تازه ترین موسوعه حدیثی شیعه*

  موسوعة احادیث اهل البیت(ع)، شیخ هادی النجفی، لبنان، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 12 ج، 1423 ق / 2002 م.
از آن گاه که دولت اسلام در مدینه منوره پس از پیروزیهای پیاپی اش تثبیت گردید، منابع بنیادین معرفت اسلامی، یعنی قرآن کریم و احادیثی که پیامبر اکرم(ص) بیان فرموده بودند، مورد هجوم شکست خوردگان مشرک و یهودیان و نصرانیان قرار گرفت.
آنان که در رویارویی مسلحانه مغلوب شده بودند و هیچ یک از برنامه ها و چاره گریهاشان به جایی نرسیده بود، دست از ستیزه برنداشتند و به جای مسلمان شدن و گردن نهادن به حقیقت اسلام، به نهان داشتن حقد و عداوتی که در دلهای سیاهشان جایگیر بود، پرداختند ؛ همدم و همقدم نفاق شدند و از نفاق بسان شیوه و ابزاری برای فروریختن کینه خویش بر این دین و اهل آن بهره جستند ؛ و چون از چیرگی نومید شدند، از اینکه برای دستیابی به کامه های خود، رخنه گری پیشه کنند، باز نایستادند و کمترین فرصتی را برای ویرانگری و مانع تراشی چندان که در توانشان بود از کف ندادند. لیک خدای و پیامبرش و موءمنان در کمین ایشان بودند و تکاپوهای ایشان، در برابر عظمت ایمان و رسوخ آن در دل موءمنان مخلص، راه به جایی نمی برد.
آن جماعت «کافر» که امروز «منافق» شده بودند ، در راه جلوگیری از گسترش اسلام و تعالیم آن، گزیری از تکاپو برای حمله به منابع این دین، و اعلان جنگ فکری و فرهنگی از راه مقابله با منابع معرفتی، نمی دیدند. هرچند مادام که پیامبر(ص) هشیارانه این منابع را پاس می داشت و به نشر و گسترش آنها دست می یازید، و مادام که دست تحریف آنها را نیالوده بود، آن جماعت کار زیادی از پیش نبردند، و تعالیم اسلام به سان نور در فضا پراکنده و دامن گستر می شد ؛ هیچ چیزی نمی توانست در برابر گسترش این تعالیم تابناک ایستادگی کند، و پیامبر(ص) همچنان با تمام تقدس و نیروی روحی و نفوذ کلمه و اقتدار دینی اش سررشته کارها را به دست خویش داشت.
بدین ترتیب، آنان با قرآن در افتادند، ولی آن را سدّی نفوذناپذیر یافتند ؛ چه، قرآن آن کتاب است که گمان در آن راه ندارد. کوشیدند از رهگذر منع گردآورندگان حدیث و بازداری ایشان از حفظ و نشر و کتابت آن، و با این مدّعا که «پیامبر بشری است که در خشنودی و خشم [و تحت تأثیر عواطف خویش] سخن می گوید»، به مقابله با حدیث بپردازند.
عبدالله بن عمرو بن عاص گفت:
نهتنی قریش و قالوا: تکتب کلّ شی ء تسمعه عن رسول الله(ص) و رسول الله بشر یتکلّم فی الرّضا و الغضب؛
قریشیان مرا نهی کردند و گفتند: تو هرچه از رسول خدا(ص) می شنوی کتابت می کنی؛ حال آنکه رسول خدا بشری است که در خشنودی و خشم سخن می گوید!
لیک پیامبر (ص) این پندار را رد کرد و فرمود:
أکتب، فوالّذی نفسی بیده ما خرج منه إلاّ حقّ؛
کتابت کن! سوگند به آن کس که جانم به دست اوست، جز حق از آن خارج نشده است (و با دست به دهان خویش اشارت نمود).
1چنان که پیداست، مخالفت و رد پیامبر(ص)، تعیین کننده و روشن است، و اشارتگرست که این مانعان، همان کسانند که پیش از این در حقانیت پیامبر و رسالتش تشکیک می نمودند. پیامبر(ص) از اسلوب قسم استفاده کرده است تا نشان دهد چه اندازه بدین امر اهتمام دارد و با تمام توان در برابر ایشان ایستاده است.
باری، آنان باز ننشستند و بار دیگر، در اواخر روزگار آن حضرت، فکر از سر گرفتند و برای مقابله با احادیث پیامبر(ص) به دو روش نیرنگ بازانه پناه بردند:
یکی، متهم ساختن پیامبر(ص) به هذیان گویی ؛ و این به مانند نسبت جنون بود که در آغاز کار و در مکه به آن حضرت دادند و او را شاعر مجنون خواندند.
دیگری، مستمسک قراردادن قرآن برای فروکوفتن حدیث بود. کار چنان بود که چون متوجه ضعف جسمانی رسول خدا(ص) شدند که ناشی از بیماری بود و هزار افسوس که آن حضرت بدان بیماری درگذشت ، هنگامی که پیامبر(ص) از ایشان دوات و کاغذ طلب فرمود، گفتند:
إن الرّجل لیهجر؛ مرد هذیان می گوید.
و گفتند:
حسبنا کتاب الله؛ کتاب خدا ما را بس است.
این دسیسه، با این شیوه بی شرمانه و نیرنگ بازانه و آزارنده، نخستین بر خوردِ شرورانه برای مقابله با حدیث شریف و جلوگیری از آن بود. در بیماری مرگ، و در حالتی که پیامبر(ص) به ملاطفت و همدلی نیاز دارد، با او با متهم ساختن به هذیان گویی چنین درشتی کردند؛ و همان گونه که در آغاز دعوت با آن حضرت برخورد کردند، برخورد نمودند. از این همه سخت تر، آن است که نام «قرآن» را، دستاویز مقابله با سخن پیام آور قرآن و بی اعتنایی به فرمان و سخن او ساختند.
هنگامی که پیامبر(ص) درگذشت، این استیزه گران مانع حدیث، بر اریکه حکومت جستند،2 در پس نام حمایت دین و رعایت مسلمین پنهان شدند و به ستیزه با حدیث پرداختند. چندی از وفات پیامبر(ص) نگذشته بود که به صورت علنی، از کتابت و نقل و نشر حدیث، ممانعت کردند و به تدریج، از راه بَردریدن و سوزانیدن و به آب شستن احادیث مکتوب، و منع راویان حدیث تا به مرز تهدید و تبعید و به زندان افکندن، جنبشی برپا ساختند تا حدیث و متون و کتابهای حدیثی را ریشه کن سازند و از میان بردارند.3
امت در برابر اعمال فشار حکومتگران فرمانبردار شده بود، ولی کسانی که روی در روی فعالیتهای حکومتگران ایستادند، نیکان صحابه، و پیشاپیش ایشان امام امیرالموءمنین(ع) و فرزندان و پیروان آن حضرت، بودند. امام(ع)، خود، به کتابت و گردآوری حدیث پرداخت، سخنان بی پرده و مخاطره آمیزی بر ضدّ منع حدیث و مانعان بر زبان راند، امت را به تدوین حدیث برانگیخت، و زبان به تحسین و تشویق حدیث و محدّثان گشود، تا جایی که در این زمینه «پیشرو معارضان» شد.
فرزندان آن حضرت، یعنی ائمه طاهرین(ع) و یاران ارجمندش، نیز همین شیوه را پیش گرفتند. این یاران، به رغم دشواریها و تنگناها، به گردآوری و نشر کتب حدیث دست یازیدند و در کار خود به اهل بیت(ع) اقتدا کردند. بدین ترتیب، گنجینه های حدیث شریف، با همان نصوصی که مستقیماً از پیامبر و خاندان ایشان(ع) نقل گردیده و بی آنکه در لفظ و تعبیر کمترین کاستی پذیرفته باشد نزد ایشان گردآمد و محفوظ ماند. اکنون این گنجینه ها، منبع مورد اعتماد ما در عقیده و شریعتند، و حدیث نزد ما به منزله وحی است؛ اگرچه معجزه نباشد.4
و اما مانعان که با نابودسازی مکتوبات حدیثی، هزاران حدیث از احادیث پیامبر(ص) را از دست دادند، به ناگزیر بر آرای اشخاص تکیه کردند و به اجتهادات ناشی از خواسته های این و آن پناه آوردند. بدعتگذاری و جعّالی در شریعت و احکام آن، از یکسو پیامد فقدان نصوص نزد ایشان بود، و از دیگر سو، ناشی از آنکه منافقان، از راه تحریف و تقطیع و جعل احادیث معارضی که حدیثهای بازمانده را مسخ می کرد، به همان مقادیر بازمانده از حدیث شریف آسیب رساندند، و امکان بهره وری از آن از میان رفت.
در همین حال، صحابیان نیکوکار و ائمه اطهار از اهل بیت(ع) و آنان که راه نیکوی ایشان را پی گرفتند، از هیچ کوششی در راه کتابت و صیانت حدیث فروگذار نکردند و ثمره تکاپوهای ایشان، همین اندوخته های سترگ میراث حدیثی است که در اختیار ماست، و خداوند را بر آن سپاس می گوییم و می ستاییم.
پس از عصر حضور مستقیم معصومان(ع) هم، عالمان به گردآوری و تنظیم آن موءلفات پراکنده در موءلفاتی بزرگ و فراگیر اهتمام کردند که به نام «اصول اربعه» (/اصلهای چهارگانه) خوانده شده و از این قرارند:
1 . الکافی از محمد بن یعقوب کلینی رازی بغدادی (م 329 ق)، که موءلف، آن را در طول بیست سال گردآورده، و مشتمل است بر بیش از شانزده هزار حدیث که در باب اصول و فروع دین و بر حسب «کتاب»ها و «باب»های مختلف سامان یافته اند.
2 . صدوق (م38 ق) در کتابُ مَن لا یحضُرُه الفقیه.
3 و 4. طوسی (م 460 ق) در دو کتاب الاستبصار و تهذیب الأحکام.
شیعه همچنان از این منابع بهره یاب بود تا سده یازدهم در رسید و شماری از اعلام طایفه به آماده سازی موسوعه های بزرگی پرداختند که درونمایه کتابهای حدیثی اصلی و غیر اصلی تألیف شده در روزگاران پیش را در خود گرد می آورد. این موسوعه های بزرگ و بنام، از این قرارند:
1 . بحارالأنوار از علامه محدث اصفهانی، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی (م1110 ق). وی در این کتاب، احادیث پراکنده در کتابهای مختلف به جز کتابهای چهارگانه مشهور را گردآورده و با نظمی دقیق، بر حسب «کتاب»ها و سپس «باب»های مختلفی، مرتب گردانیده است. بحارالأنوار، علی الاطلاق، فراخْ دامنه ترین مجامیع و دقیق ترین آنها از حیث تبویب است. در قدیم در 25 مجلد ستبر، و در سالهای اخیر در 110 مجلد و به تازگی در 44 مجلد به تحقیق برادر ارجمند، شیخ محمود دُریاب اصفهانی در بیروت به چاپ رسیده است.
افزون بر گستردگی و جامعیت، امتیاز بحار، به «بیان»های وافی و شافی علامه مجلسی است که هرجا مورد حاجت دیده است، چاشنی احادیث ساخته و این بیانهاسرشار از تحقیقات و فوایدی است که تبحر موءلّف را در فقه الحدیث فرا می نمایاند.
2 . الوافی. مقارن روزگار علامه مجلسی، محدّث بزرگ و عالم والامقام، مولا محمد محسن بن مرتضی فیض کاشانی (م109 ق)، کتاب الوافی را تألیف نمود که جامع روایات کتابهای چهارگانه اصلی است، و در آن، این روایات را با ترتیبی ویژه سامان داده است. الوافی در گذشته در سه مجلد ستبر طبع گردیده بود و جدیداً در بیش از 26 مجلد در اصفهان و به تحقیق سید ضیاءالدین علامه فانی(ره) چاپ شده است. جامع الوافی از حیث بهره گیری موءلّف از دستنوشته های ارزشمند منابع حدیثی، به ویژه در مورد کتاب شریف الکافی، واجد امتیاز است.5 همچنین از جهت «بیان»های ارزشمند بر افزوده فیض که در عصر خویش جامع دانشهای گوناگون بوده است ، اهمیت دارد.
36 . وسائل الشیعة إلی احکام الشریعة از محدّث عالیقدر، شیخ محمد بن حسن حُرّ عاملی (م1104ق)، که در آن احادیث مربوط به احکام شرعی و آداب دینی را گرد کرده است، و کتابش را بر اساس مسائل و فروعی که در کتاب شرائع الاسلام آمده، مبوب گردانیده است. از آن جا که شرائع و «المختصر النافع»اش 7 و شروح آن، در میان فقیهان [و فقه آموزان] متداول بوده است، تألیف وسائل، بدین سامان، امر مراجعه به احادیث را در ابواب آن آسان کرده ؛ از این رو، و نیز آنجا که اهم احادیث مربوط به هر باب را در همان باب گردآورده، از روزگار تألیف تا به امروز، این کتاب، مرجع عموم فقیهان بوده است.8
وسائل، درگذشته در سه مجلد، در این اواخر در بیست مجلد، و جدیداً در سی مجلد چاپ شده است.
4 . مستدرک الوسائل. شیخ محمد حسین بن محمدتقی، معروف به «محدّث نوری» (م1320.ق)، به گردآوری احادیثی که شیخ حرّ عاملی در تألیف وسائل فروگذارده و نیاورده بود، پرداخت، و آنها را بر بنیاد ترتیب «کتاب»ها و «باب»های وسائل مرتب گردانید ؛ بدین صورت، مستدرک الوسائل را تألیف نمود9 که در گذشته در سه مجلد و جدیداً در 28 مجلد طبع گردیده است. مستدرک، آخرین مرجع مهم حدیثی در باب احکام است.
5 . جامع أحادیث الشیعة. آخرین تکاپوی مهم حدیثی که در فرجام سده گذشته هجری صورت بست، کاری بود که پیشوای فقیه و رجالی و محدّث بزرگ، آیت اللّه العظمی سید حسین بروجردی (م1380ق) بدان دست یازید، و آن کتاب جامع احادیث الشیعة است که طرح آن ابتکار او بود. شش جزء از آن در زمان حیات وی تدوین گردید و سپس گروهی از شاگردانش کار بر سر آن را پی گرفتند تا در 26 مجلد به انجام رسید.
مهم ترین اهداف این طرح، پس از گردآوری احادیثی که در وسائل و مستدرک آمده و همچنین احادیثی که در باب احکام است و در این دو کتاب نیامده، جبران کاستیهایی بود که در وسائل دیده می شود، و در برگرفتن احادیث احکام به طرزی جاندارتر و فراگیرتر و زودیاب تر.10
اینها، موسوعه های بزرگی بودند که به طبع و نشر رسیدند. موسوعه هایی هم هستند که هنوز به چاپ نرسیده اند؛ مانند: جامع المعارف و الأحکام از محدّث ارجمند، سید عبد اللّه شُبر کاظمی (م1242ق)، که شامل مجلدات ستبری است و تنها مختصری از آن در دو بخش در قم به چاپ رسیده است. نیز کتاب عوالم العلوم و المعارف از شیخ بحرانی که در روزگار علامه مجلسی می زیسته و در تألیف بحار با او همکاری می کرده است. عوالم، کتابی خوش ترکیب است که موءلف آن عنایت بسیاری به نظم ابواب و احادیث داشته، و لیک ناتمام مانده است و به بیاض نیامده است. دانشمند گرامی، آقای سید محمدباقر ابطحی اصفهانی قمی، احیای این اثر را آغاز کرده و تاکنون نزدیک به بیست مجلد از آن را به چاپ رسانیده است. در سده هجری کنونی
تکاپوهای دلپسند در نشر حدیث، از رهگذر تألیف و تصحیح و انتشار، به یاری تسهیلات و امکانات روزگار جدید، و در سایه جمهوری اسلامی و توجهش به فرهنگ دینی، همچنان ادامه داشته است، و موسوعه های ارزشمندی منتشر گردیده است.11 ما در اینجا مواردی را که از آنها آگاه شده ایم، یاد می کنیم:12
1 . مسند الإمام علی(ع) ، سید حسن علی قبانچی نجفی (م141ق)، که در آن احادیث روایت شده از امام(ع) گرد آمده و با نظمی ویژه سامان یافته است، که در دوازده مجلد در قم و بیروت چاپ گردیده است.
2 . موسوعة الإمام امیرالموءمنین علیّ بن أبی طالب(ع)، محمد محمدی ری شهری، که در آن احادیث و مطالب مربوط به امام(ع) گردآوری شده و در دوازده مجلد به چاپ رسیده است.13
3 . موسوعة الامام الصادق(ع)، سید محمد کاظم بن محمد ابراهیم قزوینی حایری (م1415ق)، که تاکنون بیست مجلد از آن چاپ شده و فرزندان گرامی موءلف همچنان پیگیر نشر آنند.
4 . موسوعة أحادیث أهل البیت(ع)، از شیخ هادی نجفی اصفهانی، که در این گفتار از آن سخن می گوییم و تازه ترین تکاپوی فراخْ دامنه حدیثی است.
پیش از آنکه به معرفی این موسوعه بپردازیم، به جاست پاسخ شبهه ای را که گاه به ذهن خطور می کند مطرح کنیم. ما حصل شبهه این است که تکرار تألیف چنین آثاری، ضرورت ندارد ؛ زیرا کار تازه ای در آنها صورت نمی بندد ؛ و این کارها، در حقیقت، تغییر و جابه جایی چیزهایی است که در موسوعه های پیشین هم وجود داشته است
پاسخ آن است که این تکرار، از جهات عدیده ضروری و به جاست ؛ چه: اولاً، هدف بنیادین از تألیف این موسوعه ها همانا عرضه و ارائه احادیث اهل بیت (ع)، و شناساندن معارف ایشان به جهان است تا از محاسن احادیث که یکپارچه محاسنند آگاه گردند و از این رهگذر به سوی حقیقت هدایت شوند.
در روایات ائمه(ع) این امر مورد تحریض و تشویق قرار گرفته است ؛ چنان که از امام صادق(ع) منقول است که فرمود:
رحم اللّه عبدا حبسنا إلی النّاس، ولم یبغضنا إلیهم أما واللّه لو یروون14 محاسن کلامنا، لکانوا به أعزّ... ؛
15خداوند رحمت کند کسی را که مردم را دوستدار ما گرداند و ایشان را با ما دشمن نسازد ؛ هان! به خدا سوگند، اگر نیکوییهای سخن ما را روایت کنند، هرآینه بدان عزیزتر می بودند... .
و امام رضا(ع) فرمود:
رحم اللّه عبداً أحیا أمرنا؛
خداوند رحمت کند آن کس را که امر ما را احیا کند!
به آن حضرت گفته شد:
و کیف یحیی أمرکم؟
و امر شما را چگونه احیا کند؟
فرمود:
یتعلم علومنا و یعلّمها النّاس، فإنّ النّاس لو سمعوا کلامنا لا تّبعونا؛
علوم ما را بیاموزد و به مردمان بیاموزاند، که مردمان اگر سخن ما را بشنوند، هر آینه از ما پیروی کنند.16
ثانیاً، هر یک از این موسوعه ها رنگ و بوی ویژه ای دارند و شیوه مخصوصی پیشه کرده اند که خواستاران و جویندگانی دارد ، و هر یک از این موءلفان، از ذوق خاص و انتخاب معیّنی برخوردارند که هیچ یک جای دیگری را پر نمی کند.
ثالثاً، از هر یک از این موسوعه ها، بیش از چند هزار نسخه منتشر نمی شود ؛17 حال آنکه نیاز مبرم به بسی بیشتر از این شمار وجود دارد. موسوعة احادیث اهل البیت(ع)
موءلف، مهم ترین کارهایی را که در تألیف موسوعه انجام داده است، به صورت مشروح باز گفته، و ما همه آن را در مواردی چند خلاصه می کنیم: 1 . مرتب سازی احادیث بر حسب منابع آنها
موءلف، احادیث کتاب را از نخستین جوامع استخراج کرده و در تدوین، نخست احادیث الکافی را آورده، سپس کتب صدوق و آنچه را شیخ مفید روایت کرده و بعد از آن آنچه را شیخ طوسی آورده، و در آخر آنچه را دیگر محدّثان روایت کرده اند، بر حسب ترتیب زمانی نقل نموده است. وی درباره این ترتیب گفته است:
ایشان را مقدم داشتیم؛ زیرا کتابهای فراخ دامنه ای دارند که به نام جوامع خوانده می شوند.18 2 . یادکردِ اسانید به همراه متون احادیث
یکی از کارهای موءلف، آن است که اسانید روایات را فرو ننهاده و از منابعش نقل و ثبت کرده است. فایده این کار، آن که اگر خواننده را به شناخت اسانید حاجت افتد، خود موسوعه، او را از رجوع به منابع اصلی بی نیاز می سازد. 3 . یادکردِ احکام اسانید
موءلف، همچنین برای تقلیل حاجت خواننده به منابع و مطالب بیرون از کتاب، احکام رجالی [و ما حصل ارزیابیهای[ اسانید را ثبت کرده است.19 به طبع، این داوریها بر حسب رأی موءلف است و او در این باب بر مشهورترین اقوال رجالی تکیه کرده است. 4 . تخریج ها و بازبُردها
موءلّف، هر یک از احادیث را از منبع آن تخریج نموده و در این زمینه به منابع معیّنی رجوع کرده، که فهرست ویژه آنها در پایان کتاب آمده است. افزون بر این، خواننده را به مراجع بیشتری که احادیث افزون ترِ متناسب با بحث داشته باشند، رهنمون شده است و در این گونه موارد نوشته است: «إن شئت اکثر من هذا فراجع». او در این بازبُردها، از جوامع اولیه (اصول اربعه)، و جوامع بزرگ متأخر، نشانی داده است.20 5 . موضوع احادیث موسوعه
مولف تصریح کرده است که این کتاب، دربرگیرنده احادیث احکام[فرعی] شرعی [که نوعاً در دانش فقه از آنها گفت و گو می شود]، نیست، بلکه احادیثی را در بردارد که بر شناخت و آگاهی موءمنان می افزایند[و جهانْ بینی فردی و اجتماعی ایشان را ارتقا می دهند]. 6 . ترتیب کتاب
موءلّف، کتاب خویش را بر بنیاد عناوین برگزیده ای که سامان الفبایی یافته اند، مرتب ساخته است. این عناوین، از مدلول یا موضوع متن برگرفته شده، و بالغ به 899 عنوان است. اگر یک عنوان، فراخْ دامنه و گسترده بوده، موءلف آن را به شماری از عنوانهای فرعی که مشتمل بر احادیثی دیگرند، بخش نموده است. 7 . شرح کلمات و برداشت از احادیث
موءلف، برای آسان ساختن کار مراجعان، کلماتی را که دشواریاب دیده، شرح نموده است. همچنین، گاه پس از فرجام یافتن نقل حدیث، آنچه را از متن حدیث برداشت می کرده، بر حسب دریافت خویش، بیان داشته، و بدین سان توان فراوان خویش را در فقه الحدیث فرانموده است.21 8 . مشیخه موءلف
یکی از کارهای مهم موءلف دانشمند در این کتاب، آن است که چنان که پیش تر گفتیم به اسانید توجّه داشته، آنها را آورده، و احکام [و ما حصل ارزیابی] اسانید را نیز بیان کرده است؛ امّا بدین بسنده ننموده، و گام علمی مهم دیگری نیز برداشته است، و آن در مورد مشیخه اوست که از رهگذر آن به مولفان دیرینه روزی که استوانه های روایت به شمارند، متصل می گردد. وی در پیشگفتار کتاب، شماری از طرق معنعن متصل به مشایخ بزرگوار را که موءلفان کتابهای اصلی حدیثی اند و از طریق ایشان به پسینیانشان می رسد، یاد کرده است.
در خاتمه کتاب هم «مشیخه»ای ترتیب داده است که نام مشایخ عظیم القدری از اعلام را دربردارد که اجازه های فراگیر به او داده اند و بدین سان، وی در سلسله نقل مقدسی که نهایتاً به اعلام هدایت و پیشوایان معصوم(ع) می رسد، درآمده است. او خاطرنشان نموده است که این مشیخه را از کتاب طریق الوصول إلی أخبار آل الرسول(ص) برگرفته است.22
این آیات و حجج، از مشایخ وی بی شمارند:
جَناب سید محمدرضا موسوی گلپایگانی (1316 1414ق)،
جناب شیخ محمد علی اراکی (1312 1415ق)،
جناب سید شهاب الدین مرعشی نجفی (1315 1411ق)،
جناب شیخ آقا رضا مدنی کاشانی (1321 1412ق)،
جناب سید علی فانی، شهیر به علامه اصفهانی (1333 1409ق)،
و جناب شیخ محمدتقی شوشتری (1320 1415ق).
وی، از این بزرگواران، از رهگذر اجازاتشان از مشایخشان و از طرق روایتی که دارند، روایت می نماید رحمهم اللّه و أجزل مثوبتهم .
این کار موءلف، و آوردن مشیخه در پایان کتاب که بیشترینه موسوعه نگاران حدیث به آن بی توجه بوده اند ، افزون بر آنکه عنایت ویژه وی را به حدیث و علوم و شئون آن می رساند، نشانگر ذوقی ممتاز است و نمودار رعایت جمیع جوانبی که می باید در چنین کار مهم و گسترده ای مراعات گردد.
در فرجام، از آنجا که ما پیوند مستقیمی با موءلف و این کار او داشته ایم و از نزدیک بر خصوصیات هر یک وقوف یافته ایم، می باید تلقی خاص خود را از این کار و موءلف آن بازگو کنیم و خاطرنشان نماییم؛ که این کار نسبت به دیگر موسوعه های حدیثی معاصری که بر رسیده ایم ، از جهاتی چند، متفاوت است:
اولاً، موءلّف آن از عالمان بنامی است که عمری را در فراگیری دانشهای دینی مصروف داشته، تا به پایگاهی بلند دست یافته است که کوشایان و خداوندگاران توانشهای ممتاز ، از دست او ، خواهان آن هستند. وی افزون بر مجد ریشه داری که از پدران خویش به میراث برده،23 و خوی و آرامشی که خداوند به او ارزانی داشته، و شکیبایی و نستوهی ای که در کارهایی که تاکنون منتشر کرده است مشاهده می شود، از آن کسان به شمار است که در حوزه مقدسه علمیه قم زبانزد و یگانه محسوب می گردند. مزید بر این همه، وی در میان دوستان به باریک بینی و ژرف اندیشیِ قرین با ذوق نیکو و نکته سنجی که او را محبوب یاران و همنشینان می سازد ، نامبردارست. این موسوعه پر ارج بر پاره ای از آنچه یاد کردیم، بهترین گواه است.
موءلف، کتاب را با یاد کردِ مجموعه ای از احادیث شریف که به کتابت و تدوین، تشویق و تحریض می کنند، آغاز کرده است تا درستی راه خویش را فرا نماید و خواننده را، در مورد طرح و اندیشه و ضرورت نگارش این موسوعه، قانع کند. می گویند: «انتخاب نیکو نشانگر خرد نیکوست». هر که دیده خود را به میهمانی این موسوعه ببَرد، این نکته را بی پرده و آشکار درخواهد یافت. عناوینی که موءلف دانشمند برگزیده است، خود، تحسین و تمجید خواننده را برمی انگیزند. وی گاه ، عناوینی را در میان آورده که در موسوعه ها معمول نبوده اند ؛ مثل عنوان «اخلاق رسول اللّه(ص)» (ج 1، ص 132 به بعد) که عنوانهای فرعی هم در آن گشوده، و بر سر هم، کتابی مایه ور درباره «شمایل و سیره عملی پیامبر(ص)» می شود.
همچنین به نامهای سرزمینهای مقدس عنوان داده است ؛ مثل مکة المکرمة (ج 10، ص419)، المدینة المنورة (ج 10، ص 187)، کربلاء المقدسة (ج 9، ص 322)، النجف الأشرف (ج 11، ص 255)، سامراء المشرفة (ج 5، ص 20)، مشهدالمقدسة (ج 10، ص 269)، قم المقدسة (ج 9، 194)، وادی السلام (ج 12، ص 104) و مانند آن.
همچنین است بعض عناوین مهمی که گاه به آسانی هم به ذهن نمی آیند ؛ مثل «السّادة» جمع «السّید» به معنای کسی که نسبش به اهل بیت(ع) می رسد ، و موءلف تحت این عنوان فضایل و احکام شرعی مرتبط با ایشان را آورده است. همچنین، عنوان «رسائل الأئمّة(ع)» که در آن از هر امام یک نامه از نامه هایی که برای اصحابشان فرستاده اند، آورده است. همچنین است عنوانهایی که به «الجفر» و «الجامعة» و «کتاب علیّ(ع)» و «مصحف فاطمة(ع)» داده است.
از خوش افتاده ترین موارد در این باب، عنوان ساختن از برخی کلمات است که توجه خواننده را به خود جلب می کنند ؛ مثل: «علیک» (ج 7، ص 282)، «کیف أصبحت» (ج 9، ص437)، «لیس مِنّا» (ج 10، ص 90)، «نِعْمَ...» (ج 11، ص 382)، «هیهات!» (ج12، ص95)، و عنوان «یأتی علی النّاس» (ج 12، ص 397).
و امّا دومین مطلبی که می باید بیان کنیم، آن است که تألیف این موسوعه به صورتی که موءلف دانشمند آن انجام داده است به تخصص گسترده دامن در باب علوم حدیث، آگاهی فراگیر از منابع حدیث، و شناخت کاملْ عیار از فقه الحدیث، به ویژه قواعد و اصول آنکه تاکنون نیز تدوین نگردیده و در مواضع مختلف کتب گوناگون و بر فنون و موضوعات مختلف پراکنده اند ، و از همین رو، و به خاطر بلندْپایگی و کلانْ مایگی و دشواریابی اش، دست کمتر کسی به آن رسیده و جز یگانگان کسی سر رشته دار این فن نگردیده است نیاز دارد.
تألیف چنین موسوعه ای، از انتخاب عناوین و گزینش مناسب ترین احادیث برای هر عنوان گرفته تا جوانب دیگر، به طوری که به قول منطقیان، عکس و طرد آن دچار اشکال نشود، کاملاً به شناخت و دریافت و راه بردن به ابعاد حدیث منوط است.
با آن توان و استعداد و ذوق و سختکوشی و بسیاردانی که از موءلف محترم می شناسیم، به آنچه کرده است، از عنوانگذاری و گزینش و ساماندهی نیکوی کتاب، به گونه ای که آن را سزاوار همه گونه تقدیر می سازد اطمینان داریم، به او تهنیت می گوییم و از خداوند می خواهیم این خدمت سترگ را به حدیث حضرت مصطفی و حضرات اوصیا علیه و علیهم السلام از وی بپذیرد . همچنین، چاپ آن را بدین هیئت پاکیزه تبریک می گوییم و انتشار این موسوعه را در آغاز زمانی که موءلف در پایگاه نیاکان گرامی اش، در اصفهان، عهده دار وظایف دینی گردیده است، به فال نیک می گیریم. باشد که وی خلفی نیکو از برای سلفی نیکو باشد.
این موسوعه طلیعه تکاپوهای ارجداری است که در راه احیای معالم دین24 و میراث ائمه طاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین از موءلف گرامی چشم می داریم.
____________________________________
* اصل مقاله به زبان عربی نوشته شده است.
1. مسند احمد، ج 2، ص 162، ش 7020؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 5 160 ؛ سنن دارمی، ج 1، ص 126 ؛ نیز ر.ک: تدوین السنة الشریفة، ص 89 .
2. پیامبر(ص)، امت را از کسی که در آینده نزدیک بر اریکه بنشیند و روایت حدیث از پیامبر(ص) را منع کند، تحذیر فرموده بود، که این خود از شواهد و دلایل نبوت به شمار است(ر.ک: تدوین السنة، ص 356 و 481).
3. ر.ک: تدوین السنة الشریفة، ص 431 437.
4. ر.ک: تدوین السنة الشریفة، بخش یکم، ص 26 27.
5. بنابراین، می باید نسخ معتبر الوافی به عنوان یک مأخذ کمکی مهم در تصحیح و تجدید تصحیح کتب اربعه ، به ویژه الکافی شریف ، مورد بهره گیری قرار گیرد[مترجم].
6. وافی از حیث شیوه تنظیم و تدوین و روش گزارش احادیث هم امتیازاتی دارد که مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی(ره) در طرح تهذیب و بهسازی وسائل الشیعة می خواست از اسلوب آن استفاده کند (ر.ک: چشم و چراغ مرجعیت، به کوشش مجتبی احمدی و... قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چ 1، 1379 ش، ص 218)[مترجم].
7. ناگفته نماند کتاب شریف المختصر النافع که معمولاً به عنوان تلخیص شرائع الإسلام مذکور می گردد ، دقیقاً تلخیص و اختصار شرائع الإسلام نیست و محقق حلی(ره) در هر یک از این دو کتاب، در پاره ای مطالب ، چه از حیث تبویب و چه از جهت محتوا ، ذوق و اختیار خاصی به کار برده است ؛ چنان که گاه فقراتی از آن را می توان مکمل و متمم مباحث شرائع قلمداد کرد. البته در نگاه کلی، می توان المختصر را خلاصه ای از شرائع دید.[مترجم].
8. علی الخصوص، چون از دیرباز محور بسیاری از دروس خارج فقه، متن شرائع، یا شروح آن، یا شروح المختصر النافع، بوده است، وسائل الشیعة شیخ حُرّ عاملی(ره) به عنوان منبع زودیاب و سهل التناول حدیث مورد استفاده قرار گرفته است. تناسب وسائل با دو «فقهْنامه»یِ پیشگفته محقق حلی(ره) از یک سو، و پاره ای کاهلیها و کم اعتناییها به پایگاه رفیع تتبعات حدیثی از سوی دیگر، سبب شده اند تا رجوع به جوامع روایی دیگر مانند الوافی فیض کاشانی(ره) و حتی کتب اربعه، بسیار محدود گردد، و به تبع، شروح و حواشی بسیار و گرانبار عالمان بزرگ و فقیهان و حدیث شناسان ارجمند امامیه بر کتب اربعه هم، عموماً در زاویه خمول جای گیرند.
گویا یکی از علل قلت اهتمام به تحقیق و تصحیح و نشر شروح و تعلیقات و حواشی مخطوط کتب اربعه، همین باشد که خود این کتابها حضور جدی و فعال و مستقیمی در درس و بحث و آموزش فقه آموزان ندارند[مترجم].
9. علامه محمدباقر مجلسی(ره) آن گونه که خود تصریح کرده است، قصد داشته مستدرک بحارالأنور را پس از بحارالأنوار بنگارد و اخباری را که از م آخذ خود در بحارالأنوار نیاورده بوده، به علاوه آنچه پس از آن می یافته است، در آن مستدرک بیاورد. محدّث نوری(ره) از این که عمر مرحوم مجلسی بدین مهم وفا نکرده است، افسوس می خورده و آرزو داشته است کسی همت کند و این مهم را به انجام برساند. خود، اگرچه بر سه مجلد از مجلّدات بحارالأنوار استدارک نوشته، بازمانده عمر خویش را برای اقدام به چنین نگارش بزرگی بسنده نمی دیده است ؛ خصوصاً که سخت درگیر جمع و تدوین مستدرک الوسائل بوده است. شاید علامه میرزا محمد طهرانی عسکری که به تألیف مستدرک بحارالأنوار پرداخته و متأسفانه کتابش چاپ نشده و ظاهراً در کتابخانه وی در سامرّا مانده است اندیشه تألیف این مستدرک را از محدّث نوری گرفته باشد. ر.ک: علامه محدّث نوری، محمدحسین صفاخواه و عبدالحسین طالعی، تهران: انتشارات ابرون، چ 1، 1378 ش، ص 234 237). به هر رویْ، هنوز جای مستدرک بحارالأنوار خالی است[مترجم].
10. آن گونه که از گفتارهای برخی از شاگردان و اطرافیان مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی(ره) بر می آید، آن مرحوم در درس خود، بر وسائل شیخ حرّ عاملی(ره) تکیه داشته، وسائل را می آورده و می خوانده و در محتوا و مفهوم روایات بحث می کرده است؛ ولی به وسائل اکتفا نمی کرده و به سراغ منابع اصلی و کتابهای قدیم تر هم می رفته و با نگاه نقادانه وسائل را بررسی می کرده است.
آیت اللّه بروجردی، از روزگار جوانی بدین نکته مهم پی برده بود که وسائل، محتاج تجدید نظر و تنقیح و بازسازی است، و مشکلاتی در کار مرحوم شیخ حرّ (ره) و نیز منابع او وجود داشته، که به درستیِ دریافت و استنباط خلل می رساند.
تحقیقات آیت اللّه بروجردی، گاه سبب می شد نتیجه ای جز نتیجه کار شیخ حرّ (ره) درباره عددِ روایات هر باب به دست آید، یا چه بسا در تحلیل سند روشن می شد سندی که، به ظاهر، متصل و بدون انقطاع است، یک جا دچار انقطاع شده است. مسائلی چون تکرار مطالب و اسناد، تقطیع احادیث، تأخیر و تقدیم، و طولانی بودن عناوین هم به نظرِ آن مرحوم از کاستیها و ناهمواریهای وسائل بوده است.
ایشان برای رفع کاستیهای وسائل، در قم به همراهی گروهی از شاگردان خود، کار بزرگی را آغاز کرد که نخست قرار بود حاصل آن به عنوان تهذیب الوسائل عرضه شود، ولی سرانجام به جامع أحادیث الشیعة تبدیل شد.
11. بی مناسبت نیست همین جا گفته شود که در عظمت و شگفتی کار بزرگمردانی احیاگر و دینْ گستر چون علامه محمدباقر مجلسی همین بس که امروز با استمداد از رایانه های پیشرفته و فن آوری های نوین، و پس از دستیاب شدن و انتشار برخی منابع که در اختیار پیشینیان ما مانند علامه مجلسی نبوده، و در عین امکان استفاده از مخازن مطبوعات و مخطوطات در اقصا نقاط جهان، هنوز موسوعه ای که بتواند بر موسوعه ای چون بحارالأنوار، فایق آید و چنین هویت و شخصیت ممتازی بیابد، پدید نیاورده ایم. به قول خواجه:
صد نکته غیر حسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
[مترجم]
12. مراد ما، تکاپوهای مکتوب است ؛ ورنه تکاپوهای ارزشمند الکترونیک که در این اواخر صورت بسته و عرضه شده اند، موجب مباهات و مایه افتخارمان هستند ؛ مواردی مانند جامع الاحادیثی که به نام «نور 2» از جانب مرکز مطالعات عرضه شده، و معجم فقهی وابسته به این مرکز در قم.
13. برای شناخت این موسوعه، ر.ک: مجله آینه پژوهش، ش 66، ص 106 119 ، مقاله آقای محمد علی مهدوی راد[مترجم].
14. در بعض نسخ: «یرون» [بنابر این ضبط، ترجمه، لختی تفاوت می کند].
15. الکافی ، ج8 ، ص229، ح 293؛ الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا(ع)، ص 356؛ دعائم الإسلام، ج 1، ص 66 ؛ مشکاة الأنوار، ص 17 و 180 ؛ بحارالأنوار، ج 77، ص 421 ؛ شرح أصول الکافی، مازندرانی، ج 12، ص 307؛ مستدرک سفینة البحار، ج 9، ص 166.
16. عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 275 ؛ معانی الأخبار، ص 180 ؛ بحارالأنوار، ج 2، ص 30 ؛ وسائل الشیعة، ج 27، ص 252.
17. از همان شمارگان انتشار یافته هم، مع الأسف، به سبب کاستیهای نظام پخش، توزیع و عرضه کتاب، و رفتار نادلسوزانه برخی دست اندرکاران این شاخه که حتی از انگیزه های بازرگانی و سوداگرانه هم بی بهره اند و به اندازؤ «حریصان»، و «مال اندوزان» هم به وظایف ظاهری خود توجه ندارند! ، شمار اندکی به دست مخاطبان و جویندگان حقیقی می رسد[مترجم].
18. موسوعة احادیث اهل البیت(ع)، ج 1، ص 11 .
19. این کار سودمند، نه تنها حاجت به مراجعات و مأخذجویی های بیرونی را می کاهد، اساساً برای جمع کثیری از خوانندگان فرهیخته متون دینی، که به رغم اطلاع کلی از مباحث حدیث شناسی و رجال، توانایی ندارند که خود به امر دشوار و متخصصانه ارزیابی سند اقدام کنند، این امکان را فراهم می سازد تا آگاهی اجمالی بی دردسری از وضعیت سندی احادیثی که مطالعه می کنند، به دست آورند[مترجم].
20. ر.ک: موسوعة أحادیث أهل البیت(ع)، ج 12، ص 11 12.
21. ر.ک:همان ، ج 2، ص 283 و 284 .
22. همان، ج 12، 375 .
گفتنی است، مع الأسف، موءلف محترم موسوعه، کتاب طریق الوصول را گویا به سبب فروتنی و آزرمی که صد البته به جای خویش ستودنی است همچنان مخطوط نهاده و به چاپ آن اقدام نکرده اند است، حال آنکه نشر این گونه کتب، در جلب توجه و تنبه عموم طالبان علم به سوی دانش حدیث و پایه ها و شیوه های سنتی آن، بسیار موءثر می افتد.
دریغا که بیشترینه طالبان علم در حوزه ها، امروزه، حتی از کلیات هنجارها و آیین مندی ویژه نقل و پژوهش حدیث در سنت آموزشی سلف بی خبرند. این در حالی است که به نظر آگاهان و کارشناسان فن، رهایی از بی رونقی کنونی دانش حدیث، جز با احیای طریقه مألوف و دیرین آن شدنی نیست (ر.ک: أصول الحدیث و أحکامه فی علم الدرایة، شیخ جعفر سبحانی، موءسسة النشر الإسلامی، چاپ پنجم، 1420 ق، ص 236).
23. نویسنده محترم این نوشتار، در حقیقت، با به کاربردن واژه «مجد» در نوشتار خود، به نکته ای جنبی هم گوشؤ چشم داشته است، و آن درآمیختگی این واژه با القاب شماری از عالمان نامدار خاندان موءلف است: علامه شیخ محمدرضا نجفی مسجد شاهی، مکنّا به «أبوالمجد» (صاحب وقایة الأذهان) ، فرزند او: آیت اللّه مجد العلماء (ملقب به «مجدالدین» که در کودکی «أمجد الدین» خوانده شده (صاحب الیواقیت الحسان فی تفسیر سورة الرحمن) و فرزند او که والد موءلّف موسوعه است آیت اللّه شیخ مهدی نجفی، ملقب به مجد الإسلام، رضوان اللّه علیهم أجمعین.
پدر مرحوم أبوالمجد، آیت اللّه شیخ محمد حسین نجفی اصفهانی(ره) نیز تفسیر ناتمام، ولی مطبوع و مهمی دارد که حفید او (مرحوم مجد الاسلام)، آن را «مجد البیان فی تفسیر القرآن» نامیده است.
راست گفته اند که:
ماجِد جَدَّ فی اکتساب المعالی وَرِثَ المَجدَ مِنْ أبیه و جدّه باری
(از برای شرح حال این جمع، ر.ک: قبیله عالمان دین، شیخ هادی النجفی، انتشارات عسکریه، چ1، 1381 ش)[مترجم].
24. استاد سیدمحمدرضا حسینی جلالی در این تعبیر گویا گوشه چشمی به اهتمام علمی و ارزنده دیگر موءلف موسوعة أحادیث أهل البیت(ع)، یعنی تصحیح و تحقیق کتاب ارجمند هدایة المسترشدین فی شرح أصول معالم الدین (اثر نیای ارجمندش، شیخ محمدتقی رازی نجفی اصفهانی ره ) دارد. درباره این تصحیح، ر.ک: مجله آینؤ پژوهش، ش 63، ص 74 78 ، مقاله «هدایة المسترشدین و موءلف آن»، به قلم سید جلال حسینی)[مترجم].
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان