ارزش حکومت بر مردم
سیاستمداران جهان با توجّه به جهان بینی خاص خود، در مسئله حکومت دیدگاه های مختلفی را مطرح کرده اند. علی(ع) بارها در گفتار و کردار خود، نشان داده اند که حکومت، ارزش ابزاری دارد نه ذاتی. بر این اساس عبد اللّه بن عباس می گوید: وقتی در رکاب علی(ع) عازم جنگ جمل بودیم، در منطقه «ذی قار» به خدمت آن حضرت رسیدم. امام(ع) مشغول دوختن پارگی کفش خود بودند. چون چشمشان بر من افتاد، فرمودند: قیمت این کفش چه مقدار است؟ عرض کردم: ای امیر مؤمنان! این کفش به لحاظ کهنگی و وصله زیاد داشتن ارزشی ندارد. آن گاه علی(ع) فرمودند: به خدا سوگند این کفش در نزد من از امارات و حکومت بر شما با ارزش تر است؛ مگر این که به وسیله حکومت بتوانم حقّی را ثابت کنم یا باطلی را از بین ببرم.
جلوگیری از کارهای بیهوده
علی(ع) علاوه بر راهنمایی مردم به کارهای نیک، در عمل، آنها را از مشغول شدن به کارهای بیهوده باز می داشتند؛ چرا که این گونه کارها افزون بر اتلاف عُمر، مانع کارهای لازم می گردد و گاه در قالب کار فرهنگی نادرست مانع گسترش احکام و ارزش های متعالی دینی می شود. بر این اساس نقل است: امیر مؤمنان(ع) مرد قصه پرداز و معرکه گیری را دیدند که مردم را در مسجد دور خود جمع کرده است و به آن ها قصه هایی را که فقط جنبه سرگرمی دارند باز می گوید. حضرت او را از مسجد بیرون کردند و جلو تشکیل چنین جلساتی را گرفتند.
نحوه برخورد با مرتده
علی(ع) راضی نمی شوند که حتی به افراد غیر مسلمان هم ستمی وارد شود. «عبد اللّه بن قعینی» می گوید: «معقل بن قیس ریاحی» (از فرماندهان سپاه علی(ع)) وقتی عازم جنگ با مرتدهای بنی ناجیه بود، برای تودیع و کسب آخرین رهنمودها به حضور امام(ع) رسید. ایشان فرمودند: ای معقل! تا می توانی تقوای الهی را پیشه خود کن و رعایت تقوا در همه احوال، از توصیه های خداوند به مؤمنان است لذا این دستور را نصب العین خود قرار ده. آن گاه در ادامه فرمودند: ای معقل!... به اهل ذمّه، ستم روا مدار.
توبیخ عاصم بن زیاد
روزی «علاء بن زیاد» به علی(ع) شکایت کرد که برادرم عاصم از همه لذایذ دنیا اعراض کرده است؛ زن و بچه های خود را رها ساخته و گلیمی را به خود پیچیده و همیشه مشغول عبادت است. علی(ع) فرمودند او را نزد من بیاورید. وقتی عاصم را آوردند حضرت به او فرمودند: ای دشمن خویشتن! این چه راهی است که تو در پیش گرفته ای؟ چرا به همسر و فرزندانت رحم نمی کنی؟ آیا فکر می کنی خداوند نمی خواهد از نعمت هایی که بر تو حلال کرده است استفاده کنی؟! آن گاه فرمودند: شیطان تو را به این کارها وا داشته است، پس هر چه زودتر این شیوه را ترک کن. عاصم گفت: ای امیر مؤمنان! من در این کار به شما تأسی کرده ام. حضرت فرمودند، من با شما فرق دارم، چون خداوند به پیشوایان حق واجب کرده است که مثل تنگدست ترین افراد زندگی کنند تا از حال آنان غافل نشوند.
احترام به مردم
علی بن ابیطالب(ع) در برخوردهای شخصی و اجتماعی نهایت احترام را برای مردم قائل بودند و هیچ گونه بی احترامی و اجحافی را تحمّل نمی کردند؛ البتّه این امر باعث نمی شد که در مقابل خواست ها و توقعات نادرس آن ها تسلیم شوند. لذا آن حضرت در نامه هایی که به کارگزارانِ خود، می نویشتند بر این دو نکته تاکید می نمودند. امام صادق(ع) می فرمایند: امیر مؤمنان(ع) به کارگزاران خود می نوشتند: مسلمانان را مسخره نکنید و آن گونه که شایسته است، آن هرا مورد اکرام و محبّت و احترام قرار دهید، ولی هرگز در مقابل زیاده طلبی و انتظار بی جای دیگران تسلیم نوشید.
استفاده از امکانات بیت المال
علی بن ابیطالب(ع) به استفاده درست از بیت المال اهمیّت فوق العاده ای قائل بودند؛ نه به دیگران اجازه می دادند که به ناحق در آن تصرّف بکنند و نه خود، دیناری از بیت المال را نابجا مصرف نمودند. ایشان به لزوم صرفه جویی در بیت المال بسیار توصیه کرده اند؛ از جمله به کارگزاران خود می نویسند: «نوک قلم های خود را تیز کنید و خط ها بسیار نزدیک به هم بنویسید و در نامه نگاری ها از به کار بردن کلمات اضافی [القاب و توصیفات تشریفاتی و...] خودداری کنید و بکوشید منظورتان را در کوتاهترین عبارت بیان نمایی و از هر گونه زیاده روی بپرهیزید، چون بیت المال مسلمانان توان ضرر را ندارد.»
توصیه به اقامه نماز
نماز با توجّه به جایگاه والایی که در بین احکام اسلامی دارد، همواره مورد توجّه علی(ع) بوده است. درباره برپایی نماز در سرتاسر سرزمین های اسلامی آن روز، دستورها و توصیه های فراوانی از آن حضرت نقل شده است. در یکی از بخشنامه هایی که از امیر مؤمنان(ع) به جای مانده، ایشان به کارگزاران خود دستور داده اند که در منطقه مأموریت خود، نماز جماعت بر پا دارند و در خواندن نماز، حال ضعیف ترین و ناتوان ترین افراد را در نظر گیرند.
حقوق متقابل حاکم و کارگزاران
از علی(ع) در زمینه حقوق متقابل رهبر و کارگزاران جامعه (نظام) سخنان زیادی به یادگار مانده است در بخشی از آن رهنمودهای ارزشمند می فرمایند: حقّ شما بر من این است که هیچ رازی را از شما پنهان نکنم مگر در جنگ. و با شما در غیر احکام شرعی مشورت کنم و حقّ شما را به طور کامل ادا کنم. و حقّ من بر شما آن است که از دستورهای من پیروی کنید و اموری را که آن ها را بر مصلحت جامعه تشخیص می دهم رعایت نمایید و در مواقع حساس و سختی ها، از راه حقّ عدول نکنید و اگر کسی از شما این نکات را رعایت نکند، او را کیفری بزرگ می دهم و...
رعایت صلاحیّت در گزینش ه
وقتی علی(ع) فرزندان عباس را بر حجاز و یمن و عراق حاکم کردند، برای افرادی چون مالک اشتر این شبهه پیش آمد که ایشان خویشاوندان خود را به کار گمارده است. علی(ع) با آگاهی از این پندار، مالک اشتر را به حضور خواستند و با ملاطفت، انگیزه خود را از گزینش آن ها بیان نمودند و به همه شبهات مالک، پاسخی شایسته دادند و از جمله فرمودند: آیا من به حسن و حسین امارت داده ام! یا یکی از فرزندان برادرانم جعفر و عقیل و... را به فرمانروایی منطقه ای نصب کرده ام که گفته شود خویشاوندانم را بر دیگران ترجیح داده ام! سپس با تشریح انگیزه و هدف خود از نصب فرزندان عباس، در پایان به مالک اشتر فرمودند: اگر افرادی را که از آن ها شایسته تر باشند، می شناسی، نزد من بیاور تا آن ها را به کارهای مناسب تر بر گزینم.
شرط ابقاء کارگزاران
حضرت علی(ع) علاوه بر دقت کامل در عزل و نصب ها شرایط بسیار جالبی را برای ادامه کار کارگزاران خود مشخص می کردند تا آنها لحظه ای از مسیر حقیقت منحرف نشوند و مواظب تمام رفتار و کردار خود باشند در این زمینه علی(ع) در متن نامه به مردم بصره که در آن عبد اللّه بن عباس را به عنوان استاندار بصره معرفی می کنند از جمله می نویسند: ای مردم سخن عبد اللّه را گوش کنید و از دستورات او تا زمانی که از خدا و رسول او اطاعت می کند تبعیّت کنید و اگر او بدعتی بوجود آورد، یا از مسیر حق منحرف شود، مطمئن باشید که من او را از حکومت بر شما عزل خواهم کرد.
برخورد با کارگزاران خائن
عبد البرّ می نویسد: علی بن ابیطالب(ع) مردم دیندار و امانتدار را برای اَمارتِ مناطق بر می گزیدند و اگر از آن ها خیانتی سر می زد یا از حقّ منحرف می شدند آن ها را از کار بر کنار می کردند. از جمله، ایشان در نامه ای به یکی از کارگزاران خود، نوشته اند: موعظه خداوند این است که در کارها عدالت را رعایت کنید و در پیمانه و ترازو کم نگذارید و در روی زمین به فساد و تباهی نپردازید... موقعی که نامه من به تو رسید تمام آنچه را در دست توست آماده کن تا کسی دیگر را بفرستم، آن ها را از تو تحویل بگیرد. و در ادامه دست های خود را به طرف آسمان بلند کرده، فرمودند: پروردگارا تو آگاهی که من آن ها را به ستم کردن بر بندگان تو و زیر پا گذاشتن حقّ، فرمان نداده ام
خطاب به مردم کوفه
علی(ع) همیشه و تا آنجا که ممکن بود، مردم را از مسائل گوناگون آگاه می کردند و از آن ها می خواستند که مناسب ترین شیوه را با علم و آگاهی در پیش گیرند؛ برای مثال وقتی از جنگ جمل بر می گشتند، به مردم کوفه فرمودند: ای مردم کوفه! تا وقتی که به اسلام پایبند هستید و روش خود را در دفاع از اسلام تغییر نداده اید، از جایگاه و منزلت شایسته ای برخوردارید. من شما را به راه حقّ فرا خواندم شما آن را پذیرفتید و برای محو ناروایی ها اقدام کردید. این یک فضیلت بین شما و خداست ولی در مقابل احکام و تقسیم بیت المال با دیگرانی که به شما ملحق می شوند، مساوی هستید. تنها چیزی که از خطر آن بر شما بیمناکم پیروی از هوای نفس و داشتن آرزوهای دراز است، چون این دو، آدمی را از حق و یاد معاد باز می دارند...
بکوشید از فرزندان آخرت باشید. تقوای الهی را پیشه خود سازید. از کسانی که از خدا اطاعت می کنند اطاعت کنید. از کسانی که یاری اسلام را فرو گذاشتند روی بگردانید و آن ها را نسبت به کاری که کردند اگاه سازید تا متنبه شوند... یاران خدا در کشاکش تفرقه ها شناخته می شوند.
توصیه به عمران و آبادی
حضرت علی(ع) نامه ای به «قرظة بن کعب» نوشته اند که در بخشی از آن آمده است: گروهی از مردم [ذمّی] منطقه مأموریتِ تو نزدمن آمدند و گفتند: قناتی از آن ها خراب شده است که اگر دوباره اصلاح شود، منطقه آن ها آباد می شود و درنتیجه می توانند مالیات خود را بپردازند و به این وسیله بیت المال مسلمانان هم رونق می یابد. آنان از من خواستند که به تو نامه ای بنویسم تا آن ها را برای اصلاح و لایروبی این قنات جمع کنی و به آن ها یاری رسانی تا این کار انجام شود. بنابراین، تحقیق کن اگر وضع آن قنات آن گونه است که می گویند، آن را اصلاح کن، امّا کسی را به کار در آن، وادار نکن و بدان که آن قنات، از آن کسانی است که روی آن کار کنند.
باقی گذاردن جیب بن منتجب بر زمامداری
حضرت علی(ع) چون زمام امور را در دست گرفتند نامه ای به «جیب بن منتجب» نوشته، او را در فرمانداری منطقه یمن ابقا نمودند. در بخشی از آن نامه می خوانیم: من تو را ولایت دادم بر آنچه ولایت داشتی بر آن، پس در کار خود بمان. من تو را به عدل در میان رعیّت و احسان به اهل مملکت توصیه می کنم و بدان هر کس که به ده نفر از مسلمانان ریاست بیابد ولی در میان آن ها به عدالت رفتار نکند، خداوند در روز قیامت او را در حالی که دو دست او بر گردنش بسته شده است محشور خواهد کرد؛ تنها، عدالتخواهیِ در دنیا سبب نجاتِ در آخرت می شود. وقتی نامه ام رسید، آن را برای مردم بخوان و از آنان بیعت بگیر، وقتی بیعت کردند، ده نفر از عاقلان و فصیحان و معتمدان آنان را پیش ما بفرست.
تبعید بدکاران متخلفان از جهاد
نقل امت: وقتی علی بن ابیطالب(ع) برای جنگ با خوارج نهروان حرکت کردند، هانی بن هوذة بن عبد یعوث را جانشین خود در کوفه قرار دادند. به هنگام مبارزه، نامه ای از هانی بن هوذة رسید که در آن نوشته بود: طایفه غَنِیّ (گروهی از غطمان) و باهله به فتنه انگیزی مشغول شده اند و از جمله در مراسمی برای شکستِ تو و پیروزی دشمنانت دعا کرده اند.
وقتی امام(ع) متوجّه حرکت تخریبی این گروه در پشت جبهه شدند و تأثیر کار آن ها را در روحیه مسلمانان و سربازان اسلام در نظر گرفتند، به هانی بن هوذه نوشتند: آن ها را از کوفه بیرون کن و حتی یک نفر از آن ها را در آنجا باقی مگذار.