ماهان شبکه ایرانیان

آینه آسمانی

نگاهی تربیت آموز به زندگانی سپهسالار عشق؛

 

 

حضرت ابوالفضل علیه السلام،

 

 

در استقبال از چهارم شعبان

 

 

احمد لقمانی

 

سخن نخست

 

 

زندگانی اسوه های آسمانی به سان دایرة المعارفی گرانبهاست که انسانهای بسیاری از پرتو تابناک آن، ره به روشنایی می یابند و جلوه هایی جاودان از ارزشهای عرشی نصیب خود می سازند. صحیفه های حیات اینان را که ورق می زنیم، فهرستی از فضایل می یابیم که گاه پیش از خلقت نمایان بوده،(1) زمانی پس از آفرینش(2) و سرانجام پس از زندگانی زودگذر؛ عرصه هایی از ارزشهای والا و بالا در عالم قدس تجلی(3) می یابد. بی گمان چنین صفات سبز و روشنی بخشی برای تمامی انسانها با هر عقیده ای و در هر سن و سالی ثمرآفرین خواهد بود و دامن وجودشان را با شعاع شور و عشق، نورانی خواهد کرد.

آنچه در این میان نگاهی نو می طلبد، الگودهی آنان برای ماست. این سخن نه بدان معناست که یکایک آینه های آسمانی را زمینی کنیم و همسان با دیگر انسانها بنگریم بلکه بیانگر این حقیقت است که اگر اسوه های زندگانی خود را به اوج عرش برین برده و آنقدر از عظمت آسمانی آنان سخن بگوییم که نقش الگودهی آنها برای ما زمینیان فراموش شود، خساراتی بس بزرگ نصیب همگان می شود. زیرا در این صورت تنها اسطوره های دست نایافتنی می شوند که ما باید به یافته های عقلی خود در باره آنها بسنده کنیم و هیچ گاه در متن زندگی حضورشان را نیابیم. بدون شک، چنین باوری بیانگر تنزل مقام و خدشه سازی به شخصیت آنان نیست و تنها نقش آموزه های تربیتی اخلاقی آنان را در «اَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» دنبال می کند تا در تمامی عصرها و نسلها نمونه هایی از انسانهای کامل برابر دیدگان ما وجود داشته باشند و نه تنها خود بلکه سایر پیروان ادیان گوناگون با آشنایی با آنها، به سوی صراط مستقیم خداوندی رهنمون شوند.

... اینک که شعبه های رحمت خداوندی از ماه شعبان نمایان شده است و سالروز میلاد مولودهایی مبارک فرا می رسد، با هم نگاهی تربیت آموز در آینه آسمانی شخصیت حضرت ابوالفضل(ع) می افکنیم و بنیان باورهای خود را نسبت به ابعاد شخصیتی آن اسوه کم نظیر بارور می سازیم.

 

* ارکان شخصیتی ابوالفضل(ع)

 

 

سیمای سپید و به نور نشسته نظام تربیتی اسلام دارای دو جلوه دل آراست؛ نخست چهره الهی و قدسی آن است که رو به سوی آسمان دارد و از تابش وحی، آفتاب هدایت یافته است و دیگر جلوه هدایتی آن است که دست در دست معصومان علیهم السلام نهاده است. بُعد الهی همساز با فطرت آدمی است و تکامل انسانها، جاودانگی حیات و سرانجام سعادت ابدی را به ارمغان می آورد؛ با نام رب آغاز می شود و با یاد او پایان می پذیرد؛ «اقرأ باسم ربک الذی خلق»(4) و چهره هدایتی این نظام تربیتی، بیانگر هدایت آفرینی خداوند است؛ «نهدی به من نشاء من عبادنا»(5) که گاه در نوع تکوینی نمایان می شود و زمانی در چهره تشریعی رخ نشان می دهد.(6) آنچه در این عرصه بر آغوش اندیشه آدمی می نشیند آن است که هیچ ارزش والا و مقام برتری نصیب کسی نمی شود مگر با اراده، تلاش و اخلاص. ارمغان فطرت به سان گوهر شب چراغی در وجود آدمی قرار دارد و تعالیم رسولان الهی نیز به گوش می رسد و دو راه برابر نگاه انسان قرار دارد؛ «انا هدیناه السبیل اِمّا شاکرا و اما کفورا».(7) از آن سو هیچ نعمتی بدون پدید آوردن زمینه های آن حاصل نمی شود و خداوند مهربان بر اساس تلاشها و لیاقتها، فرصت دستیابی به قله های قدس و رهایی را فراهم می سازد؛ «لیس للانسان الا ما سعی». به دیگر سخن با شروع تکلیف، برنامه های مدرسه آفرینش آغاز می شود، زنگ اول در این مدرسه، «درس دینی» است و آخرین زنگ، «زنگ حساب» است. آنان که شیفته «مقام آدمیّت»

هستند باید محیط حیات را «محفل خوشگذرانی» و «جشن همیشه شادی و شهوت» ندانند بلکه عرصه بندگی بشمرند که خود و دیگران را به رهسپار بلندای بزرگی و فرزانگی می نمایند.

ارکان پرورش روحی و تربیت اخلاقی در سه مرحله تجلّی می کند:

1ـ پدر و مادر و ویژگیهای اخلاقی تربیتی آنان

2ـ پرورش و تربیت در دوران کودکی

3ـ دوران نوجوانی و جوانی؛ تأثیر دوستان و اجتماع(9)

با توجه به آن مقدمه و این ارکان، صحیفه ای از دایرة المعارف زندگانی سپهسالار عشق، حضرت ابوالفضل(ع) را می گشاییم و از چگونگی رشد، پرورش و تکامل شخصیت وی آگاه می شویم:

 

عباس و اصالت خانوادگی

 

 

صفات پدر و مادر و ویژگیهای اخلاقی نیاکان، تأثیری گرانبها در شخصیت افراد دارد به گونه ای که در سپردن کارهای بزرگ و مسؤولیتهای اداره جامعه، توجه به این برجستگی ذاتی و شرافت خانوادگی از معیارهای ارزشمند قلمداد شده است. امیر مؤمنان علی(ع) در نامه ای به مالک اشتر، توجه مالک را به این نکته جلب کرده و می فرماید:

«از عُمّال خود کسانی را برگزین که دارای تجربه و حیاء و از بیوتات صالحه و پیشقدم در اسلام باشند».(10)

به دنبال اشاره به اصالت خانوادگی با عبارت «بیوتات صالحه» آثار این گزینش را اینگونه بیان می کنند:

«زیرا اینان اخلاقشان کریم تر، ناموسشان سالمتر، طمعشان کمتر و عاقبت اندیشی شان برتر است».(11)

این ویژگی که در عبارات مردم به «اصل و نَسَب» شهرت دارد، تأثیری بسزا در حالات، روحیات و رفتار انسانها داشته و گاه ضعف این نکات، افرادی را از اوج عزّت به حضیض ذلت فرود آورده است. از این رو، رسول اکرم(ص) در جمله ای کوتاه به این حقیقت والا اشاره کرده، فرموده است:

«از علفهای زیبایی که در جاهای متعفن روییده می شود بپرهیزید ... اینان دختران زیبارویی هستند که در خانواده ای بد، تربیت شده اند».(12)

 

صفات والای پدر

 

 

حضرت ابوالفضل(ع) انسانی والاگوهر است که از نَسَبی ارزشمند و برجسته برخوردار بوده است. از سوی پدر، علوی و هاشمی است و عظمت و شرافتی در اوج باور دارد. پدری که رسول اسلام(ص) او را از کودکی در دامان تربیت خود پرورش داد و از بارش صفات ارزشمند اخلاقی، وی را بهره مند ساخت.(13) او را همسان خود در خلقت نامید؛ «اَنَا وَ عَلی اَبَواهدةِ الاُمّة»(14) و نور و روح را مایه پدیدآمدن وجود خود و علی(ع) معرفی کرد(15) و چون رسول خدا به معراج رفت، خداوند با او به زبان علی(ع) سخن گفت و به این حقیقت روشنی افروز اشاره نمود که:

«[ای رسول ما] تو را از نور خودم و علی را از نور تو آفریدم و بر دلت آگاهی یافتم و در دل تو هیچ کسی را محبوبتر از علی نیافتم. از این رو تو را با زبان علی خطاب کردم، تا دلت آرام گیرد.»(16)

پرتو این پدر در عالم آفرینش به گونه ای است که بیگانگان با ولایت حضرت، زبان به مدح و ستایش او گشوده اند؛ امام شافعی، عظمت علی(ع) را در چندین بیت شعر، بدین گونه بیان می کند:

«گفتند: رافضی شده ای. گفتم: هرگز! رافضی نه دین من است و نه اعتقاد من است. ولی بدون هیچ شکی، بهترین امام و بهترین هدایت کننده را دوست داشتم. اگر دوستی ولی(خدا) رافضی گری است، من رافضی ترین همه بندگانم».(17)

از آنجا که حوصله نوشتار ما بسیار کم است و ارزشهای معنوی و صفات والای علی(ع) نیاز به اقیانوسی از مرکب و دشتی بی انتها از قلم دارد و با این حال فضایل آن امام والامقام افزونتر خواهد بود، دامن سخن را برمی چینیم و با چنین اظهار عجزی، در باره اصالت خانوادگی ام البنین سخن می گوییم:

 

ارزشهای اخلاقی مادر

 

 

تأثیر کیمیاگون صفات و روحیات مادر در تربیت فرزند، علی(ع) را بر آن داشت، برادر خود عقیل را طلبیده و از وی بخواهد تا از بلندای «علم انساب»(18) نگاهی به قبایل مختلف بیفکند؛ خانواده ای اصیل و دودمانی شجاع انتخاب کند تا از بانویی منسوب به آنان، فرزندانی دلاور، شیردل و قوی پنجه در پیکار با دشمنان اسلام به وجود آید. پس از مدتی تحقیق، عقیل، «فاطمه کلابیه» یا «ام البنین» را برگزید.(19) بانویی که شمامه یا «لیلی» افتخار مادری اش را داشت و «حزام بن خالد» پدر او بود. در دیباچه اجداد و نیاکان وی، دلیرمردی، حماسه آفرینی و ستم سوزی بسیاری دیده می شد به طوری که سلاطین زمان در برابر اینان سر تسلیم فرود می آوردند.(20)

ابوبراد علم بن خالد، شخصیتی بود که شجاعترین فرد عرب محسوب می شد و جد مادری فاطمه کلابیه بود، با پنجاه رزم آور مقابله می کرد و لقب «بازی کننده با نیزه ها» را به خود اختصاص داده بود. از این رو عقیل رو به امیرالمؤمنین(ع) کرد و گفت:

«شجاعترین و زیرک ترین مردمان عرب این قبیله هستند.»(21)

افزون بر صفات نیاکان و پدر و مادر، ام البنین خود از بانوان فرزانه و ارجمندی بود که به اهل بیت علیهم السلام، معرفتی والا داشت و از اخلاص و صفا در ولایت بهره مند بود. شناخت عمیق او از ژرفای وجود و شیفتگی فراوان وی به فرزندان فاطمه علیهاالسلام، او را بانویی محبوب و مورد احترام نزد فرزندان آن حضرت ساخته بود به گونه ای که زینب کبرا علیهاالسلام در ایام عید به دیدار وی می شتافت. چون به خانه شوی خود، علی(ع) پا نهاد، همانند مادری دلسوز و پرستاری مهربان از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که بیمار بودند، مواظبت و پذیرایی کرد و با عطوفتی خاص در تأمین سلامتی آن دو کوشید.(22) هماره بر این باور بود که مانند خدمتگزاری افتخارپیشه در خدمت امام علی(ع) و فرزندان ارجمند وی قرار دارد و بر این توفیق، خداوند را سپاس می گفت.

 

پرورش عباس در دوران کودکی

 

 

زمین مدینه با نیم نگاه خورشید، روشنایی می گرفت و تابش طلایی آفتاب، جمعه، چهارمین روز شعبان سال 26 هجری را نوری دیگر می بخشید.(23) شیفتگان مولای متقیان، علی(ع) هروله کنان به سوی خانه حضرت روانه بودند تا طلوع «ماه هاشمی» را در دامان ام البنین به امام تبریک گویند. نگاه اطرافیان به قنداقه طفل بود که در آغوش پدر جای گرفت و علی(ع) در نخستین کلام خود، بذر بندگی در سرزمین قلب پاره تن خود افشاند تا سالیان بعد، شاخسار ایمان و عشق به توحید و نبوت گردیده و در سایه سار ولایت، سروی سبز گردد.

اذان در گوش راست و اقامه بر دیگر گوش طفل خوانده شد و امام با واژه ای مهرآفرین و روح افزا نام فرزند خود را بیان فرمود:

«عباس»؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد؛(24) دلاوری از شجاعان اسلام و قهرمانی که در برابر باطل و ستم، عبوس و خشمگین است و در مقابل نیکی، شادان و متبسّم.(25)

پس از آن الماس بوسه علی(ع) بلور پیکر عباس را صدای محبت بخشید(26) و دستان کوچک کودک، با حریر عشق و عاطفه پدر آشنا شد.(27)

هفتمین روز میلاد طفل فرا رسیده بود که علی(ع) فرزند خود را طلبید و لبان خویش را با یاد خدا مترنم ساخت. بنا به سنّت پسندیده اسلام، موهای زیبای سر کودک را تراشید و هم وزن آنها، طلا (و یا نقره) به مستمندان داد. سپس گوسفندی به عنوان عقیقه ذبح کرد(28) تا به برکت آن صدقات و این قربانی، پیکر پاک عباس عزیز، پابرجا و سالم مانده، ایام زندگانی او، طوبای برکاتی جاودان باشد.

آری توجه به آداب اسلامی و باور آثار ارزشهای دینی در وجود طفل، نهال حیات فرزند را با نسیم سبز معارف ناب توحیدی آشنا می سازد و او را در پرتو آفتاب این حقایق، رشدی معنوی و تکاملی ارزشمند عطا می کند. اذان، اقامه، نام گذاری صحیح، عقیقه و تمامی این آداب، نمودهای آن باور پاک و آسمانی است. آدابی که زمینه ساز پذیرش سخن حق و گفتار الهی در دوران کودکی خواهد شد و بینشی بی کران از آغاز زندگانی به افراد خواهد بخشید. از این رو، روزهای طفولیت عباس در حالی آغاز شد که پدر گرانقدر او چون آینه معرفت، ایمان، دانایی و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهی و رفتار آسمانی علی(ع) تأثیری عمیق بر وی می نهاد.

عباس در کودکی خود را زورق نشین دریای بی کرانه معرفت می دید و همانند ماه تابان از خورشید وجود پدر نور می گرفت. با فراستی چشمگیر و دقتی فراوان، خوشه چین خرمن حقایق ولایت بود به گونه ای که علی(ع) پرورش و تکامل فرزندش را چنین توصیف می کند:

«اِنَّ وَلَدی العَبّاسَ زُقَّ العلمَ زَقّا»؛(29)

همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می گیرد از من معارف فرا گرفت.

پرتوی از این تربیت روحی و پرورش اخلاقی در این گفتگوی علی(ع) و عباس(ع) نمایان می شود:

در آغازین روزهایی که الفاظ بر زبان فرزند امام(ع) جاری می شد، حضرت رو به عباس کرد و فرمود:

بگو: یک.

عباس گفت: یک.

حضرت ادامه داد: بگو دو.

و او خودداری کرد و گفت: شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام دو بگویم.(30)

 

دوران نوجوانی و جوانی؛

 

 

تأثیر دوستان و اجتماع

 

 

ایام نوجوانی، دورانی است بین کودکی و جوانی که انسان دچار بحران روحی است و خود را بین دو خواسته می یابد، برخی از او انتظار کارهایی عاقلانه و بزرگسالانه دارند و بعضی هنوز او را به کارهای کودکی دعوت می کنند. این دوران حالت نقش پذیری روح و روان آدمی بیشتر از همیشه است. گاه با محبتی اندک، جذب شده و مسیر آینده زندگانی خود را تعیین می کند و زمانی با آموزه ای ژرف و ارزشمند، آینه هایی تابناک از معرفت و حقیقت برابر دیدگان خود می یابد و با تمسک به آنها

راهی طولانی از ناهمواریها را در مدتی کوتاه با سرفرازی و نیک بختی به پایان می برد. در این فراز و نشیب حساس عمر، نقش پدر و مادر و تأثیر دوستان و هم سخنان بسیار بوده و جامعه ای که آدمی در آن زیست می کند نیز اثری کیمیابخش در صحن وجود ایفا می کند.

عباس، علیه السلام، چون به سن نوجوانی رسید، خود را با آغوش پرمهر پدر و دامان صفا و معنویت مادر روبه رو دید. محبت پدری، علی(ع) را بر آن می داشت که گاه پاره پیکر خود را ببوسد(31)، زمانی ببوید و ساعاتی نیز با آداب و اخلاق اسلامی آشنا سازد. از این رو لحظه ای نوجوان خود، عباس را از خود دور نساخت و هماره در نقش آفرینی وسعت ارزشمند وجود او، تلاش می کرد. همیشه در غربت و وطن(32)، حرب و محراب و دور و نزدیک او را در کنار خود نگاه می داشت.

عباس(ع) که مدت 14 سال و چهل و هفت روز با پدر زیست، خود را فرزند مطیع و مؤدب در برابر پدر ساخته بود. در ایام دشوار خلافت، لحظه ای از پدر جدا نشد و آنگاه که در سال 37 هجری قمری جنگ صفین پیش آمد، با آنکه دوازده سال بیشتر نداشت، حماسه ای جاوید آفرید که مطالعه آن برای تمامی نوجوانان، مربیان و پدران و مادران، تأثیری روح افزا خواهد داشت.(33)

به هر روی، فصل آغازین حیات عباس علیه السلام تنها 14 سال به طول انجامید. در این دوران، شاخسار وجود ابوالفضل علیه السلام از بارش برکات پدر پرثمر گردید و هر روز آن را، برکت آفرین و نعمت بخش ساخت. فراگیری علوم و معارف و کسب آداب و فضایل در کنار فنون رزمی در صحنه های مختلف و حوادث گوناگون، شخصیتی باشکوه برای فرزند ام البنین به یادگار گذارد.

این فصل با غروب عمر علی علیه السلام در محراب خونین مسجد کوفه پایان یافت و دوران جوانی عباس(ع) با همراهی برادر خود امام حسن علیه السلام و همرازی دیگر برادر خویش، امام حسین علیه السلام شروع گردید. صبح صادق امامت امام حسن علیه السلام در حالی شروع شد که پشتیبانی، همراهی و همدلی با آن حضرت، نیازمند بینشی ژرف بود و به نوری افزون از عمق باورهای الهی، نیاز بود تا در ظلمت غبار تردید و دودلی حمایتی راستین از امام انجام پذیرد.

فتنه های غروب افروز همه جا را فرا گرفته بود. از یک سو دشمنان دانا در بیرون مرزها در کمین بودند و از سوی دیگر دوستان نادان در درون، سنگر گرفته بودند. برخی مردم ریحانه رسول اللّه (ص) را آماج انتقادها و ناسزاهای خویش قرار می دادند، و پاره ای با جاذبه زر و زور و تزویر، همساز حکومت می شدند و عده ای دیگر با قبول شایعات مختلف، ایمان خود را بر توفان حوادث نابود می کردند.(34) عباس علیه السلام که از پدر، معارف ناب و از مادر، بینش بسیار آموخته بود، ابتدا حق و باطل را شناخت، سپس با دلیری، شجاعت و ایمان بنیادین خود به یاری ولایت و امامت پرداخت. ضعف ایمان سپاهیان، خستگی فراوان سربازان و تبلیغات و شایعه سازی دشمنان را، ابزاری کارآمد برای دشمن می دانست و حمایت و یاری از امام زمان خود را وظیفه برتر و ضروری می شمرد. از این رو در طول نه سال و چهار ماه و هفده روز با تمام توان در رکاب یاوری امام حسن علیه السلام آماده فداکاری بود.(35)

در این دوران که لبریز از فراز و فرود حوادث بود، عباس «باب الحوائج» شیعیان بود و مستمندان را از الطاف و عنایات برادر خویش بهره مند می ساخت و از دیگر سو، گوش به فرمان برادر خود، لحظه ای نظر خود را بر سخن امام مقدم نداشت.(36)

سومین فصل از کتاب حیات ابوالفضل علیه السلام با طلوع خورشید امامت حسینی آغاز شد. و این در حالی بود که بیست و چهار بهار از حیات عباس می گذشت.

تأثیر اکسیرگونه سخن پدر و عبارات عشق آفرین مادر، صحیفه هایی از شور و دلدادگی از دوران زندگانی عباس در این عرصه از خود به جای گذاشت. او هماره در خدمت امام حسین(ع) بود و گاهِ سکوت حضرت در برابر معاویه، سکوت می نمود و هنگام نیاز به افشاگری، از امام و حجت خدا، تبعیت می کرد.(37)

امام که عباس را یاوری شجاع و قهرمانی شایسته می دید، در صحنه های گوناگون به عنوان همراه ویژه و مشاور مُخلص از وجود وی استفاده می کرد که از آن جمله در دعوت حاکم مدینه از حضرت بود.(38)

... و بدین سان دوران جوانی حضرت ابوالفضل علیه السلام با گستره ای از اخلاص، اطاعت و حمایت از ولایت سپری شد و چندین نشان افتخار و سربلندی در عبارات مختلف امام حسین علیه السلام در صحنه های حماسی کربلا به چشم می خورد که از آن میان می توان به این عبارات اشاره کرد:

عصر عاشورا که سپاه سیه سیرت دشمن با حمله ای ددمنشانه قصد یکسره کردن کار امام را داشت، حضرت رو به سوی ابوالفضل علیه السلام کرده، فرمود:

ارکب بنفسی انت یا اخی، حتّی تسألهم عمّا جاءهم.(39)

برادر، جانم به فدایت! سوار بر اسب شو، نزد آنان برو و بپرس که چرا بدین جا آمده اند.

و چون عباس به سوی شریعه رفت تا به امر امام مقداری آب برای تشنگان حرم حسینی تهیه کند و ناکام ماند و با تیغ دژخیمان اموی به شهادت رسید، امام حسین(ع) جمله ای جانسوز در وصف ابوالفضل علیه السلام بیان فرمود که برای هیچ یک از سپاهیان خود نفرمود:

الآن اِنْکَسَر ظَهَری و قَلَّتْ حیلتی و شَمَتَ بی عدوّی(40)

هم اکنون کمرم شکست، چاره ام رو به کاستی رفت و دشمن زبان به سرزنشم گشود.

* * *

امید آنکه به زودی تمامی شیفتگان بارگاه ربوبی آن حضرت خود را در صحن و سرای حضرت ابوالفضل علیه السلام دیده و از طوبای برکات مرقد وی، ریزش اجابت آرزوهای دیرین خود را، به دست آورند. ان شاءاللّه .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان