میزگرد چیستی مهدویت پژوهی

یکی از فعالیت های فصلنامه، برگزاری نشست ها و میزگردهای تخصصی با حضور صاحب نظران مباحث مهدویت است. آنچه پیش رو دارید، مباحث مطرح شده در دو جلسه از این نشست ها است؛

اشاره

یکی از فعالیت های فصلنامه، برگزاری نشست ها و میزگردهای تخصصی با حضور صاحب نظران مباحث مهدویت است. آنچه پیش رو دارید، مباحث مطرح شده در دو جلسه از این نشست ها است؛

 

در جلسه اول حجت الاسلام دکتر غلامرضا بهروزلک بحث مهدویت پژوهی را با دو تن از اساتید و مهدوی پژوهان، جناب حجت الاسلام والمسلمین رضا نژاد و جناب آقای دکتر سید رضی موسوی گیلانی پی می گیرد. در جلسه دوم نیز همین بحث با حضور حجت الاسلام والمسلمین سیدمسعود پورسیدآقایی و استاد ابراهیم شفیعی سروستانی ادامه یافته است. نظر به این که امکان جمع اساتید

 

محترم در یک جلسه فراهم نشد، این نشست ها ناگزیر جداگانه برگزار شد. به لحاظ تقدم زمانی نشست نخست، ابتدا مطالب مطرح شده در نشست اول ارائه شده و در ادامه، گفت وگوی صورت گرفته در نشست دوم خواهد آمد.

دکتر بهروزلک: بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از اساتید گرامی که تشریف آوردند و فرصتی فراهم کردند تا در زمینه مهدویت پژوهی به بحث و گفت وگو بنشینیم. همان طور که مستحضرید، مهدویت پژوهی یا آنچه به نام «رشته تخصصی امامت و مهدویت» در حوزه رواج یافته است، خود یک رشته علمی تخصصی تلقی می شود؛ حال، ممکن است ما این عناوین را بپذیریم

 

یا عناوین دیگری را پیشنهاد کنیم. در گذشته بحث و گفت وگو درباره مهدویت مطرح بوده است؛ اما اینک اهتمام جدی تری وجود دارد.

مجموعه سؤالاتی را که درباب مهدویت وجود دارد، می توانیم به دو گروه عمده مطالعات درجه اول و مطالعات درجه دوم طبقه بندی کنیم. مطالعات درجه نخست، مستقیماً به بحث و بررسی دربارة آموزه مهدویت می پردازد؛ اما مطالعات درجه دوم، به چگونگی مطالعات درجه نخست معطوف است. به بیان دیگر، طبق اصطلاح رایج در فلسفه علم، نوعی مطالعه مطالعه است. و بدین سبب

 

است که درجه دوم خوانده می شود. درجه دوم بودن، به لحاظ شأن و اهمیت نیست؛ بلکه به لحاظ مرتبه است که متأخر ا ز مطالعات درجه اول است؛ همان طور که فلسفه علم، متکفل توضیح درباره کلیات علم است، طبعاً در باب مهدویت پژوهی هم این بحث وجود دارد که فلسفه علم و فلسفه مهدویت پژوهی چیست؟ این جا با نگاه درجه دوم به حوزه مطالعاتی مهدویت می خواهیم یکسری پرسشها و

 

مباحث را به بحث و گفت وگو بگذاریم. این مباحث، با محوریت چیستی مهدویت پژوهی صورت خواهد گرفت. طبعاً مباحث زیادی در این زمینه وجود دارد. ما سعی خواهیم برای فتح باب این مباحث در حوزه مطالعاتی مهدویت پژوهی تنها به چند مسأله اصلی بپردازیم و مسائل دیگر را به عهده جامعه علمی و اندیشوران و محققان دیگر بسپاریم.

برای اولین سؤال از دکتر سید رضی موسوی می خواهیم بحث خودشان را با ارائه تعریفی از مهدویت پژوهی آغاز نمایند. آن مطالعات و رشته ای را که ما هم اکنون در حوزه داریم با چه عناوینی

 

بهتر است نام گذاری کنیم؟ مقصود خود را نیز بیان کنید.

دکتر موسوی: آنچه در مهدویت ضرورت دارد، دو نگاه ویژه است: یکی که قبلاً داشتیم؛ ولی یکی را کمتر به آن پرداخته ایم. یک بار به مهدویت در جایگاه یک بحث درون دینی و کلامی نگاه می کنیم؛ یک بار در جایگاه یک بحث برون دینی و نگاه درجه دوم. همه این ها می تواند درست باشد. واقع این است که مهدویت، یک بحث فراگیر است و همه فِرَق به آن پرداخته اند. در صحاح

 

سته به مقدار زیادی به آن پرداخته شده است؛ باب المهدی، الملاحم و الفتن و امثال این مقولات. در دیدگاه شیعه هم بوده است. در طول تاریخ شیعه، اعتقاد به مهدویت، یک دیدگاه کلامی و یک نگاه نقلی بوده و جا دارد در قدم اول، این دیدگاه پخته شود و نیز جا دارد در حوزه های علمیه و در دانشگاه ها در جایگاه یک رشته مستقل به آن پراخته شود. فعلا دیدگاه خودمان را از نظر قرآن و سنت مطرح بکنیم.

ما می توانیم به مهدویت، به مثابه یک پدیده، یک نگاه بیرون دینی هم داشته باشیم که به آن، همان بحث تطبیقی می گوییم و آنچه از این حوزه بیرون می آید، شاید همان خواستی را که فرمودید که همان معرفت پژوهی و نگاه درجه دو هست ـ به آن پاسخ می دهد که من نام آن را می گذارم کارکردهایی که این مسأله دوم، یعنی نگاه برون دینی می تواند داشته باشد و به یک معنا، آسیب هایی که نگاه اول ممکن است به مهدویت داشته باشد، بررسی کند. نگاه اول، نمی تواند این بحث را در جایگاه یک استوانه دینی خیلی آشکار بکند؛ آن طوری که نگاه برون دینی می تواند داشته باشد. به نظر می رسد در

 

طول تاریخ اسلام، ما نگاه اول را داشتیم و مستوفی هم داشتیم؛ ولی به نظر می رسد به نگاه دوم، به طور جدی پرداخته نشده و نیازمند است مراکز علمی و آکادمیک و دانشگاهی به صورت مستقل به آن بپردازند.

استاد رضا نژاد: با تشکر از جناب عالی و دست اندرکاران فصلنامه انتظار موعود. عنوان مهدویت پژوهی ـ که حضرت عالی به آن اشاره کردید، مانند تخصصی مهدویت و امثال آن ـ با توجه

 

به اصل مفهوم مهدویت که در اسلام آمده است و جناب آقای موسوی هم فرمودند ـ مورد پذیرش کلی مسلمانان است. اصل این بحث، موضوعیت دارد؛ چه میان شیعیان و چه میان عموم مسلمانان و چه در عرصه مباحث علمی و پژوهشی و چه در کارکردهای اجتماعی؛ از این رو می بینیم در زمان های گذشته، این بحث با عناوینی که برای نام کتاب ها انتخاب می شد، خودش را نشان داد؛ چه با

 

عناوین مستقلی مثل «المهدویة فی الاسلام» یا «المهدی فی الاسلام» یا «فی اخبار صاحب الزمان» و مانند این ها، که به صورت کتاب مستقل تدوین یافته اند و چه به صورت عنوان مستقل که در خلال مباحث علمی گذشتگان وجود داشت.

این امور، نشان می دهد که مهدویت ، به صورت موضوع مستقل مورد توجه بوده است. به خصوص شیعه که با عنوان مهدویت، خاتمیت و بحث امامت، این موضوع را به صورت مستقل از امامان معصوم(عج) گرفته و برجسته کرده است؛ از این رو طرح عنوان «المهدی فی الاسلام» یا «المهدویة فی الاسلام» یا عناوین دیگر، نشانگر اهمیت آن میان مسلمانان بوده است.

 

البته با همین واژه مهدویت هم مورد بحث بوده است. چنان که حضرت مهدی اسم خاص خودش را دارد؛ ولی با آن اسم صدایش نمی کنند یا در روایات ـ حتی در روایات اهل سنت ـ با آن اسم خوانده نمی شود و با اسم مهدی آمده است.

نیاز به ایجاد رشته ای به نام رشته تخصصی مهدویت یا مهدویت پژوهی ، با توجه به گسترش دامنه علوم، بیش از زمان های دیگر احساس می شود؛ لذا لازم است بیشتر به آن بپردازیم. از سوی

 

دیگر حدود و ثغورش هم گسترده است؛ یعنی مباحث آن در همه زمینه ها وجود دارد؛ درمباحث عقلی و نیز علوم نقلی. مباحث نقلی، چه آن هایی که قطعی است؛ مانند آنچه از آیات و روایات قطعی گرفته شده و چه آنچه از تاریخ گرفته شده است. می بینید مباحث مهدویت، جای خودش را دارد. از طرف دیگر می بینیم میان بحث های تاریخ اسلام مباحث مهدویت ـ چه به صورت مثبت و چه منفی ـ وجود داشته است؛ یعنی به وجود آمدن طرز تفکرهایی که حتی در عصر حضور و درباره ولادت حضرت مهدی(عج) خودش را نشان می داد. حتی انحرافاتی که در آن زمان بوده و افرادی با ادعای مهدویت یا ادعای بابیت هر از چند گاهی خودش را نشان می داد که از قرن سوم و چهارم بوده است. این نشانگر اهمیت بحث مهدویت است که به صورت های مختلف وجود داشته است.

دکتر بهروز لک: با تشکر از شما، با توجه به این که ما از مهدویت بحث می کنیم، باید ببینیم جایگاهش چیست؟ اگر از علم کلام بحث می کنیم یا درباره علم فقه بحث می کنیم، آن را منسجم می دانیم.

 

این جا بحث از رشته است. وقتی از یک دیسیپلین یا رشته علمی بحث می کنیم، باید ببینیم معیار انسجام آن چیست؟ آیا به موضوعش است یا در غایتش است یا در مسائل مشترکش است؟

من فکر می کنم قبل از این که به این سؤال پاسخ دهیم باید توجه کنیم مهدویت یکی از حوزه های دین پژوهی است. در دین پژوهی پذیرفته شده است که دین در معنای اعم خود شامل باور به یک موجو

 

د مقدس است. دین پژوهی به بحث و گفت وگو درباره این دین در معنای عام خود می پردازد. مباحث مختلفی در دین پژوهی مطرح است که گاهی ناظر به صدق و کذب دعاوی است؛ گاهی ناظر به صدق و کذب دعاوی نیست. گروهی که ناظر به صدق و کذب است، در دو رشته علمی به بحث گذاشته می شود. فلسفه دین و کلام. فرق این دو آن است که فلسفه دین، فارغ از دغدغه دفاع، از یک دین بحث می کند و می کوشد عقلانی و غیر جانبدارانه باشد. اما علم کلام به قصد دفاع و تبیین و تشریح آموزه های یک دین معطوف است.

غیر از این ها در مطالعات دین پژوهی، مباحثی هست که به صدق و کذب مربوط نمی شود. پنج حوزه علمی را تاکنون شناسایی کرده اند (البته به نظر می رسد این ها استقرایی است و قابل کم و زیاد شدن است)؛ یکی حوزه تاریخ دین است. دین در چه تاریخی پیدا شده و تحولات آن کدام است؟ یکی دیگر جامعه شناسی دین است که ناظر است به شرایط اجتماعی که یک دین در آن شکل گرفته و ظهور کرده است یا نقشها و جایگاه دین در عرصه اجتماعی چگونه است؟ گاهی از یک حوزه مطالعاتی به نام پدیدارشناسی(فنومنولوژی) هم بحث می کنند. برخی هم از روان شناسی دین بحث کرده اند. همچنین حوزه مطالعات تطبیقی ادیان را نیز عنوان کرده اند.

برگردیم به مهدویت پژوهی. مهدویت پژوهی مثل دین پژوهی ـ حداقل در گستره حوزه های مطالعاتی آن ـ کلان است. مهدویت پژوهی را نمی توان محدود کرد. اگر چنین دیدی داشته باشیم،

 

جایگاه و گستره جغرافیایی داشته باشیم؛ مهدویت پژوهی را نمی توانیم به صورت کلان درنظر بگیریم و من فکر می کنم مهدویت پژوهی کم کم جایگاه خودش را به عنوان یک موضوع پیدا می کند. البته هر چند از جهت گستره حوزه های مطالعاتی مهدویت پژوهی کلان است، به لحاظ موضوعی به یک موضوع خاص محدود است و آن، عبارت است از تأمل و مطالعه در باب حضرت مهدی(عج).

مهدویت پژوهی در حوزه دین پژوهی دارد جایگاه خودش را پیدا می کند.

اگر بخواهیم مهدویت پژوهی را از نظر اسلامی در جایگاه رشته یا یک حوزه مد نظر قرار دهیم، در آن صورت باید آن را پژوهش در باب باور به مهدی(عج) بدانیم. این، به تعریف ما از مهدی بستگی دارد. اگر مهدی همان موعود اسلامی باشد، مهدویت پژوهی نیز معطوف به پژوهش در باب مهدی اسلامی خواهد بود؛ اما اگر مهدی را از آموزه صرفا اسلامی بیرون بردیم و در جایگاه یک منجی بحث کردیم، می توانیم آن را فراتر هم بحث بکنیم؛ ولی حالا باید در جایگاه یک آموزه اسلامی، ببینیم مهدویت پژوهی چه ابعاد و مباحثی دارد.

دکتر موسوی: سؤالی دارم. آیا ضرورتی دارد به نحو استقلالی به مهدویت پرداخته شود و خودش ساحت یا جایگاهی را باز بکند یا یک دانشکده ای و پژوهشکده ای داشته باشیم یا نه؟ آیا ضرورتی دارد در ساحت دین پژوهی – چه دعاوی صدق و کذبش لحاظ شود یا نشود- مهدویت را در حوزه دین خاصی، مثلاً کلام اسلامی، بحث کنیم؟ این سؤال به نظر من خیلی مهم است و مناسب است به آن بپردازیم.

دکتر بهروز لک: این ضرورت به جای خودش مهم است؛ اما این ضرورت عملا تحقق یافته است. آنچه در عالم واقع است، این است که رشته خاصی با عنوان مهدویت دایر شده است. حتی پژوهشکده تخصصی مهدویت، رشته تخصصی امامت و مهدویت و مرکز تخصصی مهدویت دائر شده است؛ همچنین مراکزی دیگری با عنوان مهدویت. بله؛ می توانیم به صورت بحث علمی،

 

ضرورت چنین رشته ای را بحث کنیم؛ اما باید توجه بکنیم در عمل جامعه علمی به این ضرورت توجه نموده و آن را پیگیری کرده است.

استاد رضا نژاد: به نظرمن آنچه با عنوان مهدویت پژوهی می توانیم ارائه دهیم، به طور خلاصه این است که منظور از مهدویت پژوهی، مجموعه ای از مباحث و مسائل و آموزه هایی است که در ارتباط با موعود اسلام طرح و تبیین و تفسیر شده است. وقتی می گوییم موعود اسلام، مورد اتفاق مسلمانان است و همه مسلمان ها به آمدن شخصیتی از اهل بیت پیامبر اسلام(ص)، آن هم در آخر الزمان ـ با این هدف که عدالت را بر پا کند، ظلم را از بین ببرد و یک حکومت صالح را تشکیل بدهد ـ اتفاق دارند. پی گیری همه مباحث مربوط به این موعود که از آن به حضرت مهدی(عج)

 

تعبیر می کنیم، این ها مباحث مربوط به مهدویت را تشکیل می دهد.

از این رو چون ما شیعیان، مباحث مربوط به مهدویت را به مسائل اعتقادی مربوط می دانیم، نه مسائل فرعی و فقهی (بر خلاف عموم اهل سنت)، هر وظیفه ای که متکلم، برابر مسائل اعتقادی دارد،

 

در ارتباط با مهدویت هم دارد؛ یعنی هر متکلمی موظف است از مسائل اعتقادی دفاع کند، دربارة مهدویت هم همین طور است. همچنین مسائل عقلی و نقلی اش را پی گیری و تبیین کند و بتواند در هر عرصه، مباحث قابل قبولی به جامعه علمی ارائه دهد. از سویی چون مسائل، در طول زمان به وجود می آید یا شبهات و سؤالاتی پیش می آید ـ چه اسمش را شبهه بگذاریم یا سؤال ـ یک متکلم دینی که باید از مباحث دینی دفاع بکند، باید به شبهات یا سؤالات هم پاسخ بدهد. در حقیقت، یک دفاع روشمند و صحیح از داده های دینی داشته باشد که یکی از آن ها مقوله مهدویت است.

با توجه به این مسائل، چگونگی مسأله مهدویت و این که چگونه ابعاد گسترده ای می یابد، مربوط به نگاه به مهدویت است؛ چه نگاه شیعی یا عموم مسلمانان. حتی کسانی که مسلمان هم نیستند، از مهدویت با عنوان منجی و کسی که دیگران به انتظارش نشسته اند پرسش هایی درباره با مهدویت دارند چه مسائل اجتماعی آن باشد یا اقتصادی باشد یا مسائل حقوقی یا فقهی باشد. آیا مباحث فقهی

 

درباره مهدویت همین مباحثی است که اکنون در کشورها و جوامع اسلامی هست؟ آیا دامنه اش به گستره فقهی مسلمانان و غیر مسلمانان که می خواهند تحقیق بکنند، همان اندازه گسترده خواهد شد؟

 

البته هر چه زمان بگذرد، گسترده تر خواهد شد. در هر علمی این گونه است. با گسترش زمان و افزایش دانش بشری، ابعاد گسترده ای از آن مطرح خواهد شد. مسائل مربوط به مهدویت هم همین طور است. کتاب هایی که در قرن چهارم و پنجم نوشته شده است، با کتابهایی که پنج قرن بعد نوشته شده و کتاب هایی که اکنون نوشته می شود، از نظر کمیت و کیفیت، آن قدر تفاوت دارد که

 

غیر از وحدت موضوع، چه بسا خیلی از مسائل مورد وحدت نباشد و شاید حتی از نظر موضوع هم تغییر پیدا کرده باشد.

دکتر موسوی: من فکر می کنم با توجه به مسائلی که آقای رضا نژاد فرمودند و قابل قبول است، تمایزی را ارائه دهیم که هم ناظر به مباحث درون دینی ـ شامل مباحث کلامی، حدیثی و کل مباحثی که به نقلی تعبیر می کنیم ـ باشد و هم مباحثی را که در حوزه دین شناسی است، شامل شود. البته ما درباره این تمییز خیلی بحثی نداریم؛ ولی بگوییم فرهنگ مهدویت و آن را محدود ساخته و مفاهیمی همچون منجی گرایی هزاره گرایی را شامل نشود، وجهی ندارد؛ به همین دلیل، باید بگوییم مهدویت، به معنای منجی پژوهی باشد تا فراگیر باشد. مراکزی که درباره مهدویت کار می کنند، بحث خود را به کلام و نگرش شیعی محدود نمی کنند. بلکه در نگرش ادیان هم بحث می کنند. در فرجام شناسی هم بحث می کنند.

استاد رضا نژاد: این منجی را قبول نداریم؛ چون اگر منجی است، دیگر اسلامی آن معنا ندارد.

دکتر موسوی: برای این که تعریضی باشد بر دیگر ادیان یا منجی گرایی یا بحث نجات.

استاد رضا نژاد: این را نمی توانیم بگوییم مهدویت پژوهی با محوریت منجی است. اگر محوریت با مهدی است، این در دین اسلام یک بار معنایی دارد که ما در مباحث برون دینی مجبوریم بحث تطبیقی سایر ادیان را مطرح کنیم؛ لذا من تعبیر کردم مجموعه ای از مباحث، مسائل و آموزه هایی که در رابطه با موعود اسلام، طرح، تبیین و تفسیر خواهد شد. سپس رابطه آینده تاریخ با موعود

 

اسلام بحث خواهد شد که آیا منجی ای که در ادیان هست، اسلام همین را خواست با نام مهدویت انجام بدهد؟

دکتر بهروزلک: از مباحث دوستان این نتیجه به دست می آید که حوزه مهدویت پژوهی را اگر یک حوزه مطالعاتی فرض کنیم، باور به مهدی موضوع محوری آن است. حوزه مهدویت پژوهی در این اعتقاد، باور به مهدی است؛ مهدی در جایگاه یک باور. تا این جا مباحث مطرح شده حول تعریف مهدویت پژوهی بود؛ اما سؤال می شود آیا موضوع واحدی برای مهدویت پژوهی وجود دارد؟ یا مباحث مهدویت پژوهی بیشتر مجموعه مسائلی هستند؟

استاد رضا نژاد: مثل این است که بپرسیم در بحث خدا شناسی موضوع ما چیست؟ یا مثلاً موضوع علم کلام چیست؟ در جواب باید گفت مهدویت پژوهی غیر از مسأله منجی گرایی است. اگر می گفتیم منجی گرایی باید می رفتیم سراغ مباحثی که در این مقوله بگنجد؛ ولی مهدویت گرایی خودش به صراحت اعلام می کند که با بحث مهدی مرتبط است و به صورت یک موضوع مستقل مطرح خواهد شد.

دکتر موسوی: من فکر می کنم یک مسأله این جا نباید پنهان بماند. ما وقتی به صورت کلان بحث می کنیم، باید دیگر از آن اصطلاحات درون دینی خودمان دست بکشیم؛ یعنی برای ایجاد توافق یا تفاهم.

استاد رضا نژاد: این کار اگر تطبیقی است، چه ضرورتی دارد؟

دکتر موسوی: یعنی ما موضوع را با دید غایت نگری بحث می کنیم. مباحثی را که در ارتباط با این موضوع هست، در ادیان دیگر و مکاتب دیگر با موضوع دیگر تطبیق می کنیم. یک وقت اسمش را مجهول می گذاریم که آن را این جا گفتند« منجی» در جای دیگر گفتند« مهدی» در جای دیگر گفتند «مرد تاریخی» یا «ابر قدرت» یا تعابیری دیگر. اشکالی ندارد.

 

وقتی که ما دامنه مهدویت پژوهی را تحقیق یا موضوع محوری بگیریم، نه مسأله مهدویت پژوهی ـ اگر هم یک وقت در یک ترم به درس پرداختیم، مثلاً به مسیحیت، بالمآل، به طور معمول برمی گردیم به مباحث مهدویت ـ هیچ لطمه ای نمی زند، احتیاج نداریم حتماً لفظ مهدویت را به کار ببریم. من فکر می کنم با توجه به آن جهتی که در مسأله باطنی ادیان هست ـ حتی در شرایع ـ یکی از مشترک ترین

 

تمام موضوعات ادیان، بحث اصلاح و آمدن مصلح است. مهدویت پژوهی می خواهد بحث محوری خودش را داشته باشد که همان بحث مهدویت پژوهی و مباحثی است که با مهدی مرتبط است. در این صورت، ادبیات می تواند یک لفظ برای تعبییر باشد.

دکتر بهروز لک: حضرت عالی می پذیرید که یک موضوع واحدی در رابطه با مهدویت وجود دارد؟

دکتر موسوی: من این تاکید را دارم؛ چون در مهدویت پژوهی، یک بخش کلامی هست.

دکتر بهروزلک: مهدویت پژوهی یک بحث صرفاً کلامی نیست. یک تاریخ نگار، از منظر تاریخ بحث می کند؛ یک جامعه شناس از منظر جامعه شناختی بحث می کند؛ یک روان شناس از منظر گرایش های روان شناختی بحث می کند؛ یک پدیدار شناس، آن را به شیوه پدیدار شناسانه و یک عالم علم سیاست، از منظر سیاسی.

دکتر موسوی: یعنی مهدویت همراه دین. در این صورت، شما از بحث کلامی بیرون آمدید.

دکتر بهروزلک: بله؛ همان طور که آقای رضا نژاد فرمودند مهدویت به عنوان اولیه، یک باور دینی است. مثل این است که اگر ما از قرآن صحبت می کنیم، از باور به قرآنی صحبت می کنیم که در تاریخ وجود دارد و مجموعه مباحثی که پیرامون بحث وجود دارد.

استاد رضانژاد: من با این نتیجه گیری شما که از بحث کلامی خارج می شویم، موافق نیستم.

دکتر موسوی: شما خدا می گویید؛ دیگر حیثیت تقییدیه نمی آورید.

استاد رضا نژاد: نه؛ می گوییم خدا. اگر گفتیم خدا از نظر بُعد تاریخی، این نگرش، آیا این را از بحث اعتقاد به خدا جدا می کند و تاریخی می کند؟ می خواهم بگویم اعتقاد جای خودش را دارد؛ ولی می خواهیم ببینیم این اعتقادات در تاریخ چه ثمراتی داشته است؟ در جامعه شناسی وقتی می گوییم جامعه ای که اعتقاد به خدا دارد، چه عکس العمل هایی دارد؟ چگونه می خواهد نگاه بکند؟ این بحث، خدا را از مباحث اعتقادی بیرون نمی برد.

دکتر موسوی: شما خیلی مثال خوبی زدید. ما یک بار می توانیم بحث خدا را از منظر کلامی بررسی کنیم، یک بار هم می توانیم از منظر فلسفی بررسی کنیم. در فلسفه، بدون این که موحد باشیم، می توانیم به اثبات یا نفی خدا بپردازیم. یک فیلسوف، می تواند بدون این که خدا باور باشد، در این باره بحث بکند. یک بار می توانیم بگوییم خدای اسلام که« الله» است یا خدای یهود که« یهوه» است یا خدای فلسفی. یک بار هم می توانیم بگوییم خدا را بدون حیثیت تقییدیه، محور یک سری پژوهش قرار بدهیم. دقیقاً می خواهم بگویم همین بحث را در مهدویت داریم.

مهدویت، یک منظرش نگاه اسلام به منجی است و این لفظ، مستقیماً این بار معنایی را دارد. یک مطلب دیگر هم در این مسأله هست و آن این که مهدویت را در مسیحیت می گوییم بار اسلامی ندارد؛ ولی محورش، همین منجی است. این بحثی که در ادبیات انگلیسی هم هست که شاید این، از تیز بینی های مسیحیت باشد که می گویند بازگشت مسیحیت، بعد می گویند بازگشت اسلام؛ مثل این که ما بگوییم مهدویت اسلامی، مهدویت یهودی. به هر حال، من می خواهم بگویم مهدویت را از حیث تقییدیه که در اسلام برایش یک بار خاصی داریم این را یک مقدار خالی بکنیم، تا بحثی شود که ادیان و مکاتبی راکه این موضوع را پذیرفته اند هم شامل بشود.

استاد رضانژاد: اصلاً نمی توانیم این کار را بکنیم؛ چون ما که به مهدویت نوعی قائل نیستیم. ما به مهدی شخصی قائلیم. چون به مهدی شخصی قائلیم، در آموزه دینی نمی توانیم یک مهدی نوعی را قائل شویم که بعد، از منجی بحث بکنیم و به یکدیگر ارتباط بدهیم.

دکتر موسوی: ما اینجا لزوماً در پی صدق و کذب نیستیم.

استاد رضانژاد: بله؛ ما از این دیدگاه بحث می کنیم که اسلام به آمدن مهدی شخصی وعده داده است. شما بحث مهدی را خارج کن و بحث منجی را داخل کن؛ آن وقت بحث کن.

دکتر موسوی: مگر ما در مهدویت آن را خارج نکردیم و نگفتیم در مهدویت پژوهی یک نگاه درون دینی یا یک نگاه برون دینی است؟ یا مگر نگفتیم مهدویت یک بار در بحث کلامی و در بحث امامت از آن بحث می کنیم، یک بار از نگاه پدیدار شناسی و . . . .؟ دیگر باید بحث صدق و کذب را تعلیق بکنیم. من می خواهم بگویم این بحث، نه تنها به اعتقادات ما لطمه نمی زند؛ بلکه حتی بحث را توسعه هم می دهیم. یک بحث جامع است. شما بگویید مهدویت در اسلام بهتر بیان شده و شرایطش خیلی بهتر است؛ من کاری به این ندارم. من می گویم همان طور که می توانیم درباره خدا یک دانشنامه بنویسم و اهداف خود را بیان کنیم، درباره مهدویت هم هدف ما مهدویت پژوهی هست؛ ولی نباید این را محدود کنیم.

دکتر بهروزلک: این جا سه نکته قابل تأمل است: نکته اول این که، اگر مراد ما مهدویت پژوهی است، مهدویت پژوهی، موضوع واحدی دارد و آن، باور به مهدی است. یک بحثی را دوستان فرمودند که وقتی می گوییم مهدویت، با مهدی تفاوت دارد. آن مصدر اصطلاحی که ازآن ساخته شده، باور به مهدی است. این یک نکته که حیطه های مختلفی وجود دارد؛ ولی به نظر می رسد مهدویت پژوهی، مهدی صرف نیست؛ بلکه باور به مهدی است.

نکته دوم این است که آیا حتماً باید به مهدویت پژوهی کلامی نگریسته شود یا نه؟ نکته ای که آقای رضا نژاد داشتند که باید کلامی نگاه بکنیم و بعد گسترش بدهیم؛ ولی بنده و آقای موسوی هم معتقد بودیم

چنین ضرورتی ندارد؛ بلکه با باور به این که مهدویت پژوهی مطرح شده است چه از منظر کلامی، چه از منظر تاریخی، می شود شروع بکنیم یا از حقانیت و صدق و کذبش صحبت کنیم. بعد سراغ بحث مهدویت برویم. من معتقدم هر باوری که در مهدویت باشد، می تواند موضوع قرار بگیرد و لزوماً کلامی هم نباشد. باید بحث شود که کدام یک باید باشد.

نکته سوم را که جمع بندی بکنم این است که اگر مهدی باوری را موضوع دانستیم، آیا باید این را فراخش بکنیم از موضوعی که به آن تعلق گرفته است و آن را عام بکنیم تا نگرش تمامی منجی ها را شامل شود؟ همان طور که فرمودید من خودم معتقدم ضرورتی برای این کار نیست. همان طور که اگر می گوییم علم کلام، واقعا علم کلام متمایز است از تئولوژی که در یونان قدیم هم بوده است.

 

تئولوژی یا هر چیزی که در غرب ـ چه در گذشته و چه در حال ـ وجود دارد، با چیزی که با نام علم کلام می شناسیم، متفاوت است؛ لذا آن اسلام شناسانی هم که دقیق هستند سعی می کنند وقتی به علم کلام اسلامی می رسند، به تئولوژی ترجمه نکنند و واژه کلام را به همان صورت، آوانگاری کنند.

من فکر می کنم ما بحث را از یک زاویه دید خاص که همان نگرش اسلامی، مطرح می کنیم. مهدی باوری، یعنی مهدی شخصی که در یک باور خاص مطرح شده است. البته لزومی ندارد به اعتقاد اسلامی محدود کنیم؛ یعنی می توانیم از این جا شروع کنیم و گستره بحث را فراخ تر بگیریم. یک بار است که از مهدی باوری خاص شروع می کنیم، بعد گسترش می دهیم. یک بار هم بر عکس شروع می کنیم و اصطلاح مهدی را از خاستگاه اسلامی اش تخلیه می کنیم؛ مهدی می شود نمادی از منجی. این نگرش عام است. همان «Messia» می شود، همان طور که Messianism را دربارة اسلام هم مطرح می کنند. آن ها نیز سعی می کنند از خاستگاه مسیحی و یهودی اش تحلیل بکنند. البته این یک تاکتیک است؛ ولی اولویت هم به نظر من این است که درحوزه درون تمدن اسلام، نگاه خاص به مهدی را حفظ کنیم و اگر خواستیم تطبیقی نگاه کنیم، مشکلی نیست؛ اما از موضوع له اصلی اش خارج می شویم.

دکتر موسوی: به هر حال ما در مهدویت پژوهی، دنبال راهکار هم هستیم. فرض کنیم در آینده ـ امیدواریم نزدیک هم باشد ـ یک دانشگاه در حوزه امامت و مهدویت تشکیل بشود. ما می توانیم گرایشات متفاوتی داشته باشیم؛ مثلاً یک گرایش داشته باشیم؛ یعنی ما یک مهدویت به معنای خاصی داریم که آقای رضا نژاد هم در نظرش بود؛ ولی هیچ اشکالی هم ندارد که کنار این گرایش، فرض بگیریم یکی از گرایش های ما، بحث منجی گرایی در کل ادیان باشد. این که ما از مهدویت پژوهی چه اراده می کنیم، این بر می گردد به وضع واضع. نکته ظریفی هم همین جا هست که همراه بحث مهدویت پژوهی، مهدی گرایی هم داشته باشیم، به نام منجی پژوهی منجی گرائی در ادیان.

استاد رضانژاد: با توجه به این که اولویت را به مهدی می دهید، آیا می توانید بگویید آن که در ادیان هست، همان است که در بحث مهدی است؟ می تواند این نباشد. وقتی سخن از دیدگاه یک دین نباشد، شما می توانید یک اصل کلی را صحبت بکنید. من با این نظر موافق نیستم که بگوییم بحث ما، بحث مهدی موعود اسلام است که مهدی شخصی در باور ما شیعیان است و همین مهدی شخصی، عرصه های مختلفی را در بر می گیرد و آن را در بودائی و هندوئیسم ببریم و این ویژگی ها را تخلیه بکنیم.

دکتر موسوی: یک بار این کار را بکنیم، چه اشکالی دارد؟

استاد رضانژاد: نمی شود؛ چون یک پارادوکس است. شما آن را که قبول کردید، مهدی شخصی و بر اساس مهدویت شخصی بود. ده قرن قبل، پانزده قرن قبل، بیشتر این طور نبوده است که هر موضوع یک رشته باشد. اگر موضوعات در هر دانشی و در هر علمی کثرت یابد، به گونه ای که نتوان همه آن ها را به طور خصوصی تر برای فهم بهتر مورد پژوهش قرار داد، همه این ها را رده بندی می کنند. علوم انسانی که قبلاً مورد نظر بود؛ وقتی کثرت پیدا کرد، به بحث روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد و. . . . می توان تقسیم کرد. در بحث علوم دینی هم همین طور است. رشته ای می توانیم داشته باشیم به نام پیامبر شناسی. اتفاقاً در مرکز جهانی علوم اسلامی، به مناسبت توصیه ای که مقام معظم رهبری داشتند، برنامه های یک رشته ای را نوشته ایم به نام پیامبر شناسی. شیعه شناسی هم، اکنون یک رشته است و دانشجو هم گرفته است. درباره شیعه شناسی، قبلاً فقط مباحثی مطرح بوده است؛ ولی اکنون یک رشته مستقل شده است.

 

مهدویت هم همین طور، اکنون یک رشته شده است. وقتی یک رشته مستقل هست، آیا علوم با هم ارتباط دارند یا ندارند؟ وقتی ارتباط دارند، می توان از ارتباط علوم با یکدیگر مدد گرفت و از ارتباط علوم در مهدویت استفاده کرد. ما می توانیم از تاریخ برای مهدویت استفاده کنیم. حتی ما از باستان شناسی می توانیم درباره مهدویت کمک بگیریم.

اگر می گوییم مهدویت نمی تواند یک رشته مستقلی باشد، به این معنا است که نمی تواند همه مسائل خودش را در درون خودش به طور مستقل بررسی کند. با این تعریف، هیچ علمی این طوری نیست که بتواند مسائل خودش را درون خودش حل کند. شما ریاضی را ملاحظه بفرمایید؛ برای این که مسائل خودش را درون خودش حل کند، از علوم دیگر کمک می گیرد. البته در ادامه توضیح خواهید داد؛ ولی طبق تعریفی که کرده اید، هیچ علمی نخواهیم داشت که بتواند مسائل خودش را در درونش حل کند.

دکتر بهروزلک: مهدویت پژوهی یک مطالعه بین رشته ای است. اصلا مرز بندی بین علوم درست نیست؛ مرز بندی به این معنا که بتوان علوم را طوری از هم جدا کرد که هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند. این، یک رویکرد پوزیتویستی است که علوم را از هم جدا می کردند؛ به طوری که هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند. در گذشته می بینیم علما در چند رشته، هم زمان تحصیل می کردند. البته با ترجیحی که به یک گرایش می دادند. مهدویت پژوهی هم مانند دین پژوهی است. اگر بخش بزرگ دین پژوهی، کلام است، آن هم باید شیوه خودش را داشته باشد. اگر بخشی از مهدویت پژوهی، تاریخ است، مهدویت پژوهی هم باید شیوه خود را داشته باشد. به طور خلاصه، یک مهدویت پژوه باید یک اطلاعات جامع در همه ابعاد مربوط به این رشته را داشته باشد.

 

البته توصیه می کنیم یک مهدی پژوه در یک زمینه اصلی فعالیت داشته باشد و در زمینه های دیگر به صورت کلی وعمومی مطالعه کند. اگر از جهت فلسفی مهدویت پژوهی را بررسی می کند، در رشته های دیگر قاطعانه نظر ندهد و کار اصلی او در این زمینه باشد. بله؛ به لحاظ تعلیمی و آموزشی و برای زمینه سازی رشد این حوزه مطالعاتی، باید آن را در قالب یک رشته تخصصی لحاظ کنیم؛ اما این لزوما به معنای آن نیست که مهدویت پژوهی رشته مستقلی است و در عرض کلام، تاریخ و جامعه شناسی است. بلکه از این علوم استفاده کرده و مباحث مربوط به مهدوی باوری را در عرصه های مختلف به بحث و گفت وگو می گذارد. این خاصیت مطالعات بین رشته ای است.

 

 

 

نشست دوم: با حضور اساتید محترم، حجت الاسلام و المسلمین سید مسعود پورسیدآقایی، جناب آقای ابراهیم شفیعی سروستانی و دکتر غلامرضا بهروزلک دکتر بهروزلک: با تشکر از حضور اساتید محترم. یکی از موضوعاتی که در نشست قبلی با حضور محققان حوزه مهدویت دنبال کردیم، چیستی مهدویت پژوهی بود. این بحث، تا اکنون به این صورت، کم مطرح شده است. بحث های روش شناسی و فلسفه مهدویت پژوهی مطالعه درجه دوم هستند. هر چند اکنون در حوزه علمیه قم مطالعات تخصصی مهدویت شکل گرفته است و بحث های مهدویت پژوهی رشد بسیاری داشته است، هنوز جای این بحث باقی است. چند سؤال جدی در این زمینه مطرح است. من فکر می کنم اولین کار تعریف مهدویت پژوهی است. چه

 

تعبیری در این زمینه مناسب است: مهدویت پژوهی، مهدویت شناسی، مهدی شناسی، یا مهدی گرایی یا عناوین دیگر؟ کدام مناسب است؟ سپس به سؤالات دیگر می پردازیم.

استاد پورسیدآقایی: بسم الله الرحمن الرحیم. فرصت بسیار مغتنمی است که در رابطه با موضوع خوبی که عنوان کردید، بحث کنیم. من قبل از این که این اصطلاح را واکاوی کنم، اجازه بدهید یک بحثی را عرض کنم، بعد بپردازم به این قسمت مفهوم شناسیِ مهدویت پژوهی.

در رابطه با مهدویت پژوهی مناسب است این مباحث مورد توجه و کنکاش قرار بگیرد: چیستی مهدویت پژوهی و مفهوم شناسی آن، ضرورت مهدویت پژوهی، ابعاد مهدویت پژوهی، پیشینه مطالعات مهدویت پژوهی، روش شناسی مهدویت پژوهی، مبانی معرفتی مهدویت پژوهی، آثار و کارکردهای مهدویت پژوهی.

در نگاه اول، به نظر می رسد این سیر مناسب باشد که در بحث مهدویت پژوهی، این عناصر را مورد توجه و تأمل قرار دهیم.

بحث اول ما چیستی یا همان مفهوم شناسی مهدویت پژوهی است. مهدویت پژوهی از دو کلمه تشکیل شده است: «پژوهش» و«مهدویت»؛ یعنی پژوهش ها، تحقیق ها و بررسی های عمیق و روشنمند در موضوع مهدویت؛ البته خود این روش تحقیق بحث مستوفایی را می طلبد که به فرصت دیگری واگذار می شود. اما مقصود از خود «مهدویت» چیست؟ این جا، یک بحث در رابطه با اصل خود این کلمه است که این کلمه «مهدویت» به لحاظ عربی چه ساختار و مفهومی دارد؟ مهدویت، هم می تواند مصدر جعلی باشد؛ مثل ایرانیت، جاهلیت، حاکمیت و عالمیت و هم می تواند

 

یاء»ش یای نسبت باشد و «تاء»ش هم تای تأنیث؛ در این صورت «مهدویت» می شود صفت برای یک موصوف محذوف؛ یعنی عقیدة مهدویه، طریقة مهدویه، فکرة مهدویة. که به نظر من هر کدام از این ها می تواند وجهی داشته باشد.

حالا آیا مراد از«مهدی»، مهدی شیعه است؟ آیا مراد، مهدی شخصی است یا مهدی نوعی یا حتی اعم از این ها به معنای یک منجی و موعود که محور مشترک ادیان هست؟ برای هر کدام از این ها می شود وجهی در نظر گرفت. خود من، مهدی پژوهی یا مهدویت پژوهی را عبارت از آن پژوهش هایی می دانم که براساس یک روش علمی حول محور مهدی(عج) است یا آن فکر و اعتقادی که به امام مهدی(عج) انتساب دارد. مرادم از پژوهش ها، بررسی هایی است که دارای متد و روش علمی است که در آن، گرایش علمی باید لحاظ بشود؛ مثلاً اگر پژوهش فقهی است روشش مشخص است. اگر پژوهش ما در عرصه سیاسی یا حقوق است، هر کدام از این ها روش خاص خودش را دارد. پژوهش ها بر اساس آن علم و آن گرایش و بر اساس متدی است که لحاظ می شود.

عرض کردم مراد از مهدی، هم شخصی می تواند باشد و هم اعم از این ها؛ به نحوی منظور، منجی هایی باشد که در دیگر مذاهب هست. حتی نه در مذاهب، بلکه در مکاتب هم می تواند باشد. بستگی به چیزی دارد که ما اراده کنیم. برای هر یک از این ها می توان وجهی در نظر گرفت؛ اما مقصود خود من از مهدویت پژوهی، آن پژوهش هایی است که با موضوع و با محور امام مهدی(عج) است. مراد ما از مهدویت، آن فکر و عقیده ـ حتی بالاتر از آن، رفتار و گرایش ـ انتسابی به امام مهدی(عج) است؛ و لو به هر مناسبت. چون مناسبت، گاهی می تواند مستقیم باشد و گاهی می تواند غیرمستقیم باشد؛ به نحوی اگر با این فکر و با این عقیده پیوند بخورد، ما می گوییم مهدویت پژوهی. این، منافاتی با این ندارد که ما در این گونه مباحث مطالعات تطبیقی هم داشته باشیم.

اما چرا من مهدویت را در معنای خاص آن انتخاب کردم؟ به دلیل این که بحث مهدویت از منظر شیعه به لحاظ مبانی، به لحاظ اهداف، به لحاظ کارکردهایش، با منجی و موعود در دیگر ادیان

 

تفاوت های اساسی دارد. حتی با بحث مهدویت در دیگر فِرق و مذاهب اسلامی تفاوت های بنیادین و جوهری دارد. ما به لحاظ مبانی ای که برای این بحث قائل هستیم، به لحاظ اهدافی که بر این نگاه قائلیم، به لحاظ ویژگی هایی که برای چنین کسی قائل هستیم، به لحاظ آثار و کارکردهایی که بر این اعتقاد معتقدیم، با دیگر ادیان تفاوت های بسیار فراوانی دارد. برای نمونه، ما به لحاظ مبانی، بحث اضطرار به حجت را داریم. همان عنوان زیبایی که مرحوم کلینی و مجلسی در ابتدای کتاب امامت خود دارند: «باب الاضطرار بالحجة»، در حالی که در مذاهب و مکاتب دیگر، بحث اضطرار را مطرح نمی کنند. یک نمونه دیگر این که ما وقتی این بحث را مطرح می کنیم، ویژگی هایی را برای مهدی قائل هستیم که یکی عصمت است؛ در حالی که آن ها چنین چیزی را قائل نیستند.

 

ما حیات را برایش قائل هستیم؛ چنین فردی حی است، حاضر است، واسطه فیض است یا حتی بالاتر این که با توجه به حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» رمز هویت ما است. امام زمان(عج)، رمز هویت ما است؛ یعنی اگر بخواهیم ترجمة زیبایی بشود و رسا باشد، شاید زیباتر از آن تعبیر، نیابیم. خیلی تعبیر خوبی است؛ در حالی که آن ها رمز هویت خود نمی دانند.

به لحاظ نقش و کارکردی که هم اکنون این فرد دارد ـ نه کارکرد اعتقاد ی اش، آن به کنارـ خود این فرد را اکنون معتقدیم حی و زنده است. در فضای اجتماعی کاملاً فعال است و دارد کار می کند.

 

ما چیزی با عنوان جزیرة خضرا را افسانه ای بیش نمی دانیم؛ به دلیل شواهد فراوان که موجود است. امام، در فضای جامعه و در فضای این جهان حضور دارد. این حضور، حضور فعالی است و شوخی نیست. در بازار ما رفت و آمد می کند. امام امیرالمومنین(عج) یک تعبیر بسیار زیبا در نهج البلاغه، خطبه 150 دربارة ویژگی های امام عصر(عج) در عصر غیبت دارد

 

که می فرماید:

او ]حضرت حجت(عج)[ بسیاری از جمع ها را پراکنده می کند، بسیاری از پراکنده ها را جمع می کند. آن ها که پی گیر و ردیاب هستند و می توانند افرادی را که در غیابند ردیابی کنند، این افرادی که این قدر ردیابند، هیچ نشانی از فعالیت او نمی توانند پیدا کند؛ ولو که با نهایت دقت هم نگاه بکنند. به قدری کارش پنهانی و پیچیده است که آن هایی که در جست و جوی حضرت هستند ـ

 

نه برای این که به حضرت تقرب پیدا بکنند؛ بلکه برای این که از کارهای امام و سیاست های حضرت اطلاع پیدا بکنند ـ نمی توانند او را ردیابی کنند. این نقش اجتماعی حضرت است. حتی آن جریان شیعیان بحرین که جریان بسیار گویایی هست. هنگامی که فرنگی ها و پرتغالی ها بر بحرین مسلط بودند، به وسیله امیری دست نشانده، توطئه ای شوم بر ضد شیعه شکل می گیرد که براساس آن، باید همه شیعیان از اعتقادشان دست بکشند یا باید مالیات بدهند و خفتی را تحمل بکنند یا این که مردانشان را بکشند و زنانشان را به اسیری ببرند. در چنین موقعیتی وقتی محمد بن عیسی بحرینی (بزرگ شیعیان آنجا) به حضرت متوسل می شود، چطور حضرت عنایت می کند. حتی بالاتر، بنا به نقل مرحوم عراقی در کتاب خودش که وقتی محمد بن عیسیمی گوید : «آقا چرا شما شب اول و دوم نیامدی و شب سوم آمدی؟» به تعبیر ما، دق مرگ شدیم. حضرت فرمود: «خودتان سه شب مهلت خواستید. می خواستید یک شب مهلت بخواهید؛ همان شب اول می آمدم. خودتان مهلت خواستید». بعضی از ما اعتقادمان به حضرت خیلی محکم نیست.ما به لحاظ مبانی، به لحاظ اهدافی که برای این کار قائل هستیم عقیده ای داریم که آن حضرت، حکومت جهانی خواهد داشت؛ ولی دیگران چنین بحثی را ندارند. ما در این زمینه صدها روایت داریم؛

 

در حالی که این ها، چنین پشتوانه ای ندارند؛ نه آن مکاتب غیر اسلامی، نه حتی اهل سنت. در اهل سنت هم اگر عقیده ای هست می بینید بسیار متأثر از اهل کتاب ـ به خصوص یهودی ها ـ هستند.

 

تعبیرات زیادی را از ابن حمّاد و دیگران نقل می کنند؛ در حالی که ما در مبانی و دلائل، کاملاً مستقل و ممتاز از دیگرانیم.

درباره کلمه «مهدویت» هم اگر «یای» آن را یای نسبت بگیریم (مثل ایرانی)، اگر بخواهیم از آن، مصدر جعلی بسازیم، یای مشدد و «تا» در آخر اضافه می کنیم . خود «مهدویت»،

 

مصدر صناعی یا مصدر جعلی هم می تواند باشد. این انتساب به امام مهدی به قدری در تفکر شیعه، عمده و رکن است که ما این ها را می توانیم با عنوان مهدویت پژوهی مطرح بکنیم. در دیگر

 

ادیان، این دیدگاه را ندارند؛ ولی شاید حتی توقع این که پژوهش هایی جدی بخواهند انجام بدهند، خیلی توقع بی جایی هم نباشد. بحثم را خلاصه کنم. معنای مهدویت را عرض کردم. معنای

 

پژوهش را هم عرض کردم. منتخب خودم را هم گفتم. همین طور آن نگاهی که شیعه دارد.

یک وقت اشتباه نشود که بنابراین، ما نگاه تطبیقی یا مقایسه ای با دیگر ادیان را بگذاریم کنار. نه؛ ما وقتی نگاه خودمان را مطرح می کنیم، نظر آن ها را هم مطرح کنیم. از آن جا که ارزش ها در

 

مقایسه معلوم می شود، وقتی این مبانی بیان شود، امتیاز و ویژگی های آن آشکار می گردد. وقتی می گوییم مهدویت پژوهی، مهدویت به لحاظ این انتساب به حضرت ـ ولو به هر مناسبت ـ می تواند

 

قلمرو خیلی وسیعی را در بر بگیرد؛ یعنی بحث تاریخی دارد، کلامی دارد، سیاسی دارد، جامعه شناسی دارد، روانشناسی دارد، ادیان و فرق را دارد و حتی بحث هنر موعود و مهدوی را دارد. تمام

 

این ها را در بر می گیرد. ما نگاهمان چنین نگاه جامع و شاملی است. مراد ما از مهدویت پژوهی، چنین معنایی با چنین وسعتی است؛ بدون این که بخواهد نگاه تطبیقی و مقایسه ای را از نظر دور

 

بدارد.

استاد شفیعی سروستانی: بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از مسؤولان محترم فصلنامه که چنین جلسه ای در زمینه گفت و گو در زمینه مهدویت پژوهی را فراهم کرده اند. همان طور که اشاره

 

کردند، ما وقتی مهدویت پژوهی را مطرح می کنیم، با دو نگاه می شود وارد این موضوع شد؛ یعنی یک نگاه عامی که ما اساساً می خواهیم از منجی موعود آخر الزمان به مفهوم عامش گفت و گو کنیم. به

 

این معنا، در واقع مهدویت پژوهی می شود پژوهش هایی با موضوع منجی موعود آخر الزمان در دین، فرقه یا یک مذهب خاص. یک وقت هم هست که می گوییم مهدویت پژوهی، صرفاً پژوهش های

 

مرتبط با امام مهدی بانگاه منجی موعود اسلامی است. این دو تا بحث از حیث گستره بحث. به هرحال، موضوعاتی که این دو شامل آن می شوند، خیلی با هم تفاوت دارند؛ یعنی یک نگاه عام و یک

 

نگاه خاصی که وجود دارد، این ها حوزه های مطالعاتشان خیلی گسترده و با هم متفاوت است.

ما الان در دنیا، مراکز مطالعاتی داریم مثل آخرالزمان شناسی یا آینده پژوهی که در این ها به نوعی به برخی مباحثی که ما امروز درباره آن گفت و گو می کنیم، پرداخته می شود. ببینید در جهان

 

مسیحیت بحث آخرالزمان شناسی به عنوان یک رشته آکادمیک جا افتاده است. آینده پژوهی هم امروز در جهان غرب یک رشته تخصصی مطالعاتی کاملاً مطرح است. مباحثی مثل موعود پژوهی یا

 

منجی پژوهی، حوزه مطالعاتی است که درباره آن، کار می شود، پژوهش می شود و مقاله و کتاب در آن منتشر می شود.

اما اگر بخواهیم بحث مهدویت را به مفهوم خاص مطرح کنیم، نکته ای وجود دارد که به هرحال، در حوزه های دیگر نیست وآن ـ همان طور که اشاره کردند ـ بحث امام شناسی یا حجت شناسی است.

 

آنچه ما شیعیان معتقدیم، و به اصطلاح، تفاوت اساسی ما است با همة ادیان، فرق و مذاهب، این است که به هرحال منجی موعود شیعیان، حجت خداوند است؛ یعنی وقتی می گوییم منجی موعود، منظور

 

ما منجی موعودی است که امروز، حجت خدا روی زمین به شمار می آید و شناخته می شود. وقتی می گوییم حجت خدا در عصر حاضر و منجی موعود شیعی، هم یک گذشته تاریخی دارد و هم مربوط

 

به آینده است. این، می تواند به نوعی با سایر منجی های موعود مشترک باشد؛ اما تفاوت اساسی این منجی موعود در جایگاه حجت خدا، این است که با زمان حال مسلمین هم کار دارد. همین

 

امروز هم ما برابر این حجت وظیفه و تکلیف داریم. با توجه به این نکته و این ویژگی ها و شاخص هایی که اشاره شد، قضیه خیلی تفاوت دارد که ما با نگاه عام به موضوع مهدویت پژوهی

 

بپردازیم یا با نگاه خاص. در نگاه عام، سبک و سیاق مطالعات می تواند یک معنای کلامی یا تاریخی باشد و شاید بیش از این نباشد؛ به عنوان موضوع مهدویت در نگاه عامش.

استاد پورسیدآقایی: آینده پژوهی کجا است؟ می شود فلسفه تاریخ؟! تاریخی هم نیست. در معنای عامش، در چه حوزه ای است؟

استاد شفیعی سروستانی: نه؛ آینده پژوهی را به طور خاص وقتی امروز مطرح می کنیم، امروز مطالعاتی مربوط به آینده با مفهوم خاصش هست. در واقع، آنچه جهان به سمتش می رود، نیازهای

 

آینده و ویژگی های آینده است.

استاد پورسیدآقایی: آینده پژوهی کجا واقع می شود؟

استاد شفیعی سروستانی: به هرحال می تواند در مباحث اجتماعی مطرح بشود. من بحثم این است که وقتی می گوییم منجی و مفهوم عامش را مطرح می کنیم منجی های موعودی که مطرح می شود ـ

 

چون نگاه به حال حاضر ندارند؛ یعنی صرفاً منجی، مفهوم خاص خودش را دارد و در واقع موجودی که صرفاً قرار است در یک آینده غیر مشخصی بیاید و اموری را محقق کند ـ به این معنا فقط

 

مربوط به زمان آینده است. این منجی موعود که می تواند به اجتماع امروز مربوط باشد یا مباحث فرهنگی و اجتماعی حال حاضر معتقدان منجی موعود، این منجی موعود به مفهوم عامش می تواند

 

شامل همة منجی های موعود غیر از منجی موعود شیعیان شود. این سنخ مطالعات اجتماعی یا فرهنگی قابل طرح نیست. اگر قرار است تحولی رخ بدهد در عرصه فرهنگ و اجتماع، این تحولات

 

صرفاً مربوط به آینده ای مبهم و غیر مشخصی است که آن منجی موعود می آید و ظهور می کند؛ اما وقتی آن را به مفهوم خاصش مطرح می کنیم، بحث منجی موعود شیعیان و امام مهدی ـ همان طور که

 

اشاره کردم ـ همچون گذشته را شامل می شود؛ چون این منجی موعود، یک گذشته تاریخی دارد و به اعتقاد ما، مهدی مشخصی است در یک گذشته تاریخی مشخص و از یک پدر و مادر مشخص به دنیا

 

آمده است؛ بنابراین، گذشته تاریخی دارد و با مطالعات تاریخی، قابل بررسی و مطالعه است. او، چون منجی است و به آینده نظر دارد، با نگاه آینده شناسانه قابل بررسی است و از آن جهت که

 

حجت خدا است، به حال امروز مسلمان ها هم نظر دارد؛ بنابراین، مباحث فرهنگی و اجتماعی مختلفی حول این شکل می گیرد. ما وقتی بحث منجی موعود شیعه و منجی گرایی یا مهدویت پژوهی با

 

مفهوم خاصش را مطرح می کنیم، در آن شکل، موضوع مطالعات مختلفی را شامل می شود؛ اعم از مباحث کلامی، تاریخی، فرهنگی و. . .

پس ما اگر بحث مهدویت پژوهی را به مفهوم عامش مطرح کنیم، می شود پژوهش های منجی موعود آخرالزمان، و اگر با نگاه خاصش مطرح کنیم، می شود پژوهش های مرتبط با امام مهدی. در واقع،

 

منجی موعود اسلامی و هر کدام از این ها که ما اراده کنیم، زیر مجموعه مطالعاتی که با این ها مرتبط می شود، کاملاً با هم متفاوت است. حتی اهدافی هم که برایش تعریف می شود، متفاوت است؛

 

یعنی به نظر من، این دو نوع مطالعه با یک هدف نمی تواند مطرح بشود؛ چون در آن نوع مطالعه اول، صرفاً در باره با یک منجی مبهم و غیرمشخصی که صرفاً به آینده مربوط است، بحث می کنیم و

 

اساساً بحث تکلیف در آن مطرح نیست. نوع مطالعات، نوع پژوهش ها و هدفی که دنبال می کنیم، متفاوت است؛ اما در آن منجی موعود به مفهوم خاصش، چون بحث حجت خدا مطرح است، اساساً

 

اهداف مطالعات در این حوزه نباید مثل هر رشتة دیگری صرفاً گسترش دامنة علوم و افزایش اطلاعات، دانش افزایی و چنین چیزهایی باشد. در این حوزه، نمی توانیم هدفمان را فقط این تعریف

 

کنیم. در این حوزه، چون موضوع در ارتباط با تکلیف و حوزه ما مطرح می شود، اهداف آن، با صرف مطالعه خاص هم متفاوت هست.

دکتر بهروزلک: مختار حضرت عالی کدام است؟ حاج آقای پورسیدآقایی مختارشان را فرمودند.

استاد شفیعی سروستانی: «مهدویت» اصطلاحاً به معنای تعبیر خاص مهدی، فقط مربوط به منجی موعود شیعة اسلامی است. دیگران منجی دارند، منجی لغوی؛ اما مهدی به تمام معنا فقط مال

 

ما است. این که مهدویت بگوییم و همه را در واقع به یک معنا بگیریم، نظرم این است که تعبیر مهدی پژوهی مطرح باشد. ما آن را مطرح کنیم و هدف اصلیمان هم همان مطالعات مرتبط با امام

 

مهدی در جایگاه منجی موعود اسلامی باشد و سایر موضوعاتی که مطرح می شود، موضوعات مرتبط با این موضوع باشد؛ یعنی اصل محور مطالعات در این رشته، شناسایی و شناخت امام مهدی در

 

جایگاه منجی موعود اسلامی است، با آن شاخص ها و ویژگی هایی که گفتم و آن اهداف خاصی که در این نوع مطالعه دنبال می شود.

دکتر بهروزلک: با تشکر از اساتید محترم. این جا دو تا بحث است: بحث اول، این است که آیا ما مهدویت را مهدی شخصی می گیریم یا مهدی نوعی؟ طبعاً اقتضای لغوی، این است که مهدی

 

اسلامی فرض کنیم که بشود مهدویت را از آن ساخت؛ چون این جا فرهنگ اسلامی، فرهنگ خاصی است. به هرحال یک بحث این است که آیا مهدی شخصی است یا مهدی نوعی؟ فکر می کنم در

 

رشته ای که می خواهیم مطالعه کنیم، آن چیزی که برای ما ارزش اولیه و ذاتی دارد، شناخت مهدی خاص است. ما چون نگرش کلامی در حوزة اعتقادی داریم، حتما باید آن را رعایت کنیم.

 

همان طور که اساتید فرمودند، ما در حوزه های علمیه، در دانشگاه هایمان اگر خواستیم این رشته را تأسیس کنیم، باید مهدی خاص باشد.

بحث دوم این است که با فرض این که مهدی، شخصی و با نگاه شیعی لحاظ شود، آیا موضوع مهدویت پژوهی، شخص مهدی است یا باور به آن شخص؟ این دو، با هم خیلی فرق می کنند. اگر

 

موضوع مهدیت پژوهی را خود شخص حضرت مهدی(عج) بدانیم، در آن صورت این رشته باید مستقیماً به بحث و گفت وگو در باره آن حضرت بپردازد. بحث های دیگر، استطرادی و خارج

 

از موضوع اصلی خواهد بود؛ اما اگر مهدی باوری را موضوع گرفتیم، هم مباحث مربوط به شخص حضرت مطرح خواهد شد و هم مباحث مربوط به باور به آن حضرت. مثل بسیاری از بحث ها

 

که می توانیم آن ها را به نمود اجتماعی باور به مهدی معطوف بدانیم. این جا این مباحث مستقیما شامل مهدویت پژوهی می شود؛ در حالی که در نگاه نخست به صورت استطرادی شامل می شود.

امتیاز نگاه دوم آن است که بسیاری از مباحث تاریخی و اجتماعی و اعتقادی را به صورت مستقیم در باب باور به حضرت مهدی(عج) وارد حوزه مطالعاتی مهدویت پژوهی می کند؛ لذا پیشنهادم

 

این است که مهدویت پژوهی بگوییم و مهدی باوری را موضوع قرار بدهیم. اگر این را موضوع قرار دادیم، هم خود مهدی پژوهی را بحث کرده ایم، هم احوال معتقدان را وارد حوزه مطالعاتی

 

مهدویت پژوهی کرده ایم.

استاد پور سیدآقایی: من عرض کردم اگر «مهدویة» صفت برای موصوف محذوف باشد، می شود فکرةمهدویة، عقیدة مهدویة، طریقة مهدویة. حتی اگر این جا «یاء» را نسبت بگیریم و

 

این «تاء» نسبت اضافه شود، «ایرانی» می شود «ایرانیة» که با «تاء» کشیده (ایرانیت) نمی نویسند، بلکه می نویسند «ایرانیة». اگر این طور باشد، می توانیم تعمیم بدهیم.

 

وقتی می گوییم بحث های رفتاری، یعنی من باید رفتار خودم را طوری تغییر دهم که مهدی پسند باشد. در خود عنوان پژوهش های ما این مستتر است. وقتی می گوییم پژوهش، روشمند باشد، علمی

 

باشد، در رابطه با امامت، این فکر و عقیده، بدون تردید عمل را با خودش دارد؛ چون وقتی می گوییم عقیده، اول فکر هست، بعد حالت قلبی و بعد، حالت عملی است. عمل، پیوند و رفتاری است

 

برخاسته از آن معرفت و این گرایش و عقیده که پیوند این دو، عمل را ایجاد می کند. در نتیجه وقتی بگوییم «مهدی باوری پژوهی» موافق نیستم؛ چون در خود «پژوهش» این عنوان باور و

 

عقیده و این گرایش و آثار مرتب بر این عقیده است.

دکتر بهروز لک: البته نباید در گویش این قدر طولانی کنیم. به نظر من، همین «مهدویت پژوهی» زیباترین واژه است که می توانیم انتخاب بکنیم؛ اما در توضیحش همین معنا را قصد بکنیم که

 

مهدی باوری را پژوهش می کنیم. در واقع، موضوع پژوهش ما همان مهدی باوری باشد. وقتی آن چیزی که مستقیم یا غیر مستقیم یا با واسطه یا بدون واسطه می تواند انتساب به این نوع تفکر و

 

این شخص داشته باشد، ما همة این ها را ذیل این «مهدویت پژوهی» می آوریم.

استاد شفیعی سروستانی: درباره تعبیر «مهدی باوری پژوهی»، اگر منظور، موضوعاتی است که اشاره شد و این دست مطالعات مقصود است، «مهدی باوری» تعبیر درستی نیست. از

 

تعبیر «مهدی باوری» یا «مهدی پژوهی» چیزی که در درجه اول به ذهن می آید، یک نگاه از جنس نگاه های فلسفی علمی، یا نگاه های درجه دومی یا نگاه های برون دینی است. من در جایگاه

 

یک پژوهشگر می آیم این «مهدی باوری» را دستور کارم قرار می دهم، نه خود باور به امامت را؛ بلکه باور مهدوی، موضوع مطالعه من است؛ در صورتی که در این دست مطالعات، ما خود مهدی

 

را مورد مطالعه قرار می دهیم، نه این که مهدی باوری را مورد مطالعه قرار می دهیم؛ مثل این که کسی فقیه است و می خواهد از داخل مطالعه کند و یکی فیلسوف فقهی است که از دور، عملکرد فقه را

 

موضوع مطالعه خود قرار می دهد.

دکتر بهروزلک: مرادم را دقیق تر بگویم؛ درون متنی، یعنی به یک متن دینی توجه می کنیم. این یک بحث است. یکی دیگر هم استدلال فلسفی می کنیم؛ یعنی با استدلال عقلی به تحلیل ماهیت و

 

ضرورت انتظار می پردازیم. این استدلال فلسفی، بیرونی است؛ اما درجه دوم نیست.

استاد پورسیدآقایی: ایشان فرمایش شما را نفی نکردند؛ فرمودند دین باوری این توهم را هم دارد که نگاه درجه دوم را هم در برمی گیرد؛ لذا این نکته که من عرض کردم را دارند و یک نکته هم

 

اضافه کردند. چون این توهم ممکن است پیش بیاید، بهتر است نگذاریم چنین توهمی ایجاد شود.

دکتر بهروزلک: اشکال ندارد؛ ولی بحث این است که موضوع باید دقیق بشود. ما می خواهیم بگوییم حوزة اصلی مطالعاتی که باید صورت بگیرد یا صورت می گیرد این است که هم احوال

 

شخصی حضرت را بررسی می کند، هم نوع اعتقاد به حضرت را؛ یعنی باید طوری بیان کنیم که هر دو را مستقیماً و اولاً و بالذات در داخل موضوع بیاورد. مباحث تطبیقی، خارج از موضوع

 

اصلی یک علم است؛ آن می شود موضوع مطالعه با یک رویکرد مقایسه ای. من منظورم این بود که موضوع را طوری تعریف کنیم که این مباحث مستقیماً در تعریف ما داخل بشود. اگر توهمی که

 

فرمودید ایجاد شود، درست است و ما با استاد شفیعی وحدت نظر پیدا می کنیم.

استاد شفیعی سروستانی: در صورت تفسیر مهدویت پژوهی به مهدی باور پژوهی، موضوعاتی مطالعه می شود مثل تاریخ این بحث، روش این بحث و... .

دکتر بهروز لک: بستگی به نوع منظر دارد.

استاد پورسیدآقایی: در این صورت، شما این مهدی زیستی و مهدی باوری را چه می کنید؟ اصلاً بالاتر از همة این ها، مهدی زیستی است که چون همه این ها برای ما مهم است؛ ولی زیاد است،

 

یکی را ذکر کردم یا رکنیتی باید داشته باشد وگرنه ترجیح بلامرجح است. وقتی که عقید(عج) مهدویة می گوییم، موصوف چیست؟ می توانیم بگوییم فکر(عج) مهدویة بوده است؛ یا عقیده

 

بوده است. می توانیم بگوییم عملی که انتساب به امام مهدی دارد؛ همة این ها می تواند باشد. اصلاً عقیده هم فکر را در نظر می گیرید و به نظر من بهتر است؛ گر چه با توضیحات می توانیم

 

مقصودمان را بگوییم.

دکتر بهروز لک: البته در شناسایی تعبیر مناسب برای این حوزه مطالعاتی واژه های دیگری هم مطرح است؛ اما ظاهراً مفروض گرفته شد که مهدویت پژوهی تعبیر زیباتر و دقیق تری است و اساتید

 

محترم بر آن تمرکز کردند.

بحث دوم این است که آیا مهدویت پژوهی واقعاً یک رشتة علمی مستقل هست یا یک مطالعة بین رشته ای است؟ برای این که این سؤال را پاسخ بدهیم خواهش من از اساتید این است که در دو بخش به

 

پاسخ بپردازند؛ یکی این که به نظر آن ها شاخص مستقل یا بین رشته ای بودن چیست؟ بعد تطبیق بدهند بر این که مهدویت پژوهی رشتة مستقلی است است یا نه؟

پورسیدآقایی: این که یک رشته مطالعاتی مستقل باشد، ممکن است شاخص های متعددی داشته باشد. در بحث های اصولی هم داریم که در بحث تمایز علوم، گاهی تمایز به موضوع است، گاهی به

 

غایت و گاهی به روش و گاهی می تواند به آثار و نتایج باشد. من فکر می کنم هر کدام را در نظر بگیریم، قابلیت یک رشته مستقل شدن را دارد؛ به خصوص اگر با توجه به آثار و نتایج آن در نظر

 

بگیریم. با توجه به آثار و نتایجی که این بحث دارد و به خصوص، رمز هویت ما بودن، نه یک راه، بلکه تنها راه بودن ـ السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک ـ و بسیاری چیزهای دیگر

 

و این که عرض کردیم چندین هزار روایت، شوخی نیست. این ها می تواند به قدری آثار داشته باشد که اصلاً بتواند خودش یک نگاه جدیدی را ایجاد کند؛ لذا تعبیر به دکترین که می کنیم همین است

 

که دکترین نظام های دینی قبل از ظهور حضرت هست و به عنوان یک نظریه که جنبه عملی دارد؛ بلکه آن شاخصش قابلیت عملی که در آن هست به این صورت باشد و اگر این طور باشد در عصر

 

غیبت، اگر که یک رشته مستقلش نکنیم، نمی توانیم بررسی کنیم. من هر چه در ابعاد این مسأله وارد می شوم، بیشتر تأسف می خورم که چرا این انرژی فوق هسته ای که دست شیعه بوده است، چرا

 

تا حالا به آن توجه نشده و از آن، در حد روشن کردن چراغ مهتابی استفاده شده است؟ البته دلایلی هم برایش پیدا کرده ام.

مثلاً جدای از این که تعداد روایات ما در این زمینه چندتا است، همین که داریم که جماعتی از مشرق زمین ـ که به چندین دلیل می تواند ایران باشد ـ به پا می خیزند و زمینه ساز حکومت امام مهدی

 

می شوند، این حدیثی است که در سنن ابن ماجه آمده و نظایرش هم در کتب روایی ما هست. ما اگر بخواهیم همین روایت را ـ نه بیش از این ـ مبنای کار قرار بدهیم، اصلاً خودش قابلیت یک رشته

 

مستقل را برای ما ایجاد می کند. چطور می خواهیم زمینه ساز شویم؟ باید ببینیم اگر قبل از تشکیل جمهوری اسلامی می خواستیم زمینه ساز بشویم شاخص های زمینه سازی چه بود؟ حالا با تشکیل

 

جمهوری مبارک اسلامی اگر بخواهیم زمینه ساز باشیم، ما باید چه کار بکنیم؛ یعنی انقلاب زمینه ساز شاخص هایش چیست؟ همین طور دولت زمینه ساز، آموزش و پرورش و حوزه زمینه ساز.

دکتر بهروز لک: شما دارید به این سمت می روید که شاخص وحدت یک علم را به کارکردش دارید تعریف می کنید.

استاد پورسیدآقایی: من به چند تا عرض کردم؛ گفتم گاهی به موضوع است، گاهی به غایات هست، گاهی به روش است و گاهی می تواند به فواید و آثار باشد و الان در همین بعد می بینم به قدری آثاری دارد که اگر مطالعات ایجاد نشود و اگر یک رشته مستقلی نباشد ما نمی توانیم به این ها پاسخ بدهیم. بالاخره ما چند هزار روایت داریم. این که در رابطه با این امام، وظایف و تکالیفی داریم. اگر بخواهیم زمینه ساز ظهورش باشیم، خود این زمینه سازی شاخص هایی دارد؛ از آن طرف، معیارها و میزان هایی می طلبد. همة این ها را که روی هم حساب کنیم، به هر طریقی بخواهیم حساب کنیم، حتی اگر بگوییم اهمیت به موضوع داده بشود، موضوعش، اول شخص هستی است.

دکتر بهروزلک: سؤال این است که اگر مثلاً بین رشته ای بشود، این فواید را ندارد؟ خود این که موضوعش، حضرت مهدی موجود مقدسی است، مسلم است و در نگاه بین رشته ای هم حاصل خواهد شد؛ اما ببینید فرض این جااست که مثلاً در بحث فلسفه و کلام ـ بنا به قولی که هر چند ضعیف باشد ـ موضوع فلسفه و کلام یکی بشود و هر دو درباره هستی بحث کنند، اما روش ها متفاوت است؛ لذا بحثی مثل خدا می تواند بین رشته ای باشد. درباره خداوند هر نوع مطالعاتی می شود. در رشته های مختلف می توان در باره خداوند مطالعه کرد. نکته ای را که فرمودید، شاید بشود در بین رشته ای هم به دست آورد.

استاد پورسیدآقایی: عرض من این است که بین رشته ای، اگر به این معنا باشد که این مسأله با همة رشته ها به سبب اهمیتش به نحوی ارتباط دارد، درست است. اگر چنین موضوعی به دلیل اهمیتش در رشته های مختلف مورد بحث قرار می گیرد، نگوییم فقط بین رشته ای. منافاتی ندارد که رشته ای مستقل هم باشد، در عین حال در رشته های مختلف هم ـ به دلیل اهمیتش ـ مورد بحث و گفت و گو قرار گیرد. چون می دانید که خودش یک بحث کلامی است، یکی از شاخه های کلام هم امامت است.

دکتر بهروزلک: البته بحث کلامی خودش مورد بحث است. بحث تاریخی مگر جدی نیست؟ مگر بحث جامعه شناسی جدی نیست؟ و .....

استاد پورسیدآقایی: اصل اعتقادش، حوزه کلامی است؛ اما درباره پیشینه تاریخی این اعتقاد هم بحث می کنیم. مشکلی هم ندارد. آثار سیاسی هم دارد، آن جا هم بحث می شود؛ اما رکن این بحث اعتقادی این است که در کلام بحث می شود. این خودش زیرمجموعه و زیرشاخه های بحث امامت و از بحث های کلامی مااست؛ اما این منافاتی ندارد که یک موضوعی در کلام به قدری اهمیت داشته باشد که ناچار بشویم آثار و کارکرد هایش را در رشته های متعدد دیگر مثل جامعه شناسی، تربیت، اقتصاد و ... بررسی کنیم؛ یعنی در عین این که یک رشته مستقلی هست، به دلیل کارکردهایش این را از این منظر بین رشته ای هم حساب بکنیم. بستگی دارد از چه منظر نگاه کنیم. آثارش بین رشته ای می تواند باشد؛ اما اگر به ذات خودش نگاه کنیم، می تواند یک رشتة مستقلی باشد منشعب

 

از کلام و آن هم منشعب از بحث امامت. کارکردهایش هم می تواند بین رشته ای یا مستقل باشد. می توان در این باره هم بحث کرد....

 

****

 

سخن فصلنامه: آنچه آمد صرفاً دریچه ای به بحث و گفت وگو در باب چیستی مهدویت پژوهی بود. ضمن تشکر مجدد از تمام اساتیدی که در این بحث شرکت کردند، امیدواریم در فرصت های آتی

 

ابعاد دیگری از چیستی مهدویت پژوهی را به بحث و گفت وگو بگذاریم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر