چنانچه بخواهیم دورنمایی از موضع اهل بیت علیهم السلام و ذریه پیغمبرصلی الله علیه وآله، وبه طور کلی سادات در جوامع اسلامی، ترسیم کنیم لازم است کتابها و مآخذمربوط به موضوعات ذیل را مد نظر قرار دهیم:
- کتب انساب و مشجرات که تعداد آنها زیاد است، و من بر سه کتاب که فهرست طبقات نسابین را در بردارد، اطلاع یافته ام:
اول، کتاب منیة الراغبین فی طبقات النسابین نوشته سید عبدالرزاق کمونه حسینی ط نجف به سال 1392ه . وی 518 تن از نسب نویسان را نام برده است. در آغاز کتاب اصطلاحات علم نسب را ذکر کرده، آن گاه آنان را قرن به قرن به ترتیب حروف تهجی معرفی نموده است.
دوم، کتاب طبقات النسابین از ابوبکر زید ط ریاض به سال 1407ه . وی که از کتاب اول اطلاع داشته 588 تن را نام می برد.
سوم-طبقات النسابین از نسابه عصر ما، آیة الله مرعشی که نام آن درمقدمه آن دو کتاب و نیز در مقدمه سید محمد صادق بحرالعلوم بر کتاب عمدة الطالب آمده است، ولی من آن را ندیده ام و ظاهرا به طبع نرسیده باشد.
این حجم ضخیم از کتابها و علمای انساب که غالبا در شناخت سلسله سادات است که به نحوی به رسول اکرم(ص) منتهی می شوند و برخی از آنهابه انساب عرب یا قریش یا طوایف دیگر مربوط و یا شامل همه انساب است،خود حاکی از گسترش موضوع سادات است.
در این جا لازم است دانسته شود کتابهای انساب دو نوع است: مشجر ومبسوط.
مبسوط، هر یک از سلسله ها را از بالا به پایین، از جد اعلا تا پدرخانواده ذکر می کند، در حالی که مشجر از پایین آغاز می کند و به اصطلاح از(بطن اسفل) آغاز و تدریجا پدران را تا جد اعلا نام می برد. (1)
2- بررسی خاندانهای نقابت و نقبای سادات یا نقیب الاشرافها که درسراسر کتب تاریخ و تراجم رجال نامی اسلام، این عنوان به چشم می خورد،ولی اکنون حضور ذهن ندارم که آیا کتابی درباره نقابت و سلسله نقبا تالیف گردیده است یا نه؟
در هر حال تاریخ پیدایش این سمت و سیر آن در کشورهای اسلامی درادوار مختلف، به شناخت موقعیت سادات در جهان اسلام کمک شایانی می نماید.
- مطالعه سلسله های ملوک و امرا و حکومتهایی که از میان خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله در تاریخ اسلام جابجا تاسیس گردیده و یا تاکنون وجود دارد. این بخش را می توان در کتابهای مربوط به طبقات سلاطین اسلام از جمله کتابی به همین نام و کتابی به نام سلسله های اسلامی ملاحظه کرد.
- سیری در زندگی مشایخ فرقه های تصوف و طرق عرفانی و ارباب سیر و سلوک در گذشته و حال که اکثرا خود را از نسل پیغمبرصلی الله علیه وآله می دانند وگویا این امر را ملاک مشروعیت رهبری خود به شمار می آورند.
- بررسی سلسله طریقت صوفیان که تقریبا همه آنان سرانجام به علی علیه السلام می رسند، و این بحث بسیار گسترده، و مبتنی بر رسیدگی سلسله مشایخ همه فرقه های تصوف است در سراسر کشورهای اسلامی که سهم آنان در اهل نت خیلی بیشتر از شیعه است، و اصولا در مناطق سنی نشین طریقه های مختلف وجود دارد و کمتر کسی است که پیرو یکی از این طریقه هانباشد و همه آنان عواطف خاصی به اهل بیت علیهم السلام نشان می دهند.
- بررسی قبور و بقعه های متبرکه امامزاده ها و سادات در سراسر جهان اسلام که نزد همه مسلمین احترام دارند.
- بررسی خاندانهای سادات از بزرگان علمای اسلام از طبقات فقها،مفسرین و متکلمین که هر کدام از این خاندانها در جامعه خود برجستگی داشته اند و نسب به اهل بیت علیهم السلام می رسانیده اند.
علاوه بر اینها که از منابع مهم بحث ماست، در لابلای کتابهای تاریخ وبخصوص تاریخ شهرها مانند تاریخ بیهق، تاریخ بغداد، تاریخ دمشق و یاخطط مقریزی و کتابهای مربوط به شهرهای مغرب و اندلس و شبه قاره هندو جز آن، می توان به منابع ذیقیمتی دست یافت.
به هر حال، جایگاه ذریه پیغمبرصلی الله علیه وآله در اسلام به قدری گسترده است که شاید هیچ موضوع دیگری چنین وسعت نداشته باشد.
حال که اجمالا روشن شد مساله مورد بحث ما به چه موضوعاتی ارتباطدارد و اجمالا جهت بحث در آن، به چه منابعی باید رجوع کرد، به طورپراکنده از هر یک از آن موضوعات، فهرستوار مطالبی را می نگارم تا شاهدعرضم باشد (و مشت نمونه ای از خروار).
فضایل اهل بیت علیهم السلام در کتاب و سنت
ظاهرا نیاز به توضیح نباشد که در قرآن در چند مورد از جمله آیات مربوط به اولی القربی، آیه مباهله، آیات خمس و انفال، آیه تطهیر صریحا، ودر آیاتی دیگر ایماء، قرآن راجع به اهل بیت علیهم السلام سخن گفته است.
در روایات مسلمین اعم از شیعه و اهل سنت به طور اعجاب آور،روایات در فضیلت اهل بیت علیهم السلام و محبت آنان آمده است که در این باره کتابهای فراوان مستقل و نیز بخشهایی از صحاح سته و دیگر مجامع حدیثی اهل سنت و شیعه تالیف شده است.
ما از طرح مساله اهل بیت علیهم السلام در کتاب و سنت، این نکته واضح رایادآور می شویم که با وجود این همه نصوص فراوان در کتاب و سنت و درروایات مروی از همه طرق اسلامی، هیچ فرد مسلمانی نمی تواند از اظهاردوستی و محبت به اهل بیت علیهم السلام شانه خالی کند، زیرا در قبال یک امر قطعی و تردیدناپذیر قرار خواهد گرفت.
بنابراین به طور قطع محبت و فضل اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله از ضروریات اسلام است; مانند نماز و روزه و حج و دیگر ضروریات اسلام. به نظرمی رسد کمتر موضوعی در اسلام و در کتاب و سنت به این درجه از اهمیت باشد. و چه خوب گفته است یکی از دانشمندان درباره علی علیه السلام : «دوستانش از ترس و دشمنانش از روی عداوت، فضایل علی علیه السلام را پنهان کردند،مع الوصف، فضایل او جهان را پر کرده است ».
شاید در کمتر موضوعی به این اندازه کتاب و مقاله و شعر و مدیحه ومرثیه وجود داشته باشد.
کثرت ذریه رسول اکرم صلی الله علیه وآله
به طور حتم در اسلام و شاید پیش از اسلام، حتی در تیره های دوازده گانه بنی اسرائیل، خاندانی به این گستردگی و حجم ضخیم از لحاظ کمی و کیفی که در خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله بوضوح دیده می شود، سابقه نداشته است.
اما از لحاظ کمی و کیفی و تعداد نفوس و کثرت تیره ها، کافی است یک نظر اجمالی به کتابهای انساب و مشجرات بیندازیم. ما از باب نمونه به طوراجمال کتاب معروف عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب نوشته احمدبن علی بن حسین... ابوالعباس جمال الدین ابن عنبه داوودی طالبی حسنی (م 825 ه) نسابه عراقی را ذکر می کنیم.
وی به هدف تصحیح نسب سادات و شناخت نسبهای جعلی به خواهش یکی از سادات صاحب قدرت عصر خویش، این کتاب را در اعقاب ابی طالب نوشته و پس از ذکر اولاد عقیل و جعفر، برادران علی علیه السلام، در (اصل ثالث) به ذکر اولاد آن حضرت می پردازد و راجع به علی علیه السلام و فرزندانش، شرح حال جامعی آورده است و تنها پنج تن از پسران علی علیه السلام را دارای عقب می داند:حسن و حسین علیهما السلام از نسل فاطمه سلام الله علیها، عباس، محمدبن حنفیه،عمرالاطرف از دیگر همسران علی علیه السلام. آنچه در این جا برای ما اهمیت داردذریه امامین حسن و حسین علیهما السلام است.
وی در بحث از اعقاب سبطین می گوید: اعقاب حسنین علیهما السلام دوازده سبط اند: شش سبط از حسن و شش سبط از حسین. و آن گاه حدیث نبوی راکه فرمود: «سیکون من ولدی عدد نقباء بنی اسرائیل » بر آن دوازده سبطمنطبق دانسته است. در فصل اول، اعقاب حسن علیه السلام را از دو پسرش زید وحسن (مثنی) در دو مقصد به تفصیل ذکر کرده است. عقب زید یک سبط ازفرزندش حسن بن زید و عقب حسن مثنی از پنج فرزند: عبدالله محض،ابراهیم عمر، حسن مثلث، داود و جعفر، جمعا شش سبط اعقاب امام حسن علیه السلام می باشند، که تا صفحه 191 کتاب تفصیلا همراه شرح حال ذکر شده اند.
آن گاه در فصل دوم، اعقاب حسین علیه السلام را در شش سبط بدین کیفیت شمرده است: از میان فرزندان حسین تنها فرزندش علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام پس از شهادت پدر زنده ماند، و از او شش سبط از شش پسر: محمد الباقرعلیه السلام، عبدالله الباهر، زیدالشهید، عمر الاشرف، الحسین الاصغر و علی الاصغر، باقی ماند که طی شش مقصد ذکر شده اند. این بخش ازصفحه 191 تا آخر کتاب را فرا گرفته است.
حال آنچه در کتاب عمدة الطالب آمده فرزندان علی علیه السلام وفاطمه سلام الله علیها تا قرن هشتم و اندکی از قرن نهم است زیرا مؤلف در سال 828 ه 0ق درگذشته است. اگر آن تیره های دوازده گانه را تا عصر حاضرحساب کنیم مسلما چند برابر نفوس مذکور در آن کتاب خواهد شد.
ضمنا باید دانست که بیشتر نسابه ها مانند صاحب این کتاب، خود سیدبوده اند و ابن عنبه در این کتاب جای جای آنان را نام می برد و از ایشان نقل می کند از جمله: الشریف الفاضل فی النسب و الطب و الشجاعة و الحجة شیخ العمری و ابوالغنایم و دیگران.
ابن عنبه در پایان کتاب می گوید: این کتاب مختصر من فوائدی رادربردارد که کتابهای مبسوط ندارد، و هم ضوابطی را که در خلال مطولات متفرق است.
نکته دیگر آن که رسم نسب نویسان است که اعقاب دختران را ذکرنمی کنند و تنها به ذکر دختران بلافصل افراد اکتفا می کنند. حال اگردودمانهایی که از طرف مادر سید هستند به حساب آوریم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
اینک اشاره ای به خاندانهای سادات در کشورهای مختلف می کنیم:
سادات در مغرب
تعداد نفوس سادات علوی در مغرب اقصی (مراکش) بسیار زیاد است وشاید متجاوز از یک ملیون تن باشند. زیرا در اواخر قرن دوم دقیقا در سال 172 ه ق که ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام ،برادر کوچک محمدبن عبدالله بن الحسن معروف به (نفس زکیه) (145ه ق)در مغرب قیام کرد و سلسله (ادراسه) را تشکیل داد، سادات فراوانی از نسل او و برادرش یحیی، در مغرب پدید آمدند که تاکنون وجود دارند.
من در مغرب به افراد و شخصیتهای متعددی از اساتید دانشگاه و دیگران برخوردم که ملقب به لقب «ادریسی »اند و نسب به ادریس بن عبدالله،سرسلسله خاندان ادریسی می رسانند. سلسله نسب شاه کنونی مغرب به خودمحمدبن عبدالله (نفس زکیه) می رسد که اجداد وی در حدود قرن نهم هجری از حجاز به مغرب رفته اند و از «ادراسه » مغرب نیستند بلکه از بنی اعمام ایشان و از اشراف مکه محسوب می شوند.
علاوه بر این، شخصیتها و خاندانهای فراوانی با لقب «العلوی » در آن دیار وجود دارند و از احترام خاصی در بین مردم برخوردارند، مردم به آنها«سید» یا به تعبیر محلی «سیدی » می گویند. در حدود 23 سال پیش از این درسفر اول خود به کشور مغرب، در نماز جمعه رسمی دولتی در «جامع الحسن الاول » جد شاه حسن که او را حسن ثانی می گویند، شرکت کردم. راهنمای من که یک دانشجوی ایرانی بود گفت: نمازگزاران دو صف مقدم، از«علویین » هستند که به لحاظ احترام، جلو می ایستند.
اتفاقا در آن روز خطیب جمعه که از روی نوشته خطبه می خواند، پس ازحمد و ثنای الهی و درود بر پیغمبرصلی الله علیه وآله و آل و اصحاب و خلفای راشدین گفت: «و علی ابنته فاطمة الزهراء و علی امها خدیجة الکبری و علی ابنیهاالحسن و الحسین رضی الله عنهم » این جمله در خطبه های جمعه دیگر مناطق اهل سنت ذکر نمی شود، و خطبا به همان درود بر آل و اصحاب و خلفای راشدین اکتفا می کنند.
باری، سادات در کشور مغرب از تعداد بیشتر و از احترام بالاتری برخوردارند.
سادات در اندونزی
در کشور بزرگ اندونزی که اینک از لحاظ کثرت نفوس مسلمانها،برترین کشور اسلامی است و در حدود 150میلیون جمعیت دارد، خاندان بزرگی با عنوان (علوی و علویها) زندگی می کنند که در طول تاریخ و تاکنون از احترام خاصی برخوردارند و بیشتر پستهای بالا را در دست دارند. یکی از افراد برجسته آنان آقای «اسد شهاب » است که اینک پیرمرد شریف ومجللی است، دارای تالیفات، و آشنا به مسائل اسلامی جهان اسلام و زبان عربی است. و برخی از کتابهای خود را به عربی نوشته است.
وی منشی مخصوص دکتر احمد سوکارنو، اولین رئیس جمهور اندونزی بوده و کتابی هم در زندگی آن مرد نوشته که پرده از اعمال و عقاید وتمایلات او به مسلک کمونیستی، برداشته است، و در حدود 23 سال پیش ازاین در لبنان در اولین برخورد من با او، آن کتاب را به من اهدا فرمود.
بار دیگر در سال 1344 شمسی او را در مکه در دفتر مؤسسه «رابطة العالم الاسلام » دیدم که نماینده کشور خود در آن مؤسسه بود. واینک از سه سال پیش از این به لحاظ سمت من در «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی » دوباره ارتباط ما برقرار گشته و در این مدت دوبار به ایران آمده است، یک بار برای شرکت در ششمین کنفرانس وحدت که ازسوی آن مجمع برگزار گردید. دیگر بار برای شرکت در کنفرانس جهانی اهل بیت علیهم السلام، و مکاتبه بین ما ادامه دارد.
باری، از ایشان پرسیدم شما از کدام یک از تیره های سادات هستید؟
گفت: از اعقاب علی بن جعفر عریضی، فرزند حضرت صادق علیه السلام و اصل ما از ناحیه (حضرموت) ساحل دریای هند است که اجداد ما از آن جا به اندونزی هجرت کرده اند و در اصل شیعه بوده اند اما به لحاظ دوری از مراکزعلمی شیعه، سنی شافعی شده اند. اینک تدریجا دارند مستبصر می شوند.خود او نیز شیعه است.
بنا به گفته وی علویون آن دیار مانند خود او، شجره نسب خود را حفظکرده اند و از این علویون در حضرموت اکنون نیز هستند و برخی از آنان درسلطان نشین عمان به مقام وزارت هم رسیده اند. سید محمد بن عقیل صاحب کتاب النصایح الکافیة لمن یتولی معاویة از همین سلسله است. یک نویسنده جوان با لقب «السقاف » در اردن، کتابهایی در رد «شیخ محمدناصرالدین آلبانی »، عالم سلفی معروف عصر ما نوشته است. و نیز عالمی به نام سیدعبدالله علوی در لاذقیه زندگی می کرده که خاندانش هم اکنون هستند. و هردو از همین خاندان اند.
باری، تعداد نفوس علویین دراندونزی و حضرموت و عمان، دقیقا معلوم نیست و شاید به صدها هزار برسند. شخصیتهای معروفی از میان آنهابرخاسته اند، از جمله خاندان معروف علمی «حبشی » از همین تیره از علویین می باشند.
سادات در یمن
در بین زیدیهای یمن، خاندانهای متعددی از اولاد امام حسن و امام حسین علیهما السلام در یمن از حدود 1200 سال پیش اقامت کرده اند و در معرفی وشرح حال سلسله های آنان کتابها نوشته اند. سادات در یمن هم اکنون نیز که دستگاه امامت از آن دیار برافتاده است، از احترام خاصی برخوردارند، چه آنها که به مذهب زیدی وفادار مانده اند، و یا به مذهب شافعی گرایش پیداکرده اند ولی عواطف و احساسات آنان مانند همه یمنیها عواطف شیعی است.یمن نیز مانند عراق و ایران از آغاز، کشور اهل بیت علیهم السلام بوده است.
زیدیه در امام، شرط می دانند که یکی از فرزندان فاطمه سلام الله علیها وعلی علیه السلام و از ذریه امام حسن یا امام حسین علیهما السلام و فقیه و عادل و قائم به سیف باشد، در حالی که شیعه اثنی عشریه افراد مشخصی از نسل امام حسین را با شرایطی از جمله اعلم و اتقی و اشجع با وصف «عصمت » امامان خودمی دانند.
سادات در عراق
از عصر علی علیه السلام به بعد، خاندانهای سادات در شهرهای عراق و از جمله در بغداد، نجف، کربلا، کاظمین، حله، بصره، سامرا و دیگر جاها سکنی دارند.سادات کربلا و نجف و کاظمین، اکثر از خاندانهای علمی معروف هستند;مانند خاندانهای بحرالعلوم، طباطبائی، شیرازی، قزوینی، طالقانی، صدر،حکیم و جز اینها.
سادات محترمی هم در کربلا، نجف، کاظمین و سامرا کلیددار اعتاب مقدسه اند، اما کلیدداران سید سامرا سنی هستند. یکی از عراقیهای ساکن قم گفت ما سادات سامرا از اولاد جعفر کذاب، برادر حضرت عسکری هستیم.وی بعد از پدر، مدعی امامت بود و گویا بعدا توبه کرد و در سال 271ه .ق درگذشت.
در بغداد نیز از سادات سنی خاندانهایی وجود دارند; از جمله خاندان آلوسی; که صاحب تفسیر مهم روح المعانی است.
سادات در عربستان
شرفای مکه که بیش از هزار سال در آن شهر امارت داشته اند، از اولادحضرت امام حسن مجتبی علیه السلام هستند و آخرین امیر ایشان، شریف حسین،پدر ملک فیصل پادشاه عراق و ملک عبدالله، پادشاه اردن بود که بعدا این دوخاندان در عراق و اردن، سلسله سلطنت تشکیل دادند. آخرین پادشاه عراق نوه ملک فیصل اول، ملک فیصل دوم بود. و آخرین پادشاه کشور هاشمی اردن، ملک حسین نوه ملک عبدالله است.
در ساحل خلیج عقبه در ینبع خاندانهای سادات حسنی زندگی می کنند،در مدینه سادات معروف به نخاولی هستند که نمی دانم حسنی هستند یاحسینی.
به هر حال در مکه و مدینه و دیگر نقاط عربستان، هم اکنون خاندانهای سادات فراوانند، اما از ترس وهابیها خیلی خود را افشا نمی کنند.
در مکه خاندان «السید العلوی المالکی » هستند. بزرگ این خاندان،سیدعباس العلوی المالکی بود که من او را دیده ام. او مورد توجه ارباب طریقت بود و مریدانی در افریقا و شام داشت و مدرس رسمی مسجدالحرام هم بود. و هم اکنون فرزندش دکتر محمد العلوی المالکی همان سمت را داردو مریدان پدر را دستگیری می نماید.
سادات در مصر
خاندانهای سادات و نقیبان در کشور مصر فراوانند. مشایخ طریقت درمصر غالبا یا عموما از سادات هستند. در مصر علیا بالاخص در شهر اسوان طایفه ای به نام «جعافره » زندگی می کنند با اقتدار و شجاع و مورد عنایت دولت مصر. آنان خود را از فرزندان جعفربن محمدالصادق می دانند.
در اسوان شبی در یک قهوه خانه با عده ای از آنان برخورد کردم که گفتندما شجره نسب در دست داریم، عجیب است که برخی از آنان، از لحاظ قیافه و نحوه حرکات دست و صورت هنگام صحبت، به فرزندان مرحوم آیة الله قمی شباهت داشتند.
در ساحل طرف مقابل شهر اسوان جزیره ای است که اکثر ساکنان آن همین جعافره هستند. یکی از افراد سرشناس ایشان، نویسنده معروف مصری،عباس عقاد است که علاقه خاندانش را به اهل بیت علیهم السلام در کتاب فاطمه الزهراء و هم در کتاب انا که شرح زندگی خود اوست، یاد کرده است. گرچه دراین کتاب از سید بودن خود نام نبرده، اما نوشته است «در بین خویشان من کمتر کسی است که به نام پیغمبرصلی الله علیه وآله یا خاندانش و یا یکی از انبیاء دیگرمسمی نباشد، چه از زنها و یا از مردهای ایشان ».
در کتاب فاطمة الزهراء می نویسد هنگام عید میلاد زهراء سلام الله علیها،مادرم از فرط عشق و علاقه به آن حضرت نمی دانست چطور انواع شیرینی برای ما تهیه کند!!
جنازه عباس عقاد را در میدانی واقع در سر بالایی سد اسوان، دفن کرده اند و در راه رفت و برگشت از سد اسوان ماشینها آن میدان را دورمی زنند. در کنار آن میدان در دامنه کوه، بقعه هایی به چشم می خورد که گفته می شد مردم آنها را به یاد افرادی از اهل بیت علیهم السلام (مانند امام باره های هند)ساخته و به زیارت آنها می روند.
به هر حال، جعافره مصر، خود موضوع قابل بحثی است و احتمالاتیره هایی از آنان از اعقاب جعفربن ابی طالب باشند. در این خصوص به کتاب عمدة الطالب رجوع شود. این نکته مسلم است که مصریان عموما نهایت عشق و علاقه را به اهل بیت علیهم السلام دارند و از دفتر تلفن قاهره به دست می آیدکه نامهای خاص اهل بیت علیهم السلام بیش از نامهای دیگر است، علاوه بر نام حسن و حسین، نام حسنین در مصر فراوان است و خاندانهای معروفی مانندخاندان حسنین هیکل نویسنده مصری در مصر یافت می شوند. ولی رابطه مصریها با اهل بیت علیهم السلام همه اش اظهار محبت و برگزاری جشنهاست نه عزاداری. من در روز عاشورا به حرم امام حسین علیه السلام (راس الحسین) رفتم،مردم مثل کسی که از حادثه آن روز خبر ندارد مانند همیشه، اظهار محبت به اهل بیت علیهم السلام می کردند و ابدا اثری از عزاداری در آنان و نه در شهر قاهره به چشم نمی خورد و چنین بود در شهر قاهره. آقای سیدطالب رفاعی عالم شیعی که در آن هنگام در قاهره اقامت داشت با من در حرم حسینی بود، به مردم می گفت: «مردم می دانید امروز چه روزی است؟ روز عاشورا است که امام حسین علیه السلام را شهید کرده اند» اما مثل این که تاثیری در مردم نداشت.بلی در مصر شنیدم تکیه ای از آن شیعیان از قدیم به جای مانده که ظاهرا درآن هنگام در آن تکیه، مراسم عزاداری برگزار نمی شد و اگر می شد، من خبردار نشدم.
مرحوم سید محسن امین جبل عاملی در کتاب معادن الجواهر ج 2/330در شرح دیدار دوم خود از مصر، سال 1341 هجری قمری نوشته است:«شیعیان در قاهره دو تکیه دارند; یکی از آن ایرانیها و دیگری از آن ترکهااست. و در ایام عاشورای حسینی در هردو تکیه مراسم عزاداری و اطعام برقرار است. و علاوه بر شیعیان، سنیهای مصری و سیاحان فرنگی هم در آن مراسم شرکت می کنند. اما گویندگان صلاحیت سخن گفتن و مصیبت خواندن ندارند ومطالب واهی و دروغ و موهن برای مردم می گویند که جای تاسف است.
بعدا می گوید: «از کارهای لازم آن است که مدرسه ای تاسیس و عده ای مرثیه خوان در آن تربیت کنیم، زبان عربی و صرف و نحو و ادبیات را به آنان بیاموزیم تا روضه را صحیح بخوانند.» خود آن مرحوم در شام چنین مجلس دلخواه خود را برگزار می کرد.
مرحوم عاملی درهمان کتاب از این که جماعت انبوهی از ایرانیان، درمصر زندگی مرفهی دارند اما به فکر یادگرفتن احکام و فرائض خود نیستنداظهار تاسف می کند. بلی من هم در مصر برخی از تابلوهای مغازه ها را دراطراف حرم حسینی دیدم به نام اصفهانی یا خراسانی، اما گویا ایرانیان درمصریها تحلیل رفته اند و از ایرانی بودن و تشیع جز همین عناوین اصفهانی یا خراسانی چیز دیگری برای آنان باقی نمانده است.
مرحوم عاملی در صفحه 332 همین کتاب در پاسخ یک جوان مصری،معرفی بسیار جالبی از شیعه کرده است که از بحث ما خارج است.
سادات در سودان
در سودان تیره هایی از سادات زندگی می کنند که من از سلسله نسب آنهابجز سلسله «میرغنی » اطلاع ندارم.این سلسله را بعدا معرفی می کنیم.
هنگامی که به زیارت بقعه المهدی یا به قول ما متمهدی سودانی رفتم،امام جماعت آنجا که خود را به لحاظ عقیده به مهدویت مهدی، شیعه می دانست و هنگام بحث من درباره تقریب مذاهب، می گفت شیعه هستیم ازدیگران نام نبر!! بعدا معلوم شد خود او از خاندان خلیفه مهدی است. وی شجره نسب مهدی را به من نشان داد که ظاهرا صحت نداشت زیرا با وسائطکمی به حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می رسید و نام کسانی در آن آمده بود که در میان اولاد و اعقاب امام حسن عسکری علیه السلام وجود ندارند.به نظر می رسید می خواسته اند مهدی را به نحوی با امام عسکری، والد امام مهدی صلوات الله علیه مرتبط کنند.
در کنار قبر مهدی زیر همان بقعه و در یک صندوق قبر دو خلیفه مهدی قرار داشت، شجره خلیفه اول مهدی را هم به من دادند که نسبتا می توانست صحیح باشد. من از این دو شجره عکس گرفتم. پرچمی را که مهدی درجنگهایش با انگلیسیها در سپاه خود بر می افراشته، بر دیوار بقعه نصب کرده اند.
مهدی هم اکنون در سودان محترم و اسوه مبارزات با بیگانگان است.بقعه او در بخشی از خارطوم به نام جزیره از همه جای شهر خارطوم دیده می شود. آقای صادق المهدی هم اکنون شاخص ترین فرد قبیله است و مریدان مهدی به او اظهار ارادت می کنند. وی حزبی دارد به نام حزب امت که مدتی نخست وزیری سودان را نصیب وی کرد.
در افغانستان و آسیای وسطی و ترکیه
در این بلاد خاندانهای بسیاری از سادات اعم از شیعه و اهل سنت ازقدیم تاکنون زندگی می کنند. خاندان اسدآبادی که به غلط، سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی را به آن منسوب می دارند، در دهی به همین نام تاکنون به سر می برند. در میان افغانستان و ایران نیز خاندانهای سادات فراوانند و نیز در سمرقند و بلخ و بخارا و دیگر جاها. همچنین در ترکیه دربین اهل سنت از خاندانهای سادات فراوانند. علویون ترکیه که در اصل شیعه اثنی عشری بوده اند و فعلا طایفه جدا به شمار می آیند، و لقب علویون به لحاظ علاقه خاص آنان به علی علیه السلام و غلو برخی از تیره های آنان درباره آن حضرت است و نه به واسطه ارتباط نسبی با آن حضرت; مانند علویون مغرب و اندونزی و دیگر جاها، گر چه در بین آنان علوی نسب هم وجوددارد.
در شبه قاره هند
اما در هند سلسله هایی از سادات زندگی می کنند و در میان آنان شخصیتهای معروفی پیدا شده اند. سادات «پتنه » سادات صحیح النسبی هستند که اصل آنان از علویین نیشابور نشات گرفته; یعنی اجداد آنان ازنیشابور راهی هند شده اند. از میان آنان خاندانهای معروفی برخاسته اند:خاندان (صاحب عبقات)، خاندان ابوالاعلای مودودی، خاندان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه، و بنابر مسموع خاندان ابوالحسین ندوی نویسنده مشهور هند همه از سادات پتنه اند. در این رابطه هنگام دیدار من از هند، چندسال پیش از این به زیارت کتابخانه معروف صاحب عبقات رفتم و ازمشاهده آن همه نسخ خطی نادر یا منحصر به فرد لذت بردم و هم تاسف خوردم که غالبا موریانه آنها را به سرعت به پودر تبدیل می کرد و هرقفسه ای را که باز می کردیم کتابهای آن در حال انهدام بود.
باری، در آنجا جوانی در سن 16-17 سالگی را دیدم که از نوادگان صاحب عبقات بود و با فاصله چند پشت با اجداد امام خمینی از فرط شباهت به فرزندان امام، گویا برادر کوچک آنان است؟
برخی از سلسله سادات حسینی هند از اولاد امام زین العابدین علیه السلام هستند. یکی از آنان استاد عالیمقام دانشگاه دهلی و دانشگاه علیگر پرفسورعابدی به من گفت: ما خاندانهای متعددی هستیم که هر کدام لقب خاصی اتخاذ کرده ایم. من (عابدی)، برخی زین العابدینی و برخی دیگر سجادی لقب داریم.
سلسله های سادات رضوی و نقوی که در هند و پاکستان پراکنده اند و ازاولاد حضرت هادی علیه السلام هستند، به کثرت در بین علما و شخصیتها به چشم می خورند.
اخیرا توفیق ملاقات با علامه سید عبدالله امام بخاری امام جمعه وجماعت مسجد بزرگ دهلی دست داد، ایشان اظهار داشتند: «در حدودچهارصد سال پیش از این هنگامی که شاه جهان مسجد دهلی را بنا کرد جداعلای ما (سید عبدالغفور شاه سلطان) را از بخارا جهت امامت آن مسجددعوت کرد. و از آن هنگام تا کنون امامت مسجد در خاندان ما ادامه دارد ومن دوازدهمین امام مسجد هستم ».
«من از ناحیه پدر حسنی حسینی و از ناحیه مادر رضوی هستم ».
یکی از ملازمان ایشان گفت: اجداد من دویست سال پیش از این ازمشهد به هند آمده اند و ما از سادات رضوی هند هستیم.
از جمله آنان خاندان سر سید احمدخان، مؤسس دانشگاه اسلامی علیگراست. در همان سفر به دیدن این دانشگاه در شهر علیگر که با قطار تقریبا دوساعت راه با دهلی دارد، رفتیم. در حجره کنار صحن مسجد آن دانشگاه،مقبره سید احمد خان و خانواده اش قرار داشت و در سنگ دو طرف درب ورودی، شجره آن مرد نامی نقش شده بود. من آن شجره را یادداشت کردم.اجداد او به حضرت هادی علیه السلام امام دهم شیعیان می رسیدند و از امام هادی تاعلی علیهما السلام همه را با عنوان امام ثبت کرده بودند.
عکس او بالای سرش نصب شده بود با قیافه ای جالب و مهیب، با ریشی سفید و پهن و انبوه، و این شعر در پایین عکس نوشته شده بود:
تاب یک جلوه نیاورد نه موسی و نه طور این دلم بین که از این جلوه فراوان دیده است
مسلما این خاندان هم در گذشته شیعه بوده اند و تاکنون - همان طور که گفته شد - آثاری از تشیع، از جمله افتخار به سیادت و حفظ نسب و علاقه شدید به اهل بیت علیهم السلام در آنان مشهود است، ولی همان سیطره حکومتهای سنی مذهب با تعصب شدید که خاص هند است، آنان را به تغییر مذهب یاکتمان مذهب واداشته است.شاید از همین سلسله رضویهای هند، بانیان و اداره کنندگان (جامعه اسلامیه) حیدرآباد باشند که در همان سفر به دیدن آن رفتیم; مدرسه ای بسیار بزرگ با بنای قدیمی و تقریبا فرسوده که فعلا به شکل دانشگاه اداره می شود و از بچه های خردسال تا مردان بزرگ در آن به تحصیل اشتغال دارند، اما در نهایت تنگدستی و فقر اداره می شود.رئیس دانشگاه سیدی پیرمرد با ریش کوسه در اتاقش روی زمین نشسته بود و برای دانشجویان دوره دکتری که گردش حلقه زده بودند «مطول تفتازانی » درس می گفت. ودر کنار اتاق او اتاق دارالافتاء قرار داشت. هیات افتائی در آن بر مذهب حنفی به سؤالات مردم پاسخ می دادند. یکی از آنان که امام جماعت (مکه مسجد) حیدرآباد بود گفت: ما به همه این منطقه سرویس می دهیم و ائمه جماعت و جمعه را ما تربیت می کنیم. وی به شیعه و ایران، اظهار دوستی و ازوهابیت که گویا گرفتار آنانند، اظهار نفرت می کرد. وی گفت با این که ما نیازداریم، از سعودیها کمک قبول نمی کنیم ولی اگر شما پول بدهید، می گیریم.
باری، آقای رئیس دانشگاه نامش سیدعباس بود. وی جزوه های شعری از اشعار خود و پدرش در مدح پیغمبرصلی الله علیه وآله و آل و اصحابش را به من داد که در صفحه اول، نسب او را تا چند پشت به سیدعباس رضوی نجفی رسانیده بود. پس از مطالعه آن اشعار یقین کردم که پدرش شیعه بوده ولی تقیه می کرده است اما خود او وضعش روشن نبود. پیداست که سیدعباس رضوی نجفی نمی تواند شیعه نباشد...
معلوم شد بانی آن مدرسه، مردی عالم و عارف بوده و طریقه ای ازتصوف را ترویج می نموده است. بلی سلسله هایی از حکمرانان شیعه و سنی علی التناوب بر حیدرآباد فرمانروایی داشته اند و در دوران حاکمان سنی،شیعیان مذهب خود را پنهان می کرده اند و تدریجا فرزندان ایشان سنی شده اند با گرایش تشیع و عواطف و محبت به اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله .
در ناحیه «ملتا»ی هند چند قرن پیش از این، سیدی به امارت رسیده است و هنگام مردن حدود 250 فرزند بلاواسطه داشته که آن ناحیه را مملو ازاولاد پیغمبرصلی الله علیه وآله کرده اند.
در کشمیر، سادات صحیح النسب و بزرگواری زندگی می کنند که از میان آنان بزرگانی برخاسته اند، در کربلا و نجف بیوتاتی از سادات «کشمیری » باهمین لقب شهرت دارند.
عارف و عالم معروف، سید مرتضی کشمیری در نجف اشرف معلم اخلاق بوده و من کسانی را که از او تعلیم گرفته بودند دیده ام، از جمله مرحوم سیدعبدالغفار مازندرانی، مرحوم شیخ علی قمی و شیخ مرتضی طالقانی درنجف، و مرحوم سید هاشم نجف آبادی در مشهد. پدر من نیز خاطراتی از اونقل می کرد.
سادات در چین
در چین هم نشانی از سادات هست. از جمله در کتاب حاضر العالم الاسلامی آمده است: سید شمس الدین در قرون گذشته به چین رفته و اسلام را در آن مرز و بوم نشر داده است.
آقای (یحیی احمد) دانشجوی چینی دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهدمقدس راجع به این شمس الدین اطلاعات زیر را در اختیار من گذاشت:
«شمس الدین با لقب سید الاجل بزرگترین شخصیت مذهبی و سیاسی مسلمانهای چینی است، مزار وی، در استان (یوننان) در سمت جنوب غربی چین واقع و مورد احترام همه مسلمانهای چینی است که گویا همراه تاتارهاءک ک در قرن هفتم از بخاری به چین آمده است و احتمال دارد از سادات آن ناحیه باشند. خاندانش در محله ای به نام «ناجاین » هم اکنون در همین استان زندگی می کنند و حدود 20 هزار نفرند. من هم از همین خاندانم، فرزندش ناصرالدین و پس از وی اولاد او جانشین پدر شده اند و عده ای از آنان به حکمرانی رسیده اند، بسیاری از اسامی مسلمانها با کلمه «نا» آغاز می شودکه از نام ناصرالدین ماخوذ است ».
بنا به اظهار ایشان شمس الدین با 31 واسطه به پیغمبرصلی الله علیه وآله می رسد که نمی تواند درست باشد زیرا از شش قرن پیش تا رسول اکرم این اندازه واسطه متصور نیست، بلی احتمال این که سادات کنونی از نسل شمس الدین، با 31واسطه به پیغمبرصلی الله علیه وآله برسند قابل قبول است.
وی گفت در آن جا مراسم عاشورای حسینی برگزار می شود و زنهای مسلمان ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها را طی مراسم مجللی جشن می گیرند.
سادات در یونان
در خاتمه کتاب شرح زندگی حضرت ابوالفضل العباس، مرحوم آیة الله مرعشی راجع به اعقاب و اولاد آن حضرت نوشته اند: خاندان بزرگی از اولادحضرت عباس در یونان زندگی می کنند.
سادات در ایران
سلسله های سادات در ایران از فرط کثرت و تیره های بسیار، قابل شمردن نیستند. در هر شهر و دهی خاندان یا خاندانهایی از ذریه پیغمبرصلی الله علیه وآله زندگی می کنند سکنه برخی از دهات مانند قدمگاه نیشابور و دهی در کردستان همه سیداند، خاندانهایی از سادات با کلمه «میر» به اضافه، اسمی شهرت دارند;مانند میرسپاسی، امیر معزی، میرفندرسکی، میرداماد و بسیاری دیگر و این نمودار آن است که جد اعلای آنان امیرجائی بوده است. و به هر حال سادات در ایران مانند کشور مغرب از احترام خاصی برخوردارند و مردم به آنان «آقا» و به زنهایشان «بی بی » می گویند، هر چند از طبقات پایین باشند. من کسانی از علما را دیده ام که در مجالس بر سید جلو نمی افتادند. پدر من هرگاه با عده ای می خواستند از جایی خارج شوند، به سادات می گفت: «شما اول بروید تا تکلیف ما معلوم شود».
باری در شهر ما مشهد سلسله هایی از سادات هستند که بعضی از آنان تعدادشان به هزارها می رسد: سلسله سادات رضوی از همه سر هستند، این سادات با سادات رضوی قم و شیراز از یک تیره هستند. سلسله سادات شهیدی از اولاد میرزا مهدی شهید یکی از شاگردان مبرز وحید بهبهانی که نسب به شاه نعمت الله ولی می رسانند.
همچنین در مشهد سادات حسینی و سجادی و جز اینها فراوانند. در قم سلسله سادات رضوی و سادات برقعی از اولاد موسی مبرقع فراوانند.
در اصفهان، چند سلسله از سادات مانند عاملیها که مرحوم آیة الله خادمی از آنها بود، روضاتیها، اعقاب سید محمدباقر، صاحب کتاب شریف روضات الجنات، میردامادیها از اخلاف دختری فیلسوف مشهور میرداماد،ابطحیها، بهشتیها، خاندان مرحوم دکتر بهشتی، نوابها، خاندان سلطان العلمایا خلیفه سلطان، میرفندرسکیها از اولاد میرفندرسکی، میرلوحی ها وبسیاری از سلسله های دیگر.
همچنین در شیراز، کرمان، یزد، شوشتر و خوزستان; از جمله خاندان مرحوم سید نعمت الله جزایری. این خاندانها اکثر به یکی از علمای نامی یایک امیر مقتدر نسب می رسانند.
در تهران سلسله سادات اخوان، سادات جزائری، طباطبائی، امامی،بهبهانی شیرازی و دیگران.
من از دیر زمان هر جا نسبنامه و شجره ای یافته ام یادداشت کرده ام. گاهی در حاشیه کتاب عمدة الطالب در جایی که آن شجره ها به یکی از سلسله های مذکور در آن کتاب می رسند، و یا در ورقه جداگانه و اگر توفیق نصیب شوددر نظر دارم آن یادداشتها را تکمیل کنم و با کتاب عمدة الطالب به عنوان حاشیه یا ذیل بر آن کتاب، به چاپ برسانم.
در تبریز، خاندانهای سادات طباطبائی (خاندان علامه طباطبائی، صاحب تفسیر المیزان) که به دو تیره تقسیم می شوند: قضاة و شیخ الاسلامها، تیره اول ، پشت اندرپشت قاضی و تیره دوم شیخ الاسلام تبریز بوده اند. به خاطردارم مرحوم علامه طباطبائی رساله ای از جد اعلای خود در دست داشت که به فرزندانش وصیت کرده بود، جد اعلای آنان هم امیر مجللی در آن ناحیه بوده است.
همچنین خاندانهای انگجی، شهیدی، حسینی و دیگر خاندانها در تبریزهستند.
در بروجرد خاندان طباطبائی که مرحوم آیة الله العظمی بروجردی از آنهااست. جد اعلای ایشان سید محمد طباطبائی حسنی حسینی است که من دراول کتاب رجال آیة الله بروجردی آنان را به تفصیل معرفی کرده ام.طباطبائیهای کربلا و خاندان بحرالعلوم هم از همین تیره هستند.
خبر غیبی قرآن
باری، اینها که عاجلا و غالبا به اعتماد بر محفوظات نوشته شد،دورنمایی از گستردگی و فزونی ذریه پاک رسول اکرم صلی الله علیه وآله است، که حقیقتاو بدون اندکی گزافه گویی مصداق آشکار سوره مبارک کوثر است که بنابراقوال اکثر مفسرین شیعه و اهل سنت، درباره ذریه رسول اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده، و لااقل یکی از احتمالات در تفسیر این سوره است، جمله «ان شانئک هوالابتر» شاهد و مؤید آن است، هر چند برخی از مفسرین متاخر مانند«مراغی » آن را حتی به صورت یک احتمال هم ذکر نکرده اند.
حال باید توجه داشت که این همه نفوس بی شمار تنها از نسل یک دخترپیغمبرصلی الله علیه وآله، صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها پدید آمده اند، و از دیگردختران پیغمبرصلی الله علیه وآله فرزندی به جای نمانده است. پسران متعدد رسول اکرم صلی الله علیه وآله هم همه در کودکی درگذشته اند. آیا با این وصف در «کوثر» بودن فاطمه سلام الله علیها و ذریه او جای تردیدی هست؟
همان طور که خواهیم گفت این گستردگی تنها از لحاظ کمیت نیست بلکه از لحاظ کیفیت نیز فرزندان فاطمه سلام الله علیها و علی علیه السلام (کوثر) بوده اند وشخصیتهای بی شماری را به جامعه تحویل داده اند و این خود یکی از اخبارغیبی قرآن و از وجوه اعجاز این کتاب آسمانی است. این حد از فزونی وکثرت سادات، بسیار جای شگفتی است، مخصوصا با درنظر گرفتن این که ذریه پیغمبرصلی الله علیه وآله در طول تاریخ بنی امیه و بنی عباس مقتول و شهید شده اند.حتی گاهی به صورت دسته جمعی مانند کشتار بنی الحسن به امر منصوردوانیقی، و خاندان فاطمیین مصر پس از سیطره صلاح الدین ایوبی بر مصر،که همه را در قصری زندانی کرد تا همه مردند.
تعداد تقریبی سادات
حال که مروری بر خاندانهای سادات در جهان اسلام کردیم، مناسب است راجع به تعداد تقریبی نفوس آنان سخن بگوییم، زیرا تعداد حقیقی فعلا امکان ندارد، حتی همان احصاء تقریبی هم بدون مراجعه به شجره همه آنان ممکن نیست.
در حدود چهل واندی سال قبل از این یکی از سادات مشهد درصدداحصاء سادات و احیاء رسم نقابت برآمده بود، و احتمالا مایل بود خودش نقیب النقباء شود. در آن هنگام، از او و دیگران شنیدم تعداد نفوس سادات درجهان به 60 میلیون می رسند. البته این یک حدس است و هیچ مدرکی ندارد.
پیشنهاد تجدید نقابت
در سمینار مجمع اهل بیت علیهم السلام در مکه مکرمه در حج گذشته، سخنرانی کوتاهی راجع به خاندانهای سادات کردم و در آن سمینار پیشنهاد نمودم بسیار مناسب است مقام معظم رهبری حضرت آیة الله خامنه ای متع الله المسلمین بطول بقائه بار دیگر این سنت از یاد رفته نقابت سادات را احیاءکنند. این پیشنهاد در قطعنامه آن سمینار ذکر شده است. بلی انقلاب اسلامی ایران بسیاری از سنتهای فراموش شده را زنده کرد. چه خوب است رهبرمعظم این سنت را هم زنده نمایند.
خود ایشان سید حسینی هستند، نقابت نقبا را به عهده بگیرند یا هر کس ازسادات جلیل را مصلحت می دانند به این سمت منصوب نمایند، و برای این کار بزرگ تشکیلاتی بدهند.
این عمل، در جهان اسلام بسیار جاذبه دارد و بدین وسیله می توان با کلیه خاندانهای سادات در جهان، رابطه برقرار کرد، و از این راه، اسلام و تشیع راروح و صفای دیگری بخشید. حال، اگر خودشان یا دیگری ریاست و زعامت و نقابت کل سادات را به عهده بگیرند. وی می تواند در هر ناحیه از سوی خودنقیب السادات تعیین کند، و بدین وسیله سلسله های موجود سادات شناسایی و سرشماری شوند، شجره های آنان را رسیدگی کنند که آیا از صحت برخوردار است یا نه؟
گویا در اصل، منصب نقابت به چند هدف به وجود آمده: یکی رسیدگی به نسب مدعیان سیادت، زیرا کسانی به دروغ ادعای سیادت می کردند، و نقبای سادات پس از رسیدگی، صحت یا عدم صحت نسب آنان را مشخص می کردند. یکی از انگیزه های مؤلف کتاب عمدة الطالب، چنان که در اول آن گفته همین بوده است. در کتابهای انساب، جابجا خاندانهایی را یاد می کنندکه نسبشان ساختگی است.
هدف دیگر، رسیدگی به وضع معیشت آنان و تقسیم خمس که از سوی خلفا یا مردم پرداخت می شده میان آنان، بوده است و بالاخره نوشتن شجره برای ایشان.
به نظر اینجانب این منصب که از سوی خلفای بنی عباس ابتکار گردیده جنبه سیاسی هم داشته است یعنی نقیب السادات مراقب حرکات سیاسی سادات بوده است زیرا هر روز کسی از خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله قیام می کرد ومزاحم دستگاه خلافت می گردید.
باری، ظاهرا تنها راه دست یافتن بر تیره های سادات پراکنده در جهان وبر تعداد آنان همین منصب نقابت است که گفته شد و در این راه از کتابهای انساب و از نسب شناسان عصر ما که در راس آنان مرحوم آیة الله مرعشی قرار داشت و نیز از کتاب مشجرات و طبقات النسابین و دیگر آثار ایشان اعم از آنچه چاپ شده یا نشده است باید استفاده ببرند.
شخصیتهای برجسته خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله
آنچه فهرستوار تاکنون از خاندانهای سادات در سراسر کشورهای اسلامی گفته شد، صرفا در بعد کمیت سادات بود، اما از لحاظ کیفیت هم رسیدگی به وضعیت سادات هر چند فهرستوار، دارای اهمیت است.
اصولا انتساب به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله همان طور که گفتیم خود مایه افتخار و باعث احترام بود، و همین موقعیت باعث می شد که سادات به مناصب عالی دست یابند و از علم و دانش و ادب و از استعداد کافی بهره مندشوند. آن احترام و قداست خانوادگی و این فضل و ادب و استعداد مکتسب ویا فطری، طبعا موجب برازندگی، سیادت، احترام و بالاخره سبب ریاست دینی یا سیاسی و یا هر دو در همه جوامع اسلامی می گردید.
من قبلا گفتم: در سلسله های شیوخ طریقت، ملوک و امرا، نقبا و علمای اسلام، شخصیتها و خاندانهای فراوانی وجود داشته و دارند. اینک به عنوان نمونه و همان طور که گفتم از باب مشت نمونه خروار کسانی یا خاندانهایی ازاین طبقات را نام می برم.
ملوک و امراء سادات
سلسله های ملوک و امرا و خلفا از ذریه رسول اکرم صلی الله علیه وآله در تاریخ اسلام فراوان بوده اند و برخی از آنان تاکنون ادامه دارند. مطالعه کیفیت روی کارآمدن آنان نشان می دهد که غالبا سیادت و رهبری دینی آنان در این امر مؤثربوده است.
در کشور مغرب در سال 172، سلسله ادریسیان توسط مولی ادریس اول ادریس بن عبدالله بن الحسن برادر کوچک «محمد نفس زکیه » شهید در 145ه . آغاز شد و تا سال 375، جمعا ده تن از آنان حکومت کرده اند. اولاد واعقاب ایشان به نام ادریسی تاکنون باقی هستند از جمله سلسله «ادریسی سنوسی » چنان که خواهیم گفت از اعقاب آنان هستند; از اعقاب همین ادریسیان دو تیره در آندلس (اسپانیای کنونی) در دوران ملوک الطوایفی به حکومت رسیده اند:
اول، «بنی حمود» از 407 تا 449 ه 0 جمعا 9 تن در شهر مالقه در ساحل جنوب شرقی آندلس.
دوم، «امرای حمودی » در الجزیرة الخضراء ساحل تنگه جبل الطارق، (ازسال 431 تا 450ه 0).
پس از ادریسیان، سلسله های دیگری بر مغرب (مراکش) حکمرانی کرده اند که برخی از آنان مانند موحدین ادعای سیادت داشته اند، ولی ثابت نیست، تا برسد به شرفای حسنی در قرن دهم که به دو تیره منشعب شده اند:
اول، «شرفای سعدی حسنی » یا سعدیون که از سال 917 تا 1069 ه 0 درشمال و جنوب مراکش حکمرانی کرده اند. سرسلسله آنان خود را «محمدالمهدی القائم بامرالله » نامیده بود و در سال 923 درگذشته است.
دوم، «شرفای فلالی »: سلسله کنونی که آنان نیز حسنی هستند سرسلسه ایشان محمدبن محمد الشریف معروف به «ابن الشریف » متوفی 1075 ق بود و از سال 1041ه . تا شاه حسن (حسن دوم) پادشاه فعلی مغرب سلطنت کرده اند. این هر دو تیره از اعقاب محمد نفس زکیه برادر ادریس اول هستند،شجره آنان در مسجد نوبنیاد کنار قبر ادریس اول، و همچنین در مسجد کبیرکه توسط شاه حسن در دارالبیضاء در ساحل بحر اطلس ساخته شده، موجوداست. به نظر می رسد شاه حسن، نان «سیدی » خود را می خورد و اینک تنهاسلسله سادات هستند که قریب چهار قرن سلطنت کرده اند.
در کشور لیبی تا قبل از انقلاب سرهنگ قذافی، سلسله سنوسیها سلطنت می کردند. مؤسس این سلسله «سید محمدبن علی السنوسی الکبیرالادریسی » است که در الجزایر از خاندان ادریسیان (1202ه) متولد شده وبعدا طی سیر علمی، صوفی گشته و در سال 1253 ه در مکه طریقه «سنوسیه » را پی ریزی کرد و بعدا به لیبی منتقل شد و در آنجا چند زاویه(خانقاه) بنا کرد که یکی از آنها در «جغبوب » واقع در مرز مصر است; و تاسال 1314 ه 0 مرکز این فرقه بود و سپس به «زاویه البیضاء» منتقل گردید.این سید رهبری سیاسی و جهاد با لشکر فرانسه را با رهبری روحانی و مقام معنوی گرد آورده بود، و در 1276 ه 0 از دنیا رفت.
پس از وی همین سمت را فرزندش محمد المهدی به عهده داشت. اوصریحا دعوی مهدویت نداشت، ولی مردم او را مهدی می دانستند. اصولا ازقرن 18 به بعد در آن مناطق از جمله در سودان انتظار ظهور «مهدی » درمردم قوی بود، لهذا او را و همچنین مهدی سودانی را چنان که خواهیم گفت مهدی می دانستند. مهدی سودانی صریحا دعوی مهدویت می کرد.
پس از درگذشت «محمد المهدی » در 1320 فرزندش محمدبن محمدادریس اول و پس از وی فرزندش سید محمدرضا سنوسی به سلطنت رسیدند. تا این که به دست قذافی، این سلسله منقرض گردید.
شرح حال سلسله سنوسیان در کتابی به نام المهدی السنوسی به قلم آقای محمد الطیب بن ادریس الاشهب ط طرابلس آمده، در این کتاب به گونه ای ازمحمد المهدی توصیف می شود که عارفان، علی علیه السلام را وصف می کنند. و ازاصلاحات و مبارزات وی بسیار سخن رفته است.
در کشور مصر و بخشی از افریقای شرقی و مرکزی، چنان که می دانیم سلسله خلفای فاطمی از سال (297 تا 567 ه) جمعا 11 تن خلافت کردند.خلافت آنان با خلافت عباسی بغداد رقابت می کرد و گاهی نزدیک بود بر آنان غلبه کنند. آنان خود را از نسل اسماعیل بن جعفربن محمد می دانستند هر چنددر بغداد آن نسبت را انکار می کردند. آنان فرقه اسماعیلیه را با چند شعبه وبا فلسفه خاصی بنا نهادند، که تا کنون بحث درباره آنان ادامه دارد. اگر نسب امامان اسماعیلیه را تا عصر حاضر صحیح بدانیم، هم اکنون کریم آقاخان نوه آقاخان بزرگ، چهل ونهمین امام آنان از سادات است، و رهبری فرقه «آقانیه » را به عهده دارد. ولی صرف نظر از تردید در نسب خلفای فاطمی،بعد از «المستعلی » راجع به نسب فرقه «نزاریه » که همین آقاخانیها باشند،سخن زیاد است و در چند مقطع، نسب آنان با ابهام تلقی می شود.
در کشور یمن چند سلسله از امامان زیدی امامت کرده اند: از سال 280 ه0 ائمه رس تا حدود سال 700 ه 0 امامت داشته اند. مؤسس این سلسله قاسم بن الحسین رسی است.
امامان زیدی صنعاء، از حدود سال 1000 ه 0 امامت داشتند و چند سال قبل طی یک کودتا سقوط کردند، اصولا یمن از روز نخست تمایل به علی علیه السلام داشته است مخصوصا در قبیله حمدان هنوز هم این گرایش باقی است.
در عربستان همان طور که گفته شد شرفای حسنی قرنها امارت داشته اند.تا این که آخرین ایشان شریف حسین به دست وهابیها و با کمک انگلستان سقوط کرد. در حالی که خود او به طمع حکومت بر همه کشورهای عربی گول انگلیس را خورد و با خلافت عثمانی درافتاد.
در ایران چند سلسله از سادات، حکمرانی کرده اند: علویان طبرستان ازسادات حسینی از سال 250 تا 316 ه 0 جمعا چهار تن به رسم زیدیه، امامت کرده اند.
مؤسس این سلسله حسن بن زید داعی است، سادات مرعشی و سادات نواب فرزندان سلطان العلماء خلیفه سلطان و سادات میرداماد از همین تیره هستند.
در جنوب ایران سادات سلسله مشعشعیانی از اعقاب حضرت امام موسی کاظم علیه السلام سالها حکومت کردند، مؤسس این سلسله سید محمد مشعشع مدعی مهدویت بود. وی پس از نبردهایی با دولتهای مرکزی در سال 861 ه 0 برخوزستان و بخش عمده عراق تدریجا سیطره یافت. مرکز حکومت او شهرحویزه بود و در سال 866 ه درگذشت و پس از او فرزندانش حکومت کردند.درباره دعاوی او سخن بسیار است. برای اطلاع بیشتر به کتاب اعلام العرب،عنوان «محمدبن فلاح بن هبة الله » رجوع شود.
سلسله صفویه که ادعای سیادت داشتند و آنان نیز نسب به حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام می رسانیدند از سال (907 تا 1311) جمعا 11 تن بااقتدار بر کل ایران و چند کشور مجاور مانند افغانستان، ماوراءالنهر، تاحدود ارمنستان و گرجستان حکومت کردند. آنان نیز مانند سنوسیهای لیبی وشرفای مراکش، در آغاز پیشوای روحانی و دارای طریقه ای از تصوف بوده اند که جد ایشان صفی الدین اردبیلی مؤسس آن بود و تدریجا به سلطنت رسیدند. سرسلسله ایشان شاه اسماعیل صفوی است و شاه سلطان حسین آخرین این دومان است. باز هم می توان امرای دیگر از سادات پیدا کرد که در گوشه و کنار ایران حکمرانی کرده اند.
در یک کتاب خطی دیدم که نویسنده آن بر شیخ الاسلام دولت عثمانی که به عنوان خلافت، حکمرانی می کردند، احتجاج کرده که پیغمبرصلی الله علیه وآله گفته است:«الائمة من قریش » صفویه از قریش اند و خلفای عثمانی قریشی نیستند، پس صفویه اولی به خلافت اند.
باز برخی از مورخین نوشته اند فتحعلی شاه قاجار هم خود را سیدمی دانست و به سادات، پسرعمو خطاب می کرد. زیرا جده آنان کنیز شاه سلطان حسین بوده که به جدشان بخشیده بود و او از شاه سلطان حسین حامله بوده و به اشاره شیخ الاسلام گرگان، مرحوم نورمفیدی، با او همبستر نشده تامحمدحسن قاجار، متولد شده ولی خان قاجار او را فرزند خود دانسته است؟؟
در شبه قاره هند نیز سادات خضری در حومه دهلی حدود چهل سال ازسال 817 تا سال 849 یا 855 ه حکومت کرده اند. مؤسس آنان سیدی به نام خضرخان از سادات ملتانی بود.
مشایخ طریقت از سادات
مؤسسین سلسله های طریقت و مشایخ آنها غالبا از سادات بوده و هستندمانند:
سلسله قادریه که مؤسس آن شیخ عبدالقادر گیلانی (471-561ه) ازسادات حسینی است این سلسله در هند، افغانستان، عراق، تا افریقا میلیونهاپیرو دارد.
سلسله نعمت اللهی شیعه مذهب، مؤسس آن شاه نعمة الله ولی از سادات حسینی است، این طریقه، بعدا به شعب مختلف انشعاب یافت و اکثر پیروان آن در ایران هستند.
سلسله (بدویه) در مصر و کشورهای مجاور آن رواج دارد. مؤسس آن سید احمد بن علی ابوالعباس بدوی حسینی (596-875 ه) است. وی در شهرطنطا واقع میان قاهره و اسکندریه مدفون است و در زادروز او مصریان ازسراسر مصر، چندین میلیون در طنطا اجتماع می کنند. اکثر پیروان او در مصرو برخی در سودان و سایر کشورهای افریقایی هستند.
سلسله رفاعیه که در عراق و مصر و افریقا پیروان فراوان دارد، مؤسس آن طریقه، سیداحمد بن علی رفاعی (512-578 ه) از سادات حسینی عراق است. وی در شهر واسط عراق متولد گردیده است. در حیات خود 180 هزارخلیفه در کشورهای اسلامی داشته است.
سلسله سنوسیه که در افریقا عمدة میلیونها پیرو دارد و قبلا راجع به مؤسس آن سخن گفتیم.
سلسله شعرانیه مؤسس آن سید احمدبن علی الحنفی مصری (898 -973ه) از اعقاب محمد حنفیه و دارای تالیفات ارزشمندی است.
سلسله خلوتیه سودان مؤسس یا یکی از مشایخ آن سید محمد عثمان میرغنی مالکی مؤلف تاج التفاسیر عربی است، شجره وی تا حضرت امام هادی علیه السلام ، امام دهم شیعیان، در مقدمه تفسیر وی آمده است. این خاندان،تاکنون مورد احترام مردم سودان و دارای مریدان فراوان هستند; یکی ازآنان اکنون رقیب سرسخت عمرالبشیر رئیس جمهور سودان است، آنان هم مانند خاندان مهدی سودانی جامع بین رهبری معنوی و زعامت سیاسی می باشند.
سلسله تجانیه احمدبن محمدبن المختار بن احمد الشریف التجانی(1150 - 1230ه) سرسلسله این طریقه در مغرب است، این طریقه بنا به قول آقای دکتر تجانی صاحب کتاب «ثم اهتدیت » حدود یک صد میلیون پیرودارد. در قاهره آقای شیخ محمد حافظ تجانی، شیخ تجانیه بود و در محله عباسیه قاهره، زاویه یا خانقاهی را اداره می کرد و مشهور بود که بزرگترین محدثان عصر حاضر است، و من از او اجازه حدیث گرفتم و چند سال پیش ازاین مرحوم شد.
سلسله های طریقت در مصر و سودان
در کتابچه ای خواندم که در مصر 60 طریقه وجود دارد و تمام یا اکثرمشایخ آنان همواره و تاکنون از سادات هستند. برخی از آنان حسنی و برخی حسینی، و برخی از یک طرف حسنی و از سوی دیگر حسینی هستند. و به نظر می رسد این انتساب، ملاک مشروعیت رهبری آنان است.
در سودان طرق متعددی از تصوف وجود دارد که تقریبا کل اهل سودان رافرا می گیرند، ولی همه آنها به هفت طریقه اصلی می رسند و همه آنان عقیده دارند که (فیض ربانی) از طریق علی علیه السلام و خاندانش به ایشان افاضه می گردد.
در میان سلسله های تصوف، مؤسس چند سلسله سید نیستند: مانند سلسه شاذلیه که به ابوالحسن علی بن عبدالله ... شاذلی مغربی (591 - 656ه)می رسند.
دیگر در ایران، طریقه نعمتیه گون آبادی که مؤسس آن حاج ملاسلطان علی گون آبادی است و سید نبوده است.
سلسله مولویه ترکیه نیز به ملای رومی، شاعر و عارف معروف (672 ه)می رسند که او نیز سید نبوده است و شاید سلسله های «کبرویه » و «چشتیه »هند، چنین باشند. اما سلسله «بکتاشیه » ترکیه و سوریه و عراق و آلبانی ودیگر کشورها، توسط شخص خراسانی به نام سید محمد باقر رضوی ازرضویهای مشهد در قرن 9 یا 10 پایه گذاری گردیده است.
علی علیه السلام، رمز تصوف
کلیه سلسله های طریقت، سلسله خود را از طرق مختلف به علی علیه السلام می رسانند بیشتر از طریق معروف کرخی یکی از اصحاب حضرت رضا و یااز طریق بایزید بسطامی از اصحاب حضرت صادق علیه السلام و برخی از طریق حسن بصری به علی علیه السلام می رسانند.
تنها طریقه نقشبندیه از طریق ابوبکر خلیفه اول به پیغمبرصلی الله علیه وآله می رسند.
اما سلسله نقشبندیه از طریق بایزید بسطامی به حضرت صادق علیه السلام و اواز جد مادریش قاسم بن محمدبن ابی بکر و او از پدرش محمد و او از سلمان فارسی و او از ابی بکر به پیغمبرصلی الله علیه وآله می رسند و در هر حال، یکی از ائمه اهل بیت علیهم السلام در طریق آنان وجود دارد. گویا رشته دیگر نقشبندیه به حسن بصری و او به علی علیه السلام می رسد.
و در هر حال، اکثریت قریب به تمام طرق تصوف به نحوی سلسله خود رابه علی علیه السلام می رسانند. شاید سر این امر، همان حرفی باشد که دکتر ابوالوفاءتفتازانی، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه قاهره و شیخ یکی از طرق تصوف مصر، بنا به نقل کتاب «مع رجال الفکر و الادب فی القاهره » گردآوری آقای سید مرتضی رضوی، گفته است: «که پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمود: (انا مدینة العلم وعلی بابها) من شهر دانشم و علی در آن شهر است، این همان علم طریقت وحقیقت است که ما اهل طریقت بدان قائل هستیم ».
ملاحظه کنید این عقیده بخشی از عقاید شیعیان را دربردارد، زیرا شیعیان عقیده دارند همه احکام و آداب و معارف از طریق علی علیه السلام و خاندانش به ایشان می رسد و آنچه را دکتر تفتازانی در شرح حدیث انا مدینة العلم گفته است فقط شامل معارف دین است ولی او و دیگر صوفیان قاهره، سنی هستندو احکام را از طریق یکی از پیشوایان مذاهب اربعه یعنی ابوحنیفه و دیگران می گیرند.
ضمنا لازم است بگویم که دکتر تفتازانی هم اکنون «شیخ المشایخ » طرق مصر است. این سمت نسبت به طرق صوفیه، مانند شیخ ازهر نسبت به علمای شرع، یک سمت رسمی است که از سوی رئیس جمهوری مصر، طی فرمانی به یکی از مشایخ بزرگ طریقت واگذار می شود.
من در سال 1351 شمسی در سفر علمی یکساله خود به کشورهای عربی و اسلامی در قاهره با دکتر تفتازانی تماس داشتم. هم در دانشگاه قاهره، و هم در مراسم جشنهای میلاد پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله. در خیمه خاص به طریقه او واقع در میدان امام حسین قاهره.
این جشنها یک ماه ادامه دارد و نخست از سوی شیخ ازهر طی مراسمی در مسجد امام حسین علیه السلام افتتاح می گردد، و ارباب طریقت، هر کدام خیمه یابه تعبیر خودشان «سرادقات » در میدان امام حسین در جوار جامع ازهر وحرم حسینی برپا می کنند، و شبها شیوخ طریقت، هر کدام، در محل خودمی نشینند و مریدان و دیگر مردم در آن محل اجتماع می کنند و چای و شربت می نوشند و شعرا و مداحان اهل بیت علیهم السلام، به مدیحه سرایی و شعرخوانی می پردازند. این مراسم یک ماه تمام در آن محل ادامه دارد، و هر شب هزاران تن از مردم قاهره در آنجا گرد می آیند.
همین مراسم، عینا هنگام جشنهای یکماهه میلاد سرور آزادگان حضرت امام حسین علیه السلام در همین میدان برگزار می شود، زیرا در آنجا راس الحسین مدفون است، این کار از زمان فاطمیین مصر که طی تشریفاتی سر مبارک امام را از عسقلان فلسطین به مصر آوردند و در این مکان دفن کردند، آغازگردیده است و با این که قرنها است که سلسله فاطمیین منقرض شده اند، آثارو مراسم ایشان باقی است. مصریان، به آن محله «حی الامام الحسین »می گویند. حرم حسینی و نیز حرم «سیده زینب » هر شب، شاهد حلقه های صوفیان و ارباب طریقت است که هر کدام به کیفیت خاصی و با لباس و آداب مخصوصی به ذکر گفتن می پردازند.
شخصیتهای برجسته دیگر از سادات
بسیاری از خاندانهای علما از فقها و مفسرین و متکلمین و دیگران به یکی از بزرگان می رسند. در هند، سیدحامد حسین و برادرش نظام العلماء وابوالاعلای مودودی و ابوالحسن ندوی، در ایران و عراق خاندان صدر، که به صدرالدین کبیر از علمای جبل عامل می رسند و در طول تاریخ شخصیتهای برجسته ای از میان آنان برخاسته اند مانند مرحوم سید شرف الدین صاحب کتاب المراجعات و آثار دیگر در لبنان، در عراق مرحوم سیدحسن صدر که برخی او را خاتمة المحدثین می دانند، صاحب تالیفات فراوان از جمله تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام و سید اسماعیل صدر، مرجع تقلید معاصرآخوند خراسانی(1329) و فرزندانش سید صدرالدین صدر، از مراجع قم(پدر امام موسی صدر) و سیدحیدر از علمای کاظمین، پدر شهید سید محمدباقر صدر، این خاندان در سلسله نسب با خاندان سید مرتضی و سیدرضی پیوند دارند، و همه از یک طریق به حضرت امام کاظم علیه السلام می رسند، و نیزمرحوم سید محمدحسن میرزای شیرازی، بزرگ قهرمان تحریم تنباکو وخاندانش از جمله فرزندش یکی از مراجع معاصر سیدابوالحسن اصفهانی بود و از همین خاندان است مرحوم میرزامهدی شیرازی از مراجع کربلا، ومرحوم سید عبدالهادی شیرازی از مراجع نجف اشرف.
خاندان سید نعمت الله جزایری متوفی در 1112ه . و فرزندش سید عبدالله و نوه اش سید نورالدین و دهها عالم و دکتر و استاد دانشگاه از این خاندان برخاسته اند و به سادات جزایری شهرت دارند.
خاندان بحرالعلوم (1212ه .) که در نجف و کربلا و ایران و لندن هستند.
خاندان شهرستانی میرزا مهدی شهرستانی از شاگردان وحید بهبهانی(1206 ه). از این خاندان نیز دهها عالم و مجتهد و استاد و مهندس برخاسته اند. از جمله منسوبین این خاندان مرحوم مصلح کبیر سید هبة الدین شهرستانی است.
از شخصیتها و خاندانهای معروف سادات، خاندان سیدبن طاووس،خاندان ابوالرضا قطب کاشانی، خاندان میرداماد هستند.
از مورخین، مقریزی، احمدبن علی حسینی عبیدی صاحب کتاب خططمصر و شام از اعقاب خلفای فاطمی یا عبیدیین است.
از جمله مفسران معروف سید هاشم بحرانی و علامه طباطبائی از شیعه وسید محمود آلوسی و سید میرغنی و سید محمد رشید رضا صاحب تفسیرالمنار، و سید اسماعیل حقی، صاحب تفسیر روح البیان از اهل سنت اند.
از مصلحان و رهبران سیاسی و انقلابی که کتابها راجع به او نوشته اند وهنوز هم جای بحث دارد مرحوم سید جمال الدین حسینی اسدآبادی معروف به افغانی (1315ه) و نیز ابوالاعلای مودودی، امیر عبدالقادر جزایری ازسادات حسینی (1222 - 1300ه) که سالها با ارتش خونخوار فرانسه جنگید،آیة الله کاشانی و سرور و خاتم همه پیشوایان سیاسی از نسل پیغمبرصلی الله علیه وآله، امام بزرگوار امام خمینی رضوان الله تعالی علیه می باشند.
نکته قابل توجه آن که بیشتر مراجع بزرگ تقلید شیعه در صد ساله اخیر،از سادات بوده اند. در سالهای اخیر چند مرجع بزرگ همزمان رهبری شیعه رابه عهده داشتند که همه سید بودند. آیات عظام شیرازی سه تن حکیم،شاهرودی، گلپایگانی، خوئی، میلانی، حجت، صدر خوانساری، امام خمینی و دیگران و پیش از آنان، آیة الله اصفهانی، آیة الله قمی، آیة الله بروجردی.
نتیجه
جایگاه اهل بیت علیهم السلام و اولاد پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله، در بین مسلمین جهان اعم از شیعه و اهل نت بی همتاست و هیچ خاندانی به این حد از عظمت و قداست و احترام و دارای این همه ارزشها و فضائل، به آنان نمی رسند. آنان سروران و پیشوایان و ارکان و استوانه های جامعه اسلامی اند، مسلمانها در هر دیارچشم به آنان دارند، علم و ادب و سیادت و استقلال را از آنان گرفته ومی گیرند، با این وصف بسیار بسیار دور از انصاف است که کسی ازمسلمانها خیال اهانت به سلسله سادات را در سر بپروراند و به ساحت قدس خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله اسائه ادب نماید و این قولی است که جملگی برآنند.
از این اصل مسلم می توان نتیجه دیگر گرفت که لزوم محبت به اهل بیت علیهم السلام، خود یکی از ارکان وحدت اسلامی و از مشترکات قطعی همه مذاهب اسلامی است، مانند توحید و نبوت و قرآن و کعبه و نماز و روزه، بایدوحدت اسلامی را بر محور همین دوستی همگانی به خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله،مستحکم نماییم. امری که با دل و عاطفه مسلمانها عموما ارتباط دارد ومانند رشته محکمی همه را با آن خاندان پیوند داده است.
تذکر لازم
بدیهی است که این جانب با ذکر سلسله طرق تصوف درصدد اثبات حقانیت آن نیستم، و نباید از این نوشته اتخاذ سند شود. بلکه نظر منحصرا برگزارش جایگاه اهل بیت علیهم السلام و سادات در جوامع مسلمان و در بین فرق اسلامی است.
کما این که صحت و سقم و اثبات اتصال نسبی سادات یاد شده به خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله مورد نظر نیست و چه بسا برخی از سلسله های مذکور به اهل بیت علیهم السلام نرسند.
نکته مهم دیگری که لازم است در این مقاله یادآور شوم آن است که همین علاقه شدید فرقه های متصوفه و طرق گوناگون آن، به علی علیه السلام خصوصاوبه اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله عموما و سعی بلیغ آنان در ارتباط نسبی و یافرقه ای به علی علیه السلام، خود سدی محکم، در برابر وهابیت است که بوضوح دیده می شود اصل تصوف را مانند اصل تشیع انکار می کنند، و بلکه درصدد محونام و آثار خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله از اذهان مسلمانان هستند، هم به لحاظ اصل عقیده وهابیت و هم از آن جهت که سلسله سعودیها رقیب سرسخت اشراف مکه و بالاخص شریف حسین بودند و آن خاندان را که بیش از هزار سال، درمکه و حجاز به نحوی امارت و سیادت داشتند از میان بردند.
یکی از استادان دانشگاه اهل بیت علیهم السلام اردن (جامعة اهل البیت) که اخیراتاسیس گردیده به من گفت: «سعودیها پیغام دادند نام «اهل بیت » را از روی دانشگاه بردارید، ما تمام هزینه آن را می دهیم » که البته با مخالفت دولت هاشمی اردن مواجه گردید، زیرا خاندان سلطنتی اردن که از اعقاب شریف حسین هستند، مانند خاندان سلطنتی مغرب، از انتساب به اهل بیت علیهم السلام برای خود مشروعیت و وجاهت کسب می کنند، مؤسسه اهل بیت علیهم السلام و نیز دانشگاه اهل بیت علیهم السلام هم ظاهرا به همین منظور تاسیس گردیده است.
در سال گذشته در سمینار تقریب اسلامی اردن شرکت کردم، شاه حسین بدون خبر قبلی در کنفرانس شرکت کرد، و طی سخنرانی خود گفت: بزگترین افتخار من همین انتساب به پیغمبرصلی الله علیه وآله است، در حالی که حاضران، اکثرا ازاهل سنت و حتی از اباضیه عمان بودند.
به نظر می رسد میان کشور اردن و مغرب هر دو با کشور سعودی از این لحاظ یک نوع جبهه گیری عقیدتی - سیاسی وجود دارد، و ما می توانیم ازاین جبهه گیری که طبعا آن دو کشور را به نحوی با ایران مرتبط می سازد بهره برگیریم، گرچه مشکل سیاسی، با آن دو کشور و آن دو شاه (حسن و حسین)و گرایش آنان به امریکا و اسرائیل مشکل اساسی این بهره گیری سیاسی است.
والسلام علی من اتبع الهدی
محمد واعظزاده خراسانی
پی نوشتها:
1- مقدمه عمدة الطالب ص 16.