رشد مناسبات اقتصادی و اجتماعی در زمان سامانیان

سامانیان، آخرین سلسله ایرانی بودند که بر ایران حکومت کردند. آنان به عنوان یک نظام قدرتمند توانستند یکپارچگی و وحدت ملی و فرهنگی خاصی در بین ایرانیان به وجود آورند

دانشکده ادبیات همدان

رشد مناسبات اقتصادی و اجتماعی در زمان سامانیان

سامانیان، آخرین سلسله ایرانی بودند که بر ایران حکومت کردند. آنان به عنوان یک نظام قدرتمند توانستند یکپارچگی و وحدت ملی و فرهنگی خاصی در بین ایرانیان به وجود آورند. می توان گفت که اگر سلسله سامانیان پس از قیامهای ملی و فرهنگی چندی که پیش از آنها صورت گرفته بود، بر سر کار نمی آمد، آن تلاشها و مجاهدتها ناقص می ماند. در این جا از سلسله ای سخن گفته می شود که قوم ایرانی، هویت خود را وامدار آنهاست زیرا زبان فارسی که یکی از محکمترین رشته های ارتباط ملی و فرهنگی ایرانیان بوده است، در دوره آنان طلوع کرد. سه شاخه بزرگ از درخت تناور سامانیان رویید و بالید: یکی زبان فارسی، دیگر شعر فارسی و سوم دانش و معرفت بشری به وسیله بزرگانی همچون شیخ الرئیس ابو علی سینا.

درباره خدمات گوناگونی که سامانیان به فرهنگ و تمدن ایرانی کردند، سخن بسیار می توان گفت ولی ما بر آن نیستیم تا تمام آن جهات را مورد بحث قرار دهیم زیرا مجال آن همه نیست. پس می کوشیم تنها درباره مناسبات اقتصادی و اجتماعی آن دوره، سخنی کوتاه عرضه داریم.

منطقه فرارود (ماوراء النهر) به سبب وجود طبیعت مساعد و معادن غنی از دیگر مناطق ایران، ممتاز بود. ابن حوقل، جهانگرد مسلمان و مؤلف کتاب صورة الارض که در قرن چهارم هجری منطقه فرارود را دیده است، می نویسد: «بخشش مردم ماوراء النهر چنان است که گویی همه، افراد یک خانواده اند و کسی که به خانه دیگری وارد می شود، گویی که به خانه خود در می آید. بسیار مهمان نوازند و از مهمانی که شبانه بدانان وارد شود، ناخرسند نیستند. در ماوراء النهر، هر مالک توانگری می کوشد که قصر بزرگی برای خود بسازد و مهمانسرایی بزرگ ترتیب دهد. رونق زندگی مردم چنان است که هنگامی که مهمانی به ناحیه ای وارد شود، مردم آن جا در پذیرایی از وی بر یکدیگر پیشی می جویند. در (سعد) آثار خانه ای را دیدم که می گفتند آنجا اقامتگاه و مهمانسرا بود و در آن خانه بیش از (صد سال) باز بوده و به روی هیچ مهمانی بسته نمی شد. (1)

قدرت و توانایی اقتصادی مردم ناحیه (طوایس) که در اطراف بخارا واقع شده بود، چندان بود که مردم آن منطقه هر یک در منزل خویش به رسم تجمل چند طاووس نگهداری می کردند و برای همین، نام اصلی شهر را که (ارقود) بود به (طوایس) بدل کردند یعنی (منطقه طاووسها). ابوبکر نرشخی که این سند را ذکر کرده است، تصریح می کند که در همین منطقه طوایس در سال، چند نوبت بازار برگزار می شد و قریب (ده هزار) بازرگان به مبادله کالا می پرداختند و مردم ناحیه به سبب رونق اقتصادی جملگی توانگر بودند. (2)

صنایع بافندگی در بخارا چندان پیشرفته و با رونق بود که (شادروان) و منسوجات دیگری که در آن جا بافته می شد، خواهان بسیار داشت و همه ساله، نماینده ای از سوی خلیفه بغداد می آمد و مقداری از آنها را به عوض خراج می برد. این محصولات نفیس تا شام، مصر و روم نیز می رفت، (3) و به خاطر همین ویژگی، اعراب، شهر بخارا را مدینة التجار می گفتند. (4)

یکی از جهانگردانی که در دوره نصربن احمد سامانی به منطقه فرارود سفر کرد، ابن فضلان است. وی تصریح می کند که چند نوع پول در آن جا رواج داشت که همگی دارای ارزش و اعتبار بودند. به طور مثال، یکی از آنها درهمی بوده است به نام غطریفی که برای مهریه زنان تعیین می شد. (5)

زندنه که یکی از نواحی اطراف بخارا بود، به بافتن نوعی پارچه، معروف به نام زندنیجی، شهرت داشت. کارگاههای منطقه در بافتن این پارچه چنان ذوق و سلیقه به کار می بردند که این محصول به خارج از ایران حتی عراق و هندوستان نیز برده می شد. پادشاهان هم خواستار این پارچه بودند و این پارچه و از نظر قیمت با (دیبا) برابری می کرد. (6)

به اشاره نرشخی تنها از بخارا و نواحی اطراف آن در سال، یک میلیون و صد و شصت هزار درهم خراج برای سلطان فراهم می آمد. (7) سامانیان با آن که در اخذ مالیات، عدالت و انصاف را رعایت می کردند، اما به سبب رونق اقتصادی و رفاه اجتماعی در حالت عادی از سراسر مملکت، چهل میلیون درهم جمع آوری می گشت که در سال، دو نوبت و هر بار، بیست میلیون گرفته می شد. (8)

در اکتشافاتی که اخیرا در ناحیه اسکاندیناوی و لهستان صورت گرفته است، سکه های نقره ای مربوط به سامانیان به دست آمده است. (9) این سند، نشانگر حجم زیاد مبادله کالا از فرارود به اروپای شرقی است.

ثعالبی در یتیمة الدهر می نویسد که بخارا در دوره سامانیان، مجمع عظمت و کعبه کشور و محل اجتماع مردان روزگار بود. (10)

در زمینه رشد مناسبات اجتماعی که در تواریخ و اسناد مربوط به عهد سامانیان به نحو بارزی به چشم می خورد، باید گفت که اصولا روابط اجتماعی در آسیای مرکزی از پیش از اسلام به گونه ای بود که نسبت به عقاید و پسندهای مختلف نوعی روحیه گذشت و تساهل وجود داشته است و هیچ انگاره و عقیده ای نمی کوشید که خود را به عنوان عقیده اجتماعی غالب و برتر بر دیگر روابط اجتماعی بقبولاند. به نظر می رسد که چنین خصوصیتی در روابط اجتماعی دوره سامانیان بی تاثیر نبوده است.

ابوعبدا... محمد خوارزمی که در زمان سامانیان کتاب مفاتیح العلوم را نوشته است، از وجود عقاید و فرقه هایی ما را آگاه می سازد که در شمار فرق غیر اسلامی بودند نظیر مانویه و زنادقه و مزدکیه و به آفریدیه و هرابذه (هیربدان) خبر می دهد که جملگی از شاخه های مسلک زردشتی بودند. (11) پیروان این فرقه ها با اقشار دیگر اجتماع، روابط مسالمت آمیز و حسنه ای داشتند. ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه ذکر می کند که این فرقه ها، آیین ها و مناسک عقیدتی خود را با فراغت و کمال آزادی به جا می آوردند. (12) مؤلف ناشناخته حدود العالم نیز از وجود فرق غیر اسلامی نظیر گبرکان، زردشتیان و مانویان در عهد سامانیان خبر می دهد که در سایه حکومت آنان با امن و فراغ، عقاید خویش را در جامعه حفظ کرده بودند. وی می نویسد: «در مناطقی همچون پرکدر از نواحی خراسان و رختجب از دهات و خان، گبرکان زندگی می کردند و شهر سمرقند، ساکنانی مانوی داشته است که آنان را نغوشاک می گفتند (13)

تحمل شنیدن سخنان مخالف که جزو سجایای اخلاقی و اجتماعی پادشاهان سامانی بوده، بدون تردید از عوامل اصلی رشد صراحت بیان در نزد دانشوران و گویندگان آن عصر بوده است. بر اثر تساهل و گذشت از طرف سامانیان، جوی از امنیت اجتماعی به وجود آمده بود که هر صاحب عقیده ای می توانست مکنونات قلبی خود را درباره هر کسی حتی بزرگان کشور نیز بر زبان آورد و به این ترتیب، نوعی دموکراسی نسبی در جامعه سامانی وجود داشت. آورده اند که وقتی ابوطیب طاهری، نصربن احمد سامانی را هجو کرد و امیر از آن خبر یافت، چنان بزرگوارانه با او برخورد نمود که ابوطیب، شرمسار از پیش او در آمد و دیگر از هجو کردن توبه کرد (14) . ثعالبی نیز هجوگویی ابوطیب طاهری را درباره بزرگان حکومت سامانی تایید می کند و می نویسد: «وی آشکارا زوال حکومت آنان را آرزو می کرد و همواره زبانش به هجو و مذمت وزرای سامانیان و ارکان دولت آنان گشوده بود. (15) امرای سامانی می کوشیدند ا زخود محوری و استبداد عقیده فاصله بگیرند و در تصمیم گیری های حکومتی از تجربیات دیگر کشورها نیز بهره مند می شدند. به روایت گردیزی در زین الاخبار، ابوعبدا... جیهانی دستور داد تا برای تعیین رسم و راه درست برای دربار و اداره مملکت، رسمهای تمام دربارهای جهان آن روز را بدون تعصب گرد آوری کردند تا از میان قوانین آن ممالک، قوانینی را که مترقی و انسانی باشد، استخراج کنند و سپس دستور داد تا همه اهل درگاه و دیوان، آنها را به اجرا بگذارند (16) .

در سایه تساهل اجتماعی که سامانیان به وجود آورده بودند، اسلام در سراسر خاور نزدیک از جمله فرارود، وحدتی به وجود آورد که از دوره های هخامنشیان به بعد از آن برخوردار نشده بود. بزرگان حکومت سامانی نیز در قیاس با ادوار بعد، از آزادی رفتار اجتماعی برخوردار بودند. وزیر بزرگی همچون جیهانی به عقیده برخی، گرایشهای مانوی داشته است. (17)

درباره سجستانی که در زمره فقهای نامدار قرن چهارم محسوب می شد، مشهور بود که درباره، قرمطیان، کتابی نوشته و به مصعبی وزیر اهدا کرده است. روابط صمیمانه اجتماعی که امرای بزرگ سامانی همچون امیر اسماعیل با مردم برقرار کرده بودند، به آنان جرات می داد که در برابر خواست و نظر امیر مصرانه از نظر خویش دفاع کنند و بر سر فکر و عقیده خود باشند. به روایت نرشخی، وقتی امیر اسماعیل سامانی به مردم پیشنهاد کرد که بیست هزار درهم به آنان کمک خواهد کرد، به همراه چوب و دیگر مصالح، تا کاخ باستانی منطقه خود را به مسجد بدل کنند، مردم حاضر نشدند که چنین کاری کنند و گفتند: «مسجد جامع در دیه ما راست نیاید و روا نباشد (18) » و امیر اسماعیل برای احترام آزادی و نظر مردم به زور متوسل نشد. روابط اجتماعی مبتنی بر تحمل متقابل در دوره سامانیان حتی غیر مسلمانان مناطق خارج از قلمرو آنان را نیز به همزیستی مسالمت آمیز در کنار آنان امیدوار می ساخت. ابن حوقل، خود، گروهی از مسیحیان عراق را دیده بود که حوالی سمرقند کوچیده بودند و برای سهولت زندگی آنان از طرف حکومت موقوفاتی نیز در نظر گرفته بودند تا زندگی بی دغدغه ای داشته باشند. (19) رفتار آزادمنش و متساهل سامانیان با مردم جامعه، باعث رضامندی آنان شده و این خاطره بعدها نیز در ذهن و اندیشه مردم منطقه باقی مانده بود. آنان پس از افول ستاره دولت سامانی نیز به سبب علاقه مندی به آن سلسله، حدود یک قرن و نیم بعد دوست داشتند درباره سامانیان اطلاعات بیشتری به دست آورند، لذا آن گونه که از مقدمه تاریخ بخارا استنباط می شود، از ابونصر قباوی خواستند که تاریخ بخارا، تالیف نرشخی را برای ایشان به فارسی ترجمه کند تا به آسانی بتوانند از محتوای آن مطلع شوند (20) و سامانیان را بهتر بشناسند.

معمولا هر کس که بر عده ای از مردم فرمانروایی داشته باشد، به طور طبیعی احساس می کند که چیزی به او اضافه شده است. فرمانروایی اصولا یعنی زیستن در ارتفاع. فرمانروا در آن جا، هوایی دیگر استنشاق می کند و دورنماها را طور دیگری می بیند. گرایش به قدرت، انگیزه بسیاری از اقدامات پادشاهان گذشته بوده است. به قول برتراندراسل، محرک خشایارشاه هنگامی - که با کشتیهایش عازم جنگ با یونانیها گردید - فقدان خوراک و پوشاک و یا محرومیتهای جنسی نبوده است. آنچه وی را به چنین کاری وا داشت، قدرت دوستی (21) بود. جان استوارت میل، معقتد است که تمایل آدمی بر این است که قدرت خود را بر دیگران تحمیل کند. این تمایل چنان شدید است که تنها فقدان قدرت می تواند از آن جلوگیری کند، و چون قدرت و توانایی آدمی روز به روز افزونی می گیرد، باید موانع بیشتری در برابر آن ایجاد گردد. (22)

صرف سنتی عملی کردن یک حکومت نمی تواند حجت باشد گاه مبارزه با یک سنت نا پسندیده نیاز به مهارتهای سیاسی دارد که البته توسل به زور صلاح نیست.

روابط اجتماعی صمیمانه ای که امیر اسماعیل سامانی با رعیت برقرار کرده بود، حکایت از آن دارد که بین مردم و امیر، فاصله چندانی در میان نبود.

این امیر روشن ضمیر، منطقه مصفای جوی مولیان را از حسن بن محمد که از سرهنگان بود، خرید و به خدمتکاران بخشید «و پیوسته او را از جهت موالیان خویش، دل مشغولی بودی (23) ». سلوک امرای سامانی با رعیت، چنان بود که آنان را به خدمت صادقانه به حکومت تشویق می کرد. ابن حوقل، صراحتا می نویسد: «عیوبی که سایر لشکریان در دیگر کشورهای اسلامی دارند، در سپاه سامانیان وجود ندارد. سپاهیان سامانی هیچگاه به لشکر دیگری نمی پیوندند زیرا امری سامانی به سبب حسن سیاست بر آنان ریاست معنوی دارند (24)

وی همچنین درباره مردمی بودن و انسان دوستی امیر منصور بن نوح سامانی می نویسد: «وی با آن که تنی ناتوان و بنیه ای ضعیف داشت، در رسیدگی به امور رعیت بسیار جدیت می کرد و نیت او با خدا، خالص و آیینش پسندیده بود (25)

امیر اسماعیل برای پاسداری از آزادی نظر و برداشتن موانع کار، به طور مستقیم و بدون واسطه به حرفهای رعیت گوش می داد و چنین رسم مقدسی را حتی در سرمای سخت زمستان نیز ترک نمی گفت.

خواجه نظام الملک توسی در سیاست نامه می نویسد که «اسماعیل بن احمد سامانی را عادت چنان بود که آن روز که سرما سخت بودی و برف بیشتر آمدی، بنشستی و به میدان آمدی و تا نماز پیشین (ظهر) بر پشت اسب سوار بودی و گفتی: باشد که متظلمی به درگاه درآید و حاجتی دارد و او را نفقاتی و مسکنی نبود و چون به عذر برف و سرما ما را نبیند، ما را رسیدن بروی دشوار گردد. و چون بداند که ما این جا ایستاده ایم، بیاید و کار خویش بگزارد و به سلامت برود (26) مهناج سراج در طبقات ناصری و امام محمد غزالی در نصیحة الملوک نیز از انسان دوستی امیر اسماعیل سخن گفته اند (27) .

بدون شک اگر حکومت سامانیان چنین آزادمنش و نرمخو نبود، عقاید و آرای گوناگون در زمینه دین و مذهب، رشد نمی کرد و رنسانسی که در این دوران به وجود آمد، تحقق نمی یافت. زیرا ترقی و تعالی کشور به مقدار زیادی نیازمند به اغماض و سعه صدری است که باید در حاکمان وجود داشته باشد، و در سایه چنین گذشت و اغماضی بود که تقریب افکار و داد و ستد فکری امکان پذیر گشت.

در این مجال، بد نیست از رابطه امیر و وزیر در دوره سامانی که در حقیقت زیربنای مناسبات اجتماعی آن دوره بوده است، سخنی گفته شود. در طی قرنهای نخستین اسلامی، مقام وزارت به دو صورت به افراد واگذار می شد: یا به صورت تنفیذی و یا به صورت تفویضی اختیارات وزیر تنفیذی از وزیر تفویضی کمتر بود. وزیر تنفیذی، تنها مجری اوامر سلطان بود و در تصمیم گیری از خود اختیاری نداشت. و اما در دوره سامانیان، بیشتر، وزارت از نوع تفویضی رایج بود. بدین صورت که پادشاه، وزیر را برمی گزید و حدود اختیارات او را مشخص می ساخت و آنگاه وزیر در پای قرارداد، وفاداری خویش را به صورت مکتوب ثبت می کرد و از آن پس وی می توانست با مشورت سلطان و یا به انتخاب خویش، چند نفر را به عنوان همکار بپذیرد.

وزارت در عهد سامانیان، مهمترین نهاد و ارگان سیاسی و در راس دستگاه اداری بود که سر رشته امور کشوری بدان ختم می شد. سایر سازمانها و رؤسای آنها، تابع این ارگان بودند. مقام وزارت در تحکیم مبانی حکومت سامانیان چندان اهمیت داشته است که بعضی محققان، یکی از علل سقوط سامانیان را تغییر مداوم وزرا در اواخر سلطنت آنان و خارج شدن سر رشته کارها از دست وزیر می دانند که در نهایت به میدان داری نظامیان و سقوط آن سلسله شکوهمند (28) منجر شد.

وزرا در حقیقت در شمار اصلی ترین عوامل اجتماعی در جریان امور بودند; مثلا در عهد حکومت نوح سامانی چون وزرات به دست فقیه ابوالفضل محمدبن احمد افتاده بود و وی اغلب اوقات به عبادت و تهجد مشغول بود، لذا آثار ضعف و فتور در کشور هویدا گشت و بر عکس در عهد وزارت جیهانی وبلعمی توفیقات چشمگیری نصیب کشور گردید. جیهانی (شیخ العمید) چنان آداب پادشاهی را به نصربن احمد آموخته بود که به قول ابن فضلان هنگامی که وی به حضور امیر نصربن احمد رسید، امیر چنان که تشریفات دربار اقتضا می کرد، با وی احوالپرسی و از وی پذیرایی کرد و رفتار امیرنصر باعث تحسین این جهانگرد مسلمان گشت. مردم بخارا به پاس خدماتی که بلعمی به کشور کرده بود، یکی از دروازه های شهر بخارا را به نام دروازه بلعمی (29) نامیده بودند. ابن حوقل می نویسد هنگامیکه او به آن نواحی سفر کرده بود، این دروازه بدان نام شهرت داشت.

شایان ذکر است که تفویض مقام وزارت، شرایطی را می طلبید که با فراهم بودن آن، شخص می توانست متصدی شغل وزارت گردد، از جمله مهارت در علوم و فنون. در قرن چهارم هجری برخی از خانواده ها در کسب علوم رایج روزگار، کوشش فراوان می کردند. آل سامان از میان چنین خاندانهایی، وزیر خویش را برمی گزیدند. معروفترین این خانواده ها، خانواده بلعمی، عتبی و جیهانی بودند. در چنین مواردی، مقام وزارت به صورت موروثی در یک خاندان باقی می ماند و به شیوه رابطه استاد و شاگردی از پدر به پسر می رسید. پسری که رسوم وزارت را از پدر آموخته بود، پس از اکتساب شرایط لازم، متصدی امر وزارت می گردید; نظیر وزارت ابوعلی محمد بلعمی که پسر ابوالفضل محمدبن عبدا... بلعمی، وزیر اسماعیل بن احمدو نصربن احمد بوده است و پس از پدر به وزارت منصوربن نوح و عبدالملک بن نوح سامانی رسید.

گهکاه مواردی پیش می آمد که وزیر، اختیارات (امیر) را نیز در دست داشت و آن در صورتی بود که امیر هنوز به سن بلوغ نرسیده بود و کفایت لازم را برای اداره امور کشور نداشت. در مواردی، وزرای عهد سامانی در سیاست خارجی، نقش فعال و چشمگیر داشتند و راسا تصمیمات سرنوشت ساز اتخاذ می کردند، چنان که ابوالفضل بلعمی با برقراری ارتباط و مکاتبه با وزیر مردآویچ توانست جنگ خونینی را به صلح و آشتی بدل سازد و امیر قابوس زیاری را باجگزار سامانیان کند.

مناسبات حسنه و صمیمانه ای که امرای سامانی با وزیران داشته اند، با مقایسه رفتار (خلفای بغداد) با وزیران بهتر دریافته و درک می شود. صابی در رسوم دارالخلافه، نکته جالب توجهی درباره ارتباط المعتضد با وزیرش عبیدا... بن سلیمان ذکر می کند. وی می نویسد که این وزیر برای رفع بدگمانی خلیفه نسبت به خویش، هر گونه اقدامی می کرد و خود را ترسو و زبون جلوه می داد: «تعمدی داشتم که خلیفه تنگ مایگی و اندک مایگی مرا ببیند و از من در امان باشد و از احساس غائله و آشوب من آسوده خاطر بماند (30) ».

صابی همچنین درباره المطیع می نویسد که روزی در مجلس وی، میان او و مهلبی، وزیر معزالدوله، گفت و گویی صورت گرفته که در آن، صدای مهلبی، اندکی بلندتر شد. المطیع خشمگین گشته، به او گفت: ای سگ، در پیشگاه من صدای خود را بلند می کنی! و دستور داد وزیر را از مجلس بیرون انداختند و تنها پس از تضرع و انابه بسیار، دوباره دل خلیفه تسکین یافت (31) .

باری، سامانیان به شیوه هایی مدبرانه و انسانی حکومت کردند و توانستند بزرگترین رنسانس فرهنگی و اجتماعی را پس از اسلام در ایران به وجود آورند.

پی نوشتها:

1- صورة الارض، ابن حوقل، ترجمه دکتر جعفر شعار (انتشارات بنیاد فرهنگ ایران) 1345، صص 195 - 196

2- تاریخ بخارا، ابوبکر محمدبن جعفر نرشخی، تصحیح و تحشیه مدرس رضوی (انتشارات بنیاد فرهنگ ایران) 1351، صص 18.

3- تاریخ بخارا، ص 28.

4- همان ماخذ ص، 30.

5- سفرنامه ابن فضلان، ترجمه سید ابوالفضل طباطبائی (تهران - انتشارات شرق) 1355، ص 63.

6- بخارا، دستاورد قرون وسطی، ریچارد. ن. فرای، ترجمه محمود محمودی (تهران - شرکت انتشارات علمی و فرهنگی) 1365، صص 21 - 22.

7- تاریخ بخارا، ص 46.

8- تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا (تهران - انتشارات فردوس) 1367، ج 1، ص 222 پاورقی. (صورة الارض، ص 198).

9- بخارا، دستاورد قرون وسطی، ص 105.

10- یتیمة الدهر، الجزء الرابع، ص 101.

11- مفاتیح العلوم، ابوعبدا... محمدبن احمد خوارزمی، ترجمه حسین خدیوجم (تهران - انتشارات علمی و فرهنگی) 1362 ص 38 - 39.

12- آثار الباقیة، ابوریحان بیرونی، به کوشش اکبر دانا سرشت (تهران - انتشارات ابن سینا) 1352 ص 267 - 269.

13- حدودالعالم من المشرق و المغرب، (مؤلف ناشناخته)، به کوشش دکتر منوچهر ستوده (انتشارات دانشگاه تهران) 1340، ص 107 و 121 و 94.

14- اغراض السیاسة فی اعراض الریاسة، محمدبن علی ظهیری سمرقندی، انتشارات سمرقندی، انتشارات دانشگاه تهران (1349) ص 371 - 372.

15- یتیمة الدهر، الجزء الرابع، ص 69.

16- زین الاخبار، ابوسعید عبدالحی گردیزی، به مقابله و تصحیح و تحشیه و تعلیق عبدالحی حبیبی (تهران - انتشارات بنیاد فرهنگ ایران) 1347 ص 150.

17- بخارا، دستاورد قرون وسطی، ص 88.

18- تاریخ بخارا، ص 24.

19- صورة الارض، ص 225.

20- تاریخ بخارا، ص 4.

21- برتراندراسل، قدرت، ترجمه دکتر هوشنگ منتصری (تهران - مؤسسه مطبوعاتی عطایی) 1351 ص 24.

22- نقل از: آیزایا برلین، چهارمقاله درباره آزادی، ترجمه دکتر محمد علی موحد (تهران - انتشارات خوارزمی) 1368 ص 317.

23- تاریخ بخارا، ص 39.

24- صورة الارض، ص 200.

25- همان ماخذ، ص 201.

26- سیرالملوک (سیاست نامه)، خواجه نظام الملک به کوشش هیوبرت دارک (تهران - شرکت انتشارات علمی و فرهنگی) 1372، ص 28.

27- طبقات ناصری، منهاج سراج، تصحیح عبدالحی حبیبی (کابل - نشر انجمن تاریخ افغانستان) 1342 ج 1 ص 206 و نیز: نصیحة الملوک، امام محمدغزالی، تصحیح استاد جلال الدین همایی، تهران - سلسله انتشارات انجمن آثار ملی (1351) ص 122 - 123.

28- تاریخ بخارا، ص 124.

29- صورة الارض، ص 212.

30- رسوم دارالخلافه، ص 36.

31- همان ماخذ ص 23.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان