سالخوردگی، فرایندی طبیعی است که برای همه روی می دهد و آن را در تغییرات فیزیکی که اتفاق می افتد می توان دید.به عقیده جامعه شناسان، مساله سن از این واقعیت ناشی می شود که با افراد مطابق سنشان به گونه ای دیگر رفتار می کنیم، و در ارتباط با آنچه که باید انجام دهند، انتظارات بسیار متفاوتی داریم.جست و خیز یک مرد چهل ساله در یک بعدازظهر در خیابانی پر رفت و آمد می بایست منظره خنده داری باشد.به او گفته می شود مطابق سن و سالش رفتار کند، و تماشاگران فکر می کنند که او مست و یا دیوانه است.ولی اگر یک پسر بچه 4 ساله در طول همان خیابان بالا و پایین بپرد، چطور؟ ممکن است هیچ اظهار نظری در مورد وی وجود نداشته باشد.پس سن علاوه بر عنصر زیستی، دارای عنصری اجتماعی هم هست.تقسیمات عمده سن عبارتند از: 1.کودکی; 2.جوانی; 3.بزرگسالی; 4.پیری.
1- کودکی
امروزه ما کودکان را به عنوان مخلوقاتی لطیف و پر ارزش می پنداریم که به محافظت ما نیاز دارند و دارای قوانین ویژه ای برای حمایت از آن ها می باشیم. ولی در غرب سابقا چنین نبوده، بلکه با فرایند صنعتی شدن، که ثروت طبقه متوسط رو به فزونی گرفت و شانس زنده ماندن کودکان در بدو تولد بالا رفت، ایده جدید کودکان «گرامی » شکل گرفت.پیش از آن در کشورهای اروپایی به کودکان به عنوان بزرگ سالان کوچکی، که به زودی از طفولیت خارج می شوند، نگریسته می شد.بنابراین، کودکان، ساعت های طولانی در مزارع و بعدها در کارخانه ها، کار می کردند.
در قرن اخیر، کودکان به دو گروه تقسیم می شوند:
1- کودکان طبقات متوسط و بالا، که به عنوان موجوداتی حساس و نیازمند به مراقبت تلقی می شدند.
2- کودکان طبقات پایین که، به عنوان موجوداتی پرطاقت و توانا در مراقبت از خودشان پنداشته می شدند.
هر دو گروه کودکان، تحت کنترل دقیق والدینشان قرار داشتند و اگر نافرمانی می کردند به سختی مجازات می شدند.با وجود این، در سرتاسر این قرن، یک باور عام وجود داشت مبنی بر این که کودکان همه گروه ها محتاج محافظت و راهنمایی می باشند. و اطاعت کور که به وسیله خشونت تقویت می شود غلط است.در خانواده های جدید، نظرات کودکان معمولا به عنوان نظراتی ارزشمند محسوب شده و روابط میان کودکان و والدین شراکتی است.
به هر حال، باید خاطرنشان کرد که هنوز خشونت بر علیه کودکان وجود دارد و این واقعیت که هنوز مددکاران اجتماعی و (سازمان جامعه ملی برای جلوگیری از ظلم به کودکان) (NSPSS) وجود دارد، نشان می دهد که مشکل چقدر بزرگ است.
«کودکی » در قبیله آی کی (IK)
قبیله آی کی در اوگاندای شمالی قبیله کوچکی بود که کودکان را به عنوان مزاحم های بزرگ تلقی می کردند; به طوری که توسط مادرانشان در سن سه سالگی بیرون انداخته می شدند و انتظار داشتند که کودک از خودش مراقبت کند.در آن محیط، یک کودک به طور مستقل تا رسیدن به سن 13 سالگی هیچ شانسی برای زنده ماندن نداشت.بنابراین، کودکان دو گروه سنی را تشکیل می دادند که اولین گروه 3 تا 7 ساله بودند.این کودکان بیش تر اوقات انجیر که توسط بابون ها (میمون ها) خورده می شد، مقداری گیلاس و پوست درخت می خوردند و وقتی واقعا گرسنه بودند خاک یا سنگریزه می بلعیدند.
آیین گذر
بارمیتزا (Barmitzvah) یک مراسم و آیین (آیین گذر) می باشد که هر پسر در سن 13 سالگی در دین یهود آن را طی می کند.معنای این مراسم این است که پسری به اجتماع یهودان بزرگ سال وارد می شود; مرد شده است و آماده است تا فرامین مذهبی در کتاب تلمود، کتابی که قوانین باستانی یهود و سنت های آن را مرتب کرده، را انجام (2) (Batmitzbah) نامیده می شود شرکت می کنند.به طور سنتی، اولین اعلان عمومی در ارتباط با پذیرش جدید یک کودک به جمع بزرگ سالان دراولین شنبه پس از سیزدهمین سالروز تولد پسر روی می دهد.این مراسم با از برخواندن دعای خیرعبری پدر، پایان می پذیرد.دعای خیرپدر چنین است: «خدایا از تو سپاسگزاریم که ما را از مسؤولیت این کودک رهایی بخشیدی » این دعا مسؤولیت پسر نسبت به خود و اعتراف مردم به مسؤولیت تغییر یافته شان نسبت به فرزند پسر را روشن می سازد. (3)
2- جوانی
ما اصطلاح جوانی را در گفت وگوهای معمولی، بدون تصور دقیق از سن جوانی و سنی که جوان آن را ترک می کند، به کار می بریم.آیا نوجوانی، در سن 16 سالگی، زمانی که مدرسه را ترک می کنید، به پایان می رسد؟ یا در سن 17 سالگی، وقتی می توانید رانندگی کنید، یا در سن 18 سالگی وقتی می توانید رای بدهید؟ شاید جوانی مستقیما به هیچ سنی محدود نباشد.ولی شاید هم تا وقتی است که شما ازدواج کنید.مسلما تصور جوانی مبهم است و شاید هم معنای جوانی این باشد که جوانی عبارت است از دوره گذر از بچگی; «یعنی زمانی که شما تحت مراقبت یک فرد قرار دارید به عنوان کسی که کم تر در مباحثات درباره امور مهم مشارکت کند» ، به دوره بزرگ سالی; یعنی زمانی که ما متحمل مسائل خانوادگی، بدهی های خانوادگی و پرورش کودکان می گردیم.» بسیاری از جوامع دارای شاخص های اجتماعی (Social Markers) بسیار روشنی می باشند.و به سایر مردم نشان می دهد که یک فرد دارای چه موقعیت و منزلتی است.برای مثال، در جامعه یهودی آیین و مراسم و با رمیتزا شکاف میان موقعیت پسری و مردی را نشان می دهد.هر چند، امروزه این مراسم عمدتا تشریفاتی است، ولی روزگاری این مراسم تغییر مهمی در زندگی شخص بود.مراسمی که به عنوان شاخص های اجتماعی عمل می کنند، معروف به آیین های گذر (ritesof passage) می باشند.
برای نمونه، در اندک زمانی پس از تولد، مسیحیان [تولد را] با غسل تعمید جشن می گیرند و با بازنشستگی، شمارش معکوس برای مرگ آغاز می شود.در جوامع فعلی، هیچ شکلی از آیین گذر برای ورود به بزرگ سالی وجود ندارد.با این حال، ما به طور رسمی از سن 18 سالگی بزرگ سال هستیم.درصد بزرگی از جوانان، به لحاظ اقتصادی به والدینشان وابسته بوده و به زندگی در خانه آنان ادامه می دهند.این همان «سن انتقالی » است که ما آن را جوانی می نامیم.
فرهنگ، طریقه درست زندگی است که شیوه اندیشیدن و فعالیت ما را جهت می دهد.مردم درون یک فرهنگ آن را هر طوری شده طبیعی تلقی می کنند.
خرده فرهنگ، درون یک فرهنگ قرار دارد و یک مجموعه متمایزی از ارزش هایی است که اعضای خرده فرهنگ را از سایر اعضای جامعه جدا می کند.مثلا خرده فرهنگ جوانی.
ضدفرهنگ، شکلی ازخرده فرهنگ است که فعالانه با فرهنگ مسلط جامعه مخالفت می کند.مانند گروه ها و باندهای تبهکار.
سرچشمه های فرهنگ جوانی
بحث از جوان و فرهنگ جوانی بحثی جدید می باشد.تا دهه 1950، هویت یک خرده فرهنگ جوانی به رسمیت شناخته نشده بود.هر چند فرهنگ جوانی انگلیسی، همواره از فرهنگ جوانی امریکایی تفاوت زیادی داشته، ولی سرچشمه های آن از انگلستان نشات می گیرد و همواره به لحاظ موسیقی و هنر شدیدا تحت تاثیر آن بوده است.این امر را می توان در مردم پسندی فیلم ها و محصولات صوتی - تصویری امریکایی در انگلستان مشاهده کرد.سه واقعیت مهم، که قطعا در درک زایش فرهنگ جوانی مهم می باشد، به قرار ذیل است:
اول، عبارت است از رشد ثروت جوانان در دهه 1950.
دوم، عبارت است از پیشرفت ابزارهای جدید ضبط و پخش موسیقی و سرگرمی ها که به فرهنگ توده ای منجر شد.
سوم، عبارت است از سرعت تغییرات فرهنگی.
1- واقعیت اول
دهه 1950 دوره ای بود که در آن تعداد نامحدودی از مشاغل و سطح دستمزدها در انگلستان سریعا در حال رشد بود.نتیجه این امر، سرازیرشدن پول بیش تر به جیب مردم بود.مساله مهم آن که جوانان در این موفقیت شریک شدند، بدون این که دچار مخارج سنگین خانواده و بدهی های آن باشند.جوانان می توانستند دستمزد خود را به دلخواه خود خرج کنند.
2- فرهنگ توده ای
در دهه 1930 پیشرفت هایی در صنعت ضبط،صنعت فیلم و افزایش رادیو به وجود آمد.در دهه پنجاه، تلویزیون و پیشرفت فنی در ضبط صوت به این جمع اضافه شد.بازار بزرگ سالان به حد اشباع رسید.بنابراین، شرکت های تجاری به سوی جوانان تازه پولدار نشانه رفتند.
3- تغییر اجتماعی
سرعت افزایش تغییرات فنی (پیشرفت های رایانه ای در ده سال گذشته را تصور کنید) الگوهای رفتاری را تحت تاثیر قرار داده است; یعنی این که انتظارات و رفتار یک نسل به نسل بعدی مربوط نمی شود و منتقل نمی گردد.
توسعه فرهنگ جوانی در غرب
در ابتدا، مصرف کننده اصلی لباس های مبتذل و موسیقی، جوانان طبقه پایین (کارگر) جامعه بودند.در مجموع، آنان پیش از هر چیز، ترک تحصیل می کردند و سر کار می رفتند و چون مجرد بودند، درآمد حاصله را صرف هوا و هوس خود می کردند.به تدریج این نوع فرهنگ، که با لباس های متمایز و موسیقی همراه بود، به طبقه متوسط سرایت کرد، ولی با شکلی که آنان از فرهنگ جوانی اخذ کردند متفاوت بود; زیرا جوانان طبقه متوسط تا سن 18 یا 21 سالگی تمام وقت تحصیل می کردند و هنوز هم تحصیل می کنند.
زمان بیداری از رؤیای جوانی
این ایده، که جوانان نوعی از فرهنگ یگانه و یکپارچه ای ارائه دهند که از جهان واقعی به وسیله واقعیت منحصر به فرد سن و سال متمایز شده باشد، امری مضحک و مسخره است.تمام بازی فاصله نسل ها یک دهه قبل اصلا وجود نداشت.رویه ما در قبال فرایند نوجوانی در واقع یک پیشامد تاریخی بود که نتیجه همه شکست های اجتماعی ای بود که جنگ جهانی دوم موجب شده بود.جنگ جهانی دوم مجموعه ای از ارزش ها و مفاسد را در نیمه دهه 1950 به همراه آورد.ولی بیست سال جلوتر، امور جوانی دیگر به هیچ وجه یک طغیان نبود، بلکه یک سنت بود.اما امروزه تولیدکنندگان فراوردهای رسانه ای برای کسب پول بیش تر و ارضای هواهای نفسانی اوباش و اراذل فعالیت می کنند.بنابراین، مردم به جای تولید فیلم های خوب سعی می کنند فیلم های جوان پسند ساخته و نوارهای موسیقی مبتذلی را به آنان تحمیل کنند.آن ها همچنین تلویزیونی برای جوانان درست کردند که در آن رقاص خانه، انحرافات جنسی و بیکاری جانشین شخصیت، برنامه ریزی و هوش و تدبیر می شود و همه این ها بر این فرض مضحک استوار است که همه جوانان چیزهای مشابهی می خواهند، آنان چیزهای جوان پسند می خواهند! دلمشغولی جاری نسبت به جوانان واقعا علامت فرهنگی است که از سن ناشی می شود. پیش از طغیان احساسات نوجوانی، جوانان به سادگی افراد مسن در اندازه های کوچک تر بودند، ولی اکنون وضع فرق کرده، دیگر هیچ کسی نوجوان نیست; زیرا هر کسی نوجوان است. (4)
مقصود از فرهنگ جوانی
ما می دانیم که چرا فرهنگ جوانی در دهه 1950 در انگلیس پیشرفت کرد.ولی جامعه شناسان می پرسند که فرهنگ جوانی واقعا برای جوانان چه کاری انجام می دهد؟ به نظر پاسخ چنین می آید: فرهنگ جوانی به جوانان کمک می کند تا مشکلات ویژه ای را که با آن مواجه می شوند حل کنند.مشکل این است که جامعه شناسان در قبال این که دقیقا این معضلات خاص چه چیزی هستند، با یکدیگر موافق نیستند.رویکرد اول، این که، همه جوانان با مشکلات مشابهی روبه رو هستند.این رویکرد مدعی است که جوانان از خودشان در دوره سخت گذار از کودکی - وقتی که هیچ مسؤولیتی ندارد - به دوره بزرگ سالی - وقتی که قطعا بار سنگینی را بر دوش دارد - نامطمئن هستند.جوانان به منظور فائق آمدن بر این دوره بلاتکلیفی، فرهنگی را توسعه داده اند که آنان را به وسیله شیوه روشنی از رفتار و بینش آماده می کند.در این جا گروه همسالان کاملا مهم می گردد و جوانان می توانند در امنیت گروه خودشان احساس ایمنی کنند. تفاوت های میان جوانان چندان مهم به نظرنمی آید.
رویکرد دوم این که، جوانان متناسب با طبقه اجتماعی، جنسیت و رنگ پوست با مشکلات بسیار متفاوتی روبه رو هستند.این رویکرد مدعی است که معضلات متفاوتی که گروه های سنی متفاوت جوانان با آن مواجه اند آن قدر وسیع است که هر یک پاسخ های خود را بسط می دهند.برای مثال، جوانان سیاهپوست طبقه کارگر مرکز شهر در محیطی بسیار متفاوت از جوانان طبقه متوسط در حومه شهر بزرگ می شوند.نتایج عبارتند از: فرهنگ موسیقی رگا (5) یا راستا (Rasta / reggae)
گروه همسالان
قبل از آن که اقسام متفاوت سبک های جوانی را پی بگیریم، باید به طور خلاصه به گروه کلیدی جوانان، یعنی گروه همسالان اشاره کنیم.اکثر ما در دوران کودکی در قالب خانواده پرورش یافته ایم که به طور ایده آل ما را با محافظت، امنیت عاطفی و احساس تعلق خاطر داشتن آماده می کنند.همان طور که ما بزرگ می شویم فشار قید و بندهای خانوادگی بسیار سخت جلوه می کند، ما به آزادی بیش تری نیاز داریم، ولی بدون از دست دادن احساس امنیت.آیا به نظر می رسد که نقش گروه همسالان تنها این است که استقلال و امنیت برای ما به ارمغان آورد؟ گروه همسالان از افراد دیگری از همان سن تشکیل می شود که به عنوان افرادی مناسب برای داوری به نفع یا علیه رفتار ما در نظر گرفته می شوند.
گروه همسالان می توانند تاثیری قطعی بر روی سبک زندگی جوانان داشته باشد.همه ما کم و بیش شنیده ایم که برخی که دارای ناهمسازی با قانونند، با جمعیت منحرفی حشر و نشر دارند.حیثیت و منزلت در میان گروه هم سن و سال تا اندازه ای جانشین وفاداری به خارج از گروه می شود.
تنوعات فرهنگی جوانی
طیف وسیعی از فرهنگ جوانی وجود دارد که بیانگر مجموعه مشکلاتی است که جوانان با آن مواجه اند.همان گونه که قبلا بیان شد، جوانان سیاهپوست مرکز شهر تجارب بسیار متفاوتی نسبت به جوانان حومه نشین سفیدپوست دارند.این تفاوت ها در سبک های لباس پوشیدن، انتخاب موسیقی و در طرز رفتار گروه های مختلف منعکس می شود.سبک (style) ،اصطلاحی است برای خلاصه کردن یک شیوه لباس و استفاده از ژست حرف زدن ویژه و مجموعه کاملی از دوست داشتن و دوست نداشتن، که یک گروه خاص را به عنوان گروهی متفاوت از بقیه جدا می کند.
فرهنگ جوانی طبقه متوسط
از آن جایی که جوانان طبقه متوسط به احتمال زیاد در نظام آموزشی تا گرفتن مدرک پیش دانشگاهی یا مدرک دانشگاهی می مانند، شکل فرهنگ جوانی آنان به احتمال زیاد بر اساس زندگی دانشجویی استوار می باشد و اغلب با برخی اشکال اعتراض سیاسی در ارتباط می باشند.دوری از جهان واقعی در محیطهای دانشگاهی به آسانی به آنان اجازه می دهد تا سبک های جدید زندگی و نگرش های نو را بدون امکان تنبیه شدن، مورد بررسی و امتحان قرار دهند، بر خلاف جوانان طبقه کارگر (پایین) که در خانه زندگی کرده و همواره با والدین درگیر می باشند.
فرهنگ جوانی طبقه پایین
جوانان طبقه کارگر، سبک های کاملا متمایزی را توسعه داده اند که نشان می دهد در دهه 1970 و 1980 در انگلستان طبقه کارگر به طبقات کم و بیش مرفه تبدیل شده است.
در جانب افراط، پایین ترین قشر مرفه (6) سبکی فرهنگی را پرورش می دهند که به فرهنگ سرهای تیغ زده (skinheads) معروف اند.در این جا، تاکید بر جوانمردی و نژادپرستی است.این دو ارزش، عمیقا در فرهنگ سنتی طبقه کارگر کشورهای غربی ریشه دار می باشد. و حاکی از آن است که سرهای تیغ زده، ارزش های طبقه کارگر را اخذ کرده و آن را در درون به شکلی از سبک خرده فرهنگی پرورش داده اند.جوانمردی با پوشیدن لباس های بند شلواری سنتی مردان طبقه کارگر و با موهای کوتاه و تاکید بر رفتار، تهاجمی خشن نشان داده می شود.نژادپرستی معمولا با آماج حملات قراردادن سیاهان و آسیایی ها، توسط سرتراشیده ها نشان داده می شود.
آینده سبک های فرهنگی جوانان در میان طبقه کارگر عمدتا بر فرصت های کسب شغل وابسته خواهد بود.اگر شغلی نباشد، خرید لباس های گران قیمت، لوازم استریو و اتومبیل ها متوقف خواهد شد.در مقابل، اکنون در این جا انتظارات ثابتی وجود دارد که مربوط به مایملک و دارایی آنان است; آنان فکر می کنند انصاف است که لباس های شایسته و ابزار استریو داشته باشند، همراه با پول کم تری برای خرج کردن ولی با همان حجم آگهی تجاری و فشار بازرگانی برای خرید کالا، به علاوه انتظارات بالا، آینده برای جوانان نیمه تاریک پیش بینی می شود.
فرهنگ جوانی سیاهان
در هر تحقیقی در زمینه فرصت های شغلی و شرایط زندگی، جوانان سیاهپوست هند غربی در ناحیه قاعده هرم اجتماعی قرار دارند و در ورای آن، جوانان سیاه با نگرش های نژادپرستانه که در میان بخش های وسیعی از اجتماع سفیدپوست رواج دارد مواجهند. جامعه شناسان دریافته اند که جوانان سیاه، به منظور فائق آمدن بر مشکلات خود و منزلت پایین در جامعه انگلیس، با اقتباس از فرهنگی که بر بعضی از اشکال خیالی فرهنگ سیاهپوستان یا هند غربی بنا شده است، به اصول اولیه خویش بازگشته اند.جوان سیاهپوست با اقتباس از سبک های موسیقی رگا و راستا
(Rasta /Reggae) از جامعه سفیدپوستان می گریزند و به خودشان منزلت می دهند.
راستافاریان گرایی (Rastafarianism)
راستافاریان گرایی در اصل، فرقه ای دینی است که معتقد است سرزمین موعود سیاهان اتیوپی (حبشه) می باشد و پیامبر آنان راستافاری (Rastafary) است که در سال 1930، به عنوان امپراتور اتیوپی تاجگذاری کرد.سیاهان قبایل از دست (7) (lost tribe) که در اسارت سفیدپوستان مسلط غربی در بابل نگهداری می شوند و آن ها روزی به سرزمین موعودشان باز خواهند گشت.بافتن گیسو، به صورت کلاف و استعمال ماری جوانا به طرد این جهان وچیزهای مادی ازجمله بدن خودشان توسط راستافاریان مربوط است.موهای ژولیده، در نتیجه نشستن می باشد، برای اهانت نسبت به بدن و کشیدن ماری جوانا به ایجاد حالتی کمک می کند که راستافاریان را به خدا (یهوه) نزدیک تر می سازد.
اقتباس عناصر راستافاریان توسط نسل دوم سیاهان در انگلیس بیش ترحالت نمادین دارد تا حالت مذهبی.آنان قادرند تا فرهنگ متمایزی بیابند که سیاه بودن را تقدیس کرده و به آنان اعتبار، سبک پوشش و موسیقی بسیار متفاوتی می بخشد.
رنگ های ملی اتیوپی توسط فرقه راستافاریان اقتباس شده است.راستافارگرایی مشکلات نژادپرستی و بیکاری را که جوانان سیاه با آن مواجه اند حل نمی کند، ولی به آنان تصویر آبرومندی از خودشان ارائه می کند. (8)
فرهنگ جوانی آسیایی
یکی از گروه هایی که به ندرت شهرت کسب می کنند، گروه جوانانی هستند که آسیایی الاصل اند.به نظر می رسد که در این جا عمدتا در زندگیشان خانواده اهمیت خود را حفظ می کند و اینان از بسیاری از جوانان دیگر سازگارترند.از دختران به طرز مخصوصی حفاظت می شود و دیدگاه های سنتی آسیایی ها درباره نقش مرد به این معناست که آنان (دختران) شدیدا تحت نظارت قرار دارند.مدارک جدیدی وجود دارد مبنی بر این که تاثیر فرهنگ انگلیسی با ضعیف شدن کنترل والدین آسیایی شروع می شود و این که بخش هایی از جوانان آسیایی جذب سبک های فرهنگی جوانان انگلیسی شده اند.
تجارت گرایی و فرهنگ جوانی
فرهنگ جوانی در انگلیس ابتدا، در میان طبقه پایین کارگر توسعه یافت.این امر کاملا اتفاقی نبود.جوانان طبقه کارگر برای خرج کردن پول داشتند.شرکت های صوتی تصویری و پوشاک این امر را دیدند.همان طور که تبلیغاتچی ها آن را درک کردند. به زودی صنعت کاملی توسعه یافت تا مدهای متغیر جوانان را فراهم کند.
به محض این که سبک جدیدی ظاهر می شد، مقبول افتاده، تصفیه و رایج شده، و در معرض (9) (punk) که به عنوان اعتراضی بر علیه «خوش سلیقگی » (goodtaste) و موسیقی تجاری آغاز شده بود، به زودی خود قربانی این امر گردید.مغازه های پانک که لباس هایی با معیار پانک می فروختند به وجود آمد.پانک از اعتراض به لباس رسمی و «موسیقی تجاری » به تولید لباس های پانکی حرکت کرد.زمانی که درآمد بعضی از جوانان کاهش یافت، مد اکسفام (Oxfam) پا گرفت; یعنی لباس های دست دوم به فروش گاه های خیریه آورده شد.برای فراهم نمودن این مد، کارشناس فروشگاه های لباس دست دوم و گران قیمت پدید آمد.(این لباس ها دیگر ارزان نبودند چون مد باعث شد که لباس کهنه دست دوم از لباس نو گران تر باشد.)
از فرهنگ جوانی توسط رسانه های جمعی، شرکت های صوتی تصویری، خانه های مد و سازندگان فیلم بهره کشی می شود، به طوری که وقتی سبک جوانی ویژه ای را مورد بررسی قرار می دهیم، از خودمان می پرسیم که چه قدر این سبک از خود جوانان سرچشمه می گیرد، و چقدر از تدبیر رسانه ها ناشی می شود.
تجاری کردن فرهنگ جوانی
پیش از دهه پنجاه میلادی، فرهنگ نوجوانان واقعا وجود نداشت.پیش از این دهه، جوانان چیزی را مصرف می کردند که مسن ترها مصرف می کردند، البته قدری کم تر.حتی لباس هایی متفاوت با لباس های بزرگ سالان نمی پوشیدند.ولی به طور ناگهانی بعضی ها دریافتند که جوانان هر چند پول کمی دارند، ولی تقریبا همه پولشان را در راه فراغت و تفریح خرج می کنند.بنابراین، آنان یک فرهنگ فراغتی که بر اساس مد قرار داشت تدارک دیدند و از این طریق، ثروت و دارایی کسب کردند.این یک رؤیای تجاری بود.لباس ها و نوارهای صوتی - تصویری در عرض یک هفته از مد می افتادند و شما (جوانان) می بایست بیش تر خرید کنید نه به خاطر این که نیاز دارید، بلکه صرفا به خاطر این که می خواهید موافق اوضاع و آداب روز رفتار نمایید. (10)
شکاف نسل ها
تا این جا ما بر تفاوت های میان جوانان و بزرگ سالان تاکید کرده ایم.بعضی از جامعه شناسان تا جایی پیش رفته اند که می گویند واقعا دسته بندی مردم به گروه های سنی از دسته بندی آنان به طبقات اجتماعی مهم تراست.آیاهمین طوراست؟ شاید بر تفاوت های میان نسل ها زیادی تاکید شده است و مشابهت های بین نسل ها درک نشده است. اگرچه این واقعیت باقی می ماند که همه بررسی ها (surveys) نشان می دهدکه این جوانان تنها به طور موقتی سرکش بود، و به زودی به ماوای همنوایی باز می گردند.
نتایج و بررسی کتاب «جامعه جدید» در ارتباط با نگرش های جوانان در سال 1986، آشکار ساخت که آنان به راستی بسیار همنوا می باشند.نگرش هایی نسبت به مواد مخدر، حتی سکس کاملا محافظه کارانه و سنتی است.اغلب آن ها به لحاظ سیاسی بیش از طرف داران اصلاحات سیاسی بی تفاوت بودند.
سالخورده ها
امروزه بیست درصد مردم بالای سن بازنشسگی می باشند و این رقم تا اواخر قرن رو به فزونی خواهد بود.پیشرفت در بهداشت، سطح زندگی و با وسعتی کم تر در مراقبت های پزشکی، موجب این توسعه سریع در امید به زندگی شده است.در این جا تاکید برتغییر نگرش ها نسبت به پیری و مشکلات آنان است.
در گذشته، در تاریخ هرگز این مقدار افراد پیر و سالخورده وجود نداشت.یک مسافر زمان - از قرن هفدهم - با دیدن این همه چهره های پیری که وجود دارند ممکن است حسابی شوکه شود، همان طور که با دیدن این همه تغییرات در تکنولوژی شوکه می شود.در واقع، او با دیدن تعداد افراد بالای چهل سال شوکه خواهد شد، تا چه برسد به 60 ساله ها! در اغلب جوامع افراد پیر آن قدر نادرند که درجاتی از منزلت و حیثیت را برای آنان تضمین می کند.
از این گذشته، در جوامع زراعی (بنا شده بر زراعت) که تغییر اندکی رخ داده، هر نسلی از نسل قبلی یاد می گیرد، سالخورده ها چه بسا توصیه های مناسبی برای ارائه به نسل جوان تر داشته اند.سرعت تحول در جوامع به لحاظ تکنولوژی پیشرفته غربی به این معناست که تجارب یک نسل برای نسل بعدی چندان مفید نمی باشد، و نتیجه طبیعی این است که در جوامع غربی سالخوردگان دارای منزلتی پایین می باشند.برای بسیاری از مردم، پیری عبارت است از زمان ترس و زمان سرازیری که به مرگ می انجامد.ولی پیری چندان بد نیست.اول از همه این که مردم صرفا زندگی طولانی ندارند.بلکه آنان به مدت طولانی فعال و سالم باقی می مانند.ادعا می شود که اکنون بیش ترین دوره ثروت و آرامش زندگی مردم در هشت سال پس از بازنشستگی می باشد. ثانیا، هیچ مدرک واقعی دال بر این که با سالخورده ها در جوامع غربی در گذشته در کمال احترام زیاد رفتار می شد، وجود ندارد.تنها سالخورده های امروزی به یاد می آورند وقتی جوان بودند، سالخورده ها محترم بودند.با این تفاوت که ممکن ست بگویند امروزه با آنان تا آن حد با احترام رفتار نمی شود.
فوق صدساله های ابخازی (Abkhazi) گرجستان
امروزه در چند جای انگشت شمار دنیا، دور از شتاب و هیاهوی زندگی غربی، مردمی وجود دارند که به طور غیرعادی دارای عمری طولانی و بلند می باشند.یکی از این مکان ها، منطقه ابخازی گرجستان در نواحی جنوبی اتحاد جماهیر شوری سابق می باشد.
درانگلیس تعداد فوق صدساله ها (supercentenqrians) یعنی افراد بالای صد سال 1 در 4000 نفر جمعیت تخمین زده می شود.در حالی که، در این ناحیه روسیه تعداد فوق صد ساله ها 204 در 4000 نفر می باشد.شاید مهم ترین دلیل برای عمر طولانی نگرش مردم نسبت به پیری و راه ها و روش هایی است که در جامعه آنان سازماندهی می شود.
ابخازی ها در این کشور وقتی که در یک سن درباره دریافت حقوق بازنشستگی خود فکر می کنند، خود را در بهار جوانیشان به حساب می آورند.آنان با مسن شدن و گذشت سن و سال «روان رنجور» نمی شوند; آن گونه که ما با مسن شدن خود روان رنجور می شویم.هیچ کس مجبور به بازنشسته شدن در سن 60 یا 65 سال نیست و افراد پیر در مزارع سرکار می روند.از رمه و گوسفندان محافظت می کنند و کار منزل انجام انجام داده از نوه هاشان مراقبت می کنندودر هر چیزی که در جامعه جریان دارد درگیر می شوند. (11)
پی نوشت ها:
1. ترجمه این مقاله، فصل 6 از کتاب
Sociology Alive Stephoen Moore, Stanley Thornes publisers,L,T.P.1987)
2. (Bat) به معنی دختر می باشد.
3. New Internationalist, August 1984.
4. AdaptedFrom the doserver, 1985.
5. نوعی موسیقی و رقص پرطرفدار هند غربی با ضرب تند
6. جوانان افراطی از میان اقشار بالنسبه مرفه طبقه پایین کارگر
7. منظور همان ده قبیله بنی اسرائیل است که به دست بخت النصر اسیر شدند و برای بردگی به بابل برده شدند و پس از هفتاد سال کورش آنان را در کمال عزت و احترام به ارض موعودشان (فلسطین) باز گرداند (به نقل از کتاب مقدس و فرهنگ 6 جلدی آریانپور)
8. Adapted from M.O. Pannell. Aged Generation. (taristock 1985).
9. punk آدم بی سر و پا - رذل - بنجل - به درد نخور - اوباش (فرهنگ پیشرو و آریان پور: انگلیسی - فارسی - جلد چهارم)
10. (Brazier, cashing inox the Youth rerolution in new Internationalist,August 1984).
11. people not pensioners (Help the Aged).