چرا بیش از گذشتگان خود افسرده و دلواپس هستیم؟

افسردگی را بیماری قرن دانسته‌اند اما این در حالی است که نیاکان و اجداد ما کمتر از روزگار کنونی به این بیماری و دیگر بیماری‌های مربوط به روح و روان دچار می‌شدند. بدون شک دلیلشرا  باید در سبک زندگی آنان و تفاوت آن با سبک زندگی امروزی جست‌وجو کرد. مطلب حاضر به این موضوع اختصاص دارد.

چرا بیش از گذشتگان خود افسرده و دلواپس هستیم؟

برپایه‌ی اعلام سازمان جهانی بهداشت، بعد از بیماری قلبی،  افسردگی دومین عارضه‌ی همه‌گیر جهان تا سال 2020 میلادی می‌شود. این بیماری گسترده بدون توجه به پس‌زمینه، ملیت، جنسیت یا وضعیت سلامتی ممکن است گریبان‌گیر هر فردی باشد. آمار و ارقام می‌گوید سه و یک دهم درصد جمعیت کشور ایالات متحده آمریکا در سال 2015 به اختلال اضطراب فراگیر دچار شده‌اند. با این حال، به نظر می‌رسد که آمار واقعی مبتلایان به اضطراب، به مراتب بیشتر از میزان اعلام شده باشد.

اوضاع همیشه بر این منوال نبوده است. کافی است تا نگاهی به 70 سال پیش بیندازیم؛ یعنی به سال 1942 چون در آن زمان، افراد کمتری مبتلا به افسردگی و اضطراب بوده‌اند.

بنابراین به چه علت است که ما بیش از گذشتگان خود در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب هستیم؟ آیا به این دلیل است که اجداد و نیاکان ما نیز به این بیماری‌ها دچار بوده‌اند اما امکان تشخیص آنها فراهم نبوده است؟

 اختلال اضطراب تا پیش از سال 1980 میلادی هنوز در فهرست بیماری‌ها ثبت و ضبط نشده بود. روانشناسی تکاملی می‌گوید که در درون همه‌ی انسان‌ها نوعی تعارض واکنشی موسوم به "مبارزه یا فرار" به شکل نهادینه شده وجود دارد. ما به گونه‌ای طراحی شده‌ایم تا به برخی از اتفاقات با استرس، ترس یا اضطراب پاسخ بدهیم. در روزگار شکار و شکارچی این عادت احتمالا ناشی از ترس از حیوانات وحشی درون جنگل بوده و به شکل فرار خود را نشان می‌داده است. اما امروزه بیشتر به صورت واکنش به مواردی خاص از قبیل قبض آب و برق و یا از دست دادن شغل بروز می‌کند!

هر چه که هست نمی‌توان افسردگی و اضطراب را نادیده گرفت و بعد ادعا کرد که آگاهی از سلامت روان و حساسیت به آن باعث شده تا بیشتر مردم خود را مبتلا به این بیماری‌های دوره‌ی معاصر بدانند. همچنین نمی‌توانیم عامل ژنتیک را مسئول و مقصر بدانیم چون ژن‌های انسان به این سرعت تغییر و تحول پیدا نمی‌کنند. بنابراین باید پاسخ را در محیط پیرامونی و انتخاب سبک زندگی خود جست‌وجو کنیم. در ادامه‌ی مطلب به پنج عامل اشاره می‌شود.

فن‌آوری

عوامل افسردگی و دلواپسیCredit: TUC

تاکنون پیش آمده که یک روز کامل تلفن همراه خود را خاموش کنید و احساس راحتی و سبکی کنید؟ برخی از افراد وقتی که در تعطیلات به سر می‌برند چنین کاری می‌کنند تا هیچ کس نتواند به آنها دسترسی داشته باشد.

در جوامع امروزی، دائم در دسترس بودن، به نوعی نیاز تبدیل شده است. حتی زمانی که جواب ایمیل، پیامک یا تماس کسی را نمی‌دهیم  احساس گناهی هم به ما دست می‌دهد. به صورت دائم مرتبط بودن با فضای مجازی و گذاشتن تلفن همراه در کنار بستر خواب به نحو چشمگیری آرامش انسان را بر هم می‌زند.

شما هم لپ‌‌تاپ خود را برای انجام کار اداری به خانه می‌آورید؟ آیا در تمام مدت هشت ساعت کار روزانه، ایمیل‌های خود را وارسی می‌کنید؟ دست نگه دارید! کمی به خودتان فرصت استراحت از دست وزوزهای مداوم فن‌آوری را بدهید!

رسانه‌های اجتماعی

عوامل افسردگی و دلواپسیCredit: TUC

احتمالا شما هم جزء یکی از یک و نه دهم میلیارد نفر کاربر شبکه‌ی اجتماعی فیسبوک هستید. آیا شما نیز جزو 400 میلیون کاربر اینستاگرام هستید؟ هیچ بعید نیست که چنان غرق توییتر شوید که استکان چای خود را فراموش کنید! رسانه‌های اجتماعی چنان در زندگی روزمره جا افتاده‌اند که به سختی می‌توان دنیا را بدون آنها تصور کرد.

 ما قصد نداریم که بگوییم شبکه‌های اجتماعی به طور کامل و مطلق بد هستند بلکه اگر استفاده‌ی روزانه از آن‌ها، به اندازه و برای برقراری ارتباط با دوستان دور دست باشد، چیز خیلی خوبی هم هست. شبکه‌های اجتماعی وسیله‌ای است که باید در خدمت شما باشد نه این که موجب شود که خودتان را با دیگران مقایسه کنید.

پژوهشگران دانشگاه پیتزبورگ آمریکا، به ارتباط بالایی دربین افسردگی و میزان استفاده از رسانه‌های اجتماعی در جوانان پی برده‌اند. در تحقیقی با حضور 1787 شرکت کننده جوان بزرگسال با طیف سنی 19 تا 32 سال در ایالات متحده آمریکا مشخص شد که کاربران همیشگی رسانه‌های اجتماعی به میزان 2 و هفت دهم بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی هستند. به نظر می‌آید که در این یافته‌ی علمی رابطه‌ی علت و معلول نهفته است چون این پژوهش می‌گوید که افراد مبتلا به افسردگی تمایلی به استفاده از رسانه‌های اجتماعی ندارند ولی رسانه‌های اجتماعی می‌تواند عامل افسردگی باشد و پیداش چرخه‌ای معیوب را رقم بزند.

آرتور لوییس یی لین، توضیح می‌دهد که: «میزان استفاده از رسانه‌های اجتماعی فردیت انسان را برملا می‌سازد و باعث می‌شود تا فرد خود را با همسالانش مقایسه کند و احساس حسادت به او دست دهد که چرا دیگران موفق‌تر و شادتر از او زندگی می‌کنند.» رسانه‌های اجتماعی همچنین با زورگیری مجازی در ارتباط است و احساس اتلاف وقت و اعتیاد به اینترنت را در فرد زنده می‌کند. همه‌ی اینها عوامل ابتلا به افسردگی هستند.

فشار کار

عوامل افسردگی و دلواپسیCredit: TUC

وقتی از کسی پرسیدند که به نظر او چرا مردم جوامع امروزی بیشتر از گذشتگان به افسردگی دچار می‌شوند بی‌درنگ در پاسخ گفت: «فشار کار!» افزودن فشار کار به عوامل استرس‌زا و افسردگی بحث ایجاد توازن و تعادل میان کار و زندگی شخصی را نیز پیش می‌کشد.

البته اگر شما در محل کار تحت فشار باشید حتما میزان استرس در شما بالا می‌رود. همه‌ی ما با فشار کار آشنا هستیم. کافی است آن را با کمی احساس گناه در خصوص این که فلان کار مهم را در اداره انجام نداده‌اید درآمیزید و به خانه بیاورید، در آن صورت است که از در و دیوار برایتان دلواپسی و استرس می‌بارد.

اما به راستی آیا ما به لحاظ تعداد ساعت بیشتر از پیشینیان خود کار می‌کنیم؟

جولیت شور، نویسنده‌ی کتاب "آمریکای پرکار"، معتقد است که ما بیشتر کار می‌کنیم. این کتاب که در سال 1997 منتشر شده ادعا می‌کند در سال 1990 آمریکایی‌ها در یک ماه به اندازه‌ی یک سال کاری در سال 1970 کار کرده‌اند. هرچند در این باره سند و مدرک جدیدی پیدا نشده است؛ می‌توان این چنین یافته‌هایی را در افرادی که در صنایع مختلف مشغول به کار هستند سراغ گرفت. البته چنین آماری طبیعی به نظر نمی‌رسد. در عوض، به اضافه‌ ی اضافه‌کاری و کار کردن در تعطیلات آخر هفته، هفته‌ای 40 ساعت کار مداوم، به نظر می‌رسد میزان اشتغال در کار و حرفه را بالا می‌برد.

معادله‌ای که شکل می‌گیرد، معادله‌ی ساده‌ای است. اگر شما بیشتر اوقات خود را صرف کار کنید، پس در نتیجه وقت کمتری را به دوستان، خانواده، ورزش و مراقبت از خود اختصاص می‌دهید. اگر شب‌ها دیر وقت به خانه برمی‌گردید، احتمالا خیلی کم پیش می‌آید که وعده‌ی غذایی درست و حسابی برای خود تدارک ببینید و در نتیجه و به احتمال خیلی زیاد دست به دامن غذاهای آماده‌ی خیلی چرب و شیرین می‌‌شوید. در کل، ثابت شده که انتخاب نوع سبک زندگی و ارتباط آن با میزان زمانی که صرف کار می‌شود در کاهش افسردگی نقش بسزایی دارد.

تغذیه

عوامل افسردگی و دلواپسیCredit: TUC

در روزگار ما چه کارها و مشاغلی که از پهلوی امر تغذیه بیرون نیامده است! تا دل‌تان بخواهد مقاله و مطلب درباره‌ی لاغری و مثلا این که  چه طور در  دو هفته وزن کم کنید یا مواردی از این قبیل نوشته و منتشر می‌شود. اما سوال مهم این است که چه طور با غذا خوردن به حس و حال خوبی برسیم یا حتی مهمتر از آن، آیا غذاهایی وجود دارد که آدم بعد از خوردن‌شان احساس ناراحتی و بد حالی کند؟

برپایه‌ی اعلام مقاله "درک تغذیه، افسردگی و بیماری‌های روانی" در سال 2008، رژیم غذایی تاثیر مستقیمی بر سلامتی و حس خوب دارد. در این مقاله استدلال شده است که بین گروه‌های محتلف غذایی و حس و حال خوب ما رابطه و همبستگی معناداری وجود دارد. دلایلش هم موارد زیر هستند:

کربوهیدرات‌ها

کربوهیدارت پایین در رژیم غذایی ممکن است به سلامت روحی و روانی فرد آسیب برساند؛ چون کربوهیدرات‌ها در فعالیت انتقال دهنده‌های عصبی سروتونین و تریپتوفان، که عامل خوشحالی ما هستند و حس و حال خوبی در ما به وجود می‌آورند، نقش اساسی‌ای را دارند. کربوهیدارت‌ها در غلات و میوه‌ها یافت می‌شوند و آرامشی طولانی را با خود به همراه می‌آورند. از مصرف شکر زیاد در غذاها پرهیز کنید چون فقط برای مدت کوتاهی حالتان را خوب می‌کند.

آمینو اسیدها

امینو اسیدها به شکل‌گیری انتقال دهنده‌های عصبی و بهبود فعالیت مغز کمک می‌کند. امینو اسیدها را در گوشت قرمز، ماهی، لبنیات، تخم مرغ و حبوبات پیدا می‌کنید.

اسیدهای چرب امگا 3

بله! آن وقتی که مادر بزرگ شما به زور ماهی به خوردتان می‌داد حق داشت! ماهی آزاد، ساردین و گردو سرشار از اسیدهای چرب امگا 3 هستند.

ویتامین دی

نویسنده این مطلب همین یکی ـ دو سال پیش دچار عارضه‌ی خستگی مفرط، بدون هیچ دلیل مشخصی شده بود. بعدها معلوم شد به علت کمبود ویتامین دی بوده است. دکتر به او گفت که مقدار ویتامین دی در بدن او به شدت کاهش یافته است. احتمالا خیلی‌های دیگر به عارضه‌ی خستگی مفرط دچار هستند و علت آن را نمی‌دانند. درست است که عمده‌ی ویتامین دی را باید از نور خورشید گرفت اما با رژیم غذایی هم می‌توان آن را تامین کرد. در این زمینه ماهی‌ها در صدر فهرست غذایی قرار دارند. همین طور در شیر و غلات نیز به وفور یافت می‌شود.

با این همه، نمی‌توان در خصوص این که چرا میزان افسردگی در مردمان امروز بیش از گذشتگان است فقط به عامل تغذیه بسنده کرد. از سوی دیگر، نیازی هم نیست تا حتما تحقیقات به ما بگویند که نقش غذا و مواد غذایی تا چه میزان در زندگی همه ما مهم است. به هر حال، کاهش مواد مغذی و افزایش سموم، چربی‌های بد و شکر در بروز افسردگی در خور تامل است.

ورزش

عوامل افسردگی و دلواپسیCredit: TUC

بدون شک، سبک زندگی ما در مقایسه با پیشینیان، تحرک و فعالیت کمتری دارد. روند زندگی روزانه‌ی ما شامل بیرون آمدن از رختخواب، سوار مترو شدن، نشستن در اداره به مدت هشت ساعت، دوباره سوار شدن در مترو، شاید نیم ساعت رفتن به باشگاه ورزشی (اگر خیلی فرصت داشته باشیم) و برگشتن به خانه است.

منظور این نیست که زندگی امروزی خالی از هر گونه جنب و جوش است بلکه وقتی با سبک زندگی مبتنی بر کوشش و فعالیت گذشتگان مقایسه‌اش می‌کنیم، درمی‌یابیم که به خاطر کمی تنبلی زندگی ما به بیراهه رفته است.

حتی در مقایسه با صد سال پیش، ما بیشتر در حالت نشسته به سر می‌بریم که آن هم به لطف ابداع تلویزیون، کامپیوتر، ایکس باکس و هزار و یک جور کار اداری است.

حتما پیش از این چیزهایی درباره‌ی اندروفین‌ها شنیده‌اید. تا دلتان بخواهد دلیل و مدرک در دست است که ثابت می‌کند اگر آدم ورزش کند مواد شیمیایی در مغزش آزاد و ترشح می‌شود که می‌تواند از افسردگی جلوگیری کند.

در سال 1999 پژوهشی انجام شد که در آن مبتلایان به افسردگی به دو دسته‌ی مختلف تقسیم شدند؛ یک دسته تحت درمان با داروهای ضد افسردگی قرار گرفتند و دسته‌ی دیگر برنامه‌ی ورزشی مشخصی را دنبال کردند. اگرچه میزان افسردگی هر دو دسته در ابتدا کاهش پیدا کرد اما شش ماه پس از این تحقیق معلوم شد بازگشت و افزایش افسردگی در گروهی که ورزش می‌کرده‌اند به مراتب کمتر بوده است.

حالا متوجه شدید که چرا نیاکان و اجداد ما سروکاری با افسردگی و دلواپسی نداشتند و چرا شما این قدر با این بیماری‌ها دست و پنجه نرم می‌کنید؟ عوامل تاثیرگذار بی‌شمار دیگری را می‌توان برای یافتن پاسخ این پرسش سراغ گرفت اما مساله این است که در سبک زندگی امروزی آن چه خیلی راحت از دست ما درمی‌رود استفاده از فرصت‌ها است و همین فرصت‌ها نقش اساسی در زندگی ما را بازی می‌کنند.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان