ماهان شبکه ایرانیان

نظریه اشراف دین بر سیاست

مقاله حاضر در صدد تبیین نظریه «اشراف دین بر سیاست » از دیدگاه مهندس مهدی بازرگان است . وی دین را حاکم بر سیاست می داند و بر این باور است که هدف اصلی دین، «خدا و آخرت » می باشد و مسائل سیاسی جنبه دنیایی و فرعی دارند; از این رو بر اساس حکم عقل لازم است دنیا را بر طبق اصول توحیدی و بر پایه هدف غایی دین، سامان داد

تاریخ دریافت: 4/6/81

تاریخ تایید: 25/10/81

نصرالله حسین زاده (1)

مقاله حاضر در صدد تبیین نظریه «اشراف دین بر سیاست » از دیدگاه مهندس مهدی بازرگان است . وی دین را حاکم بر سیاست می داند و بر این باور است که هدف اصلی دین، «خدا و آخرت » می باشد و مسائل سیاسی جنبه دنیایی و فرعی دارند; از این رو بر اساس حکم عقل لازم است دنیا را بر طبق اصول توحیدی و بر پایه هدف غایی دین، سامان داد . بنابر نظریه بازرگان، دین بر سیاست اشراف کلی داشته، آن را جهت می دهد ولی وارد جزئیات آن نمی شود .

واژه های کلیدی: دین، سیاست، دین و سیاست، اندیشه های سیاسی، بازرگان .

مقدمه

رابطه دین و سیاست و نسبت آموزه های دینی با مسائل مدیریتی و حکومتی، یکی از حوزه های بحث انگیز است . ریشه تاریخی این بحث به حکومت اسلامی مدینه بر می گردد که در آن نبی اکرم صلی الله علیه وآله به عنوان مؤسس اسلام مدت ده سال در مدینه حکومت کرد و مانند تمامی زمامداران به تدبیر امور دنیوی مردم، چون جنگ و صلح، اقتصاد و زندگی اجتماعی، پرداخت . پس از رحلت پیامبر، مسلمانان از سر ضرورت و به سنت دیرینه قریش - برخلاف عقیده شیعه و رهیافت نصب - خود خلیفه ای برای پیامبر انتخاب کردند .

از آن جا که پیامبر مقام نبوت و امارت را با هم داشت، خلافت نیز کم و بیش مقام دین و سیاست را توامان حفظ کرد و این وضعیت در روند تاریخی خلافت - علی رغم فراز و نشیب ها - حفظ شد .

این آمیختگی دین و دولت در حکومت مدینه عصر پیامبر، سبب شد که از آن زمان تا اوایل قرن بیستم مهم ترین مساله در اندیشه سیاسی اسلام، مشروعیت حکام مسلمان باشد; اما پس از فروپاشی خلافت عثمانی در سال 1924 میلادی این سؤالات مطرح شد که آیا اصولا دین و سیاست به هم آمیخته اند؟ آیا در اسلام حکومت خاصی پیشنهاد شده است؟ آیا باید حکومت دینی باشد؟

در پاسخ گویی به سؤالات فوق، متفکران مسلمان در دو طیف کلان قرار می گیرند: دسته ای وجود رابطه همگرایانه میان دین و حکومت را منکرند و معتقدند پیامبر اسلام وظیفه ای جز ابلاغ رسالت نداشت، و تعالیم دینی نفیا و اثباتا نظری به امر حکومت ندارد، زیرا مقوله حکومت امری کاملا عقلایی و غیردینی است و اداره جامعه و قوانین مورد نیاز آن نیز متکی بر عقل بشری و مبتنی بر مصلحت عامه است . با این توصیف، پیامبر نه به صرف حکم دینی، بلکه به ضرورت عقلی و آماده بودن مقدمات تشکیل حکومت، به برپایی حکومت در مدینه اقدام کردند .

دسته دوم میان دین و حکومت رابطه برقرار می کنند و نوعی تداخل را در قلمرو این دو مقوله تبیین می نمایند . اینان نیز در دو طیف متفاوت به نظریه پردازی پرداخته اند . عده ای این رابطه را به صورت رابطه مفهومی و ذاتی میان دین و حکومت می بینند و معتقدند پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به دستور خداوند (حکم درون دینی)، حکومت تشکیل داد و ضوابط و شرایط آن از سوی خداوند ابلاغ گردید و پیامبر و مردم نیز موظف به انجام آن بودند و هستند و برای عصر غیبت نیز اسلام نظام سیاسی خاصی یعنی ولایت فقیه را ارائه کرده است .

در حالی که عده ای دیگر این رابطه را معلول شرایط زمانی و مکانی خاصی تلقی می کنند و معتقدند با توجه به روح کلی اسلام و گستردگی احکام و ضرورت استمرار و تداوم آن، بر پایی حکومت، از سویی از ضروریات اولیه دین اسلام به شمار می آید و از سوی دیگر، به دلیل خصلت دنیوی سیاست، حکومت واقعیتی جز جعل ندارد، از این رو معتقد به اشراف دین بر سیاست هستند . چون اصول و اساس آن حکومت از اسلام و دین است، پس حکومت، دینی و الهی است .

نگرش به دین

آنچه از آثار بازرگان به دست می آید این است که وی دو نوع نگرش متفاوت به دین دارد: یکی این که او دین را امری درونی و دلبسته انسان و مربوط به ملکات و مکتسبات شخصی می داند:

اصولا دین «چه در نزد پیشروان و چه در نزد پیروان » یک امر درونی و دلبسته انسان است، در حالی که علم یک عارضه سطحی و مشهود خارجی یعنی عمل حواس و مغز می باشد و کاری به ملکات و مکتسبات شخصی ندارد . (2)

نگرش دیگر بازرگان به دین، تلقی ایدئولوژیک از آن است که بر این اساس، دین هم هدف را نشان می دهد و هم طریق رسیدن به آن را:

اسلام اشتغال جدید و زندگی محدود یا مخصوص نیاورد . برای همان اشتغالات و فعالیت ها یعنی زندگی بشری طبیعت روش «یا طریقی » را معین کرد و هدف به انسان داد ... اگر بخواهیم تعلیمات اسلام را خلاصه کنیم باید بگوییم هدف خداست، مرکب زندگی و طریق اسلام . (3)

از نظر ایشان، ایدئولوژی حاوی هدف، مکتب، روش، تاکتیک، برنامه و نوعی معیار فکری حاکم بر افکار و اعمال اجتماعی است . (4) بنابر این معتقد است «ما می خواهیم ایدئولوژی خود را از اسلام یا از ایمان الهی استنباط کنیم » ; (5) در این راستا، بعثت انبیا را بهترین دلیل می داند:

در قضیه بعثت پایه هایی از ایدئولوژی حکومت و اداره اجتماع بر اساس موازین محکم مقبول وجود دارد و بنابراین ممکن ست خود، مایه و بنایی برای استخراج ایدئولوژی گردد . (6)

البته استدلال وی بر ضرورت الهی بودن ایدئولوژی دارای دو مقدمه است: اول این که ایدئولوژی ها در دنیای معاصر نمی تواند یک بعدی باشد و باید همه وجوه زندگی انسان را در بر بگیرد:

در دنیایی که جنگ ها و حکومت ها عام و کلی - - Totallitaire هستند یعنی تمام مناطق و منافع کشور را در برمی گیرند و به همه شؤون اجتماع نظر دارند، آیا ایدئولوژی می تواند فقط توجه و نظر به یک جنبه از جنبه های اجتماع و انسان مثلا اقتصاد داشته باشد؟ چنین چیزی معقول است؟ تجربه گذشته آیا به ما نیاموخته است که عوامل مؤثر روی انسان متغیر بی شمار است و باید به همه جوانب نگاه کرد؟ (7)

دوم این که جز یک مبدا عالم و دانا و قادر نمی تواند چنین تسلط و احاطه ای بر انسان و جامعه داشته باشد که بتواند ایدئولوژی ذو ابعادی تدوین کند و فقط خدا چنین مشخصاتی را داراست:

دیدگاه ایدئولوژی باید از کرسی اعلای خالقیت و الوهیت بدست آید تا بزرگ و کوچک، غنی و فقیر، دانا و نادان، زیرک و کودن، زن و مرد، سیاه و سفید، خوب و بد همه به یک چشم نگاه کرده شوند و متساویا مورد حمایت و تربیت و رحمت قرار گیرند ... و تمام امور و شؤون مختلف اعم از امنیت، سیاست، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت، هنر، فکر و عقیده را زیر سایه خود در بربگیرد و بپروراند . (8)

بنابراین ایدئولوژی ایده آل از نظر وی، ایدئولوژی الهی است، چرا که به تمام جهات و نیازهای حیاتی بشر توجه کامل داشته است .

بازرگان با توجه به دو نوع نگرشی که به دین دارد، نقش و هدف دین را در جهات متعدد می بیند; از این رو بنابر نگرش اول یعنی دین به عنوان محل کشف و شهود، کار و هدف پیامبران و مذاهب برانگیختن انسان و منابع انرژی انسان است و «هدف هدایت آنها نیز باید دل انسان که مبدا همه چیز است باشد» (9) و نقش انبیا در این نگاه اتصال بنده با خداوند و رساندن انسان به آسمان است، یعنی «عبور دادن انسان بی نهایت کوچک و سیردادن او به مراتب بی نهایت بزرگ الهی از یک طرف و سرریز کردن انسان های بی نهایت بزرگ به جانب بی نهایت کوچک » (10) در این نگاه، شان مؤمن عمدتا عبادت، کار نصوص دینی، بشارت و انداز، هدایت، شفا و رحمت، خروج انسان از جهل و تاریکی و سوق دادن انسان به ایمان (11) و توافق نیک نیازی و خود نیازی است . (12)

قیام به قسط و حکومت بین مردم، (14) تعیین تکالیف مردم در دوران حیات و سرنوشت بعد از ممات، (15) وضع انواع احکام انفرادی و (16) اجتماعی و تکامل بشر از طریق کار است . (17)

بنابراین هدف دین متوجه کردن انسان به خارج از خود و مسائل کوچک شخصی (دین به عنوان ایدئولوژی) و ارتباط دادن با مفاهیم و موضوعات بالاتر و عالی تر (دین به عنوان محل کشف و شهود و بندگی) است .

شایان ذکر است که بازرگان از این دو نگاه، نگاه اول را اصلی و نگاه دوم را فرعی می داند:

البته سعادت، سلامتی، عافیت، برکت، نعمت، رحمت، امنیت، استقلال، عزت، قدرت، دانایی و خیلی چیزهای دیگر را انبیا برای بشریت می خواستند و وعده آن را به شرط ایمان و عبادت می داده اند، ولی اینها اهداف فرعی و محصولات ضمنی است که در سایه پرستش خدا به دست می آید . (18)

فهم اجتماعی از دین

بازرگان بر این باور است که در دین توجه بسیاری به اجتماع و مسائل اجتماعی شده است وخداوند فقط بادل انسان ها کار ندارد، بلکه به زندگی اقتصادی و اجتماعی توجه دارد تا جایی که به یوسف تعلیم اداره امور اقتصادی می دهد . (19)

او معتقد است دین اسلام برخلاف دین موسی علیه السلام که توجه به دنیا داشت و دین عیسی علیه السلام که تعلیم اخلاق و آخرت را می داد، دین جامع دنیا و آخرت و اداره کننده کلیه شؤون حیاتی اعم از مادی و معنوی و ضروری و اجتماعی است .

یقینا هیچ کس، چه دوست و چه دشمن، منکر جامعیت اسلام و عنایت خاصی که از نظر عقیده ای و عملی از ابتدای ظهور اسلام به مسائل زندگی و امور اجتماعی شده است نمی باشد . از خوراک و ازدواج گرفته تا جنگ و کشورداری و داوری . (20)

از این رو اسلام موجود زنده ای است که هم جذب کننده و تحلیل دهنده است، هم دفع کننده مبارز و هم رشد دهنده مولد . از روز اول بعثت و دعوت حضرت محمدصلی الله علیه وآله هر سه عمل فوق با هم تحقق و جلوه داشته است . (21)

او با نگرشی که از دین و فهمی که از اجتماعی بودن دین دارد، فراموش کردن خدا و نقش او در زندگی را، بدتر از نافرمانی خدا تلقی می کند .

فراموش کردن خدا و نقشی برای او در زندگی ندیدن بدتر از نافرمانی او می باشد و به یاد خدا بودن از هر چیز مهم تر بوده واعراض از آن سبب گرفتاری دنیا و نابینایی در آخرت می شود . (22)

بازرگان بر اساس باور فوق از آیه بعثت (23) چنین استنباط می کند:

اولا، این آیه راجع به نبوت پیغمبر خاتم و رسالت اوست . رسالتی که از زمان ابراهیم علیه السلام توام با امامت یعنی پیشوایی از همه جهت و از جمله حکومت و اداره امت نیز بوده است . (24)

ثانیا، برنامه بعثت و رسالت پیغمبر در آیه فوق شامل چهار بند است:

بند اول، ایمانی است; بند دوم (ویزکیهم)، بند تربیتی و اخلاقی است; بندهای سوم و چهارم، تعلیماتی است، تعلیم کتاب یا سرنوشت و جهان بینی و تعلیم حکمت یا دستور العمل های دنیایی و زندگی . (25)

وی در تعریف حکمت که بند چهارم آیه بعثت است می نویسد:

«کتاب » و «حکمت » که از طرف حضرت رسول صلی الله علیه وآله بر مردم تعلیم داده می شود . منظور از کتاب به قول مرحوم طالقانی سرنوشت بشر است و آنچه مقدر و در جهان بینی الهی است، غرض از حکمت نیز دستور العمل ها و احکام اخلاقی و اجتماعی و زندگی می تواند باشد . (26)

ثالثا، رسالت و برنامه پیامبران شامل دو قسم یا دو نوع کار است: یکی، هدایت مردم به سوی خدا و آخرت; دیگری، مدیریت جامعه و هدایت مردم به زندگی و سعادت دنیا . البته بازرگان بر این باور است که پیامبر اسلام و همه انبیا در نوع اول از سالت خویش یعنی هدایت، بدون هیچ گونه الهام و استشاره و امداد از غیرخدا، انجام وظیفه کرده و مؤید من عندالله بوده اند و کسب نظر و جلب رضایت از کسی حتی ازنزدیک ترین و صالح ترین اصحاب نمی کردند، اما در قسم دوم از رسالت یا ماموریت و ولایت، که غیر از نبوت و هدایت است، رسول اکرم با همه عقل و بصیرت و صلاحیت دستور صریح «وشاور هم فی الامر» را دریافت می کند:

یکی، دعوت مردم به سوی خدا و آخرت و عرضه کردن آیین خود یا هدایت مردم و دیگری، یک عمل دنیایی در جهت اصلاح و نجات مردم و اداره امور است، اولی که به طور خلاصه هدایت می نامیم، اساس نبوت است ... دومی که نام آن را ماموریت می گذارم از مقوله مدیریت است ...

پیغمبر خودمان حضرت خاتم الانبیا که آورنده قرآن، بنیان گذار اسلام و ارشاد کننده مردم جهان به سوی رحمان بود و هم به رهبری مؤمنین و تاسیس مدینة النبی و جامعه مسلمین پرداخت، رهبر جامعی که علاوه بر قانون گذاری، شامل مدیریت اجتماعی، تشکیلاتی، اقتصادی، جنگی، قضایی و خانوادگی بود . (27)

در نهایت وی معتقد است ضمن توام بودن دو وظیفه فوق یعنی هدایت و مدیریت جامعه، هر دو از اهداف رسالت انبیا هستند، لکن هدایت هدف اصلی خداوند از ارسال رسول بوده و مدیریت جامعه هدف فرعی و ضمنی برای پیامبر است، چرا که از نظر وی هیچ منافاتی بین دنیا و آخرت وجود ندارد، بلکه آنچه در ادیان و اسلام مذموم است دلبستگی به دنیا و غفلت از آخرت است:

آنچه در اسلام و ادیان توحیدی از ما خواسته یا به ما پیشنهاد کرده اند، ایمان به خدای واحد، انتظار و تدارک زندگی جاودانه آخرت و خروج از اسارت و عشق ورزیدن انحصاری به لذت های کوتاه مدت زندگی خود خواهانه دنیاست ... و آنچه ادیان توحیدی پست شمرده اند، این است که انسان خود را فدای جمع آوری مال و منال دنیا کرده، از تکالیف و حقوق یا نیازهای دیگران غمی به دل راه ندهد و هدف عالی تری نداشته باشد . (28)

بنابراین محور اصلی رسالت، خدا و آخرت است و مسائل سیاسی و این دنیایی جنبه فرعی دارند، نه این که دین کاری به سیاست ندارد و هدایت و رهبری سیاسی مردم از اهداف رسالت و دین اسلام نیست:

شرایع الهی و به خصوص اسلام، در مجموعه تعالیم و احکام خود صراحتا یا تلویحا در همه قضایای زندگی این دنیای مردم وارد شده است; از خوردن و خوابیدن، پوشیدن و از ازدواج و تشکیل خانواده تا بهداشت و اقتصاد و اخلاق و جنگ و حکومت . (29)

وی در جای دیگر می گوید:

اگر کلمه طیبه «لا اله الا الله » را که چکیده آیین و کلید رضوان است نگاه کنیم، با گفتن آن تندترین و فراگیرترین شعار سیاسی را ادا کردیم و به جنگ تمام پادشاهان وفرمانروایان و دیکتاتورهای تاریخ و نظام های سیاسی و ایدئولوژی های دنیا رفته ایم . ورود و دخالت در سیاست از این بیشتر نمی شود . (30)

از این رو در ادیان به خصوص اسلام و کتابش قرآن، عنایت و اشاره به دستورهایی که با زندگی روزمره افراد و اجتماعات و مصالح امور دنیایی بشر سروکار دارد فراوان است اما همه اینها وسیله ساز حیات و تقرب ما به خداست:

قرآن و رسالت پیغمبران نسبت به امور دنیایی ما، نه بیگانه است و نه بی نظر و بی اثر، آنچه از این بابت عاید انسان ها می گردد، «محصول فرعی » محسوب می شود و به طور ضمنی به دست می آید . (31)

با نگرش فوق به دیدگاه وی درباره رابطه دین و سیاست می پردازیم .

دین و سیاست

در مورد دیدگاه مهندس بازرگان در زمینه رابطه دین و سیاست، تا سال 1371 ایشان را در طیف کسانی قرار می دادند که قائل به ارتباط وثیق میان دین و سیاست بودند، اما پس از ایراد سخنرانی «خدا و آخرت هدف بعثت انبیا» در سالگرد جشن مبعث آن سال، روال قبلی خدشه دار شده و در این باره اختلاف نظر حاصل گردید .

بعضی از محققان و خوانندگان آثار وی، در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی، از گفته هایش در سخنرانی مزبور استنباط کردند که «او گمان می برد که دین برای دنیاست و همین که دانست چنین نیست بر آن اندیشه رقم بطلان زد» ; (32) به عبارت دیگر، وی معتقد شد که دین رابطه معنوی بین انسان و خداست و برای آباد کردن آخرت آمده و ارتباطی به دنیا ندارد و بدین ترتیب آنچه را در قبل گفته بود، اشتباه پنداشت .

اینان به طور کلی سخنرانی مزبور را حاکی از بازگشت بازرگان به طیف دیدگاه تفکیک دین از سیاست دانسته و با تمسک به آن تلاش کردند اصل حکومت اسلامی را غیر ممکن نشان دهند و جدایی دین از سیاست را با پیشنهاد حکومتی غیر دینی (لاییک) تحقق بخشند . همچنین چرخش فکری بازرگان را دلیلی بر بیهودگی تلاش های مسلمانان جهت تحقق احکام الهی با تشکیل حکومتی اسلامی در عصر غیبت پنداشتند و به کلی چنین اقدامی را مردود دانستند .

در مقابل دیدگاه فوق، عده دیگری از دوستان و معاشران بازرگان که علاوه بر آگاهی از آثار وی، روابطی نزدیک با خود او داشتند، با رد ادعای فوق، مدعی ثبات سیر فکری بازرگان شده و اظهار داشتند که هیچ تغییری در دیدگاه اولیه وی راجع به ارتباط دین و سیاست روی نداده است . «اظهار نظر اخیر وی دال بر پرهیز از قراردادن هدف کسب قدرت سیاسی به عنوان هدف دین است و نه پرهیز از دخالت دین در حوزه سیاست » . (33)

در این جا ابتدا مرور کوتاهی به نظریات مختلف در این زمینه خواهیم داشت و آن گاه به تبیین نظریه «اشراف دین بر سیاست » ، که به نظر نگارنده از محتوای فکری بازرگان قابل استنباط است، می پردازیم .

برخی اقوال در زمینه دیدگاه بازرگان

از جمله کسانی که گمان برده تحولی اساسی در اندیشه مهندس بازرگان رخ داده و ایشان را در صف مخالفان حکومت دینی و قائلان به جدایی دین از سیاست قرار داده است، عبدالکریم سروش است:

مرحوم بازرگان در دوران پس از انقلاب و با نزدیک تر شدن به پایان عمر، مساله انتظار از دین برایش هر چه بیشتر مطرح شد . ایشان در بعثت پیامبر در سال 1371 سخنرانی فوق العاده مهمی کرد . در این جا ما شکاف خیلی عمیقی بین اندیشه جدید بازرگان و اندیشه های قبلی او می بینیم . (34)

او بر این باور است که بازرگان در این مساله رفته رفته به این معنا متمایل شد که اگر قصه دین، قصه فقه و مقررات اجتماعی باشد و ما دین را برای این مقررات بخواهیم، در این صورت چندان نیازی به دین نیست، چرا که مقررات اجتماعی را به نحوی از انحا و با توافق عقلا می توان وضع کرد و بر وفق آنها عمل کرد .

بنابراین وی به این جا رسید که پیامبران اولا و بالذات برای اداره امور اجتماع نیامده اند، این انتظار مهم ترین انتظاری نیست که ما از انبیا داریم . حاجت اصلی ما به دین در جای دیگر است، چرا که سر حاجت به انبیا چیز دیگری است . (35)

در نقد سروش باید گفت اولا، فقره های مورد استناد وی دلالت بر جدایی دین از سیاست نمی کند، چرا که بازرگان بیشتر در صدد بیان این مطلب هست که اصل و اساس رسالت انبیا، خدا و آخرت است و بقیه مسائل نتایج ضمنی و فرعی هستند . و این که مسائل اجتماعی و سیاسی را در اختیار عقلا و عقل قرار دادن، نمی رساند که دین به آن توجه ندارد و یا این که انبیا توجهی به آنها نداشته اند، چرا که در بعضی از بخش های همین سخنرانی به صراحت اقرار می کند که قرآن توجه ویژه ای به مسائل سیاسی داشته است:

شرایع الهی و به خصوص اسلام، در مجموعه تعلیمات و احکام خود صراحتا یا تلویحا در همه قضایای زندگی این دنیایی مردم وارد شده است ; از خوردن و خوابیدن، پوشیدن و ازدواج و تشکیل خانواده تا بهداشت و اقتصاد و اخلاق و جنگ و حکومت .

ثانیا، اگر پیامبران اولا و بالذات برای دعوت مردم به خدا و آخرت آمده اند، راهی برای هدایت انسان به سوی خدا و آخرت ندارند جز در امور روزمره و سرنوشت ساز، و به عبارت دیگر در امور اجتماعی - سیاسی مردم، دخالت کرده و خطمشی کلان هدایت جامعه را بدهند، چرا که بنا به اعتقاد بازرگان دنیا مزرعه آخرت است و اگر دنیا آباد نباشد چگونه می شود آخرت آبادی داشت و بیان هدف اعلا به معنای نادیده گرفتن اهداف پایین تر نیست .

همچنین در نقد سروش هیچ کلامی بهتر از پاسخ خود بازرگان در آخرین مکتوبش نیست که می نویسد:

از خود نپرسیده اند که چگونه ممکن است کسی که در سال های قبل از چهل ... در زندان شاه کتاب «بعثت و ایدئولوژی » را نوشته .. . حالا طرفدار «تز جدایی دین از ایدئولوژی و منع دین از نزدیک شدن به حوزه دستورهای اجرایی » شده باشد؟ ...

ایدئولوژی می تواند اصول و اهداف یا چارچوب خود را از دین بگیرد، ولی دین و ایدئولوژی دو مقوله جدا از یکدیگرند . ادیان توحیدی الهام شده از طرف خالق عزیز حکیم، قطعا نظر و اثر در شؤون دنیایی و انسانی دارند ... اگر خدا پرست و خدا دوستیم، باید در تدوین ایدئولوژی، سیستم حکومت، قوانین اقتصاد و در کلیه فعالیت ها و خواسته ها طوری حرکت و عمل کنیم و تدوین اصول و فروع کنیم که اولا، بر طبق کتاب و سنت و به سوی خدا و در جهت تکامل و تقرب باشد; ثانیا، مباینت و مخالفت با رهنمودهای دین و حدود و احکام شریعت نداشته باشد . اگر چنین کردیم، می توانیم اسم آن را ایدئولوژی اسلامی، حکومت اسلامی یا اقتصاد اسلامی و غیر آنها بگذاریم . (36)

اما کسانی که معتقدند تغییری دراندیشه مهدی بازرگان رخ نداده است زیادند، از آن جمله: عبدالعلی بازرگان است . او همانند بسیاری از همفکران مهندس بازرگان بر این باور است که موضوع تفکیک دین از سیاست سوء تفاهم و برداشت نادرستی از نظریه ایشان درباره انتظار از دین است:

عده ای چنین تصور کرده اند که مهندس بازرگان در سالیان آخر عمر خود نسبت به رابطه دین و سیاست تجدید نظر نموده و قلمرو دین را منحصر به «خدا و آخرت » کرده است .

وی ادامه می دهد:

جناب دکتر سروش، همچون اندیشمندان دیگری که از نزدیک با افکار و نظریات ایشان آشنا نبوده و در قلمرو مسائل اجتماعی و سیاسی با ایشان مراوده و همکاری نداشته اند، تصور می کردند این نظریه (سخنرانی 1371) تجدید نظر و تحولی - البته مثبت و میمون - در افکار ایشان به شمار می رود که حاصل یک عمر تلاش و تجربه است و برخی نیز آن را تعدیل و تسویه ای به حساب آورده و عده ای نیز که از ابتدا با پیوند دین و سیاست مخالف بوده یا اصلا با دین و ایمان میانه ای نداشتند، آن را با توجه و ترک موضعی تلقی کرده و به خود تبریک گفتند ... .

حقیقت این است که به استناد و نوشته های سابق و بیان صریح و مؤکد خود ایشان در جلسات متعدد سخنرانی و در سال های آخر عمر، هیچ گونه تجدید نظر و تحول و تغییر و حتی تعدیل و تکمیلی در افکار و نظریات سابقشان درباره «رابطه دین و سیاست » حاصل نشده بود، بلکه تاکید و تمرکزی بر اولویت و اصالت مساله خدا و آخرت، در معارف دینی بود . (37)

محمد بسته نگار با توجه به آثار سابق و سخنرانی سال 1371 بازرگان بر این باور است که نظریات ارائه شده بازرگان در کتاب مرز میان دین و سیاست که سخنرانی وی در کنگره انجمن های اسلامی سال 1341 است و سخنرانی عید مبعث سال 1371، در مورد مرز میان دین و سیاست و حدود دخالت دین و حکومت یکی است و آن عدم دخالت حکومت در زندگی خصوصی افراد می باشد . سخنرانی اخیر تاکیدی است بر آنچه که چهل سال قبل گفته اند، نه تجدید نظر در اندیشه و افکارشان آن گونه که این شبهه پیش آمده است . (38)

اشراف دین بر سیاست

آنچه روشن است این که ورود بازرگان به سیاست و انجام دادن خدمات فرهنگی و اجتماعی بر پایه دیانت او استوار بوده است . او ورود خود را به مبارزات سیاسی و اجتماعی، دیانت (مسلمان بودن)، ملیت (ایرانی بودن) و خدمت (مصدقی بودن) معرفی می کند (39) و به دفعات در آثار خود آورده است که «برای ما مبنای فکری و محرک و موجب فعالیت اجتماعی و سیاسی معتقدات اسلامی بوده است » . (40)

به نظر نگارنده و با استناد به نوشته های سابق و تامل و بررسی دقیق نکات گفته شده در سخنرانی سال 1371 و بیان صریح و مؤکد خود ایشان در جلسات متعدد سخنرانی به خصوص جواب ایشان از همه انتقادها و برداشت های ناصواب از آن سخنرانی، هیچ گونه تجدید نظر، تحول و تغییر و حتی تعدیل و تکمیلی در افکار و نظریات سابق ایشان درباره «رابطه دین و سیاست » حاصل نشده است، بلکه تاکید و تمرکزی بر اولویت و اصالت مساله خدا و آخرت در معارف دینی بود و همواره در همه برهه های حیات خود قائل به اشراف دین بر سیاست بود; برای نمونه در آخرین نوشته خود «آیا اسلام یک خطر جهانی است؟» (در سی ام آذر 1373 در کیهان هوایی نیز به چاپ رسید) می نویسد:

چگونه ممکن است کسی که در سال های قبل از چهل ... در زندان شاه کتاب «بعثت و ایدئولوژی » را نوشته و نشان داده است که در برابر همه فلسفه های اجتماعی و مکاتب سیاسی شرقی و غربی می توان از اسلام و از برنامه بعثت پیغمبران، ایدئولوژی جامع و مستقل برای اجتماع و حکومت خودمان استخراج کرد و کسی که به عنوان وظیفه دینی، بیش از نصف عمر خود را در مبارزه علیه استبداد و استیلای خارجی گذرانده و برای حاکمیت قانون و ملت فعالیت کرده است، حالا طرفدار «تز جدایی دین از ایدئولوژی و منع دین از نزدیک شدن به حوزه دستورات اجرایی » شده باشد؟ . (41)

بازرگان همواره معتقد بود که اصل و اساس دین، خدا و قیامت است، چنان که در سخنرانی جشن مبعث در سال 41 می گوید:

خصوصا که دین، همه اش اخلاق و احسان و طهارت نیست که به عاطفه نفسانی و آزمایش های اجتماعی به آنها رسیده باشیم . خدا و قیامت هم در آن هست که به حس و تجربه ما در نیامده و در نمی آید اتفاقا چه از جهت نظری و فکری و چه از جهت آثار علمی و داخلی و خارجی اصل و اساس هم آنهاست . (42)

بنابراین از نظر ایشان نه تنها دین و سیاست از هم جدا نیستند، بلکه توجه و علاقه دین به سیاست و اداره اجتماع در راس مسائل دینی است:

اسلام نه تنها بی طرف و بی علاقه نسبت به سیاست و اداره اجتماع نبوده است، بلکه مساله حکومت یا «ولایت » را از اهم مسائل دینی می داند و شرکت مسلمانان را در انتخابات والی و مشارکت او در اجتماع امت و مراقبت از حکومت را در ردیف نماز و روزه و بلکه مقدم بر آنها می شمارد . (43)

وی می افزاید: در اسلام از قدم اول ایمان و عمل توام بود و دین و سیاست (به معنای اداره امت) پا به پای هم پیش می رفت . قرآن و سنت سرشار از آیات و اعمال مربوط به امور اجتماع و حکومت هستند ... سکه تشیع اگر یک روی آن دینی و فکری است، روی دیگرش سیاسی و اجتماعی بوده و تا ظهور دولت حقه امام زمان (عج) ادامه خواهد داشت . (44)

درباره تاثیر دین در جوامع و این که آیا اسلام، همان گونه که در چهارده قرن پیش جنبشی به وجود آورد، هنوز هم می تواند عامل تحرک و جوابگوی مسائل و مشکلات روز باشد و یا این که عمر خود را کرده و نقش خود را بازی نموده است و جایش باید در صفحات تاریخ باشد، بازرگان می گوید:

همان طور که خدا نمی میرد، دین خدا و امت خدا هم نباید بمیرد، «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » . فرد مسلمان فرسوده می شود و پیر و فرتوت می گردد، ولی اسلام پیر نمی شود، همیشه زنده و جوان است، بلکه بالا می رود، «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه » . (45)

وی همچنین معتقد است دیانت و سیاست از عوامل مؤثر دست اول اجتماع و سرنوشت ما به شمار می روند، خواه کسی معتقد و طرفدار و عامل به آنها باشد یا نباشد . بنابراین مصلحت و ضرورت ایجاب می کند که حدود معقول ارتباط و تداخل آنها را مطالعه کنیم . وی حتی سر انحطاط ملل مسلمان در جهان را دوری آنها از امور فعال زندگی معاشی و امور سیاسی و اجتماعی می داند:

یکی از عوامل و علل بزرگ رکود و سقوط ملل مسلمان پس از صدر اسلام، اعراض آنها از کسب و کار و از وظایف عملی به طور کلی و بی اعتنایی به امور فعال زندگی معاشی و بالاختصاص اداری و اجتماعی می باشد . (46)

همان طور که گذشت، ایشان یکی از نقش های اساسی پیامبران را هدایت جامعه و رهبری آنان می دانست . به حکم قرآن نقش پیامبران - یا یکی از نقش های اساسی آنان - حفظ جامعه بشری یا رهبری مردم به سوی امت واحد در زیر رایت و حکومت خالق یکتاست . (47)

وی در جواب فوستل دوکولانژ که در کتاب تمدن قدیم، نوشته بود مسیحیت، مذهب را از حکومت جدا کرده و استناد می کند به کلام حضرت مسیح که فرمود: «آنچه از قیصر است به قیصر و آنچه از خداوند است به خداوند ادا کنید» ، می گوید:

چگونه ممکن است کلام منتسب به حضرت مسیح را چنین تعبیر کرد که در کار دنیا و حکومت باید تابع قیصرها بود و در کار اخلاق و معنویت تابع خداوند! اصولا حیات معنوی و مادی را چگونه می توان از یکدیگر جدا ساخته و اجازه داد افراد بشر در حیات مادی مطیع حکام و در حیات معنوی آزاد باشند و کسی جز خداوند بر روح ایشان حکومت نکند؟ صرف نظر از این که روح و جسمی وجود داشته باشد یا نداشته باشد این دو عنصر آن قدر در وجود انسان آغشته به هم و حاکم و محکومند که تفکیک میان آنها و تفرقه در عمل امکان پذیر نیست » . (48)

وی ادامه می دهد:

منطق صحیح همان اسلام است که در اسلام آمده از پیغمبر نقل می کند که فرمود: «لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق » و قرآن به طور عام و مثبت اعلام می کند که «الحکم لله » . این همان عدم تفکیک دین از سیاست و بلکه آمریت دین بر سیاست است . (49)

بازرگان بر این باور است که اسلام و مسیحیت دارای اختلافات اصولی و عملی هستند از این رو حساب آن دو از هم جداست:

. وقتی اروپایی ها از مضار (یا مزایای) دین و آثار آن صحبت می کنند، مبنای ذهنی و تجربی آنها صرفا دیانت و روحانیت مسیحی است، ولی نویسندگان و به قول خودشان متفکرین ما آن استدلال ها و استنتاج ها را عینا به دنیای اسلام و مشرق زمین تعمیم و تطبیق می دهند . بدیهی است که از نظر منطقی طرز عمل غلطی است و مابین دو محیط و این دو مذهب اختلافات اصولی و عملی فراوان وجود دارد . (50)

علت این که معتقدان اروپایی خیلی بیش از مسلمان ها طرفدار عقیده فردی و خصوصی بودن ایمان شده اند و مذهب و حکومت را سالهاست تفکیک کرده اند، شاید به علل زیر باشد،

1 - در آن جا از اجتماع و تمدن و حکومت روی هم رفته خیر و کمال برده اند;

2 - مسیحیت توجهش بیشتر به فرد است و با اجتماع و اداره اجتماع کاری ندارد و چون اجتماع متمدن تا اندازه ای جایگزین دستورهای فردی، اخلاقی و ارتباطی شده است، وجود دین را امری اختیاری می پندارند;

3 - ادیان آنها - که البته تحریف و تضعیف شده - به صورت امروزی ناتوان در برابر احتیاجات و مسائل و مشکلات روز است . (51)

وی در مقابل ضعف و ناتوانی مسیحیت، از توانایی اسلام سخن به میان می آورد و استناد می کند به قول برناردشاو، فیلسوف انگلیسی، که گفته بود:

به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی مواجه با قرون مختلف را دارد ... به نظر من اگر مردی چون او (حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم) صاحب اختیار دنیای جدید شود، طوری در حل مسائل و مشکلات دنیا توفیق خواهد یافت که صلح و سعادت مورد آرزوی بشر تامین خواهد شد . (52)

وی ضمن مهم دانستن رابطه دین و سیاست و تشویق مؤمنان به سیاست اساسا پیدایش تشیع را ناشی از دخالت دادن دین در سیاست می داند و می گوید: از بزرگ ترین لطمه هایی که مشرق زمین به خود وارد کرده کنارگیری افاضل و خواص و خوبان مردم از امور مردم و واگذار کردن آن به طبقات پست ملت است . (53)

وی معتقد است شیعه اصولا یک اقلیت مبارزی بوده است که رهبری و دستور اولیه آن را ائمه اطهار داده بودند [... و در این راستا منتظر امام معصوم هستند] . منتظر کی هستیم؟ امام غایب قائم، قیام یعنی چه و برای چه قیام بکند؟ قیام کند تا حکومت دنیایی را در دست بگیرد و عدل و قسط را به جای ظلم و جور بنشاند ... و اصلا پیدایش تشیع و دشمنی های تسنن منشایی جز حکومت و سیاست نداشت . (54)

از این رو، دیانت و سیاست از عوامل مؤثر دست اول اجتماع و سرنوشت ما به شمار می روند، خواه کسی معتقد و طرفدار و عامل به آنها باشد یا نباشد . آنچه از نظر بازرگان مهم است و مصلحت و ضرورت ایجاب می نماید این است که حدود معقول ارتباط و تداخل آن دو مشخص شود . وی بر این باور است که اگر ما و متدینان حاضر باشیم دولت و سیاست را رها کنیم، او به هیچ وجه ما را آزاد و مختار نخواهد گذاشت; هر قدر ما بی اعتنایی و رهایی بیشتر بر حکومت و سیاست نشان دهیم او بیشتر برای خود حاکمیت و صاحب اختیاری را قائل و عامل می شود .

وی ضمن اعتقاد به جامعیت اسلام و عنایت خاص آن به امور اجتماعی و این که پیغمبر ما نه تنها منادی توحید و واضع یک مکتب عقیدتی بود، بلکه از همان روز اول بعثت بنیان گذار و تشکیل دهنده امت شده بلافاصله پس از هجرت اقدام به عقد اخوت میان مسلمانان و تاسیس مدینة النبی و جامعه اسلامی عربستان کرد . (55)

کدام قدمی را پیغمبر و علی برداشتند که مواجه و توام با یک اقدام اصلاح عمومی اجتماعی - به معنای اعم کلمه - سیاسی نبود؟ مسجد اسلام هم محل رکوع و سجود بود هم محل رتق و فتق امور، نماز جمعه یک اجتماع هفتگی الهی و اجتماعی و یک اقدام کاملا سیاسی است . (56)

بازرگان برای اثبات این مطلب که اسلام عنایت و اصرار جدی به خدمات اجتماعی و اداره امت و حکومت داشته به روایات زیر استناد می کند:

1 - حدیث نبوی: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم » ;

2 - حدیث نبوی از قول حق تعالی: «الناس عیالی انفعهم الیهم احبهم الی; مردم خانواده منند، مفیدترشان نسبت به آنها، محبوبترشان پیش من است » .

3 - حدیت نبوی: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته ; همه شما در حکم چوپان و زمامدار امت هستید و همه شما مسؤول وضع و حال رعیت خود می باشید» . (57)

بازرگان ضمن استناد به روایات فوق معتقد است هشت فقره فروع دین، چهارتای آن امور اجتماعی است و ارکان حکومت و سیاست را تشکیل می دهد: خمس و زکات (یا مالیات و اقتصاد)، جهاد و دفاع (نظام وظیفه و جنگ)، و بالاخره امر به معروف و نهی از منکر که از همه وسیع تر و مهم تر و واجب عینی است و در واقع هدف دین حق، اشاعه حق و خیر و محو باطل و ظلم می باشد . (58)

بازرگان با اعتقاد به وجود ارتباط وثیق میان دین و سیاست و توجه آن به امور اجتماعی بر این باور است که اگر دینداران در سیاست دخالت نکنند و آن را رها سازند، سیاست هرگز دین را رها نخواهد کرد، بلکه سیاست با دین کار دارد و کارش حساب یک قدم جلوتر یا یک قدم عقب تر نیست، حساب بود و نبود یا مرگ و حیات است; از این رو سیاست با دین هم مرز است و رعایت مرز را نمی کند یا سیاست باید غالب و حاکم بر مسلک و معتقدات مردم و هدف های ملی شود و دین را نابود کند یا دین باید بر سیاست غالب و حاکم شود و آن را در دست بگیرد; البته اگر دین غالب شود سیاست را از بین نخواهد برد، بلکه آن را اصلاح و اداره و زنده خواهد کرد . (59)

بازرگان ضمن اعتقاد به دخالت دین در سیاست و ارتباط آن دو قائل به وجود مرزی میان آنهاست و همواره بر این باور است که دین نه تنها با سیاست بلکه با کلیه شؤون زندگی و با جهان مرز مشترک دارد، ولی مرزی است یک طرفه، به این معنا که دین در زندگی و در اخلاق، عواطف و سیاست دخالت می کند و هدف و جهت می دهد; اما آنها نباید در دین دخالت نمایند و راه و رسم دین را تعیین کنند، چرا که در این صورت ناخالصی و شرک پیش می آید . (60)

به نظر می رسد اساس اندیشه و تفکر او که از بینش دینی او نشات می گیرد این است که «دین فوق سیاست و حاکم بر سیاست و حکومت است، نه ذیل آنها و نه در ردیف آنها» . (61)

با نگرش فوق مرز میان دین و سیاست را چنین تبیین می کند:

1 - دین اصول سیاست و هدف حکومت را تعیین می کند، ولی آن طرف تر وارد جزئیات نمی شود; بدین معنا که انتخاب متصدیان و طرز اداره کار، امری نیست که دیانت در آن نظر مستقیم داشته باشد . (62)

2 - سیاست باید «لله » باشد . «لله » هم در معارف دینی و قرآنی مترادف یا دست کم ملازم با «للناس » است، چرا که هدف یاست خیر و سعادت مردم است و هدف دین نیز خیر و سعادت دنیایی و آخروی مردم است و در قرآن سعادت و تامین دنیا و آخرت از هم جدا نیستند، بلکه با یکدیگر توام هستند: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار; گرچه هدف و حیات اصلی آخرت است » . (63)

3 - دین و سیاست نباید با هم مخلوط و مشتبه شوند، حفظ مرز لازم است و رعایت اصالت و استقلال و آزادی در هر دو جا لازم است: «نباید هیچ گاه دیانت را وسیله یا ملعبه برنامه های سیاسی خود قرار دهند» . (64)

با توجه به مؤلفه های فوق و کلیه آثار باقی مانده از بازرگان برخلاف دیدگاه های موجود در زمینه اندیشه وی به این نتیجه رسیدیم که اولا، هیچ گونه تغییر و تحولی در اندیشه او رخ نداده است; ثانیا قائل به اشراف دین بر سیاست بوده و همواره میان دین و سیاست ارتباط وثیقی قائل بود و برای ایجاد حکومت اسلامی تلاش می کرد .

پی نوشت ها

1) حجة الاسلام نصرالله حسین زاده کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم (ع).

2) مهدی بازرگان، انسان بینی قرآن، باز گشت به قرآن (تهران: انتشارات قلم، 1364) ج 4، ص 16 .

3) عبدالله متقی، [نام مستعار بازرگان] نیک نیازی (تهران: کانون نشر پژوهش های اسلامی، بی تا) ص 112 .

4) همان، ص 113 .

5) مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی (مشهد: انتشارات طلوع، بی تا) ص 11 .

6) همان .

7) همو، بازیابی ارزش ها (بی جا، بی، نا، 1362) ج 3، ص 45 .

8) مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی، ص 82 و 83 .

9) مهدی بازرگان، دعا (تهران: کانون نشر پژوهش های اسلامی، بی تا) ص 68 .

10) عبدالله متقی، ذره بی انتها (تهران: کانون نشر پژوهش های اسلامی، بی تا) ص 15 .

11) مهدی بازرگان، بازگشت به قرآن (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360) ج 1، ص 73 - 74 .

12) عبدالله متقی، نیک نیازی، ص 53 .

13) همان، ص 53 .

14) مهدی بازرگان، بازگشت به قرآن، ج 1، ص 75 .

15) همو، راه طی شده، مجموعه آثار: ج 1 (تهران: انتشارات قلم، 1377) ص 4 .

16) همان، ص 5 .

17) همان، ص 45 .

18) مهدی بازرگان، بازیابی ارزشها، ج 3، ص 323 .

19) همو، راه طی شده، ص 38 .

20) همو، مرز میان دین و سیاست (بی جا، بی نا، بی تا) ص 30 - 31 .

21) همو، اسلام، مکتب مبارزه مولد (تهران: انتشارات فتح، بی تا) ص 12 - 13 .

22) همو، آفات توحید (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی تا) ص 77 - 78 .

23) هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین » . جمعه (62) آیه 2 .

24) مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی، ص 71 .

25) همو، بازیابی ارزشها، ج 2، ص 56 .

26) همو، بعثت و دولت (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1359) ص 10 .

27) همو، بازیابی ارزشها، ج 3، ص 10 - 11 .

28) همو، آیا اسلام یک خطر جهانی است؟ (تهران: انتشارات قلم، 1374) ص 25 .

29) همو، آخرت و خدا هدف رسالت انبیا (تهران: خدمات فرهنگی رسا، 1377) ص 62 .

30) همان، ص 62 - 63 .

31) همان، ص 74 .

32) عبدالکریم سروش، «آنکه به نام بازرگان بود نه به صفت » ، کیان، سال سوم، ش 23، ص 18 .

33) محمدمهدی جعفری، «نکاتی چند پیرامون آخرت و خدا هدف بعثت انبیا» کیان، ش 30، ص 40 .

34) عبدالکریم سروش، پیشین، ص 14و 15 .

35) همان، ص 15 .

36) مهدی بازرگان «آیا اسلام یک خطر جهانی است » ، کیهان هوایی، (سوم، اسفند 1373).

37) عبدالعلی بازرگان، «قرآن پژوهی پدر، از نگاه فرزند» ، ایران فردا، س چهارم، ش 23 (سال 1374) ص 54 - 55 .

38) محمد بسته نگار، «آیا مهندس بازرگان در افکار خود تجدید نظر کرده است؟» ، ایران فردا، سال چهارم، ش 23، ص 66 .

39) اسناد نهضت آزادی ایران، ج 1، ص 5 .

40) مدافعات دادگاه عشرت آباد، ص 64 .

41) مهدی بازرگان، آیا اسلام یک خطر جهانی است؟ ، ص 106 - 107 .

42) مهدی بازرگان، مساله وحی، مجموعه آثار، ج 2، ص 153 .

43) مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی، ص 77 - 78 .

44) همان، ص 77 .

45) همان، ص 96 .

46) مهدی بازرگان، مرز میان دین و سیاست، ص 7 .

47) همو، دین و تمدن (بی جا، بی نا، بی تا) ص 50 - 51 .

48) همان، ص 62 .

49) همان، ص 63 .

50) مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی، ص 77 .

51) همو، مسلمان اجتماعی و جهانی، مجموعه آثار: ج 2، ص 64 .

52) همان، ص 64 .

53) مهدی بازرگان، مرز میان دین و سیاست، ص 8 .

54) همان، ص 23 - 25 .

55) همان، ص 31 .

56) همان، ص 32 .

57) همان، ص 33 - 34 .

58) همان، ص 40 .

59) همان، ص 41 .

60) همان، ص 45 - 46 .

61) همان، ص 46 .

62) همان، ص 47 - 48 .

63) همان، ص 48 .

64) همان، ص 52 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان