ماهان شبکه ایرانیان

فضایل امام حسین علیه السلام در احادیث اهل سنت

تاریخ انسان را می توان صحنه پیکار ازلی میان حق و باطل، خیر و شر، نیک و بد، و عدل و ظلم دانست. هنگامی که آدم خاکی به زمین فرستاده شد تا در این نبرد جاویدان شرکت کند، خداوند این پیکار را مقدر ساخت

(دانشگاه تورنتو)

گروه ترجمه انگلیسی

تاریخ انسان را می توان صحنه پیکار ازلی میان حق و باطل، خیر و شر، نیک و بد، و عدل و ظلم دانست. هنگامی که آدم خاکی به زمین فرستاده شد تا در این نبرد جاویدان شرکت کند، خداوند این پیکار را مقدر ساخت. در نتیجه همین پیکار است که انسان یا به سعادت ابدی در فردوس برین نایل می آید و یا به شقاوت ابدی در آتش دوزخ. حقیقت یاد شده در تاریخ ملتها گاه اهمیتی جهانی می یابد، چونان که آن لحظه پیکار با همه اوضاع و دورانهای بعد سخن تواند گفت. از این رو، قرآن پیوسته ما را به تفکر در سرانجام کار پیشینیان و چگونگی برخورد خداوند با آنان، وامی دارد. وانگهی، هر بار پیامبر یا رسولی از جانب خداوند فرستاده می شد، قومش با او به مخالفت برخاسته، تبعید یا نابودش می کردند. بدین ترتیب، این پیکار در نهایت میان خداوند و انسان، میان حق و باطل، و میان هدایت روشن و گمراهی آشکار است.

این پیکار در صحنه زندگی پیامبر اکرم و خاندان او از همه جا آشکارتر است. زندگی و بویژه شهادت حسین علیه السلام در اعتقادات مسلمانان اهمیتی خاص دارد، چرا که آن حضرت اسوه همه شهیدان راه خدا، در همه اعصار و دورانهاست.

هدف از این گفتار تبیین اهمیت جهانی امام در سنت اسلامی است. شایان ذکر است که همه احادیث منقول در این گفتار، هم در مجموعه احادیث شیعه آمده است و هم در مجموعه احادیث اهل سنت. اما هر چند این گونه احادیث در جامعه اهل سنت صرفا جنبه اعتقادی دارد، مکتب تشیع آنها را به صورت شالوده نظامی پیچیده در علم کلام درآورده است.

به هر تقدیر، به منظور درک جایگاه حسین علیه السلام، سالار شهیدان، در تاریخ اسلام، باید از جایگاه اهل بیت پیامبر در اعتقادات اسلامی نیز سخن گفت. اهل بیت در تاریخ انبیا منحصر به خاندان پیامبر اکرم نمی شود. اگر بخواهیم وفاداری مسلمانان را در طول تاریخ نسبت به اهل بیت محمدصلی الله علیه وآله، خاتم پیامبران، بخوبی درک کنیم، باید نظری به خاندان سایر پیامبران نیز بیفکنیم.

به گفته قرآن کریم، تاریخ انبیا با آدم صفوة الله آغاز می شود. پس از او نوح آمد. نوح نخستین پیامبران اولوالعزم بود. او از طرف خداوند به سوی قوم خود فرستاده شد، اما قوم او نافرمانی پیشه کردند تا این که سیل آنان را در کام خود فرو برد. آنگاه ابراهیم نیای پیامبران به پیامبری مبعوث شد. او همراه با فرزندش اسماعیل، کعبه، نخستین محل عبادت خدا را بنا نهاد. (1) اسماعیل نیز پیامبر خدا و نیای شعیب، صالح، هود و محمد، خاتم پیامبران بود.

اسحاق، دومین فرزند ابراهیم، نیز پیامبر و خود نیای پیامبران بود. در میان اخلافش خاندان عمران، پدر موسی علیه السلام، عیسی علیه السلام و دیگر پیامبران نخستین بودند که از طرف خداوند به سوی فرزندان اسرائیل فرستاده شدند. قرآن کریم می فرماید: ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین، (خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد). سپس می فرماید: ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم، (فرزندانی بودند برخی از نسل برخی دیگر پدید آمده، و خدا شنوا و داناست). (2) بدین سان، پیامبران و خاندان آنها جملگی به لحاظ روحانی و جسمانی از یک تبارند. آنان و اهل بیت آنان برگزیدگان خدا و مبرا از گناهند و نسبت به دیگر مردمان نیز حرمتی خاص دارند.

اهل بیت پیامبر اکرم، محمد مصطفی، نیز برگزیده خدا و مبرا از هرگونه پلیدی و گناه بودند. اما مسلمانان از مقام و منزلت پیامبران پیشین و خاندان آنان به درک مقام و منزلت اهل بیت پیامبر اکرم نایل نیامدند. باری، آنان برگزیدگان خدا و مبرا از تمامی گناهان و زشتیها بودند. اما چون محمد آخرین پیام آوری بود که برای هدایت انسانها به خیر و نیکی و دعوت آنها به دین خدا مبعوث شد، خاندان او نمی توانستند مقام نبوتش را ادامه دهند. رسالت آنان این بود که امام و یا راهنمای امت مسلمان باشند. وظیفه آنان مراقبت از پیامی بود که خداوند به محمدصلی الله علیه وآله برای ابلاغ به بشر افاضه کرده بود. امامان نیز همچون بسیاری پیامبران ناگزیر بودند نافرمانیهای قوم خود و آزار و شکنجه های بسیار آنان را تحمل کنند; و اغلب سرنوشتی جز شهادت در راه خدا نداشتند. اما هر اندازه رنج بیشتری را تحمل کرده باشند، از پاداشی بیشتر و احترامی فزونتر که خداوند وعده آن را به پیامبران، اولیا و بندگان صالح خویش داده است برخوردار خواهند بود. از پیامبر اکرم سؤال شد: «از مردم چه کسانی سنگین ترین مصیبتها را بر دوش کشیده اند؟» آن حضرت فرمود:

پیامبران، سپس صالحان; هر کسی به اندازه ایمانش. هر شخصی مطابق با دین خود مبتلا می شود. اگر دینش پایدار باشد، بر ابتلایش نیز به همین منوال افزوده می شود. اگر دینش سست و ضعیف باشد، ابتلایش آسانتر و کمتر است. ابتلاءات همچنان بر بندگان مؤمن وارد می شود و زمانی آنان را رها می سازد که در زمین از گناه پاک می شوند. (3)

فضایل اهل بیت علیهم السلام

هم در احادیث اهل سنت و هم در احادیث شیعه، رویدادی مهم از مقام و منزلت اهل بیت، انسانها، و ابعاد ارتباط معنوی آنان با پیامبر اکرم حکایت دارد. این رویداد، واقعه یا حدیث (کسا) است; که بنابر آن پیامبر ردایش را بر روی خود، فاطمه علیهاالسلام، علی علیه السلام و دو فرزند آنان حسن و حسین علیهماالسلام انداخت. این حدیث با تعابیر گوناگون به ما رسیده است که هر یک وجهی از فضایل اهل بیت پیامبر و محبت آن حضرت را به آن چهار تن باز نموده است. احمدبن حنبل روایتی را از ام سلمه، همسر پیامبر، نقل می کند با این مضمون که روزی آن حضرت به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«شوهر و دو فرزندت را نزد من بیاور». وقتی جملگی نزد پیامبر حاضر شدند، آن حضرت جزئی از کسا را بر روی آنان انداخت. سپس دستان خود را به طرف آسمان بالا برد و فرمود: «پروردگارا، اینان اهل بیت و خواص من اند! خداوند می خواهد پلیدی را از شما دور کند و چنان که باید پاکتان دارد.» ام سلمه می گوید: «سپس من سرم را داخل اتاق بردم و گفتم آیا من هم در میان شما هستم ای رسول خدا؟» پیامبر اکرم فرمود: «تو عاقبت به خیری ». (4)

بنابراین حدیث اهل بیت منحصر به پنج تن است: محمدصلی الله علیه وآله، علی علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام. ام سلمه، یکی از گرامی ترین همسران پیامبر، فاقد این مقام دانسته شده است. شرح این موضوع خواهد آمد، چنان که تقریبا در همه تعابیر گوناگون این حدیث به آن اشاره شده است.

در تعبیر بسیار جذاب دیگری از این حدیث، به استناد عبدالله بن جعفربن ابی طالب; چنین می خوانیم:

وقتی رسول خدا نزول رحمت را مشاهده کرد، فرمود: «فرا خوانید، فراخوانید!» صفیه پرسید: «چه کسی را فرا خوانیم ای رسول خدا؟» آن حضرت پاسخ داد» «اهل بیتم: علی، فاطمه، حسن و حسین را.» هنگامی که آنان را آوردند، کسایش را بر روی آنان کشید; سپس دستهایش را به سوی آسمان بالا برد و فرمود: «پروردگارا اینان اهل بیت من اند، پس بر محمدصلی الله علیه وآله و آل او درود فرست.» آنگاه خداوند این آیه را نازل کرد: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. (همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را چنان که باید پاک دارد). (5)

این تعبیر، مفهوم کسا و دلیل اهمیت آن را بیان می دارد. کسا نشانی از رحمت و عنایت الهی است که پیامبر خدا و خاندان مقدسش مشمول آنند. وانگهی، کسا منبع و ملجا تسلا و آرامش خاطر در برابر مصیبتها و حوادث ناگوار و شهادتهایی است که خاندان پیامبر پس از او ناگزیر به تحمل آنها بودند. صالحان نیز به همراه آن بزرگواران، از این منبع بی انتهای رحمت الهی، به هنگام سختی و دشواری، بهره می برند. بدین سان، کسا، پنج تن انسان مقدس را از سایر مؤمنان مستثنا می کند، و میان آنها و دیگر اعضای خاندان پیامبر تمایز قایل می شود.

واقعه کسا زمینه را برای نزول آیه تطهیر که در سطور بالا به ذکر آن پرداختیم، مهیا ساخت. پیش از آغاز منازعات فرقه ای، که موجب فروپاشی جامعه اسلامی شد، سنت معهود، در تفسیر این آیه اتفاق نظر داشت و آن را به پیامبر، دخترش فاطمه، شوهر و پسر عمویش، و حسنین علیهماالسلام نسبت می داد. (6)

باز تعبیر دیگری از این حدیث صریحا حکایت از آن دارد که خاندان پیامبر اکرم، تداوم خاندان سایر پیامبرانند. واتلة بن اصقع، که این حدیث به صورتهای گوناگون آن به او نسبت داده می شود، دعای زیر را از پیامبر اکرم روایت کرده است:

پروردگارا! برکت، رحمت، عنایت و درودت را بر محمدصلی الله علیه وآله و آل محمد فرو فرست، همچنان که بر ابراهیم و آل او فرو فرستادی. اینان (علی، فاطمه، حسن و حسین) از من هستند و من از آنان! پس برکت، رحمت، عنایت، و درودت را بر من و آنان نازل فرما. (7)

این دعا، همان است که همه روزه مسلمانان آن را بر زبان جاری می سازند: پروردگارا; بر محمد و آل او درود فرست، همچنان که بر ابراهیم و آل او درود فرستادی.

بدین ترتیب، خاندان پیامبر، از نظر همه مسلمانان، «خاندان نبوت و ماوای هر از چند گاه فرشتگان است.» سیوطی مفسر نامدار قرآن در تفسیر آیه تطهیر حدیثی منسوب به ام سلمه نقل می کند.

این آیه در خانه من نازل شد... در این هنگام هفت نفر در خانه حضور داشتند: جبرئیل، میکائیل، علی، فاطمه، حسن و حسین. من نزدیک به در خانه ایستاده بودم. سؤال کردم: «ای رسول خدا! آیا من هم از اهل این بیت هستم؟» آن حضرت پاسخ داد: «همانا تو عاقبت به خیری! اما یکی از همسران پیامبری (8)

صمیمیت میان پیامبر و خاندان مقدس او را، که پیوندی است فراتر از علایق خونی، در واقعه مباهله می توان دید. در همین واقعه بود که پیامبر اکرم مسیحیان نجران رابه معارضه طلبید. (9) در آیه مباهله، خداوند به پیامبر و مخالفانش فرمان می دهد که: فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین، (بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خود و شما خود...3/61). از نظر اکثر محدثان و مفسران قرآن، فرزندان پیامبر حسن و حسین علیهماالسلام اند، و مراد از زنان، فاطمه و مراد از خود، پیامبرصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام است. وقتی اهل نجران آنها را دیدند، به علو درجات آنها نزد خداوند پی بردند و با وحشت بسیار پیشنهاد مباهله را رد کردند، و راه آشتی برگزیدند.

این حدیث حکایت از آن دارد که پیامبر اکرم خصومت قومش نسبت به خاندانش پس از خویش را احساس کرده بود. نقل شده است که آن حضرت گاهی اظهار می داشت «هر کس که با شما بستیزد، من نیز با او می ستیزم، و هر که با شما صلح و آشتی کند، من نیز با او صلح و آشتی خواهم کرد.» این لحن تند آن حضرت در حدیثی از قول ابوبکر، صحابی معروف پیامبر و خلیفه اول، آمده است:

رسول خدا را دیدم خیمه ای برپا داشت و علی، فاطمه، حسن و حسین را در آن جای داد. سپس فرمود: ای مسلمانان! هر کس که با اهل این خیمه بستیزد من نیز با او ستیز کنم، و هر کس با اینان از در صلح و آشتی درآید، من نیز با او چنین کنم. من دوست دوستداران آنهایم. کسی که به آنان عشق ورزد یکی از نیاکان سعادتمند و دارای اصل و نسبی نیکو خواهد بود. (10)

خداوند در قرآن به مردم توصیه می کند که خاندان پیامبر اکرم را دوست بدارند: قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی، (بگو بر این رسالت مزدی از شما جز دوست داشتن خویشاوندان نمی خواهم). مفسران قرآن عموما اتفاق نظر دارند که مراد از «خویشاوندان » اهل بیت هستند. (11)

خاندان اهل بیت پیامبر برای صالحان همواره اسوه سخاوت و صبر در برابر سختیها و منبع سکون و آرامش به هنگام روی آوردن بلاها و مصیبتها بوده اند. آنان پس از چند روز نماز خواندن و روزه گرفتن برای بهبود حسن و حسین، جز ذره ای نان خشک و خرما که علی علیه السلام با رنج و زحمت بسیار برای نیازمندان فراهم آورده بود چیزی برای طعام نداشتند. در اخبار آمده است که شب نخست سائلی از راه رسید، شب دوم یتیمی و شب سوم اسیری. به هر یک قرص نان جو و قدری خرما، که فاطمه علیهاالسلام آنها را برای افطار مهیا کرده بود، دادند. آن گاه خداوند این آیه را نازل کرد: ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا، (و طعام را در حالی که خود دوستش می دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند). (12) اما، سرانجام خداوند غذایی از بهشت برای آنان فرو فرستاد تا دوستان خود را اطعام کنند.

اخبار نخستین از کشمکش میان پیامبر اکرم و امت او و میان امت او و اهل بیتش حکایت دارد. بیشتر متونی که این کشمکشها را نشان می دهند به احتمال قریب به یقین در دوره های بعد فراهم آمده اند، اما از عصر پیامبر و اصحاب او حکایت دارند. در این متون عشق به پیامبر نه تنها عملی صالح توصیه می شود، بلکه به صورت بازخواست و با لحنی تند و سرزنش آمیز ابراز می گردد. وانگهی، جزا و پاداش اخروی منوط است به عشق به آنان. (13) بدین ترتیب، در خبر آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

هر کس حیاتی چون حیات من و مرگی چون مرگ مرا آرزو می کند، و مشتاق است در بهشتی که پروردگارم برای او آماده کرده ماوا گزیند، باید علی علیه السلام و دوستدار علی را پس از من دوست بدارد. باید پس از من به ائمه اقتدا کند، چرا که آنان عترت من هستند، از طینت من آفریده شده اند، و علم و شعور به آنها ارزانی داشته شده است. وای بر کسانی که فضیلت آنها را انکار و پیوند مرا به آنان قطع کنند! باری، شفاعت من به آنان نخواهد رسید. (14)

در حدیثی دیگر، پیامبر به کسانی که فرزندانش را اکرام می دارند، نیازمندیهای آنان را برآورده می سازند و قلبا به آنان عشق می ورزند و این عشق خود را بر زبان نیز جاری می سازند، وعده شفاعت می دهد. (15)

پیش از این تاکید شد که اهل بیت در درجات عالی و عنایات الهی، و البته نه در مقام نبوت، با پیامبران پیشین و اخلاف آنان شریک اند. افزون بر این، آنان در موهبت شفاعت هم با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برابرند. به این موضوع در سیره انبیا و ائمه، که در احادیث شیعه و در احادیث اهل سنت، هر دو، تصریح شده است. چنین نمونه مشترکی کافی است تا عشق و محبت نسبت به پیامبر و خاندان او را در هر دو مذهب باز نماید.

قرآن کریم به ما خبر می دهد که آدم کلماتی از خداوند اخذ کرد که رحمت و عنایت پروردگار شامل حالش شد: فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم. (آدم از پروردگارش کلمه ای چند فرا گرفت. پس خدا توبه او بپذیرفت، زیرا او توبه پذیر و مهربان است، 2/37). سیوطی نقل می کند که ابن عباس، محدث و مفسر نامدار قرآن، از پیامبر درباره کلماتی که آدم فراگرفت پرسید. پیامبر اکرم پاسخ داد: «آدم رب خویش را فرا خواند و گفت: «پروردگارا، به حق محمدصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام، توبه مرا بپذیر»، آنگاه خداوند توبه او را پذیرفت ». (16) در تعبیر بسیار شورانگیز دیگری از این روایت، کلمات به منزله تنها وسیله ای که خداوند بدان وسیله توبه آدم را می پذیرد و از گناهان او درمی گذرد، به او آموخته می شود. در خبر آمده است که علی علیه السلام نظر پیامبر را در مورد آیه مزبور جویا شد. آن حضرت پاسخ داد که وقتی آدم و همسرش از بهشت رانده شدند، آدم به سبب گناهی که مرتکب شده بود، صد سال با صدای بلند گریست، تا این که جبرئیل از طرف خداوند نازل شد و به او گفت:

ای آدم، آیا من با دست خود تو را نیافریدم؟ آیا من از روح خود بر تو ندمیدم؟ آیا من به فرشتگان فرمان ندادم بر تو سجده کنند؟ آیا من بنده ام حوا را برای تو نفرستادم؟ آدم پاسخ داد: «آری، چنین کردی ». جبرئیل پرسید: «پس چرا می گریی؟» آدم پاسخ داد: «چگونه نگریم در حالی که از قرب درگاه خداوند رحمان رانده شدم.» آن گاه فرشته گفت: «باید خالصانه با این کلمات دعا کنی، تا خداوند توبه ات را بپذیرد و از گناهانت درگذرد. بگو: پروردگارا، به حق محمدصلی الله علیه وآله و اهل بیت محمد از تو استمداد می جویم، خدایی جز تو نیست. مرتکب گناه شدم و به خود ستم کردم. توبه ام را بپذیر، چرا که تو بخشنده و توبه پذیری ». (17)

حسن علیه السلام و حسین علیه السلام

حکایتهای بسیاری در احادیث اسلامی ثبت شده است که از رافت و محبت پیامبر نسبت به حسن و حسین حکایت دارد. آنان در مدینه زاده شدند و در دوران کودکی محضر پیامبر را درک کردند. بدین ترتیب، نخستین روزگار زندگی این دو امام با عشق و صمیمیت جدی مهربان همراه است. از طرف دیگر حکایتهای مضبوط در مورد این خاندان، بوضوح از کشمکشهای سیاسی و اعتقادی در میان امت اسلام سخن می گوید; کشمشکهایی که اساسا دامنگیر حسن و حسین علیهماالسلام می شد. یکی از این حکایتها را در سطور زیر نقل می کنیم.

آمده است که روزی حسن و حسین علیهماالسلام ناپدید شدند. مادرشان فاطمه علیهاالسلام با اضطراب فراوان خود را به پیامبر رساند. جبرئیل نازل شد و به آن حضرت خبر داد که این دو جوان در آشیانه حیوانی در فاصله ای دور از خانه خود آرمیده اند. جبرئیل به خانواده مضطرب او اطمینان داد که خداوند فرشته ای را بر آنها گمارده است تا از آنان محافظت کند. وقتی پیامبر به آن جا عزیمت فرمود دید که فرشته دو بال خود را گسترده است، یکی را بر زیر آنان و دیگری را همچون پوششی بر روی آنان. آن حضرت بر بالین آن دو بنشست و بوسه ای بر لبانشان نهاد تا از خواب بیدار شدند. سپس آنان را بر دوش نهاد و با خود به خانه برد. جمع کثیری از مسلمانان پیامبر خدا و دو نواده اش را تا مسجد همراهی کردند. آن گاه رسول خدا خطاب به جمعیت فرمود: «ای مسلمانان، آیا شما را از کسانی که بهترین پدربزرگ و مادربزرگ را دارند آگاه کنم؟ پاسخ دادند: «آری، ای رسول خدا.» فرمود: «آنان حسن و حسین هستند. پدربزرگ آنها رسول خدا، خاتم پیامبران، و مادربزرگ آنها خدیجه، دختر خویلد، بانوی زنان بهشتی است.» سپس رسول خدا اظهار داشت که حسن و حسین بهترین عمه و عمو را دارند: جعفر و ام هانی، فرزند و دختر ابوطالب. دایی و عمه آنان نیز بهترین عمه ها و دایی ها به شمار می آیند: قاسم، فرزند پیامبر خدا، و زینب، دختر رسول خدا. سپس رسول خدا فرمود: «پروردگارا، تو می دانی که حسن و حسین، عمه و عموهای آنان و کسانی که به آنان عشق می ورزند، جملگی در بهشت ماوا خواهند گزید، اما آنان که با ایشان دشمنی می ورزند به آتش دوزخ افکنده خواهند شد (18)

ابوهریره، راوی مشهور حدیث، نقل می کند که وقتی رسول خدا به نماز می ایستاد، به محضی که به سجود می رفت حسن و حسین بر پشت او می جستند، هنگامی که سر از سجود برمی داشت، آنان را به آرامی از خود دور می کرد و در کنار خویش قرارشان می داد.

شبی، پس از اقامه نماز، ابوهریره خواست آن دو را با خود ببرد، اما پیامبر اکرم از رفتن آنها با او ناخرسند بود. دیری نگذشت که نوری در آسمان درخشید و آن دو در میان آن نور به راه افتادند تا به خانه رسیدند. (19)

اولیای خدا، همانند انبیای خدا، از موهبت اعجاز برخوردارند; اما نمی توان این موهبت را به معنای دقیق کلمه معجزه خواند، بلکه باید گفت که آن کرامت است. درخشیدن نور در آن شب نیز کرامتی بود که بدان وسیله پیامبر اکرم خواست تا امت خود را از مقام و منزلت خاصی که خداوند به آنان عطا کرده است آگاه سازد.

وحدتی بین پیامبر و اهل بیت او وجود دارد. این وحدت نه تنها در خون، که در جان نیز هست. واقعه کسا نمودار این وحدت است. بدین ترتیب، این وحدت چنان که سخن پیامبر بدان اشارت دارد، وحدت در عشق نیز هست. آن حضرت فرمود: «هر کس حسن و حسین را دوست بدارد، من نیز او را دوست می دارم، و هر که را من دوست بدارم، خداوند دوستش می دارد، و هر که را خداوند دوست بدارد، به سعادت خواهد رسید.» به همین سان، هر که حسن و حسین را دشمن بدارد به آتش دوزخ افکنده خواهد شد، زیرا هم خداوند از او نفرت دارد و هم رسولش. و «مجازاتی سخت در انتظار او خواهد بود». (20)

در کتابها و منابعی که در باب سیره ائمه و اولیا سخن گفته اند، اتحاد و صمیمیت میان پیامبر و دو نواده اش تا بدانجا تعمیم داده می شود که فرشتگان بهشتی نیز در آن شریک می شوند. بدین سان، حذیفه، راوی و صحابی معروف نقل می کند که پیامبر اکرم فرمود: «فرشته ای در این جا حضور دارد که پیش از امشب هرگز بر زمین فرود نیامده است. او از رب خود رخصت یافته تا فرود آید و بر من درود فرستد، و مرا خبر دهد که فاطمه کدبانوی زنان بهشتی است، و حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت اند». (21)

بی تردید مقام خاص امام حسین در دین اسلام و اعتقادات مسلمانان تا حد زیادی معلول آن بوده است که آن حضرت از اهل و مال و جان خود در راه خداوند درمی گذرد. شهادت امام حسین، شهامت، پایمردی، شرافت و ایمان حقیقی او به هنگام مواجه شدن با بحرانها و آشفتگیها، الهام بخش کلیه مسلمانان بوده است. بهترین اشعار در همه زبانهای ممالک اسلام با الهام از حسین سروده شده است. حتی شاعران غیر مسلمان شجاعت و فضیلت بسیار او را ستوده اند. اما، افزون بر اینها، شهادت حسین به مسلمانان در برابر سختیها، ستمها، آزارها و شکنجه ها، نیرو و قوت قلب داده است. او در کنار زنان و مردان ستمدیده و در برابر حاکمان ستمگر به پا خاست، بدکاران را سرزنش کرد و ستمدیدگان را برانگیخت تا در راه مبارزه برای رسیدن به آزادی و شرافت پایداری کنند. رویاروی شدن زیدبن ارقم، صحابی مکرم پیامبر، با عبیدالله بن زیاد، شاهدی است زنده از نبرد میان حاکمیتی نامشروع و قدرتی برحق. وقتی سر بریده حسین را نزد ابن زیاد بردند، وی عصای خود را بر لبها و دندانهای آن حضرت نهاد و فشرد.

زید زبان به اعتراض گشود: «عصایت را دور کن! سوگند به خداوند که رسول خدا را می دیدم بر این لبان بوسه می زد.» این سخنان را بگفت و بگریست. سپس ابن زیاد او را مورد ملامت قرار داد و گفت: «خداوند اشک از چشمانت جاری سازد! اگر پیر و فرتوت نبودی سرت را از تن جدا می کردم.» آن گاه زید از آن جا دور شد در حالی که فریاد می کشید: «ای مردم، از این پس شما برده اید. چرا که فرزند فاطمه علیهاالسلام را کشتید و پسر مرجانه بر شما چیره شد. به خدا سوگند که او بهترین شما را خواهد کشت و شریرترین شما را به بردگی خواهد گرفت. نابود باد کسی که به ذلت و رسوایی تن در دهدسپس زید گفت: «ابن زیاد، سخن دیگری با تو دارم که حتی بیش از این برافروخته ات خواهد کرد. رسول خدا را دیدم حسن را بر زانوی چپ و حسین را بر زانوی راست خود نشاند و فرمود: «پروردگارا! حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و صالح ترین پیروان دینم را به تو می سپارم. ای ابن زیاد! با امانت رسول خدا چگونه رفتار کردی؟». (22)

برطبق قرآن کریم، حکمت الهی را در نظام طبیعت، فرد انسانی و جامعه اش بهتر می توان دید. متون اسلامی تاثیر شگرف شهادت حسین را حتی بر طبیعت ثبت کرده اند. بدین سان، بیهقی محدث نامی نقل می کند که وقتی حسین بن علی به شهادت رسید، ماه چنان خسوف کرد که ستارگان در نیمه شب پدیدار شدند. وحشت وجود مردم را فراگرفت و گمان بردند رستاخیز سر رسیده است... (23)

سیل سرشک مؤمنان که در مصیبت حسین، دوستان و دلبندان او شریک اند، خاطره شهادت آن امام را زنده و جاوید نگاه داشته است. بار دیگر این حدیث اندوهی را که صالحان در مصیبت او ابراز داشته اند، به نظام هستی سرایت می دهد. بدین ترتیب، سیوطی در شرح آیه ای که رافت خداوند را نسبت به یحیی فرزند زکریا وصف می کند، خبر می دهد که: «آسمانها بر مرگ هیچ کس جز یحیی فرزند زکریا و حسین بن علی نگریستند. سرخ فامی آسمان (به هنگام شفق) نشانی از گریه های اوست (24)

نتیجه

گفتیم که وحدتی وجودی و فراگیر میان پیامبر و دخترش فاطمه، علی و دو فرزندش حسن و حسین وجود دارد، به گونه ای که بحث در باب یکی از آنان را بدون دیگری غیر ممکن می سازد. بدین سان، ما سراسر این گفتار را به حسین در این اتحاد وجودی اختصاص دادیم. باید افزود که حسین در قلب جد بزرگوارش، پیامبر اکرم، جای خاصی داشت. و تنها در حق او بود که فرمود: «حسین از من است و من از اویم. خداوندا هر که حسین را دوست می دارد او را نیز دوست بدار». (25) هنگامی که سوره کوثر نازل شد، پیامبر اکرم این التفات خاص خویش را برای صحابی نزدیکش انس بن مالک، که حدیث مزبور به استناد همو نقل شده است، ابراز داشت. انس بن مالک پرسید: «کوثر چیست؟» آن حضرت پاسخ داد: «کوثر حوضی است در بهشت، اما کسانی که پیمان مرا نقض یا اهل بیت مرا هلاک کنند، مجاز به نوشیدن از آن نیستند (26)

کوتاه سخن آن که، در احادیث شیعه پیوسته بر فضیلت بسیاری که مؤمنان در زیارت حرم امام حسین و شهیدان رکابش کسب می کنند، تاکید شده است. احادیث اهل سنت نیز به فضیلت فراوان این عمل صالح اشاره کرده اند. (27) زیارت حرم این امام شهید در همه احادیث اسلامی اهمیت خاص یافته است، زیرا امام و یاران شهیدش الگوهای جهاد در راه خدا به شمار آمده اند. نقل شده است که علی بن ابی طالب پس از جنگ صفین از سرزمین کربلا گذشت. مشتی خاک از آن برداشت و بانک برآورد: «آه، آه... مردانی در این مکان به خون خواهند غلتید و بدون حساب وارد بهشت خواهند شد!». (28)

اتحاد معنوی اهل بیت، که در حدیث کسا تجلی یافته است، خود نشانی است از اتحاد تمامی مسلمانان. به سبب همین اتحاد در دین و تسلیم در برابر خداوند است که حسین جان خود را فدا می کند. او با رد خلافت اموی، اسلام سکوت را نپذیرفت، و از آن روی که خفت و خواری، بدکاری و انحراف از آرمانهای رهبری اسلام را، به گونه ای که در شخصیت رسول اکرم و امیرمؤمنان علی علیه السلام تجسم یافته بود، مردود می دانست، برای همیشه میان خلیفه حقیقی رسول خدا و سلاطین روزگار خود تفاوت قایل شد. افزون بر این، امام حسین و شهیدان رکابش معامله خداوند را با مؤمنان در دادن جان و مال خود به ازای سعادت ابدی در بهشت پذیرفتند. (29) این دعوت الهی به مبارزه امروز نیز مانند چهارده قرن پیش در جامعه اسلامی زنده و مطرح است. و هنوز هم ما را به «آن بهشتی فرامی خواند که پهنایش به قدر همه آسمانها و زمین است و برای پرهیزکاران مهیا شده است ». (30)

پی نوشتها و مآخذ

×- این مقاله به مناسبت ولادت امام حسین علیه السلام در کنفرانس 1984 لندن قرائت شده است.

1- 2/127،3/96.

2-3/33.

3- مسند ابن حنبل، در M. Ayoub, Redemptive Suffering in Islam (The Hague 1978), P. 25-6.

4- احمدبن حنبل، مسند (قاهره،1313)، ج 4، ص 323.

5- ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابوری، مستدرک الصحیحین، (حیدرآباد، دکن، 1324)، ج 3، ص 147. نیز بنگرید به قرآن کریم 33/33.

6- محض نمونه، رجوع کنید به شرح این آیه در تفسیر زمخشری و طبری.

7- علاءالدین علی متقی بن حسام الدین هندی، کنزالعمال (حیدرآباد، دکن، 1312)، ص 217.

8- رک: شرح سیوطی،33/33، الدر المنثور.

9- رک:3/61. نیز، ر.ک: محمدبن عیسی ترمذی، صحیح ترمذی (قاهره، 1920)، ج 2، ص 300، و ابن حنبل، ج 1، ص 185.

10- ابوجعفر احمد محب طبری، الریاض الناظرة (قاهره، بدون تاریخ)، ج 2، ص 199. بنگرید به تعابیر دیگر این حدیث در فضائل الخمسة فی صحاح السته، مرتضی حسینی فیروزآبادی، (نجف، 1384)، ص 252.

11- برای اطلاع از تفسیر این آیه، بنگرید به زمخشری، طبری، و سیوطی.

12-76/8.

13- تفصیل آن در م. ایوب Redemptive Suffering in Islam ، ص 5-43 آمده است.

14- ابونعیم، احمدبن عبدالله اصبهانی، حلیة الاولیاء (قاهره، 1351)، ج 1، ص 86.

15- متقی هندی، ج 8، ص 151، و ج 4، ص 217. نیز بنگرید به ابن حجر عسقلانی، الصواعق المحرقة (قاهره، 1312)، ص 150.

16- بنگرید به تفسیر آیه 37، سوره 2 در سیوطی.

17- متقی هندی، ج 1، ص 234.

18- فیروزآبادی، ج 3، ص 187.

19- ابن حنبل، ج 2، ص 513; متقی هندی، ج 7، ص 109.

20- متقی هندی، ص 221.

21- ترمذی، ج 2، ص 307.

22- ابن حجر، ص 118.

23- ابوبکر احمدبن حسین بن علی بیهقی، السنن الکبری (حیدرآباد، 1344)، ج 3، ص 337.

24- تفسیر سوره 19، آیه 13 در سیوطی.

25- ترمذی، ج 2، ص 306.

26- بنگرید به تفسیر سوره 108 سیوطی.

27- محب الدین احمدبن عبدالله طبری، ذخائر العقبی (بدون ذکر محل چاپ،1356)، ص 151.

28- شهاب الدین احمدبن حجر هیثمی عسقلانی، تذهیب التذهیب، (حیدرآباد، دکن، 1325)، ج 2، ص 348.

29-9/111.

30-3/133.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان