نکته تحقیقی ـ تبلیغی / ۵ نکته تحقیقی تبلیغی

در یک تقسیم بندی، علم بر دو گونه است:

مشرق سخن

بس نکته با تو گویم شاید ندیده باشی تا دسته دسته نرگس زین باغ چیده باشی

در یک تقسیم بندی، علم بر دو گونه است:

1ـ علم تقلیدی؛

2ـ علم تحقیقی.

«تقلید علمی» در مسائلی همچون فروع دینی و برای بیشتر دینداران، نه تنها شایسته که بایسته است؛ اما «علم تقلیدی» که در برابر «علم تحقیقی» است، نه تنها ناشایست که نابایست است و امیر بیان، حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام)، چه نیکو می فرمایند: «لایَنفَعُ اجتِهاد بِغَیرِ تَحقیقٍ»؛1

هر تلاشی که در آن تحقیق و حقیقت جویی نبُوَد، بهره ای نیز در آن نبُوَد.

«مولوی» نیز در «مثنوی معنویِ» خویش چه دُر سُفته است که گفته است:

علم تقلیدی بُوَد بهر فروخت چون بیابد مشتری، خوش برفُروخت
مشتریِ علمِ تحقیقی حق است دائماً بازار او پُر رونق است
لب ببسته مست در بیع و شری مشتری بی حد که اللّهُ اشتَری

بنابراین، علمِ هر محقق و مبلّغی در روش تحقیق و تبلیغش باید علمی «تحقیقی» و «ژرفانه» باشد تا در دام انحراف و حتی اشتباه قرار نگیرد؛ که حضرت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) چه زیبا می فرمایند: «مَن تَفَقَّدَ مَقالُهُ قَلَّ غَلَطُهُ؛2 هر کس سخنش ژرفانه باشد، اشتباهش نیز اندکانه باشد.

به هر روی و رای، بر آن شدیم تا در هر شماره ماهنامه «شمیم یاس» که دارای دو گستره «تحقیق» و «تبلیغ» است، «5 نکته تحقیقی ـ تبلیغی» را به زیور قلم بیاراییم تا در گستره های «تدریس» و «تألیف» که دو گستره نگارشیِ دیگر این نشریه است، به کار آیند.

امید است که این نکته های تحقیقی ـ تبلیغی، شما را مقبول افتد و در نظر آید؛ اما به گفته «حافظ»:

صالح و طالح، متاع خویش نمودند تا که قبول افتد و که در نظر آید

نکته اول

یکی از سخنانی که دارای مضمونی انقلابی و از شهرت فراوانی نیز برخوردار و گویند که از امام حسین(علیه السلام) است، این است: «إنَّ الحَیاةَ عَقیدَةٌ و جهادٌ»

حدیث شناسان و حدیث مداران بر این عقیده اند که این سخن در کتاب ها و منابع حدیثی و کتاب هایی که سخنان امام حسین(علیه السلام) را گردآوری کرده اند، یافته و دیده نشده است.

شایان گفتن است، این جمله، مصراع دوم از یک بیت شعر و بدین گونه است:

قِف دُونَ رَأیِکَ فِی الحَیاةِ مُجاهِداً إنَّ الحَیاةَ عقیدَةٌ وَ جهادٌ

در زندگی پای عقیده ات بایست و در راه آن تلاش کن ؛

به راستی که زندگی، عقیده داشتن و در راه آن تلاش کردن است.

باید گفت که سراینده این شعر، شاعری مصری به نام «احمد شوقی» بوده است و این شعر بر بالای دو روزنامه «الجهاد» و «الحیاة» چاپ می شده است.

در این جا شایسته است که تحلیلی علمی و عقیدتی در این زمینه را نیز از استاد دین پژوه و اسلام شناس، شهید آیت الله مرتضی مطهری (قدس سره) و از کتاب «انسان کامل» ایشان به قلم آوریم:

«مطلبی می خواهم بگویم [که شاید برای برخی ناراحت کننده باشد، چون] بعضی از جوانان از شنیدن چیزی که برخلاف میلشان باشد، ناراحت می شوند.

جمله ای به امام حسین (علیه السلام) منسوب شده است که نه معنایش درست است و نه در هیچ کتابی گفته شده که این جمله از امام حسین (علیه السلام) است و چهل، پنجاه سال هم بیشتر نیست که در دهان ها افتاده است. می گویند: امام حسین (علیه السلام) فرموده است: «ان الحیاة عقیدة و جهاد»؛ حیات یعنی داشتن یک عقیده و در راه آن عقیده جهاد کردن. نه، این با فکر فرنگی ها جور درمی آید که می گویند: انسان باید عقیده ای داشته باشد و در راه آن عقیده بجنگد. قرآن از «حق»؛ سخن به میان می آورد. جهاد و حیات از نظر قرآن یعنی «حق پرستی» و «جهاد در راه حق»؛ نه عقیده و جهاد در راه عقیده.

عقیده ممکن است حق باشد و ممکن است باطل باشد.«عقیده» انعقاد است؛ هزاران انعقاد در ذهن انسان پیدا می شود. این مکتب دیگری [غیراز اسلام] است که می گوید: انسان باید بالاخره یک عقیده و آرمان و ایده ای داشته باشد و باید در راه آن آرمان هم، جهاد و کوشش کند؛ حال آن عقیده چیست؟ می گویند هر چه می خواهد، باشد. قرآن حرف هایش خیلی حساب شده است. قرآن همیشه می گوید: «حق» و «جهاد در راه حق» ؛ نمی گوید: «عقیده، و جهاد در راه عقیده». می گوید: اول عقیده ات را باید اصلاح کنی. بسا هست که اولین جهاد [تو]، جهاد با خود عقیده ات است؛ اول باید با عقیده ات جهاد کنی و عقیده درست و صحیح و حق را به دست بیاوری؛ بعد که حق را کشف کردی، باید در راه حق جهاد کنی.»3

نکته دوم

سخن مشهور دیگری و با مضمون زیر را به امام حسین (علیه السلام) نسبت می دهند که ایشان فرموده اند:

إن کانَ دینُ مُحمَّدٍ لَم یَستَقِم

إلاّ بِقَتلی یا سُیُوفُ خُذینی

گر دین محمد جز با جان سپاری من راست نمی ماند،

ای شمشیرها! بیایید و مرا در آغوش خویش گیرید.

گفتنی است کتابی که همه سخنان امام حسین (علیه السلام) را گردآوری و تدوین کرده است، نه تنها به این سخن نیز اشاره ای ننموده، بلکه تصریح کرده است که این سخن ـ هر چند که مضمون آن خوب است ـ از امام حسین(علیه السلام) نیست و از شاعری به نام «شیخ محسن ابو الحَبّ» است که در سال 1305 هجری قمری، درگذشته است.4

در کتاب «دائرة المعارف تشیع» نیز چنین نگاشته شده است: «شیخ محسن (1235 ـ 1305 ق)، فرزند حاج محمد حویزی حائری آلِ ابی الحبّ، از اعاظم خطبا و شعرای شیعه و صاحب دیوان شعری به نام «الحائریات » و قصیده معروفی است که آن را در مجالس حسینی در سراسر جهان تشیع می خوانند و زبان حال ابی عبدالله الحسین(علیه السلام) است و دو بیت اول آن قصیده چنین است:

أعطیت ربّی موثّقاً لاینتهی

إلاّ بقتلی فاصعدی و ذرینی

إن کان دین محمد لم یستقم

إلاّ بقتلی یا سیوف خذینی»5

نکته سوم

یکی از سخنانی که گاه به امام صادق (علیه السلام) نسبت می دهند، این سخن شعرگونه است:

«کُلُّ یَومٍ عاشوراء و کُلُّ أرضٍ کَربلاء»

هر روزی خود عاشوراست، هر زمین هم کربلاست.

وگاه نیز عبارتِ «و کُلُّ شَهرٍ مُحَرَّمٌ»؛ هر ماهی هم محرم است، را به آن می افزایند.

نگارنده تا آن مقدار که خود پژوهیده است و از حدیث پژوهان بزرگی همچون حضرت آیت الله شُبیری زنجانی(دامت برکاته) و مراکز حدیث پژوهی دیگر نیز پرسیده است، تاکنون نتوانسته است این سخن را به امام صادق و یا امامی دیگر (علیهم السلام) نسبت دهد و نیز نتوانسته است گوینده این سخن را بیابد.

یادمان باشد، حدیث دیگری از امام حسن (علیه السلام) و با مضمون «... لا یَومَ کَیومِکَ یا أَباعَبدِاللّهِ...»؛6«ای اباعبدالله! هیچ روزی چون روز (شهادت) تو نخواهد بود»، وجود دارد که با سخن پیشین، نه تنها همخوانی وهمسازی ندارد، بلکه در آن ناهمخوانی و ناهمسازی نیز دیده می شود؛ مگر این که آن سخن پیشین را به گونه ای دیگر تبیین و تحلیل کنیم.

نکته چهارم

یکی از آیات قرآنی که برخی آن را به طور درست ترجمه و تفسیر نکرده اند و در مسائل اجتماعی و سیاسی و فلسفه تاریخ به طور نادرست به آن استناد کرده اند، این آیه کریمه است: «... إنّ اللّه لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیّروا ما بِأَنفسِهِم...»7

شماری از مترجمان و مفسّران، آیه پیشگفته را چنین ترجمه و تفسیر کرده اند: «بی گمان خداوند زندگی و تاریخ و سرنوشت هیچ اجتماعی را از بد به خوب تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان به خود آیند و زندگی و تاریخ و سرنوشت خویش را با دستان خودشان از بد به خوب تغییر دهند». در حالی که به قرینه آیه 53 سوره انفال، یعنی «ذَلِکَ بأنّ اللّه لَم یَکُ مُغَیّراً نِعْمَةً أَنعَمَها عَلی قَومٍ حَتّی یُغیّروا ما بِأنفسِهِم وَ أَنّ اللّه سَمیعٌ عَلیمٌ»؛ «این (کیفردهی) برای آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آن چه را در درونشان است، تغییر دهند و خداوند شنوا و داناست»، معنای آیه و برداشت از آن بدین گونه است: «خداوند هر نعمتی را که بر اثر پیروی از فطرت و سنت الهی به قومی بخشیده است، مادامی که نیت خود را (از نیک به بد) تغییر ندهند و در سبب سازی و نعمت دهی او شک نکنند و دچار هواپرستی نگردند، خداوند آن نعمت را (ازنیک به بد و نه از بد به نیک) تغییر نمی دهد.8

نکته پنجم

یکی از سخنانی را که بسیار مشهور است و به ویژه در دهه فجر، فراوان از آن استفاده می کنند و آن را در روزنامه ها و نشریات می نویسند و گاه از صدا و سیما پخش می نمایند و به بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(قدس سره)، نسبت می دهند، این سخن است: «انقلاب ما انفجار نور بود.»

شایان گفتن است که این سخن نه بدین گونه و نه از ایشان بوده است؛ بلکه این سخن ـ همان گونه که در صفحه 181 از جلد ششم «صحیفه امام» نگاشته شده ـ از «یاسر عرفات» بوده است که در اوایل انقلاب اسلامی به ایران آمده و به محضر حضرت امام رسیده و درباره انقلاب اسلامی ایران، به ایشان عرض کرده است:

آن ها [دشمنان انقلاب اسلامی ایران] می گویند: زلزله ای رخ داده، ما می گوییم که انفجار نور روی داده است.9

باید گفت که «مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره)»، در پاورقی همین صفحه 181، از جلد ششمِ «صحیفه امام»، چنین نوشته اند: عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» که غالباً در شعارها استفاده می شود، برگرفته از اظهارات فوق می باشد که به اشتباه به عنوان سخن امام خمینی تلقی شده است.

ادامه دارد...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر