سالهای آمادگی برای قیام
انگیزه ی قیام
عصر عاشورا با شهادت امام حسین(ع)و 72 نفر از بهترین انسانهای تاریخ بشریت، به غروب انجامید. کوفیان سست اراده وپیمان شکن نه تنها امام حسین(ع)را به کوفه دعوت کرده بودند،سفیرش را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند، بلکه به کربلاآمدند و در کشتن آن حضرت شرکت کردند. کوفیان مست زر و زوربودند، اما فریادهای آتشین امام سجاد(ع)و حضرت زینب(س)در کوفه،آنان را از مستی به هوش آورد. امام سجاد(ع)که همراه کاروان اهل بیت پیامبر(ص)به اسارت لش(ص)ریزید درآمده بود، در دروازه شهر کوفه خطاب به مردم کوفه گفت:
«هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی وخدعتموه واعطیتموه من انفسکم العهدو المیثاق و البیعه و قاتلتموه.»
آیا می دانید که شما به پدرم نامه نوشتید(و او را به کوفه دعوت کردید)، ولی خدعه کردید و عهد و پیمان و بیعت خود را رهاساختید و او را به قتل رساندید؟ حضرت زینب(س)نیز خطاب به مردم کوفه، فریاد برآورد:
«یا اهل الکوفه! یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء» وقتی حضرت زینب(س)خطابه ایراد کرد، مردم کوفه به یاد خطبه های آتشین امام علی(ع)افتادند. زینب دختر علی بود و اینک حلقوم علی(ع). پدرش به کوفیان گفته بود: «یا اشباه الرجال » و اینک فریاد حضرت زینب(س)، آنان را با طنین فریاد امام علی(ع)تداعی گرشد.
شیعیان کوفه از پیمان شکنی خود پشیمان بودند. در اندیشه ی جبران گناه و اشتباه خود بودند. آنان مخفیانه با یکدیگر صحبت می کردند و نقشه ی انتقام را می کشیدند.
عصر قیام
حجاز و عراق پس از شهادت امام حسین(ع)دوران پرحادثه ای راگذراند. عبدالله بن زبیر از احساسات مردم نسبت به شهادت امام حسین(ع)به نفع خود سود جست و علیه یزید طغیان کرد. روز به روزبر شمار هواداران او افزوده شد. مردم مکه و مدینه از هواداران او بودند. عبدالله بن زبیر با تبلیغات فراوان توانست محبوبیت فراوانی در بین مردم حجاز و عراق پیدا کند. مردم مدینه در سال 63 ه .ق فرماندار آنجا را که از سوی یزید انتخاب شده بود، عزل کردند و با عبدالله بن زبیر بیعت کردند. اندک اندک دامنه ی نفوذعبدالله بن زبیر گسترش یافت. بسیاری از کارگزاران یزید،مخفیانه با او بیعت کردند. عبدالله بن زبیر فرماندارانی برای شهرهای حجاز، عراق، یمن، خراسان و مصر گسیل داشت.
یزید در سال 63 ه ق، لشکری تا دندان مسلح را برای بازپس گیری مدینه گسیل داشت. لشکر یزید چنان جنایتی در حجاز انجام دادندکه تاریخ پراست از اعمال وحشیانه آنها. سه روز اموال، ناموس وجان مردم حجاز برلشکر یزید حلال شد. هزاران نفر کشته و به صدهازن مسلمان تجاوز شد. جنایت یزید به نام واقعه «حره » در تاریخ مشهور است. فسق و فجور یزید نیز باعث شد تا مردم نفرت بسیاری به او پیدا کنند. با مرگ یزید(64 ه.)و آغاز خلافت مروان،درگیری های شدیدی بین لشکرهای مروان و عبدالله بن زبیر درگرفت. مرگ یزید پایه های حکومت اموی را سست کرده بود. مروان اقتداریزید را نداشت. عبدالله بن زبیر پس از شکست در واقعه ای حره به دنبال تدارک قوا بود و این فرصت با مرگ یزیدی فراهم شد. مردم کوفه شورش کرده بودند و فرماندار آنجا که از سوی یزید انتخاب شده بود، را عزل کردند.
آغاز قیام
شیعیان کوفه در اندوه شهادت امام حسین(ع)و پشیمان از گناه بزرگ خویش، چاره جویی می کردند تا بتوانند اشتباه خود را جبران نمایند. شماری از رهبران قبایل و سرشناس ترین شیعیان در منزل سلیمان بن صرد گرد آمدند تا راهی برای انتقام بیابند. سلیمان بن صرد دراجتماع آنان گفت:
«ما وعده ی یاری به اهل بیت پیامبر(ص)دادیم، ولی یاریشان نکردیم و به انتظار فرجام کار ماندیم تا آن که فرزند پیامبرمان کشته شد. خدا از ما راضی نخواهد شد مگر این که با قاتلان او بجنگیم. شمشیرها را تیز کنید و هرچه می توانید نیرو و اسب تهیه کنید تافراخوانده شوید.»
مسیب بن نجبه پس از حمد و ثنای خداوند، گفت: «ماگرفتار عمرطولانی شدیم و در معرض انواع آزمایشهای الهی قرار گرفتیم. از خداوند می خواهیم ما را در زمره ی افرادی قرارندهد که به آنها گفته می شود: مگر شما را به اندازه ای عمر ندادم که پندگیرید. امیرمومنان علی(ع)هم فرمود: مقدار عمری که خداونددر آن بر فرزند آدم اتمام حجت می کند، 60 سال است. در میان ماکسی نیست که به این سن نرسیده باشد. ما به تزکیه ی خود مغروربودیم و حال آنکه خداوند ما را در تمام اموری که مربوط به پسردختر پیامبرش بود، دروغگو یافت.
نامه ها و فرستادگان امام حسین(ع)به ما رسید و برما اتمام حجت شد. از ماخواسته شد که از آغاز تا پایان، در نها و آشکار او رایاری دهیم ولی ما از بذل جان در راه او بخل ورزید، تا این که امام حسین(ع)در کنار ما کشته شد. نه با دست خود او را یاری دادیم و نه با زبان خود از او دفاع کردیم و نه با اموال و قوم و قبیله خود.
عذر ما در پیشگاه خداوند، به هنگام دیدار پیامبر(ص)چیست که فرزند محبوبش، همراه فرزندان و خاندانش، در بین ما کشت شد؟! به خدا سوگند، هیچ عذری نداریم مگر این که قاتل او را و کسانی که بر ضد او قیام کردند، را بکشیم و یا آن که در این راه کشته شویم. شاید خداوند از ما خشنود شود.
من هنگامی که خداوند را ملاقات می کنم از عقوبت و عذاب او درامان نیستم. ای مردم! از میان خود فردی را به رهبری انتخاب بکنید تا قیام را آغاز کنیم.»
رفاعد بن شداد پس از مسیب به سخنرانی پرداخت و گفت: «خداوند تو را به بهترین سخنان راهنمایی کرد. بهترین کار راکردی که دعوت به جهاد با تبهکاران بود که راه توبه از گناه بزرگ است. اگر خودت رهبری ما را بپذیری، ما همه قبول خواهیم کرد و اگر نپذیری، پیرمرد شیعه صحابی رسول خدا(ص)و فردی که درقبول اسلام پیشگام بود، سلیمان بن صرد خزاعی را به رهبری برمی گزینیم که به شجاعت و دوراندیشی مشهور و مورد اعتماد است.»
عبدالله بن وال و عبدالله بن سعد نیز سخنرانی کردند و ازسلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه به نیکویی یاد کردند.
سرانجام سلیمان بن صرد خزاعی به رهبری قیام برگزیده شد.
شیعیان، همگی بر این باور بودند که تنها راه پاک شدن لکه ی ننگ پیمان شکنی آنان، کشتن قاتلان امام حسین(ع)و یارانش است.
آنان هم پیمان شده بودند که این بار پیمان نشکنند و تا آخرین قطره خون، بر سر پیمان خویش بایستند. شیعیان از عملکرد گذشته ی خویش توبه کرده بودند و آماده ی انتقام از قاتلان امام حسین(ع)ویارانش بودند.
اهداف قیام توابین
1- انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و یاران او. 2- سپردن خلافت به اهل بیت پیامبر(ص).
خونخواهی امام حسین(ع)هدف اصلی توابین بود. آنان تنها راه برای تاوان اشتباه خویش را در کشتن فرمانده هان لشکر یزید درکربلا می دانستند. آنان همچنین در صدد بودند پس از پیروزی، یزیدرا از خلافت خلع کنند و کارگزاران او در شهرها را عزل کنند وسپس خلافت را به اهل بیت پیامبر(ص)واگذار کنند.
متاسفانه برخی از نویسندگان در ارزیابی اهداف قیام توابین،دقت لازم را به خرج ندادند. آنها اگر به علت عدم همکاری توابین با فرماندار کوفه که کارگزار عبدالله بن زبیر بود، پی می بردند،می یافتند که توابین تنها در صدد بودند تا خلافت را به اهل بیت پیامبر(ص)واگذار کنند.
توابین از ابتدای قیام، در صدد بودند تا انتقام شهادت امام حسین(ع)و یارانش را از عاملان اصلی این جنایت بگیرند. آنهامی خواستند پس از پیروزی، حکومت را به خاندان پیامبر(ص)واگذارنمایند. این مطلبی است که بارها توسط توابین بیان شد. درشعارهای توابین در مراحل مختلف قیام، از نخستین نشست تا آخرین روز قیام، بارها عنوان شده است که حکومت را به اهل بیت پیامبر(ص)خواهند سپرد. باتوجه به این که امام سجاد(ع)تنهابازمانده ی خاندان امامت در آن عصر بود، بنابراین می توان گفت توابین می خواستند آن حضرت را به خلافت انتخاب کنند.
عبیدالله بن عبدالله در یکی از سخنرانی هایش درجمع توابین می گوید:
«من شما را به کتاب خدا، سنت پیامبر(ص)، انتقام خون اهل بیت و جهاد با منکران دین و مارقین دعوت می کنم. اگر کشته شدیم،آنچه خداوند برای نیکان قرار داده است، خیر است و اگر پیروزی شدیم، حکومت را به خاندان اهل بیت پیامبر(ص)می سپاریم. »
سالهای آمادگی برای قیام
شیعیان کوفه هرگاه درکوچه و خیابان همدیگر را می دیدند، ازیاری نکردن امام حسین(ع)خجل بودند. آنان همواره پنهانی بایکدیگر درباره ای قیام صحبت می کردند، زیرا بسیاری از آشنایان آنان که هر روز آنها را در مسجد، بازار، کوچه و... می دیدند،افرادی بودند که در روز عاشورا، علیه امام حسین(ع)شمشیر کشیده بودند. جاسوسان حکومت یزید نیز در صدد شناسایی کانون های مخالفت با حکومت بودند. شیعیان از سال 61 هجری، از نخستین ماه های پس از شهادت امام حسین(ع)، در جلسات مخفیانه باهم در ارتباط بودندو پنهانی دیگران را به قیام دعوت می کردند.
شیعیان حدود چهارسال انتظار کشیدند تا روز قیام فرار رسد.
جلسات هفتگی توابین که پنهانی برگزار می شد، با سخنرانی سلیمان بن صرد و دیگر سران توابین آغاز می شد. شیعیان در این جلسات درباره چگونگی عضوگیری، تهیه ی تدارکات نظامی، بررسی شیوه های شروع قیام، تعیین زمان و مکان و بررسی اولویت ها در مراحل قیام به بحث می پرداختند.
نام قیام
برخی از نویسندگان براین باورند که اسم قیام توابین ازاین آیه الهام گرفته بود:
(فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیرلکم عندبارئکم فتاب علیکم انه هوالتواب الرحیم.
پس توبه کنید(بازگشت کنید)به سوی پروردگارتان. پس بکشیدخودتان را. این کار، نزدخداوند برای شما بهتر است. پس آنهاتوبه کردند و خداوند توبه آنان را پذیرفت. به درستی که خداوندتوبه پذیر(قبول کننده توبه)و رحیم است.
این آیه درباره ی قوم بنی اسرائیل نازل شده است که در غیاب حضرت موسی(ع)، آن هنگام که آن حضرت برای عبادت به کوه رفته بود، به گوساله پرستی روی آورده بودند و از توحید به شرک گراییدند. خداوند به آنان دستور داد که یکدیگر را بکشند تا بااین کار توبه نمایند.
برخی از نویسندگانی که می گویند نام قیام توابین از این آیه گرفته شده است و به همین خاطر، نیز می گویند توابین، قصد خودکشی داشتند; آنان به شان نزول آیه و حکم شرعی آن در اسلام توجه نکرده اند. شان نزول این آیه درباره ی مت یهود بود و خودکشی دراسلام هم حرام است. در بین توابین، بویژه در بین رهبران آنهاافرادی بودند که جزو حافظان قرآن و راویان احادیث پیامبر(ص)وفقیهان و دانشمندان شیعی بودند. بعید به نظر می رسد که آنهابرای جبران گناه خویش، با استفاده از این آیه، به نوعی خودکشی دست بیازند.
رهبران قیام توابین، همگی بیش از 60 سال داشتند، یعنی دوران جوانی، خامی و احساساتی را پشت سرگذاشته بودند و سالیان درازدر مکتب ائمه اطهار(علیهم السلام )با تفسیر قرآن، احکام شرعی ومعارف اسلامی آشنا بودند. از آنان تصور نمی شود که برای جبران یک گناه بزرگ به گناه بزرگ دیگر روی آورند. علاوه براین که، اگربپذیریم که نام قیام از آیات قرآن که دلالت برتوبه می کند، گرفته شده باشد، نمی توان گفت که حتما از این آیه اخذ شده باشد. مهمتراز همه، این که در کتب تاریخی نامی برای این قیام ذکر نشده است، بلکه نویسندگان معاصر این قیام را «قیام توابین »نامیده اند. بنابراین اگر نام قیام از این آیه اخذ شده بود، درکتب تاریخی و احادیث اشاره ای به آن می شد.
عضوگیری برای قیام
شیعیان باگردآوری اسلحه و نیرو، پنهانی خود را برای قیام آماده می کردند. سالهای 6461 ه . سالهای آماده شدن شیعیان برای قیام بود. گروهی از توابین، پس از مرگ یزید(64 هجری)نزدسلیمان بن صرد آمدند و پیشنهاد کردند تا با شورش بر عمروبن حریث، فرماندار کوفه، قیام را آغاز کنند. سلیمان بن صردپیشنهاد آنان را نپذیرفت و گفت: قاتلان امام حسین(ع)اشراف کوفه و دلیران عرب هستند.
اگر الان شما قیام را آغاز کنید، زود کشته خواهید شد. سلیمان بن صرد به آنها پیشنهاد کرد که افرادی را به همه ی شهرها وروستاها بفرستند تا مردم را برای قیام فرا خوانند.
شیعیان پیشنهاد سلیمان بن صرد را پذیرفتند و شماری از مبلغان ورزیده را به صورت پنهانی به میان قبایل کوفه و روستاهای اطراف فرستادند. مبلغان توابین گناه بزرگ یاری نکردن امام حسین(ع)،جنایات یزید و فسق و فجور او و نقشه ی خود برای قیام را به مردم می گفتند و از آنان می خواستند به آنها بپیوندند. اندک اندک دامنه ی قیام درازتر شد و شهرهای دیگر عراق را در برگرفت.
مبلغان هماره مردم را به انتقام از قاتلان امام حسین(ع)فرامی خواندند و به آنها می گفتند که در صورت پیروزی قیام، خلافت رابه خاندان پیامبر واگذار خواهند کرد. بسیاری از شیعیان دعوت آنان را پذیرفتند و پنهانی با خرید اسلحه، خود را برای قیام آماده کردند.
سلیمان بن صرد همواره هدف های قیام را برای توابین بیان می کردو مبلغانی را به مسجدها، بازارها و مراکز عمومی روستاها وشهرها می فرستاد تا آنها را به قیام دعوت نمایند. مبلغان چنان خبره بودند و این تبلیغات چنان گسترده و پی درپی بود که بسیاری از مردم، سخنان مبلغان را حفظ کرده بودند.
استقبال مردم از قیام درسال 64 هجری بسیار چشمگیربود. مرگ یزید را می توان علت اصلی این امر دانست. زیرا عبیدالله بن زیاد، حاکم بصره که عامل اصلی قتل امام حسین(ع)و یارانش درکربلا بود. پس از مرگ یزید، از ترس از بصره گریخت و به شام رفت.
سلیمان بن صرد در سال 64 ه. نامه هایی به سعدبن حذیفه، رهبرشیعیان مداین و نیز برای مثنی بن مخرمه عبدی، از بزرگان شیعه بصره نوشت و آنها را به قیام فرا خواند. در نامه ی سلیمان بن صرد به آنها آمده بود:
«چون برادرانتان فکر کردند و در سرانجام کارهای خویش دقت کردند، فهمیدند که اشتباهی بزرگ انجام داند که امام حسین(ع)رایاری ندادند و او را در برابر دشمن تنها گذاشتند، اشتباهی که تاوان آن و توبه از آن، تنها با کشتن قاتلان آن حضرت و یا باکشته شدنشان خواهد بود.
برادران شما آماده ی قیام هستند، شما نیز بکوشید آماده شوید.
قرار است که در اول ربیع الاخر سال 65 ه .، در نخیله، همه گردهم آییم تا قیام را آغاز کنیم. می خواهیم شما نیز در این تاریخ، به ما بپیوندید و ما را در خونخواهی امام حسین(ع)یاری دهید. شما همواره یار، برادر و هم فکر ما بوده اید، اکنون نیزبا برادرانتان که می خواهند با این کار از گناه یاری نکردن آن حضرت، توبه کنند، همراه باشید. شایسته است که شماهم در این فضیلت و ثواب سهیم باشید و بدین وسیله، نزد پروردگار توبه نمایید، گرچه قطع گردنها، کشته شدن فرزندان، مصادره ی اموال وهلاک عشایر در این کار باشد.»
سلیمان بن صرد در پایان نامه، یاد شهیدان قیام حجربن عدی راگرامی می دارد. شیعیان مداین و بصره دعوت سلیمان بن صرد راپذیرفتند و به او اعلام کردند که خود را برای قیام آماده خواهندکرد.
خرید اسلحه
توابین، پنهانی به خرید اسلحه می پرداختند. آنان از ترس فاش شدن نقشه ی قیام، در تهیه ی ساز و برگ نظامی احتیاط فراوان به خرج می دادند. کوفه پس از مرگ یزید، دوران پرتلاطمی را گذراند. سه فرماندار پس از مرگ یزید، در مدت شش ماه به کوفه آمده بودند و زمامداری آنجا را برعهده گرفته بودند.
فرماندار نخست، کارگزار یزید بود. مردم کوفه پس از مرگ یزیدسربه شورش گذاشتند و عمروبن حریث را عزل و «عامر بن مسعود»را به فرمانداری کوفه نصب کردند.
همان طور که قبلا گفتیم، رهبران قیام توابین بااین شورش موافق نبودند. سه ماه از این شورش نگذشت که عبدالله بن زبیر، فرماندارمنتخب مردم را عزل و «عبدالله بن یزید» را به جای او نصب کرد.
شیعیان پنهانی با یکدیگر جلساتی داشتند و مبلغان توابین نیزفعالیت های تبلیغی خود را ادامه دادند. کوفه در تب و تاب یک جنبش بزرگ می سوخت تا این که فرماندار جدید، در نخستین عکس العمل در برابر اقدامات توابین، موقعیت تازه ای برای قیام فراهم ساخت.
فرصت طلایی قیام
عبدالله بن زبیر مانند پدرش دشمن اهل بیت بود ولی دشمن مشترک باعث شد تا در برابر شیعیان نرمی نشان دهد. او داعیه ی خلافت داشت و دشمنش یزید و سپس مروان بود. یزید، یک بار در واقعه حره ضربه ای سنگین به او وارد کرده بود و اینک پس از مرگ یزید،بهترین فرصت برای او فراهم شده بود تا بدون کمترین هزینه ای،بتواند انتقام بستاند; زیرا توابین می خواستند با حکومت شام نبرد کنند. عبدالله بن زبیر با شیعیان امام علی(ع)میانه ی خوبی نداشت ولی دشمن مشترک سبب شد تا فرماندارش در برابر قیام توابین، نرمی به خرج دهد. فرماندار کوفه، عبدالله بن یزید به مردم گفت:
به من خبر رسیده است که گروهی از شما می خواهند به خونخواهی حسین(ع)قیام کنند. خداوند این گروه را مورد رحمت خود قرار دهد. به خدا سوگند، به من گفتند که چه افرادی می خواهند قیام کنند وخانه هایشان راهم نشان دادند و حتی دستور دادند تا آنها رادستگیر کنم; اما من خودداری کردم و گفتم:
اگر بامن جنگ کردند، با آنان می جنگم ولی برای چه با من جنگ کنند؟! به خدا سوگند، من قاتل حسین(ع)نیستم. به خدا سوگند، من هم از کشته شدن او که رحمت خدا براوباد. ناراحت شدم. به هرحال، افرادی که می خواهند قیام کنند، در امان هستند. آشکاراقیام کنند و به سوی قاتل حسین(ع)به راه بیفتند. من هم پشتیبان شما هستم. پسرزیاد قاتل حسین(ع)و یارانش است.او در حال لشکرکشی به عراق است. من دیشب او را در کنار پل «منبج » دیدم.
ابراهیم بن محمد بن طلحه(نوه ی طلحه)که سرپرست خراج(مالیات)کوفه بود، از سخنان فرماندار بر آشفت و به مردم گفت: ای مردم! سخنان این مرد سست و چرب زبان، شما را غافل نکند. هرکسی قیام کند، کشته خواهد شد. اگر کسی علیه ما قیام کند، او را خواهیم کشت.
مسیب بن نجبه سخنان او را قطع کرد و گفت: ای فرزند پیمان شکنان(ناکثین)! تو با شمشیر خود ما را تهدیدمی کنی! تو زبون تراز آن هستی که ما راتهدید کنی. ما تو را به خاطر دشمنی با ما، سرزنش نمی کنیم، چون پدر بزرگ و پدرت راکشته ایم.
عبدالله بن وال هم گفت: چرا بین ما و فرماندار دخالت می کنی؟! تو حاکم کوفه نیستی، تو تنها مامور دریافت جزیه هستی.
ابراهیم بن محمدبن طلحه، فرماندار کوفه را تهدید کرد که به ابن زبیر گزارش خواهد داد. فرماندار کوفه با عذرخواهی از اومانع این کار شد.
سخنان فرماندار کوفه، توابین را دارای یک فرصت طلایی برای شروع قیام نمود. دیگر نیازی به فعالیت های پنهانی نبود. تبلیغات و عضوگیری توابین سرعت گرفت. روز به روز برشمار افرادی که برای خوانخواهی امام حسین(ع)اسم نوشته بودند، اضافه شد.
مختار و قیام توابین
مختار ثقفی، شش ماه پس از مرگ یزید، به کوفه آمد و با اوج فعالیت های توابین رو به رو شد. توابین آماده ی قیام بودند. مختار نسبت به قیام توابین نظر مساعدی نداشت. او این قیام راناکام می دانست. مختار از فرماندهی قیام انتقاد می کرد و می گفت: سلیمان تجربه ای از جنگ ندارد.
تبلیغات مختار علیه سلیمان بن صرد خزاعی بسیار مؤثر بود. حدود دو هزار نفر از توابین به مختار پیوستند.
درباره علت مخالفت مختار ثقفی با سلیمان بن صرد خزاعی تنهاگفته شده است که وی کارایی نظامی سلیمان بن صرد را قبول نداشت اما سلیمان بن صردخزاعی در زمان قیام، بیش از 90 سال عمر داشت و حداقل پنجاه سال تجربه ی نظامی داشت. او درتمام جنگهای امام علی(ع)علیه دشمنان اسلام شمشیر کشیده بود. بقیه فرماندهان توابین نیز جزو دلاوران عرب و پهلوانان کوفه بودند که سابقه ی حداقل چهل ساله در جنگ داشتند.
به نظر می رسد علت مخالفت مختار ثقفی با سلیمان بن صرد خزاعی،به ارتباط مختار ثقفی و عبدالله بن زبیر برمی گردد. مختار قبل از ورود به کوفه، مدتی به خدمت عبدالله بن زبیر در آمده بود. از سوی دیگر گفته شده است که مختار که در حادثه ی عاشورا درکوفه زندانی شده بود، با وساطت داماد خود که از طرفداران عبدالله بن زبیر بود، آزاد شده بود. به نظر می رسد که عبدالله بن زبیر، مختار را به کوفه روانه کرده بود تا فرماندهی قیام رابه دست بگیرد. فرماندار کوفه که کارگزار ابن زبیر بود، اطلاعات کاملی از فعالیت های توابین را به ابن زبیر داده بود و ابن زبیرمختار را از حجاز به عراق فرستاد تا رهبری قیام را در اختیاربگیرد و به این صورت ابن زبیر بتواند از جنبش خونخواهی امام حسین(ع)به نفع خویش بهره بجوید.
اکثریت توابین همچنان به پیمان خود وفادار ماندند و فرماندهی سلیمان بن صرد را پذیرفتند. به هرحال، ماه های آخر آمادگی برای قیام سپری شد و شیعیان آماده ی انتقام از قاتلان امام حسین(ع)شدند.