الآثار الباقیة عن القرون الخالیة اثر ابو ریحان بیرونی (362 440 ه) برای نخستین بار در سال 1879 م در لایپزیک انتشار یافت، و پس از آن در سال 1923 م تجدید چاپ شد. این دو چاپ با تصحیح و تحقیقِ ادوارد زاخائو (1845 1930 م) ، خاورشناس توانای آلمانی، منتشر شد، و او در این تصحیح از دست نوشتی سود جست که با پیدا شدن دست نوشت دیگری به سال 1933 م در ترکیه آشکار شد صفحات و سطوری از آن افتاده است. این دست نوشت جدید در سال 603 ه کتابت شده بود و گفته می شود بیرونی کتاب خود را در سال 391 ه نگاشته است.
پس از آن، دو تن از خاورشناسان به نامهای گاربرس و یوهان فوک، بر آن شدند تا افتادگیهای چاپ زاخائو را از این دست نوشت استخراج کنند و در کتابچه ای با عنوان ساقطات الآثار الباقیة به چاپ رسانند که همین چاپ به صورت افست در تهران نیز منتشر شد.
امّا چاپ جدید این اثر که به تحقیق دکتر پرویز اذکایی، پژوهشگر ایرانی و با سخت کوشیهای او به گونه ای شایسته انتشار یافته، بر اساس سه دست نوشت زیر تصحیح شده است:
1. دست نوشت کتابخانه عمومی استانبول (تاریخ کتابت: 603 ه) .
2. دست نوشت دانشگاه ادینبورگ (تاریخ کتابت: 707 ه) .
3. دست نوشت کتابخانه توپقاپو سرای ترکیه (تاریخ کتابت یا تملیک: 813 ه) .
محقّق این اثر، علاوه بر بهره گیری از این دست نوشت ها، یادداشتهای زاخائو را که بر ترجمه انگلیسی این اثر نوشته و در تهیه آنها از یاری فلایشر و وستنفلد، از خاورشناسان برجسته، سود جسته است به فارسی ترجمه کرده است. این یادداشتها با توجّه به آنکه در برگیرنده شرح واژگان نجومی، تاریخی، و کتب مقدّس کهن و شرح حال اندیشمندان و رهبران ادیان و مذاهب مذکور در کتاب است، از اهمّیت زیادی برخوردار می باشد.
استاد اذکایی، افزون بر این یادداشتها، خود نیز حواشی سودمند فراوانی را به کتاب افزوده، و آنها را با ذکر نام خویش از یادداشتهای زاخائو متمایز ساخته است.
از دیگر ویژگیهای این تصحیح آن است که مصحّح نامهای پادشاهان و شخصیتها و جشنها و اعیاد و واژگان علمی و فلکی را نیز از چاپ انگلیسی اثر نقل کرده و در متن کتاب آورده است و این کار برای کسی که بخواهد به این نامها در منابع مراجعه کند، سودمند است.
از آنجا که زبان عربی برای متن پژوهان و محقّقان ایرانی زبانی آشنا است، استاد اذکایی متن کتاب را به زبان تازی باقی گذارده، و مقدّمه و یادداشتهای خود و نیز یادداشتهای زاخائو را به زبان فارسی آورده است. با وجود این، آنچه که برای شیفتگان متون کهن تازی از این چاپ مغتنم است، بهره گیری محقّق از دست نوشت های یاد شده و ذکر تفاوتهای میان آنها در پانوشت است که اگر پاره ای از اغلاط چاپی و برخی بدخوانیها نبود، می توانستیم آن را اثری دقیق به شمار آوریم.
بیرونی در این کتاب به دلیل جامعیت علمی و ذهنِ دایرة المعارف گونه اش اطّلاعات گسترده ای را از علوم مختلف در اختیار خواننده قرار می دهد که از جمله می توان به محاسبه تاریخ در میان ملل گوناگون همچون رومیان، ایرانیان، و تازیان اشاره کرد که بر اساس محاسبات دقیق ریاضی و با استفاده از جداولی نظام مند صورت می گرفته است.
وی افزون بر این، فهرست بلندی از پادشاهان ملل مختلف را آورده و پس از آن به بیان اعیاد و جشنهای آنها پرداخته است که این بخش از کتاب، سودمندترین بخش آن به شمار می رود.
او همچنین برای رویدادهای تاریخیِ هر یک از ملل، جدولهای مفصّلی تدارک دیده و در کنار هر رویداد به زمان وقوع آن اشاره کرده است. وی در عین حال، روزهای سوگ و اندوه را نیز فراموش نکرده است و از آنها در یادکرد از جشنها و ماتمهای ماههای سال، سخن گفته است.
بیرونی در این راستا، نام هر یک از ماههای سال را در میان ملّتهای گوناگون، از آغاز بر می شمرد و از مناسبتهای گوناگون هر ماه، اعمّ از جشنها و ماتمها و یا روزه ها و نمازهای مخصوص آن ماه یاد می کند و علاوه بر این، به مناسبتهای جدیدی که در آن روزگاران پدید می آمده، اشاره می نماید. برای نمونه، آنجا که از مراسم ترسایان در ماه تموز سخن می گوید، به مراسم بزرگداشت یوحنّا مروزی اشاره می کند و می گوید: «و روز چهاردهم این ماه، روز یادبود یوحنّا مروزی است که در روزگار ما سده چهارم قمری شکنجه و کشته شد»1.
با اینکه بیرونی این کتاب را در سنّ 29 سالگی به رشته تحریر درآورده است، امّا درون مایه این اثرِ دایرة المعارف گونه و اندیشه هایی که در آن طرح شده، بویژه آنچه که به ریاضیات و ستاره شناسی مربوط می شود، از نبوغ زود رس و گستردگی دانش و آگاهیهای او حکایت دارد، همچنان که بهره گیری وی از منابع فراوان در زمینه های مختلف تاریخی و علمی و استناد به کتب مقدّس، گویای تتبّع و پی جوییهای اوست. او در آن سنین جوانی از منابعی سود جسته است که از بیشترینه آنها در روزگار ما اثری باقی نمانده است؛ منابعی همچون: التاجی ابراهیم بن هلال صابی؛ تاریخ ثابت بن سنان؛ سیر الملوک ابن مقفّع؛ معارف الروماهوازی و تاریخ سلامی.
او همچنین در این اثر مطالبی را از تاریخ حمزه اصفهانی در بیان سرگذشت ملّتهای بزرگِ از میان رفته نقل می کند، و این کتاب همانی است که با عنوان تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء به چاپ رسیده است.
از دیگر کتابهایی که بیرونی در نگارش این اثر از آنها بهره برده است، کتابالمسالک و الممالک جیهانی در جغرافیا که از آن اثری نیست و کتابِ المسالک و الممالک ابن خرداذبه که به چاپ رسیده است قابل ذکر است.
وی در مباحث مربوط به ستاره شناسی مطالبی را از المدخل الکبیر إلی علم النجوم ابو جعفر خازن، و زیج یوسف بن فضل یهودی خیبری، و زیجابو معشر فلکی، و شرح ابوالعبّاس نیریزی بر کتاب مجسطی، و همچنین از کتب مقدّس تورات و انجیل و نیز از کتب یهودیان سیدر عولام و از کتب زردشتیان اوستا، و از کتب مانویان شاپورگان و سفر الجبابرة نقل می کند، و از دیگر تألیفات خود که بسیاری از آنها اینک در دسترس نیست، مطالبی می آورد و افزون بر همه اینها گفت و گوهای خود را با دانشمندان هم روزگار خویش بیان می کند.
انتشار این اثر با توجّه به پیچیدگیهایی که در آن از جهت وجود جداول و معادله های ریاضی و نجومی و شکلهای هندسی به چشم می خورد، و نیز با توجّه به کمی بازده اقتصادی آن، به دلیل مخاطبان خاصّ و اندک آن، گویای این واقعیت است که رویکرد مرکز نشر میراث مکتوب در انتشار این گونه آثار رویکردی علمی بوده است، و ای کاش! ما نیز در جهان عرب چنین مرکزی داشتیم تا در مورد آثار جهانی این دانشمند خوارزمی که تمامی نگاشته هایش به زبان تازی است، اهتمام می ورزید؛ دانشمندی که آرتور پوپ، تاریخ نگار برجسته آمریکایی، در باره اش می گوید:
در هر فهرستی از دانشمندان سترگ جهان، بیرونی باید جایگاه والایی داشته باشد، و تاریخ ریاضیات، ستاره شناسی، جغرافیا، انسان شناسی، و بررسی تطبیقی ادیان جز با نام او تکمیل نمی شود. بیرونی از برجسته ترین خرد ورزان و اندیشمندان تمامی روزگاران است که همه ویژگیهای دانشمندی سترگ را داراست. او همچون دیگر مغزهای بزرگ، نماد جامعیت است و فراتر از مکان و زمان خویش. و در این میان می توان آنچه را که بیرونی در هزار سال پیش نگاشته است، گرد آورد تا آشکار شود او بر بسیاری از شیوه ها و رویکردهای عقلی که گمان می رود اندیشه های نوینی است، پیشی گرفته است.
چاپ جدید این کتاب که از آن یاد شد، بیش از 900 صفحه است که از این میزان 458 صفحه به متن کتاب و ما بقی به مقدّمه و نمایگان کامل و گونه گون اختصاص یافته است.
در مورد این چاپ نکاتی به ذهن می رسد که به برخی از آنها در زیر اشاره می کنیم:
1. مصحّح در یادداشت خود بر «ذکر السلامی فی کتاب التاریخ» (ص 423) به نقل از زاخائو به وجود دو تن با نام «سلامی»: یکی «شاعری در سده چهارم هجری» و دیگری «نویسنده نتف الطرف» اشاره می کند و پس از آن می نویسد: منظور زاخائو از نویسنده نتف الطرف «همانا ابوعلی حسین بن احمد السلاّمی (ح 339 ق / 950 م) مؤلّف تاریخ ولاة خراسان (معروف به مورّخ خراسان) ... بوده است». وی در ادامه می افزاید: «امّا مورّخ مورد نظر بیرونی که گویا همان اوّلی (شاعر سده 4 مذکور) باشد، همانا ابوالحسن عبداللّه بن موسی بن حسین بن ابراهیم سلامی (م 374 ق / 984 م) منسوب است به مدینة السلام بغداد، شاعری مشتغل به حدیث و تاریخ وادب ...».
در این باره باید گفت: منظور از سلاّمی به تشدید لام همانا ابو علی حسین بن احمد بن محمّد (زنده در سال 344 ه) است که بیهقی در تاریخ بیهق شرح حال او را آورده و از او با عنوان صاحب تاریخ یاد کرده است.2
و در این میان باید افزود که سخن حاجی خلیفه که این کتاب را از آنِ ابوالحسن سلامی (درگذشته به سال 393 ه) دانسته3 و نیز سخن شیخ آقابزرگ تهرانی که کتاب را به ابوالحسن محمّد بن عبداللّه سلامی شاعر نسبت می دهد4 ، نادرست است.
2. مصحّح، لقبِ ابن ابی العزاقر را در متن و نمایگان کتاب (ص 261، 795) به اشتباه «شلمقانی» با قاف ضبط کرده است، ولی در نمایه نامهای کسان این اشتباه را اصلاح و آن را به صورت «شلمغانی» با غین آورده است.
3. مصحّح در تصحیح خود، گاه با لغزشهایی که به چاپ زاخائو و یا ساقطات الآثار الباقیة راه پیدا کرده، همسو شده، و خود نیز گرفتار همان لغزشها شده است.
از جمله این موارد می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:
ص 76: آیه (مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الِمُضِلِّینَ عَضُدا)5 به اشتباه «مُتَّخِذا لِمُضِلِّینَ» ضبط شده است.
ص 262: عبارت «ثمّ انّه اَبدأ یباهل» که در ساقطات الآثار الباقیة نیز همین گونه آمده است، نادرست است و «بَدَأَ یباهل» صحیح است.
ص 265: «علی بن موسی الرضی» که در ساقطات الآثار نیز این گونه است، نادرست و «علی بن موسی الرضا» صحیح است.
ص 170: «بویع لعبداللّه بن المعتزّ، و لقب المنتصف (؟) باللّه». نشانه پرسش در ساقطات الآثار نیز آمده، که نشان می دهد محقّقان هر دو چاپ به درستی این واژه اطمینان ندارند. در این باره باید گفت: این لقب صحیح است و عریب قرطبی آنجا که به بیان رویدادهای سال 296 ه می پردازد، چنین نگاشته است: « المقتدر، فرماندهان و نویسندگان و قاضیان بغداد را از کار بر کنار کرد و آنان با عبداللّه بن معتزّ بیعت کردند و او در میانشان حاضر شد و آنان وی را المنتصف باللّه لقب نهادند و او نیز این لقب را برای خویش برگزید»6.
ابن کثیر نیز در ذکر رویدادهای همان سال می نویسد: «پس با عبداللّه بن معتزّ بیعت کردند و خطبه خلافت به نام او خوانده شد و او را المرتضی باللّه لقب نهادند. و صولی گوید که او را المنتصف باللّه لقب نهادند»7.
ص 92: آنجا که از انواع سه گانه کمال انسان سخن به میان آمده است، چنین می خوانیم: «أحدها بلوغه، و هو وقت إمکان حدوثه مثله». زاخائو نیز این عبارت را به همین صورت آورده است، و حال آنکه عبارت صحیح آن است که در دست نوشت کتابخانه توپقاپو سرای آمده است: «حدوث مثله منه». زیرا منظور از آن، بلوغِ جنسیِ انسان است، به گونه ای که بتواند انسانی مثل خود را تولید کند.
از صفحه 5 تا پایان کتاب هر جا واژه «انّ» پس از «قال»، «یقول»، «أقول» و «قولهم» آمده، به صورت «أنّ» به فتح همزه آورده شده است، که نادرستی آن آشکار است. این اشتباه دهها بار در این کتاب تکرار شده است و نخستین بار آن در صفحه 5 آمده است: «فأقول أنّ»، و یا مثلاً در ص 92 چنین آمده است: «و قالوا أنّ» و نیز موارد دیگری که قصد نداریم با آوردن آنها سخن را به درازا بکشیم. علّت این اشتباه آن است که محقّقِ فاضل در ضبط این واژه از چاپ زاخائو که همین اشتباه در آن دیده می شود پیروی کرده است. او همچنین در ضبط پاره ای از واژگان، رسم الخطّ زاخائو را برگزیده است. برای نمونه در ص 61 چنین آمده است: «المرءة الحبلی ... بحمل المرءة».
4. محقّقِ فاضل، در ضبط برخی واژگان با ضبط زاخائو مخالفت کرده است، و حال آنکه ضبط زاخائو درست است.
برای نمونه در ص 8، آنجا که سخن از اختلاف بر سر تقدّم خلقت نور یا ظلمت است، چنین آمده است: «و تُقدّموا النور علی الظلمة، یقولون بتغلیب الحرکة علی السکون»، در حالی که ضبط زاخائو صحیح است: «و مقدّموا النور علی ...» . علاوه بر اینکه در ضبط نخست، دلیلی هم برای مضموم نمودن تاءِ «تُقدمّوا» وجود ندارد.
و یا در ص 47 آمده است: «و قد حکی عن عمر بن الخطّاب رض أنه سمع قوما یَخُضُون فی ذکر ذی القرنین» که ضبط زاخائو یعنی «یخوضون» صحیح است و محقّق فاضل در پانوشت به این ضبط، اشاره نکرده است.
و یا در ص 258 پس از خبر المقنّع هاشم بن حکیم که بر خلافت عبّاسی شورید، چنین آمده است: «کان أحرق نفسه لمّا أُحِیَ به لیتلاشی جسده» ، که عبارت صحیح همانی است که زاخائو آورده است: «لمّا أُحیط به».
و یا در ص 334 آمده است: «و کذلک کان النبط یفعل ذلک» ، که ضبط زاخائو یعنی «القبط» درست است. زیرا نویسنده این فصل را به ماههای رومی اختصاص داده و در آغاز فصل چنین گفته است: «قیّد الروم و السریانیّون و من تابعهم أحوالهم، الدائرة مع السنة».
و نیز در همان صفحه (334) می خوانیم: «و قد أکثر أصحاب التجارب من الاحتیالات، لتقدمة المعرفة بأحوال السنة من هذه الأیّام حتی جرجوا إلی جنس العزائم و الرُّقی» و در پانوشتِ آن هم به ضبط واژه «جرجوا» به صورت «خرجوا» در چاپ زاخائو اشاره کرده است که در این باره نیز باید گفت ضبط زاخائو صحیح است. زیرا این اصحابِ تجارب، برای پیش گویی در مورد رویدادهای سال جدید به فریب کاری روی می آوردند و با بیرون رفتن (خروج) از محدوده تجربه، پای در میدان افسون و طلسم می گذاردند.
و نیز در ص 336 به نقل از جیهانی، از پلی سخن به میان آمده است که گذر از روی آن با سختیهایی همراه بوده و افراد در حین عبور دچار مشکلات تنفّسی می شدند که گاهی این مشکلات به مرگ آنان می انجامید: «فإنّ من جاوزها، یَدخل فی هواء یأخذ بالأنفاس و یثقل اللسان، فیموت فیه کثیر من المارّین علیه و یَسَمُّو کثیر و أهل تُبَّت یسمّونه جبل السَّمّ». مصحّح ذیل واژه «یَسَمُّو» در پانوشت با ذکر واژه «ینجو» به تفاوت ضبط یکی از دست نوشتها با آنچه در متن آورده، اشاره می کند که در این باره باید گفت: ضبطِ همان دست نوشت صحیح است که آن نیز با ضبط زاخائو همسان است. علاوه بر اینکه ضبط این واژه به گونه ای که مصحّحِ فاضل در متن آورده، نا مفهوم و بی معناست.
آنچه گفته شد، پاره ای از نکاتی بود که با مطالعه چاپ جدید الآثار الباقیة توانستیم بدان دست یابیم که در این میان باید وجود اغلاط چاپی را که هیچ کتابی از آن خالی نیست، اضافه کرد. البتّه این اغلاط و لغزشها به هیچ روی نمی تواند از اهمّیت سخت کوشی مصحّحِ فاضل در تصحیح این اثر، آن هم بدین پیچیدگی و بزرگی، بکاهد و این تلاش و سخت کوشی اوست که این اثر را درخور ستایشی تمام عیار کرده است.
پی نوشتها
1. ص 372.
2. تاریخ بیهق، به تصحیح احمد بهمنیار، تهران: کتابفروشی فروغی، ص 21، 154. این کتاب را ما از زبان فارسی به تازی برگردانده ایم و هم اینک در حال چاپ است.
3. کشف الظنون، استانبول: 1360 ه / 1941 م، ج 1، ص 292.
4. الذریعة، بیروت: 1403 ه ، ج 5، ص 3؛ ج 26، ص 130.
5. کهف/ 51.
6. صلة تاریخ الطبری، بیروت، مؤسّسة الأعلمی، ص 20.
7. البدایة و النهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: 1408 ه ، ج 11، ص 121.
*. پژوهشگر و مصحح متون جغرافیا.
**. کارشناس ارشد ادبیات عربی