هفت روز در کابل ؛ گزارش سفر به افغانستان (۲۳۳۰ تیر ۱۳۸۳)

آنچه پیش رو دارید گزارش مختصری از سفر حضرت حجة الاسلام والمسلمین دکتر محمود تقی زاده داوری، رئیس محترم «مؤسسه شیعه شناسی»، به کابل برای بررسی پروژه در حال تدوین «شیعیان افغانستان» می باشد.

مقدمه

آنچه پیش رو دارید گزارش مختصری از سفر حضرت حجة الاسلام والمسلمین دکتر محمود تقی زاده داوری، رئیس محترم «مؤسسه شیعه شناسی»، به کابل برای بررسی پروژه در حال تدوین «شیعیان افغانستان» می باشد.

این مسافرت بنا بود به مدت دو هفته ادامه داشته باشد و غیر از شهر کابل، چند شهر شیعه نشین دیگر افغانستان نیز مورد بازدید قرار گیرند، ولی پس از ورود به کابل، به خاطر توصیه های امنیتی، مسافرت مذکور به یک هفته تقلیل یافت و بازدیدها و بررسی ها تنها در محدوده

شهر کابل انجام شدند. اماکن، مناطق و مواردی که در کابل مورد مشاهده و مطالعه قرار گرفته اند عبارتند از: بازار کابل، «شهر نو» (بازار خارجیان)، دو مسجد بزرگ (یکی شیعی و دیگری سنّی)، دو قبرستان شیعی، دو زیارتگاه شیعی، دانشگاه کابل، مقبره سیّدجمال الدین اسدآبادی، حسینیه چنداول، سه محلّه شیعه نشین، محلّه ثروتمندان کابل، دو کتاب فروشی، دو سوپرمارکت، چند فروشگاه کالای خانگی، بازار صرّافان، چند نانوایی، دو بیمارستان، چند مرکز سوخت (چوب و ذغال)، پمپ بنزین، دو مدرسه (دبیرستان) بزرگ، یک دارالایتام، نماز جمعه شیعیان کابل، دو مدرسه علمیه، حمّام عمومی، بازار دست فروشان، دو مرکز تجاری شریک با ایران، مرکز شهر، سه مرکز دولتی، حومه شهر، پارک تفریح عموم، وضعیت پوشش زنان، فیلم ها و ترانه ها، پوسترها و عکس های موجود در بازار، پوشش شبکه های تلویزیونی خارجی در کابل، ارتباطات عمومی، وسایل حمل و نقل عمومی، موارد نفوذ فرهنگ ایرانی در کابل، آب و هوا، زباله و فاضلاب، بهداشت، وضعیت کالاها و مصنوعات ایرانی در کابل، افکار عمومی نسبت به ایران و آمریکا، اعراب و آینده افغانستان، افکار عمومی نسبت به رهبران و دولت مردان افغانستان، مفاسد اداری، واردات و صادرات، امنیت عمومی، حضور خارجیان در کابل، بیکاری و گرانی، پول افغانی و حقوق کارمندان، جانبازان و معلولان بی سرپرست و برخی موارد دیگر. باید یادآور شد، در خصوص جمعیت کابل به طور عام و جمعیت شیعیان این شهر به طور خاص هیچ آماری، حتی تقریبی، وجود ندارد. شیعیان عمدتا در نواحی غرب کابل ساکن هستند.

روز اول

حدود ساعت 6 صبح روز سه شنبه 23 تیرماه با نیم ساعت تأخیر، هواپیمایمان از فرودگاه «مهرآباد» تهران به مقصد کابل به پرواز درآمد. پس از اندکی توقّف در مشهد، مجددا به مقصد کابل حرکت کردیم. ساعت 30:10 وارد فرودگاه کابل شدیم. در آسمان کابل، از پنجره هواپیما، بیش از همه محرومیت های این شهر خشت و گلی و بدون آب و علف نمودار بود. باند فرودگاه کابل به جاده های معمولی و دارای دست انداز مناطق محروم ایران بیشتر شبیه بود تا به باند یک فرودگاه بین المللی. خرابی از در و دیوار فرودگاه نمایان بود. در گوشه ای از فرودگاه، نیروهای نظامی وابسته به سازمان ملل حضور داشتند. یکی از اضلاع فرودگاه به نیروهای آمریکایی اختصاص داشت. زمان قابل توجهی برای اخذ مجوّز ورود صرف شد. صفی در کار نبود و به همین دلیل، جمعیت برای خروج هجوم می آورد. یک خانم افغانی با پوشش کاملاً اسلامی، در اعتراض به عدم رعایت نوبت و اتلاف وقت، با صدای بلند به اطرافیانش می گفت: «هیچ جا ایران نمی شود، هیچ جا ایران نمی شود.» مدتی در انتظار آمدن ساک ها، منتظر شدیم. پس از آن نیز در انتظار فرستاده میزبانمان، جناب حجة الاسلام والمسلمین مرتضوی، نماینده محترم «مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام » در افغانستان، سپری شد. اما از او خبری نشد. بعدا معلوم شد که در آن موقع، ایشان در بیمارستان بستری بوده اند و به دلیل بیماری، فراموش کرده اند به دستیار خود اطلاع دهند تا ما را ترخیص کند. اما با لطف الهی، با دو تن از برادران افغانی به نام های آقایان حاجی حقیار و حمید رضایی، که برای استقبال از یک مهمان به ظاهر تاجر ایرانی به نام آقای صالحی به فرودگاه آمده بودند، آشنا شدیم و آن ها ما را به محل کار خود در شرکت «ایراف»(1) دعوت کردند. آن ها به گرمی از ما پذیرایی کردند و تلاش نمودند تا شماره تلفن نمایندگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام در کابل را پیدا کنند، اما نتوانستند، ولی در نهایت، نشانی دفتر «مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام » در کابل را یافتند و عصر آن روز پس از دو بار مراجعه به آن محل، موفق به دیدار آقای مرتضوی شدیم!

در تشریح عملکرد مجمع کابل، آقای مرتضوی عمدتا سه کار را به نحو برجسته مطرح کردند: یکی تقسیم شهریه مقام معظّم رهبری به علمای افغانستان که بسیار مفید و اثربخش است؛ دوم توزیع چند هزار نسخه قرآن و مفاتیح الجنان چاپ ایران که از نظر ایشان بسیار مورد استقبال اقشار دانشگاهی قرار گرفته است؛ و سوم طرح فوق برنامه مجمع برای جوانان که در آن تعداد قابل توجهی از پسران و دختران آموزش های عمومی می بینند و زمینه ورود آن ها به دانشگاه ها فراهم می شود. همین امر امکان حضور بیشتر شیعیان در عرصه های دانشگاهی را فراهم می سازد. ایشان از عقب ماندگی تحصیلی و علمی نسل حاضر سخن گفتند: بیشتر نسل حاضر بی سواد هستند و این ناشی از جنگ هایی است که طی چندین سال اتفاق افتاده، اما باید زمینه های حضور شیعیان را در مراکز علمی و دانشگاهی فراهم کرد.

این نکته از سوی جناب حجة الاسلام والمسلمین دکتر تقی زاده داوری نیز مورد تأکید قرار گرفت که باید از هر طریق ممکن، زمینه های حضور و استخدام رسمی طلاّب شیعه تحصیل کرده و آشنا با موضوعات علوم انسانی را، که فارغ التحصیلان «مؤسسه امام خمینی رحمه الله » قم و امثال آن هستند، در مراکز علمی و دانشگاهی افغانستان فراهم نمود. به نظر می رسد با توجه به حجم کارهای فرهنگی زمین مانده ای که در افغانستان کنونی وجود دارند، حجم کارهای مجمع کابل باید، هم کمّا و هم کیفا ارتقا یابد.

آقایان محمّدعزیز بختیاری، جمعه خان محمّدی و محمّد علی اخلاقی، که از طلاب حوزه علمیه قم و از فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد مؤسسه امام خمینی رحمه الله در رشته جامعه شناسی، و از شاگردان دکتر تقی زاده داوری هستند نیز به دیدن ایشان در مجمع آمدند و به آقای مرتضوی معرفی شدند. ملاقات با آقای مرتضوی گرم و دوستانه بود، بخصوص اینکه ایشان با آقای دکتر تقی زاده سال ها در قم همدرس بودند و مباحثات خوبی در زمینه مسائل مربوط به شیعیان مطرح گردید.

ساختمان مجمع کابل، که در ضلع غربی دانشگاه کابل واقع شده، بسیار بزرگ و وسیع است و در میان ساختمان های کوچک و محروم مناطق کابل چشمگیر به نظر می رسد. این ساختمان علاوه بر دفتر نماینده مجمع در کابل، محل اسکان ایشان نیز هست؛ محلی خلوت و آرام و خالی از رفت و آمد که این قدری غیرمنتظره می نمود. تعداد چهار پنج کارگر خانگی نیز توجیه چندانی نداشت؛ زیرا مراجعات چندانی در کار نبود. در واقع، بهتر به نظر می رسید که از این محل به محل اقامت نماینده مجمع تعبیر شود تا محلّ نمایندگی «مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام » در افغانستان!

روز دوم

در صبح دومین روز از سفر، تلفنی بین آقایان شیرازی، نماینده دفتر «ایراف» در کابل، با رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران هماهنگی به عمل آمد و قرار شد با جناب آقای دکتر کهدویی، رایزن فرهنگی سفارت، ملاقاتی صورت گیرد. در این ملاقات، ابتدا جناب دکتر تقی زاده اهداف مؤسسه «شیعه شناسی» را تشریح کردند و سپس آقای دکتر کهدویی نیز از تلاش های خود در گسترش زبان و ادب فارسی سخن به میان آوردند. دکتر کهدویی معتقد بود که اکنون فرصتی طلایی برای تقویت زبان فارسی و همچنین پخش کتب دانشگاهی ایران در افغانستان فراهم است. این فرصت ممکن است در آینده نزدیک از دست برود؛ زیرا دولت افغانستان طرح بازبینی کتب ورودی به افغانستان را در دست تهیه دارد و از این رو، باید حداکثر استفاده را در ارسال کتاب به افغانستان انجام داد. ایشان از فقر علمی دانشگاه کابل سخن به میان آورد و بیان داشت که توانسته است در ضمن کارهای اجرایی روزانه خود، چند واحد نیز در زمینه ادبیات فارسی در دانشگاه کابل به تدریس بپردازد. در این جلسه، که آقای غلامی نماینده مؤسسه «الهدی» در کابل نیز حضور داشت، از استقبال اقشار دانشگاهی از نمایشگاه کتبی که مؤسسه «الهدی» در دانشگاه کابل در این روزها برپا کرده است، گزارش داد.

به نظر می رسد به دلیل کمبود شدید منابع درسی و دانشگاهی در کابل، به علاوه دل بستگی، علاقه و احترام مردم افغانستان به جمهوری اسلامی ایران، این ضرورت کاملاً محسوس است که منابع درسی در رشته های گوناگون دانشگاهی به افغانستان فرستاده شوند. کمبود کتاب درسی سبب شده است که گاه یک متن درسی به صورت زیراکس تکثیر شود و در اختیار دانشجویان قرار گیرد!

سپس آقای کهدویی اظهار داشت: از موضوعاتی که ممکن است به اختلافات مذهبی منجر شوند، باید پرهیز کرد. بنابراین، باید از به زبان آوردن تشیّع و گرایش های شیعی اجتناب نمود. ترویج معارف شیعی باید در قالبی انجام شود که حساسیت برانگیز نباشد. بهترین شیوه مؤثری که تاکنون جواب مثبتی داده، تدریس زبان و ادب فارسی می باشد و بسیار پرجاذبه و پرطرفدار هم هست. به همین دلیل، تأکید داشتند کتاب هایی که از ایران ارسال می شوند به نشانی ایشان فرستاده شوند تا با گزینش، توزیع شده، به شکل مناسب برای مراکز و افراد ارسال گردند.

در این نشست، چند نکته نیز از طرف حجة الاسلام والمسلمین آقای دکتر تقی زاده داوری مطرح گردیدند:

نکته اول اینکه مطالعه علمی و تحقیق روشمند در زمینه شیعیان افغانستان به معنای ترویج و تبلیغ تشیّع در افغانستان نیست؛ این ها دو مقوله اند: یکی امری است صرفا پژوهشی و آکادمیک؛ و دیگری تبلیغی و تبشیری. بنابراین، جایگاه نشریه شیعه شناسی باید در بین سایر نشریه ها حفظ شود.

نکته دوم آنکه باید از هر طریق ممکن، تلاش نمود تا طلاّب و فارغ التحصیلان حوزه علمیه قم و بخصوص «مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله »، که هزینه زیادی از طرف ایران صرف آموزش آن ها شده و نوعا از طلاّب بااستعداد و خوش قریحه نیز هستند، به مراکز علمی و دانشگاهی و مدیریتی افغانستان راه یابند و از تجربیات و اطلاعات علمی آن ها، کمال استفاده شود. سپس در مورد نحوه ارسال کتب به کابل نیز سخن به میان آمد و قرار شد از مجرای مؤسسه «الهدی» اقدام شود.

پس از خروج از رایزنی جمهوری اسلامی، از یک منطقه کاملاً محروم شیعه نشین در غرب کابل بازدید کردیم و نحوه گذران زندگی روزمرّه مردم را مشاهده نمودیم. در ادامه، برای صرف ناهار به دفتر جناب حاج آقای مرتضوی رهسپار شدیم و در ساعاتی که میهمان ایشان بودیم، ایشان بخش دیگر از گزارش فعالیت های خود را مطرح کردند: یکی توزیع سه هزار نسخه قرآن مجید با ترجمه فارسی و مفاتیح الجنان در میان دانشجویان کابل، که مورد استقبال جدّی قرار گرفت؛ دیگری برگزاری دوره های آموزشی عمومی در کابل؛ همانند برنامه های تابستانه مساجد و مراکز دینی ایران که برای پرکردن اوقات فراغت دانش آموزان و نیز ارتقای بنیه معرفتی آن ها صورت می پذیرد. این دوره ها نیز بسیار گسترده اند و مورد استقبال واقع شده اند؛ سوم توزیع شهریه مقام معظّم رهبری دام ظله در میان علما و طلاّب افغانستان که در همین حد نیز بسیار مؤثّر و کارساز است.

باید متذکر شد که جناب آقای مرتضوی در میان عالمان دینی افغانستان از شخصیتی میانه رو، معتدل، اخلاقی و دوست داشتنی برخوردارند و دیدگاه های سازنده ای در زمینه ائتلاف های دینی، پرهیز از تفرقه، همکاری با جمهوری اسلامی، تقویت دیدگاه ها و مواضع رهبری در زمینه جهان اسلام و امثال آن دارند و در جلساتی مانند ضیافت زلمای خلیل زاد (سفیر آمریکا در کابل) از علمای شیعه کابل، نقش قاطع و تعیین کننده ای در جا انداختن نقش فرهنگی و نفوذ دینی ایران در افغانستان داشته اند.

عصر همان روز به دعوت دانشجویان فارغ التحصیل قم، در خدمت آقای دکتر تقی زاده به «مؤسسه تحقیقات اجتماعی»، که مؤسسه ای جدیدالتأسیس است و توسط خود افغان ها اداره می شود، رفتیم و از نزدیک با فعالیت های آن آشنا شدیم. آقای بختیاری، مدیر مؤسسه، پس از معرفی همکاران نُه نفره خود، گزارشی از کارها و تحقیقات این مؤسسه ارائه کردند. این گروه اکنون به خاطر تأمین معاش، به کارهای تحقیقاتی پرداخته و با کمیسیون حقوق بشر افغانستان و خانم سیما سَمَر (که خانمی بدنام در محیط های مذهبی افغانستان است و همانند خانم شیرین عبادی در ایران می باشد) همکاری می کنند. استدلال آقایان این است که ما در حال حاضر، کار و شغلی نداریم و از عهده هزینه سنگین زندگی برنمی آییم. تنها جایی که متناسب با شأن علمی ما، به ما کار می دهد و حقوق مناسب پرداخت می کند، مراکز وابسته به سازمان ملل هستند. به همین دلیل، به ناچار با آن ها همکاری می کنیم؛ زیرا در غیر این صورت عاطل و باطل می مانیم.

آن گاه آقای دکتر تقی زاده نکاتی را به همه دوستان متذکر شدند: اولاً، همه آقایان روحانی اند و سال های زیادی را صرف تحصیل علوم دینی در قم کرده اند و به همین دلیل، نباید هویّت صنفی خود را فراموش کنند و از کارهای طلبگی و آخوندی، که کار اصلی آن هاست، جدا شوند. باید هر کدام مسجدی و حسینیه ای را احیا کنند و برای مردم تفسیر و حدیث و نهج البلاغه و معالم دین بگویند. ثانیا، باید تلاش کنند تا در مراکز علمی و دانشگاهی افغانستان منشأ علاقه به دین و دیانت شوند. ثالثا، باید ارتباط با آقایان علمای افغانستان، بخصوص امثال جناب آقای مرتضوی، تقویت گردد تا زمینه های احتمالی جدایی و شایعه پراکنی و سوء تفاهم ها برداشته شوند. (آقای مرتضوی قبلاً در لابه لای صحبت های خود، از همکاری آقایان با خانم سیما سَمَر و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل گلایه کرده بودند.)

اعضا و همکاران مؤسسه نیز ضمن پذیرش پیشنهادها و تأکید بر آن ها، اقدامات خود را، که برای نیل به این اهداف مؤثر می دانستند، طرح کردند؛ از جمله آنکه یکی از دوستان، یعنی آقای اخلاقی، در حوزه آموزش و پرورش در زمینه تدوین متون درسی وارد کار شده است که به نظر می رسد جای پای خوبی برای فارغ التحصیلان قم باشد. آن ها همچنین اظهار داشتند که اگرچه برای ورود به دانشگاه اقدام شده، ولی کارشکنی های متعدّدی می شود و هنوز پاسخ روشنی دریافت نشده است. علاوه بر آن، وضعیت دانشگاه، ساعات کار آن و میزان حقوق پرداختی آن اصلاً مطلوب نیست. به همین دلیل، کارهای پژوهشی مقرون به صرفه ترند.

هنگام بازگشت به محل اقامت نیز جلوه هایی از زندگی روزمرّه مردم مسیر را مشاهده کردیم و از آن ها یادداشت برداری نمودیم.

روز سوم

صبح روز سوم به پیاده روی و مشاهده اوضاع بازار اصلی کابل اختصاص یافت، تا از نزدیک روابط اقتصادی و تجاری و کاری اهالی کابل مورد مشاهده مستقیم قرار گیرند و کالاهای موجود در بازار شناخته شوند. طبعا با مشاهده کالاها، تعاملات تجاری برون مرزی نیز شناخته می شوند؛ زیرا معلوم می گردد که افغانستان بیشتر مصرف کننده کالاهای چه کشوری است.

بازار کابل بسیار بزرگ و طولانی است؛ آن را به نام «مندوی» می شناسند. در این بازار، همه چیز یافت می شود، از پارچه های هندی و پاکستانی، تا لوازم خانگی و آشپزخانه ایرانی، انواع صیفی جات و سبزیجات محلّی، صرّافی ها و دلاّل های ارز. اموری نیز چشمگیر و محسوس هستند:

اول. زباله های متعفّن نواحی حاشیه ای بازار که جدّا مشمئزکننده اند.

دوم. منزلت برتر کالاهای ایرانی در مقایسه با سایر کالاهای منطقه ای که نمایان است. مغازه داران، فراورده های ایرانی را به عنوان کالاهای با کیفیت معرفی کرده و از کالاهای تقلّبی شبیه کالاهای ایرانی، که توسط پاکستانی ها عرضه می شود، جدّا گلایه مندند. قیمت کالا اگرچه نسبت به نرخ های امروز ایران، نسبتا پایین است، ولی به خاطر کمبود پول افغانی، برای مردم کوچه و بازار افغانستان گران به نظر می رسد.

سوم. کمبود محسوس لبنیات و گوشت مرغ در بازار است. اگرچه لبنیات بومی به شیوه غیرصنعتی و غیرپاستوریزه کم و بیش یافت می شود، ولی مقدار آن ناچیز و بی اهمیت است. گوشت مرغ نیز از پاکستان و تا حدّی از کشورهای آمریکای لاتین (مثل آرژانتین) وارد می شود و کم و بیش در سطح شهر مشاهده می گردد، ولی شیوه عرضه آن به شدت غیربهداشتی و غیرمطمئن است. سایر اقلام غذایی روزانه از قبیل نان و گوشت گاو و گوسفند، تخم مرغ و میوه جات و سبزیجات فراوان و کاملاً در دسترس هستند.

چهارم. کثرت فقرا و متکدّیان زن و مرد و کودک بیش از حدّ انتظار است؛ تقریبا قدم به قدم دیده می شوند. شیعیان معتقدند: این ها از اهل سنّت هستند و اهل تشیّع به تکدّی گری تن نمی دهند. معلولان جنگ نیز با همان وضع رقّت انگیز در جمع متکدّیان حضور نمایان دارند.

پنجم. حضور محسوس فیلم ها و ترانه های مبتذل هندی و پاکستانی در بازار و نقاط گوناگون شهر کابل است که به وضوح جلب توجه می کنند. همراه با آن ها، عکس ها و پوسترهای جور و واجور نیز دیده می شوند. تصاویر هنرمندان و هنرپیشگان غربی نیز در فروشگاه های گران تر دیده می شوند، ولی هنوز عمومیت نیافته اند. اقبال جوانان به این امور کاملاً مشهود است.

ششم. جلوه های مجادله ای نژادی و قومی است که گاه و بی گاه در نزاع های لفظی کارگران بازار می توان آن را مشاهده نمود: تو از قوم پشتونی! تو از قوم تاجیکی! تو از قوم ازبکی! تو هزاره ای هستی! و امثال آن. یک مورد از این نزاع های لفظی را بین دو حمّال پشتونی و تاجیکی شاهد بودیم. این بدان معناست که در افغانستان امروز، نزاع عمده بر سر مذهب و دیانت نیست، بلکه بر سر قومیّت و تفوّق نژادی است.

هفتم. کتاب و روزنامه، جلوه محسوسی در برنامه روزانه مردم کابل ندارد و از این رو، در طول و عرض بازار کابل، تنها چند دست فروش خرده پا به روزنامه فروشی (در گاری دستی) اشتغال داشتند که کسادی مراجعه کننده به آن ها مشهود بود.

در حاشیه بازار کابل، زیارتگاهی شیعی منسوب به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام وجود دارد که محل مراجعه روزانه شیعیان فقیر و کم بضاعت جامعه است. کوچه ورودی آن توسط دعانویسان و فالگیران اشغال شده و وضعیت آن زیارتگاه نیز از نظر بهداشت و نظافت و ساختمان، جدا رقّت انگیز بود. غذاهای نذری ساده، که توسط نذرکنندگان در حیاط آن زیارتگاه با چوب طبخ می شود، بین خیل مشتاقان گرسنه غذا توزیع می شوند. کارهای خرافی از قبیل بستن قفل و پارچه و روشن کردن شمع و امثال آن در آن محل رواج کامل دارند.

روز چهارم

صبح روز جمعه، که چهارمین روز از سفر ما بود، با جلسه ای با یکی از علمای اهل سنّت به نام ملاّ محمّدعثمان حق دوست شروع شد. ایشان مقیم هرات و از ارادتمندان حضرت امام خمینی رحمه الله و از علاقه مندان جمهوری اسلامی ایران معرفی شدند. ایشان مدرّس علوم دینی و عضو مجمع علمای (شیعی و سنّی) افغانستان می باشند. میزان نفوذ اجتماعی ایشان برای ما روشن نشد، ولی حرف ها و ایده های ایشان درباره ضرورت وحدت بین علمای شیعه و سنّی، اهمیت همکاری همه مسلمانان در مقابل تفوّق غرب، نقشه های استعمار برای کشورهای اسلامی، نفاق آمریکایی ها در ادعای خدمت به مردم افغانستان و امثال آن در واقع، انعکاسی از فرمایش های امام راحل رحمه الله بودند. ایشان در ضمن، از شهریه ناچیزی که دولت افغانستان به اعضای مجمع علما می پردازد، شکوه داشت و در عین حال، از تصمیم ها و شیوه کار مجمع علما، که بر تقریب و همسازی مذاهب شیعی و سنّی مبتنی است، به شدت حمایت می کرد. آقای دکتر تقی زاده نیز بر ضرورت ارتقای بنیه علمی عالمان دینی مسلمان و روزآمدشدن دانش آن ها تأکید کردند و بر مطالعه مجلات و کتب دینی چاپ ایران پافشاری داشتند.

پس از این جلسه، طبق قرار قبلی، از پروژه مدرسه علمیه در حال احداث آیة اللّه محسنی، از علمای برجسته افغانستان، بازدید به عمل آمد و مهندس ایرانی آن پروژه توضیحاتی از وضعیت بناها ارائه داد. به نظر می رسد که آقای محسنی کار بزرگی در حال انجام دارد که برای آینده شیعه در افغانستان بسیار مفید است. گروه مهندسی سازنده پروژه همان گروه سازنده پروژه های آیة اللّه خوئی در ایران است. حوزه علمیه «خاتم الانبیاء» بسیار گسترده طرّاحی شده است: کلاس های درس برای آقایان و خانم ها به طور کاملاً جداگانه، کتابخانه و سالن همایش های علمی، بیمارستان، مسجد و خوابگاه. پس از این بازدید، به نماز جمعه آقای محسنی رفتیم. نمازگزاران مرد قریب سیصد نفر و نمازگزاران زن قریب پنجاه نفر به نظر رسیدند. موضوع خطبه های ایشان «دیدگاه اسلام و غرب نسبت به زن، پیامدهای منفی نگاه غربی ها نسبت به زنان در جوامع امروز غرب، ضرورت تمسّک به اسلام در حال حاضر، ضرورت دوری از غرب گرایی، شیطنت ها و نفاق های غربی ها» و امثال آن بود که موضوعی جالب و به روز بود و با لحن شیرین و ساده ای بیان گردید.

ناهار را در منزل آقای بختیاری، که تقریبا در حومه کابل است، صرف کردیم و پس از استراحت، به سمت دانشگاه کابل و زیارت مرقد سیّدجمال الدین اسدآبادی رحمه الله واقع در آن دانشگاه رفتیم. دانشجویان به طور جدّی مشغول درس و بحث بودند. از جلوه های زشت مد، که در میان دانشجویان دختر و پسر ایرانی دیده می شود، در آنجا اثری نبود، اگرچه احتمالاً باید وجود داشته باشد. بیشتر رشته ها تا حدّ کارشناسی ارشد ادامه دارند و مقطع دکتری ندارند. کمبود کتاب های دانشگاهی کاملاً محسوس است. مقبره مرحوم سیّدجمال در وسط دانشگاه قرار دارد. گفته می شود که مقبره ایشان در دوران جهاد تخریب شده بود، اما پس از آن (ظاهرا توسط غربی ها!) بازسازی شده است، اما آثار خرابی هنوز چشمگیر بود. سنگ قبر چند تکّه شده بود و معلوم بود که بعضی از مراجعه کنندگان آن تکّه ها را در کنار هم قرار داده اند. در بین ستون های اصلی، تابلوهایی نصب گردیده که زمان شهادت و انتقال ایشان به کابل به چند زبان بر آن نوشته شده است.

سپس از مرقد شهید بلخی، از روحانیان مبارز شیعی افغانستان، که توسط ظاهرشاه به شهادت رسیده است، بازدید کردیم. مرقد ایشان در یکی از قبرستان های موجود در یکی از محلّه های قدیمی کابل قرار دارد که مورد توجّه شیعیان است. سنگ قبر این روحانی شهید، مزیّن به شعری است که مبارز دیگری برای او سروده است. پس از آن به زیارتگاه «سخی» رفتیم که در یکی دیگر از محله های شیعه نشین واقع است. در همه جا، خانه های گلی، کوچه های تنگ و باریک، جاده های بدون آسفالت و مردمان محروم و فقیر دیده می شد. این زیارتگاه، که به نظر می آید مرقد هیچ یک از اولیا نیست، شامل دو اتاقک با دو گنبد است و اطراف آن را قبور شیعیان احاطه کرده که احتمالاً به خاطر تبرّک، در آنجا به خاک سپرده شده اند. در حیاط این زیارتگاه، عَلَمی نصب گردیده و اطراف آن را با نرده های فلزی محصور ساخته اند. زائران، که عمدتا دختر و پسر جوان شیعی هستند، پیش از آنکه به درون زیارتگاه وارد شوند خود را به علم می رسانند و با دست کشیدن به آن، بدن خود را متبرّک می کنند. این یکی از ویژگی های مراکز عبادی شیعیان افغانستان است که در وسط همه آن ها عَلَمی وجود دارد و مردم به شدت به آن علم ها اظهار ارادت می کنند. مرحوم آقای حجت بنیانگذار این زیارتگاه بوده است. گفته می شود که ایشان اولین اذان و نماز جماعت شیعی را در محله «سخی» برگزار کرده است.

در انتهای روز، برای عیادت جناب آقای مرتضوی، نماینده مجمع جهانی، که از عارضه سنگ کلیه رنج می برد، رفتیم و بازدیدهای خود را برای ایشان شرح دادیم. جالب این بود که ایشان درست به عکس اظهارات قبلی خود، در مذمّت همکاری طلاّب و علمای شیعی با مراکز وابسته به سازمان ملل و خانم سیما سَمَر، تأکید بر این مطلب داشتند که باید از همه امکانات موجود برای بازسازی افغانستان استفاده کرد و بهترین شکل ممکن و موجود، استفاده از امکانات بین المللی است که از جمله آن ها، استفاده از امکانات خانم سیما سمر می باشد. برخی مراکز بین المللی وجود دارند که مایلند برای اهداف بشردوستانه کارهایی انجام دهند و هزینه هایی متحمّل شوند و ما باید از این امکانات و فرصت ها برای بازسازی افغانستان و در راستای ترویج دین استفاده کنیم و در غیر این صورت، چه بسا دیگرانی با اهداف مغرضانه از این امکانات بهره ببرند.

شب هنگام، پس از بازگشت به محل اقامت خود، در شرکت «ایراف» (در محله دیپلماتیک «وزیر احمد خان»)، با آقای مهندس سیدمحمّد کریمی، مدیرعامل شرکت «ایران گاز»، که برای سرکشی به سکّوهای گازی وابسته به شرکت «ایران گاز» به کابل آمده بود، ملاقات کردیم؛ فردی متدیّن، پخته، اخلاقی، متعهّد به مبانی نظام و روحانیت به نظر می رسید. نارسایی های دستگاه اداری ایران، زمینه های کاری موجود در افغانستان و ضرورت اختصاص بودجه برای مطالعات شیعه شناسی افغانستان از سوی مؤسسات و مراکز ایرانی سرمایه گذار در افغانستان، مورد بحث قرار گرفتند.

روز پنجم

صبح روز شنبه با جلسه آقای غلامی، نماینده مؤسسه «الهدی» در افغانستان شروع شد که برای گرفتن آثار شیعه شناسی به دیدن آقای دکتر تقی زاده آمده بود. نوع کتاب های مورد نیاز اقشار باسواد در افغانستان و نحوه ارسال کتب از ایران به کابل مورد گفت وگو قرار گرفت. به ایشان پیشنهاد شد که آثار منتشر شده از سوی انتشارات «مؤسسه تنظیم و نشر آثار خمینی رحمه الله قم»، می توانند زمینه مفیدی در شرایط کنونی افغانستان بیابند و از این رو، مناسب است باب ارتباط با این انتشارات گشوده شود.

پس از آن، به قصد مشاهده محلّه شیعه نشین «چنداول» و حسینیه معروف آن به آن منطقه رهسپار شدیم؛ محلّه ای بود فقیرنشین، شلوغ و پرجمعیت، پر از گرد و خاک، با خانه های خشت گلی؛ همانند سایر محله های شیعه نشین کابل. حسینیه معروف آن به دستور مرحوم آیة اللّه حجّت از علمای مورد احترام مردم کابل ساخته شده است. این حسینیه و یا تکیه «چنداول» بسیار بزرگ و قدیمی است و در عین حال، دارای نمازخانه و یک سالن برای جلسات عمومی نیز می باشد. بنا به گفته متولّی آن، حجة الاسلام حسین حجّت، فرزند مرحوم آیة اللّه حجّت، امّ التکایای افغانستان محسوب می گردد؛ زیرا اولین تکیه ساخته شده در کابل است. پس از روی کار آمدن دولت جدید، به دستور رئیس دولت، آقای حامد کرزای، قطعه زمین بزرگ مجاور این حسینیه نیز به این تکیه اهدا شده، که به علت فقدان بانی، همچنان بلااستفاده مانده است. اکنون در این زمین اهدایی، چادرهایی به پا شده که محل درس بچه های محله «چنداول» هستند و معلمان زن عهده دار آموزش این کودکان می باشند.

ساختمان تکیه «چنداول»، که محل تجمّع مرکزی شیعیان کابل در ایّام سوگواری تاسوعا و عاشورا می باشد و آقای کرزای نیز در همین محل برای شیعیان سخنرانی کرده، به شدت آسیب دیده و نیازمند ترمیم است، اما به دلیل مشکلات مالی، همچنان مخروبه مانده. متولّی این تکیه حاج آقا حسین حجّت نیز در بخشی از همین تکیه، که به یک معنا بیرون از آن و در طبقه فوقانی قرار دارد، به همراه همسر و فرزندان خود زندگی می کنند. ایشان در برخی ایّام برای مردم موعظه می کنند؛ برای آن ها از اخلاق و عقاید اسلامی سخن می گویند و تلاش می کنند پاسدار عقاید دینی و مذهبی مردم باشند. به نظر می رسد رابطه ایشان با مردم نزدیک و صمیمی است و مردم ایشان را از صمیم قلب دوست دارند. از شیعه و سنّی نسبت به ایشان تعریف می شد و از منزلت خانواده اش پیش مردم صحبت می شد. فرزند جوان ایشان، که دبستان و دبیرستان را در مشهد خوانده است، به امور جاری پدر می پردازد. وقتی به او پیشنهاد شد که برای ادامه تحصیل به شهر «سیدنی» استرالیا، نزد عموی روحانی خود برود، در پاسخ گفت که کابل را ترجیح می دهد؛ زیرا وطنش است و تمایلی به تحصیل در خارج ندارد. آقای حجّت به دلیل ابتلا به سکته مغزی در دوره طالبان، وضعیت بدنی چندان پرتحرّکی ندارد و تقریبا خانه نشین است. به نظر می رسد علت محبوبیت او در میان مردم عوام، یکی سیادت و منزلت خانوادگی پدر و دیگری مشی خنثای سیاسی ایشان باشد.

در این تکیه، نماز جماعت نیز برگزار می شود. امام جماعت آن یکی از روحانیان محلّی است که در ایّام جنگ و اختناق نیز در همان جا نماز برگزار می کرده. ایشان همه روزه پس از نماز، به موعظه مردم می پردازد. او یکی از ارادتمندان حاج آقا حسین حجّت است و بنا به خواسته ایشان، در آنجا مانده و به امور دینی مردم می پردازد. فقدان کتابخانه عمومی، نبود روحانی تحصیل کرده و جذّاب، عدم برنامه ریزی های دینی معرفت زا و آگاهی بخش، و عدم ارتباط آقای حجّت با سایر علمای کابل از مشکلات عمده این مرکز دینی می باشد.

روز ششم

روز یکشنبه، ششمین روز سفر، به همراهی آقای بختیاری از یک منطقه شیعه نشین کابل بازدید کردیم که نکته تازه ای دربرنداشت. فقر، محرومیت، کوچه های تنگ و باریک، خانه های خشت گلی، نبود آب و برق سرتاسری، طبخ غذا با چوب و امثال آن همه جایی است. ظهر برای ناهار به دعوت آقای مرتضوی، نماینده محترم مجمع جهانی، مهمان ایشان بودیم. به همین دلیل، به دیدن ایشان و ساختمان وسیع و بی سر و صدای محل مجمع رفتیم. پس از صرف ناهار، موضوع ضرورت رسیدگی به اقشار تحصیل کرده شیعه در افغانستان و تغذیه علمی مستمّر آنان مورد بحث قرار گرفت و آقای دکتر تقی زاده بر اهمیت و ضرورت این امر برای تداوم دیانت اقشار تحصیل کرده تأکید کردند. ایشان ضرورت برنامه ریزی در استفاده از طلاّب تحصیل کرده قم را، که به افغانستان بازگشته اند، مطرح نمودند و مسئله بیکاری و احساس بیهودگی و سرخوردگی طلاّب بازگشته را گوشزد نمودند که می توانند خطراتی را به لحاظ خروج از زی روحانیت و تمسّک به کسب و کار برای تأمین اعاشه به دنبال داشته باشند. جناب ایشان همچنین ضرورت ارسال کتب دینی از ایران، بخصوص کتب نویسندگان سرشناس ایران، را مطرح ساختند که مورد تأیید آقای مرتضوی نیز بود.

آقای دکتر تقی زاده در همین نشست، پیشنهاد کردند که با کمک و تدبیر نمایندگی مجمع جهانی، جلسات هماهنگی و دوستی و همکاری بین روحانیان شیعه تشکیل شوند تا برنامه ریزی لازم برای صیانت از دیانت و اعتقادات مردم مسلمان، بخصوص شیعیان، اتخاذ شود و زمینه های نفاق و تفرقه بین علما که عملاً به توده های مردم نیز سرایت می کنند از بین بروند؛ نمایندگی مجمع جهانی نیز از مراکزی که طلاّب جوان و تحصیل کرده قم راه اندازی می کنند، حمایت مالی و معنوی کند و آن ها را زیر بال و پر خود بگیرد و با آنان جلساتی داشته باشد و احیانا مواردی را به آن ها تذکر دهد، تا از هرگونه انحراف مصون بمانند.

عصر این روز نیز بر اساس قرار قبلی، برای بازدید از بازار خارجیان موسوم به «شهر نو» بدان جا رفتیم؛ بازاری بود عمدتا برای خرید خارجیان و بیشتر صنایع دستی و عتیقه جات افغانستان در آن یافت می شد. این بازار در عین حال، اجناس لوکس خارجیِ مورد درخواست طبقات ثروتمند کابل را هم داشت. چند پاساژ و بوتیک های متعدد در این بازار وجود دارند. بیشتر توریست ها از این بازار خرید می کنند. هتل ها و رستوران های موجود در این مرکز تمیزتر از سایر مراکز به نظر می رسند. گفته می شود که مشروبات الکلی هم در این بازار فروخته می شوند. برای اینکه ببینیم «لعل بدخشان» چه رنگی است، تقریبا به همه عتیقه فروشی های این بازار سر زدیم، ولی هیچ جا لعلی وجود نداشت! این بازار با همه شهرتش در میان مردم کابل، در حدّ یک خیابان جنوب تهران هم نبود!

شب بر سر سفره شام، جناب مهندس کریمی اظهار داشتند که یکی از تجّار شیعه، که پرورشگاهی برای نگه داری یتیمان و کمک به بیوه زنان راه اندازی کرده است، علاقه دارد با آقای دکتر تقی زاده جلسه ای داشته باشد که مورد پذیرش ایشان قرار گرفت و مقرّر شد که صبح روز دوشنبه با آن تاجر شیعی در محلّ شرکتشان ملاقات کنیم.

روز هفتم

صبح روز دوشنبه در پاسخ به دعوت آن تاجر شیعه افغانی، به محل شرکت ایشان عزیمت کردیم. آقای مهندس محمّدرضا افشار (فرزند یک مرثیه خوان اهل بیت علیهم السلام کابل که در دوره طالبان به شهادت رسیده) اکنون در ایالت ویرجینیای امریکا ساکن است و سالی چند بار برای سرکشی به شرکت و مراکز تحت اداره خود به افغانستان و شهر کابل می آید. او طرف افغانی شرکت «ایران گاز» در کابل است و شرکت ساختمانی نیز دارد که با کمک جمعی دیگر از همکاران شیعی خود آن را اداره می کند. وی فردی متدیّن، وجیه و محل مراجعه مردم است. او پرورشگاهی دارد که کودکان یتیم را سرپرستی می کند و بدان ها آموزش هایی نیز می دهد. این مرکز آموزشی و تربیتی به همّت او و برخی دیگر از تجار و متمکّنان افغانی مقیم آمریکا راه اندازی شده است. بنیانگذارش خود اوست، اما از بقیه نیز کمک هایی دریافت می کند.

بیشتر کودکان موجود در پرورشگاه فرزندان شهدای افغانستان هستند که کاملاً درمانده و بی کس اند و هیچ مرکز دولتی و غیردولتی متولّی نگه داری آنان نیست. قبلاً کمک های آقای افشار و سایران از طریق مساجد صورت می گرفتند، اما در سال 2001 میلادی ایشان مؤسسه خیریه «افغان ریلیف فاند» (Afghan Relief Fund) را تأسیس کردند. هزینه این مؤسسه ماهانه بین 4 تا 5 هزار دلار و سالانه قریب 60 هزار دلار می باشد.

فعالیت های این مؤسسه را می توان در سه محور خلاصه نمود:

1. نگه داری از 130 کودک یتیم بین سنین 7 تا 14 سال که 35 درصد آنان دختر و بقیه پسر می باشند. بیشتر این کودکان به صورت شبانه روزی و برخی از آن ها فقط به شکل روزانه نگه داری می شوند. در این مرکز، کودکان آموزش های غیررسمی می بینند و برای آنکه از مدرک رسمی نیز بهره مند شوند، در مدارس دولتی شرکت می کنند. بسیاری از این کودکان در مدارس رسمی صاحب امتیاز نیز شده اند و توانسته اند سالانه چند مقطع را به صورت جهشی طی کنند. استفاده از ورزش و برنامه های تفریحی و کتابخانه از خدمات این مؤسسه است. در این مؤسسه، اتاق پزشک نیز وجود دارد که بهداشت و درمان کودکان را زیر نظر دارد و به صورت مجانی آن ها و خانواده های آنان را درمان می کند و برای آنان دارو نیز تهیه می نماید. در این مؤسسه، خوابگاه و کلاس درس وجود دارد و کودکان به صورت یک روز در میان، استحمام می کنند. محیط این مرکز در شرایطی که کابل دارد، کاملاً مطلوب است، بخصوص که از کمک های دولتی و رسمی بی بهره می باشد.

2. کمک نقدی ماهیانه قریب 25 دلار به پنجاه بیوه زن که در هر ماه آن را دریافت می کنند.

3. کمک غیرنقدی در قالب اهدای روغن، برنج و آرد به 1000 خانوار به صورت گاه و بی گاه که در صورت وجود زمینه مالی انجام می شود.

آقای دکتر تقی زاده از کلاس های درس بچه ها بازدید کردند و به گفت وگو با بچه ها پرداختند. به دنبال آن، جلسه ای نیز در اطاق مدیر مرکز تشکیل شد. نیاز عمده آن ها کتاب های درسی ایران، کتاب های داستان کودکان، فیلم های کودکان و امثال آن است. آن ها به شدت به این کمک ها نیازمندند. به نظر می رسد ارسال کتاب های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مجلات کودکان و نوجوانان ایران برای آن ها ضرورت دارد.

نکته جالب توجه اینکه پرورشگاه آقای افشار تقریبا در همسایگی محل اقامت آقای مرتضوی واقع است و هیچ یک از این دو بزرگوار از دیگری و کارهای یکدیگر خبردار نبودند. بنابراین، آقای دکتر تقی زاده در تماس تلفنی، آقای افشار و یتیم خانه ایشان را به آقای مرتضوی معرفی کردند و زمینه هماهنگی بعدی را فراهم ساختند. ضمنا جناب ایشان از طلاّب فارغ التحصیل قم بازگشته به کابل نیز خواستند تا با هماهنگی، در این یتیم خانه حضور فعّال یافته، به تعلیم مسائل دینی به کودکان بپردازند.

عصر این روز برای بازدید از دو بیمارستان کابل عازم آنجا شدیم تا از نزدیک با محیط پزشکی کابل و فرایند درمان آن آشنا شویم: یکی بیمارستان دهان و دندان و دیگری بیمارستان مرکزی شهر کابل. بیمارستان ها بسیار ابتدایی و عقب افتاده بودند. واقع مطلب آن است که هیچ شباهتی به بیمارستان نداشتند و همه فکر ما این بود که به راستی، کمک های بشردوستانه ای که وارد افغانستان می گردند، کجا هزینه می شوند؟ بعضی از تخت های بیماران تکه چوبی بود که در زیر آن چند قطعه آجر قرار داده شده بود تا جای پایه تخت را بگیرد، کادر بیمارستان فاقد لباس های نظیف بودند، وسایل درمانی بسیار ابتدایی بودند، بیمارستان اگرچه از ساختمان مستحکمی برخوردار بود، ولی ظاهرش بسیار نامرتّب می نمود، کف سالن ها و دیوارها کثیف و آلوده بودند، پسربچه ای که جز استخوان های بدنش چیزی باقی نمانده بود و توان آن را نداشت که به نشانه سلام دستش را برای ما بلند کند، با کمک پدرش به ما خوشامد گفت! به نظر می رسد بخش پزشکی ایران می تواند به صورت خصوصی در کابل سرمایه گذاری کند و در کنار تأمین نیازهای پزشکی اقشار متموّل کابل، به سودجویی نیز بپردازد!

نکات پایانی

هیچ چیز کابل به یک شهر شبیه نیست، تا چه رسد به یک پایتخت؛ نه آب، نه برق، نه تلفن، نه بهداشت، نه سوخت، نه سکونتگاه و نه امنیت. ذکر چند نکته در کابل قابل توجه است: مهم ترین مسئله موضوع بهداشت کابل است؛ شهری که بخش های قابل توجهی از آن خاک است و بسیاری از مناطق مسکونی و خانه ها تخریب شده اند و به وسیله باد، گرد و غبار به پا می شود. بیشتر نقاط شهر فاقد آب لوله کشی اند. اگر این موضوع با نوع استنجای اهل سنّت (که التزامی به طهارت با آب ندارند) آمیخته شود، آن گاه معلوم می گردد که آداب موجود بین اهل سنّت نیز به فقدان بهداشت و شیوع انواع میکروب ها و آلودگی ها کمک می کند؛ زیرا آنان به جای آب، از سنگ و دستمال استفاده می کنند و به طور طبیعی، سنگ ها و دستمال های کاغذی آلوده در اطراف و اکناف پراکنده شده و تبخیر گردیده و با باد به هوا رفته، استنشاق می شوند! هیچ کدام از مناطق شهر از سیستم جمع آوری زباله برخوردار نیست و طبعا هوای شهر کاملاً آلوده است.

فقدان برق و در نتیجه، نبود یخچال در مغازه های قصابی، مرغ فروشی و مانند آن، به علاوه غبارهای موجود در بازار و نیز حجم بالای مگس ها و نیز عدم نظارت بر عرضه خوراکی ها، احساس عدم اطمینان نسبت به سلامت خوراکی ها را افزایش می دهد. در کمتر خانه ای یخچال وجود دارد.

آمریکایی ها در این شهر تردّد ندارند و یا تردّدشان بسیار کم است. عمدتا غربی های غیرآمریکایی مانند کانادایی ها در شهر تردّد می کنند. آن ها از فروشگاه ویژه ای که برای خود ساخته اند، خرید می کنند و افغان ها حق ورود به آن محل را ندارند. حتی توریست های دیگر هم حق خرید از آن فروشگاه را دارند؛ آن ها برای ورود، باید با پاسپورت وارد شوند. در این فروشگاه، هر نوع کالایی عرضه می شود؛ از جمله مشروبات الکلی. مردم کوچه و بازار می گویند: آمریکایی ها برای منافع خود به افغانستان آمده اند، نه برای بازسازی و کمک به ما؛ زیرا امور زیربنایی مورد نیاز ما هیچ تغییری نکرده اند.

از برخی افراد بومی شنیده می شد که مسافران چینی در آلودگی های اخلاقی و جنسی جوانان افغانی نقش قابل توجهی دارند. حتی شنیده شد که کشور چین فاحشه به افغانستان صادر می کند تا جوانان را به مسائل جنسی آلوده کند! در عین حال، باید متذکر شد اگرچه عکس و فیلم زنان لخت و امثال آن در کابل فراوان است، ولی فساد اخلاقی و فحشا به لحاظ کنترل شدید اجتماعی، رواج ندارد و به نظر می رسد مهار شده باشد.

مکرّر شنیده می شد که مشکل افغانستان ناشی از دخالت عرب ها در افغانستان بوده است. آنان معتقدند: یکی از عواملی که باعث جنگ های داخلی در افغانستان شده، حکومت طالبان و حمایت کشورهای عرب خلیج فارس از آن ها بوده است. به همین دلیل، در بین مردم افغانستان، اعم از شیعه و سنّی، تنفّری نسبتا شدید نسبت به اعراب احساس می شود.

نکته چشمگیر دیگر حجم زیاد خودروهای ژاپنی در شهر کابل است، به گونه ای که می توان گفت: تقریبا همه اتومبیل های افغانستان، ژاپنی هستند. نوع سوخت همه این خودروها گازوئیل است و به همین دلیل، محیط را به شدت آلوده می کنند. جالب است ذکر شود که قیمت بنزین در کابل به همین دلیل، ارزان تر از قیمت گازوئیل می باشد.

اگرچه برنامه مسافرت به مدت دو هفته پیش بینی شده بود و طبعا باید شهرهای شیعه نشین افغانستان در استان های بامیان، هرات، مزار شریف، سرپل و امثال آن مورد بازدید قرار می گرفتند، ولی به خاطر توصیه های مکرّر امنیتی دوستان ایرانی و افغانی مقیم کابل، از مسافرت زمینی به شهرها پرهیز شد و مدت این مسافرت به یک هفته تقلیل یافت.

پیشنهادات

1. به دلیل آنکه سفارت آمریکا در کابل به شدت در زمینه فعالیت های ایران در افغانستان حسّاس است و همواره این حسّاسیت خود را به مقامات افغانی گوشزد می کند، به نظر می رسد دولت افغانستان به طور محسوس، رعایت خواست آمریکاییان را کرده، فعالیت های سیاسی ایران در این کشور را کنترل می کند. از این رو، همه شخصیت های افغانی و ایرانی که ما با آن ها در کابل برخورد داشتیم، ترجیح می دادند فعالیت های ایران همان گونه که اکنون رواج دارد، در عرصه های اقتصادی و فرهنگی تمرکز یابند.

2. عرصه فعالیت های اقتصادی ایران در افغانستان کاملاً قابل گسترش است و کالاهای ایرانی در بازارهای افغانستان بحمداللّه از منزلت خوبی برخوردارند و باید به طور جدّی تلاش کرد تا این منزلت حفظ شود. بنابراین، باید با فرآورده های تقلّبی مشابه کالاهای ایرانی، که عمدتا توسط پاکستانی ها تولید می شوند، به طور جدّی برخورد کرد و با مقامات پاکستان و افغانستان مذاکره گردد تا این نقیصه، که اعتبار کالاهای ایرانی را مخدوش می کند، مرتفع گردد. این امر به طور مکرّر توسط افغانی ها به ما تذکّر داده شد.

3. حجم کار نمایندگی مجمع جهانی در کابل (آن گونه که برای ما شرح داده شد) اصلاً رضایتبخش نیست و باید به طور چشمگیری گسترش یابد. به همین دلیل، پیشنهاد می شود نمایندگی مجمع در کابل از نیروهای طلبه جوان، پرانرژی و تحصیل کرده قم، که به تازگی به افغانستان بازگشته اند، کمال استفاده را بنماید. ابتدا باید برنامه کاری درازمدت تهیه شود و کلاس های درسی قرآن، حدیث، نهج البلاغه، عقاید، همایش های دینی و امثال آن به طور هفتگی و ماهانه برای زنان، مردان، دانش آموزان و دانشجویان و حتی استادان دانشگاه برگزار شود تا بی تحرّکی فرهنگی محسوس موجود در کابل برطرف گردد. مجمع کابل می تواند به طور فصلی، از یکی از شخصیت های علمی حوزه علمیه قم برای ایراد سخنرانی در محافل دانشگاهی و مذهبی کابل دعوت به عمل آورد و این عرصه را تحرّک بخشد.

4. کمبود کتب و نشریات مذهبی برای طبقات گوناگون مردم کابل کاملاً محسوس است. کتب معالم دینی، کتب داستانی، کتب تاریخی و مجلاّت دینی که به وفور در ایران یافت می شوند، باید توسط «سازمان فرهنگ و ارتباطات» و «مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام » خریداری شده، به کابل ارسال گردند. فرصت کنونی، که دولت افغانستان نظارتی بر ورود کالاهای فرهنگی ندارد، فرصتی طلایی است و باید از آن حداکثر استفاده را کرد.

5. کمبود کتب درسی رشته های علوم انسانی دانشگاه ها امری آشکار است. پیشنهاد می شود کتب «مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله » قم و نمایندگی رهبری در دانشگاه ها و امثال آن، که در ایران چاپ می شوند، برای توزیع به مجامع دانشگاهی افغانستان ارسال گردند. گروه طلبه تحصیل کرده قم، که اخیرا به کابل بازگشته است، می تواند واسطه خوبی در عرضه و نشر این آثار باشد.

6. پیشنهاد می شود «کمیته علمی افغانستان» با مشارکت «مؤسسه شیعه شناسی» در بخش روابط بین الملل «مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام » تشکیل گردد تا مطالعات مستمرّی را به انجام رساند و پیشنهادات به روز و سازنده تری ارائه دهد.

با آرزوی موفقیت و سربلندی شیعیان افغانستان.

··· پی نوشت

1. شرکتی است که با همکاری ایران و افغانستان در کابل راه اندازی شده و مسئولیت هدایت کارهای تجاری ایران در افغانستان اکنون عمدتا گاز را به عهده دارد.

 


1. عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر