سفارش به قیس بن سعد
وقتی در سال 36 علی(ع) قیس بن سعد را به عنوان استاندار به مصر فرستادند دستورهایی بدین شرح به او دادند:... من تو را به ولایت مصر مأمور کرده ام. افرادی را که مورد اعتماد تو هستند از مدینه با خود ببر تا وقتی به مصر وارد می شوی با جمعیتی باشکوه به آنجا وارد شوی. این کار چشم دشمنان را ترسانیده، دل دوستان را شاد می کند و مایه عزت و افتخار آنها می شود. وقتی به مصر وارد شدی به نیکوکاران نیکویی کن و با تمام افراد خاص و عام ملایم و مهربان باش، زیرا مدارا و نرمی با یمن و برکت است...
قیس در آذربایجان
قیس بن سعد پس از انجام دادن مأموریت خود در مصر از طرف امیرمؤمنان(ع) مأموریت یافت تا به آذربایجان برود. امام(ع) به او در زمان تصدی استانداری آذربایجان نامه ای به این مضمون نوشتند: «اما بعد خراج و مالیات را به حق و با درستی از مردم بگیر. با سربازان و سپاهیان به انصاف و عدالت رفتار کن. از آنچه خدا به تو آموخته است به آنها که در حضور تو هستند بیاموز... در خانه را به روی همگان باز کن و تکیه گاهت حقّ و حقیقت باشد؛ چه آن کس که با حق همراه باشد از عدالت منحرف نمی شود و نزدیکان و خواصّ را بر سایرین مقدم نمی دارد. پیروی از هوای نفس و خواهش های نفسانی مکن که پیروی هوای نفس تو را گمراه و از راه خدا باز می دارد. همانا آنان که از راه خدا منحرف می شوند برای آن ها عذابی سخت در پیش است.»
نامه به حذیفة بن یمان
وقتی که علی(ع) حذیفة بن یمان را به عنوان استاندار مداین به آنجا می فرستادند به ایشان دستورالعملی را به این صورت نوشتند: «برخی افراد را که مورد اعتماد و اطمینان تو هستند و از دیانت آنها راضی هستی و امانت دار هستند، برگزین و در کارهایت از آنها استفاده کن. تو را به تقوای الهی و اطاعت از او در پنهان و آشکار دعوت می کنم. از عذاب الهی در نهان و آشکار بر حذر می دارم. از تو می خواهم با افراد نیکوکار به نیکی رفتار کنی. به مخالفان سخت بگیری. با مردم مدارا کنی و با عدل با آنها رفتار نمایی. تو را به انصاف با مظلوم و عفو از مردم و رفتار نیکو تا حدّ توان دعوت می کنم.»
تقدیر از سعد بن مسعود
یکی از کارگزاران خوب علی(ع) سعد بن مسعود، فرماندار مداین بوده است. وی چون در انجام دادن مأموریت خود موفق بود و وظایفش را طبق خواسته علی(ع) به خوبی انجام می داد، مورد توجه و عنایت امام(ع) بود. حضرت در ضمن تقدیر نامه ای به او نوشتند: «ای سعد! خراج و مالیات را پرداخت کرده ای و بدین وسیله از خداوند متعال اطاعت نموده ای و رهبر و امامت را خشنود ساخته ای. از آنجا که همانند فردی نیکوکار و نجیب و پرهیزکار در انجام وظایف خود تلاش می کنی، امیدوارم خداوند گناهان تو را بیامرزد و اعمال تو را قبول کند و عاقبتت را نیکو گرداند.
نامه به مالک بن کعب ارحبی
بعد از آنکه مالک به کعب به فرمانداری منطقه بهقباذها انتخاب شد علی(ع) در ضمن نامه ای به ایشان نوشتند: من تو را به همکاری در بهقباذات انتخاب کردم. پس اطاعت خداوند را برگزین و بدان که دنیا از بین رفتنی است و آخرت در انتظار توست. همیشه به کارهای شایسته بپرداز؛ چون کار و عمل فرزند آدم برای او ذخیره می شود و برای آنها پاداش داده می شود. امیدوارم خداوند نسبت به شما ما لطف نماید و به نیکی مدارا کند...
تهدید زیاد
زمانی علی(ع) کسی را به نزد زیاد بن ابیه فرستادند تا اموالی را که نزد اوست به کوفه بیاورد، «زیاد» مقدار زیادی از اموال را خود برداشته بود و به دروغ گفت: کُردها قیام کردند و از پرداختن خراج خودداری نمودند. وقتی این خبر به علی(ع) رسید به زیاد نامه ای نوشتند: اما بعد، فرستاده ام خبر داد که گفته ای که کردها بر ضد تو فتنه به پاکرده اند و مقدار زیادی از خراج را نپرداخته اند. به فرستاده من گفته ای این موضوع را به ما نقل نکند، چرا که در این صورت به تو بدبین خواهم شد، ولی به خدا قسم می خورم که تو این حرف را به دروغ گفته ای. اگر خراج و مالیات آنجا را به طور کامل نفرستی بر تو سخت خواهم گرفت، به گونه ای که تو را بی ارزش و اعتبار نماید؛ مگر این که دلیل قانع کننده برای کمبود مالیات ارایه دهی.
نهی از اسراف
در یکی از نامه های علی(ع) که خطاب به «زیاد» نوشته شده است، سفارش های مهمی به چشم می خورد؛ از جمله این که: «در صرف مال زیاده رو مباش. در همین امروز به یاد فردا باش به اندازه نیاز، ذخیره کن و زیادتر از آن را به جهت روز نیازمندیت (آخرت) از پیش بفرست. آیا امید داری خدا برای تو پاداش فروتنان را بدهد در حالی که تو در نزد او از گردنکشان و متکبران هستی؟! آیا طمع داری به تو پاداش صدقه دهندگان و نیکوکاران را بدهد در حالی که تو در خوشگذرانی و عیش و نوش غرق شده ای؟ بدون آن که به ناتوانان و بیوه زنان و مستمندان توجهی کنی. بدان پاداش هرکس مطابق با کاری است که انجام داده است و به آنچه از پیش فرستاده است دست خواهد یافت.
نکوهش زیاد بن ابیه
وقتی علی(ع) کسی را جهت حسابرسی نزد «زیاد»، فرماندار بصره فرستادند، او با فرستاده علی(ع) بدرفتاری کرد و حاضر به همکاری نشد. امام(ع) بعد از خبردار شدن از این کار به او نوشتند: سعد به من خبر داد بی جهت او را شماتت کرده ای و تهدید نموده ای و از روی تکبر و خودخواهی مانع انجام یافتن مأموریتش شده ای... به من خبر داد در یک روز از غذاهای رنگارنگ استفاده کرده، هر روز خود را آرایش می کنی. چه می شد اگر برای خدا روزهایی روزه می گرفتی و مقداری از آنچه جمع کرده ای صدقه می دادی و غذای ساده می خوردی؟ سادگی شعار صالحان است... به من خبر دادند تو در زبان مثل آزاده ها سخن می گویی، اما مثل خطاکاران عمل می کنی. اگر این خبر درست باشد به خود ظلم کرده و اعمالت را ضایع نموده ای، پس توبه کن تا خدا عملت را شایسته گرداند و در کارها میانه رو باش. اموال اضافی را به سوی پروردگارت برای روز حاجت بفرست.
دستورالعمل جمع آوری صدقات
علی(ع) زمانی مخنف بن سلیم را مأمور جمع آوری زکات کردند و این دستورالعمل ها را به او نوشتند: «تقوای الهی در نهان و آشکار رعایت کن با مردم به گشاده رویی و با نرمی برخورد نما. و همیشه متواضع باش از تکبر و خود بزرگ بینی پرهیز کن، چرا که خدا متواضعان را بالا می برد و متکبران را خوار و ذلیل می سازد.»
توبیخ بخاطر تأخیر در ارسال خراج
یزید بن قیس، والی اصفهان در ارسال اموال به کوفه تأخیر کرد. علی(ع) به او نامه ای بدین مضمون نوشتند: «تو در پرداخت خراج تأخیر کرده ای، علت آن را ما نمی دانیم. در هر حال تو را به رعایت تقوای الهی و بر حذر بودن از خیانت دعوت می کنم. مبادا اجر و پاداش خود را ضایع سازی و پاداش جهاد خود را با خیانت به مسلمانان باطل کنی. از خدا بترس و نفس خود را از حرام نگه دار و راهی برای عتاب من قرار مده، چرا که در این صورت ناچارم تو را مؤاخذه کنم. همیشه مسلمانان را عزیز بدار و هیچ گاه به اهل ذمه و معاهدان ستم مکن و آخرت را فراموش منما. در عین حال نصیب خودت را از دنیا برگیر همانگونه که خداوند به تو نیکی کرده است تو نیز به دیگران نیکی نما و هرگز در زمین فساد مکن؛ چرا که خداوند مفسدان را دوست ندارد.»
حبس خائن به بیت المال
نقل کرده اند یزید بن حجیه تیمی، کارگزار علی بن ابیطالب(ع) در منطقه ری در موقع حساب رسی حدود سی هزار درهم از مالیات آن شهر کم آورد. علی(ع) فورا او را احضار کردند و آن سی هزار درهم را از او مطالبه نمودند؛ ولی یزید اظهار بی اطلاعی کرد. حضرت هر چه با زبان خوش و با ملاطفت از او خواستند که بقیه اموال را تحویل دهد یا جای آن را نشان دهد یزید بن حجیه خودداری نموده، به کلی منکر آن شد. آن گاه امیرمؤمنان(ع) با تازیانه او را زدند و در محلی زندانی نمودند و غلام خود، سعد را مسئول حبس او قرار دادند؛ ولی او روزی از محبس فرار کرد و خود را به معاویه رساند. معاویه همه اموالی را که او ربوده به او بخشید.
در کاخ تباهی ساکن نشوید
علی(ع) بعد از واقعه جنگ جمل وقتی به کوفه آمدند نخست در مسجد کوفه نماز خواندند و از آنجا خارج شدند. به آن حضرت گفتند در کدامین کاخ سکونت خواهید کرد؟ امام(ع) فرمودند: در کاخ و قصر تباهی وارد نشوید. یعنی نه تنها خودشان در کاخ های پر زرق و برق ساکن نشدند، بلکه دیگران را نیز از ورود به آنها نهی کردند و آنگاه (به جای اقامت در دارالاماره که استانداران کوفه در آن سکونت می کردند) در رَحْبه (محوطه) مسجد کوفه به انجام امور حکومتی و رسیدگی به مشکلات مردم مشغول شدند. از این رو، آن حضرت پس از آن، به صاحب الرحبه معروف شدند.
اصلاحات اجتماعی
در دوران خلافت علی(ع) روزی آب فرات طغیان کرد و شهر را مورد تهدید قرار داد. مردم به آن حضرت مراجعه کردند از او کمک خواستند. حضرت جهت بازرسی و پیدا کردن راه مناسب به طرف فرات راه افتاد. وقتی به نزدیکی مسجد ثقیف رسیدند چند نفر جوان و پیر در آنجا نشسته بودند. یکی از جوان ها حرف های نامناسبی که حاکی از تمسخر بود خطاب به آن حضرت گفت. امام(ع) در صدد برآمدند تا مردم آن جا را ادب کنند. پیر مردها عذرخواهی کردند و درخواست نمودند حضرت از خطای آنها درگذرد. امام(ع) فرمودند به چند شرط از این کار شما در می گذرم. این رسم در کوچه نشستن را که زمینه ساز بسیاری از کارهای خلاف و مزاحمت هاست ترک کنید؛ ناودان ها و پنجره های مشرف به کوچه ها را مسدود سازید؛ فاضلاب های خانه هایتان را به کوچه ها سرازیر نکنید. آنها همه این شرایط را پذیرفتند. سپس علی(ع) برای چاره اندیشی به مهار آب فرات به راه خود ادامه دادند.
عیادت از صعصعه
روزی صعصعه بن صوحان یکی از یاران علی(ع) مریض بود. آن حضرت به عیادت او رفتند در حین سخن گفتن با او، فرمودند: مبادا این احوالپرسی مرا امتیازی برای خود به حساب بیاوری و به سبب آن، به اطرافیانت فخرفروشی نمایی. به هیچ وجه از خویشاوندان خودت جدا مشو. اگر آنها در کاری اتفاق داشتند توهم با آنها همراهی کن و تک روی نکن. اگر کسی یک دست خود را از کمک به خویشاوندان خود عقب بکشد آنها چندین دست را از کمک او باز می دارند. حتی اگر آنها در شری اتفاق نمودند، آنها را به کلی رها نکن، بلکه تلاش کن تا آنها را از آن منصرف کنی و در مسیر درست قرار دهی. البته همکاری تو با آنها مشروط به مطابقت اعمال آنها با موازین حق و احکام الهی است.