اهمیت هنر نقاشی عصر صفویه، مکتب تبریز (4)
یک طراحی در موزه هنرهای زیبای بوستون، درویشی را نشان می دهد که زانو زده و دست خورا می شوید، این تابلو حالتی استفهامی دارد و در زیر آن یادداشتی است که می گوید برای چه کسی کشیده شده و در بالای آن شروع تاریخ که سال 1631 م (1041 ه) است با امضای آشنای «رضای عباسی» ختم می شود. این نوشته ها نسبتا دقیق هستند و به خوبی می توانند کار او باشند، و این طراحی بی مبالات، نشان کار بعدی است، به این دلایل در لیست آمده است. اما دستخط دیگری در طرف چپ پایین بحث انگیز است و دلالت به این دارد که کار محمد رضای عباسی در سال 1601م (1010 ه)بوده اما نوشته سؤال برانگیز نیست، گرچه شبیه دستخط تحریری خود او می باشد. امضای مشکوک دیگری در تصویری که به تازگی یک امضای موثق داشته، بی معنی است و فکر این که رضا می توانسته برای بار دومی بعد از گذشت سال ها روی طرحی که به روشنی یکی است کار کرده باشد بی مورد است. به وضوح در همان ترکیب، امضای سومی مثل اولی روی صورت و کلاه، کشف می شود؛ گرچه امضای روی صورت تقریبا پاک شده است.
بنابراین، این نقاشی یک معمای باطل را پیش می کشد. ساده ترین توضیح که تاکنون ارائه نشده، آن است که وقتی رضا، درویش را در 1631م (1041 ه) روی کاغذی کهنه که امضای آن پاک شده بود، کشیده است. اما بعدا امضای کهنه ای کشف شد و تا حد ممکن به همان شکل در گوشه پایین کپی شد. جالب ترین نتیجه تحقیقات پیچیده، این حقیقت است که به فرض که امضای پاک شده به درستی کپی باشد، استاد، حداقل در یک مورد خودش را محمد رضا عباسی معرفی کرده چون شخصا این نشان می دهد که او نمی دانست با خطاط همزمانش علیرضای عباسی که گاهی با او اشتباه می شود چه باید بکند. از آنچه گفته شد معلوم می شود که رضا، اسم مستعار عباسی را فقط در اواخر عمرش انتخاب کرده و هرگز خودش کلمه آقا را برای خود به کار نبرده گرچه معاصرانش او را آقا رضا می خوانده اند. به نظر می رسد که این، دلالت به حقایق مختلفی دارد که به وسیله اسکندر منشی ضبط شده است؛ وی نقاشی را در نظر دارد که این اسم به او نسبت داده می شود. او پسر علی اصغر کاشانی بوده و به عنوان یک نقاش بی نظیر بویژه در پرتره به حساب آمده است.
هر چند او به عنوان صنعت گری پاک شناخته شده، اما رفتارهایش بسیار خام و رک و تند بوده، در کارهای قهرمانی شرکت داشته، کاملاً از اجتماعات اجتناب می کرده و هم نشینی با افراد پایین تر را دوست می داشته است و به دلیل استقلال طلبی شکست ناپذیرش به خودش آسیب می رسانده است. اما بالاخره پیشرفت کرد و از مراحم شاه عباس وقتی که به خدمت او در آمد برخوردار گردید. اسکندر، دوره تاریخ ایام او را در 1616 م (1025 ه) نوشته و بعدا آن را تا 1629م (1038 ه) ادامه داده است. او بایستی رضا را شخصا می شناخته و اطلاعات درباره او ممکن است مربوط به نسخه اوّل باشد. کارنامه رضا را به عنوان یک هنرمند این طور می توان خلاصه کرد: به عنوان مردی جوان، مینیاتورهای کوچکی که به ندرت رنگ شده به وجود آورد، اما خود را به طرح هایی که یا امضا نکرده یا فقط «رضا» امضا کرده، قانع و خرسند کرده است. بعضی از این ها می تواند به اواخر قرن 16 میلادی منسوب شود، اما همه یک نبوغ واقعی را نشان می دهد.
او به خدمت شاه درآمد گویا در 1600م و بعد از آن خودش را رضای عباسی خواند اما تا قبل از 1615م (1024 ه) واقعا باور کردنی نبود که از محصلی عصیانگر، کشتی گیر و خانه به دوش، هنرمندی جدی و کوشا به وجود آید که با آثار استثنایی و با مهارت فنی زیاد، بر همه مسائل فائق آید. کسی که بالاخره تأثیر شدیدی بر روی دوره حیات هنری اصفهان گذاشت و شاگردان زیادی را جذب کرد. تغییر در شخصیت، و هنرش که در کار قلم های ظریف مویی اش مشهور است مثل نوشته های روشن و ظریف کتاب های خطی اش باید با این جدایی از گذشته همراه باشد، کارهایی از او از تاریخ 1598م (1007 ه) تا 1634م (1044 ه) در دست است و تعدادی از طرح ها و نقاشی هایی که یا امضا شده و یا امضای مشکوک دارند مطمئنا از اوست؛ اما کار پیروان او نیز دارای کیفیت بالایی است.
از شاگردان متعدد وی هیچ کدام به اندازه معین به وی نزدیک نبوده، به نظر می رسد او برترین شخصیت هنری در همه کارگاه بود؛ اگر چه خیلی به استاد وابسته بوده است. آن چنان که گفته شده او باید عمر زیادی کرده باشد، زیرا از تاریخ 1638م (1047 ه) و 1707م (1119 ه) از او کارهایی داریم که شامل هفتاد سال می باشد که قدیمی ترین آن ها آرایش و خطوط تصویر منفرد جوانی است که در کتاب طرح سار است. تاریخ آن 1638م (1047 ه) است و به نام معین امضا شده؛ به نظر می رسد که این راه را برای نوشتن اسمش از سالهای اول انتخاب کرده است. نام معین در دو جای دیگر از همان آلبوم، یافت شده اما بعدا فقط فرم معین را برای امضایش انتخاب کرده. برای این دو امضا، نمی توان دو نفر مختلف فرض کرد زیرا کارها کاملاً به هم شبیه اند. تاریخ بعدی، 1653م (1063 ه) روی پرتره پیر مردی در آلبوم استانبول یافت شده است، سپس تصویری از سال 1656م (1066 ه) 1651م (1067 ه) 1663م (1074 ه) داریم و بعد از آن، پرتره ای در کتابخانه ملی مورخ 1672م (1083 ه) داریم که خودش را به شکل چوپانی با یک نی انبان نمایش داده است.
او اینجا به عنوان مردی در بهترین سال های زندگی اش ظاهر شده؛ گرچه ما باید فرض کنیم که در آن زمان در حدود 55 سال سن داشته، پس مشکل نیست باور کنیم که او 35 سال بعد از آن نیز زندگی کرده است. در همین سال او در بخارا صحنه ای از رام کردن شیری را امضا کرده که در موزه هنرهای زیبای بوستون است. چنان که خودش در یک یادداشت طولانی متذکر می شود صحنه را عملاً مشاهده کرده و بعدها به کمک حافظه و خاطره اش آن را نقاشی نموده است. یک مقایسه و بررسی مشابه به وسیله رضا عباسی معلوم می کند که معین نه در ترکیب به وی نزدیک شده و نه در تفسیر و حرکت.
سپس به دو پرتره از معلمش که به تازگی درباره آن ها صحبت کردیم می رسد؛ یکی در تملک کوارتیش لندن مورخ 1673م (1084 ه) و دیگری در تملک پاریش واستون مورخ 1676م (1087 ه) می باشد که هر دو باید به عنوان کار موثق خودش تلقی شود. امّا نسخه های اولیه نشانه های هنری بیش تری دارد و مستقیما به عقب و به طراحی ای که از روی واقعیت و از قرار معلوم به سال 1635م (1044 ه) ترسیم شده باز می گردد و جالب تر از نسخه بدل بعدی می باشد که متن آن حاکی از ساخته شدن برای یک آلبوم است، در حالی که دیگری به تقاضای پسر معین ساخته شده. جالب است که در نسخه ها، رضای عباسی به عنوان یک مرد جوان نشان داده شده؛ وی از پشت عینک دسته دار با چشمان تیز بین به نظاره می پردازد و مشکل می توان تصور کرد که او کشتی گیر و خانه به دوش بوده باشد.
یادداشت وی روی پرتره کوارتیش، یکی بودن «آقا رضا» و «رضای عباسی» را که هم اکنون درباره آن صحبت شد، ثابت می کند. زیرا او موضوع پرتره را به «استاد من رضای عباسی نقاش مشهور به رضای علی اصغر» که به روشنی اشاره به همان علی اصغر که اسکندر منشی به عنوان پدر آقا رضا از او یاد کرده تحقیق داده است.
شاید این پرتره از استادش، بهترین کار معین باشد. از سال 1676م (1087 ه) چوپانی را که نی می نوازد از مجموعه هامبورگ داریم که کاملاً به سبک رضاست. از سال بعد، نقاشی سر شیری با چهار بدن داریم که قبلاً در تملک دموت پاریس بود و در سال 1678م (1089 ه) شتر در پرسپکتیو رفته، که در مجموعه آقای رابینو قرار دارد. آخرین کارهای او دو پرتره مینیاتوری موجود 1701م (1113 ه) در کتابخانه ملی است که آن چنان که خودش می گوید از روی موضوعات رضای عباسی کپی شده و نقاشی یک شیر در سال 1707م (1119 ه) که قبلاً در تملک دموت پاریس بود و باید تعدادی تصاویر را هم به این ها اضافه کرد که تاریخ ندارد، اما با امضاهای قابل اعتماد در دست نوشته های قابل تشخیص حاضر او منطبق است؛ از جمله 6 مینیاتور بزرگ یک شاهنامه از مجموعه چستربتی که بویژه به دلیل راه حل های روشن مسائل کمپوزیسیون رنگ آمیزی روشن و شرح جزئیات، بصورت جالبی قابل توجه است.
آن ها این سؤال را مطرح می کنند که آیا مینیاتورهای خمسه نظامی مورخ 1680م (1091 ه) در موزه ویکتوریا و موزه آلبوت کارهای این استاد هستند؟ تصاویر، امضای معمول رضا را دارند اما در جای غیر معمول یعنی در زیر تصویر درج شده و آن چنان غریبند که باید آن ها را اضافه بعدی دانست، حتی اگر تاریخ بعدی، این را معلوم نمی کرد. همه آن هایی که درباره این کتاب خطی بحث کرده اند امضا را موثق دانسته اند. علیرغم این حقیقت که خود یادداشت، متعلق به زمانی بسیار دور است و تاریخ 1632م (1042 ه) را که روی یکی از آن هاست معتبر دانسته اند. کیفیت این نقاشی ها به قدری پایین است که استناد آن ها به رضا، غیر ممکن است. صورت ها کلیشه ای و بی احساس و کمپوزیسیون ها بسیار ضعیف است. طرز کار زمینه های مناظر، مبتذل و پیش پا افتاده است و نسبت دادن آن ها به معین یا یکی از همکارانش در کارگاه صحیح تر به نظر می رسد تا به خود رضا.
بدون شک تصاویر یک شعر به وسیله رضا نوایی از همان دست است و اکنون در کتابخانه ملی است و شاید همان هایی باشد که در نسخه یوسف و زلیخای جامی، در موزه فورکونست گورب هامبورگ می باشد؛ در همان محل به عنوان نظامی آلبرت و ویکتوریا امضا شده اما با دستخطی است که بلافاصله نادرست بودنش مشخص می شود. بعضی از طراحی های بی امضای آلبوم سار باید کار جوانی معین باشد در تصاویر 1638م (1048 ه) 1639م (1049 ه) 1640م (1050 ه) 1642م (1052 ه) به نظر می رسد که یادداشت ها کار خود او باشد چون مطابق سبک وی می باشد. روی طراحی تاریخ 1634م (1044 ه) رضای عباسی می نویسد که او آن را برای پسرش محمد شفیع ساخته و این مرد گاهی طرح هایی از پدرش را که قبلاً ذکر آن شده می کشید. زمانی لقب عباسی داشت که از طرف پدرش پذیرفته نشده بود اما دلالت به روابطش با شاه عباس دوم 67 1642م (77 1052ه) که او در خدمت وی کار می کرد داشت. این از روی مینیاتور جالبی از او بلبل طلایی روی یک شاخه گل نرگس با حشراتی که حول آن پرسه می زنند به تاریخ 1653م (1063 ه) که در کتابخانه ملی است معلوم می شود. طرحی درست مشابه آن، اما بسیار استادانه تر با یک طوطی بین گل ها در همان سال همراه با دیگر کارهای همان نقاش در کتابخانه آکادمی لنینگراد است.
ما نمی دانیم این نقاش چه مدتی در هند به سر برد زیرا در سال 1674م (1085 ه) در همان جا دار فانی را وداع گفت. براساس نوشته ای که خیلی شبیه به پدرش است و تنها از روی دستخط تحریریش شناخته می شود ما می توانیم طرح شکارچی گرگ را که مورخ 1642م (1053ه) است و در آلبوم سار موجود است به وی منسوب کنیم هم چنین تابلوی مردی که به استراحت مشغول است مورخ 1639م (1049ه) را که هنرمند آن را در منزل دوست و برادر آقا معین اجرا کرده؛ این باید اشاره به معین که مطمئنا روابط دوستانه ای با پسر استاد محبوبش داشته باشد.
تاکنون پرتره دیگری از رضای عباسی که عملاً کار پسرش شفیع باشد به دست نیامده است. این، یک طرح از پیرمردی است که یک کیف در یک دست و یک ذره بین بسیار بزرگ در دست دیگر نگاه داشته. این نقاشی که در آلبوم سار موجود است در چند نقطه تصحیح شده است؛ مرد با عینک روی بینی و ریش شانه زده، مطمئنا یاد آور پرتره ای از معین است اگر چه دومی او را با لباس مرتب تر (در بهترین لباس هایش)، با دستاری که به دقت پیچیده شده نشان می دهد. این تابلو دارای امضای تحریری نوشته شده «العبد شفیع» است.
وقتی ما می بینیم که مینیاتور معین از روی یک طراحی مربوط به 38 سال قبل کشیده شده و طرح آلبوم سار، مستقیما از روی واقعیت ترسیم شده و مجددا هم دستکاری نشده است، اختلاف آن دو قابل توضیح است. در کنار این، پرتره دیگری چسبیده که به روشنی، خود شفیع جوان را نشان می دهد که در حال کشیدن گُل است. او بویژه بعنوان نقاش گل مشهور می باشد و شاید به علت وجود نمونه کار او بود که بسیاری از نقاشی های لاکی، بویژه برای صحافی کتب، با موتیف های پرنده و گل ساخته شده است؛ موضوعی که بر هنر هندی کتاب تا قرن 18 حاکم شد. با جستجوی دقیق موارد موجود، مطمئنا کارهای امضا شده بسیار بیش تری به وسیله شفیع، آشکار می شود. یکی از آن ها در مجموعه خانم ویلیام مورات است، که یک گل رز و پروانه مورخ 1655م (1065 ه) می باشد.
به دلیل تشابه اشتباه برانگیز نوشته شفیع و پدرش که او آگاهانه در ویژگیهای خطی معین تقلید می کرده، بعید نیست که شفیع، گاهی کار باز مانده از رضای عباسی را امضا کرده باشد و شاید نیز، طراحی هایی از او بدون توضیح درباره آن نقاشی کرده باشد. همچنان که در یک مورد که هم اکنون از آن یاد کردیم این کار را انجام داده بود و به دلیل رابطه اش، نسبت به دیگران از حق بیش تری برخوردار بود. او تعللی در انتساب کارهای کم ارزش، به استاد بزرگ اصفهان نداشت و در این صورت برای نسل های آتی سخت است که لیاقت این شخصیت قدرتمند را به درستی تخمین بزنند. کار یک هنرمند گمنام در آلبوم سار از نظر کیفیت، بسیار به کار خود استاد نزدیک می باشد که عملاً به معین منتسب شده است. به هر حال امضای تحریری نوشته شده، عناصر ناسازگاری را نشان می دهد و در تاریخ گذاری آن، مثل همیشه صفر به چشم نمی خورد.
تابلوی روستای عشایری به آقا رضا منتسب شده و تاریخ آن 1639م (1048 ه) می باشد، هم چنین تابلوی مجنون، متعلق به همان سال 1643م (1053 ه)، صحنه ای از قوش بازی (بی تاریخ) و شاید چند کار دیگر به این هنرمند تعلق دارد. نقاشی یک شکارچی شیر در موزه بریتانیاست، این تابلو نیز، تیزبینی نقاش را که با خطوط مطمئن قلم مو کار کرده نشان می دهد و امضای آن، «محمد رضا عراقی» است که احتمالاً به وسیله صاحب آن بر آن افزوده شده است از قرار معلوم، این استناد به رضای عباسیِ خودمان و به کاشان در ایالت عراق عجم که محل تولدش می باشد اشاره دارد و بنابر این هویت آقا رضا را تأیید و تعیین می کند، در غیر این صورت ما ملزم به معرفی عاملی جدید و شرح و توضیح درباره آن در مجموعه پیچیده کار رضای عباسی هستیم. مینیاتور دیگری در موزه بریتانیا، بانویی را نشان می دهد که با حالتی غیر رسمی تکیه زده و امضایی با نام کامل «میرافضل تونی» دارد. تا این اواخر فقط مخفف امضای افضل شناخته شده بود.
این تصویر، کاملاً به سبک رضای عباسی است و به معیارهای او نزدیک است. حبیب اللّه مشهدی، ملک حسین اصفهانی، محمد یوسف الحسینی و شاه قاسم، با همان سبک کار کردند اما فقط برخی از کارهای شناخته شده آن ها امضا دارد. هر چند تعداد زیادی مینیاتور و طراحی با قلم مو که می تواند به آن ها و سایر اعضای کارگاه نسبت داد، به غلط به خود رضای عباسی منسوب شده است ولی نمی توان انکار کرد که اکثر آن ها از تمام جهات با کار رضا مطابقت دارند. محمد قاسم و محمد علی که بهترین نمایندگان نسل بعدند نیز به سبک کلی رضا کار کردند اما مستقیم و بیش تر به معین که از بسیاری جهات برای خودش راهی را مشخص کرده بود مربوط بودند و بدین وسیله مینیاتورهای آن ها نسبتا به شکل مصنوعی اما خوش آیندی درآمدند و سبک مینیاتوری کاملاً تزئینی به وسیله رنگ روشن احیا شد ولی این نقاشی ها دیگر با کار شاگردان خود رضا اشتباه نمی شود. به نظر می رسد که شاه عباس دوم بود که برای اولین بار به روشنی دریافت که نقاشی ایرانی با سبک رضا، در خطر رکود کامل است و برای تجدید ارزش های خلاق و توسعه، به تحرک نیاز دارد.
به نظر او بهترین روش، داشتن مردان جوان با هوش که در کارگاه غرب تربیت شده باشند، بود و بنابراین عدّه ای را با مقرری، برای آموزش به رُم فرستاد. حداقل یک نفر از این ها به نام محمد زمان انتظارش را برآورده است؛ کسی که نمونه هایی از کارهایش باقی مانده و نشان می دهد که مطالعه نقاشی ایتالیایی بدون آن که ویژگی ایرانی او را کاملاً محو کند، بر او تأثیر گذاشته است. در بین دیگر نقاشی های او سه مینیاتور به «نظامی شاه طهماسب» اضافه کرده است. یکی از آن ها بهرام گور را با اژدها نشان می دهد و همه آن ها مورخ 61675م (1086 ه) است. در همان سال رستم و مینیاتور دیگری در یک شاهنامه را نقاشی کرد که در مجموعه چستربتی است.
او به عنوان طراح دقیق و ماهر است که سبک دو بعدی را رها کرده و حجم وپرسپکتیو اروپایی را در دورنما به کار گرفته است، دیگر کارهای او در سالهای بعد شناخته شده است. در آن موقع بعد از مدت ها دوری از وطن دوباره به اصفهان بازگشت و به نظر می رسد که بعد از تغییر مذهب از اسلام به مسیحیت، دوباره به اسلام بازگشته است (او خود را بعد از تعمید، «پائولو زمان» خوانده بود) وی را در 1660م (1070 ه) در هند، جایی که او شغلی در دربار امپراتور مغول یافته بود، ملاقات کرده بود.