یاقوت و پیروانش(۱)

یاقوت مستعصمی، پرآوازه ترین خوشنویس سده هفتم هجری و پردازنده اقلام ستّه است. شهرت و تکریم او بیشتر مربوط به اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری و به ویژه در شهر هرات است

چکیده

یاقوت مستعصمی، پرآوازه ترین خوشنویس سده هفتم هجری و پردازنده اقلام ستّه است. شهرت و تکریم او بیشتر مربوط به اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری و به ویژه در شهر هرات است. شهرت یاقوت در دوره تیموریان اوج گرفت و کاتبان به تقلید خطّ او پرداختند. وی احتمالاً در دهه نخست یا دهه دوّم سده هفتم هجری در آماسیه آناطولی تولّد یافت. در نوجوانی به بغداد رفت و خدمت خلیفه عباسی، المستعصم باللّه (640 656 ه . ق) را دریافت و از آنجا نسبت مستعصمی را به دست آورد. او تقریبا تمام عمر خود را در بغداد زیست و به عنوان کاتب در دستگاه خلافت عباسیان به خدمت می پرداخت. سالهای متفاوتی برای تاریخ درگذشت وی ذکر گردیده که از آن میان، سال های 697 و 698 ه . ق بیشتر قابل قبول هستند.

دوست محمّد، کتابدار دوره صفوی، یاقوت را تکمیل کننده خطّ مدوّری معرّفی کرده که توسط ابن مقله (283 338 ه . ق) توسعه یافته بوده است. بیشترین کارهای او کتابت نسخه های قرآن است، امّا برخی از متون فارسی از جمله گلستان سعدی را نیز کتابت کرده است. نسخه های به خط یاقوت، با قطع کوچک و دارای تزئینات محدودی است.

در چندی ازمدارک و منابع، از جمله در شرح دوست محمد در مرقّعی که برای بهرام میرزا در حدود سال 952 ه . ق. تهیه شده، در شرح امیرسیّد احمد در مرقّعی که به سال 972 ه . ق. برای امیر غیب بیگ فراهم آمده، در روضات الجنان حافظ حسین کربلایی و گلستان هنر قاضی احمد قمی، تصریح گردیده است که یاقوت، شش شاگرد داشت و عنوان این شاگردان در منابع و مدارک یاد شده با اندکی اختلاف آمده است.

کلید واژه: یاقوت مستعصمی، شاگردان یاقوت مستعصمی، اقلام ستّه، خوشنویسان دوره تیموری.

ابوالمجد جمال الدّین یاقوت بن عبداللّه مستعصمی که معمولاً یاقوت خوانده می شود، مشهورترین خوشنویس سده های اخیر اسلام است. او مشهور است به قبلة الکتّاب و اعتبار پردازش شش نوع خطی که به عربی الاقلام السّته و به فارسی شش قلم نامیده می شوند، به او داده شده است. گفته می شود شش شیوه قلم مدوّر یاقوت که معمولاً در جفت هایی از قلم جلی و خفی مرتّب شده اند (ثلث و نسخ، محقّق و ریحان و توقیع و رقاع)، در دور روزگار به شش پیرو او رسیده است. این شش قلم تا امروز به عنوان شیوه های عمده کتابت قرآن و متون عربی باقی مانده اند.

بیشتر آنچه که ما درباره یاقوت و جانشینانش می دانیم، از منابع متأخّر به دست آمده است. هدف این مقاله جدایی حقیقت از افسانه است، یا به سخن صریح تر، وقایع حقیقی از بازپردازی های بعدی داستانی. با بررسی دقیق منابع نوشتاری و بصری می توان مشاهده کرد که شهرت یاقوت در زمان حیاتش بسی کمتر بوده و تکریم او بیشتر مربوط است به اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری قمری و به ویژه در شهر هرات، آن هم در دوره امیر شاهرخ تیموری (حک. 807 850 ق) و پسر کتاب دوست او بایسنغر( د. 8 جمادی الاولی 837 ق). به نظر می رسد سنّت شش شاگرد یاقوت در همان زمان رواج یافته باشد و به احتمال قوی عدد شش فوق ساختگی است و نشانی از هماهنگ سازی تعداد این شاگردان با شش شیوه کتابت دارد. چه این بازنویسی تاریخ، زمانی اتفّاق افتاد که وقایع نگاران در تلاش بودند تا تاریخ هنر خوشنویسی را بسط دهند.

مؤلّفین متأخّر نسبت به دوره یاقوت و پیروان او چون نقطه عطف مهمی در تاریخ خوشنویسی نگریسته اند ؛ گر چه این نظر صحیح است، امّا به دلایلی متفاوت از آنچه در متون مکتوب ثبت شده اند. به نظر من این امر، زمانی اتفّاق افتاد که خوشنویسان به طور معمول در زمینه های دیگر کار کردند، چون طرّاحی کتبیه برای بناهای تاریخی و دیگر موارد؛ و این پیشرفت هم از آنجا ممکن شد که قطع های بزرگ کاغذ برای رسم طرح های مقدّماتی به آسانی به دست می آمد.

حال بپردازیم به هنرمندان این شیوه ؛ نخست شخص یاقوت؛ بیشتر جزئیات زندگی او از جنس افسانه است و اندکی از آنها واقعیت دارد.1 تاریخی که برای تولّد و درگذشت او ارائه می شود در منابع مختلف متفاوت است. بعضی نقل می کنند او 180 سال زیسته است که این قول به وضوح غیر قابل قبول است. احتمالاً او در دهه نخست یا دهه دوم سده هفتم زاده شده، شاید در آماسیه در آناطولی (و این در منابع مختلف آمده و بیشتر نیز قابل قبول است)، ولی بعضی دیگر در آبیسینیه (این نام شاید خطای قرائت کلمه آماسیه باشد یا تلاشی برای پیوند یاقوت به بلال ، برده آبیسینیه ای [حبشی] که نخستین موذّن در اسلام بود). هر دوی این سرزمین های خارج از بغداد با ریشه نام او، یاقوت، همخوانی دارد که نام معمولی برای بردگان بوده است. یاقوت نوجوانی بیش نبود که به بغداد آورده شد و به خدمت آخرین خلیفه عبّاسی، المستعصم باللّه (حک. 640656 ق) رسید و از آنجا نسبت مستعصمی را کسب کرد ؛ و نیز تقریبا همه عمرش را در بغداد گذراند. او در آنجا خوشنویسی را از یکی از استادان روزگار صفی الدین عبدالمؤمن ارموی (د.693 ق) آموخت. صفی الدین علاوه بر مهارت بسیار در زبان و ادبیات عرب و تاریخ، خطّی خوش داشت و به نام خوشنویس مشتهر و به عنوان کاتب کتابخانه جدید خلیفه مفتخر بود. ارموی بعدها رئیس دیوان الانشاء شد؛ و البته او مشهورترین موسیقیدان و مؤلّف موسیقی نظری است.

در سال 656 ق و به هنگام محاصره بغداد توسط مغولان به رهبری هلاکوخان، یاقوت هنوز در بغداد بود. از این واقعه جزئیّاتی جعل شده که وقایع نگار عهد صفوی، قاضی احمد، در رساله خود که در اویل سده یازدهم درباره خوشنویسان و نقّاشان تألیف کرده، تصویر مضحکی از آن به دست می دهد.2 طبق این قول، گزارش شده یاقوت در فرار از حمله مغولان در مناره ای جای گرفت. او دوات و قلم به همراه داشت، امّا کاغذی برای مشق خوشنویسی نیافت؛ پس از تنها چیز در دسترس خود، یعنی دستار کتانی اش سود برد. تصاویر نسخه های رساله قاضی احمد، خوشنویس دستار بر سر این واقعه را در گوشه راست بالای تصویر در حال کتابت نشان می دهند.3

قاضی احمد فوق العاده مجذوب این واقعه بوده؛ زیرا می گوید دستار یاقوت در کتابخانه مولایش، شاهزاده بهرام میرزای صفوی محفوظ است.

هنر یاقوت در بغداد با حمایت مغولان به اوج شکوفایی رسید. او با حاکم شهر منصوب از سوی مغولان رابطه صمیمانه ای پیدا کرد. او کسی نیست مگر عطاملک جوینی، مورّخ ایرانی و مؤلّف سرگذشت چنگیزخان به نام تاریخ جهانگشا. یاقوت به پسران او و پسران برادرش، شمس الدین جوینی صاحب دیوان، خوشنویسی می آموخت.

اتینگهاوزن حدس می زند تصویر دوگانه صفحه اوّل تنها نسخه معاصر مؤلّف تاریخ جوینی (کتابخانه ملّی پاریس: Supple. Pers.205) که مورَّخ 689 ق است، مؤلّف را تصویر کرده که در محضر حامی خود هلاکوخان مغول و یا نایب السطنه امیرارغون است و وقایع را از زبان او به صورت املا کتابت می کند.4

یاقوت، ادامه دهنده سنن و شیوه خوشنویسی ایجاد شده توسّط اسلاف مشهور خود است که در خدمت عباسیان بودند. او به عنوان کاتب دیوان در دستگاه عباسیان خدمت کرد؛ همچون ابن مقله (283338ق)، خوشنویس مشهور و فعّال از ابتدای سده چهارم که توسعه خطّ منسوب از اوست و کاتب دربار عباسی بود؛ و نیز کتابدار بود،همانند ابن بوّاب (د.420ق)، جانشین سده پسین ابن مقله که کتابدار بود و خطوط مدوّر برای استنساخ قرآن به او منسوب است. وی در مدرسه مستنصریّه بغداد زیر نظر ابن الفوطی مورّخ (د.716 ق ) کار می کرد که در 678 ق به سمت خازن کتابخانه منصوب شده بود.

همانند زاد روز او، تاریخ درگذشت های متفاوتی برای یاقوت نقل شده است، آنچه که بیشتر قابل قبول است، یکی 697 ق، تاریخ منقول از حمداللّه مستوفی قزوینی در کتاب تاریخ گزیده که در سال730 ق تألیف شده،5 و دیگری 698 ق، تاریخ منقول از ابن الفوَّطی، وقایع نگار همکار یاقوت.6 این دو تاریخ با آخرین نمونه خط باقی مانده یاقوت (کتابخانه توپکاپی سرای استانبول: H 2160برگ 82 آ) که مورَّخ 695 ق است، تأیید می شوند و همه منابع اتّفاق دارند که یاقوت در بغداد و در جوار آرامگاه احمد بن حنبل فقیه مدفون است.

قضاوت درباره مهارت یاقوت یا شیوه کتابت او با استفاده از توصیف های موجود در متون بسیار مشکل است. دوست محمّد، کتابدار دوره صفوی، در مقدّمه منضم بر مجموعه مرقّعات خوشنویسی و نقّاشی که در سال 951 ق برای بهرام میرزای صفوی، برادر شاه طهماسب، فراهم ساخته (کتابخانه توپکاپی سرای: 2154، برگ 11 ب)، یاقوت را تکمیل کننده خطّ مدوّری می شناسد که توسّط ابن مقله توسعه یافته بود. او می گوید: یاقوت «وضع قواعد این خط کرد و ضوابط این خط را از آسمان به زمین آورده؛ بی شائبه تکلّف، خامه مشکین شمامه اش در جویبار خطوط به مرتبه ای ترقّی نمود که زبان قلم و قلم دو زبان در تعریف او عاجز است».7 این توصیف علی رغم خیال انگیزی به شناختن خط یاقوت کمک شایانی نمی کند. همچنین قاضی احمد، بیتی را از یاقوت نقل می کند که همه ارکان کتابت در آن ذکر شده اند:

اصول و ترکیب کرّاس و نسبت صعود وتشمیر نزول و ارسال8

این اصطلاحات حتّی در دوران گذشته برای همه خوانندگان کاملاً روشن نبودند. بنابراین در رساله ای منثور در آداب و احکام کتابت شش قلم، تألیف شده در 955 ق (انجمن مطالعات شرقی مسکو :B 551)؛ مؤلّف، فضل اللّه بن احمد بن محمود، فصل کاملی را به شرح بیت مذکور اختصاص می دهد9.

شهرت مقام والای یاقوت بدین معنی است که بسیاری از نسخه ها و نمونه های خصوصی به انواع خطوط مختلف، امضای او را چه اصیل و چه جعلی با خود دارند. تقریبا هر موزه یا مجموعه بزرگ، قطعه ای دارد که ظاهرا به خط اوست.

مهدی بیانی، دانشمند ایرانی معاصر و متخصّص خوشنویسی، بیست وهفت نمونه از کارهای یاقوت را برشمرده که عمدتا از مجموعه های ایرانی و ترک گردآوری شده اند.10

دیگر نسخه ها و نمونه ها در مجموعه های غربی هستند.11 بیشتر کارهای او نسخه های قرآن است، امّا بعضی از آنها متون فارسی اند ؛ مانند نسخه ای از گلستان سعدی مورَّخ 668 ق، در کتابخانه ملّی ایران که نشان می دهد یاقوت علاوه بر زبان عربی، بر زبان فارسی نیز احاطه داشته است.12

گفته می شود یاقوت روزانه دو جزء قرآن کتابت می کرده است. اگر چنین باشد، او هر ماه دو نسخه کامل که هر یک سی جزء بوده اند، به پایان می رسانده که درپایان عدد ترتیب آن نسخه را ذکر می نموده است؛ چه قاضی احمد نقل می کند که سیصد و شصت و چهارمین نسخه را دیده است.یکی از معدود قرآن هایی که به صورت چند پاره از یاقوت باقی مانده، نسخه ای است غیرمعمول و به قلم محقّق و مورّخ 681 ق که چهار پاره آن در استانبول (کتابخانه توپکاپی سرای : EH 226 و EH 227) دوبلین (کتابخانه چستر بیتی: 1452) و لندن (مجموعه نور: 29 QUR) محفوظ مانده است.13 ولی اکثر نسخه های قرآن او تک جلدی و به خطّ ریز ریحان یا نسخ هستند، مانند نسخه تهران (موزه هنرهای اسلامی: 4277) که در جمادی الاولی 685 ق در بغداد کتابت شده14 و نسخه پاریس (کتابخانه ملّی: arabe 6716) مورَّخ محرّم 688 ق.15

این نسخه ها نشان می دهند که یاقوت در شیوه های متفاوت کتابت و به کار بردن خطوط مختلف برای متن، عنوان و حواشی استاد بوده است. به طور کلّی، نسخه هایی که به قلم یاقوت کتابت شده بسیار کوچک اند. نسخه پاریس با قطع 15×19 سانتیمتر کوچکترین نسخه است. نسخه تهران و دیگر نسخ بزرگترند و با ابعادی متوسّط دارای صفحاتی به اندازه 25×35 سانتیمتر هستند. نسخه های به خط یاقوت با قطع کوچک خود تزئینات محدودی دارند. اگر چه بعضی از آنها در دوره های بعد مزیّن گشته اند، بعضی دیگر اصلاً فاقد حاشیه پردازی هستند. به عنوان مثال نسخه تهران در صفحات آغازین تزئین استادانه ای دارد که در سده دهم و شاید دردوره شاه طهماسب (حک. 930984 ق) که نسخه را به مزار خانوادگی اردبیل وقف کرد، اضافه شده است. به طور کلّ، نسخه های به خطّ یاقوت از جهت خوانایی و نظم و ترتیب خط چشمگیرند و همین امر موجب می شود که کتابت بر کتاب آرایی تقدّم پیدا کند.

یاقوت همانند اغلب هم عصرانش خود را در ترقیمه ها به سادگی معرفی می کند. او معمولاً ترقیمه خود را تنها به یاقوت مستعصمی رقم می زند؛ امّا گاهی لقبی متعارف برای تواضع بر آن می افزاید، مانند الضعیف، العبدالمذنب و الفقیر إلی رحمة اللّه التعالی. متون معاصر یاقوت نیز از او با معمولی ترین اصطلاحات یاد می کنند و او را به سادگی کاتب یا خطّاط می نامند. به عنوان مثال، حمداللّه مستوفی یاقوت را خطّاط می نامد.16

در سده نهم شهرت یاقوت افزایش یافته بود. یک نمونه از رشد شهرت یاقوت را می توان درنوشته های خواجه رشیدالدین طبیب (د.716 ق) یافت که بزرگترین مورّخ دوره ایلخانیان و نیز به نوبه خود خبره در خوشنویسی بود. البته لازم است ذکر شود که

رشیدالدین نه در جامع التواریخ و نه در وقفنامه ربع رشیدی در خارج تبریز از یاقوت نامی نبرده است. ولی در عوض در مجموعه نامه هایی که روزگاری به رشیدالدین نسبت داده می شد، آمده که رشیدالدین ده نسخه قرآن به خطّ یاقوت به صورت وقف به کتابخانه ربع رشیدی در تبریز اهداء کرده است.17 ولی این نامه ها اکنون جعلی دانسته می شوند و حدس زده می شود که در ابتدای سده نهم و در دوران فرمانروایی شاهرخ نوشته شده باشند.18 این بازنویسی تاریخ بخشی از ارتقاء هنر یاقوت است که هم زمان بود با ترقّی شهرت ابن مقله و ابن بوّاب که دیری پس از درگذشت آنها اتفاق می افتد.

در دوره تیموریان شهرت یاقوت آن چنان بالا گرفت که کاتبان خطّ او را تقلید می کردند. ما این نوع تقلید را در ترقیمه بسیاری از نسخ می شناسیم، قدیم ترین آن نسخه ای از روضة الناظر و نزهة الخاطر تألیف عبدالعزیز کاشی است که اکنون در پاریس نگهداری می شود (کتابخانه ملّی: ms. or. arabe. 3366).19 خطبه حمدیّه این رساله که حاوی اشعار متناوب فارسی و عربی است و در گذر سده هفتم به هشتم تألیف گردیده، به شمس الدین محمّد سمنانی تقدیم شده است ؛ همان که در سالهای 693 و 694 ق به عنوان وزیر ایلخانیان مشغول به خدمت بود. ترقیمه نسخه (برگ 100ب) بیان می کند که کاتب آن، صدرالکاتب، این نسخه استثنایی و پایان یافته در محرّم 802 ق را برای رقابت با یاقوت استنساخ کرده است. بنابراین خوشنویس ایلخانی (یاقوت) باید یکی از قدیم ترین نسخ این رساله (روضة الناظر) را پیش از مرگ خود تحریر کرده باشد که یک سده قبل از تاریخ ترقیمه است. جای شگفتی نیست که یاقوت چنین متنی را کتابت کرده باشد، زیرا او سمنانی را در دوره کودکی اش در بغداد تعلیم خوشنویسی داده بود.

نسخه های متعددی از قرآن که در نیمه نخست سده نهم کتابت شده اند، شهرت برجسته یاقوت را در آن سده نشان می دهند.20 یکی از آنها که در موزه هنرهای ترک و اسلامی (استانبول: 294) موجود است، ظاهرا توسّط بایسنغر سفارش داده شده، امّا در 22 رمضان 837 برای پسرش عطاءالدوله به پایان رسانیده شده است. کاتب آن، شمس البایسنغری در ترقیمه اظهار می کند که او سطر و تحریر یاقوت، قبلة الکتّاب وقدوة ارباب القلم، را نقل می کند. دیگری (کتابخانه کاخ گلستان تهران: 643) نسخه ای تک جلدی از قرآن است که در پایان جمادی الاولی 864 ق در شهر هرات به اتمام رسیده است.21 کاتب، محمود سلطانی در ترقیمه نسخه تصریح می کند: نقل مِن کتابة یاقوت. محمود سلطانی در شیراز در خدمت ابراهیم سلطان، شاهزاده تیموری بوده،

امّا بعدها به هرات نقل مکان کرده است. هرات در اوایل سده نهم، مرکز عمده تولید نسخه های نفیس شده بود، به ویژه در دوره شاهزاده بایسنغر که از سال 808 ق حاکم هرات و از سال 815 رئیس دیوان بود و تا زمان مرگ نابهنگامش در سن 37 سالگی و بر اثر افراط در شرب خمر، مشتری عمده نسخه های نفیس به شمار می رفت. تولید نسخه های نفیس در کتابخانه او متمرکز شده بود که مرکز نوشتن نخستین تاریخ خوشنویسی نیز شد. علاوه بر این دو نسخه قرآن می توان نسخه های متعدد دیگری در دوره تیموری یافت که یا از اصل به خطّ یاقوت استنساخ شده اند و یا نسخه هایی مذهَّب در این دوره اند که خطّ آنها از یاقوت است (مانند کتابخانه چستربیتی: 1500,1521).

دلبستگی تیموریان به تاریخ خوشنویسی از متن یک عرضه داشت (کتابخانه توپکاپی سرای: 2153 H برگ 98آ) آشکار می شود ؛ گزارش پیشرفتی که از طرف رئیس دارالکتابه بایسنغر، جعفر تبریزی، در حدود سال 825 ق به بایسنغر نوشته شده است.22

این گزارش اشاره دارد که یکی از کارهای در حال پیشرفت دارالکتابه نقلی است از رساله ای به خطّ خواجه، که منظور او به احتمال زیاد، یاقوت یا یکی از شاگردانش است.

یکی از برجسته ترین کاتبان بایسنغر، شمس الدین محمّد بن حسام الهروی معروف به شمسی بایسنغری و شمس الدین السلطانی همان کسی که بعدها قرآن را به شیوه یاقوت برای بایسنغر و پسرش کتابت کرد مسؤول استنساخ رساله اعلام شده است.23

نوشتن تاریخ خوشنویسی مسلما موضوع مهمّی در بین کاتبان و خوشنویسان سده نهم هرات بوده است. به نظر می رسد شمسی بایسنغری، هم عصر جعفر، نیز درباره آن قلم زده باشد. حبیب اللّه فضائلی، جعفر را مؤلّف رساله کوتاهی( کتابخانه مجلس سنا: 1632)معرّفی می کند که سیر تکامل خطّ نستعلیق و انتقال آن از شیراز به تبریز در سده هشتم را ترسیم کرده است. نوع کاغذ و خط آشکار می سازد که اثر متعلّق به سده نهم است و فضائلی تألیف آن را به شخص جعفر منسوب می کند.24

توجّه هنرمندان تیموری به آثار ایلخانی، بخشی از علاقه عامّی بود که آگاهانه توسّط شاهرخ و پسرانش، بایسنغر و ابراهیم سلطان در دوره نخستین پرورش داده شد.

شاهرخ و بایسنغر، حافظ ابرو مورّخ دربار را در پایتخت خود هرات، مأمور ساختند تا مجموعه آثاری نظیر آثار مورّخ ایلخانی، رشیدالدین تدوین کند. این مجموعه مشتمل است بر رساله ای در جغرافیا پایان یافته در 820 ق، خلاصه ای در تاریخ با عنوان مجموعه حافظ ابرو که گاهشمار وقایع است تا سال 815 ق، و تاریخ عمومی چهار بخشی با عنوان مجمع التواریخ اهدایی به بایسنغر و تألیف شده در سال 826 ق با ضمیمه ای با عنوان زبدة التواریخ بایسنغری که وقایع را تا سال 828 ق روایت می کند.

شاهرخ علاوه بر این سه اثر، حافظ ابرو را مأمور ساخت تا نسخه بدل هایی از جامع التواریخ رشیدالدین تهیّه کند. نسخه به خطّ او به همراه قطعاتی چند مورّخ 828 ق در کتابخانه توپکاپی سرای نگهداری می شود (H 1653)، البته نسخه بدل های متعدد دیگری نیز موجودند.25 هم خط و هم تصویر در این نسخه بدل ها آشکارا قدیمی اند و ترکیبات استادانه و رنگ های متغیر روشن مختصّ شیوه سنتی نقّاشی تیموری است که برای کمک به ترکیبات خطی ساده و آبرنگ های یادآور اصل ایلخانی اضافه شده اند. شیوه نقاشی ها آن چنان متمایز است که اتینگهاوزن، نامی نو برای آن وضع کرده است: شیوه تاریخی شاهرخ.26

علاقه شاهزاده بایسنغر به شیوه های نخستین کتاب به خوشنویسی هم تسرّی یافت. او شخصا در بعضی زمینه ها خوشنویس بود، مانند طرّاحی کتیبه برای پایه ایوان اصلی مسجد گوهرشاد مشهد. بایسنغر با تقلید آثار استادان دیگر مشق می کرد، چه در صفحه ای محفوظ در مجموعه استانبول ( H 2152 ، برگ31 ب) عبارتی به قلم احمد رومی خوشنویس دربار تیموری و مشق آن توسط بایسنغر و دیگران آمده است.27

علاقه بایسنغر به تاریخ خوشنویسی راجع به دوره ایلخانی در مرقعات گرد آمده این دوره به خوبی دیده می شود. یکی از آنها با نمونه هایی از یاقوت و شاگردانش (H 2310) اغلب به نام مرقّع هفت استاد بایسنغر شناخته می شود.

دیوید راکس بورو، ساختار پیچیده آن را از هم جدا نموده و سپس متن هایش را بازسازی کرده است.28 مجموعه شامل 102 برگ از نمونه های خوشنویسی است که همه در شش خط کتابت شده، امّا به دو نوع صفحه آرایی قالب گیری شده اند. بعضی صفحات که واجد سطوری از خط هستند، به تناوب سطوری از گل و بتّه و گره های تزئینی دارند. صفحات دیگر واجد نوشته هایی دو سطری اند که بتّه هایی درفضاهای خالی سطور با خطوط کوتاه تر و نوشته های ریزتر آمده اند. خطوط متن هر دو نوع صفحه از ترکیبات دیگر بریده، با زر شماره گذاری شده و برای ایجاد صفحاتی یکنواخت با دقّت گرد هم آمده اند. شیوه بتّه های تزئینی مربوط به عناوینی است که بخش های عمده مجموعه را مشخص می کنند و نیز شیوه گل سرخ ها با عبارت تعلّق به کتابخانه بایسنغر در صفحه نخست نشان می دهد که مجموعه احتمالاً در تاریخ بین سالهای 833 تا 839 ق برای بایسنغر گردآوری شده است.

مجموعه مذکور، نخست به کتابخانه سلطنتی تیموریان داخل شد (این مجموعه مهرهایی دارد از یکی از پسران سلطان حسین که در سال 919 ق درگذشت) و سپس به کتابخانه سلطنتی صفوی برده شد که در آنجا دو برگ آن برداشته شده و به شماره های 40 و41 در مجموعه مشهور به ییلدیز (کتابخانه دانشگاه استانبول: F 1422) درج گردید. این مجموعه بین سال های 939 تا964 ق توسّط شاه قلی خلیفه برای شاه طهماسب تهیّه شده بود که در دوره عثمانیان دو بار مرمّت شد. نخستین ترمیم در اواخر سده دهم پیش از حکومت احمد سوم (حک. 11091136 ق) انجام پذیرفت که مهر او بر صفحه نخستین حک شده است. در این زمان صفحات آن مجدّدا حاشیه پردازی شد و آستر بدرقه ای به کتاب اضافه گردید. در برگ دو (2 ب) عبارت تعلّق به کتابخانه نیز مجدّدا حاشیه پردازی و منقوش شد، به همراه فهرستی از محتویات مجموعه که صفحه را هم چون فهرست مجموعه ساخته و چنین خوانده می شود: فهرست خطوط هفت استاد: اول یاقوت مستعصمی 16 صفحه، دوم مبارک شاه السلطانی 14 صفحه، سوم ارغون الکاملی 30 صفحه، چهارم احمد بن سهروردی29 صفحه، پنجم عبداللّه صیرفی 6 صفحه، ششم پیر یحیی الصوفی 4 صفحه و هفتم محمدبن حیدرالحسینی 2 صفحه. مجموعه H 2310در دوره سلطان عثمانی، عبدالحمید دوم (حک.12821313 ق) برای دومین بار ترمیم شد. در این زمان چندین صفحه مجدّدا رنگ آمیزی و دستکاری شدند، و نسخه مجدّدا صحافی گردید.

مرقّع خوشنویسی دیگری نیز در استانبول موجود است (کتابخانه توپکاپی سرای : B 411) که نمونه هایی چند به خطّ یاقوت و شاگردانش دارد. راکس بورو محتوای آن را نیز بسیار دقیق و ظریف تحلیل کرده است.29 این مرقّع، متشکّل از سه بخش است. بخش نخست، برگ 1آ 71ب، شامل قطعاتی از مرقّع ناقصی است، مشابه مرقّع H2310ساخته شده برای بایسنغر. این بخش که به نظر ناتمام می رسد، در اصل مشتمل بر سطرهای بلند خوشنویسی است به قلم یاقوت و سه تن از شاگردانش (عبداللّه صیرفی، مبارک شاه بن قطب و ارغون الکاملی)؛ و نیز به قلم خوشنویسان تیموری، شمسی بایسنغری و جعفر (اثر دومین بین سالهای 1786تا1790 م توسّط هاینریش فون دیز از مجموعه جدا شده و اکنون دربرلین است). صفحه آخر (برگ 56 ب) توسّط شمسی بایسنغری در سال 837 ق در هرات رقم خورده است.

قسمت دوم B 411 (برگ های 72 آ 137 ب ، 167 آ 169 ب) که نیز ناتمام است، ساختار متفاوتی دارد، امّا ظاهرا این قسمت نیز در دوره شاهرخ گردآوری شده است. صفحه ای در آخر مجموعه از رساله ابوالحسن خرقانی (137 ب) تاریخ ومحلّ کتابت آن را به سال 829 ق در هرات نشان می دهد. صفحات بخش دوم ترتیب ساده تر و کاغذ خشن تری دارند که با کاغذ آهار مهره خورده بخش نخست مغایرت دارد. بخش دوم نیز همانند بخش نخستین، مشتمل بر سطوری است به قلم خوشنویسی منفرد به همراه آثاری از یاقوت و شاگردانش نصراللّه طبیب، یحیی الصوفی، احمد سهروردی و محمّد بن حیدر الحسینی. علاوه بر آن آثار دیگری از خوشنویسان ایلخانی، حاجی محمد بند گیر و پسرش شیخ محمّد المشاریجی که در سده هشتم و اویل سده نهم فعّال بودند، طی صفحاتی چند آمده اند. شیخ محمد خود را از طریق عبداللّه صیرفی شاگرد یاقوت می داند. او صفحه ای از مرقّعی دیگر در استانبول را (H 2152، برگ 18آ) در رجب تقلید 809 ق با تقلید خط عبداللّه صیرفی و اذعان به سلسله او امضا کرده است.30 راکس بورو حدس می زند که خوشنویسی های بخش دوم خصوصیB 411 ممکن است به عنوان مجموعه خصوصی شیخ محمد ساخته شده باشند.

بخش سوم B 411، برگ 138 آ 166 ب، مشتمل است بر بیست و نه برگ از جُنگی ناتمام که برای اسکندر سلطان در حدود سال 816 ق در شیراز فراهم آمده است. این بخش شامل توصیفی است از فواید و مضرّات مواد غذایی، فهرستی تاریخی از فرمانروایان زمین، آثاری جغرافیایی، توصیفی از بازی ها، نظام های تقویمی، شرح طالع ها و اقبال ها، تاریخی مختصر از خانواده تیموری با تأکید بر اسکندر سلطان و مجموعه ای از کلمات قصار ارسطوئیان.31

بر خلاف دو بخش نخست، این بخش نیز شامل تصاویر و مواد بصری دیگری چون یک نقشه است. راکس بورو اشاره می کند که درسال 816 ق و پس از شکست اسکندر سلطان از شاهرخ، حاکم تیموری، هنرمندان و کتابخانه برادرزاده اش را به هرات منتقل ساخت. این نسخه نا تمام ممکن است در آن زمان به کتابخانه سلطنتی آمده باشد.

نسخه B 411 همچون همتای خود H 2310، سرنوشتی پیچیده دارد. در اواخر سده نهم از تیموریان به شروانشاه در باکو در ساحل خزر رسید و در آنجا مجدّدا صحّافی شد. در 908 ق به استانبول انتقال یافت، چه مهر سلطان بایزید دوم عثمانی را بر خود دارد. امّا با وجود این انتقال عثمانیان برخلاف H 2310، ظاهرا B 411 را بازسازی یا باز صحّافی نکردند و به نظر می رسد کار ایشان محدود به مهر و نشان کردن باشد.

این دو مجموعه، مرقّع هفت استاد (H 2310) و هم عصر آن B 411، نخستین مدارکی است که ما از سنّت یاقوت و شاگردانش داریم( ببینید: جدول 1). به ویژه H 2310نشان می دهد که اندیشه شش شاگرد یاقوت مطابق است با شش شیوه خطی که در نیمه نخست سده نهم در هرات دوره بایسنغر متداول بوده است.32 این مجموعه تنها حاوی اثر شش شاگرد یاقوت است که در شش خط مدوّر اجرا شده اند. واضح است که همه این شش خوشنویس که تاریخ فعالیت آنها در ستون نخست سمت چپ نوشته شده، مسلما نمی توانسته اند شخصا از یاقوت تعلیم گرفته باشند. اقدم آثار رقم دار پیریحیی صوفی، مورَّخ 731 ق، بیش از سه دهه پس از درگذشت استاد کتابت شده است. برای گردآورنده H 2310 شش شاگرد یاقوت، وارثان شش شیوه ای هستند که یاقوت معتبر ساخت.

مجموعه B 411 نشان می دهد که در اوایل سده نهم، مفهوم شاگردان یاقوت هنوز تا حدودی متزلزل بوده است. بخش نخست که در ساختار و تزئینات همانند H 2310است، تنها شامل آثار چهار خوشنویس است، یاقوت و سه شاگرد. بخش دوم که احتمالاً مجموعه خصوصی خوشنویس تیموری، محمد المشاریجی است، آثار پنج نفر از شش شاگرد یاقوت را در بردارد که در H 2310ذکر شده بودند. آن که از قلم افتاده، عبداللّه صیرفی است که گردآورنده سلسله او تا یاقوت را از قول دیگری نقل کرده است.

علاوه بر آن، بخش دوم B 411 شامل آثار دو خوشنویس دیگر ایلخانی است. یکی از آنها که بر دو نمونه مورَّخ ربیع الثانی 707 ق رقم زده، عبداللطیف محمد بن محمود المراغی است. به نظر می رسد این شخص از مدارک تاریخی ساقط شده است. امّا دیگری، نصراللّه بن مسعود الطبیب، هم از جهت نمونه های باقی مانده و هم از جهت وقایع نگاری ها بیشتر شناخته شده است.35 او علاوه بر نمونه های مورخ 730 ق و ذوالقعده 735 ق در : B 411(برگ 102 ب و 106 ب)، نمونه ترقیمه دار دیگری به تاریخ 729 ق در مجموعه ای دیگر در استانبول (H 2161 : برگ 24 آ) از خود به جای نهاده است. نصراللّه اغلب به صدری عراقی شهرت دارد که به معنی رهبر مذهبی یا متولّی موقوفه اهل عراق است؛ امّا ملقّب به طبیب نیز هست که اشاره به پزشک بودن اوست.

اطلاعات بعدی درباره شش شاگرد یاقوت بیش از صد سال بعد رقم می خورد. این مدرک متأخّر همانند شواهد دوره تیموری از مجموعه ای در استانبول به دست آمده اند. امّا بر خلاف شواهد پیشین که اغلب به صورت نمونه آثار باقی مانده خوشنویسان است، شاهد متأخّر مکتوب و به عنوان مقدّمه هایی بر دو مجموعه ای است که توسّط خوشنویسان و مورّخان صفوی تدوین شده است: شرح دوست محمد در مرقّعی که برای بهرام میرزا در حدود سال 952 ق تهیه شده (H 2154) و شرح امیر سیّد احمد در مرقّعی (H 2161) که برای امیر غیب بیگ در سال 972 ق فراهم آمده است.36 هر دو تصریح می کنند که یاقوت شش شاگرد داشته و همان شش نام را با اندکی اختلاف ترتیب، فهرست می کنند.

شرح هایی که به عنوان مقدّمه برای آن مرقّعات تهیّه شده بودند، معیار آن زمان گشته و در تواریخ و تذکره های متعدد تکرار شدند. دو نمونه در اینجا فهرست شده اند (ببینید: جدول، دو ستون سمت راست). حافظ حسین کربلائی تبریزی(د. 998 ق) که در همان زمان امیر سیّد احمد قلم می زده در رساله روضات الجنان خود علاوه بر اسامی شش شاگرد یاقوت، راهنمایی آورده است برای مزار چهره های مذهبی مشهور که در تبریز و حومه آن مدفون شده اند. این رساله به عنوان شاخه ای از ادبیات جغرافیایی، هم تاریخ محلی بود و هم تذکره.37

منبعی که درباره یاقوت اغلب از آن نقل می شود، رساله ای است که یک نسل بعد توسط شاگرد سیّد احمد، قاضی احمد نوشته شده است. او رساله اش را ابتدا در 1005ق تألیف کرد. ولی یک دهه بعد آن را بازبینی نمود و مفصّل ساخت. ترجمه مینورسکی شامل اصل رساله است از دو نسخه ( MوE ) به همراه برگزیده ای از تفصیلات از دو نسخه دیگر (H وN ) که در تعلیقه نشان داده شده اند. چاپ فارسی خوانساری تألیف مفصّل را ارائه می دهد. قاضی احمد در تألیف نخستین از اثر خود به عنوان رساله یاد می کند، در حالی که آن رساله در ویرایش بعد (نسخه N در چاپ مینورسکی) گلستان هنر نام گرفته است؛ و این عنوانی است که اثر امروزه معمولاً به آن شناخته می شود. در این رساله تقریبا همه مطالب قاضی احمد درباره ریشه های نقاشی و خوشنویسی و هنرمندان پیشین کلمه به کلمه از قطب الدین نیریزی گرفته شده که قصّه خوان و خوشنویس دربار شاه طهماسب بود و رساله ای درباره خطوط و شرح احوال نقاشان با عنوان رساله در تاریخ خط ونقاشان تألیف کرده است. این متن را در سال 964 ق از مجموعه ای ناشناخته که برای شاه طهماسب تهیه شده بود، استخراج کرد. این رساله به مدت چند سده دست به دست می شد. یک نسخه آن در 1041 ق، دیگری در 1096ق و سومی در سده دوازدهم قمری کتابت شده است.45

همه وقایع نگاران صفوی در نوشتن درباره یاقوت و تاریخ پیشین خوشنویسی به یک واقعه تاریخ بر می خورند؛ یعنی اینکه بعضی از شاگردان یاقوت نمی توانسته اند مستقیما با استاد کار کرده باشند. وقایع نگاران صفوی که بیان آنها تنها در ترتیب فهرست شاگردان یاقوت متفاوت است، برای رها شدن از این اختلاف، دو نفر از شش شاگرد اصل، یعنی عبداللّه صیرفی و یحیی الصوفی را به نسل دوم انتقال داده و آنها را شاگرد شاگردان یاقوت می دانند. هر دو وقایع نگار صفوی برای حفظ عدد اصلی شش نام نصراللّه طبیب را که نمونه آثارش در بخش دوم B 411 درج شده است، اضافه کرده و نامی دیگر، یعنی یوسف مشهدی را نیز افزوده اند. به نظر می رسد یوسف مشهدی هیچ اثر ترقیمه داری به جای ننهاده است، نه در مجموعه های استانبول و نه در هیچ نسخه ترقیمه دار دیگر؛ امّا اطلاعات اندکی درباره وی در منابع مکتوب بعدی وجود دارد. برای مثال قاضی احمد می گوید یوسف پس از رسیدن به خدمت یاقوت، عراق را به مقصد تبریز ترک کرد و در آنجا عبداللّه صیرفی را آموزش داد.46

علاوه بر آن وقایع نگاران صفوی از دوست محمد به بعد دو خوشنویس نسل دوم، یعنی عبداللّه صیرفی و پیر یحیی صوفی را اسلاف شیوه های منطقه ای خودشان می سازند که با انشعابی تا دوره تیموریان دوام آورده بود. گفته می شود عبداللّه صیرفی شیوه خراسانی را پایه ریزی کرد که در زمان بایسنغر سرمشق جعفر، خوشنویس دربار او شد. پیر یحیی صوفی به عنوان بنیان گذار شیوه عراقی خوانده می شود که نماینده عمده آن شمس الدین معاصر جعفر بود. آن چنان که در منابع صفوی ارائه می شود ،این انشعاب منطقه ای می تواند با نصراللّه طبیب که شیوه عراقی و یوسف مشهدی که شیوه خراسانی را سرمشق خود نهاد بودند، حتی تا نسل اول شاگردان یاقوت به عقب رود.

برای تطبیق این منابع نوشته شده متأخّر با مجموعه های متقدّم، مسائل متعدّدی وجود دارد.47 برای مثال، مرقّعات تیموری شامل آثاری هستند از محمد بن حیدر، حال آنکه منابع صفوی تنها از حیدر نام می برند. در واقع منابع صفوی در بعضی موارد خوشنویسان با نامهای مشابه را با هم اشتباه کرده یا در هم آمیخته اند. به عنوان مثال خوشنویسان متعددی وجود دارند که در اوایل سده هشتم فعالیت می کرده و مبارک شاه نام داشته اند. علاوه بر مبارک شاه بن قطب و مبارک شاه بن عبداللّه که به نظر می رسد همان شخص باشد، مبارک شاه الدمشقی الصوفی دیگری نیز وجود دارد که رساله ای از ابوعلی حاتمی را به تاریخ 740 ق به خط ثلث کتابت کرده است.48 علاوه بر آن هم دوست محمد و هم قاضی احمد که بیش از دو سده بعد وقایع را ثبت می کرده اند، مبارک شاه را که زرین قلم نامیده اند با خوشنویس دیگر هم نامی اشتباه کرده اند. بیشتر اطلاعات مورّخین صفوی درباره مبارک شاه در حقیقت به احمد شاه اهل تبریز اشاره دارد که ملقب به زریّن قلم بود و کتبیه های مدرسه مرجانیّه را که در سال 758 ق در بغداد ساخته شده رقم زده است.49 این منابع مکتوب را تنها می توان با مقایسه اسامی موجود در آنها با ترقیمه های آثار موجود بر کاغذ وغیر آن (کتیبه ها، ظروف و...) استفاده کرد. چنان که ربی و تنیندی با سرگذشت خوشنویس عثمانی، شیخ حمداللّه چنین کرده اند، در اینجا توجه به آثار ترقیمه دار ضروری است ؛ زیرا اطلاعاتی که در وقایع نگاری ها آمده، اغلب افسانه ای و غیرقابل اعتمادند.50

اگر چه مورّخین متأخّر ممکن است نامها را با هم اشتباه کرده باشند، امّا به دلایلی دیگر در دیدی که به زمان یاقوت و شاگردانش به عنوان نقطه عطفی در تاریخ خوشنویسی داشته اند، قولشان صادق است. در حالی که سنّت ادبی همواره یاقوت را به معتبر ساختن شش خط مدوّر مرتبط می سازد، امّا شواهد بصری نشان می دهد که یاقوت و به ویژه شاگردانش با طرّاحی کتیبه های ابنیه، به کار در زمینه های دیگر از جمله معماری دست زده اند. برای مثال، قاضی احمد ذکر می کند که دست کم سه تن از شاگردان یاقوت احمد سهروردی، ارغون کاملی و نصراللّه طبیب کتیبه هایی برای بناهایی در بغداد طرّاحی کردند. متأسفانه هیچ یک از این کتیبه های معماری اکنون وجود ندارند.

ما درباره آثار پیر یحیی صوفی، بهتر مطّلع هستیم. پیر یحیی در ابتدا برای خدمت به امیرچوپان و ایلخانیان به شیراز نقل مکان نمود و در آنجا برای اینجوها و سپس مظفریان کار می کرد. یحیی نمونه های خوشنویسی و قرآن های خطّی متعدّدی را بین سالهای 731 تا746 ق کتابت کرد.51 زیباترین اثر او نسخه ای چند جلدی و بسیار بزرگ از قرآن است که بخشی از آن در موزه پارس شیراز (شماره 456) نگهداری می شود.52

یحیی الصوفی کتیبه های یادبودی نیز طرّاحی کرده است. به نقل قاضی احمد، یحیی کتیبه هایی برای تعدادی از بناهای نجف طرّاحی کرده، امّا این کتیبه ها در نوشتارهای عالمانه ثبت نشده اند. یکی از این کتیبه های طرّاحی شده توسّط یحیی باقی مانده و آن متنی یازده سطری است کنده شده بر دیوار ورودی تچره، کاخ سنگی کوچکی که توسّط داریوش، فرمانروای هخامنشی در تخت جمشید ساخته شده است. این کتیبه یادگاری از بازدید ابواسحق، حکمران اینجوی منطقه در ربیع الاوّل سال 748 ق از آن محوطه است که او را با فرمانروایان بزرگ زمان گذشته مقایسه می کند.53 هم چنین ممکن است یحیی الصوفی خالق کتیبه ثلث قدرتمندی باشد که به دور عمارت سنگی مرکز مسجد عتیق در شیراز تحریر شده است. این بنا با نام فارسی خداخانه و نام عربی بیت المصحف به عنوان کتابخانه مسجد یا گنجینه ای برای نسخ نفیس قرآن به کار می رفته است.54 چنین بنایی هر چند به صورت نمادین، مستلزم حضور نگهبان و محافظ است. یکی از اشخاصی که این مقام را داشت، شمس الدین محمّد حافظ (د.784 ق ) شاعر معروف بود.

عبداللّه صیرفی و پیریحیی تنها نمونه های خوشنویسان سده هشتم نبودند که آثارشان در بناهای معماری باقی مانده است. دیگری محمد شاه نقاش است که مجموعه ای از دیوان های مختلف استنساخ کرده که اکنون در کتابخانه چستربیتی هستند و نیز گچبری های تحتانی دیوارهای اطراف مزار پیر بکران رقم زده اوست.55

کسی نیز که حیدر نامیده شده زیباترین کتیبه های باقی مانده از دوره ایلخانی را رقم زده است که یکی نوار گچی مورخ 709 ق است که در سرتاسر منحنی طاق نمای ایوان شمالی مجموعه مزار نطنز کشیده شده و دیگری محراب گچی با شکوهی است که در ماه صفر سال بعد به نمازخانه زمستانی مسجد جامع اصفهان افزوده شده است.56 از قرار معلوم او با محمد بن حیدر الحسینی الشیرازی که مجموعه آثارش در مجموعه های H 2310 وB 411 باقی مانده و یا سیّد حیدری که در وقایع نگاری های صفوی ذکر شده مرتبط است.

این خوشنویسان سده هشتمی در زمینه های متعدّد فعالیت می کردند. برای مثال، احمد شاه آثاری در سه زمینه به جای نهاده است. او علاوه بر طرّاحی کتیبه هایی برای مدرسه مرجانیّه در بغداد، نسخه مورّخ 766 ق از قرآن (موزه رضا عباسی، تهران) و نیز شمعدانی در لوور را رقم زده که خود را در آن النقّاش معرفی می کند.57 جای شگفتی نیست که لقب النقّاش در این زمان ایفای نقشی مهم را آغاز کند، چرا که به معنی طرّاح است.

این فعالیت چند زمینه ای به دلیل در دسترس بودن قطع های بزرگ کاغذ ممکن شده بود.58 قطع های بزرگ کاغذ به خوشنویسان اجازه داد که ترکیبات کاملاً استادانه را با حروف متقاطع و متداخل ترسیم کنند. این طرح ها سپس در آجرهای گچی یا لعاب دار اجرا می شدند. آجرکاران امروز ایران هنوز وقتی ترکیبات آجر چینی را می سازند، چنین نقش هایی را استفاده می کنند. این قطع های بزرگ کاغذ در دوره ایلخانی نیز برای نسخه های با قطع بزرگ در دسترس بودند. قدیم ترین نمونه باقی مانده نسخه ای است از مثنوی مولوی مورَّخ ماه رجب سال 677 ق که در موزه قونیه( شماره 51) نگهداری می شود.59 این نسخه بر برگ های بزرگ کاغذ به ابعاد 35×50 سانتیمتر استنساخ شده است.

شاگردان یاقوت، این برگ های بسیار بزرگ را برای نسخه های چند جلدی قرآن به کار می بردند. برای نمونه، احمد السهروردی نسخه ای سی پاره را بین سالهای 702 و 707 ق بر برگ هایی با اندازه ای این چنینی استنساخ کرده است.60 او نسخه دیگری را برای سلطان اولجایتو بر برگ هایی با اندازه ای دو چندان تهیه کرد که بعدها میراث مقبره آن سلطان در سلطانیه شد. این نسخه غول آسا برگ هایی دارد به اندازه خیلی بزرگ 50×72 سانتیمتر.61 قطع های کاغذ در این دو نسخه قرآن احمد السهروردی مطابق است با قطع کامل یا قطع نیمه کاغذ بغدادی که وقایع نگاران همان عصر ذکر کرده اند و برای بعضی از باشکوه ترین نسخه هایی که تاکنون از قرآن تهیه شده، توسّط خوشنویسان مملوکی به کار رفته است. این برگ ها با برگ های بسیار کوچک به کار رفته در نسخه هایی که به خط یاقوت باقی مانده است در تضادند، چه آنها ربع یا ثمن قطع بغدادی هستند.

کاغذ به کار رفته برای این نسخ شگفت آور نه تنها بزرگ است، بلکه کیفیت لطیفی نیز دارد. بلوم برگ های به قطع نیمه بغدادی را که توسّط احمد سهروردی برای نسخه قرآن به کار رفته اند، به عنوان لطیف ترین کاغذی که تا کنون دیده است بیان می کند. این کاغذ نه تنها کاملاً سفید و یک دست ساخته شده، بلکه سطح آن نیز از صیقل و مهره با سنگ سخت پرداخت تقریبا به اندازه شیشه ای کامل صاف شده است.

دسترسی آسان به این برگ های لطیف و بزرگ، علاوه بر اجازه دادن به خوشنویسان برای طرّاحی کتیبه هایی که می توانستند در زمینه های دیگر اجرا شوند، انعکاسات دیگری نیز برای خوشنویسی و کتاب سازی در این دوره داشت. این برگ های بزرگ و بی شک گرانبها برای تذهیب های ظریف به کار می رفتند و این دقیقا زمانی است که ما به آغاز همکاری مرتّب مذهّبین رقم دار با خوشنویسان رقم دار بر می خوریم. مثلاً نسخه مثنوی مولوی هم رقم خوشنویس، محمد بن عبداللّه القونوی را دارد و هم رقم مذهّب، مخلص بن عبداللّه الهندی. احمد سهروردی مرتبا با محمد بن ایبک بن عبداللّه مذهّب کار می کرد. هم عصر او، ارغون کاملی که شاگرد دیگر یاقوت بود، مرتبا با محمدبن صفی الدین النقّاش همکاری داشت. این همکاری خوشنویس و مذهّب نه تنها در ایران و عراق، بلکه به شاگران یاقوت در مصر نیز منتقل شد. ابن الوحید خوشنویسی که نسخه باشکوه هفت پاره قرآن را برای مجموعه مقبره و خانقاه سلطان بایبرس مملوک کتابت کرده، با سه مذهّب کار می کرد: ابوبکر معروف به صندل، محمد بن مبادر و آیدوغدی بن عبداللّه البدری.62

چنین برگ های بزرگی برای تصاویر نیز مورد درخواست بوده اند و این درست لحظه ای است که سنّت کتب مصوّر در ایران سر برآورد.63 در اینجا می توان تنها دو نمونه از مشهورترین آنها را در این دوره ذکر کرد: ترجمه عربی جامع التواریخ رشیدالدین فراهم آمده در سال 714 ق64 ودیگر نسخه ای که یک نسل بعد فراهم شد، یعنی شاهنامه بزرگ مغول که جلد نخست آن اخیرا به قلم عبداللّه صیرفی منسوب گردیده است.65

موزه هنر مترو پولیتن (55.44)Rogers Fund, 1955

باری به کوتاه سخن، وقایع نگاران صفوی در دید خود به روزگار یاقوت و شاگردانش به عنوان نقطه عطفی در تاریخ خوشنویسی برحق بودند، زیرا از آنجا که دسترسی به قطع های بزرگ کاغذ به خوشنویسان اجازه می داد که به زمینه های دیگر روی آورند، می توان گفت که این زمان تغییری عمده در ماهیت عمل رقم خورد. هم چنین این مقاله به طور کل نشان می دهد که بررسی آثار خوشنویسی باقی مانده بر کاغذ یا جاهای دیگر برای بازسازی تاریخ خوشنویسی تا چه اندازه اهمیت دارد، چرا که منابع بصری نه تنها اطلاعات ارائه شده در تواریخ را تأیید خواهند کرد، بلکه بعضی اوقات، تصویری متفاوت نیز ارائه خواهند نمود.

تصویر 1: صفحه آغاز سوره 23 از قرآنی یک جلدی به خط یاقوت، به تاریخ جمادی الاولی 685، 25×35 سانتیمتر، تهران، موزه هنرهای اسلامی، 4277.

تصویر 2:دو صفحه پایانی قرآنی یک جلدی به خط یاقوت،به تاریخ محرّم 688، 25×19 سانتیمتر، پاریس، کتابخانه ملی فرانسه، arabe 6716.

تصویر3: صفحه ای از قرآن، سوره 10، آیه 2، از قرآنی سی پاره به خط پیر یحیی الصوفی در شیراز، به تاریخ 6 745، 36×50 سانتیمتر، شیراز، موزه پارس، نسخه خطی شماره 456.

تصویر4: جزئیات کتیبه ثلث در اطراف خداخانه در شیراز، احتمالاً به خط پیر یحیی الصوفی.

پی نوشت ها

1. خواننده می تواند در انتظار مقاله Yaqut باشد که در Encyclopedia of Islam خواهد آمد. تا آن زمان سرگذشت مختصری را در صص 58 59 این اثر ببینید: David James, The Master Scribes: QuraËns of the 10th to the 14th Centuries AD [The N. D. Khalili Collection of Islamic Art, ed. Julian Raby,

ii](London, 1992)

2. قاضی احمد بن میر منشی ؛ گلستان هنر؛ تصحیح احمد سهیلی خوانساری ؛ (تهران 1352)، صص 2526؛ ترجمه V. Minorskiبا عنوان Calligraphers and Painters (Washington, DC, 1959)، صص 59 60.

3. ترجمه مینورسکی، تصاویر 2و3

4. Richard Ettinghausen ,"On some Mongol Miniatures", Kunst des orients 3 (1959)

صفحات 6556؛ برای چاپ مجدّد رنگی صفحه نخست، ببینید شماره7 از:

Francis Richard, Splendeurs persanes: Manuscrits du ×IIe au ×VIIe sièle (paris,1997)

5. حمد اللّه مستوفی قزوینی؛ تاریخ گزیده؛ تصحیح عبدالحسین نوایی، (تهران 1364)، ص 707.

6. مذکور در مهدی بیانی؛ احوال و آثار خوشنویسان؛ دو جلد، (تهران 1363)، ص 1228.

7. ترجمه W. M. Thackston با عنوان

A Century of Princes: Sources on Timurid History and Art (Cambridgs, MA, 1989).

ص 339.

8. تصحیح خوانساری، ص20؛ ترجمه مینورسکی، ص 58.

9. ببینید: ترجمه مینورسکی ص 58؛ تعلیقه 145.

10. بیانی، همان: ش741، صص31 1227.

11. برای نمونهAbolala Soudavar, Art of the persian Courts; Selections form the Art and History Trust Collection (New York , 1992).، ش 169، نسخه بدون تاریخ از دعایی به نام نادعلی ؛ و واشنگتن دی سی، گالری هنری فریر28/37، مجموعه ای از اشعار الحادره به تاریخ 681 ق (ص 545 از:

David Roxburgh ،Our Works point to us': Album Making, Collecting , and Art (1427 - 1565) under the Timurids and Safavids'' Ph.D. dissertation, University of Pennsylvania, 1996

12. تصویر شده در Encyclopedia Iranica, S. V. "Calligraphy" (New York, 1985)، تصویر 39.

13. ببینید James، همان، ش 11.

14. Martin Lings, The QuraËnic Art of Calligraphy and Illumination (London,1976)ش23؛ . (Martin Lings and Yasin safadi, the QuraËn (London ,1976) ش 57؛ گلچینی از قرآن های خطّی موزه دوران اسلامی، (تهران 1375)، ص 51.

15. Lings and Safadi، همان، ش 59؛François Déroche , Les Manuscrits du coran du

Maghribà lInsulinde Bibliothèque Nationale,Département des manuscrits, Catalogue des arabes (Paris,1985) manuscrits ، ش 523

16. حمداللّه قزوینی، همان، ص 707.

17. مذکور در David James, QuraËns of the Mamluks (London ,1988)، ص 128 و همان نویسنده:The Master Scribes،ص 58.

18. برای اصالت تألیف نامه های رشیدالدین آخرین تحقیق را ببینید:

A. H. Morton,''The Letters of Rashid al-din: Ilkhanid Fact or Timurid Fiction? The Mongol Empire and Its Legacy ,eds. R. Amitai-Preiss and D. O. Morgan (Leiden, 2000)مخصوصا ص691

19. Richard، همان، ش 31.

20.Roxburgh ، همان، قسمت 1.5.2، صص 11097.

21. بدری آتابای، فهرست قرآن های خطّی کتابخانه سلطنتی، (تهران 1351)، ش 2؛بیانی، همان، ش 672، صص 11 1210.

22. ترجمه در Thackston، همان، ص 324؛ نیز ببینید: مقاله نوشته شده توسط "S. Tourkin" در این مجموعه.

23. درباره شمس، ببینید: بیانی، همان، ش425.

24. حبیب الله فضائلی، تعلیم خط، (تهران 2536)، صص 8265؛ ترجمه بخشی از آن در Soudavar، همان، ص 37 و ش 50.

25. برای جزئیات این آثار، ببینید:Soudavar، همان، ش 22.

26. Richard Einghausen, "An Illuminated Manuscript of Hâfiz - i Abrû in Istanbul. part I,''

Kunst des orients, II(1955),صص 4403

27. چاپ مجدّد در Basil Gray ,The Arts of the Book in Central Asia 14th - 16th Centuries (Boulder,1979)، ص 15.

28. Roxburgh، همان، فهرست و فصل 1، صص 489 409.

29. همان، صص 643 489.

30. همان، ص 63.

31. Thomas W. Lentz and Glenn D. Lowry , Timur and the princely Vision:Persian Art and Culture in the fifteenth century (Los Angeles, 1989) .ش 211، ص 751

32. این مسأله مفروض می سازد که خط مبارک شاه بن قطب و مبارک شاه بن عبداللّه یکی است و آن دو یک شخص اند، نتیجه ای که چنین به نظر می رسد، امّا تاکنون ثابت نشده است.

33. راکس بورو (همان) شرح کاملی از جزئیات مجموعه ارائه کرده و جسورانه می کوشد محتوای اصلی آن را بازسازی نماید. خوشنویسان به ترتیب تاریخ اثر خود در این جدول آورده شده اند.

34. راکس بورو (همان) این مجموعه را نیز تشریح کرده است.

35. ببینید: بیانی، همان، ش 718.

36. ترجمه های درThackston، همان، صص 350 335 و 356 353.

37. تصحیح دو جلدی این اثر توسط ج. سلطان القرّائی در دسترس من نبود؛ امّا این مطلب در ص 864 این اثر ذکر شده است: محمد جواد مشکور ؛ تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، (تهران 1352) .

38. ترجمه شده در Thackston (همان، ص 339).

39. ترجمه شده در همان، ص 354.

40. ص 270، ذکر شده در مشکور، همان، ص 864.

41. تصحیح خوانساری، صص 21 22 ؛ ترجمه مینورسکی، صص 61 62.

42. همه اطلاعات دوست محمد راجع به شخص دیگری است با نام احمد شاه زرین قلم ؛ ببینید:

Sheila Blair, "Artist and Patronage in Late Fourteenth Century, Iran in Light of Two Catalogues of Islamic Metalwork," Bulletin of the School of Oriental and African Studies, ×LVIII/1 (1985)

43. میر سید احمد هیچ اطلاعاتی درباره این خوشنویسان ارائه نمی دهد، امّا اگر او از اثر دوست محمد یا اثری دیگر مشابه آن رونویسی کرده باشد، پس او نیز احمد شاه زرین قلم ثبت کرده است.

44. اطلاعات درباره سرگذشت خوشنویسان که در متن کتاب آمده نشان می دهد که قاضی احمد نیز به پیروی از سلف خود، دوست محمد، مبارک شاه زرین قلم را با احمد شاه زرین قلم اشتباه گرفته است.

45. من نتوانسته ام تصویری از ترجمه حسین خدیو جم در مجله سخن 71716 به دست آورم، صص 676 666.

46. تصحیح خوانساری، ص21، ترجمه مینورسکی، ص 59 ؛ به نظر می رسد این اطلاعات شایع باشند؛ مصطفی عالی، مورّخ عثمانی، مناقب الهنروران، (استانبول 1926)، ص 23، مذکور در Thackston، همان، ص 340 ش21) بیشتر همان گزارش را ارائه کرده که او را ملاّیوسف خراسانی خوانده و یکی از خوشنویسان ایرانی نسل دوم پس از یاقوت می سازد.

47. هم چنین فهرست ها در منابع مختلف عثمانی متفاوت اند ؛ ببینید: Cl. Huart, Les calligraphes et les miniaturistes de LOrient musulman (paris, 1908).،صص 86 87،وJames, Qurans of the Mamluks، ص 76 و ش 1.

48. بیانی، همان، ص 1134

49. Sheila Blair,'' Artists and Patronage .صص 9 35

50. Julian Raby and Zeren Tanindi, Turkish Bookbinding in the 15th Century : The Foundation of an Ottoman Court Style , ed. Tim Stanley (London, 1993). صص 001 69 ،

51. بیانی، همان، صص 34 1233.

52. James، همان، ش 69.

53. حمداللّه قزوینی، همان، ص 348؛ ترجمه، ص 227.

54. درباره خداخانه ببینیدEugenio Galdieri Un exemple curieux de restauration ancienne: La ×odaË-×aËne de Chiraz, Art et société dans le monde iranien, ed. Chahryar Adle (paris, 1982)صص 309 297.

55. Blair، همان، ص 58 و ش 21.

56. Sheila Blair , The Ilkhanid Shrine Complex at Natanz, Iran (Cambridge, MA, 1986).صص 41و31

57. Sheila Blair ,''Artists and Patronage''

58. در دست انتشار Jonathan Bloom, Paper before Print (New Haven)

59. من این مرجع را از زرین تنیندی وام گرفته ام که ابتدا نسخه را در 1990 م منتشر ساخت. نیز ببینید: James , The Master Scribes، صص 222 194Roby and Tanindi 1993 ;، همان ، صص 3 4.

60. James، همان، ش 39.

61. همان، ش 40.

62. همان، فصل 3.

63. Sheila Blair, ''The Development of the Illustrated Book in Iran ,muqarnas × (1993) .صص 47662

64. Sheila Blair, A Compendium of Chronicles: Rashid al - Din's Illustrated History of the World'' , [The Nasser D. Khalili Collection of Islamic art, ed. Julian Roby, xxvii] (London, 1995)

65. Oleg Grabar and Sheila Blair, Epic Images and Contemporary History: The Illustrations of the Great Mongol Shahnama (Chicago, 1980) ; A. Soudavar , ``The Saga of Abu - Said Bahador Khan. The Abu - Sa`idnama'' The Court of the Il-Khans 1290 - 1340, ed. J. Raby and T. Fitzherbert, [Oxford Studies in Islamic Art 12] (Oxford, 1996)صص 812 59 ،



1. این مقاله به کنفرانس

IIIrd International Conference on Paleography and Codicology of Middle Eastern Manuscripts, (Bologna and Paris,2001)

ارائه شده بود و در همان وقت به صورت حاضر ترجمه گردید. مکالمه تلفنی با مؤلّف محترم به این نتیجه رسید که پیش از انتشار اصل مقاله، ترجمه آن درمجموعه مقالات کنفرانس شاگردان یاقوت مستعصمی (نمایشگاه بین المللی قرآن کریم، تهران، رمضان 1422 قمری، 1379 شمسی) منتشر شود. امّا مجموعه مقالات مذکور که شامل این ترجمه و نیز مقاله مترجم در این موضوع بود، هیچگاه منتشر نشد.

اکنون که اصل مقاله در Manuscripta Orientalia :vol .9.No.3 September 2003 منتشر شده، نمونه دست نویس مقاله با نمونه منتشر شده آن مقابله شد،و از آنجا که تغییری نداشت، همان ترجمه عرضه می شود.

2. استاد تاریخِ هنر دانشگاه بوستون در بخش هنرهای زیبا.

3. گروه تاریخ دانشگاه تهران.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان