تعامل غرب زدگی(۱) و انحرافات اجتماعی(۲)

غرب زدگی از پدیده هایی است که در کشورهای آسیایی، بخصوص خاورمیانه، کمتر به آن توجه شده است. مطالعه، تحقیق و تفحّص درباره ماهیت غرب و غرب شناسی به ندرت انجام شده است

اشاره

غرب زدگی از پدیده هایی است که در کشورهای آسیایی، بخصوص خاورمیانه، کمتر به آن توجه شده است. مطالعه، تحقیق و تفحّص درباره ماهیت غرب و غرب شناسی به ندرت انجام شده است. غرب توانست با مطالعات مردم شناسی، باستان شناسی و زمین شناسی کشورهای شرقی را مورد کنکاش دقیق قرار دهد و با مطالعات شرق شناسی خود توانست ضربه های فرهنگی مهلکی بر آنان وارد سازد، به طوری که تمام شئونات اجتماعی آنان تحت تأثیر قرار گیرد.

تغییر ارزش ها و شکاف نسل پس از انقلاب اسلامی ایران توسط غربی ها ریشه یابی شده است. غرب از یک سو، تهاجم فرهنگی خود را توسط عوامل خارجی برای دور کردن نسل پس از انقلاب از فرهنگ با ثبات نسل های قبلی آغاز نموده و از سوی دیگر، عوامل داخلی وابسته خود را برای بسترسازی مناسب در جهت نفوذ بیشتر ارزش های غربی بسیج کرده است.

علاوه بر این، غرب با نظریه های استعماری و پیشرفت فناوری و صنعتی خود، توانست جوامع دیگر را از حالت انسجام فرهنگی جدا سازد و آنان را با هجوم ارزش های خود، به صورت چند پارچه فرهنگی درآورد؛ ده ها سبک لباس، مسکن و الگوهای آرایشی را با هجوم فرهنگی خود بر دیگر جوامع وارد کرد و روحیه مصرف زدگی و تجمّل پرستی را گسترش داد و کار را تا جایی به پیش برد که با شعار «جهانی سازی»، در اقتصاد، سیاست، تاریخ و فرهنگ جوامع دخالت کرده و خواهان نظم نوین جهانی گردیده است.

آنچه می تواند از هجوم این نوع فرهنگ بر دیگر جوامع جلوگیری کند، آگاهی و توجه کشورها به حافظه تاریخی، ارزش ها، تمدن و فرهنگ خودی است. این نوشتار درصدد است به تعامل

غرب زدگی و انحرافات اجتماعی جامعه ایران بپردازد و به راه کارهای مقابله با آن اشاره نماید تا شاید با تأکید بر خودباوری فرهنگی، گامی به سمت کاهش خودباختگی فرهنگی برداریم.

غرب زدگی

درباره تمایز مفهومی «غرب گرایی»، «غربی شدن» و «غرب زدگی» چند نکته لازم به ذکر است: «وسترنیزاسیون»(3) یا غربی شدن جریانی است که عملاً به غرب روی آورده، در طی آن، نهادها، روابط و ارزش های غربی پذیرفته می شوند. اما «وسترنیسم»(4) یا «غرب گرایی» یک نوع گرایش فکری است که به پذیرش هر آنچه غربی است تمایل دارد و از سنّت های خودی و شرقی متنفّر است.(5)

غرب زدگی به آن نوع گرایش گفته می شود که در آن علاقه مندی زیادی به غرب وجود دارد و اقتباس فرهنگ غربی نه از روی شناخت، بلکه کورکورانه و لجام گسیخته می باشد و این تمایل در کلیه شئونات زندگی فرد دخالت دارد. انگیزه تمایل به غرب در فرد، از روی احساسات یا علاقه به حفظ سنّت ها و ارزش های فرهنگ خودی در برابر هجمه استعماری غرب نیست، بلکه دل بستگی یا وابستگی به غرب می باشد. این جریان به از خودبیگانگی(6) منجر می شود که در آن شخصیت، هویّت اسلامی و ملیّت شرقی وجود ندارد.(7)

یکی از پیامدهای غرب زدگی، «از خودبیگانگی» است. از خود بیگانگی نقطه مقابل اعتماد به نفس است. از نظر اجتماعی سیاسی، ایجاد روحیه اعتماد به نفس و تکیه بر خود، می تواند در حفظ هویّت و استقلال جامعه مؤثر باشد. اولین قدم برای خود اتّکایی، حفظ روحیه روی پای خود ایستادن است. اما فرهنگ استکباری همواره به ما القا می کند که هرچه دارید، از صدقه سر غرب است. به دنبال آن، روحیه خود اتّکایی را در افراد جامعه ما می کُشد و حسّ تسلیم و بدین روی، دنباله روی در جامعه پرورش یافته، خود کم بینی افراد افزایش می یابد و در نهایت، با پی روی کورکورانه و با روحیه خوار و مغلوب، جامعه مبتلا به تمایلات غربی خواهد شد.(8)

گرچه در اصطلاحاتی که ذکر شده اند به لحاظ مفهومی، تفاوت هایی مشاهده می شوند، اما می توان آن ها را بر روی یک طیف قرار داد، به گونه ای که غربی شدن و غرب گرایی عملاً به غرب زدگی منتهی شده، در مقابل مفهوم «غرب ستیزی» قرار گیرد. به عبارت دیگر، غرب گرایی را می توان در بین ملت ها به سه دوره تقسیم کرد:(9)

الف. مرحله گرایش آگاهانه برای اقتباس برخی از شیوه های غربی برای مقابله با قدرت غرب، که در طی زمان، این گرایش به علاقه مندی و دل بستگی تبدیل می گردد (غرب گرایی)؛

ب. مرحله تسلیم در برابر غرب و تقلید و پی روی کورکورانه (غرب زدگی)؛

ج. مرحله ای که در آن عناصر بیگانه طرد می شوند و با آگاهی از فرایند از خودبیگانگی، به خویشتن خود بازگشت خواهند کرد. (غرب ستیزی).

راه های نفوذ فرهنگ غرب در کشور

گرچه تاریخ غرب زدگی در ایران دقیقا مشخص نیست، اما به نظر می رسد اولین برخوردهای ایرانیان با تمدن اروپایی و دولت های خارجی به دوره ساسانیان برمی گردد. در این دوره، ایران یگانه راه مراوده بین یونان، روم، آسیای صغیر و مصر از یک سو، و چین، هند و آسیای وسطا از سوی دیگر بود. خود ایران نیز کالاهای صادراتی زیادی داشت که به اروپا، چین و هند حمل می شدند. کالاهایی از قبیل منسوجات زربافت، پارچه های ابریشمی، پوست و مانند آن نیز وجود داشتند. کالاهای آرایشی ایران در چین طالبان زیادی به خود اختصاص می داد و در مقابل، چین ابریشم و کاغذ به ایران می فرستاد. مروارید و مرجان های دریای سرخ نیز از ایران به چین و دیگر کشورها حمل می شد.(10)

بدین سان، به تدریج در اثر مبادلات اقتصادی و فرهنگی پای استعمار به ایران باز شد و مهم ترین انگیزه ای که سبب استعمار گردید، منافع اقتصادی بود. بیگانگان بر اساس نیازهای خود در مبادلات کالا، با نفوذ سیاسی در پیکره دولت با امتیازخواهی درصدد استفاده از زمین های کشاورزی، چاه های نفت و جنگل ها بودند. آنان برای بهره برداری بیشتر، بخشی از نیروهای کاری موردنیاز خود را توسط آموزش های افراد بومی تأمین نمودند و با تشویق آنان به تحصیلات غربی، گروه های منورالفکر را ترویج دادند و با توجه به فنون جدیدی که به کار گرفتند و با استفاده از اشاعه پول، اعتبار، ارزش ها و الگوهایی که با خود به ایران وارد کردند، توانستند در جایگاه نوآور، سبب بروز نیازها و تمایلاتی شوند که ناشناخته بوده اند و با گسترش خدمات مصنوعی، به هدف های خود دست یافتند و با تبلیغات بسیار تلاش کردند جامعه ایرانی را به سمت غرب سوق دهند.

عوامل غرب زدگی

عوامل متعدّد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در غرب زدگی جامعه ایرانی دخالت دارند که به آن ها اشاره می شود:

یکی از عوامل مهم غرب زدگی «استعمار»(11) است که در حقیقت، نوعی تسلّط سیاسی، نظامی، اقتصادی یا فرهنگی ملّتی قدرتمند بر قوم یا ملتی ضعیف است. استعمارگری بیشتر کار کشورهایی است که امپراتوری دریایی و ناپیوستگی خاک آن ها، مانع تشکیل واحد سیاسی یکپارچه مانند امپراتوری های زمینی می شود.(12)

ژرژ بالاندیه درباره وضعیت استعماری چنین می گوید: «سلطه تحمیلی اقلّیتی بیگانه تحت عنوان "برتری اجتماعی، قومی یا فرهنگی" بر اکثریتی از مردم بومی... و تحمیل تمدنی ماشینی با اقتصادی پویا و آهنگی سریع و بنیانی مبتنی بر مسیحیت بر تمدن های فاقد فنّاوری پیشرفته... و بنیانی غیرمسیحی... توسّل جستن نه تنها به زور، بلکه همچنین به مجموعه ای از توجیهات و رفتارهای قالبی به منظور حفظ و استمرار سلطه.»(13)

استعمار به وسیله رشته هایی با جوامع دیگر مربوط می شود و با ایجاد گروه های تحصیل کرده و از طریق بخشی از فرهنگ، ارزش ها و هنجارهای سایر جوامع را دگرگون می سازد.(14) از این رو، در جامعه استعمارزده پدیده وابستگی و از خودبیگانگی به وجود می آید.

استعمارگران از جمله انگلستان، روس، آلمان و فرانسه با توجه به پیشرفت و توسعه فنّاوری صنعتی با تشکیل امپراتوری های دریایی، هجوم گسترده ای علیه کشورهای عقب مانده آغاز کردند و به دنبال منافع خود، خواهان وابستگی سیاسی و تجزیه یکپارچگی و انسجام ایرانیان بودند و تلاش نمودند، سلطه خود را با هجوم تفکّرات و الگوهای غربی در سایر کشورها حفظ نمایند.

الف. عوامل فرهنگی

از عوامل دیگر غرب زدگی، که زمینه های جذب جوانان و بی هویّتی آنان را در پی دارد، عامل فرهنگی و فرهنگ پذیری است.

فرهنگ، دایره ای گسترده دارد که در مطالعات جامعه شناختی، از آن به بُعد مادی و معنوی تعبیر می شود. بعد مادی فرهنگ در حقیقت، همان ابزار و وسایل نفوذ ارزش ها هستند و بُعد دیگر آن همان ویژگی های رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص می باشد. غربزدگی تنها بعد مادی قضیه نیست که بتوان از ورود آن به کشور در مرزها جلوگیری کرد، بلکه غرب با استفاده از فنّاوری و ابزار نوین صنعتی، هنجارها و ارزش های خود را بر جوامع دیگر القا می کند که در صورت ورود آن، ممکن است در جوامعی که به سابقه تاریخی خود توجه نکرده اند منجر به «واپسماندگی فرهنگی»(15) گردد؛ ارزش ها و هنجارهای اصیل و بومی آن جامعه مضمحل شود و تغییر یابد.

ابزارهای فرهنگی شامل(16) رسانه های گروهی، اینترنت، وسایل تبلیغی و امثال آن است. روش دیرینه غرب در القای ارزش های خود به سایر ملل به این گونه است که این ارزش ها را به صورت قوانین علمی و لوازم تمدّنی جدید ارائه می دهد و در محافل علمی و آموزشی، رفتارهای غربی به صورت ناخودآگاه از سوی محققّان و دانشجویان پذیرفته و نشر داده می شوند، در حالی که علم و ارزش های حاکم بر غرب دو روی یک سکّه اند و با هم تعامل داشته، لازم و ملزوم یکدیگرند.(17) روح آموزش های غربی بر اومانیسم (انسان گرایی) مبتنی است، در حالی که این تفکر با تفکر اسلامی، که مبتنی بر الوهیّت و دین سالاری است، تفاوت دارد.(18)

در تبلیغات غرب، همواره بهره برداری از جهل و شهوت و استفاده ابزاری از زنان دایم مورد توجه است. بی خبری مردم از میراث های فرهنگی و حافظه تاریخی کشورشان و استفاده از غرایز فطری، تجمّل گرایی و رفاه زدگی از چاشنی های اصلی تبلیغات سینمایی، تلویزیونی و مطبوعاتی غرب است.

ب. عوامل اجتماعی

یکی از عوامل اجتماعی مهم در ترویج غرب گرایی، «اوقات فراغت» است. در عصر کنونی، اوقات فراغت به عنوان یک نهاد اجتماعی(19) مطرح شده و جزو ضروریات جامعه قرار گرفته است.

منشأ بروز رفتارهای کجروانه، بیکاری و داشتن وقت آزاد است که در آن فرد از تفریحات سالم برخوردار نیست. در یک تحقیق، بیشتر متهمان به کجروی اجتماعی، مهم ترین عامل گرایش به منکرات را کمبود تفریحات سالم ذکر کرده اند.(20)

اگر دولت ها درباره اوقات فراغت و پر کردن وقت اضافی جوانان برنامه ای نداشته باشند و بودجه کافی برای آن هزینه نکنند، مجبور خواهند شد چند برابر آن را برای بازپروری و درمان بزه کاران صرف کنند. البته لازم نیست تمام اوقات فراغت برای کار و اشتغال صرف شود، بلکه تفریح و ورزش نیز از نیازهای ضروری برای تأمین سلامت جسمانی و اجتماعی است.

نکته مهمی که در اینجا لازم است ذکر شود، این است که بین کار، ورزش، بازی و تفریح تفاوت هایی وجود دارد.(21) عده ای از والدین فکر می کنند همین که نوجوانان و یا کودکان به ورزش می پردازند، این خود نوعی بازی است، در حالی که «بازی» به فعالیتی می گویند که برای تفریح باشد و فرد به دنبال نتیجه فعالیت خود نباشد و عامل بیرونی نیز آن را تحت تأثیر قرار ندهد، در حالی که کار نوعی فعالیت است که برای رسیدن به هدفی باشد. در ورزش، صرف لذت بردن هدف نیست، بلکه در آن، هدف آماده سازی جسمانی و تقویت عضلات است. ممکن است ورزش برای کودکان تفریح باشد، ولی برای جوانان چنین نیست.(22) در صورتی که نیاز جسمانی به تفریح و ورزش از راه درست آن ارضا نشود، پیامدها و آثار مخرّبی در جامعه ایجاد خواهد شد.(23) از جمله پیامدهای آن، افسردگی، «دپرسیون» و تمایل به راه های انحرافی و بدلی(24) مانند قمار، مواد مخدّر، فحشا و انواع دیگری از بزه کاری هاست. بنابراین، تأمین نیازهای تفریحی و پر کردن اوقات فراغت و فراهم نمودن فضایی مذهبی و جامعه پذیر کردن آنان به ارزش ها و فرهنگ اسلامی از عوامل مهم در جلوگیری از غرب زدگی و بزه کاری های اجتماعی است.

یکی دیگر از عوامل اجتماعی مؤثر در غرب زدگی «خانواده» است. از جمله وظایف عمده خانواده به طور عرفی، آموزش و اجتماعی کردن فرزندان در فرایند جامعه پذیری است. بسیاری از هنجارها، ارزش ها و زمینه های موردنیاز مربوط به زندگی فردی افراد از طریق انتقال فرهنگی به اعضای جوان تر خانواده توسط والدین منتقل می گردد.(25)

از آن رو، که بعضی از پدران و مادران در فرهنگ طاغوتی دوران قبل ایران رشد یافته اند، شاید این مسئله مهم ترین عامل گرایش فرزندانشان به فرهنگ غیراسلامی باشد. بعضی از خانواده های مذهبی و سنّتی هم، که نامأنوس با فرهنگ غربی اند، معمولاً به همان شیوه های سنّتی خویش می خواهند هدایتگر نسل جدید باشند که در عمل، ناموفقند؛ زیرا فرزند از یک سو، با نهادهای دیگری همچون مدرسه و دیگر مراکز تربیتی در جامعه سر و کار دارد و از طریق همسالان و مربّیان اجتماعی تحت تعلیم قرار می گیرد و دایم فرهنگ اجتماعی و ارزش های مرسوم جامعه به وی تعلیم داده می شوند و از سوی دیگر، تحت تأثیر خانواده با ارزش های برگرفته از دوران قبل از انقلاب مواجه است. از این رو، با تضاد و تناقض تربیتی مواجه می شود. خانواده ها باید تلاش کنند تا ارزش های اسلامی را با زبانی تازه و جوان پسند به او ارائه کنند تا او را به هویّت دینی نزدیک کرده، شخصیت به کمال رسیده انسانی را در فرزندان بارور نمایند.(26)

علاوه بر این، عوامل محیط آموزشی از جمله معلّم، مدرسه و هم کلاسی نقش سازنده ای در شکل گیری شخصیت فرد دارد و یکی از عوامل مهم «اجتماعی شدن» محسوب می شود،(27) بخصوص در دوره های ابتدایی که کودک از معلّم و مربّی خود الگو می گیرد و نقش می پذیرد.

معلمی که دارای تفکّر غربی است و از ارزش های آن حمایت می کند، زمینه مناسبی برای پرورش کودکان کشور به عهده خواهد داشت. وی می تواند رفتارهای ضدّ اخلاقی و ضدّ اسلامی را به سهولت رواج دهد. بنابراین، مدرسه، هم می تواند محیط مناسبی برای رشد و توسعه علم و ایمان باشد و هم می تواند فضای مناسبی برای ترویج تفکرات غربی و نامناسب باشد. از بین دوره های تحصیلی، مستعدترین زمینه این دو حرکت مقطع راهنمایی است؛ دوره ای که دانش آموز به راحتی نقش مثبت و منفی را می پذیرد و از الگوهای خویش تقلید می کند. از این رو، دوره راهنمایی می تواند یکی از مهم ترین عوامل اجتماعی و محیطی گرایش به فرهنگ غربی محسوب شود که مورد توجه بیگانگان واقع شده است.

از دیگر عوامل اجتماعی مؤثر بر غرب زدگی، که تأثیر بسیاری بر کجروی و انحرافات اجتماعی جامعه دارد، «بی همسری» افراد است. با مراجعه به آمار افراد متّهم به منکرات اخلاقی، چنین به دست می آید که بیشتر متّهمان را افراد مجرّد تشکیل می دهند؛ یعنی 70% مردان و 65% زنان دستگیر شده مجرّد هستند.(28)

برطرف کردن مشکلات جوانان، بخصوص همسرگزینی، ازدواج، فراهم کردن شرایط اشتغال و ورزش می توانند عوامل مهمی در جهت جلوگیری از رفتارهای پرخاشگرانه و مدگرایی غربی باشند. در اثر ازدواج، بسیاری از رفتارهای دوران بی همسری کاهش می یابد. فروکش کردن غرایز جنسی و نگرانی های جوانی موجب بی رغبتی جوانان متأهّل به بسیاری از رفتارهای دوران تجرّدشان می شود و چنانچه مسئولان فرهنگی کشور و برنامه ریزان سیاسی اجتماعی از این فرصت استفاده کنند، به راحتی خواهند توانست فرهنگ اسلامی را جانشین مدگرایی و غرب زدگی نمایند.(29)

در گذشته، تنها دوره کودکی و بزرگ سالی مطرح بود. فردی که متولّد می شد، به او «کودک» می گفتند و به محض رسیدن به رشدی که قدرت انجام کار پیدا می کرد به او «بزرگ سال» می گفتند.(30) از این رو، مراحل رشد، که شامل دوران های نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، بزرگ سالی و سال خوردگی در جامعه امروز است، مطرح نبودند. در عصر نوین کارکرد ازدواج تغییر کرده و نهاد خانواده تنها به منزله تولید نسل در نظر گرفته نمی شود، بلکه تربیت و جامعه پذیری فرزندان در خانواده های هسته ای شکل می گیرد. بنابراین، خانواده نقش مهمی در بزه کاری و دیگر مسائل اجتماعی دارد.(31)

یکی از آسیب های اجتماعی پس از انقلاب، بالا رفتن سنّ ازدواج و سطح توقّع خانواده هاست. سیاست های اقتصادی اجتماعی در مواقعی بر این توقّعات تأثیرگذار بوده اند. توسعه اقتصادی بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، می تواند جامعه را دچار قشربندی شدید کرده، فاصله طبقاتی را افزایش دهد. سطح درآمد طبقه پایین و تغییر ارزش های جامعه با الگوپذیری از تلویزیون خارج از ایران، هزینه های تجمّلاتی را روز به روز افزایش داده است. جوان امروز به زندگی در یک اتاق با امکانات اولیه قانع نیست، بلکه از همان ابتدا، باید مسکن و تمامی لوازم زندگی کامل برای وی فراهم باشد. از این رو، تأثیرگذاری این فرهنگ در خانواده باعث شده است که ازدواج در میان انبوهی از مشکلات تصور شود، در حالی که با پایین آمدن سطح توقّع و با قناعت، می توان با حداقل امکانات یک زندگی سالم را شروع کرد. جامعه صنعتی امروز فرهنگ زندگی در خانواده هسته ای را روز به روز تبلیغ می نماید، به گونه ای که گفته می شود دیگر زمان آن نیست که یک زن و مرد در کنار پدر و مادر، برادران و خواهران و نوه ها در خانواده ای گسترده زندگی کنند، حتما باید به محض ازدواج جدا شوند.(32)علاوه بر این، عده ای پایان قرن را پایان خانواده تلقّی کرده، می گویند: ارزش های خانواده در عصر حاضر تغییر یافته اند،(33) در حالی که بسیاری از مشکلات پس از ازدواج می توانند در خانواده گسترده حل شود و آرامش روانی و احساس امنیت در کنار دیگران می تواند دوباره با سیاست گذاری های فرهنگی به خانواده ها برگردد.

همسرگزینی و ازدواج تنها راه ارضای شتاب زدگی جنسی است. عوامل متعددی در به وجود آوردن این مشکل دخالت دارند، از یک سو، میل به ازدواج و از سوی دیگر، وجود کم رویی، پای بندی به مذهب که روابط ناروا را محکوم می کند فقدان اطلاعات صحیح درباره غریزه و نیز اندیشیدن دایم به مسائل جنسی، همه این ها(34) جز در سایه ازدواج، که حقّ فرزندان است و در اسلام تأکید بسیاری بر آن شده، نمی تواند چیز دیگری مانع بروز ناهنجاری های جنسی شود. امروزه اغتشاشات جنسی(35) از عواملی هستند که غرب را به فروپاشی نزدیک کرده اند.

ج. عوامل سیاسی

احزاب سیاسی به صورت امروزی، که در مسائل سیاسی شرکت می کنند، از پدیده های غربی هستند که تاریخ پیدایش آن ها به اواخر قرن 18 میلادی برمی گردد. هنری سنت جان ویسکانت بولین بروک، یکی از متفکران سیاسی انگلیس، معتقد است: احزاب سیاسی منافع گروهی و شخصی را بر منافع ملّی ترجیح خواهند داد. امروزه روش انتخاب نمایندگان قوای مقنّنه و تشکیل دولت ها در کشورهای صنعتی، که بر نظام سرمایه داری تکیه دارند، مانند اروپا و امریکا و ژاپن، هنوز در چارچوب احزاب سیاسی انجام می شود.

در تمام نظام های اجتماعی، چه جدید و چه سوسیالیزم و یا سرمایه داری، گرچه احزاب سیاسی تلاش می کنند پایگاه های خود را برای تحصیل قدرت مستحکم کنند، اما محبوبیّت و مشروعیت آن ها به عنوان ارکانی که به خوبی و شایستگی بتوانند خواسته های مردم را جامه عمل بپوشانند و در کاربرد سیاسی نظام مؤثر باشند، در حال ضعف و تزلزل است.(36)

چرا احزاب سیاسی، بخصوص از دیدگاه مردم و افکار عمومی، دچار تزلزل و بحران شده اند؟ دلایل بسیاری وجود دارند که از آن جمله، دلایل زیر است:

1. احزاب سیاسی ابزار نفاق شده اند، نه اتحاد و بسیج ملّی؛

2. احزاب سیاسی اصول اخلاقی، شرعی و عرفی را زیرپا می گذارند؛

3. احزاب سیاسی راه حل و برنامه ای واقعی برای رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ندارند؛

4. احزاب سیاسی در فساد غوطه ورند؛

5. احزاب سیاسی با مردم تماس ندارند؛

6. احزاب سیاسی با توسّل به وسایل ارتباط جمعی و الکترونیکی، درصدد تضعیف سازمان های سنّتی هستند؛

7. رهبری احزاب فاقد اقتدار معنوی و پیشوایی و محبوبیت است و استفاده شخصی را بر منافع اجتماعی ترجیح می دهند.(37)

بنابراین، تشتّت، چند گروهی و تشکیل احزاب با اهداف مذکور می تواند زمینه های مساعدی برای غرب گرایی جامعه باشد. معمولاً غرب تلاش می کند با گشت سیاسی جوامع مختلف آنان را در ضعف برنامه ریزی و ناتوانی در رفع مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نگه دارد، تا اقتدار و سلطه اش بر کشورهای دیگر از بین نرود.

ترویج فرهنگ پوچی و ابتذال، که اولین گام عملی آن در زمان رضاخان در ایران شروع شد، با طرح متحدالشکل کردن لباس ها و کشف حجاب، اولین سنگ بنای اسلام زدایی را در ایران بنیان نهاد. از این رو، ترفند سیاست زدایی و سوق دادن توده های انقلابی و جوانان یک کشور به سمت پوچ گرایی و خارج کردن مردم از صحنه های اجتماعی، خود از عوامل مؤثر در غرب گرایی است.(38)

د. عوامل اقتصادی

فقر، بیکاری، جنگ، ثروت و گردشگری از جمله عوامل اقتصادی مهم در غرب زدگی جوامع محسوب می شوند. فقر انسان را به کفر نزدیک کرده، زمینه های بروز ناهنجاری و انحرافات اجتماعی را در وی فراهم می سازد.(39) فرد برای رهایی از این وضعیت، به سمت مظاهر مادی غرب روی می آورد، سرپرست خانواده با کار بیشتر، تلاش می کند مشکلات اقتصادی خود را برطرف نماید. کار بیشتر وقت بیشتر می طلبد و از این رو، چنین فردی نمی تواند فرصت کافی برای تأمین نیازهای عاطفی و تربیتی فرزندان خود داشته باشد. بنابراین، الگوهای رفتاری و نیازهای عاطفی فرزند وی را دوستانش پُر خواهند کرد، آن هم بدون نظارت پدر و مادر، آن گونه که خودشان می خواهند و از این طریق، بسیاری از الگوهای غربی را می پذیرند و از آن ها پی روی می کنند.(40)

در دوران جنگ ممکن است تمام بودجه کشور صرف جنگ شود و از مسائل تربیتی و فرهنگی غفلت گردد. این خود عامل مؤثری در گرایش افراد به سمت غرب خواهد بود؛ چرا که از یک سو، راه های ارضای سالم غرایز به دلیل فشارهای جنگ و خطرات احتمالی آن سد می شوند و از سوی دیگر، اشرافیّت(41) و پول هایی که عده ای در بحران اقتصادی ناشی از جنگ برای خود مهیّا ساخته اند، شکاف طبقاتی شدیدی در جامعه فراهم می سازد(42) و عمدتا قشر سرمایه دار با الگوپذیری از جدیدترین مُدها و الگوهای تبلیغاتی برخاسته از وسایل ارتباط جمعی، گرایش بیشتری به غرب دارند و عملاً در ظاهر لباس و آرایش صورت خود از آن پی روی می کنند.

یکی دیگر از عوامل اقتصادی غرب زدگی، گردشگری است. وضعیت و بازدید از آثار و اماکن باستانی و تاریخی ایران پیش از انقلاب اسلامی و بعد از آن بسیار متفاوت است و برنامه ریزان سیاسی فرهنگی کشور در هر مقطع، اهداف خاصّی دنبال می کنند. پس از انقلاب، توجه به جهانگردی تنها بُعد مادی و جذب سرمایه های خارجی نیست، بلکه اهداف بالاتری مطرحند؛ از جمله گسترش و الگوسازی فرهنگ اسلامی و انقلابی ایران به دیگر کشورها و گردشگران خارجی.

گردشگری پیش از انقلاب می خواست یاد بگیرد و بر تمدّن ها حکومت کند؛ می خواست همه چیز را زودتر به دست آورد، بهره بگیرد، و به خانه برگردد. هرجا گردشگری پیدا می شد، مراسم و آیین های مقدّس به قیل و قال سیرک، و معابد و مساجد به بازار مکاره، و خشوع و خضوع زائر به کنجکاوی تنزّل می یافت. گردشگری عامل آلودگی فرهنگی بود؛ هنر را به کالای مصرفی و عشق را به دفع شهوت تبدیل می کرد. گردشگر در واقع، معیارهای اقتصادی و سودجویی را بر هر چیز دیگری مقدّم می دانست.(43) تهاجم فرهنگی از طریق ارزش هاوهنجارهای گردشگران امریکایی و اروپایی بدون هیچ منع و کنترل داخلی در ایران منتشر می شد.

برخی از کشورهای آسیایی به وسیله گردشگر به یک کارخانه آلوده روسپی گری تبدیل شدند؛ چرا که جهانگرد ماجراجویی است که موجب غربی شدن سایر جوامع می شود. به دنبال گشایش راه های دریایی و استعمار کشورهای قدرتمند، میسیونرهای مسیحی، دین خود را همچون متاعی اخروی به جهانیان تحمیل کردند و راه تسلّط بیگانگان را برای توسعه طلبی و سلطه خود بر کشورهای ضعیف هموار ساختند. از این رو، گردشگر گرچه به ظاهر فردی بی آزار بود، اما در واقع، به صورت جدیدی از استعمار نو جلوه می کرد.(44)

پس از انقلاب اسلامی ایران با نظارت برنامه ریزان و توصیه علما، تلاش بر این بوده است که از پیامدهای منفی این عامل جلوگیری شود. یکی از علمای شیعه در این باره می گوید: «غربی ها از توجه به جهانگردی مسئله ای مادّی و... را در نظر دارند؛ ما هدف بالاتری داریم و می خواهیم گردشگرانی را که به اینجا می آیند جذب اسلام و انقلاب کنیم. نحوه رفتار با توریست ها باید رفتار تبلیغی باشد. هدف ما از جهانگردی با کشورهای اروپایی و امریکایی فرق می کند و ما تنها به دنبال آن نیستیم که جهانگردان را در کشورمان بگردانیم، بلکه می خواهیم آن ها را جذب اسلام کنیم. از این رو، کسانی را که برای همراهی گردشگران انتخاب می کنیم باید مدیر و متدیّن باشند تا وقتی جهانگردان آنان را می بینند زمینه جذبشان به اسلام فراهم شود.»(45)

نتایج و پیامدهای غرب زدگی

الف. شیوع تفکّر بی دینی

فرهنگ و عقاید غرب بر محور انسان مداری (اومانیسم) شکل گرفت که تأکید آن بر ارزش های انسانی قرار دارد که با نفی عبودیت و احکام الهی و انکار غیب به تشکیل جامعه ای اندیشیده که خدای آن انسان است. اومانیسم با تضعیف دین و دوری جستن از دیانت، به دنیایی روی آورده که در تمامی اصول و باورهای فطری انسان در تمایل به خداگرایی تشکیک کرده است.(46) اصلی ترین و خطرناک ترین پیامد غرب زدگی در کشورهای مذهبی، تضعیف عقاید و فرهنگ دینی است. غرب با تمسّک به نظریه پردازان خود، پس از عصر نوزایی، توانست مکاتب ساختگی زیادی از قبیل «تئیسم»،(47) «راسیونالیسم»،(48) «فراماسونری»،(49) و «سکولاریسم»(50) را برای جای گزینی خلأ فکری بشر به دین پر نماید.

ب. شکاف نسل

از دیگر پیامدهای غرب زدگی، دوگانگی میان نسل ها، ملت ها و تمدن هاست. غرب همواره سعی دارد رابطه مردم را با سنن و آداب و رسوم و ارزش های فرهنگی شان قطع کند و آنان را به اقتباس فرهنگی از غرب وادارد. نسل جدید را بی دین و لاابالی پرورش دهد تا با ایجاد شکاف بین نسل جدید و نسل های گذشته، آنان را به سمت ارزش های غربی سوق دهد و با ایجاد لااُبالی گری جوانان را وادارد تا بزرگان و گذشتگان خود را عقب افتاده و خرافاتی بپندارند و آنان را به موضع گیری علیه اصول و ارزش های سنّتی و خانوادگی خود تشویق نماید تا جامعه به دو دسته «متجدّد» و «مرتجع» تبدیل شود. پیدایش روشن فکر مآبان در این گونه جوامع، زاییده همین شکاف است.(51)

در این جا، بجاست برای روشن شدن بحث به تمایز مفهومی «روشن فکر» و «منوّرالفکر» اشاره نماییم:

عده ای معتقدند که «روشن فکر»(52) یک مفهوم مناقشه آمیز است، به طوری که در فرهنگ های گوناگون معانی متعددی دارد و در عرف های متفاوت، ترجمه آن گوناگون است.(53)

عده ای دیگر چنین تعریف کرده اند که روشن فکران گروهی هستند که نسبت به روابط جامعه و دولت انتقاد داشته، از وضع موجود راضی نیستند و تسلط سنّت را به نقد می کشند. روشن فکران مدافعان ارزش های شناختی و اخلاقی و خالق نمادها و افرادی هستند که با قلمروهای معنادار و ارزش های مقدّس فرهنگ درگیرند.(54)

روشن فکری در حوزه های گوناگونی به کار می رود که عبارتند از: حوزه معرفت شناسی(55) که معتقد است معرفت تنها از راه استدلال و تعقّل به دست می آید. دوم حوزه روان شناسی(56) که معتقد است همه اعمال ذهنی به شناخت برمی گردند. سوم حوزه متافیزیک(57) که می گوید: واقعیت اصلی طبیعت، اندیشه و یا افکار است.(58)

اما «منوّرالفکر»(59) واژه ای است اروپایی به این معنا که هر مرجعی بجز عقل را بی اعتبار می دانست. این عقل مصحلت اندیش به صورت یک علم جدید درآمد و منوّرالفکر تصور می کرد تاریخ بشر به آن درجه از رشد و آگاهی رسیده است که انسان بتواند تمام مسائل را خودش حل کند. وقتی این مفهوم با بار ایدئولوژیکی خود، اعم از مارکسیسم، لیبرالیسم و غیر آن به ایران آمد، شکست خورد. منوّرالفکرها غافل از شرایط تاریخی ایران، می خواستند همان وضعیتی را که در اروپا پیدا شده بود، در کشورشان به وجود آورند. آنان نیز به نقد دین و تقویت تفکرات سکولاریسم پرداختند.(60)

بنابراین، آنچه موجب غرب زدگی جامعه ایران شد، منوّرالفکری بود که با دین سرستیز داشت. بعدها که واژه «روشنفکری» مطرح شد، این واژه خوشایند منوّرالفکران قرار گرفت و آنان خودشان را «روشنفکر» نامیدند، در حالی که کار آنان نقد دین بود، ولی روشنفکر نقد دین نمی کرد. ما می توانیم روشنفکر دیندار داشته باشیم، ولی منوّرالفکر دیندار تناقض گویی است. «منوّرالفکر» لقبی بود که به تحصیل کردگان و از فرنگ برگشته های عصر قاجار اطلاق می کردند که با ورود آنان به ایران، ارزش های غربی در کشور منتشر شدند و عده ای از جمله ملکم و سپهسالار(61) با امتیازدهی به بیگانگان، در غربی کردن جامعه ایران تلاش کردند.

ج. پوچ گرایی

بن بستی که دنیای غرب با آن روبه روست، بی هدفی انسان متمدن غربی است. تفکر مادی و انسان محوری تمام ابعاد معنوی و روحانی انسان را در قالب نفع و سود و رسیدن به نهایت لذت جسمانی تلقّی می نماید. در نتیجه، تمام فعالیت های انسانی بر محور کار و درآمد می چرخند. از این رو، عده ای که در این راه موفق نباشند، گرایش به سمت پوچی و بی هدفی خواهند داشت. روحیه پوچ گرایی به تدریج، به مردم غرب زده جهان شرق نیز تزریق شد، به نحوی که امروزه زندگی روزمرّه بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داده است. متأسفانه در عده ای از جوانان پس از انقلاب حالت تخفیف یافته ای از همان پوچ گرایی غربی وجود دارد که به صورت بی مبالاتی، گذراندن بی هدف اوقات جوانی و بی رغبتی به تحصیل و کار و فعالیت بروز کرده است.(62)

د. بی غیرتی دینی

یکی از زمینه های اصلی گسترش غرب گرایی در جامعه اسلامی ایران را می توان ترویج فرهنگ بیگانگان از جمله نسبیّت گرایی در دین و تمدن دانست. «غیرت» از جمله مفاهیمی است که فهم و درک معنای آن در فرهنگ غرب دشوار است؛ زیرا فرهنگ غربی بر پایه مادّیگری بنا شده و هرچه دارای سود، نفع و فایده مادی باشد، در آن قالب گنجانده می شود.

«غیرت» در لغت،(63) به معنای جانب داری همراه با تعصّب انسان در امور مورد علاقه اش می باشد. از این رو، غرب همواره تلاش کرده است که انسان ها نسبت به دین خود جدّی نبوده، بی تفاوت باشند و در عمل به دستورات و شعائر دینی، لاابالی گری را در پیش گیرند. یکی از زمینه های بی غیرتی دینی، که غرب بر روی آن سرمایه گذاری می کند، ساختن برنامه های مهیّج جنسی است که امروزه از طریق ماهواره، اینترنت، سینما و مجلّات برای به دام انداختن جوانان و گسترش انحرافات اجتماعی آنان از آن ها استفاده می نماید؛ زیرا دیدن این مناظر نه تنها نیاز جنسی را تأمین نمی کند، بلکه آتش آن را شعله ورتر می کند و به همین دلیل، زیان بار است؛ حتی افراد قویّ الایمان نیز ممکن است به لحاظ روحی صدمه دیده و چیزی جز افسردگی و سرخوردگی برایشان به دنبال نداشته باشد. این برنامه ها زیان های روحی غیرقابل جبرانی ایجاد می نمایند که احساس ناکامی و خود خوری به دنبال دارند. عده ای از والدین فکر می کنند که دیدن این صحنه ها در فرزندان آنان تأثیر ندارد و یا فرزندان آن ها را درک نمی کنند، در حالی که این توهّمی بیش نیست، بلکه آنان به خوبی درک می کنند و با رشد جسمی، که در آنان ایجاد می شود اثرات سوئی در رفتارشان بروز پیدا خواهد کرد. صحنه های تلویزیونی غرب مملوّ از این نمایش ها هستند و حتی در برنامه های کارتونی کودکان، صحنه های محرّک جنسی به نمایش گذاشته می شود.(64) تمام این ها زمینه ساز انحرافات اجتماعی ای هستند که از نتایج غرب زدگی محسوب می شوند.

ه. مُدگرایی

یکی از زمینه های ترویج غرب گرایی، که جامعه را به سمت غرب زدگی به پیش می برد، ترویج مُدهای غربی توسط وسایل ارتباط جمعی است. پخش فیلم ها و تصویرهای مبتذل توسط رسانه های بین المللی و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، و نشر مُدها و برچسب هایی با کلمات غربی بر روی لباس های گوناگون از سوی کشورهای غربی، در دراز مدت بر دیگر جوامع اثر می گذارد و به تدریج، به صورت فرهنگ خودی درآمده، حسّاسیت های الگوهای غربی را از بین می برد. از این رو، مشارکت با فرهنگ بیگانگان در انتخاب مُد و الگوهای پوششی بانوان، خود زمینه غرب زدگی را در جامعه فراهم می سازد.(65)

و. تجمّل گرایی

از جمله پیامدهای مضرّ غرب گرایی، که جامعه را به سمت فقر روانی(66) و آسیب های دیگر اجتماعی به پیش می برد، «تجمّل گرایی» است.

زندگی انسان را می توان به سه بخش تقسیم کرد: 1. زندگی ضروری؛ 2. زندگی رفاهی؛ 3. زندگی تجمّلی.

در زندگی ضروری، انسان به دنبال تأمین نیازهای اولیه و ضروری خود می باشد و تأمین خوراک و پوشاک را سرلوحه فعالیت های اقتصادی روزانه خود قرار می دهد. در اسلام، این حد از تأمین معیشت برای مردم در زندگی مشترک واجب بوده و از آن به «نفقه» تعبیر شده است.

در زندگی رفاهی، انسان درصدد تأمین رفاه بیشتر برای خانواده است و تلاش می کند امور روزمرّه خود را از حدّ ضرورت فراتر برده، خوراک و پوشاک و مسکن بهتری برای خانواده خود فراهم نماید. این قبیل تلاش ها نیز در دستورات اسلامی ستوده شده و از آن ها به «جهاد» تعبیر شده است. از این رو، در اسلام، زندگی بهتر همراه با رفاه بیشتر منع نشده است.

اما آنچه جامعه را به سمت هلاکت(67) نزدیک می کند زندگی تجمّلی است. مصداق روشن زندگی تجمّلی اسراف در مصرف است. برای مثال، اگر فردی که در خانه خود دارای وسیله سردکننده مناسبی برای نگه داری غذاهاست، درصدد بیفتد که چون در خانه خویشان وی نوع جدیدی از این وسیله وجود دارد، وی نیز باید با فروش وسیله خود به سمساری، مدل جدید آن را فراهم نماید، این برخورد اولین گام به سمت ورطه تجمّل پرستی است؛ چرا که غرب امروزه با همین تفکر، در دنیای مصرف زدگی بیشتر برای کسب لذت و سود انسانی (اومانیسم) گرفتار آمده است و در این دنیا هویّت خود را فراموش کرده و هستی اش را بی ارزش، بی کرامت و بی معنا قلمداد می کند.

غرب با سرمایه و قدرت صنعت توانسته است اشیای گران بها و جواهر آلات و کالاهای شیک را به بازار مصرف وارد کند و وجودش را که، تجسّمی از عدم، پوچی و بیهودگی است معنا و ماهیّت ببخشد و به یاری این تمدن مادی و با توسّل به این کالاها، عقده گشایی کند و کمبودهایش را ترمیم نماید.(68)

در جامعه اسلامی ما، علی رغم فرهنگ ضد غربی، ریشه های مصرف زدگی و تجمّل پرستی در بعضی خانواده های شهری و روستایی نهفته است که باید به عنوان یکی از مظاهر غرب زدگی، آسیب شناسی گردد و راه حلّی برای آن پیشنهاد شود.

نتیجه گیری

آنچه را می توان به عنوان راه کارهای کاربردی برای پیش گیری از گسترش پدیده غرب زدگی مطرح کرد، در حقیقت از بین بردن عوامل غرب زدگی است که در ذیل به آن ها اشاره می شود:

مهم ترین عامل جلوگیری از انحرافات اجتماعی و ارزش های غربی، هویّت بخشی و توجه به شخصیت جوان است. آنچه فرد را به سوی رفتارهای انحرافی سوق می دهد ضعف شخصیت است. در صورتی که خطایی از یک جوان سر زد، اگر افراد جامعه به جای هدایت و تربیت وی، به «انگ زدن» به او بپردازند، چنین فردی عزّت نفس و شخصیت خود را تضعیف شده و هویّت خویش را بزه کار تلقّی می کند. او با از دست دادن اعتبار اجتماعی خود، زمینه مناسبی برای انحرافات پیدا خواهد کرد؛ چرا که چنین فردی با احساس در هم ریختگی هویّت و شخصیت اجتماعی خود، تصور می کند دیگر احترامی در جامعه ندارد. این موضوع اولین گام به سمت ستیز با ارزش های حاکم بر جامعه است که در نتیجه، وی را به سمت پی روی از الگوهای غربی سوق می دهد.

فرد در دوران نوجوانی، دنبال این است که دریابد از کجا آمده است، به کجا خواهد رفت و الگوهایی که وی می تواند از آنان تأثیر بپذیرد، کدام است. از این رو، اگر در جامعه ای زمینه های درست جامعه پذیری و گروه های مرجع مناسب وجود نداشته باشند، ممکن است یک هنر پیشه سینمایی غرب و یا گروه های منحرف اجتماعی از قبیل «هوی متال»، «پانک» و «رپ» به عنوان مدل های تقلیدی وی قرار گیرند و خلأ هویّتی او را پر نمایند.

تأثیر محیط اجتماعی و نقش جامعه در تکوین شخصیت و هویّت یابی فرد، بسیار مهم است. مدرسه، خانواده، همسالان و شهروندان در جهان امروز، که در حقیقت عصر ارتباطات الکترونیکی است، به عنوان نقش های فردی و اجتماعی بر افراد تأثیر می گذارند. اگر به جامعه پذیری ارزش های اسلامی بیندیشیم، می توانیم در دراز مدت، مانع بزرگی در برابر غرب گرایی ایجاد کنیم؛ زیرا فضای فرهنگی، که فرد در آن زندگی می کند، بر او اثر خواهد گذاشت.

جوان به دنبال عاطفه است. خانواده ای که نیاز عاطفی وی را فراهم نسازد، باید منتظر رفتارهای پرخاشگرانه و ناسازگاری وی در دوران بلوغ و پس از آن باشد. چه بسیار اتفاق می افتد که والدین شخصیت جوان خود را نزد همسالان و دوستانش تضعیف می کنند و یا با رفتارهای عوامانه، مانع تکوین شخصیت وی می گردند. اینجاست که جوان برای ضعف خود، به سمت الگوپذیری کاذب از غرب روی می آورد تا به دیگران بفهماند که او نیز می تواند مسیر زندگی خود را تعیین نماید!

هدف سازی برای زندگی و ایجاد انگیزه به کار و تحصیل از سوی نخبگان و اندیشمندان می تواند جوانان را از پوچ گرایی دور سازد و هدف درستی برای زندگی آینده آنان نشان دهد.

انقلاب اسلامی ایران و به دست آوردن ارزش های اسلامی بر پایه ابعاد معنوی انسان در جامعه شکل گرفت. از این رو، تجمّل پرستی و تقویت دنیاپرستی و مصرف زدگی می تواند عامل مؤثری بر گسترش غرب زدگی جامعه باشد. حفظ ارزش های به دست آمده پس از انقلاب، از جمله قبح تجمّلات و یا بی حجابی در بین زنان، خود عامل مؤثری در جلوگیری از غرب زدگی است. البته حجاب، بخصوص چادر، یک ارزش ملّی در ایران است. حجاب صرفا مصونیت فرد از تبه کاران جنسی را به دنبال ندارد؛ زیرا ممکن است فردی بی حجاب باشد و برای مصونیت خود از سلاح یا حرکات رزمی استفاده کند، بلکه حجاب نه تنها پی روی از دستورات الهی است، بلکه جامعه را در فضای آرام جنسی قرار می دهد و از عوامل تحریک کننده جوانان جلوگیری می کند. از این رو، جلوی بسیاری از ناهنجاری ها و اغتشاشات جنسی را می گیرد و جامعه را در یک فرهنگ اسلامی قرار می دهد.

هجوم فیلم های گوناگون در قالب سینما توسط وسایل ارتباط جمعی غالبا نه تنها هیچ پیامی ندارند، بلکه فرهنگ پوچی، سبک سری و وقت تلف کردن را به جامعه تزریق می نمایند، در حالی که ایران نیازمند تولید علم، سخت کوشی و رسیدن به توسعه انسانی است. سینما باید با تولید فیلم های اخلاقی از زندگی عالمان دینی، مخترعان و مکتشفان، فرهنگ سخت کوشی و تولید علم و معرفت توسط اندیشمندان را به کودکان و نوجوانان آموزش دهد تا نسل آینده به دنبال علم آموزی و اختراع حرکت کنند.

درباره ادیسون می گویند: وی از افرادی بود که هیچ اختراعی در جهان به اندازه کشف الکتریسیته وی دارای اهمیت نبوده است. او در آزمایشگاه خود، به صورت شبانه روزی مشغول کار بوده، سخت کوشی وی چنان بود که فرصت ملاقات و سخن گفتن با کسی را نداشت. عده ای از دانشمندان کشورهای دیگر برای دیدار او آمده بودند، در پاسخ گفت: من وقت ندارم. ولی با اصرار زیاد، تنها پنج دقیقه از وقت خود را به آنان اختصاص داد. چنین فردی در موقع مرگ خود، گفت: طرح های زیادی در مغزم وجود دارد که فرصت نکردم درباره آن ها فکر کنم.

استفاده بازیگران فیلم ها از کلمات عامیانه و زشت از قبیل: «بزن به چاک»، «گم شو»، «پدر سوخته»، «احمق» و مانند آن ناخودآگاه بر ارزش ها و فرهنگ خانواده ها تأثیر می گذارد و چنین وانمود می شود که گفتن این کلمات بین برادر، خواهر، دوستان و همکلاسی ها قبحی ندارد.

امروزه اوقات فراغت جوانان به دلیل فقدان بازی های کامپیوتری مناسب، توسط سی دی های بازی که حتی مسائل سکس در آن ها مشاهده می شود، آرامش روحی را از آنان سلب می کند و فکر و ذهنشان را دایم به این مسائل مشغول می کند در نهایت، افت و ترک تحصیلی آنان را به دنبال خواهد داشت. لازم است متولّیان فرهنگی با تولید گسترده بازی های آموزنده، جایگزین مناسبی برای نسل آینده فراهم نمایند تا ارزش ها و هنجارهای ملّی اسلامی ایران در بین جوانان منتشر و از این طریق، گام مؤثری در جامعه پذیری آداب اسلامی برداشته شود.

عده ای تصور می کنند همین که نماز می خوانند و در دل خود، پای بند دستورات اسلامی هستند کفایت می کنند، در حالی که تظاهر به دین داری در جامعه، نقش مهمی در جلوگیری از غرب زدگی و انحرافات اجتماعی دارد. تأکیدات متون اسلامی بر ظاهر لباس و عدم شباهت به کفّار در چهره، خود گواه روشنی بر این مدعاست. نمی شود فردی در ظاهر صورت و لباس خود به سبک غربیان آرایش نماید، ولی بروز اجتماعی وی در جامعه با رفتار و آداب اسلامی جلوه کند. بنابراین، بی توجهی به ارزش های اسلامی و عدم تظاهر به دیانت و فرهنگ اسلامی، بخصوص شیعی، می تواند جامعه را به سمت غرب زدگی سوق دهد.

تبدیل واحد پول کشورها به دلار و گسترش ادبیات غربی و ایجاد پایگاه های گسترده اینترنتی توسط اروپا و امریکا، خود از مظاهر استعمار ادبی غرب است که در این زمینه، عده ای از روشن فکران وابسته نیز درصدد جلب منافع و رضایت بیگانگان تلاش کرده، سعی در غربی کردن جامعه اسلامی دارند. از این رو، بازگشت به معنای اصیل روشن فکری و تعهد دینی در بین روشن فکران می تواند عامل مؤثری در جلوگیری از غرب زدگی باشد.

جلوگیری از برخوردهای انفعالی در برابر شبهات و ارزش های غربی و ایجاد زمینه های لازم برای فعال کردن افراد جامعه در تولید مد، لباس و فیلم با تأکید بر الگوهای اسلامی و نیز تولید گسترده سبک های اسلامی، خود از عوامل مهم در پیش گیری از عمل بر اساس شیوه های غربی است.

ما می توانیم فنّاوری غرب را بگیریم، ولی برای جلوگیری از آسیب های فرهنگی آن، با نصب نمادهایی توسط معماری سنّتی و تمدن ملّی اسلامی، آن را جزو فرهنگ اسلامی قرار دهیم.

سالم سازی محیط مدارس و دانشگاه ها و استفاده از استادان مسلمان متعهد و ایجاد تولید علم و اندیشه بدون اقتباس از غرب و گسترش بعد معنوی و تربیتی اسلامی در فضای حاکم بر دانشگاه و کم کردن شکاف نسل در بین اعضای جامعه و درک شرایط روز اجتماعی توسط پدران و بروز رفتارهای عالمانه همراه با عطوفت با جوانان، خود از دیگر عوامل مهم در کاهش غرب زدگی است.

گسترش مراسم عبادی، بخصوص اعتکاف و برگزاری مجالس روضه در سالگرد شهادت امامان معصوم علیهم السلام و نیز اهمیت دادن به ورزش و تفریحات سالم در کنار کار و فعالیت روزانه و الگوسازی از زندگی بزرگان و اندیشمندان و اولیای الهی در کاهش انحرافات اجتماعی تأثیرگذار است و جامعه را از جهت گیری غربی نجات می بخشد.

ایجاد فضای مناسب تفریحی در شهرها و رسیدگی به وضعیت سواحل دریاها برای استراحت و تفریح خانواده ها، که در حقیقت یکی از آسیب های کنونی سواحل به شمار می رود، خود از عوامل مهم در کج روی ها و انحرافات اجتماعی است. عریان شدن مردان در کنار خانواده بدون هیچ ممنوعیت اجتماعی در انظار عمومی و احساس آزادی در رعایت پوشش، عده ای را به سوءاستفاده از آن وادار کرده است. در مواقعی، مردان بی لباس بدون هیچ منع عرفی، حتی به همراه همسر خود به شنا می پردازند. چنین وضعیتی می تواند بسیاری از هنجارهای جامعه را دگرگون سازد و با ایجاد الگوهای غربی، ادب و تربیت اجتماعی مردم را به مخاطره اندازد.

از این رو، نباید جامعه را بدون توجه به تربیت فرهنگی رها کرد. رهایی فرهنگی می تواند ارزش های جامعه را تغییر داده، ناهنجاری ها و انحرافات اجتماعی را رشد دهد و جامعه را به سمت اضمحلال و فروپاشی نزدیک گرداند.

··· پی نوشت ها

1 علاقه مندی زیاد به غرب و اقتباس فرهنگ غربی به صورت کورکورانه.

2 زیر پا گذاشتن اصول و قواعد هنجاری را «کج روی» و یا «انحرافات اجتماعی» می نامند که در صورت شدت یافتن ناهنجاری رفتاری و مسائل اجتماعی در یک جامعه، وضعیت آنومی پدید می آید. برای آگاهی بیش تر ر.ک:

- Allang Johnson, The Blakwell Dictionary of sociology Ausers Guide to sociological, 1995, p. 190.

- Psychology and the legal system (wrightsman, 1998), L,s. P. 104.

3. Westerenization.

4. Westernism.

5 علی محمد نقوی، جامعه شناسی غرب گرایی، تهران، امیرکبیر، 1377، ج 1و2، ص 18.

6 Alienation در علوم اجتماعی به معنای «گسستگی یا جدایی میان اجزا یا کلّ شخصیت از جنبه های مهم جهان تجربه است.» این اصطلاح اشاره به چند نکته دارد: الف. حالت عینی گسستگی یا جدایی؛ ب. حالت احساس شخصیت بیگانه شده؛ ج. حالتی انگیزشی که به گسستگی و جدایی گرایش دارد. آن جدایی که به آن دلالت دارد، شاید جدایی «خود» از سه چیز باشد: اول. جدایی «خود» از جهان عینی؛ دوم. جدایی «خود» و جنبه هایی از آن که جدا شده و رویاروی آن قرار گرفته شده است؛ مثلاً، کار بیگانه شده؛ سوم. جدایی «خود» از خود. (برای مطالعه بیشتر ر.ک: جولیوس تولدل کولب، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه محمدجواد زاهدی مازندرانی، تهران، مازیار، 1376، ص 170.)

7 علی محمد نقوی، پیشین، ص 20.

8 حمید مکارم شیرازی، بررسی پدیده غرب زدگی جوانان پس از انقلاب اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 59.

9 علی محمد نقوی، پیشین، ص 22.

10 حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، کتابفروشی خیّام، 1370، ص 250.

11. Colonialism.

12 داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی (فرهنگ اصطلاحات و مکتب های سیاسی)، تهران، مروارید، 1370، ص 26.

13 گی روشه، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران، نشر نی، 1376، ص 192، به نقل از:

Georges Balandiar, Sociology actuelle de I Afrique noire paris (Presses universitaires, 2 edition, 1963), P. 34 - 35.

14 همان، ص 204.

15 واپسماندگی یا تأخّر فرهنگی در صورتی تحقق می یابد که در یک جامعه، عناصر غیرمادی فرهنگ نتوانند پا به پای عناصر مادی آن دگرگون شوند و به پیش بروند. برای مطالعه بیشتر، در این باره ر.ک: بروس کوئن، درآمدی به جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، فرهنگ معاصر، 1374، ص 44.

16 برای مطالعه بیشتر ر.ک: اصغر افتخاری و علی اکبر کمالی، رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1377، ص 190.

17 حمید مکارم، پیشین، ص 130.

18 برای مطالعه بیشتر ر.ک: تی. اس. الیت، درباره فرهنگ، ترجمه حمید شاهرخ، تهران، مرکز، 1369، ص 135.

19 «نهاد اجتماعی» مفهومی است که به هریک از نیازهای کارکردی یک جامعه در مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که به صورت یک ضرورت درآمده است، اطلاق می شود. برای مطالعه بیشتر ر.ک:

Adam kuper & Jessica Kuper, The Social Science encyclopedia (1996), p.p: 417 - 418.

20 حمید مکارم، پیشین، به نقل از: تحقیقی پیرامون وضعیت دستگیرشدگان منکراتی کمیته انقلاب اسلامی، ص 28.

21. Anderson, Nels, Work and leisure: The Internatioaal library of Sociology, 1998, P. 31.41.

22 محمد نریمانی، آموزش خانواده؛ راهنمای عملی والدین و مربیان در تربیت کودکان و نوجوانان، انتشارات شیخ صفی، 1377، ص 51.

23 ناصرالدین صاحب الزمانی، جوانی پررنج، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، بی تا، ص 190.

24 حمید مکارم، پیشین، ص 167.

11

25 تی. بی تومور، جامعه شناسی، ترجمه سیدحسن منصور و سیدحسین حسینی کلجاهی، تهران، امیرکبیر، 1370، ص 201 204.

26 حمید مکارم، پیشین، ص 162.

27 برخلاف جوامع ابتدایی، که خانواده مسئول اجتماعی شدن اولیه کودکان است، در جوامع پیشرفته، این مسئولیت به سازمان های رسمی همانند مدرسه واگذار شده است. پس از خانواده و مدرسه، گروه همسالان مهم ترین عامل اجتماعی شدن به شمار می آید و این گروه بیشترین نفوذش را در دوره نوجوانی اعمال می کند. برای مطالعه بیشتر ر.ک: بروس کوئن، پیشین، ص 79.

28و29 همان، ص 153 / ص 154.

30 ناصرالدین صاحب الزمانی، پیشین، ص 147.

31 برای مطالعه بیشتر درباره زندگی، ازدواج و مسائل اجتماعی ر.ک:

Anthony Giddens, Sociology. Second Edition fully Revised & updated Polity press, 1996, P. 8, 393.

32 برای مطالعه بیشتر، درباره خانواده هسته ای و گسترده ر.ک: محمدتقی شیخی، جامعه شناسی زنان و خانواده، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1380، ص 24 و 69.

33 برای مطالعه بیش تر ر.ک:

Gil Jagger and Caroline Wright, Changing family values (London and NewYork, 1999), P.17.

34 علی قائمی، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، تهران، امیری، 1378، ص 169.

35 برای مطالعه بیشتر ر.ک: فروپاشی تمدّن غرب «ماشین سالاری»، ترجمه احمد تقی پور، تهران، رسام، 1365، ص 22.

36 حمید مولانا، ظهور و سقوط مدرن، تهران، کتاب صبح، 1380، ص 79.

37 همان، ص 7680.

38 حمید مکارم، پیشین، ص 186.

39 علی قائمی، پیشین، ص 173.

40 حمید مکارم، پیشین، ص 174.

41 آل احمد یکی از خاستگاه های روشن فکری در ایران را اشرافیّت می دانست. وی معتقد بود: اشرافیّت به واسطه ثروت و سرمایه خود می تواند با آموزش های خصوصی و یا غربی به گروه روشن فکران با گرایش غربی بپیوندد. برای اطلاع بیش تر ر.ک: جلال آل احمد. خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، خوارزمی، 1357، ج 1، ص 171.

42 حمید مکارم، پیشین، ص 181.

43و44 داریوش شایگان، آسیا در برابر غرب، تهران، امیرکبیر، 1357، ص 8184 / ص 85.

45 فاضل لنکرانی، روزنامه جمهوری اسلامی، ش 6969، پنج شنبه 2 مرداد 1382، ص 4.

46 اسماعیل شفیعی سروستانی، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران، تهران، کیهان، 1372، ص 20.

47 «تئیسم» (Theism) جریانی است که اعتقاد به خدا، بدون اعتقاد به وحی و پیامبر را تبلیغ می کرد. خدای آن ساخته و پرداخته نفس امّاره انسان و ملهم از اندیشه بشرانگارانه است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: سیر تفکر عصر جدید در اروپا، تهران، بعثت، 1368، ص 102.

48 «راسیونالیسم» (Rationalism) اعتقادی است که همه چیز را از طریق عقل اومانیستی (انسان محوری) اثبات می کند. برای آگاهی بیش تر، ر.ک: اسماعیل شفیعی سروستانی، پیشین، ص 254.

49 «فراماسونری» (Freemasonary) در لغت، به معنای بنّای سنگ تراش است. پیداین این واژه به قرون وسطا برمی گردد. یهودیان آواره و بی وطن در اروپا، که شغل بنّایی داشتند، برای کمک به همدیگر و در انحصار گرفتن این حرفه، گروه هایی تشکیل دادند و شاگردانی از بین خودشان انتخاب کردند و در محل خصوصی، که بعدا به لژ «Lodge» معروف شد، به تعلیم پرداختند و در مخفی نگه داشتن این فنون و برای شناسایی همدیگر، از اشاره هایی استفاده می کردند و برای خود درجاتی قایل بودند. در اواسط قرن 14 برای خود قانونی وضع کردند و اصل برادری، برابری و آزادی را شعار خود قرار دادند و در شهرها و کشورهای دیگر رفت و آمد نموده، لژهای خود را به صورت معبد حضرت سلیمان درست می کردند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: ابراهیم صادقی نیا، فراماسونری و جمعیت های سرّی در ایران، تهران، هیرمند، 1377، ص 12 / م. ح. زاوش، رابطه فراماسونری با صهیونیسم و امپریالیسم، تهران، آینده، 1361، ص 73 / محمد خاتمی، فراماسونری پیرامون سازمان مخفی فراماسونری در ایران و جهان، تهران، کتاب صبح، 1375، ص 50 59.

50 «سکولاریسم» (Secularism) جریانی است که معتقد است دین نباید در سیاست و حکومت دخالت نماید و نیز حکومت نباید در مسائل دینی نظر دهد. محور اصلی این دیدگاه بر انسان محوری است و در حقیقت، حاکمیت امیال را بر هر چیزی مقدّم می دارد و معتقدند این امیالند که به اعمال انسان ها روح می بخشند. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: محمدحسن قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 20.

- Neilj Smelser, Sociology, Bertrand, unesco, 1994, P. 299.

51 حمید مکارم، پیشین، ص 57.

52. Intellectual

53 حمید پارسانیا، «جستاری معناشناختی در باب روشن فکری»، ماهنامه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی اندیشه حوزه، ش 23، سال ششم، (مرداد و شهریور 1379، ص 10.

54. William Outhwaite & Tom Bottomore The Blackwell Dictionary of Twentieth century: Scocial Thought. 1994. P. 288.

55. Epistemolgy.

56. Psychology

57. Metaphysics.

58 علی اکبر شعاری نژاد، فرهنگ علوم رفتاری، تهران، امیرکبیر، 1375، ص 205.

59. Enlightenment.

60 مسعود رضوی، روشنفکران، احزاب و منافع ملی، گفت وگوهایی با متفکران معاصر ایران، تهران، فرزان، 1379، ص 32.

61و62 برای آگاهی بیشتر ر.ک: ابراهیم تیموری، عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1363، ص 102 / ص 62.

63 م. آذینفر، سعیدی پور، فرهنگ فارسی خرد، تهران، خرد، بی تا.

64 محمد فنائی اشکوری، منزلت زن در اندیشه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1377، ص 95.

65 محمود اخیری، غیرتمندی و آسیب ها، قم، گلستان ادب، 1381، ص 98.

66 اگر افراد یک جامعه با وجود درآمد مناسب برای تأمین زندگی، به علت چشم و هم چشمی ها و مصرف زدگی، نتوانند کالاهای تجمّلی و شیک را فراهم نمایند، ممکن است احساس فقر کرده، تصور نمایند که آنان نسبت به دیگران فقیر هستند، در حالی که این اشخاص نسبت به طبقه متوسط جامعه در سطح بالایی از درآمد و ثروت قرار دارند. به چنین وضعیتی «فقر روانی» اطلاق می شود.

67 «انّ الانسان لیطغی ان رآهُ استغنی» (علق: 6)؛ اگر انسان به دنبال زندگی تجملی رفت و بی نیاز شد، سرکشی می کند. «انّ الی ربّک الرُّجعی» (علق: 8)؛ و بترسید که محققا به سوی پروردگار باز خواهید گشت.

68 حمید مکارم، پیشین، ص 64.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان