به دلایلی... هنر مینیاتور نمی تواند هنری مقدس باشد. ولی تا آن حد که به صرافت طبع تلفیق یافته است با آن چه که می توان مفهوم حیات و جهان شناسی اسلامی نامید، کم و بیش خواه به شکل ظهور و بروز فضایل و یا در ضمن به صورت منعکس ساختن یک شهود عرفانی، از یک نوع جوّ معنوی برخوردار است.
آنچه در وهله نخست مورد نظر ماست، مینیاتور ایرانی است، نه مینیاتورهای بین النهرین که در مجموع آن ها را تحت عنوان مینیاتورهای «مکتب بغداد» قرار داده و گاهی آن ها را «نقاشیِ عربی» به مفهوم مطلق تلقی کرده اند؛ این مینیاتورها خیلی با کیفیت مینیاتورهای ایرانی فاصله دارند و به هر جهت نمی توان نام عرب را بر آن ها اطلاق کرد، جز تا آن حدی که عنصر نژادی عرب یکی از اجزاء تشکیل دهنده آن در شهر پهناور بغداد به شمار می رود که تا حمله مغول در اواسط قرن هفتم، شهری جهانی بوده است. نوعی اغراق و مبالغه در حرکات، علاقه مفرط به اسلیمی های خطی و نوعی طنز نیش دار که گاهی به ابتذال کشیده می شود. این ها شاید از خصوصیات مینیاتورهای عربی است، به ویژه آن که صورت های ترسیم شده آشکارا جنبه سامی دارد، ولی این خصوصیات عربی در مرحله پایین تر قرار دارد و در محیطی کاملاً شهری به وجود آمده است. منشأ این مکتب به طور خلاصه ترجمه کتاب های مصور علمی در طب، گیاه شناسی یا جانورشناسی به زبان عربی بوده؛ بدان گونه که در میان کشورهای یونانی وجود داشت؛ و تصاویر با متن تلفیق یافته بود. ناسخان اولیه این کتب باید مسیحی و یا صابئی بوده باشند. بعدها مسلمانان عرب و یا ایرانی، کار آن ها را از سر گرفتند و به تدریج فن جدید خود را برای مصور ساختن، داستان های عامیانه مانند «مقامات حریری» که هنر نقالی و داستان سرایی را جاودانه ساخته است، به کار گرفتند.
در دوران امپراطوری سلاجقه که برای نخستین بار بغداد را در سال (1055م) فتح کردند، تأثیرهایی از آسیای شرقی و میانه به مرکز خلافت رسید و این امر سبک دست نبشته هایی چون کتاب «التریاق» را که در سال (1199م) تحریر شده است و در کتابخانه ملی پاریس نگهداری می شود، توجیه می کند. برخی از این مینیاتورها که خطوط آن ها از نوعی ظرافت برخوردار است، دارای علایم احکام نجومی هستند، که در فلزکاری این دوره نیز دیده می شود و به طور ضمنی وجود سنت هایی را که منشأ غیر اسلامی دارد، را اثبات می کند.
در دوران سلجوقی نقاشی هایی با موضوع های تمثیلی که دارای ویژگی های ترکی مغولی هستند در همه هنرهای فرعی، در ایران و عراق تا حدی به چشم می خورد. هنر واقعی مینیاتور که بی گفت وگو کامل ترین هنر تمثیلی در عالم اسلام است، فقط پس از فتح ایران به دست مغولان و به طور دقیق تر در دوران حکومت ایلخانیان (1256م) به وجود آمد. مینیاتور ایرانی بر پایه نقاشی چینی با تلفیق کامل خط و تصویر بنا نهاده شده است و به تبع آن، تبدیل فضا به سطحی ساده و هماهنگ ساختن تصاویر انسانی با چشم انداز، همه در مینیاتور ایرانی حفظ شده است، ولی نوازش های ظریف و گستاخانه قلم موی چینی جای خود را به خطوط دقیق و پیوسته قلم می دهد درست به همان شیوه ای که در خطاطی عربی ملاحظه می شود و در عین حال سطح های درون خطوط محیط، با رنگ های به هم پیوسته پر می شوند. پیوند میان نوشته و تصویر برای مینیاتور ایرانی امری اساسی است و روی هم رفته به فن کتاب سازی تعلق دارد. همه مینیاتوریست های معروف پیش از آن که نقاش شوند، خطاط و خوشنویس بودند. در اسلام هنر خطاطی تا حدی جایگزین فن شمایل نگاری شده است.
از طریق فن کتاب سازی بود که نقاشی بالاخره با خطاطی توأم گردید. آنچه به مینیاتور، زیبایی تقریبا بی نظیری می بخشد آن چنان که گمان می رود، صحنه ای که تصویر می کند نیست، بلکه شکوهمندی و سادگی جوّ شاعرانه ای است که در سراسر آن جریان دارد.
این جو و یا این مقام اگر بخواهیم واژه ای را که معنای دقیقی در موسیقی سنتی دارد، به کار بریم گاهی به مینیاتور ایرانی یک حالت بهشتی می بخشد و این امر اهمیت دارد. زیرا یکی از موضوع های اصلی آن که ریشه های عمیق ایرانی دارد، چشم انداز تغییر شکل یافته است که رمز و تمثیل «بهشت زمینی» و «وطن آسمانی» است و در حالی که از چشمان بشریت پائین آمده و پنهان مانده است، در عالم اشراق معنوی، وجود و استوار است، که برای اولیای خداوند آشکار است. آن چشم اندازی است بی سایه که در آن هر چیزی از جوهری به غایت، لطیف و پرارج ساخته شده است و در آن جا هر درخت و گلی در نوع خود بی نظیر است؛ درست مانند گیاهان که دانته در بهشت زمینی خود بر «کوه اعراف» قرار داده است، به طوری که بذرهای آن ها به وسیله بادی جاودانه که بر قله کوه می وزد، به اطراف برده می شود تا همه گیاهان روی زمین را به وجود آورد.
این چشم انداز تمثیلی در ذات با چشم اندازی که نقاشی چینی از آن حکایت می کند، تفاوت دارد و بر خلاف این یک، غیر مشخص نیست و به نظر نمی رسد که از خلأ که در حکمت چین اصل غیر تفصیلی و بسیط همه اشیا است به ظهور رسیده باشد. آن درست مانند جهانی است نظام یافته که گاهی در معماری بلورینی، که آن را چون پوشش سحرآمیز احاطه کرده است، پوشانده شده و صحنه را بدون آن که مادی جلوه کند، نشان می دهد.
به طور کلی مینیاتور ایرانی که در این جا بهترین مراحل آن مورد نظر ماست در صدد تصویر جهان خارج، بدان گونه که با همه ناهماهنگی ها و عوارض آن به طور معمول مورد ادراک ما قرار می گیرد، نیست. چیزی را که مینیاتور به نحو غیرمستقیم توصیف می کند ماهیات ازلی و اعیان ثابت اشیا است، به طوری که در آن یک اسب صرفا فرد خاصی در این نوع هنر نیست، بلکه اسب به مفهوم مطلق است. هنر مینیاتور در صدد فهم و ادراک صفات نوعی است. اگر اعیان ثابت، یا ارباب انواع اشیا را، نمی توان به دلیل این که ورای صورت هستند، ادراک کرد، ولی با وجود این تخیل شهودی ما منعکس می شوند. از این جاست کیفیت رؤیامانندی که به اکثر مینیاتورهای زیبا تعلق دارد و به طور مسلم خیال بافی واهی و از اضغاث احلام نیست. آن چنان خوابی روشن و شفاف است که گویی از نور درون اشراق یافته است.
به علاوه، نقاشی معمولی بر نوعی بینش درونی یا حدس متکی است، به طوری که تجربه حسی را گرفته و آن گونه مشخصاتی را که از ویژگی های شی ء یا موجود خاصی است از آن بیرون می کشد و آن ها را به عناصری که با فضای دو بعدی یعنی خط و سطوح رنگین مناسبت داشته باشد، مبدل می سازد. هنرمند شرقی هرگز در هوس منتقل کردن تمامی ظواهر و نمود اشیا نیست. او از عبث بودن چنین کوششی سخت وقوف دارد و از این جهت، سادگیِ تقریبا کودکانه آثار او عین خردمندی است.
اجازه دهید بار دیگر چشم انداز را که تاریخ هنر به طور کامل به غلط با دید «عینی» اشیای عالم مترادف فرض می کند، مورد بررسی قرار دهیم و اجازه دهید بار دیگر تأکید کنیم که چشم انداز به هیچ وجه از عوارض ذاتی اشیا فی نفسه نیست، بلکه از عوارض فرد مُدرک یا فاعل ادراک است. امور ادراک شده طبق «نقطه دید» ادراک کننده در ترتیب خاصی قرار می گیرند. نظام اشیا فی نفسه عبارت از مرتبه وجودی آن ها در نظام کلی عالم است و این نظام وجودی، ظهور و بروز کیفی دارد، نه کمی. علم مناظر و مرایای ریاضی نخست عقل گرایی و سپس فردگرایی را وارد هنر کرد. سپس این گرایش جای خود را به فردگرایی عاطفی داد و در هنر «باروک» اضطراب و تشویش درونی در قالب اشکال و صور بیرونی ظهور کرد، و این هم بالاخره در امر غیرمعقول مضمحل گردید. مینیاتور ایرانی برخلاف این گسترش هنر جدید اروپایی و علی رغم ضعف های نادر آن نمودار یک وجهه نظر طبیعی و واقعی از اشیا است. و آن به معنای سنتی کلمه واقع گرا است. به این معنی که ظواهر حسی، برای آنان به شدت بازتاب ذات حقیقی اشیا هستند.
مینیاتور ایرانی به دلیل خصوصیات معیاری آن می تواند برای بیان شهود عرفانی مورد استفاده قرار گیرد. این کیفیت خاص تا اندازه ای ناشی از جو شیعی است که در آن حد فاصل میان شریعت و الهام به مراتب کم تر از عالم تسنن است. نظر ما در این جا، مینیاتورهای خاصی است که موضوع دینی دارند، مثلاً مینیاتورهایی که علی رغم ضوابط سنتی، معراج پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را به آسمان نشان می دهند. ولی زیباترین و روحانی ترین مینیاتوری که تاکنون در این زمینه به دست آمده است، آن است که جزء نسخه خطی خمسه نظامی است و میان سال های 43 1529 میلادی در دوران صفویه نوشته شده است. این مینیاتور با ابرهای پیچ در پیچ به سبک مغولی و فرشتگان مجمر به دست که یادآور آپشاواش هاست،(1) تلاقی اعجاب انگیز میان دین بودا و اسلام را نشان می دهد.
در این جا شایسته است، که چند کلمه ای را به روشن ساختن ماهیت تشیع اختصاص دهیم. آن چه تشیع را به ویژه از اهل سنت و جماعت متمایز می سازد، نظریه امامت است که طبق آن قدرت و حجیت معنویی که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم به پسر عم و داماد خود، علی علیه السلام ، افاضه کرده است، در ائمه اطهار که از اهل بیت هستند، حفظ و ابقا شده است. آخرین امام شیعه که طبق نظریه شیعه اثناعشری دوازدهمین آن هامی باشد نمرده است، بلکه از انظار جهانیان پنهان مانده است، و در عین حال با پیروان وفادار خویش ارتباط معنوی دارد. این نظریه تعبیر دینی یک حقیقت باطنی است: در هر جهان سنتی، در هر لحظه از تاریخ آن قطبی که به منزله قلب عالم است و به واسطه او برکت آسمان بر زمین نازل می شود، حکومت می کند. این قطب بیش از هر چیز مبین یک حقیقت معنوی و ممثل نظام وجود است. وجود او همان حضور الهی در مرکز عالم و یا در مرکز عالمی خاص و یا در مرکز نفس انسانی، به مقتضای مراتب مختلف است، ولی به طور معمول مظهر و ممثل حقیقی آن، شخص ولی یا اولیا هستند که مقام معنوی آن ها در سلسله مراتب مختلف هستی به منزله عالم است. از این چند نکته روشن است، که تشیع متضمن حقیقتی بسیار دقیق و لطیف است و بیان آن به عباراتی که به طور معمول قابل قبول همه باشد، به غایت دشوار است.
خاطره ایامی که امامان شیعه هنوز به طور مرئی حضور دارند، پایان غم انگیز و دردناک برخی از ائمه اطهار و غیبت آخرین آنها و آرزوی رسیدن به محل مرموزی میان آسمان و زمین که در آن جا مأوی دارد، به مذهب شیعه لحن و صبغه خاصی بخشیده است که می توان به عنوان علاقه و شور وافر برای رسیدن به بهشت و آن حالت عصمت و کمالی که در اول و آخر زمان قرار گرفته است، توصیف کرد.
بهشت بهاری است جاودانه، باغی است پیوسته شکوفا، که از آب های زنده پرطراوت می شود. بهشت هم چنین مقامی است فسادناپذیر و نهایی؛ به مانند: (سنگ های معدنی گران بهای بلور و طلا). هنر ایرانی و به ویژه تزیینات مساجد دوران صفوی این دو صفت بهشتی را با یکدیگر تلفیق می کند. حالت بلورین در صاف بودن خطوط معماری و هندسه کامل سطوح طاق دار و تزییناتی که شکل خط مستقیم را دارد، بیان شده است، ولی بهار آسمانی آن در گل ها و رنگ های تازه، غنی و آرامِ کاشی ها، شکوفه می کند.
هنر مینیاتور بیش از یک بار بر اثر تماس مستقیم با نقاشی چینی احیا گردید، یک بار در آغاز آن در زمان نخستین سلطه مغولان بر ایران در دوران ایلخانیان (1336 1256) و باردیگر در دوران تیموریان (1502 1287) و بالاخره در دوران صفویان که با وجود آن که ایرانی بودند و کشور خود را از یوغ مغولان رهایی بخشیدند، روابط حسنه ای با چین برقرار کردند. هنر مینیاتور ایرانی، مینیاتور ترکی را به وجود آورد که در مقایسه با مینیاتور ایرانی خام و کلیشه مانند و قالبی است، البته جز در موارد خاصی که مانند نسخه سیاه قلم مربوط به قرن پانزدهم میلادی تأثیر نقاشی مغولی را از خود نشان می دهد. ولی مینیاتور ایرانی بعدها در نقاشی های گورکانیان هند ادامه یافت و به صورت هنر درباری درآمد و به ویژه برای مصور ساختن دفتر وقایع درباری، با سبکی واقع گرایانه و مشحون از جزئیات، مورد استفاده قرار گرفت.
تأثیر محیط هند یعنی جنبه خاصی از زیبایی انعطاف پذیر صورت انسانی در این نقاشی، با سبک تحمیل شده دوره رنسانس اروپا تلفیق یافته است. گفته شده است که هنر مغولی هند برخی از مکاتب نقاشی مینیاتور را تحت تأثیر قرار داده است. در حقیقت، این تأثیر نمی تواند چیزی بیش از یک انگیزه صرفا خارجی و فنی باشد، زیرا مینیاتورها که به طور عمده صحنه هایی از زندگی «کریشنا» را ترسیم می کنند، به طور مستقیم از میراث سرشار و غنی هنر مقدس هندوان مایه می گیرند و درست به همین دلیل به یک نوع زیبایی معنوی دست می یابند که هنرِ صرفا دنیوی مغولی هند، یارای رسیدن به آن را نداشته است.
هنر مینیاتور ایرانی در دوران صفویه به طور دقیق تر از اواسط قرن شانزدهم به بعد راه انحطاط را پیمود. در حالی که به علت ارتباط پیرامونی آن با اسلام و ویژگی مخصوص درباری آن پایه های محکمی نداشت، و با اولین برخورد خود با هنر اروپایی آن دوران، تسلیم شد و مانند آیینه جادوگران، که بلور آن ناگهان کدر و تیره می شود، در هم فرو ریخت.(2) پی نوشت ها
1. APSAVAS.
2. برگرفته از کتاب حکمت و هنر معنوی (مجموعه مقالاتِ جناب آقای دکتر غلامرضا اعوانی).