی بشر از درک نفس خویش عاجز است، چه رسد به درک حقایق زمینی و آسمانی و احاطه بر دقایق آفرینش و عجایب فطرت و آثار آن. چگونه امکان پذیر است چنین انسانی درباره آن همه موجودات مادی و غیرمادی که در عالم هستی وجود دارد اطلاع کامل داشته باشد؟ او می گوید:

فاذا کانت احاطة الانسان بنفسه وبدنه علی ما ینبغی متعذرة. فکیف یکون الاحاطه بما فی العالم الجسمانی والروحانی ممکنة.

و نیز می گوید: «عقل اساس علوم است در هر دو قسم تصوری و تصدیقی و حجت باطنی است در اعتقادات. همان طوری که انبیا و ائمه(علیهم السلام) حجت ظاهری در دین خدا هستند.»79

او خود توضیح می دهد که «عقل حجیت مطلق و نامحدود ندارد، بلکه دارای حجیت محدود است و در برخی موارد اساساً حجیتی ندارد.»80 اصل توحید و ایمان به خدا روشن است که نمی تواند مستند به شرع گردد، چون محذور دور پیش می آید. از دیدگاه او اینجا قطعاً از قلمرو عقل است و نیز نبوت و امامت عامه و سایر مشتقات توحید، عقلی است و پیامبر فقط نقش «مُذَکِّر» را دارد. اما نبوت و امامت خاصه از طریق عقل و نقل هر دو است، زیرا معجزه اثباتش جز از طریق عقل امکان پذیر نیست.81

فلسفه (حکمت) مطلوب انبیاست

از نظر ملاصدرا فلسفه، نفس انسانی را به معرفت حقیقت موجودات، همان گونه که هستند، استکمال می بخشد و به قدر وسع خویش به واسطه براهین و نه براساس گمان و تقلید، حکم به وجود اشیا می کند.

هذا الفن من الحکمة هو المطلوب لسید الرسل المسئول فی دعائه(صلی الله علیه وآله) حیث قال: «رب ارنا الاشیاء کما هی» و للخلیل(علیه السلام) ایضا حین سأل «رب هب لی حکماً» والحکم هو التصدیق بوجود الاشیاء.82

وی اضافه می کند: « الا الذین آمنوا» اشاره به غایت حکمت نظری دارد و « عملوا الصالحات» اشاره به حکمت عملی است.83

او در کلامی دیگر به این مطلب اشاره می کند که شناخت خداوند، آگاهی به معاد و علم طریق آخرت مقصود از اینها اعتقاداتی نیست که یک عامی و یا فقیه به صورت تقلیدی یا وراثتی پیدا کند، زیرا برای آنها مسیر حقیقت همان گونه که برای بزرگان الهیون باز شده، باز نشده است. برای آنها معرفت خداوند و حقیقت حقایق همانند آنچه برای عرفا مکشوف می گردد تمثل پیدا نکرده است. و نیز اضافه می کند: چنین شناختی ثمره نوری است که خداوند در قلب مؤمن می تاباند.84

این نشان می دهد که در مکتب ملاصدرا عقل و وحی و یا فلسفه و وحی و عرفان آمیختگی عجیبی دارد. شناخت فقط شناخت برهانی و عرفانی است و این نور است و تابش نور زمینه های سالکانه و متعهدانه ای را می طلبد تا تابش محقق گردد. نه تنها شناخت عرفانی که شناخت فلسفی هم چنین است.

ملاصدرا در جای دیگر، دستاورد بزرگ کسب حکمت را تکمیل نیروی نظری تحصیل علوم و معارف حقیقی می داند و می گوید:

با این علم مسالک طریق عرفان متوجه به سوی کعبه دانش و ایمان خواهد شد و از زندان ناگواریها و گمراهیها به سوی بهشت سعادت و همسایگی با حضرت رحمان رهایی خواهد یافت. و با این علم به معرفت کلمات نورانی و ذوات روحانی و شعله ملکوتی که سبب معرفت حضرت رحمان است نائل خواهد آمد.85

این سخن آخر به خوبی روشن می کند که این علم ما را به فهم کلام خداوند می رساند. او در تفسیر آیه شریفه «یوتی الحکمه من یشاء» می گوید: این حکمت همان نوری است که دسترسی بدان امکان پذیر نیست مگر با تقوا و پرهیزگاری و یا اینکه خداوند او را از الطاف علم لدن بهره مند سازد.86

ملاصدرا در تفسیر « ان للقرآن ظهراً وبطناً»

قرآن هم همانند مراتب باطن انسان به سرّ و علانیه تقسیم می شود. ظاهرش همان مصحف ملموس منقوش است، اما باطن آن، با حس باطنی نظیر خیال، قابل درک است:

والحسن الباطن لایدرک المعنی صرفاً بل خلطا مع غواش جسمانیة وعوارض مقداریة الا انه ستثبته بعد زوال مادة المحسوس عن الحضور فهاتان المرتبتان من القرآن دنیا ویتان لما یدرکه کل انسان بشری اما باطنه وسرهُ فهما مرتبتان اخراویتان.87

چون انسان در حصار مادیت اسیر است، فقط همین دو مرتبه برای او قابل درک است. اما مراتب دیگر باطنی قرآنی زمانی قابل فهم است که از تعلقات مادی رهایی یافته باشد.88 و نیز او میزان فهم را وابسته به میزان قدرت روحی انسان می داند. ادراک محسوسات تنها، زمانی است که روح در مرتبه مادیت تنزل یافته باشد و هر اندازه که به مراتب فراتر از حس، مانند خیال و مثال جزیی نزدیک تر گردد و تجرید یافته تر شده باشد، سهم بیشتری از معارف خواهد داشت.89

پی نوشتها:

79. شرح اصول کافی، صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی، تصحیح محمد خواجوی، ص20.

80. همان ، ص21.

81. همان .

82. الاسفار الاربعة، ج1، ص20 21.

83. همان .

84. المظاهر الالهیة، صدرالمتألهین شیرازی، ترجمه و تعلیق سیدحمید طبیبیان، ص9.

85. همان ، ص90.

86. همان ، ص10.

87. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، صدرالدین محمد شیرازی، ج7، ص37.

88. همان .

89. همان ، ص38.

 


قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان