جایگاه مسئله شناسی در ساماندهی پژوهش های دینی

سامان دادن به فعالیت های پژوهشی درعرصه فرهنگ دینی قبل از هر چیز نیازمند نگاهی دوباره به چشم انداز مسیر حرکت، پستی و بلندی ها، چالش ها، نیازها و انتظارات پیش روست. امروزه دیگر عمل کرد انفعالی و دنباله روی از حوادث پذیرفته نیست. انتظار می رود روند امور در چارچوب اهداف و برنامه های از پیش تعیین شده و برخوردار از شاخص های قابل اندازه گیری جریان یابد.

سامان دادن به فعالیت های پژوهشی درعرصه فرهنگ دینی قبل از هر چیز نیازمند نگاهی دوباره به چشم انداز مسیر حرکت، پستی و بلندی ها، چالش ها، نیازها و انتظارات پیش روست. امروزه دیگر عمل کرد انفعالی و دنباله روی از حوادث پذیرفته نیست. انتظار می رود روند امور در چارچوب اهداف و برنامه های از پیش تعیین شده و برخوردار از شاخص های قابل اندازه گیری جریان یابد.

اما این مهم چگونه قابل دست یابی است؟ اهداف بر چه مبنایی ترسیم می شود؟ اولویت ها در هر مقطع چگونه شناسایی می شود؟ سیاست گذاری صحیح و بهنگام چگونه میسر است؟ تخصص های علمی و اجرایی لازم چطور شناخته و تدارک می گردد؟ ایجاد تشکیلات مناسب، تقسیم وظایف و ساماندهی فعالیت ها بر چه اساسی استوار می گردد؟ این امور بدون انجام یک تحلیل همه جانبه از وظیفه اصلی مورد نظر و فروعات آن امکان پذیر نیست.

مسئله شناسی چیست؟

مراد از مسئله شناسی چیزی جز این نیست که برای جهت دادن به سیاست ها و برنامه ها و طراحی دقیق تر پروژه های تحقیقاتی، براساس نیازهای موجود تابلویی از محورها و مسایل مربوطه تهیه شود به نحوی که ارتباط اهداف اساسی با شاخه های فرعی نشان داده شود و جایگاه و اهمیت هر بخش و نیز نسبت و ارتباط آن با بقیه بخش ها، معرفی شده باشد. مطالعه این تابلو می تواند مدیران را از پراکنده کاری، سطحی نگری، تک بعدی نگری و نیز بلندپروازی های غیر واقع بینانه صیانت کند. منظور از مسئله شناسی، اجرای پژوهش های نهایی و نظریه پردازی در پاسخ به مسایل نیست بلکه صرفا منقح نمودن صورت مسایل، طبقه بندی آن ها و ترسیم چارچوب مورد انتظار از پروژه های تحقیقاتی مدنظر می باشد. البته این امر چیزی نیست که یک بار و برای همیشه و در ابتدای تاسیس یک مؤسسه پژوهشی انجام گیرد بلکه ماهیتی پویا و سیال دارد که لازم است همراه با حرکت آن سازمان در مقاطع مختلف، مورد بازاندیشی و ترمیم و اصلاح قرار گیرد.

در عنوان مقاله، تعبیر مسئله شناسی را به کار بردیم نه موضوع شناسی; می خواهیم بین مسئله و موضوع فرق بگذاریم. غرض ما از این بحث این نیست که به صورت انتزاعی و فارغ از نیازها، موضوعات متصور حول محورکار خویش را لیست کنیم.

مسئله، موضوعی است که یک ضرورت علمی یا عملی ما را به سوی آن می کشاند و به نوعی برای ما مشکل ساز شده است. به تعبیر دیگر با دغدغه ها، نیازها و حساسیت های ما پیوند دارد.

امرزه در حوزه های علمیه، سازمان خاصی متولی امر مسئله شناسی نیست. مراکز تحقیقاتی ما غالبا فاقد یک سیستم کارآمد برای شناسایی و طبقه بندی مسایل مبتلابه هستند و فقط براساس ذهنیت مدیران و روندی که از گذشته به ارث رسیده است عمل می شود; لذا در مواجهه با تغییرات اجتماعی و شرایط جدید فرهنگی، توان پیش بینی و ابتکار عمل ندارند و دنباله روی حوادث خواهند شد. همین نقیصه باعث می شود قادر به برنامه ریزی بنیادی و درازمدت نباشند و در نتیجه عقبه های علمی، آموزشی و زیرساخت های تشکیلاتی و اجرایی، از ثبات کافی برای تجهیز و هدایت هدف مند امور برخوردار نیستند.

برای کاستن از فاصله ای که میان پژوهش های رایج در حوزه معارف دینی و نیازها و مشکلات فرهنگی جامعه احساس می شود، چاره ای جز این نیست که بهای لازم به امر مسئله شناسی داده شود و در تصمیم گیری ها به جای اتکا به برداشت های صرفا ذهنی مدیران، از نتایج مطالعات روش مند علمی در این زمینه مدد گرفته شود.

برای روشن تر شدن مطلب، آثار و فواید مسئله شناسی را در دو بعد مدیریتی و علمی به طور جداگانه مورد بررسی قرار می دهیم.

بعد مدیریتی مسئله شناسی

نگارنده معتقد است مشکل اصلی مراکز پژوهشی ما قبل از این که ناشی از کمبود اعتبارات مالی باشد، برخاسته از فقدان برنامه ریزی و در نتیجه بازدهی پایین آن هاست. اگر یک مؤسسه پژوهشی برای خود رسالت و اهداف مشخصی قایل باشد و خود را نسبت به آن مسؤول بداند، به طور طبیعی، مشاهده نیازهای بر زمین مانده و توجه به نامحدود نبودن منابع مالی او را به ارزیابی روند فعالیت ها و برنامه ریزی برای بهره وری بهتر، وادار خواهد ساخت. بهترین عامل برای ارتقای جایگاه تحقیقات در کشور، افزایش کارآیی و آشکار شدن نتایج ملموس آن در حل مشکلات گریبان گیر است.

سنگ زیرین برنامه ریزی پژوهشی، مسئله شناسی است. وقتی رسالت اصلی یک سازمان پژوهشی مورد تحلیل علمی قرار گرفت، سؤالاتی از قبیل این که: چه تخصص ها، مهارت ها و امکاناتی مورد نیاز است؟ آسیب های روند موجود در کجاست؟ پاسخ روشن تری دریافت خواهد کرد و تدابیر اصلاحی و توسعه ای، با شفافیت بیشتری قابل پیگیری خواهد بود.

یکی از عناصر برنامه ریزی، ضرورت جامع نگری در حوزه کار است، پیش روی در یک جبهه بدون اطلاع از جبهه های دیگر و بدون برخورداری از دید کلان نسبت به موقعیت خود، شرایط محیط و چالش های احتمالی، نتیجه اش معلوم است.

از جمله اهداف مسئله شناسی، تلاش برای رسیدن به یک نگرش جامع نسبت به کلان برنامه ها با توجه به فلسفه وجودی سازمان پژوهشی است به نحوی که در این رابطه یک نقشه کلی به دست بدهد و جایگاه هر مسئله در آن، قابل دستیابی باشد. در این صورت به همه عرصه ها و ابعاد مسایل توجه خواهد شد و دچار بی توجهی به بعضی موارد و تک بعدی نگری نخواهیم شد.

یکی دیگر از معضلات مراکز پژوهشی که از بی برنامگی ناشی می شود، چنگ انداختن به کارهای بسیار متنوع و پراکنده و حتی خارج از چارچوب وظایف آن هاست. هر از گاهی موجی در می رسد و موضعی بر سر زبان ها می افتد; مراکز متعدد، بدون توجه به قابلیت های تخصصی و بدون وجود یک تقسیم کار منطقی میان آن ها، همگی برای عقب نماندن از معرکه وارد گود می شوند و معمولا پس از فروکش کردن آن تب زودگذر، کارها به صورت ابتر رها می شود و نتایج مورد ارزیابی قرار نمی گیرد.

از جمله فواید مسئله شناسی، پیش گیری از پراکنده کاری و فعالیت های موازی است که می تواند زمینه ساز تخصصی تر نمودن کارها و گسترش عمقی پروژه های تحقیقاتی گردد.

مسئله شناسی براساس تحلیلی که از زمینه ها و بستر مسایل به دست می دهد، جهت اصلی کار سازمان در هر مقطع را مشخص می کند و زمینه را برای پیش گیری از انفعال در قبال امواج مقطعی و عملیاتی نمودن اهداف کلان در یک روند معقول، فراهم می سازد، هم چنین با تفکیک محورهای اصلی از شاخه های فرعی در یک نمودار درختی و وزن دهی مناسب به هر موضوع، انسجام علمی و انضباط اجرایی بیش تری ایجاد خواهد شد و طبقه بندی واقع بینانه تری از اولویت ها در اختیار مدیران قرار می دهد.

بعد علمی مسئله شناسی

تنقیح مسایل مبتلابه و تنسیق آن ها در یک طرح کلان گذشته از آثار اجرایی که در ساماندهی پروژه های تحقیقاتی دارد از نظر علمی نیز با اهمیت است. تفکیک مبانی نظری و زمینه های مطالعات بنیادی از جنبه های کاربردی و تبیین نوع ارتباط متقابل میان این دو، از جمله وظایفی است که مسئله شناسی می تواند بر عهده بگیرد. فایده این امر این است که از یک طرف با تجهیز و غنی سازی تئوریک مطالعات موردی و تحقیقات کاربردی پروژه ها را از سطحی نگری، بی ثباتی و پراکندگی نجات می دهد و از طرف دیگر مطالعات نظری و بنیادی را از آفت در افتادن به ورطه نظرورزی های انتزاعی و به دور از مشکلات مبتلابه حفظ می کند.

تجربه دانش بشری همان طور که با ورود به دوره مدرن به ناکارآمدی روش های قیاسی و انتزاعی درمطالعه پدیده های حوزه علوم تجربی پی برد، امروزه نیز بعد از افول تجربه گرایی افراطی به ضرورت برخورداری از چارچوب های نظری و تفسیری قوی و جامع برای تحلیل داده های علمی و درک معنای واقعیت ها اذعان دارد.

فاصله میان نظر و عمل و عدم ارتباط روش مند میان تحقیقات بنیادی و کاربردی، یکی از خلاهای پردامنه در حوزه اندیشه و دانش نزد ماست. از جمله آشفتگی های فکری زمانه ما این است که فلسفه ما، اعتقادات ما، فرهنگ ما، دانش ما و الگوهای عملی ما در صحنه های اجتماعی با همدیگر جفت و جور نیستند. در حوزه علوم و فنون، ناچاریم یک رشته تئوری ها و الگوها را به کار بگیریم لیکن، از آن جا که از سنت فلسفی خویش فاصله گرفته ایم و خود تولیدکننده دانش نیستیم، طبعا از محصولات وارداتی دیگران که متناسب با زمینه های فکری و فرهنگی آنان شکل گرفته است بهره می گیریم; لذا همواره در سازگاری با آن، مشکل داریم. چاره کار در این است که، براساس یک فرآیند برنامه ریزی شده، بذر اندیشه و دانش را در خاک فرهنگ خود بارور نماییم و قابلیت شرکت فعال در میدان تعامل دو سویه با دیگران را برای خویش فراهم آوریم.

به اعتقاد نگارنده در صورتی که شرایط عمومی برای شکل گیری اندیشه علمی و پژوهش به معنای صحیح کلمه فراهم باشد، تاملات مسئله شناسانه در تحلیل مبانی علمی مسایل و ارزیابی انتقادی بنیادهای تئوریک نظریات و الگوها و نیز مقایسه میان مبانی فلسفی و اعتقادی بومی و بیگانه در این رابطه، یک نقطه آغاز منطقی برای رفع آشفتگی فکری مورد اشاره است. اگر پژوهش هایی که با صحنه عمل در ارتباط است با چنین تاملاتی همراه باشد و حلقات تئوریک بحث تا بنیادهای اولیه دنبال گردد، می توان انتظار داشت که به تدریج از دوگانگی میان نظر و عمل و خلا میان سنت و تجدد در عرصه علوم و فنون کاسته شود و نهال دانش به معنای اصیل کلمه در این مرزوبوم، نزج گیرد.

یکی دیگر از معضلات آزار دهنده در مباحث علمی و پژوهشی، وجود خلط مبحث های مفهومی و خبط و خطاهای روش شناختی است. تنقیح مفهومی و ابهام زدایی از صورت هر مسئله لااقل در مقولات کلیدی هم زبانی میان صاحب نظران را تسهیل می کند و گفت وگوها را از سرگردانی و هرزروی باز می دارد. هم چنین شیوه جمع آوری اطلاعات، استنباط و استنتاج در هر عرصه، اقتضائات خاصی دارد که باید به خوبی از هم تمیز داده و مراعات شود و الا مشکل آفرین خواهد بود. مسئله شناسی در این راستا نیز کمک شایانی به انضباط فکری محققان خواهد داشت.

مشکل دیگر برخی از مراکز پژوهشی عدم کارآیی آموزش هاست. بسیاری از دوره های آموزشی که برای ارتقای سطح مهارت ها و دانش محققان تدارک می شوند مبتنی بر سرفصل های کلیشه ای آکادمیک است و تا حد زیادی با نیازها هم خوانی ندارد. از جمله فواید مسئله شناسی و تامل علمی در این زمینه، این است که مباحث بین رشته ای و شاخه های تخصصی و کاربردی تر علوم و فنون که در سرفصل های رایج دانشگاهی (یا حوزوی) یافت نمی شود مورد کندوکاو قرار می گیرد و شرایط را برای طراحی سرفصل های آموزشی مناسب تر، آماده می سازد.

اگر این روند با اتقان علمی لازم پی گرفته شود، خود موجب رشد دانش در عرصه های جدید و انطباق بیشتر آن با نیازهای علمی خواهد شد. امروزه توجه به گرایش های بین رشته ای و تحقیقات چند رشته ای و لزوم برخورداری از نگرش جامع و خروج از حصار نگاه های تک بعدی و منقطع از هم، نمود بارزتری در محافل علمی و تحقیقاتی دنیا پیدا کرده است.

حوزه کار در پژوهش های دینی

مسایل و مشکلات دینی که مراکز تحقیقاتی حوزوی درصدد پاسخ گویی به آن هستند، به دو بخش عمده قابل تقسیم است:

الف) مشکلات نظری و معرفتی، شامل سؤالات و شبهات ناظر به معارف دینی که در ذهن و اعتقاد و اندیشه مخاطب وارد می شود، لذا پاسخ نظری و فکری می طلبد.

ب) مشکلات عملی و رفتاری که شامل معضلات و ناهنجاری های رفتاری و خلاها یا تضادهای مرتبط با تربیت و فرهنگ دینی می شود و مباحث نظری به تنهایی پاسخ گوی آن نیست.

مشکلات عملی و رفتاری به دو قسم عمده قابل تقسیم است:

1. حوزه فردی که مسائل روان شناختی، اخلاقی، هنری و مانند این ها را در بر می گیرد و رفتار افراد، احساسات و شخصیت آنان را تحت تاثیر قرار می دهد.

2. حوزه اجتماعی که به نهادها و سیستم های اجتماعی و نقش متمایز آن ها (نسبت به رفتار فردی) در شکل گیری جو فرهنگی جامعه و پیاده شدن ارزش ها و آرمان های دینی توجه دارد.

از آن جا که هر یک از این اقسام اقتضای شیوه خاصی در مطالعه و پاسخ گویی دارد، لازم است این ها از هم تفکیک شود; هر چند در ریشه یابی مسایل نباید این نکته را از نظر دور داشت که مشکلات نظری و عملی، ارتباط تنگاتنگ با یک دیگر دارند. بیشتر اوقات خلاهای روان شناختی و اجتماعی است که موجب پیدایش، یا گسترش مسایل فکری می شود و بدون توجه به این گونه زمینه ها یا موانع، تاثیرگذاری و اقناع در بحث های نظری میسر نیست.

برای این که ارزش های دینی مورد نظر به صورت هنجارهای اجتماعی، در جامعه رواج پیدا کند، باید با نیازهای روان شناختی مخاطبان، گره زده شود و به صورت پاسخی برتر و کارآمدتر از دیگر پاسخ های رقیب، به این نیازها، ایفای نقش کند. این امر به ایجاد سلامت روانی و زدودن بحران های فرهنگی و معنوی در جامعه نیزکمک می کند، و می تواند موضوع مناسبی برای تعامل و همکاری متقابل مراکز پژوهشی تبلیغی دین و نهادهای سیاسی اجتماعی حاکم باشد.

فعالیت های فرهنگی، برای گسترش و ارتقای فرهنگ دینی، رشته ای است که یک سر آن به واقعیت های موجود جامعه، پیوند می خورد و سر دیگر آن به آرمان های مطلوب. واقع گرایی صرف و آرمان گرایی محض، هر دو به بن بست می رسد. نقطه شروع فعالیت ها چیزی جز خلاها، نیازهای محسوس و زمینه های موجود در جامعه نمی تواند باشد، ولی هیچ گاه نباید نقش آرمان ها به عنوان نشان دهنده جهت و سیر حرکت، به فراموشی سپرده شود; لذا، در عین این که شناسایی واقعیت ها و انگاره های ذهنی افراد، لازم است، نباید پاسخ گویی به مسایل دینی را صرفا به منزله بنگاهی که مطابق تقاضای مشتری، کالا تولید و عرضه می کند، تصور کرد. شناخت استانداردهای مورد نظر دین در زمینه رفتار فردی و نظام های اجتماعی و تلاش برای استعلای سطح انتظارات به سوی آن استانداردها و زدودن انگاره های نادرست، باید به عنوان یک وظیفه دینی مدنظر قرار گیرد.

بسترها و عوامل تاثیرگذار

فرایند مسئله شناسی پژوهش های دینی در یک بستر خاصی صورت می گیرد و عواملی بر آن تاثیر می گذارند که لازم است قبلا اشاره ای به این موارد داشته باشیم:

1. شرایط فرهنگی جامعه

یکی از زمینه های مطالعاتی که برای مراکز تحقیقاتی ما ضروری است، تلاش برای شناخت محیط بیرونی، انتظارات و خلاهای موجود در آن است. لازم است فضای فرهنگی جامعه و بستر شکل گیری مشکلات دینی، به خوبی شناخته شود. در این رابطه، شرایط فرهنگی جامعه ما از جنبه های متعددی قابل بررسی است; مسایلی هم چون: ترکیب خاص جمعیتی، جوان بودن جمعیت، رشد شهرنشینی، میزان سواد، بیکاری، تغییرات پرشتاب اجتماعی، شکاف فرهنگی، رکود اقتصادی، فقر، بحران های مربوط به دوره گذار از موقعیت سنتی به موقعیت صنعتی، چالش های میان فرهنگ ایرانی اسلامی و فرهنگ غربی، خصوصیات ناشی از دینی بودن حکومت، امواج جهانی تاثیرگذار بر جامعه ما، نقش رسانه های جهانی در این رابطه و بسیاری از موضوعات مشابه باید مورد مطالعه قرار گیرد.

فضای جدید اجتماعی درجامعه ما و به طور کلی در جهان امروز که روز به روز در حال کوچک تر شدن است شرایط متفاوتی سبت به گذشته ایجاد کرده است که نمی تواند از سوی مبلغان و مروجان دینی نادیده انگاشته شود. اساسا یک بار دیگر باید تامل کنیم و ببینیم هدایت دینی یا به طور کلی دین داری در دنیای امروز، با چه چالش هایی روبرو است و احیانا چه فرصت های تازه ای به دست آورده است؟ چه نسبتی میان دین و دین داری و الگوهای توسعه و تکنولوژی های جدید برقرار است؟ بین دین و علوم جدید چه رابطه ای هست؟ و....

2. مبانی تئوریک و سرمشق مسئله شناسی

قبل از این که، از تحلیل وضعیت فرهنگی جامعه و نظام جهانی در ارتباط با وظیفه مراکز تحقیقات دینی نتیجه گیری کنیم، باید روشن کنیم: اساسا ما در این دریای مواج به دنبال صید چه چیزی هستیم؟ مراکز یاد شده، چه اهداف و آرمان هایی را باید تعقیب کنند؟ اصولا فلسفه هدایت دینی چیست؟ چه کارکردهایی در زمینه های فردی و اجتماعی برای آن سراغ داریم؟ مسلما شرع مقدس اسلام درعرصه های مختلف فرهنگی از قبیل باورهای اعتقادی، ارزش ها، آرمان های اجتماعی، هنجارهای رفتاری و... معارف و احکامی دارد. از طرف دیگر نیز، یک سلسله نیازها و خلاهای فکری و رفتاری در جامعه وجود دارد که چشم امید به دین و یافته های دینی دوخته است.

تبیین قلمرو کار مسئله شناسی در حوزه فرهنگ دینی، مبتنی بر نظریه ای است که ما در باب فلسفه هدایت دینی و بالتبع رسالت مراکز دینی اتخاذ می کنیم. صید مسایل و جمع بندی نتایج مطالعات و تلاش برای اصلاح روند موجود پاسخ گویی توسط مراکز دینی، مبتنی بر سرمشقی است که در این رابطه مدنظر قرار می گیرد. در این رابطه سؤالاتی وجود دارد که باید پاسخ داده شود از قبیل این که: آیا رسالت دین صرفا پاسخ گویی به دغدغه های خلوت تنهایی افراد است یا مسائلی هم چون آرمان های اجتماعی، اصلاح نهادها و مناسبات اجتماعی، می تواند در قلمرو کارکرد دین باشد؟ نقشی که از تبلیغ دینی انتظار می رود چیست؟ در امر تبلیغ دینی چه عناصری مدخلیت دارند؟ و....

3. سیاست های کلان فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی ایران

یکی دیگر از عواملی که برای مراکز وابسته به دولت و نهادهای تحت نظر مستقیم مقام معظم رهبری دامت برکاته موضوعیت پیدا می کند ضرورت حرکت در چارچوب سیاست های کلان نظام جمهوری اسلامی ایران است; از اصول قانون اساسی و رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی گرفته، تا برنامه های مدون دولت و خطمشی وزارت خانه ها و سازمان های متبوع. لذا جمع بندی این اصول در تعیین حدود و ثغور کار مسئله شناسی و این که در جست وجوی چه مسایلی باشد؟ و چه اولویت هایی را مدنظر قراردهد؟ تاثیرگذار است.

طبقه بندی مخاطبان

اقشار جامعه که مخاطبین اصلی مراکز پژوهشی دینی هستند، دارای نیازها، خواسته ها، دغدغه ها، علایق و ویژگی های شخصیتی و حرفه ای متفاوتی هستند و از نظر موقعیت اجتماعی و عوامل تاثیرگذار محیطی، شرایط متفاوتی دارند که هم در شناسایی مسایل دینی مربوط به آن ها، و هم در نحوه پاسخ گویی، باید مورد توجه قرار گیرند. لذا قبل از هر چیز دسته بندی این اقشار براساس خصوصیت متفاوتی که در ارتباط با موضوع بحث دارند، ضروری به نظر می رسد.

دوره های سنی کودکی، نوجوانی، جوانی، میان سالی و سال مندی، هر یک شرایط خاصی دارد; از نظر جنسیت، زنان مسایل ویژه ای دارند. از نظر صنفی، کارگران، بارزگانان، پزشکان، دانشگاهیان، روحانیون و... هر یک مشکلات حرفه ای و صنفی متمایزی دارند. از نظر قومی و مذهبی، قومیت های مختلف در ایران، اقلیت های دینی و مذهبی، مرزنشینان، مهاجران خارجی، ایرانیان خارج از کشور و... لازم است، به طور جداگانه مورد مطالعه قرار گیرند. از نظر موقعیت و میزان نفوذ اجتماعی، نخبگان، گروه های مرجع، دولت مردان، نویسندگان، هنرمندان و مبلغان دینی و ... دارای خصوصیاتی می باشند که باید مورد توجه واقع شود.

گذشته از اقشار خاص، یک رشته ویژگی هایی را می توان به نحو عام، در مخاطب پیام های دینی به عنوان انسان قرن بیست ویکم یا ایرانی مسلمان امروز سراغ گرفت. شرایط جدید زندگی، گسترش فزاینده ارتباطات و رسانه ها و امثال این امور، فرصت ها، تهدیدها و محدودیت های خاصی برای او ایجاد کرده است، که لازم است کسانی که درصدد پاسخ گویی به نیازهای او هستند، شناخت عمیق از این امور داشته باشند.

در مطالعه هر قشر از مخاطبان، ارایه مدلی از آن قشر و تقسیم بندی تیپ های مختلف موجود در آن در ارتباط با فرهنگ دینی اهمیت دارد. وضعیت آماری و جمعیتی و میزان پراکندگی آنان در جامعه، ویژگی های روان شناختی و شخصیتی آنان، عوامل محیطی و اجتماعی که بیش ترین تاثیر را بر این قشر دارد، محورهای خاص از مسایل دینی که به این ها مربوط است و آسیب ها و فرصت های ویژه در این رابطه، باید مورد توجه قرار گیرد.

نتایج این مطالعات، در طراحی الگوی مناسب پیام دینی، از نظر محتوا و قالب برای قشر مزبور، اهمیت به سزایی دارد. به عنوان مثال، درصد بالای سهم جوانان از جمعیت کشور، مستلزم توجه خاصی، به ویژگی های این دوره سنی و ورود حوزه های علمیه به عرصه های نوینی هم چون، ادبیات، هنر و سینما البته به طور غیر مستقیم و باواسطه است، و تغییر در لحن و زبان پیام های دینی و بسته بندی مناسب کالاهای فرهنگی مربوطه را ضروری می سازد.

اصولا مخاطب امروز، با کالاهای متنوعی روبروست و قدرت انتخاب بیشتری دارد. او در برابر پیام دینی کاملا منفعل نیست; لذا ایجاد ارتباط با او دشوارتر است. گرایش به راحتی طلبی و لذت جویی به طور غریزی او را به سمت مدعیان رقیب سوق می دهد. پیام آور دینی ناچار است، باورها، انگیزه ها و تقاضاهای مخاطب را به سطح متعالی تری ارتقا دهد تا او نسبت به جاذبه های دینی، حساسیت مثبت نشان دهد و آن ها را بر زرق و برق کالاهای رقیب ترجیح دهد و این کار ساده ای نیست; لذا باید نسبت به هر عاملی که چهره ترویج دینی را در نظر مخاطب بد جلوه می دهد، حساسیت نشان داد. البته شمارش این عوامل در شرایط کنونی، نیازمند مجال مبسوطتری است.

طبقه بندی موضوعات علمی

به جز طبقه بندی مخاطبان، بعد دیگری از مسئله شناسی که اهمیت کلیدی دارد; دسته بندی موضوعات و محورهای کلی حوزه کار از نظر علمی است. لازم است با توجه به طبقه بندی های رایج در علوم دینی مثل کلام، فقه، تفسیر و... و سایر علوم مرتبط مثل روان شناسی، جامعه شناسی، حقوق، سیاست و... و موازین علمی که در تمایز میان علوم مختلف ملاحظه می گردد، محورهای بحث را درکنار هم سامان داد. قهرا تاملاتی که در این مقام صورت می گیرد کمک شایانی به برنامه ریزی های بعدی خواهد نمود. ضمن استقصای مسایل، جایگاه هر مسئله، نوع ارتباط آن با مسایل دیگر، جوانب مختلف آن و روش صحیح مطالعه در آن زمینه را، مشخص خواهد نمود، انتظاراتی که پروژه های تحقیقاتی باید برآورده سازد، معلوم می شود و از کارهای موازی و غیرجامع، پیش گیری می گردد و زمینه را برای گسترش علوم دینی و ورود به عرصه های نوین علمی فراهم می سازد.

جمع بندی نتایج مسئله شناسی

تحلیل نتایج مطالعات قبلی، در دو بخش مخاطبان و موضوعات علمی و تلفیق آن دو در یک دیگر، می تواند در قالب نمودارهای متنوعی، عرضه گردد. نیازها، دغدغه ها، سؤالات و مشکلات مخاطبان مختلف، در بخش اول، می تواند بازگو کننده اولویت های اجرایی و گستره تاثیر و اهمیت مسایل علمی و نظری در بخش دوم باشد. هم چنین تبیین جایگاه علمی مسایل، در بخش دوم، می تواند موجب غنای علمی و عمق بیش تر در پاسخ گویی به مسایل مخاطبان و انضباط در برنامه ها گردد و فعالیت های مربوطه را، از جوزدگی، روزمرگی و سطحی نگری برهاند.

مسلما مقایسه نتایج مطالعات مسئله شناختی، با آمار وگزارش فعالیت های جاری مراکز تحقیقاتی نیز، درس های زیادی برای مدیران و محققان دربرخواهد داشت; چه بسا عرصه هایی شناسایی شود که، قبلا مورد توجه واقع نشده است، یا این که، به اهمیت و گستردگی آن ها، واقف نبوده ایم. مطالعاتی که بر روی اقشار مختلف انجام می گیرد، در ارتباط با گزینش زبان و قالب عرضه مناسب محصولات فرهنگی نیز کارساز خواهد بود.

آخرین نکته ای که متذکر می گردد، توجه به نقش مراکز واسطه، در مراحل مسئله شناسی، و انتقال پیام دینی است. برخی نهادها، سازمان ها و اشخاص در بیرون حوزه علمیه مثل صدا و سیما، سازمان جوانان، هنرمندان، روزنامه نگاران، نویسندگان و... می توانند نقش واسطه را در ارتباط با مخاطبان ایفا نمایند. در بسیاری از موارد که ایفای نقش مستقیم از عهده پژوهش گران و مبلغان حوزه بر نمی آید، این ها می توانند در قالب های متنوع تر وجذاب تری، حامل پیام و فرهنگ دینی باشند. هم چنین می توانند متقابلا نیازها و رغبت های مخاطبان و نیز بازخورد پیام رسانه های حوزه را، به مراکز دینی منتقل کنند. بنابر این ارتباط سازمان یافته و مستمر با این نهادها و اشخاص، اهمیت دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان