مفهوم صراط (راه) که در قرآن مجید و معارف اسلامی بسیار به کار رفته، مفهومی جالب و در خور مطالعه است که در این نوشتار مورد بحث قرار گرفته است .
لقای معبود
از دیدگاه قرآن کریم، تمامی موجودات و کائنات به سوی خدا باز می گردند و در خصوص انسان فرموده است:
«یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه » (1) «ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد!» .
از این آیه چنین بر می آید که انسان موجودی است سالک و پویا به سوی معبود حقیقی خویش و از هر راهی که برود و هر مسیری را که در زندگی انتخاب کند، سرانجام به خدا می رسد، اما اگر هدایت و ایمان حقیقی را در پیش گیرد، جمال و مهر خداوند را ملاقات می کند و اگر راه کفر و نفاق را در پیش گیرد، جلال و قهر او را (2) . بنابراین اگر مقصد و غایت سلوکش لقای محبت و مهر خدا باشد، نیازمند به راهی است که از آسیب انحراف و کجی مصون باشد و از دستبرد شیطان در امان . و محتاج نور هدایتی است که راه را به او نشان دهد و تا مقصد، راهنمایی اش کند .
خداوند سبحان راه سلوک و وصول سالکان کویش را در آیه «اهدنا الصراط المستقیم » (3) «مرا به راه راست هدایت کن » . ترسیم کرده و همگان را به حرکت در آن راه برای رسیدن به اوصاف جمالی خود، فراخوانده است و با واجب کردن قرائت این آیه در نماز، حداقل ده مرتبه در شبانه روز، از بندگان خواسته است که همواره هدایت به راه راست را از معشوق واقعی خویش بخواهند; زیرا:
اولا: در مسیر هدایت، هر لحظه بیم لغزش و انحراف انسان می رود، به همین دلیل باید خود را در اختیار پروردگار بگذارد و تقاضا کند که او را در راه راست ثابت نگهدارد و ما نباید فراموش کنیم که وجود و هستی و تمام مواهب الهی لحظه به لحظه از آن مبدا بزرگ به ما می رسد، بنابراین همانگونه که هر لحظه وجود تازه ای به ما می رسد، به هدایت جدیدتری نیازمندیم; اگر موانعی در ارتباط ما با خدا ایجاد شود، پیوند ما را از آن منبع هدایت قطع می کند و همان لحظه از صراط مستقیم منحرف خواهیم شد .
ثانیا: هدایت همان پیمودن طریق تکامل است که انسان تدریجا مراحل نقصان را پشت سر می گذارد و به مراحل بالاتر می رسد و این را نیز می دانیم که طریق تکامل نامحدود است و به سوی بی نهایت همچنان پیش می رود (4) .
ثالثا: راه انسان به سوی خدا مقاطع و مراحل فراوانی دارد و انسان به هر مرحله از مراحل کمال که رسید، دوام آن کمال و بقای آن حال، نیازمند به دوام افاضه و بهره برداری از نعمت های معنوی و باطنی است; حتی پیامبران و اولیای الهی نیز از خداوند تقاضای هدایت به راه راست می کنند، زیرا هرچند بسیاری از مراحل کمال را پیموده اند، ولی ممکن است بسیاری از حقایق را ندیده باشند، همچون حضرت موسی علیه السلام که عرض کرد: «... رب ارنی انظر الیک ...» (5) . «پروردگارا! ! خودت را به من نشان بده، تا تو را ببینم ...» . از این رو انسان به هر مرحله ای از کمال برسد، باید ثبات در آن مرتبه کمال را از خدا بخواهد (6) .
وحدت راه
صراط مستقیم راهی است که خدای سبحان برای هدایت انسان معین کرده است و آغاز این راه در درون فطرت انسان است و پایان آن لقای خداست که اگر کسی در این راه حرکت کند در پایان به خدای «ارحم الراحمین » می رسد و اگر از بیراهه رود، باز به همان خدا می رسد ولی با وصف «اشد المعاقبین » .
کلمه «صراط » در تمام آیات قرآن به صورت مفرد آمده است و این خود قرینه ای است بر یگانگی و وحدت راه; راهی است واحد به سوی خدای واحد و چنین راهی تعددپذیر نیست و لذا فرمود: «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل ...» (7) «این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید؟ و از راه های پراکنده (وانحرافی) پیروی نکنید ...» ; از این صراط مستقیم من تبعیت کنید و به دنبال راه های دیگر نروید که بر خلاف صراط مستقیم است . اما در مقابل راه های کج و انحرافی، راه های خدا (سبل الله) نیز هست; یعنی راه های فرعی که به راه راست منتهی می شود .
صراط مستقیم مانند خورشید است و دیگر راههای الهی نورهایی است که از جهات و زوایای گوناگون به صراط مستقیم متصل هستند و به همین جهت خداوند می فرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ...» (8) «کسانی که در راه ما و برای رسیدن به لقای پروردگارشان به مجاهده می پردازند، به یقین آنان را به راه های فرعی خود هدایت می کنیم که سرانجام این راه ها یک راه خواهد شد» (9) ; راهی که پیمودن آن دشوار است و هم سفرانش کم . و این راه طولانی را با هم سفرانی همچون; پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان که تعدادشان کم است، باید طی کرد . امام علی علیه السلام که خود صراط مستقیم است، می فرماید: «... لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلة اهله ...» «ای مردم! در راه هدایت از کمی طرفداران آن وحشت نکنید ...» (10) .
بنابراین هدایت به علت کم بودن راهیانش وحشت زا و پرمخاطره است و توصیه حضرت علی علیه السلام برای رفع این نگرانی آن است که از کمی همراهان در این راه نهراسند; زیرا اینان اگر چه اندک هستند اما از نیکانند .
مصادیق صراط مستقیم
صراط مستقیم بزرگراهی است که ورود به آن، ورود به حوزه امنیت، سلامت و هدایت است و از این رو در کلام وحی و عترت علیهم السلام مصادیقی دارد که به شرح زیر است:
الف) دین قیم و پابرجا: قرآن کریم می فرماید: «قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا ...» (11) «بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا) ; آئین ابراهیم ...» .
دین قیم دینی است که خود ایستاده است و دیگران را نیز بر پا می دارد و سر اینکه خداوند در این آیه صراط مستقیم را به دین و روش حضرت ابراهیم علیه السلام نسبت داده است، این است که برجسته ترین روش را ابراهیم علیه السلام ارائه و در متن راه مستقیم حرکت کرده است و هیچ گونه گرایشی به چپ و راست ندارد . قرآن در جای دیگر می فرماید: «هذا صراط ربک مستقیما ...» (12) .
اسناد صراط به خداوند از آن جهت است که صراط همان دین است; یعنی مجموعه معارف و قوانینی که خدای سبحان آن را به وسیله وحی بر پیامبران نازل کرده است . پس مبدا آن خداست و از سوی دیگر عمل به آن نیز انسان را به لقای خدا می رساند، پس منتهای آن نیز خداست و چون مبدا و منتهای آن خداوند است، اسناد آن به خداوند صحیح و موجه است (13) .
ب) امامان معصوم علیهم السلام: اگر انسان در شناخت معارف الهی به عمق دین رسید و در بعد عمل نیز توفیق انجام آن را یافت، خود، دین مجسم می شود و چون حقیقت صراط همان دین الهی است، اولیای معصوم خدا علیهم السلام، در احادیث، خود را صراط مستقیم معرفی کرده اند و این سخن، مجاز و تشبیه نیست . لذا امام صادق علیه السلام فرمود: «و الله نحن الصراط المستقیم » (14) یا «الصراط المستقیم امیرالمؤمنین علیه السلام » (15) ; به خدا قسم ما صراط مستقیم هستیم، یا صراط مستقیم همان حضرت علی علیه السلام است .
پی نوشت:
1) انشقاق: 6 .
2) تفسیر قرآن در قرآن: آیة الله جوادی آملی، ج 1، ص 199 .
3) حمد: 6 .
4) تفسیر نمونه: ج 1، ص 46 .
5) اعراف: 143 .
6) تفسیر تسنیم: ج 1، ص 460 .
7) انعام: 153 .
8) عنکبوت: 69 .
9) تفسیر قرآن در قرآن: ج 1، ص 200 و 201 .
10) نهج البلاغه: خطبه 201، پاراگراف 1 .
11) انعام: 161 .
12) انعام: 126 .
13) تفسیر تسنیم: ج 1، ص 494 .
14) تفسیر نورالثقلین: علی بن جمعه الحویزی، ج 1، ص 21 .
15) معانی الاخبار: شیخ صدوق، ص 32 .