شهریار زرشناس،
دانش آموخته فلسفه و هنر و مدرس دانشگاه می باشند که آثار متعددی را در زمینه های فلسفه و علوم اجتماعی و هنر منتشر نموده اند. از جمله این آثار، کتابهای مدرنیته، آزادی، پسامدرنیسم، فرهنگ، سیاست، فلسفه، توسعه، جامعه مدنی، تأملاتی درباره جریان روشنفکری در ایران، میلان کوندرا و تجربه انسان مدرن، سمبولیسم در آراء اریک فروم، ... را می توان نام برد.
مجتبی سلطانی،
دانش آموخته فلسفه و معارف اسلامی و علوم سیاسی می باشند که در دو دهه فعالیت فرهنگی و تحقیقی، آثار متعددی را در مطبوعات و جراید منتشر نموده اند. از جمله تألیفات ایشان کتاب مفصل «خط سازش» است که در زمینه تاریخ معاصر و جریان شناسی تألیف نموده اند.
یکی از بحث انگیزترین مباحث فرهنگی، تغییر تدریجی ارزشهاست. این تغییر در شدیدترین شکل خود عبارت است از فعالیت برنامه ریزی شده حاملان و حامیان یک فرهنگ در جهت از هم پاشیدن نظام فرهنگی جامعه ای دیگر و مستقر نمودن نظام فرهنگی مورد نظر خویش.
در شرایط کنونی جامعه ایران، به نظر می رسد به دلیل نقش مهم زنان در ایجاد، اصلاح و تخریب فرهنگ، بسیار مطمع نظر می باشد و برنامه ریزیهای طولانی مدت جهت تحمیل فرهنگ خاص و به انقیاد کشاندن فرهنگی این گروه انجام می گیرد. به جهت اهمیت این موضوع، گروه اجتماعی فصلنامه شورای فرهنگی - اجتماعی زنان طی نشستی با دو تن از صاحب نظران فرهنگی، آسیب پذیری فرهنگی زنان را به بحث و تبادل نظر گذارده است.
شهریار زرشناس، دانش آموخته فلسفه و هنر و مدرس دانشگاه می باشند که آثار متعددی را در زمینه های فلسفه و علوم اجتماعی و هنر منتشر نموده اند. از جمله این آثار، کتابهای مدرنیته، آزادی، پسامدرنیسم، فرهنگ، سیاست، فلسفه، توسعه، جامعه مدنی، تأملاتی درباره جریان روشنفکری در ایران، میلان کوندرا و تجربه انسان مدرن، سمبولیسم در آراء اریک فروم، ... را می توان نام برد.
مجتبی سلطانی، دانش آموخته فلسفه و معارف اسلامی و علوم سیاسی می باشند که در دو دهه فعالیت فرهنگی و تحقیقی، آثار متعددی را در مطبوعات و جراید منتشر نموده اند. از جمله تألیفات ایشان کتاب مفصل «خط سازش» است که در زمینه تاریخ معاصر و جریان شناسی تألیف نموده اند.
یکی از بحث انگیزترین مباحث فرهنگی، تغییر تدریجی ارزشهاست. این تغییر در شدیدترین شکل خود عبارت است از فعالیت برنامه ریزی شده حاملان و حامیان یک فرهنگ در جهت از هم پاشیدن نظام فرهنگی جامعه ای دیگر و مستقر نمودن نظام فرهنگی مورد نظر خویش.
در شرایط کنونی جامعه ایران، به نظر می رسد به دلیل نقش مهم زنان در ایجاد، اصلاح و تخریب فرهنگ، بسیار مطمع نظر می باشد و برنامه ریزیهای طولانی مدت جهت تحمیل فرهنگ خاص و به انقیاد کشاندن فرهنگی این گروه انجام می گیرد. به جهت اهمیت این موضوع، گروه اجتماعی فصلنامه شورای فرهنگی - اجتماعی زنان طی نشستی با دو تن از صاحب نظران فرهنگی، آسیب پذیری فرهنگی زنان را به بحث و تبادل نظر گذارده است.
زرشناس: فرهنگ در نزد قدما، ادب نفس و درس تعریف می شود، در دوره قبل از مدرنیته فرهنگ بیشتر به معنای فضایل بوده است. لیکن معنی جدید فرهنگ شامل هویت و روح تاریخی یک قوم و تمدن می باشد. اگر فرهنگ یک ملت دستخوش التقاط و بی هویتی گردد، تمام ساختارهای مدنی آن قوم مورد تهاجم قرار می گیرد. اما ظهور فرهنگ مدرن با قدمت 400 ساله، پدیده ای استثنایی است، زیرا این فرهنگ قصد دارد فرهنگ مدرن و اومانیستی را به تمام جهان حاکم نماید و فرهنگ غیر غربی را به سوی انحطاط و مسخ شدن بکشاند. حال اگر بخواهیم تعریفی از تبادل فرهنگی ارائه کنیم عبارت است از تعاملی که در شرایط متعادل انجام می شود بطوریکه هر یک از دو طرف به مقتضای مبانی و زیرساختهای فرهنگی خود دست به انتخاب می زند. در واقع پیش فرض اصلی تبادل فرهنگی مواجهه دو یا چند نظام فرهنگی و تأثیر پذیری متقابل آنهاست. از این منظر، تغییرات فرهنگی که از تعامل نهادها و ارزشهای نظامهای فرهنگی گوناگون ایجاد می شود، امری طبیعی جلوه می کند و به موازات افزایش ارتباطات، جریان تبادل فرهنگی تشدید می شود. اما در تهاجم فرهنگی یکی از فرهنگها، برای تأمین نیازهای اجتماعی و تمدنی خود از امکانات و ابزارهای ویژه ای استفاده می نمایند، بدون آنکه برای طرف مقابل فرصتی جهت تفکر، اندیشه و انتخاب باقی بگذارد.موضوعات زنان در این تهاجم فرهنگی اهمیت ویژه ای یافته است، زیرا فرهنگ مدرن و اومانیستی نگاه نفسانی و شیطانی را به تمام بشر و حوزه موضوعات خاص زنان تعمیم می دهد و با استفاده از دیدگاههای فمینیستی، میان زن و مرد ستیز ایجاد می کند تا جایگاه سنتی مرد و زن را درهم شکند.
همچنین در این تهاجم جوانان به جهت وجود خصایص و ویژگیهای خاصی چون شور و نشاط و انرژی فراوان و احیانا ناآشنایی با مسایل و حقایق و وقایع تاریخی، مورد هدف قرار گرفته اند. این حرکت درخصوص بانوان و جوانان جامعه ما توسط عده ای در درون و برون کشور سازماندهی می شود و با تبلیغات خاص در شکاف و خلاء ایجاد شده درخصوص مسایل بانوان و جوانان از ناتوانیهاو کم کاریهایی که بعضا وجود داشته در جهت اشاعه فرهنگ غرب بهره برداری می گردد.
سلطانی: در تهاجم فرهنگی که جریان یکسویه برای تسخیر و تخریب فرهنگ خودی و جایگزینی فرهنگ بیگانه می باشد، اولین مرحله معمولاً مقاومت فرهنگی است. البته میزان مقاومت فرهنگی به میزان شناخت و آگاهی مخاطبین وابسته است. لذا وقوف مخاطبین به ابعاد مسئله تهاجم فرهنگی، حساسیت و مقاومت نسبت به تهاجم فرهنگی را افزایش می دهد. در اغلب جوامع، از جمله جامعه ایران، زنان به عنوان هدف، ابزار و موضوع تهاجم فرهنگی مطرح می باشند و علت عمده این امر به نقش اساسی بانوان در انتقال فرهنگی اجتماعی اعضای جامعه باز می گردد. در واقع زنان سازندگان و معماران اصلی بنای فرهنگی و اجتماعی جامعه اند. اگر شاخصه اصلی تهاجم فرهنگی را تغییر در گرایش ها، نگرشها، رفتار و ذائقه فرهنگی فرض نماییم، تغییر گرایشات بانوان در راستای اهداف تهاجم فرهنگی اهمیت خاصی خواهد داشت. این تغییر در ارزشها و نگرشها بر نحوه حضور آنها در جامعه تأثیر می گذارد به نحوی که بانوان به عنوان نوک پیکان جریان مصرف گرایی و دنیاطلبی مطرح می شوند. از سوی دیگر زنان به جهت تأثیرگذاری عمیق و گسترده ای که می توانند در سطوح مختلف جامعه داشته باشند، به عنوان محمل و وسیله ای جهت انتقال پیامهای فرهنگ مهاجم انتخاب می شوند و از ویژگیهای جسمی، عاطفی و نقش اجتماعی آنها برای تهاجم فرهنگی سوء استفاده می شود. سطحی ترین و مبتذل ترین انواع سوء استفاده از بانوان در آگهی های تبلیغاتی، مصرفی و تجاری تا عرصه هنر و ادبیات و حتی سوء استفاده در صحنه سیاست صورت می گیرد. به طور نمونه اگر در جامعه ای عواطف شدید و گرایشات مثبت گسترده نسبت به «مادر» و «زن» وجود داشته باشد، با طرح یک شخصیت سیاسی زن، تحولات و تغییرات سیاسی را جهت دهی می کنند. بدین لحاظ سوءاستفاده از زنان فقط در مسایل آشکار و مبتذل نبوده و گاه در لوای مسایل جدی نیز از ویژگیهای خاص زنان، برای اغراض و اهداف گوناگون سوء استفاده می شود. زنان از حیث موضوع نیز در مقوله تهاجم فرهنگی مورد توجه می باشند، زیرا یکی از ارکان هویت فرهنگی هر جامعه ای نوع بینش و نگرش آن فرهنگ، نسبت به جایگاه زنان و نظام ارزشی مرتبط با آنها می باشد. تغییر در این بینشها، یکی از مصدرهای مهم و تبیین کننده تهاجم فرهنگی است.
زرشناس: قبل از انقلاب در مورد مقوله غرب زدگی و فرهنگ مدرن دو عرصه وجود داشت: یکی فرهنگ رسمی که ابتذال و سطحی نگری را ترویج می نمود و دیگری که طیف به اصطلاح روشنفکران متأثر از مارکسیسم و ناسیونالیسم و ... بودند، هرچند این طیف ظاهرا در مخالفت با فرهنگ مبتذل رژیم طاغوت بود، اما دام شیطانی دیگری برای جوانان محسوب می شد و آنها را به سمت ایدئولوژیهای غیردینی می کشاند. بعد از انقلاب حضور این طیف کم رنگ شد و مسیر دیگری را در پیش گرفت. نوگرایی، چندگانگی و بی هویتی بر پایه ایدئولوژی ستیزی و لیبرالیسم به طور گسترده در میان زنان و جوانان تبلیغ و ترویج شد و تهاجم فرهنگی دشمن در قالبی سازماندهی شده، منظم گردید.
سلطانی: تهاجم فرهنگی در ایران با ورود فرهنگ غربی موسوم به فرهنگ مدرن در دوره قاجار آغاز گردید و در دوره سلطنت پهلوی اوج گرفت. در بعضی مقاطع خطر تهاجم فرهنگی از سوی مخاطبین به درستی احساس شده و مقاومتهایی صورت گرفته است، اما گاه به دلیل سلطه سیاسی، مقاومتها، یا سرکوب شده یا ناتمام مانده است.
درخصوص تهاجم فرهنگی علیه زنان نیز یک چرخه مقاومت و سرکوب را تا قبل از انقلاب اسلامی شاهدیم. بانوان به عنوان پیشقراولان درک تهاجم فرهنگی، مقاومت تاریخی شایان توجهی را از خود نشان دادند. نمونه برجسته آن جنبش تنباکو است که حرکت و حضور بانوان، به گونه ای بود که در پایداری از ارزشها و اعتقادات و حراست از حوزه فرهنگ بومی و اصیل خود پیشتاز بودند.
دوره پهلوی، دوره سرکوب تمام عیار مقاومت زنان و هجوم گسترده علیه مظاهر فرهنگ خودی بود. کشف حجاب اجباری به منزله نفی کامل هویت اعتقادی - ارزشی بانوان و به منظور تغییر هویت فرهنگی آنها به طور جدی دنبال می شد. در زمان رضا پهلوی حتی بانوان بسیاری، در راه حفظ هویت دینی و اعتقادی خود به شهادت رسیدند یا سالهای سال خود را در خانه حبس نمودند تا از هویت دینی خود محافظت نمایند. در دوران محمدرضا پهلوی و تهاجم فرهنگی اشکال پیچیده، نهادینه و ظاهرا غیر خشن پیدا می کند. و در تمام برنامه ها و سیاستهای فرهنگی -اجتماعی نفوذ می نماید. پس از سپری شدن ادوار متناوب مقاومت و سرکوب، وقوع انقلاب اسلامی، احیاء ارزشی و فرهنگی زنان را به ارمغان آورد به نحوی که به عنوان پیشتازان نهضت اسلامی مطرح گردیدند. به دلیل همین نقش حیاتی بانوان در تداوم انقلاب، حجم عمده سرمایه گذاریهای تهاجم فرهنگی علیه انقلاب، متوجه آنان گردید.
زرشناس: در شرایط کنونی یکی از ترفندهایی که جریان مهاجم به اصطلاح روشنفکری از آن یاری می گیرد، مخدوش کردن مفاهیم حقوقی و اندیشه های دینی در متن سنت است، به نحوی که جایگاه واقعی زن را در سنت دینی منسوخ می کنند و مفاهیم واقعی آن را نادیده می گیرند و تصویری زشت و کریه از جایگاه زن ارائه می دهند. این ترفند، گاه از طریق آثار نوشتاری نظیر رمان، داستان، شعر، .... تئوریهای فلسفی و اجتماعی چون فمینیسم تبلیغ می شود و گاهی نیز نقش نفسانیات و لذائذ انسانی در زندگی بیش از آنچه وجود دارد، پررنگ می گردد و به عنوان یک اصل محوری مطرح می شود و عرصه حیات مادی گسترش می یابد تا حیات معنوی انسان در تنگنا قرار گیرد. این شیوه خصوصا در مورد زنان و جوانان اعمال و متأسفانه تا حدودی موفق شده است. از سوی دیگر ما تنها به شیوه های بیرونی اتکا نمودیم و کار فکری و فرهنگی در مورد این دو گروه انجام ندادیم تا اینکه آنها به سوی این اهداف جذب شدند. در شرایط کنونی در جامعه ما یک جریان شبه دینی و شبه روشنفکری در چند سال اخیر در حال شکل گیری و نفوذ است که بر مدار زن گرایی و زن محوری صرف است. این در شرایطی است که دین اسلام، حقوق، جایگاه و منزلت خاصی را برای زنان قایل است و هیچ فردی حق ندارد حقوق ذاتی آنها را سلب نماید. در شرایط کنونی موج جدید دفاع از حقوق زنان، بر انسان گرایی و فراموشی خدا و تحریف مفاهیم دینی و حقوقی و تضاد میان زن و مرد تأکید می کند. این زن محوری کاذب بدون در نظر گرفتن جایگاه زن و مرد در نظام خلقت و ارتباط آنها با خدا به انکار حقیقت و حقوق زنان می پردازد. این جریان شبه فمینیستی با تحریف در مفاهیم اساسی حقوق زن در اسلام و انتشار این تفکرات از طریق جراید و مطبوعات، اذهان عمومی را به سوی یکسان نگری کاذب در حقوق زن و مرد سوق می دهد.
سلطانی: تهاجم فرهنگی علیه بانوان عمدتا به سمت ایجاد تزلزل در نهاد خانواده و سمت گیری برای تخریب کامل این نهاد بوده است. به طوری که نسل جدید دختران و زنان متأسفانه نسبت به نهاد خانواده توجه کافی ندارد. ضمن آنکه یکی از زمینه های اصلی تأثیرپذیری از جریان تهاجم فرهنگی از دست دادن اصالت و جایگاه نهاد خانواده است. از جمله آثار غربگرایی بر نهاد خانواده رواج اندیشه فمینیسم و پذیرش نظام اخلاقی و ارزشی غرب درخصوص زنان می باشد.
البته فمینیسم نهضتی زنانه در غرب بوده است که به سود نظام سرمایه داری و به زیان اقشار متوسط و فرودست جامعه برای بهره کشی و استثمار هر چه بیشتر زنان و مردان تحت عنوان آزادی به وقوع پیوست. به گونه ای که زنان از کار در منزل، مجبور به کار مضاعف در کارخانه ها، مراکز عمومی و انجام امور سخت، سنگین و طاقت فرسا شدند. نهضت آزادی زنان جز گسترش مصرف گرایی و فساد در غرب ارمغان دیگری نداشت. در این بازار فساد، زن قربانی بی رحمانه ترین و ضدانسانی ترین مطامع قرار گرفت.
زرشناس: جنبش اجتماعی فمینیسم در قرن 17 و 18 با هدف اصلاح حقوق بشر تحت عنوان یک ایدئولوژی مدرن در کنار فاشیسم، لیبرالیسم، اومانیسم، ... ایجاد شد؛ و در حدود قرون 19 و 20 به صورت یک ایدئولوژی منسجم ارائه گردید. البته تا دهه 30 و 40 به صورت یک نگرش افراطی مطرح شد و افرادی چون سیمون دوبوار در این خصوص نظراتی را ارائه کردند که پس از مدتی تعدیل گردید و این دیدگاه، تبعاتی را برای زنان در غرب ایجاد نمود. اشکال افراطی فمینیسم با انکار ضرورت خانواده، بحرانهای اخلاقی و اجتماعی میان زن و مرد را دامن زد. فمینیستهای دهه 70 و 80 از مواضع افراطی خود عدول کردند. در واقع فمینیسم به عنوان یک ایدئولوژی انسان گرا و غیردینی به جهت تکیه بر زن مداری و نادیده گرفتن واقعیات زندگی و وظایف و حقوق متقابل زن و مرد، بحران روابط انسانی را ایجاد می نماید.
در کشور ما نیز جریان روشنفکری مسایل زنان به صورت سطحی و تقلیدی، بدون توجه به عقب گردها و شکستهای زنان درغرب، تبلیغ و ترویج می شود و با ایجاد تشکیک در حقوق زنان در اسلام، میان اعضای خانواده اختلاف ایجاد می نماید.
سلطانی: تضاد کاذب و دو قطبی میان زن و مرد در خانواده که پایه های خانواده را متزلزل می کند و کارکرد اصلی خانواده، یعنی تربیت فرزندان را ناکارآمد می سازد، محصول همین نگرش است. این در حالی است که در دیدگاه توحیدی زن و مرد اساسا بخشهایی از یک پیکر واحد محسوب می شوند و رابطه میان آنها براساس همدلی، همراهی و همزیستی است. فمینیسم، زن را به عنوان زن بودن فی نفسه محق و دارای امتیاز ویژه و مدعی مطالبات خاص معرفی می کند و همین امر، عامل بسیاری از اختلافات در درون بخشی از خانواده ها می باشد. این اندیشه امروز به خصوص در میان طبقه متوسط و تحصیلکرده به عنوان یکی از عوامل اصلی نابهنجاری است. رشد فمینیسم در فرهنگ غربی عمدتا به این نکته باز میگردد که فرهنگ غرب، فرهنگ تبعیض است. فرهنگ نژادپرستی، فرهنگ مردپرستی، فرهنگ برتری اشراف بر کارگران و سفیدپوستان بر سیاهان است. این تبعیض ها واکنشهایی را در جامعه ایجاد می کند و فمینیسم هم واکنش به این نوع تبعیضات است. نهضت شبیه کردن زنان به مردان در واقع در بطن خودش شدیدا مرد گرا می باشد و چون اصالت به مرد داده می شود، لذا آزادی زن را در شبیه شدن زنان به مردان می داند. فمینیسم امروز در کشور ما در هاله دروغینی از تقدس روشنفکرانه، زمینه ها و بستر توفیق تهاجم فرهنگی را فراهم می نماید. آثار این غربگرایی را در بحران هویت و از خودبیگانگی برخی زنان تحصیلکرده و شاغل می توان دید. در جامعه کنونی ما این نوع نگرش افراطی نسبت به زن و خانواده پیامدهای ناگواری را در بعد فردی، اجتماعی و خانوادگی بر جای گذارده است. مانند بالا رفتن سن ازدواج، عدم رغبت به پیوندهای شرعی و گاه کثرت طلاق ... هرچند پدیده های اجتماعی معلول یک سلسله علل و عوامل متعدد هستند و هرگز نمی توان با یک تحویل گرایی آنها را به یک عامل تقلیل داد.
زرشناس: برای تحلیل دقیق تر این گرایش و از خود بیگانگی باید تحلیل تاریخی کنیم. در تاریخ ملل غیر غربی دو رویکرد نسبت به مدرنیته وجود داشت؛ یک رویکرد فراگیری، عقل مدرن و غرب زدگی تام و تمام است و رویکرد دیگر تشبه به غرب زدگی است. اما در ایران، مدرنیزم بسیار ناقص و سطحی شکل گرفت و در مورد مسایل زنان نیز در همان حد سطحی باقی ماند. اما بعد از انقلاب عواملی باعث شد که توجه مروجان این اندیشه به سمت روشهای دیگری معطوف گردد و از تبلیغ غرب زدگی سطحی به غرب زدگی درونی و توجه به مسایل تئوریک و مبانی، تغییر جهت دهد. البته در حوزه مبانی اسلامی نیز شک و تردید ایجاد نموده و یا به صورت ایجابی باورهای خود را تبلیغ می کنند و از آزادی قلم و بیان برای تحقق اهداف خود سوء استفاده می نمایند. تهاجم فرهنگی، خصوصا بعد از سالهای 70-69 با انتشار مجلات و کتب سازماندهی شد و امروزه در هر ماه 3-2 عنوان کتاب جدید در مورد ترویج آراء قرن بیستم منتشر می شود. البته این غیر از کتابهای رمان و داستانهای کوتاه، ادبیات، شعر، ... می باشد، همچنین استفاده ابزاری از تصاویر زنان در نشریات نوع دیگری از سطحی نگری را ترویج می کند. اگر واقع بینانه به تاریخ تمدن غرب نگاه کنیم، می بینیم اینها هیچ کرامتی را به زن اعطا نکرده اند. در همین آثار هنری در غرب مانند آثار چارلز دیکنز، جک لندن، بالزاک، هگزورا، میلان کوندرا، ... نگاه شی ء گونه به زن و انسان شده است. در این آثار، زن از نظر دستمزد در سطح پایین تری از مردان قرار دارد، هرچند در شرایط امروز غرب هم، زن یک کارگر روزمزدی است و تحت فشارهای عصبی و تبعیض های اجتماعی می باشد و حتی در طبقه اشراف نیز زن یک موجود لوکس و تجملی در جهت مسایل جنسی است، ولی اینها شأنیت انسانی زن را نادیده گرفته و او را در راستای تمنیات مرد قرار داده اند. در این فضا حقوق راستین زن به فراموشی سپرده شده و مشکلاتی را برای زنان بوجود آورده است. فلذا، آمار طلاق، ازدواج نامشروع، فرزندان بی سرپرست ... بسیار بالا بوده و سردی روابط در میان اعضای خانواده دیده می شود. در فضای کشور ما این طیف، وضعیت زنان در غرب را به گونه دیگری نشان می دهند و از واقعیات موجود در آنجا، سخن نمی گویند یا آنکه به مبانی نظام حقوقی زن در اسلام اشکال وارد می کنند و یا تبلیغ می کنند که مدرنیته برای زنان، آزادی و حق تجربه کردن در نظر گرفته است؛ اما دیگر نمی گویند که چه فرصتهایی از زنان برای ابراز مسایل زنانه و طبیعی آنان گرفته می شود و در میان اجتماعات خشن و سرمایه سالار و استثمارگر رها می شوند، بی آنکه مورد پشتیبانی و حمایت قرار گیرند، همچنین با نادیده گرفتن استقلال واقعی زن، مقام انسانی او را انکار می کنند.
البته یک سری ویژگی ها در تمدن سنتی و منسوخ وجود داشته که مشکلاتی را برای زنان ایجاد کرده و بسیاری از حقوق آنها را نادیده گرفته است، ولی این ویژگی ها ربطی به دین و سنت حقیقی ندارد، بلکه ناشی از انحراف در سنتها و مسخ هویت واقعی ماست. البته زمینه های این امر از دوره قاجار شروع شده است، به طور مثال در آثار آخوند زاده، طالبوف، میرزا ملکم خان ... تبلیغ می شود که سنت و دیانت حقوق زنان را نادیده گرفته، لذا برای احیای حقوق آنها باید به سمت مدرنیسم حرکت کنیم و دیدگاههای غربی را به عنوان الگوی عمل انتخاب نماییم. در این الگو تعریف متفاوتی از نقش زن در بعد فردی - خانوادگی و اجتماعی ارائه می شود.
سلطانی: درخصوص حضور اجتماعی زنان مطرح می شود که حضور اجتماعی آنان یعنی حضور اجتماعی مشابه با مردان که هویت و نقش آنها به نقش و هویت مردانه تبدیل شود و شبیه مردان در اجتماع حضور یابند؛ زیان این مسئله در وهله اول به خود زنان می رسد و ساختار مستحکم نهاد خانواده و تربیت اجتماعی را در هم می ریزد. در بینش اسلامی مرد اساسا به دلیل مرد بودن امتیاز خاصی ندارد، بلکه در تفکر اسلامی برتری به تقوا است و مرد بودن یا زن بودن فی نفسه ارزش نیست. حتی در بعضی مواقع زنان قابلیتها، امکانات و شایستگی هایی دارند که به آنها امکان ایفای نقش اساسی تر و تعیین کننده را می دهد. لذا به بیان دیگر در تفکر اسلامی چه بسا باید مردان به خاطر موقعیت و نقش زنان در تربیت غبطه بخورند. البته حضور زن مفهومی است که هرکس برحسب دیدگاه و قصد خود می تواند برداشتهای مختلفی از آن داشته باشد. اگر منظور از حضور زن در جامعه مشارکت و همکاری متناسب و مفید بانوان در سطوح مختلف جامعه باشد، این حضور در انقلاب اسلامی تأیید شد، به طوری که بانوان در شکل گیری و حفظ انقلاب پیشگام بودند و دیدگاه حضرت امام (ره) نیز به عنوان تجلی یک نگاه مذهبی و اصیل این حضور را صحه گذارده است.
اما قرائتهای تحریف شده از اسلام یا به تعبیر حضرت امام(ره) اسلام امریکایی و اسلام متحجر مدعیان دین، مغایر حضور متناسب با شأن و منزلت زن است. کما اینکه فمینیسم در فرهنگ و اجتماع غربی در واقع شکل شبه دینی و ایدئولوژیک پیدا کرده است. روشن است که اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله مورد نظر حضرت امام (ره)، همواره زمینه ساز و مشوق حضور مفید و مشروع زن در اجتماع است و نه تنها مانعی ایجاد نمی کند، بلکه موانع را هم از سر راه بر می دارد. اگر منظور از حضور زن در اجتماع سوء استفاده از زنان در تبلیغات برای کسب سود بیشتر مجلات و سینماها و سرمایه داران باشد یا حتی در عرصه مبارزات اجتماعی سیاسی به عنوان ابزار جلب توجه و کسب آرای مردم مطرح شود، این حضور را هیچگاه تفکر دینی نمی پذیرد. مثلاً در همین روزها در مبارزات انتخاباتی کشور امریکا از جنس زن به بدترین شکل ممکن سوء استفاده می شود و با بهره گیری از انواع جاذبه های جنسی و تفریحی و سوء استفاده از زنان رأی جمع می کنند و جالب است که برخی این را نشانه رشد و بلوغ سیاسی معرفی می کنند. اگر معنای حضور زن در سیاست و اجتماع این باشد، قطعا این نوع حضور را اسلام نمی پذیرد و با آن مقابله می کند.
در ضرورت بهره گیری هوشمندانه و متعادل از امکانات، شیوه ها و قابلیتهای موجود و مناسب در همه عرصه های اجتماعی فرهنگی سیاسی و لزوم تحولات در صحنه مدیریت و اجرا بحثی نیست. اما لازم به تأکید است که اقدامات مقابله ای با تهاجم فرهنگی باید عمدتا ماهیتی فرهنگی داشته باشد. اقدام غیرفرهنگی، خشن، استفاده از ساز و کارهای سیاسی و انتظامی در بسیاری موارد بی فایده و مضر است. البته در برخی مصادیق و حوزه های تهاجم فرهنگی، گاهی چاره ای جز استفاده از این شیوه ها نیست. اما در مجموع نگاه غالب و شیوه غالب باید فرهنگی باشد. حتی شیوه های انتظامی و اداری هم باید یک روح فرهنگی داشته باشد و اهداف فرهنگی خاص برای آنها تعریف شود. آشکار است که در هر حوزه ای نهاد ذیربط و کسانی که دغدغه آن حوزه را دارند، باید مستقلاً تحلیل کنند و اقدام مناسب را اتخاذ نمایند اما ضروری است تأثیر و مساعدت سایر عوامل هم مدنظر قرار گیرد. اگر سیاستهای اجتماعی اقتصادی و سیاسی جامعه هر یک در مسیر متفاوتی باشد، اتخاذ یک سیاست فرهنگی خاص به تنهایی قطعا نتیجه بخش نخواهد بود. تحول در عرصه فرهنگ به میزان رشد و موفقیت در عرصه های دیگر نیز بستگی تام دارد.
زرشناس: ما باید دو کار اساسی و عمده انجام دهیم؛ یکی آنکه باید تصویر راستینی از ایده آلهای دینی خود ارائه کنیم و خودآگاهی دینی را تقویت کنیم و آن خرافاتی که به سنتها آغشته شده و چهره حقیقی دین را مخدوش کرده معرفی نماییم. این خصوصا در مورد مسایل زنان اهمیت زیادی دارد. دوم آنکه، خودآگاهی انتقادی خود را نسبت به باورهای مدرن و آراء فمینیستی تقویت کنیم و فاصله میان دیدگاههای فمینیستی با واقعیات موجود در غرب را در آثار داستانی، تئوریک و نظری بررسی نماییم و با یک کار تحقیقی و تفصیلی با استفاده از آمارهای روان شناسی و جامعه شناسی دیدگاه فمینیستی و جایگاه زن در غرب را ارزیابی کنیم، زیرا این آمار مؤید دیدگاههای ماست و نتایج جالب و شگفت انگیزی ارائه می دهد و یا گزارشاتی را با زنان طبقات متوسط غرب انجام دهیم و در مورد تعلقات آنها به خانواده و بحران اخلاقی در غرب سئوالاتی را مطرح نماییم تا واقعیات آنجا بیشتر تبیین شود.
سلطانی: دشمنان با سوء استفاده از خلاءها، ضعفها، غفلتها و اشکالات درون جامعه، زمینه توفیق می یابند. لذا مقابله با تهاجم فرهنگی باید در یک منظومه راهبردی همراه با مجموعه سیاستهای اقتصادی و سیاسی کشور تعریف شود. آنچه که به عنوان برنامه توسعه مطرح می شود با شدت و ضعف ما در مقابله با تهاجم فرهنگی نقش مستقیم دارد. اگر در برنامه سوم نگرش فرهنگی جهت مقابله با تهاجم فرهنگی ملحوظ شده باشد، امکان موفقیت در این خصوص در سطوح جزیی تر هم میسر می شود. ولی اگر برنامه های اساسی و کلان بدون عنایت به بحرانهای فرهنگی تدوین شده باشد،بسیاری از اقداماتی که در سطوح جزیی تر انجام می شود با شکست مواجه خواهد گردید.