ماهان شبکه ایرانیان

گفتمان هدایت

کلید واژه ها
قرآن، ادبیات، هدایت، بشارت و قانونمندی.
چکیده
قرآن کریم همواره به عنوان منبع الهام مسلمین در کلیه قلمروهای معنوی و مادی حیاتشان ایفای نقش نموده و بالتبع در مقوله ادبیات و هنر و علوم نیز زمینه و الگوی تتبعات بسیاری بوده است. ازجمله این که در مورد نام گذاری نوع ادبیات و گفتمانی که با انسان برقرار می نماید، با استناد به برخی واژه ها، نام گذاری هایی هم چون «ادبیات یا گفتمان کاروانی»، «ادبیات یا گفتمان بازرگانی» و «ادبیات یا گفتمان سلطانی» مطرح شده اند. وجیزه حاضر، بدون داعیه پرداختن به جملگی مباحث مطروحه، با استناد به جامعیت و جهانی و جاوید بودن قرآن کریم و تعالیم وحیانی آن، این تقسیم بندی و نام گذاری را مردود دانسته و با بهره گیری از ویژگی هایی که خود قرآن کریم برای خویش برمی شمارد، «ادبیات یاگفتمان هدایت»، «ادبیات یا گفتمان بشارت و انذار» و «ادبیات یا گفتمان قانونمندی» را به عنوان ادبیات یا گفتمان های قرآنی پیشنهاد و توصیه نموده است.
مقدمه
اگرچه که قرآن مجید بسیار فراتر از یک اثر هنری به مفهوم رایج هنر می باشد، لکن به عنوان خلق بزرگ الهی مختصات و ویژگی هایی را دارا است که این مختصات اولاً ضمن جاودانگی شان در هر زمان و هر مکانی، بسته به میزان علم و آگاهی و توان روحی و ذهنی انسان ها تفسیر خاص خویش را می یابند و ثانیا می توانند در همه زمینه های فعالیتی انسان و از جمله هنرها، به عنوان الگویی مورد استفاده و استناد قرار گیرند. البته این موضوعات هنری، محدود و منحصر به ادبیات نشده و جملگی مقولات هنری را شامل می شوند که بسته به توان انسان ها در کسب فیض از قرآن با شدت و ضعف هایی مطرح می باشد.1 به همین دلیل باید توجه داشت که از مطلق نمودن تعابیری که در زمان و مکانی خاص به عنوان ویژگی های کلام الهی می توانسته اند مطرح شوند پرهیز نمود. در واقع بایستی ویژگی های لایتغیر قرآن را که منظور و مراد از نزولش بوده است دریافت و سایر امور را بر این اصول منطبق نمود. مناسب ترین روش دریافت ویژگی های این کلام الهی و این الگوی برتر برای انسان ها، مطالعه خود قرآن کریم است. اگرچه ویژگی های متعددی را می توان برای قرآن کریم مطرح نمود، لکن وجیزه حاضر در پی احصای آن ها نمی باشد و غرض اصلی تنها بیان برخی ویژگی هایی است که می توانند به عنوان مختصات و صفات گفتمان ها و ادبیات قرآنی مطرح شوند. و یا در واقع جای گزین صفات کهنه و مندرسی شوند که شاید در موردی خاص در گذشته می توانسته اند مطرح باشند.
با توجه به این که برخی تعابیری که در مورد گفتمان ها و یا ادبیات قرآنی با عناوین «گفتمان یا ادبیات کاروانی»، «گفتمان یا ادبیات بازرگانی» و «گفتمان یا ادبیات سلطانی»2 مطرح می شوند، تعابیری نامناسب هستند که اولاً اصل بی زمانی قرآن کریم را مخدوش نموده و ثانیا ادبیات قرآن را خاص مکان و محیطی ویژه معرفی می کنند و به این ترتیب مختصات فرهنگی خاص و محدودی را به آن تحمیل می نمایند، در جهت یادآوری و تذکر اصل بی زمانی و بی مکانی تعالیم الهی قرآن به عنوان یک باور و اعتقاد و از آن بالاتر به عنوان یک حقیقت، تعابیری به عنوان جای گزین تعابیر مذکور معرفی می شوند تا اولاً خدشه ای به اصل بی زمانی و بی مکانی تعالیم الهی قرآن کریم وارد نشود و ثانیا با توجه دادن جامعه به این امر، از القای کهنگی این تعالیم در ذهن مردم پیشگیری شود. این تعابیر در واقع برگرفته از اصطلاحات و واژگان مذکور در خود قرآن کریم و مأخوذ از نام هایی هستند که قرآن کریم خود را به آن ها نامیده است.
اگرچه واژه گفتمان، لغت جدیدی است که در فرهنگ های لغت به آن اشاره نشده است، لکن با پذیرش تعریف مروجان نام گذاری های فوق الاشاره (گفتمان یا ادبیات کاروانی، گفتمان یا ادبیات بازرگانی و گفتمان یا ادبیات سلطانی) سعی بر اصلاح نام گذاری ادبیات قرآن کریم مطابق اصل و طبیعت آن خواهد بود: گفتمان را می توان ادبیات خاصی دانست که از یک دسته مفاهیم خویشاوند استفاده می کند تا یک سیستم خاص اندیشه را القا کند. حتی با پذیرش این تعریف برای گفتمان نیز، دلیلی وجود ندارد که یک شغل یا افرادی را (مثل کاروانیان یا بازرگانان یا سلاطین) که در زمانی خاص از واژه هایی استفاده می کرده اند به عنوان وجه تسمیه گفتمان و ادبیات قرآنی انتخابی کنیم که داعیه تعلق به بشریت در طول تاریخ را دارد. به جای این کار شاید اصلح آن باشد که به جای افراد و مشاغل، آن «سیستم خاص اندیشه» را که القا آن قصد گفتمان است به عنوان «وجه تسمیه گفتمان» برگزینیم. و یا این که نتایج منظور از گفتمان را به عنوان وجه تسمیه گفتمان انتخاب کنیم. با این کار به جامعیت و بی زمان و بی مکان بودن سیستم خاص اندیشه و نتایج منظور از آن نیز پاسخ مثبت داده ایم. زیرا، حتی اگر فرض کنیم که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در دیاری دیگر جز حجاز مبعوث می شد، باز هم قرآن مجید به گونه ای در قالب الفاظی بر او نازل می شد که همان «سیستم خاص اندیشه» را القا نماید و همان نتایج مدنظرش باشد، که اگر جز این باشد اصل ختمیت نبوت حضرتش صلی الله علیه و آله وسلم نفی خواهد شد.
در این جا بی مناسبت نیست تا به برخی ویژگی های قرآن کریم به عنوان خلق و کلام الهی اشاره ای به عمل آید. قرآن مجید خلق الهی است که کوه ها نیز تاب تحمل آن را نمی آوردند: «و ای رسول) اگر ما این قرآن (عظیم الشأن) را (به جای دل های خلق) بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می گشت و این امثال را (در قرآن) برای مردم بیان می کنیم باشد که اهل عقل و فکرت شوند».3 این خلق که در لوح محفوظ4 و ام الکتاب5 و کتاب مبین6 و کتاب مکنون7 محفوظ است برای این که بتواند مورد استفاده و استناد انسان قرار گیرد به صورت کلام عربی در آمده است (این است آیات کتاب الهی که حقایق را آشکار می سازد * این قرآن مجید را ما به عربی فصیح فرستادیم، باشد که شما به تعلیمات او عقل و هوش یابید).8 علامه طباطبایی(ره) نسبت قرآن به کتاب مبین را در حکم مثال و صورت می داند نسبت به حقیقت.9 به این ترتیب می توان گفت که قرآن دارای حقیقتی معنوی و روحانی است که لباس ماده پوشیده است تا برای انسان که خود نیز روحی است در کالبدی مادی قابل فهم و درک باشد. همین موضوع می تواند بیان گر الگو بودن قرآن کریم باشد. البته بر همگان واضح است که جملگی انبیای الهی اولاً به زبان قوم خویش سخن گفته اند تا برای مردم و مخاطبین مفهوم و قابل درک باشد و در ثانی بارزترین موضوع (علم، هنر و ادبیات) مورد توجه و رایج زمان را به عنوان موضوع و زمینه معجزات خویش مورد استفاده قرار داده اند. نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و قرآن کریم (کلام الهی جاری بر زبان پیامبر و معجزه وی) نیز از این قاعده مستثنی نبوده و ضمن مقابله با موضوع رایج زمان و پیروزی بر آن، از آن جایی که آخرین حلقه اتصال الهی با انسان از طریق نبوت بوده است بایستی به صورت معجزه ای جاوید مطرح می شد. بنابراین بر اصولی استوار گردید که این اصول جاودانه اند و سعی در محصور نمودن آن در موضوعات زمان خویش ساده انگاری ای بیش نخواهد بود. فی المثل بنا به نص قرآن کریم، این کتاب الهی بدون هیچ شکی هدایت کننده متقین است.10 تذکره ای برای مردم خدا ترس است.11 تذکر است.12 رحمت و شفا است.13 روشن کننده حقیقت هر چیز است.14 جامع و حاوی همه مطالب و موضوعات است.15 ضمن آن که شواهد تاریخی حاکی از آن است که قرآن کریم منبع الهام علما و هنرمندان مسلمان بوده است. چنانچه مولوی مختصات طرح خویش از جهان را از قرآن کریم اخذ نموده است.16
مبانی واژه گزینی
نگارنده را استادی بود که به هنگام استفاده شاگرد از واژه (خلق کردن) برای زشتی ها و ناهماهنگی هایی که در شهر و در محیط زندگی به چشم می خورند، او را نصیحت نمود که باید حرمت واژه ها را پاس داشته و این لغت را برای خوبی ها و بالاتر از آن برای فعل خدا حفظ کنیم، این سخن راست توجه می دهد که حتی الامکان باید به فرهنگ و جان و روح واژه ها نیز اهمیت داد. در این جا نیز گمان بر این است که برای انتخاب یک واژه و یا اصطلاح برای موضوعی خاص (به خصوص اگر در مورد موضوع مهم و مقدسی همچون قرآن کریم باشد) باید شرایط و قواعدی را مدنظر داشت. واژه منتخب باید جامع باشد و بیشتر از آن که به یک مصداق اشاره کند، به مفهوم و اندیشه نهفته در موضوع اشاره نماید. لغت مورد نظر باید ضمن ارتباط با موضوع، اصول اصلی قلمرو و دانش مورد نظر را نیز تداعی کند. و خلاصه این که توجه به بار معنایی و مفهومی و فرهنگی هر واژه اهمیت دارد. چنانچه همه می دانند که بین زیبا و قشنگ و خوشگل، علی رغم ظاهر مترادفشان، تفاوت است.
علی رغم نزول قرآن به زبان قومی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از میان آن ها مبعوث شده است و متلبس شدن آن به لباس واژگان جاری و رایج آن زمان، ادبیات قرآنی، طبیعتا به دلیل ماهیت تعالیم وحیانیش، بایستی از محدود بودن در حصار زمان و مکان و شرایط حاکم بر آن ها آزاد باشد تا بتواند پاسخ گوی نیازها و سؤالات جوامع گوناگون در زمان های مختلف باشد. به عبارت دیگر گفتمان قرآنی برای ابلاغ رسالت جهانی و جاویدی که بر عهده اش نهاده شده است ضمن رها بودن از قیود زمان و مکان و اشخاص و گروهی خاص باید بتواند با جملگی مخاطبین خویش ارتباط برقرار نماید. به این ترتیب بدون تغییر تعداد گفتمان هایی که برای ادبیات قرآنی مطرح شده است و بدون کم و زیاد کردن واژه های هر دسته، با استعانت از تعالیم خود قرآن کریم سعی خواهد شد که نام های دیگری برای این گفتمان ها بیان شود. ادله توجه به انتخاب تعابیر مناسب ذیل الذکر آن است که:
* با توجه به تمرکز و توجه دین مبین اسلام و تعالیم آن به جنبه معنوی و روحانی حیات (در عین ملحوظ داشتن وجه مادی)، تعابیر نیز بایستی ناظر به جنبه های معنوی و مادی حیات باشند.
* با توجه به ماهیت تعالیم قرآن، تعابیر بایستی بی زمانی و بی مکانی تعالیم قرآن را به ذهن خواننده متبادر نموده و از ماندن در حصار زمان و مکان و در واقع القای ناکارایی آن مبرا باشند.
* حرمت و قداست الهی قرآن کریم محفوظ مانده و تعابیری برای ادبیات آن به کار گرفته شوند که برگرفته از مبانی اساسی مطرح شده در قرآن کریم باشند.
* اگر معتقدیم (که هستیم) که اسلام و تعالیم قرآنی و مباحث و موضوعات آن برای هدایت بشر برای همیشه و در همه جا می باشد، باید که موضوعات آن نیز موضوعات مبتلابه همه جوامع در همه زمان ها باشند و طبیعی است که نمی توان جامعه ای را به رعایت و پیروی از موضوعاتی فراخواند که به زندگی او ربطی ندارد و نه تنها با آن ها مأنوس نمی باشد که اصولاً آن ها را نمی شناسد.
نامگذاری گفتمان ها یا ادبیات قرآنی
با عنایت به مواردی که به اجمال بیان شد اصلح آن است که تعابیر زیر برای گفتمان های قرآنی به کار گرفته شوند.
گفتمان هدایتی
قرآن کریم اولین فعل الهی نسبت به انسان پس از خلق وی را هدایت معرفی می فرماید: قال ربنا الّذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی؛ گفت پروردگار من است آن که به هر چیزی آفرینش داد، سپس آن را هدایت کرد.17 همچنین در جای دیگری نیز تسویه و اندازه گیری و سپس هدایت را پس از «خلق» بیان می فرماید: الّذی خلق فسوی * والّذی قدّر فهدی؛ آن خدایی که عالم را آفرید و همه را به حد کمال خود رسانید * آن خدایی که هر چیز را قدر و اندازه ای داد و به راه کمالش هدایت کرد18 علاوه بر آن در ابتدای سوره بقره، قرآن کریم خویش را نیز به عنوان راهنما و عامل هدایت متقین معرفی می فرماید: ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتّقین؛ این کتاب بی هیچ شک راهنمای پرهیزکاران است.19بنابراین توصیه می شود از تعبیر «گفتمان هدایتی» یا هر نوع واژه ای که از آن معنای هدایت و راهنمایی مستفاد می شود به جای «گفتمان کاروانی» استفاده شود.
برای موجودات و بالاخص انسان، اهداف و آرمان هایی (چه آگاهانه و چه ناآگاهانه و به عبارت دیگر چه به طور فطری و چه به طور تجربی و علمی) وجود دارد که در عین حالی که برای وصول به آن ها روش ها و طرق مختلفی قابل تبیین است، عواملی نیز به عنوان مانع و عامل بازدارنده عمل می نمایند. انسان، هدف او، روش تحلیل آن، موانع وصول به آن و سایر امور مربوط به آرمان و هدف حیات، موضوعاتی هستند که همیشه وجود داشته اند و کاروان نیز قطعه و تفسیر مصداقی زمانی و مکانی از آن است. همچنان که امروزه نیز نفس سفر و جابجایی حتی با شدت و ظرفیت و عمومیت بیش تری برقرار است. هنوز هم سعی بر آن است تا مسافران و کالاها درست هدایت شده و سالم به مقصد برسند. هنوز هم مخاطراتی در کمین است که باید به امنیت انسان و کالا و حفاظت آن ها اندیشید و آن ها را بیمه کرد.
گفتمان بشارت و انذار
گفتمان بشارت و انذار به جای گفتمان بازرگانی پیشنهاد می شود. این به آن جهت است که اولاً یکی از وظایف اصلی تعیین شده برای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم بنا به نص صریح قرآن کریم «مبشر و نذیر» بودن می باشد: انا ارسلناک بالحق بشیرا و نذیرا؛ همانا فرستادیمت بحق نوید دهنده و ترساننده.20 یعنی این که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم وظیفه دارد تا ضمن بیان وظایف انسان، نتایج و یا بازتاب اعمال او را برایش شرح داده و در جهت اتمام حجت بر وی جزای اعمال نیک و مکافات اعمال زشتش را به او یادآوری نماید. آیا اگر مأموری به راننده متخلفی، جریمه عبور از چراغ قرمز را یادآوری نماید، گفتمانی بازرگانی انجام داده است. موضوع جزا و سزا و پاداش و کیفر و معامله و امثالهم که به ادبیات بازرگانی متصف می شوند، ربطی به رواج بازرگانی در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ندارد و بشر همواره در پی کسب منفعت (اعم از مادی و معنوی) و دفع شر و زیان از خود می باشد. ممکن است بتوانیم آیه شریفه من ذاالذی یقرض اللّه قرضا حسنا فیضاعفه له اضعافا کثیره21 را نوعی بازرگانی بنامیم، ولی فراتر از آن، این آیه نشانه قانونمندی عالم وجود است. مضافا این که اگر عبادت قرض دادن به نیت بازرگانی ادا شود مشمول همان فرمایش حضرت مولی الموحدین علیه السلام در مورد عبادت بازرگانان و فاقد ارزش خواهد بود، در صورتی که ایشان عبادت آزادگان را اصلح می دانند. بنابراین این بشارت و انذار فی الواقع به قانونمندی عالم وجود نیز اشاره دارد. چنانچه قرآن کریم می فرماید: لیس للانسان الا ما سعی؛ و این که برای آدمی جز آن چه به سعی (و عمل) خود انجام داده (ثواب و جزایی) نخواهد بود.22 به بیان دیگر این گفتمان، بر این پایه استوار است که بر هر فعل و عملی (و از جمله اعمال انسان) نتیجه ای مترتب است که از قانونمندی خاصی تبعیت می نماید که بر عدل بنا نهاده شده است.
گفتمان قانونمندی
گفتمان «قانونمندی» به جای گفتمان «قدرت» و گفتمان «سلطانی» پیشنهاد می شود. در این باب نیز تذکراتی به عنوان ادله قابل ذکر هستند. اولاً مفاهیم جزا و پاداش در مقابل طاعت و مفاهیم کیفر و عذاب در مقابل معصیت و کثیری مفاهیم دیگر که به عنوان دلیل وجود گفتمان سلطانی مطرح هستند و قاعدتا بایستی در مقوله گفتمان بازرگانی قید شوند، جملگی نشان از قانونمندی و قانونمداری عالم وجود دارند و اگر هم نشانی از حکومت دارند، حکومت و تسلط «عدل» را از طریق قانونمندی بیان می دارند. ثانیا ولایت و مولایی خداوند بر بندگان نه به منظور استعمار و بهره گیری و منفعت طلبی، که از راه لطف و مهربانی است. چنانچه خداوند این ولایت و مولایی را از کافران دریغ نموده و آن ها را تحت ولایت و سلطه شیطان و طاغوت معرفی می فرماید: اللّه ولی الذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الی النور و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات؛ خدا یار اهل ایمان است آنان را از تاریکی های جهان بیرون آرد و به عالم نور برد و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیطان و دیو رهزن است آن ها را از عالم نور به تاریکی های گمراهی درافکند.23 ثالثا ویژگی های مذکور برای خداوند و خلایق، رابطه ای از نوع روابط حاکم و محکوم قراردادی که در جوامع انسانی موضوعیت دارند نمی باشد، بلکه رابطه ای حقیقی بوده و امکان تغییر و تبدل در آن و یا فرار از آن وجود ندارد.
نتیجه
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در هر زمان و مکانی که مبعوث می شدند همچنان عنوان بشیر و نذیر داشتند، قرآن کریم به صورتی بر قلب مبارکشان نازل و توسط ایشان به مردم عرضه می شد که باز هم «هدایت» انسان مدنظر بود و تعلیمات آن به «قانونمندی» و «هدفداری» کائنات و تسلط آن بر اعمال انسان تأکید داشت. همچنان که هر لحظه که وصی او (عج) نیز ظهور فرماید «بشیر و نذیری» خواهد بود که به منظور «هدایت» انسان، «قانونمندی و هدفداری» جهان هستی و تسلط آن بر حیات انسان را به او تذکر می دهد، یعنی نه تنها گفتمان ادیان الهی و انبیا مشتمل بر گفتمان های «هدایتی»، «بشارت و انذار» و «قانونمندی» بوده است، که گفتمان جانشینان و اوصیا و اولیا نیز بر این ارکان استوار می باشد.
دقتی اجمالی بر این سه گونه گفتمان نشان می دهد که آن قدر وجوه مشترک در آن ها وجود دارد که در واقع می توان آن ها را در یک نوع گفتمان و ادبیات خلاصه نمود. گفتمان هدایت قرآنی مشتمل بر بشارت و انذاری است که نتیجه و حاصل تسلط قانونی قویم بر عالم وجود و بالتبع بر انسان و اعمال اوست. گفتمان هدایت و انذار نیز قصد دارد تا از طریق بیان قوانین حاکم بر عالم وجود و انسان و اعمال او را به سعادت هدایت نماید و گفتمان قانونمند و قانونمدار نیز انسان را به نتایج عمل به قوانین و یا ثمره تخلف از آن ها (از طریق بشارت و انذار) آگاه نموده و به سمت عمل به قوانین و احتراز از قانون شکنی هدایت می نماید.
لذاست که می توان گفتمان و ادبیات قرآنی را گفتمان و ادبیات عدل و یا ادبیات وحدتگرا خواند. گفتمانی که برای همه انسان ها در همه زمان ها قابل درک و فهم و احترام هستند و همین اصول هستند که علاوه بر صفاتی قویم و اصیل برای ادبیات و گفتمان های قرآنی، می توانند به عنوان اصولی جاودان برای جملگی هنرهای اسلامی مطرح شوند که البته در هر زمان و مکانی با توجه به میزان درک و شناخت انسان از آن ها تجلی خاص خویش را دارا خواهند بود. به این معنا که کالبدها و اشکال و صورت ها نمی توانند به عنوان الگوی ثابت و دائمی معرفی شوند، بلکه این اصول هستند که ثابتند و تجلیات متفاوتی دارند و مروری اجمالی بر جملگی هنرهای مسلمین نیز نشان از همین تعادل و وحدتگرایی دارد.24
پی نوشت ها
1 فی المثل در زمینه بهره گیری از قرآن کریم برای هنرهای نمایشی رجوع کنید به: فتحی پور، رضا، عناصر نمایشی در داستان های قرآن، هنر دینی، شماره 4، تابستان 1379.
در مورد موضوعات مرتبط با معماری و شهرسازی رجوع کنید به: نقی زاده، محمد، صفات شهر اسلامی در متون اسلامی، هنرهای زیبا (مجله دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران)، شماره 4 و 5 ، زمستان و بهار 78 1377، صص 61 47 و نقی زاده، محمد، منابع و روش شناخت مبانی نظری معماری قدسی و شهر اسلامی، فصلنامه هنر، شماره 40، تابستان 1378، صص (116 99) و در زمینه ادبی تقریبا جملگی آثار ادبا و شعرای مسلمان مملو از نکات قرآنی است.
2 در واقع با استناد به این که در زمان نبی اکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم مشاغل بازرگانی و کاروانداری رواج داشته و همچنین سلاطین و ملوک بر مردم سلطه داشته اند، بعضا این عقیده مطرح می شود که فرهنگ ناشی ز این سه مقوله با شغل نیز که بر جامعه حاکم بوده است، گفتمان ها یا ادبیات قرآنی را تحت تأثیر قرار داده است.
3 لو انزلنا هذا القران علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة اللّه و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون. (حشر، آیه 21).
4 بل هو قرآن مجید * فی لوح محفوظ: بلکه این کتاب قرآن بزرگوار الهی است * که در لوح محفوظ حق نگاشته است. (بروج، آیات 22 21)
5 والکتاب المبین * انا جعلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون * و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم: قسم به قرآن روشن بیان * که ما قرآن را به لسان فصیح عربی مقرر داشتیم تا شما (بندگان) در فهم آن مگر عقل و فکرت کار بندید (تا دانا شوید و سعادت ابد یابید) * و همانا این کتاب نزد ما در لوح محفوظ که اصل مخزن کتب آسمانی است بسی بلندپایه و محکم اساس است. (زخرف، آیات 4 2)
6 و الکتاب المبین: قسم به کتاب (قرآن) روشن بیان. (زخرف، آیه 2)
7 انه لقرآن کریم * فی کتاب مکنون: که این قرآن کتاب بسیار سودمند و بزرگوار است * در لوح محفوظ سر حق مقام دارد. (واقعه، آیات 77 8)
8 تلک آیات الکتاب المبین * انا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون. (یوسف، آیات 2 1)
9 طباطبایی، ره علامه سید محمد حسین (ترجمه محمدتقی مصباح یزدی)، تفسیر شریف المیزان، ج 3، دارالعلم قم، بیتا، صص 27 21 و ج 27، ص 179.
10 ذلک الکتاب لاریب فیه * هدی للمتقین. (بقره، آیه 2و3)
11 ما انزلنا علیک القران لتشقی * الا تذکرة لمن یخشی. (طه، آیه 2 و 3)
12 و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون. (قصص، آیه 51)
13 و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین. (اسراء، آیه 82)
14 و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی و هدی و رحمة و بشری للمسلمین. (نحل، 89)
15 و لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین. (اعراف، آیه 29)
16 رجوع کنید به: روحانی، رضا، قرآن در مثنوی معنوی، مجله هنر دینی، شماره 4، تابستان 1379.
جعفری تبریزی علامه محمدتقی، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمّد مولوی، 15 جلد، انتشارات اسلامی تهران.
حکیمی، محمدرضا، دانش مسلمین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،تهران، 1356.
نصر، سید حسین (ترجمه احمد آرام)، علم و تمدن در اسلام، خوارزمی، تهران، 1359.
17 قرآن کریم، سوره طه، آیه 50 . در مورد هدایت همچنین رجوع کنید به: قرآن کریم، سوره دهر، آیه 3.
18 قرآن کریم، سوره اعلی، آیات 2 و 3.
19 قرآن کریم، سوره بقره، آیه 2.
20 قرآن کریم، سوره فاطر، آیه 24.
21 قرآن کریم، سوره بقره، آیه 245.
22 قرآن کریم، سوره نجم، آیه 39.
23 قرآن کریم، سوره بقره، آیه 257.
24 به جهت احتراز از اطاله کلام، از ذکر جزییات خودداری شده و مطالعه در اهمیت و نقش و بیان وحدت در هنر مسلمین را به منبع ذی ربط ارجاع می دهد. از جمله رجوع کنید به: بورکهارت، تیتوس (ترجمه مسعود رجب نیا)، هنر اسلامی زبان و بیان، سروش، تهران، 1365 و

- Aminzadeh, B. G. The concept of Unity in Islamic Religious precincts.
Unpublished PhD thesis. The University of New South Wales. Sydney. 1995.
- Burckhardt, Titus. Art of Islam, Language and Meaning. Worldof Islam Festival London. 1976.
- Ardalan, Nader and Bakhtiar, Laleh. The Sense of Unity University of Chicago. Chicago. 1973.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان