عصر صفویه مکتب تبریز (3)
در ربع آخر قرن 16، پایتخت ایران از تبریز به قزوین منتقل شد. امّا، ما هیچ اطلاعی درباره پاگرفتن مکتب نقاشی در دربار، نداریم. هر چند می دانیم که حداقل تعدادی نقاش به طور انفرادی برای کار به آن جا رفتند. امّاوقتی که شاه عباس (16281587م) (1037 995 ه) پایتختش را به اصفهان منتقل کرد، با سفارش ها و هزینه های گزاف خود، به موقعیت های بزرگی در همه زمینه های هنری دست یافت و نقاشی نیز وارد مرحله جدیدی شد و اصفهان وارث مستقیم تبریز گشت با این همه تعیین مرز و پیوستگی و اختلافات بین دو مکتب (اصفهان و تبریز) چندان کار دشواری نیست. شخصیت ممتاز این زمان در اصفهان رضا عباسی بود. ما کارهای برجسته زیادی که تاریخ و امضا دارد از او در دست داریم هر چند که هنوز از کار او مفهوم روشن فرموله ای ارایه نشده است زیرا در آن روزها تعداد نقاشان و خطاطان همزمان با وی که اسم رضا داشتند زیاد بوده است. بنابراین امضاهای مشابه زیادی از آن دوره باقی مانده که این باعث بحث و جدل نسبتا بی فایده و افزایش سردرگمی در ادبیات گردیده است. هر تلاشی برای جداسازی هنرمندان منفرد و دستیابی به راه حل رضایت بخش، برای کل مساله، بایستی براساس آزمایش دقیق امضاها و دست نوشته ها و فرق گذاری تجزیه و تحلیل آماری آنان باشد. اولین نقاشی که می شود اورا به طور متقاعد کننده ای از خیل نام «رضا» جدا کرد آقا رضای مرید است که عنوان «مرید» را برای خودش در چندین جا به کاربرده است. او تماس کمی با مکتب اصفهان داشته و به نظر می رسد که فعالیت عمده اش در دربار مغول، در هند بوده است. جهانگیر شاه در ترجمه احوال خود، از او به اسمِ آقا رضای هراتی نام می برد و اشاره می کند که او قبل از جلوس شاه به تخت، در خدمت وی بوده است این موضوع در نوشته یک تصویر جلوس در موزه کاخ گلستان تهران نمایان است: «کاری از رضا، مرید شاه سلیم»، که این نام امپراطور جهانگیر، قبل از جلوس به تخت در 1605م (1014 ه) بود. کتیبه بایستی کمی بعد از کشیده شدن تصویر اضافه شده باشد. زیرا کاملاً به سبک قرن شانزدهم می باشد و به طور محسوسی یادآور کمپوزیسیون عبدالصمد است و تأثیر بهزاد هنوز در بعضی عناصر مشهود است. با وجود این به هم پیوستگی نقاشی ایران و هند به چشم می خورد که احتمال دارد در نتیجه ارتباط نزدیک بین دو هنرمند بوده باشد. تعدادی مینیاتور وجود دارد که متعلق است به انور سهیلی که در سال 1610م (1019 ه)در هند خلق شده است و هم اکنون در موزه بریتانیا است که همه آن ها دارای اسم رضاست گرچه امضاهای مختلفی مثل آقا رضا، آقا محمدرضا دارد و در سه مورد با اضافه مرید یا مرید پادشاه (ارادتمند امپراطور) همراه است. ترکیبات آن ها از هر جهت ایرانی و متعلق به قرن شانزدهم می باشد. تأثیر هندی آن، فقط از جهت رنگ آمیزی است. بر روی یک طراحی با قلم مو در موزه استات لیخ برلین، او امضای مشخص آقا رضای جهانگیر را به کاربرده است که معنی آن این است که او در خدمت کار فرمایش، تا بعد از تاجگذاری نیز باقی مانده است. طراحی امپراطور در لباس ولیعهدی که با نام «سلطان سلیم» ثبت شده است و به صورت «طراحی آقا رضا» امضا شده است مشهور به مرید امضا شده است در موزه هنرهای ظریفه بوستون در مفهوم خیلی نزدیک است گرچه چهره بدون نوشته به سختی به عنوان جهانگیر شناخته می شود. این تصویر او را در حالی که زیر درخت بید مجنون نشسته و یک آلت موسیقی در دست دارد، نشان می دهد. این تصویر را که بسیار موثق است می توان به همان هنرمند استناد کرد و به عنوان یکی از پرتره های مربوط به وی تلقی کرد. بیشتر آن ها اشخاص را به صورت ایستاده نشان می دهند. گرچه بعضی از کارها یادآور کارهای محمدی است ولی هنوز دارای یک ویژگی و جذابیت معین هندسی است. اما طراحی هایی که فقط آقا رضا امضا شده، بدون شک متعلق به دیگری است. شخصیت دیگری که تاکنون آثار رضا را افزایش داده، کسی است که به وضوح می تواند خودِ رضا عباسی باشد، اگر کسی از تصاویری که امضاهای یکسان دارد شروع کند به کمک دلایل مکمل دیگری مثل تاریخ و ویژگی های معین، می تواند آثار او را به سادگی تشخیص دهد. لیست زیر شامل اسناد قابل اعتمادی است که از آن ها استنادهای بیشتری می تواند به دست آید:
1618 (1028 ه) مجنون در بیابان، از روی یکی از کارهای بهزاد کپی برداری شد. اکنون در تملک موزه گلستان است و قبلاً در مالکیت اچ. کورکین بوده است.
1622 (1031 ه) استراحت درویش. کتابخانه ملی پاریس.
1624 (1034 ه) ساقی ایستاده با کلاه خز، قبلاً در مجموعه هامبورگ بوده است.
1626 (1035 ه) پرنده روی شاخه درخت، زمینه آن یک بوته است. به نظر می رسد که از روی کار بهزاد باشد دستخط آن متعلق به 1630 (1040 ه) مالک فعلی آن نامعلوم است.
1626 (1037 ه) تصویری از مجنون، قبلاً در تملک چارلز وای نیز بوده است.
1627 (1037 ه) زن با یک آیینه روی بالش مصور خم شده است که صاحبش نامعلوم و قبلاً در تهران بوده است.
1628 (1037 ه) مرد جوان ایستاده ای که کلاه اروپایی پوشیده است، مجموعه «خاننکو کیف».
1628 (1037 ه) مرد جوان ایستاده ای که لباس اروپایی پوشیده مجموعه آقای مریسون بدل این تصویر که گفته می شود «سر آنتونی» یا «سر رابرت شرلی» باشد متعلق به «دوشیزه شلزینگر» که اثر یک نقاش کپی کار است.
1630 (1037 ه) زوج عاشق، مجموعه پرفسور سار.
1631 (1041 ه) پرتره درویش عبدالمطلب، کتابخانه آکادمی لنینگراد.
1631(1041 ه) پرتره درویش برای سلطان الفقرا عبدالملک استرآبادی، کپی شده در موزه هنرهای ظریفه بوستون.
1632 (1041 ه) چوپان و بزها مجموعه خانم «سوترلند». این طراحی با یک مینیاتور رنگی که در کتابخانه آکادمی لنینگراد است، مشابه می باشد. و موضوع جذابیت خاصی را نشان می دهد مطمئنا نمی تواند از نظر تاریخ جدید باشد. نوشته حذف شده، ولی امضا مشخص است.
1632 (1041 ه) زوج عاشق مجموعه «مارکی واسلو».
1632 (1041 ه) مرد با مارها، قبلاً به دموت تعلق داشته است و در پاریس بوده است.
1632 (1042 ه) شاه صفی و محمد شمسه پزشک، با اسب شاه و دو غلام، کتابخانه ایالتی لنینگراد.
1634 (1043 ه) پرتقالی ها در حال نوشیدن با یک سگ، موزه هنرهای متروپولیتن.
1634 (1044 ه) تصویری برای پسر نقاش، محمد شفیعی، قبلاً متعلق به دموت پاریس بوده است.
دیگر قطعات تاریخی نمی تواند به عنوان کار موثق پذیرفته شود مگر آن که مورد مطالعه بیشتر واقع شود. و تاریخ های بعد از 1634م آن مشکوک است، هر چند که نوشته از نظر امضا صحیح باشد همیشه این طور نوشته شده است: «رقم کمینه رضای عباسی.» از طرف دیگر تعدادی از طراحی های بدون تاریخ و مینیاتورهای با این نوع امضا دارای کیفیت خوبی هستند و ارتباطات با اسلوب و نزدیکی را با قطعات موثق نشان می دهند. این جا نیز می تواند به عنوان کار استاد تلقی شود. چون دارای علائم اسنادی محرزی هستند. کار جالب در بین این ها پرتره یک مرد جوان است که به یک آلبوم نگاه می کند. این تابلو در موزه بریتانیا است و آن چنان که متن نشان می دهد باید از روی کار محمدی کپی شده باشد. یکی دیگر از تصاویر مشهور مرد جوانی است که ایستاده و مشغول خواندن یک نامه است که قبلاً در مجموعه ژولیست بوده است. جای بحثی نیست که این یکی از ظریف ترین کارهای رضای عباسی است. این طراحی قلم مویی در مجموعه «کارتیر» است که چندین شکارچی را با تیر و کمان نشان می دهد. یکی روی اسب در کنار جوی آب با منظره کوهستانی است. که از نظر مفهوم و ترکیبات نیز بی نظیر است. بعضی مینیاتورهای با کیفیت خوب، در مجموعه های مختلف همه با همین امضا هستند، اما بدون توضیح اضافه که می توان به عنوان کار استاد پذیرفته شود. اما چون امضای وی در بسیاری اوقات جعل شده و در برخی موارد بسیار ماهرانه هم بوده است اظهار نظر در هر مورد، بایستی براساس مطالعه کتب باشد. در موارد دیگر امضاهایی که موثق به نظر می رسد بی رنگ یا پاک شده است. برای مثال روی بعضی تصاویر در کتابخانه ملی پاریس و روی یک کاریکاتور گویای یک تیرانداز که در مالکیت «پریش واتسن» است موجود می باشد.
این موضوع به کار نقاش دید روشن تری بیش از آن چه که از دیگر کارهای ابتداییشان می بینیم می دهد واضح است که او می بایستی هنرمندی پیشگام در مکتب اصفهان باشد. حتی با یک بررسی سطحی از کارهای زیاد قرن هفدهم معلوم می شود که بدون شک الهام گرفته از اوست. اما فعالیت خودش طبق این تخمین بایستی فقط از 1618 م (1028 ه) تا 1634 م ادامه یافته باشد. «معین نقاش» یک پرتره بسیار واقعی از او در دو نسخه دارد که روی یکی از آن ها یادداشت شده که او طرح را کمی قبل از مرگ استاد در 1635 م (1044 ه) آفریده است. این عبارت ممکن است با حقایقی که ما حالا گوشزد کردیم مطابقت داشته باشد. اما صحت آن ممکن است مورد شک باشد. زیرا باید دلالت بر این داشته باشد که «معین» یک زندگی فوق العاده طولانی داشته است چون آخرین کار او، مورخ 1706م بوده است و حتی اگر او فقط بیست ساله بوده وقتی رضا فوت کرده به آن معنی است که او در 1615م (1024 ه) متولد شده و این غیر ممکن نیست و اگر «معین» اشتباهی کرده است تنها چند سال بوده است. به هرحال او استادش را در حدود 60 سالگی نشان می دهد زیرا رضا بایستی در 1575م (983 ه) متولد شده باشد بین سال های 1590م و 1618م که بهترین سال های عمر خود او می باشد. بایستی کاری انجام داده باشد که هنوز در بین انبوهی از کارها، از سبک عمویش تبعیت می کرده و قابل تشخیص می باشد. بهترین نقطه حرکت، یک طراحی قلم مویی نسبتا کم رنگ از یک مرد با یک آلت پشم ریسی در کتاب «طرح» است که در مجموعه پروفسور «سار» موجود است، که استادانه رسم شده است که به مورخ 1633م (1042 ه) مربوط می باشد و حاوی یک یادداشت حاشیه ای طولانی است که بی دقت نوشته شده است، به این مضمون که «برای دکتر شمسه» است که نامش امروزه در تصویری دیگر از همان تاریخ به چشم می خورد طراحی سار در لیست، ذکر نشده زیرا بر عکس بقیه کارها تنها شامل امضای مختصر رضا عباسی است. هر چند اعتبار این امضا بایستی بی قید و شرط منظور شده باشد، زیرا فاقد ویژگی های زیبای خطی است. در دستخط همه آن ویژگی هایی را که باید به عنوان دستخط رضا بپذیریم نشان می دهد. طراحی دیگر، دو آلبوم سار است که به وضوح یک زائر مشهد را خیلی عادی نشان داده است که با این کار تطابق دارد و طراحی منسجمی است و به صورتی قوی با خطوطی جامع و قدرتمند ارایه شده که دارای امضای رقم رضا و یک دستخط مطول به تاریخ 1598 م (1007 ه) می باشد. در مقایسه با تابلو مورخ 1633 م (1042 ه) اختلاف بسیار کمی در کار قلم مو دارد با توجه به این که سی و پنج سال بین این دو گذشته است، سبک اخیر ضرورتا یکسان است به جز در ساخت که صاف و کلیشه ای است مع هذا تباینی در نوشتن است که نمی تواند نادیده گرفته شود و می تواند فقط به عنوان انعکاس یک تغییر در ویژگی توضیح داده شود. طرح دومی در موزه هنرهای ظریفه بوستون دارای همین امضا است. این طرح بدون متن است و نوشته آن تا حدودی ظریف تر است. و طرح زن جوانی را نشان می دهد که ایستاده و یک گردن بند را در دست خود نگه داشته است خطوط آن گیرا و با قطعیت بیشتر ارایه شده است طرز رسم خطوط مواج و درخشان، با حالت زاویه ای تند، روی دستار و انتهای اشارپ، نبوغ واقعی هنرمند را نشان می دهد این کار، متعلق به رضای عباسی است که اثبات شده براساس این حقیقت که شکلی که به عنوان زمینه یکی از مطالعات سال 1632 (104 ه) بوده است نشان گر مردی است با مارها، که قبلاً در مالکیت دموت بوده و جزء کارهای منسوب به اوست. تابلوی دیگر یک زوج عاشق را در آغوش یکدیگر نشان می دهد. که در هرات ترسیم شده و دارای امضای «رضا» است و با قضاوت از روی دستخطی به خط خودش می باشد و اکنون در کتابخانه آکادمی لنینگراد است. یک پرتره از دکتر شفایی در موزه بریتانیا موجود است که به نظر می رسد که امضای خود رضا باشد. هر چند تا اندازه ای ظریف تر نوشته شده است: «کمینه رضا مصور»، و این فرم نام نویسی روی طراحی قلم مویی به طور خاصی ظاهر می شود که قبلاً در مالکیت دموت پاریس بوده است و این احتمالاً یک طرح برای تصویر گلستان جامی است و زیر نقاشی نوشته ای نسبتا بی دقت دارد که دیده می شود و تاریخ آن 1619م (1028 ه) و امضایش «رضا» مصور است. بالای آن یک یادداشت به خط دیگری است که دلالت بر این دارد که ترکیب از «آقا رضای مرحوم» است که به وسیله شفیع عباسی پسرش در 1654م (1064 ه) رنگ شده است که به این وسیله می توان از روی اسلوب، کارهای رضا عباسی را تفکیک کرد. اما بعضی از آن ها به آقا رضای دیگری منسوب شده است. اتفاقا همه سؤال هایی که به وسیله خاورشناسان مختلف طرح شده این است که آیا یک استاد باید به خود لقب احترام آمیز «آقا» که تقریبا معادل «سر» است بدهد؟ این جا کاملاً واضح است که هیچ یک از دستخط هایی که دارای این عبارت روی کارهای رضا عباسی است. نمی تواند دستخط خود او به حساب آید. از طرف دیگر خود کار از همه نظر معتبر است. زیرا امضاهای یاد شده واقعا استناد به همان زمان یا بعد می کند، بنابراین پرتره مشهور یک مرد جوان نشسته با یک دسته گل، در کتابخانه ملی حکایت از ویژگی خطوطِ حساب شده می کند. دوایری با انتهای زاویه دار جالب، دستار و اشارپ، دلایل قانع کننده ای بر این است که کار استاد باهوش و استثنایی نقاش بوستون است. به علاوه جزئیات به خصوص، مثل شکل دستار و حالت بدن در کارهای واضح و موثق بعدی ارایه می شود. برای مثال نقاشی مرد جوان که مشغول مطالعه است و ابرها چون شعله هایی است که در زمینه سر کشیده است و در موزه بریتانیا موجود است دارای، ضمائمی است که رضا به طور ویژه ای به آن علاقه مند بوده است. دستخط آقا رضا نوشته خودش نیست و باید اضافه بعد باشد. یک طراحی در مجموعه «وِور» نشان دهنده تباین آشکار بین استاد پیر و شاگرد نُخبه اش هست و چند نمونه ای است که فقط به ظرافت کار اشاره می کند. در حالی که بقیه با دقت اجرا شده است. باید به وسیله خود استاد و به گونه ای کار بعدی او باشد. اما این جا دوباره امضا «مشقهُ آقا رضا» از آن خود او نیست. از طرف دیگر پرتره تمام رنگی مینیاتور یک زن جوان که باد بزنی را به صورت پرچم کوچک نگاه داشته، دقیقا با همان امضا در گالری «هنر فریر» به نظر مشکوک می رسد. زیرا احتمالاً کار محمدی است. طرز کار در اجرای زلف دوباره اشاره به رضای عباسی دارد. رضا ممکن است در این کار مثل بعضی کارهای دیگر سبک نقاشی محمدی را دنبال کرده باشد. یک طرح دیگر از اسکان عشایر در آلبوم سار دیده شده که دارای دو دستخط است. یکی دلالت به این دارد (که نقاشی در 1639م (1048 ه) کشیده شده است و سپس در دستخط دیگر، اشاره دارد که «برای خزانه اعلی حضرت» و به وسیله آقا رضا طرح شده است و مطمئنا از نظر کیفیت، ارزش کار استاد را دارد اما هیچ یک از دو دستخط از آن او نیست و ممکن است متعلق به هنرمند مهم دیگری که خیلی به وی نزدیک بوده است باشد. اگر گواه بیشتری برای یکی بودن آقا رضا و رضای عباسی لازم باشد ممکن است از این حقیقت ناشی شود که گاهی ما امضای غیر واضحی می یابیم که این طور معرفی شده: «آقا رضای عباسی»، در حالی که دستخط خود او نیست و شاید روی کار خودش هم نباشد. دستخطی قدیمی وجود دارد که حاوی هر دو نام است که جالب به نظر می رسد که برای مثال در پرتره یک مرد جوان که قبلاً در مالکیت دکتر مارتین بوده است و مینیاتور یک معلم با دختری محصل که در موزه هنرهای تزئینی پاریس است، دیده می شود.