مصاحبه با آقای سلیمان کتانی

سلیمان کتانی از نویسندگان مشهور لبنانی است; وی با این که مسیحی مارونی است لیکن علاقه خاصی نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام داشته; تا آنجا که حتی بیشترین و مهمترین کتابهای خود را در این زمینه به رشته تحریر درآورده است. برای نمونه کتاب او در باره حضرت علی علیه السلام که سی سال قبل منتشر گردید از طرف عالم جلیل القدر «شیخ مرتض آل یاسین » - رئیس جماعت علمای عراق - بهترین کتاب شناخته شد.
گفتنی است انس ایشان با نهج البلاغه و عقاید اسلامی به حدی است که خود را مسیحی محمدی صلی الله علیه وآله وسلم می داند; چرا که به اعتقاد او مسیحیت نیز عین محمدیت است.آنچه که ذیلا می آید مشروح مصاحبه ای است که نامه مفید با ایشان، در سفر اخیری که به مناسبت شرکت در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی قدس سره به ایران داشتند، انجام داده است. امید است که مورد توجه خوانندگان عزیز قرار گیرد.
نامه مفید - با تشکر از شما لطفا در مورد تالیفات و به طور کلی فعالیتهای فرهنگی خودتان توضیحاتی بفرمایید؟
سلیمان کتانی - به طور کلی تالیفات من در دو بخش می باشد: بخش اول شامل بحث های اجتماعی است که به گونه ای
خاص در مورد ائمه علیهم السلام است. عناوین کتابهایم عبارتند از:
1. «محمد صلی الله علیه وآله وسلم شاطی ء و سحاب » (1) فکر می کنم شما از معنای آن محتوای کتاب را به دست می آورید. به طور کلی در کتابهای من، عناوین، گوشه ای از مطالب کتاب را توضیح می دهند;
2. «الامام علی علیه السلام نبراس و متراس » (2) فکر می کنم از این کتاب مطلع هستید; البته این اولین تالیف اینجانب در سیره می باشد;
3. «فاطمة الزهراء علیها السلام وتر فی غمد» (3) یعنی ایشان انقلاب را برانگیخت گرچه یک زن بود;
4. «الامام الحسن علیه السلام الکوثر المهدور» (4) یعنی آن امامی که برای حل اختلافات تلاش نمود ولی به هدر رفت;
5. «الامام الحسین علیه السلام فی حلة البرفیر» (5) «برفیر» رنگ ارغوانی قرمز که رنگ شهادت و خون است و نشانه انفجار خون می باشد;
6. «الامام زین العابدین علیه السلام عنقود مرصع » (6) این کتاب بیشتر شبیه نهج البلاغه بوده و از نظر ادبی بسیار والاست و همچنین دارای اهداف متعالی می باشد. ایشان امامی هستند که با دو تن از امامان بعدی جبران کننده کمبودهای از دست رفته امامتی هستند که از خط خویش دور نگاه داشته شده بود; امام زین العابدین علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام امامانی هستند که کارهای معوقه امامت توسط آنان انجام پذیرفت; این کارها عبارت بودند از: توسعه و ترویج دانش در جامعه - که اگر علم و دانش در جامعه نقص پیدا کند، جامعه گسیخته می گردد - زیرا صرفا دانش و علم موجب روشنایی اندیشه و روشنایی روح و روشنایی راههایی است که انسان برای پیشرفت و ترقی جامعه به کار می برد. و اگر این خط امامت امکان تکامل و پیشرفت می یافت، اکنون یک امت عربی عظیمی داشتیم ولی متاسفانه این جریان بیش از سه امام استمرار پیدا نکرد و از جمله در زمان امام جعفر صادق علیه السلام یک کمال نسبی در علوم مختلف از جمله شیمی پیدا نمود ولی خط خویش را نتوانست به پایان ببرد; یعنی اشرار مانع از روند تکاملی این جریان شدند. ولذا بدبختانه در زمان امام صادق علیه السلام متوقف گشت که موجب بدبختی امت عربی و اسلامی شد - در ایران نیز امام بزرگوارمان خمینی قدس سره کمی از عظمت گذشته امت را به آنان بازگرداند که با مرگ وی ناتمام ماند;
7. «الامام الباقر علیه السلام نجی الرسول » (7) عنوان کتاب دیگرم است. امام باقر علیه السلام کسی است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آرزوی او را می نمود پیش از آن که وی را ببیند; و او بود که با پدرش امام زین العابدین علیه السلام دانشگاه علمی را بنا گذاشت و دانشهای گوناگون را در جامعه ترویج نمود;
8. «الامام الصادق علیه السلام » این کتاب اخیر من است که هنوز تمام نشده است (به دلیل سفر به ایران در این دو روز از نوشتن آن باز ایستادم) و تقریبا 20 روز دیگر نیاز دارد که تکمیل گردد و عنوانش چنین است «الامام الصادق تنویر المعادله » (8) و می دانیم با امام جعفر صادق علیه السلام بحث و ارزشهای علمی تمام گشت;
9. و «الامام الخمینی »
نامه مفید - کمی در مورد این کتاب صحبت کنید؟
کتانی - این کتاب را به درخواست دوست بزرگوارم آقای سید محمد علی ابطحی تالیف نموده ام; در تالیف آن وقت زیادی صرف شده و تمام منابع و مراجع مربوطه توسط ایشان به دست اینجانب رسیده و مورد مطالعه قرار گرفته است. کتاب اخیر در مورد امام بزرگوار است: زحماتش، قهرمانی هایش، در اعتماد به نفس خویش، و این چنین بود که توانست ایران را به شکل جدیدی وحدت ببخشد; البته بعد از گذشت 2500 سال از عهد گذشته این امر صورت گرفت و معنایش این است که خس و خاشاک خشک بی منفعت و بی ثمر از بین رفت که این در عرش شاهی بصورت بیمار گونه ای نمودار بود که نماینده استعمار مذموم است که از سه دولت تشکیل شده است که فعلا یکی از آنها از صحنه کنار می باشد و آن شوروی است دو تای دیگر آمریکا و انگلیس هستند; البته آرزوی دوری جامعه روسی را از صحنه ندارم ولی امیدوارم که مسیر خویش را تصحیح نماید و صلاحیت راهبری و الگو بودن را پیدا کند نه این که صفت استعماری به خود بگیرد; آمریکا فعلا بر دنیا با ظلم و ستم و بنده نمودن دیگران حاکم است، با یک چیز بیهوده ای که بنده نمودن امتهاست. اینها مطالبی است در مورد کتاب اخیری که الآن در دسترس شما است.
بخش دوم از کتب و تالیفات اینجانب عبارتند از: «الجذور» (9) که بحثی است در ماهیت امت که از چه چیز تشکیل می گردد: از مرزها، از زمین - به طور مشخص - از مرزهای معینش، در مورد استمرار زندگی در این زمین و بهره جویی از تمام نیروهای فکری و روحی آن; از طرف زمین دارای مرزهای مشخص اجتماعی و جغرافیایی گسترده; برای مثال ایران دارای حدود جغرافیایی است که آن را مشخص و معین نموده و به آن نامش را و صلاحیاتش و راههای زندگی و تمام ابعاد فکری و روحی و اجتماعی این سرزمین را می دهد که دارای مرزهای مشخصی است که در آن زندگی نموده و بنام «ایران » شناخته شده است; بنابراین «الجذور» کتابی است که از تشکیل ملتها - مشخصا - بحث می نماید. چگونه خویش را به توسط خویش در تاریخ تکمیل می نمایند و تاریخ چگونه این ملت را مشخص می نماید; تاریخی که از هزاران و یا شاید میلیونها سال تشکیل شده است و مجموعا در تکوین هر ملت و امتی دخالت و کمک می کند; اما این که استعمار آمده و این مرزها را شکسته و یا به فراموشی سپرده، این جنایتی است بر این ملت که در این بخش از زمین دارای حدود مشخص و معین زندگی می کند، مثلا لبنان دارای این چنین مرزهای تنگی نیست که فقط آن را در 4 و یا 3 میلیون انسان محصور نماید، هیچ گونه مرزی آن را در این کوهها محصور نمی نماید; توسعه جغرافیایی - که البته یک عامل منحصر به فرد شمرده نمی شود - لبنان را با ملت سوریه متحد می کند. امت سوریه نیز اگر بخواهد می تواند تمام مرزهای عروبت آن را مشخص نماید; ولی به نظرم چهار ملت در مساله عروبت با همدیگر کنار می آیند; مصر مثلا و سودان و شبیه آندو; این مرزها مصر را مشخصا معین می نمایند; امت سوریه امتی است که با مرزهای طبیعی خویش از دریا تا عراق تشکیل شده است ولذا این مرزهای وسیع در دشت و دریا و کوهستان - که صعب العبور نیز می باشند - مرزهای ملت سوریه را تعیین نمی کنند. پس خواستم «الجذور» را کمی بیشتر توضیح دهم تا این که معنایش از جانب بنده آشکار گردد ولذا «الجذور» بر پایه تعیین حدود وجودی هر ملتی بخودی خود استوار است بدون توجه به موانع دیگر که این مرزها را می شکند و ملتها را به یوغ بندگی در می آورد; مانند انگلیس و آمریکا و روسیه. (البته ملتهای زیادی در تاریخ بوده اند که این مرزهای طبیعی یک امت را شکسته اند).
کتاب دیگر «لبنان علی تریف خواصره » (10) است. فکر می کنم معنای عنوان کتاب را متوجه شدید; یعنی این که لبنان در طول تاریخ به طور مداوم مانند خونریزی شدید مستهلک می گردد; به طوری که در این مرزهای کوهستانی محصور می گردد که به هیچ وجه نمی تواند نمودار و دورنمای یک امت مستقل و قائم به خویش باشد; یعنی لبنان در طول تاریخ مستهلک گشته و با خونریزی شدید از میان رفته به گونه ای که آن را بسیار کوچک و خرد ساخته است.
کتاب دیگر من «جبران خلیل جبران فی مداره الواسع » (11) است. «جبران » قله ای از اندیشه است و در تمام جهان معروف است، مخصوصا در آمریکا; این کتاب را من به صورت سناریو برای تلویزیون نوشتم که در 13 بخش نگاشته شد.
کتاب دیگر بنده «میة زیادی » می باشد که در مورد خانم ادیب مشهوری است که در مصر در دریایی از واله گی و عطش بسر می برد; بدین معنی که با تمامی بزرگان و ادیبان مصری زندگی نمود ولی با وجود این در عطش و سوزش عشق ماند; یعنی وی به صورت تشنه زندگی کرد و به هدفش رسید و عاشق «جبران » - بدون این که وی را ببیند - از طریق نامه نگاری گشت و عشق عمیقی نسبت به این مرد بزرگ پیدا نمود.
و اخیرا کتابی در مورد «میخائیل نعیمه » نگاشته ام تحت عنوان «میخائیل نعیمه بیدر مفطوم » (12) .میخائیل صاحب کتاب «البیادر» است که ادعا می نماید که «بیدر» (13) تمامی ملل است و اوست که صاحب شناخت مطلق می باشد و خرمن کاملی است که شریت حتی خوراک و طعامش را از وی به طور سخاوتمندانه ای به دست می آورد. بنده این طرز تفکر وی را مورد انتقاد قرار داده ام; کتابی است انتقادی که البته ادبیات و ادیب را ارج می گذارد ولی نظریات وی را که بدور از ظاهر آراسته آن است مورد انتقاد قرار می دهد. اینها بیشتر کتابهایم می باشد که تا 20 کتاب می رسد. البته کتابهای دیگری نیز دارم که نیازی به ذکر آن نیست.
نامه مفید - شما یک مسیحی مارونی هستید و می دانیم که در لبنان زمینه های دیگر نیز هست، به چه دلیل شما در این جهت وارد شدید یعنی کتابهای سیره شیعه را اختیار و انتخاب نمودید
کتانی - یک امر تصادفی مبارکی بود; موضوع اول این که عراق در مورد تالیف کتابی درباره حضرت علی علیه السلام یک فراخوان عمومی به جهان عرب فرستاد. آن زمان که حدود 30 سال قبل است بنده معروفیتی نداشتم، تحصیلاتم را تازه به اتمام رسانده بودم و به تدریس - به ویژه ادبیات به گونه ای خاص - می پرداختم و به تالیفات و نوشتجاتی نیز مشهور نبودم; البته چند نوشته ساده داشتم مثل «امل و یاس » (14) که آرزو و امید و نومیدی در زندگی چیست، کتب مشخصی بودند، و «امیر بشیر الشهابی » از من خواسته بودند یک نمایشنامه درباره «امیر بشیر شهابی » بنگارم که این نوشته را به قلم در آوردم. در واقع آن نوشته ها منحصر به موضوعات مشخصی بود.
نامه مفید - این فراخوان از طرف چه کسانی بود؟
کتانی - از علمای عراق و من جمله از جناب شیخ مرتضی آل یاسین رئیس جماعت علمای عراق; این اعلامیه در مورد تالیف کتاب درباره حضرت علی علیه السلام برای «میخائیل نعیمه » فرستاده شده بود و من دوست «نعیمه » بودم، به من گفت: آیا این موضوع را برمی داری یک کتابی در مورد حضرت علی علیه السلام بنویسی؟ به او گفتم چرا خودت این کار را انجام نمی دهی؟ گفت: من در این موضوعات کوچک مشغول نمی شوم; به او اعتراض کردم و گفتم: حضرت علی علیه السلام قله ای از قله هاست و موضوع کوچکی نیست، به من گفت: به آن بپرداز، گفتم: این کار را خواهم کرد و اطلاعیه را از او گرفتم و جستجو در مورد مراجع و منابع زندگانی حضرت علی علیه السلام را شروع نمودم; من حضرت علی علیه السلام را به گونه خاصی دوست می داشتم و بسیار عاشق نهج البلاغه او بودم که نسخه ای از آن را در نزد خود داشتم.
نامه مفید - از چه نظر، از جهت ادبی یا چیز دیگر؟
کتانی - به دلیل جامعیت آن و پوشش ادبی که داراست; به جهت تصویر زنده آن; و زیباییهای معنوی آن; به دلیل فقه آن; و خلاصه به جهات بسیار زیاد آن; نهج البلاغه کتاب کوچک و منحصر در یک موضوع و جهت خاص نیست، بلکه مجموعه ای از معارف است.
نامه مفید - آیا دستیابی شما به نهج البلاغه تصادفی بوده است؟
کتانی - تصادفی نبود; نهج البلاغه کتاب معروفی است در میان کتابهایم البته غیر نهج البلاغه نیز یافت می شود; خلاصه پس از دستیابی به منابع و مراجع به نوشتن کتاب اقدام کرده و به آدرس مشخص فرستادم - و این در حالی بود که هیچکس را نمی شناختم - پس از گذشت چند ماه خبرهای موثقی به من رسید که در مورد این کتاب جایزه اول را به دست آورده ام. شیخ مرتضی آل یاسین نامه ای برایم نوشت و آن را در ضمن خود کتاب - که در عراق منتشر شد - به چاپ رساند. در کتابی که به صورت چاپ شده به من فرستاده شد چنین آمده بود: «الامام علی علیه السلام نبراس و متراس »; - البته اگر کتاب را بخوانید نامه مذکور را در اول آن خواهید دید - همه تعجب کردند که این نویسنده کیست، نویسنده ای به نام «سلیمان کتانی » را در عراق نمی شناختند و لذا از بعضی زایران لبنانی مثل سید شرف الدین و امام موسی صدر - که دوست و رفیقم بود - پرسیده بودند که او را نمی شناختند، به یکی از آنها کتاب را نشان داده که آن را گرفته و خوانده و سپس گفته بود که صرفا مجموعه ای از تابلوهای هنری است... به هر حال بعد از این کتاب، انبوهی از اطلاعیه ها و درخواستها به سویم سرازیر شد.
نامه مفید - می دانستند که شما مسیحی هستید؟
کتانی - بله، گفته بودم که من مسیحی هستم و عناوین کتابهایم را برایشان بازگو کردم. در تمام موارد، درخواستها به سوی من ارسال می شد و من در آن موارد تالیف می نمودم و در مورد هر یک از کتابها به طور مستقل به جایزه اول دست می یافتم; اما این که چرا یک مسیحی جایزه اول را به دست می آورد، این یک مطلب دیگری است; من عقیده دارم که مسیحیت، همان اسلام است و محمدیت نیز اسلام است و این بشارتی که بر اینگونه اعتقاد استوار بوده و بدین روش متکی است در تمام کتابهایم تاکید شده است; به طوری که از مرزهای تنگ و محدود تا مرزهای مطلق و بلند ارزشهای انسانی را درمی نوردد; ائمه علیهم السلام تنها معبر و مبین صحیح دین محمدی صلی الله علیه وآله وسلم هستند که همان اسلام است و محمدیت نیز اسلام را از مسیحیت گرفته است، چون مسیحیت از نظر زمانی مقدم بر اسلام بوده است، و در قرآن کریم حضرت عیسی علیه السلام و نبوت و کلمة الله را احترام و ارج نهاده و نیز وحی فرستاده شده از بالاترین قله های اندیشه و معنویت را اذعان دارد; پس من مسیحی هستم، این درست است; اما مسلمان نیز می باشم; مانند اسلام محمدی صلی الله علیه وآله وسلم و اسلام را بشارت می دهم.
نامه مفید - دیدگاه شما یک دید جامع به تمام ادیان است (یک نظر کلی در مورد ادیان است)، حال بفرمایید چه مشترکاتی بین ادیان یهودیت و اسلام و مسیحیت هست؟
کتانی - من توجه زیادی به دین یهودیت ندارم و دوست ندارم درباره آن بحث کنم; مسیحیت و محمدیت دارای یک نهاد واحد می باشند و اختلافشان صوری و کوچک است; چگونه زندگی کنند و چگونه ازدواج نمایند; موضوعات صوری کوچکی که در جامعه قابل تغییر و تحول و تبدل می باشد; اما ذات و ریشه آنها از ابتدا تا امروز در هر دو دین یکسان است، هر دو دین یک دین هستند با جوهره واحد; فقط اندکی در نحوه زندگی، آن هم در مقدار صوری و کوچک با هم فرق دارند ولی در ذات و نهاد یکسانند; به من بگویید چه اختلاف اساسی بین مسیحیت به طور کلی و بین بشارتهای اسلام محمدی صلی الله علیه وآله وسلم هست؟ در مسیحیت و محمدیت حقیقت و ذات یکسان است اما موضوعات صوری کوچک قابل تبدل و تغیر است...
نامه مفید - چرا شما جهت گیری خاصی داشته و دوست ندارید که در مورد یهودیت بحث کنید؟ اینجا یک نوع ابهام پیش می آید که به چه دلیل شما یهودیت را جدا نمودید؟
کتانی - به دلیل تجاوز اسرائیل به سرزمینمان.
نامه مفید - ولی یهودیت یک دین الهی است.
کتانی - بله، شمرده می شود ولی من دوست داشتم آن را به گونه ای سیاسی متمایز کنم، از اسرائیل فعلا متنفرم، چون در فلسطین در صدد از بین بردن و تضعیف نیروی اسلام می باشد.
نامه مفید - آیا میان صهیونیسم و یهودیت فرقی قایل نیستید؟
کتانی - امروزه صهیونیسم است که با یک روش بسیار دقیقی برای تضعیف نیروی اسلام - چنانکه امام قدس سره می فرمود - قرار داده شده است; برای تضعیف اسلام محمدی صلی الله علیه وآله وسلم به نفع صلیبی ها - صلیبیت را نیز دوست ندارم به عنوان دینی مسیحی بشمرم، صلیبیت نیز برای تضعیف نیروی اسلام محمدی صلی الله علیه وآله وسلم به وجود آمده است - اما اسلام به خودی خود و همانی که مسیحیت نیز می باشد بسیار والاتر و مبرا از این گونه تهمتها است. اسلام بزرگ، اسلام مسیحی و اسلام محمدی و همان اسلام بزرگ که امید دارد تمامی روی زمین را در یک امت واحد عظیمی گرد آورد; این همان بشارتهایی است که امام خمینی قدس سره می داده است.
نامه مفید - تاثیر قرآن و صحیفه سجادیه و نهج البلاغه از نظر ادبی بر ادبیات عرب چیست؟ آیا اصولا تاثیری داشته است؟
کتانی - نباید منظورمان از ادبیات
تمامی اندیشه باشد; ادبیات عرب یک شکل و لباس جدیدی است; لباس دیگری برای اندیشه است. ادبیات بیانی است از اندیشه در شکل ادبی آن; اما خود اندیشه در فلسفه و جوهرش، ربطی به ادبیات ندارد. ادبیات فقط لباس است که بر اندام اندیشه پوشانده می شود و اندیشه با جمال ظاهری خویش شناخته می شود.
نامه مفید - این لباسی که می گویید مثلا همین لباسی است که امرءالقیس برای ارائه افکار و اشعارش به کار می برد؟
کتانی - ادیب و فیلسوف و اندیشمند و اقتصاددان و جامعه شناس همگی این لباس را به عنوان پوششی برای حفظ سخن ذات اشیا به کار می برند; ادبیات یک صورت است.
نامه مفید - آیا فرقی میان این لباس و پوشش یا ادبیات قرآنی نمی بینید؟
کتانی - ادبیات قرآنی پوشش اندیشه آن است، یک گونه جدیدی از ارائه اندیشه است و برای در بر گرفتن تمام معماهای قرآن است; چه این که قرآن دارای معماهای فکری و اجتماعی برای صیانت جامعه می باشد; قرآن یک نوع از این ادبیات ویژه است.
نامه مفید - ادبیات و لغت معمولا از یک زمان تا زمان دیگر در حال تحول است; مثلا ادبیات و لغت عصر جاهلی و یا عصر اسلامی، آیا فرقی بین آن عصر و عصر حاضر می بینید؟
کتانی - گفتم که تغییر می کند، هیچگاه ادبیات زمانی مانند ادبیات عصر دیگر نیست; بلکه ادبیات تحول و تغیر و پیشرفت می کند.
نامه مفید - با این تحولات در ادبیات و تغییراتی که در ادبیات از عصر گذشته تاکنون انجام شده است، چگونه می توان این تحولات را در مورد ادبیات قرآنی و یا در مورد ادبیات انجیلی درک نمود؟
کتانی - در اینجا ادبیات به صورت یک روش و سبک در می آید; روش جدید. ادبیات به روش جدید تغییر می کند; سبک قرآن یک سبک مخصوص خود می باشد، این چنین بر پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه وآله وسلم پسندیده است که به شکل مخصوص آن را در آورد، آن را بدین گونه زنده و تازه در آورده که به یک شخص منتسب می باشد، هیچ کس غیر از او نمی تواند چنین آیات قرآنی را به وجود آورد - چنان که او توانست - و لذا یک سبک مخصوص صاحبش گردید. آیا این چنین نیست؟
نامه مفید - در اینجا نکته ای است; ما عقیده داریم که حتی ایجاد و ترکیب جملات اصطلاحات (در قرآن) از جانب وحی بوده است نه از طرف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ثانیا با این گونه تغییرات در ادبیات چگونه ما قرآن را بفهمیم؟ و یا سبک انجیل را؟
کتانی - این وظیفه عقل است که تحلیل و تجزیه نموده و آن را درک می کند. اگر قرآن یک سبک مخصوص به خود را دارد که مخصوص پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز هست، این فقط مختص به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است; این نیز از جمله وحی است، این چنین به وی وحی نازل شده که عمل کند، و بر من است که آن را بفهمم و آن را سبک ویژه قرآنی بشمرم، این یک سبک مخصوص قرآنی است که تمام نسلها از آن هنگام تاکنون آن را می فهمند و شاید که افرادی خواسته اند از قرآن تقلید کنند ولی تاکنون شنیده نشده است کسی در این باره موفق شده باشد; آیا کسی در تحریف قرآن موفق شده است؟ حتی این که آن را ترجمه نیز کردند ولی در ترجمه نیز ناموفق بودند و چرا ترجمه ممنوع شد؟ چون .... گمراهمان می کند; قرآن یک روش مخصوص به خود است; این چنین وحی آن را خواسته است. آیا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم 25 سال گوشه گیری نداشت؟ آیا این انزوا خود به دلیل طلب و جذب وحی نبود؟ این نیز از باب وحی است و مقرر شد که چنین باشد تا این که از بقیه اندیشه هایی که بعدا می آید متمایز باشد، آن را معین و مشخص نمود و این از جمله وحی است و هیچکس تاکنون نتوانسته است که از آن تقلید نماید چون در وحی چنین مقرر گشته است; عقل نیز از جمله وحی است. عقل محمدی صلی الله علیه وآله وسلم، و عقل نبوی نیز وحی می باشد.
نامه مفید - چه مشترکاتی بین افراد مقدس مسیحیت مانند حضرت مریم علیها السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام هست؟ آیا شما این وجوه تشابه را در نظر گرفته اید و یا توانسته اید کتابی در باره حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بنویسید؟
کتانی - اینها یک صفات و ویژگیهای انسانی و اخلاقی و معنوی است که تمامی مقدسان مسیحیت را با حضرت فاطمه علیها السلام و ایشان را با آنان یکجا جمع می نماید. حضرت فاطمه علیها السلام، محمدیه نام گرفتند و آن مقدسین، مسیحییون نامیده شدند ولی به هر حال اخلاق همان اخلاق است; آیا فرقی بین یک قدیس مسیحی و حضرت فاطمه علیها السلام می توانید ارائه کنید؟ و من بر این مطلب پافشاری می کنم که ذاتا فرقی نیست، آیا می توانید فرقی بین اصل مسیحیت و محمدیت ارائه کنید؟ آیا (مثلا) ازدواج می تواند فرق اساسی باشد؟ این مطلب انسانی است، در اینجا مقید به قیدی شده و آنجا مقید به قید دیگری و یا مطلق گذاشته شده است، آیا این یک اختلاف اساسی است؟ ابدا، این چیزی است که تغییر می کند و فقط خود انسان و تعلیم و تربیت و اندیشه او است که ثابت می ماند. همیشه دوست دارم از این تقیدات ناچیز در ادیانمان رهایی یابم و به سوی آن وجود مطلق برتر رهسپار گردم.
نامه مفید - در این سالهای اخیر که تلاش بسیاری را برای تالیف کتابهای متعدد انجام دادید، چه موانعی در راهتان بوده است؟ موانع و مشکلات و سختیها چه بوده اند؟
کتانی - نسبت به خودم هیچ گاه ایمانم متزلزل نگشته است. کسانی در بیروت هستند که مرا بسیار دوست می دارند، جرات به خرج داده و از من خواستند که دینم را تغییر داده و به اسلام بگروم، در جواب گفتم که از من می خواهید که از اسلامم به خود اسلام درآیم؟ این عقیده من است، چرا باید از مسیحی و یسوعی روی گردان شوم و به دین محمدی صلی الله علیه وآله وسلم درآیم که همان یسوع است و خود یسوع هم محمد صلی الله علیه وآله وسلم، اگر این کار را انجام دهم بر من عیب است.
نامه مفید - ولی این سؤال فقط در بیروت نیست، این سؤال در همه جا هست.
کتانی - بله می دانم هست، من طرز تفکر خاصی دارم، این عقیده ام است و بدان بشارت می دهم; اگر خطا باشد، کسی اگر بتواند قانعم کند حاضرم از آن دست بکشم.
در دنباله سخنم باید بگویم که افراد زیادی در میان مسیحیان هستند که هم عقیده من نیستند و مسیحیت را بر محمدیت صلی الله علیه وآله وسلم ترجیح می دهند و نیز افراد زیادی بین مردم هستند - از شیعه و غیر شیعه - که هم عقیده ام نیستند; چون مانند من روشن نشده اند و محمدیت صلی الله علیه وآله وسلم را از نصرانیت مستحکم تر می دانند، آیا تمام مردم را می توانم قانع کنم؟ یک روزی قانع خواهند شد، آن روز که تمام اندیشه های بشری تابناک گردند، در آن روز به این حقایق دست خواهند یافت، حقایقی که دوست دارم از هم اکنون همراه من باشند; این رای و نظر من است.
نامه مفید - در مورد این گفتگو و دیدار از شما بسیار تشکر می کنیم.
کتانی - ممنون و متشکرم.
پی نوشت ها:
1) محمد صلی الله علیه وآله وسلم ساحل و ابر»
2) امام علی علیه السلام مشعلدار و پشتیبان ».
3) فاطمه زهراء علیها السلام با شمشیر در نیام »
4) امام حسن علیه السلام کوثر از دست رفته »
5) امام حسین علیه السلام در جامه ارغوانی »
6) امام زین العابدین علیه السلام خوشه آراسته »
7) امام باقر علیه السلام مطلوب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم »
8) امام صادق علیه السلام روشنگر مسایل روز»
9) ریشه ها»
10) لبنان در خونریزی و استهلاک »
11) جبران خلیل جبران در مدار گسترده اش »
12) میخائیل نعیمه، خرمن ناقص »
13) معادل «بیدر»، «خرمن » می باشد.
14) امید و نومیدی »
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر