اشاره
خورشید به وسط آسمان رسیده بود که قنبر، دوان دوان خود را به مسجد رساند، بر آستانه در ایستاد و نفس زنان امیر مؤمنان، علی علیه السلام را از به دنیاآمدن نوزادشان باخبر ساخت و عرض کرد: «مولای من! هم اکنون آمده ام که هم بشارت دهم و هم اسم و کنیه نوزاد را از شما بپرسم.»
برق شادی در چشمان آسمانی آن امام جهید و با گامهایی پرصلابت و دلی سرشار از احساس، به سوی خانه قدم برداشت. درِ خانه باز شد و حضرت زینب علیهاالسلام به استقبال آمد. حضرت علی علیه السلام داخل شد و زینب علیهاالسلام قنداقه کودک را به دست وی داد. اشک شوق از دیدگان پدر بر چهره نوزاد لغزید و او را در آغوش فشرد.
سپس آن والا مقام، سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله را اجرا کرد و در گوش راستش اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و لحظاتی بر چهره نوزاد خویش، خیره ماند. میلاد او، چهارم شعبان سال بیست و ششم هجری هنگام ظهر بود.
سنّت نامگذاری
میان اعراب، حتی در دوران جاهلیت، سنتی رواج داشت که نام نوزاد را از روی تفأّلی بر آینده اش برمی گزیدند؛ یعنی اگر می خواستند در آینده، صفتی در وی بارز شود و برجستگی یابد، نامی برگرفته از آن صفت بر او می نهادند تا بعدها زمینه دستیابی به آن صفت در آن شخص بیشتر هموار شود؛ یعنی فرد بکوشد تا از اسمش، مسمّایی حقیقی بسازد و روحیات خود را به نام خویش نزدیک کند؛ همچنان که امروزه نیز روان شناسان، اثر تربیتی نام اشخاص را دریافته اند.
چه بسا آنان که به دلیل داشتن اسم نیکو، خود را از بسیاری بدیها دور می دارند و چه بسیار افرادی که به سبب داشتن نام نامناسب و بی ارزش، برای شخصیتشان نیز ارزش چندانی قائل نمی شوند. گاه برخی که هوشیارتر هستند، بعدها، اسم خود را به نامی نیکوتر تغییر می دهند؛ از اینرو است که در اسلام سفارشهای بسیاری برای گذاشتن نام نیکو دیده می شود.
شخصی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: «حقّ فرزندم بر من چیست؟» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پاسخ فرمود: «تُحَسِّنِ اسْمَهُ وَأَدَبَهُ وَضِعْهُ مَوْضِعا حَسَنا؛ نام خوبی بر او برگزین و نیکو، تربیتش کن و او را در موقعیت [و شغل] خوبی بگمار.»
نیز فرمود: «اَوَّلُ مَا یَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أنْ یُسَمِّیهِ بِاسْمٍ حَسَنٍ فَلْیَحْسُنْ أَحَدُکُمُ اسْمَ وَلَدِهِ؛ نخستین کار نیکی که انسان باید برای فرزندش انجام دهد، این است که اسم نیکو بر او بگذارد. پس همگی شما باید نام خوب بر فرزندتان بگذارید.»
پس از اینکه نوزاد خانه علی علیه السلام به عرصه گیتی گام نهاد، او را در قنداقه ای نهادند و به دست آن جناب دادند. چشمها منتظر و دلها بی قرار بود تا ببینند امام، نوزادش را چه می نامد و به چه انگیزه ای، آن را برمی گزیند.
آن حضرت برای عمل به سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و برای اینکه تفأّلی بر آینده درخشان نوزاد خویش زده باشد، او را عباس نامید. عباس در اصطلاح عرب از ماده عَبَسَ به معنای «در هم کشیدن بشره و گرفتگی صورت» است. برخی عباس را به معنای شیری گرفته اند که دیگر شیرها از او می گریزند. و برخی دیگر، آن را به «الاسد الغضبان؛ شیر خشمگین» ترجمه کرده اند.
از آنجا که امام علی علیه السلام از شجاعت و شکوه ایستادگی و پایمردی عباس علیه السلام در پیکار با دشمنان حقیقت، آگاهی کامل داشت، او را عباس نامید.
حضرت عباس علیه السلام مصداق روشن و بارز آیه «أشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ» بود. وی از سویی، وارث گنجینه دلیری و مردانگی نسلی شمرده می شود که از هاشم، جدّ بزرگ او آغاز شد و تا پدر بزرگوارش، علی بن ابی طالب علیه السلام ادامه داشت و از سوی دیگر، با دریای نام آوری و استعداد خانواده مادریِ خویش پیوند داشت که این دو، از آن جناب وجودی سرشار از کمال و افتخار آفرید.
کنیه های حضرت عباس علیه السلام
کنیه، در فرهنگ عربی به نامهایی می گویند که پیشوند اَبْ در مردان، و اُمّ در زنان داشته باشد. سنت انتخاب چنین نامی برای افراد در میان قبایل عرب، گونه ای از بزرگداشت و تجلیل برای فرد است.
در اسلام نیز توجه زیادی به آن شده است. غزالی می نویسد: «رسول خدا صلی الله علیه و آله اصحاب خود را از روی احترام برای به دست آوردن دلهایشان با کنیه صدا می زد و برای افراد بی کنیه، کنیه ای انتخاب می فرمود و سپس آنها را بدان می خواند. مردم نیز از آن پس، فرد مذکور را با آن می خواندند. حتی آن حضرت برای افرادی که فرزندی نداشتند تا کنیه ای داشته باشند، کنیه ای می نهاد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسم داشت حتی برای کودکان نیز کنیه برمی گزید و آنان را مثلاً ابا فلان صدا می زد تا دل کودکان را نیز به دست آورد.»
در اینجا برخی کنیه های حضرت عباس علیه السلام برشمرده می شود:
1. ابو الفضل
در منابع بسیاری، کنیه آن حضرت را ابو الفضل برشمرده اند که در بین کنیه های ایشان، ابو الفضل (= ابو فاضل، ابو الفضائل) مشهورترین است؛ امّا موارد دیگر، یا غیرمشهور هستند و یا اینکه پس از واقعه کربلا، او را بدان خوانده اند. در باره این کنیه، بحث وجود دارد که آیا واقعی بوده و آن حضرت، پدر فرزندی به نام فضل بوده است یا اینکه به صورت اعتباری و در واقع، لقبی بوده است که بدین شکل به او نسبت داده اند. گفته ها و احتمالاتی در این زمینه وجود دارد که بدان پرداخته می شود:
الف. آنچه از بررسی اسامی افراد در تاریخ به دست می آید این است که انتخاب کنیه، همواره بر اساس نام فرزند بزرگ تر فرد نبوده و در موارد بسیاری، این قاعده وجود ندارد.
ب. نوشته اند در خاندان بنی هاشم، هر که عباس نام داشت، به او ابو الفضل می گفتند؛ همان گونه که عباس بن عبد المطلّب، عباس بن ربیعة بن الحارث بن عبد المطلّب و... نیز چنین بوده اند. این مطلب، گفته ای مقبول و موجّه به نظر می رسد.
ج. برخی دیگر گفته اند این کنیه برگرفته از برتری و فضلی بوده است که از کودکی در حضرت نمود فراوان داشته است و او را بدان صفت می شناخته اند؛ آن گونه که در سوگ او نیز سروده اند:
اَبَا الْفَضْلِ یَا مَنْ أسَّسَ الْفَضْلَ وَالإبَأَبِی الْفَضْلُ إلاَّ أنْ تَکُونَ لَهُ أَبَا
ای ابو الفضل! ای کسی که هر برتری و پاکدامنی را بنا نهادی! آیا برای من برتری و فضلی وجود دارد که تو پدر آن نباشی؟ (آیا کسی می تواند فضلی داشته باشد که در تو نباشد.)
همچنین در بین اعراب و مسلمانان نیز چنین سنتی بسیار دیده می شده است که کنیه افراد را بر اساس ویژگیهای آنان می گذاشته اند. آورده اند روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید که فردی را ابو الحَکَم می خوانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را نزد خود خواند و فرمود: «همانا حَکَم (داور) خداست و حُکم از آن اوست؛ تو چرا ابو الحکم خوانده می شوی؟» او پاسخ داد: هرگاه قبیله ام بر سر مسئله ای اختلاف پیدا می کنند، نزد من می آیند و من، بین آنان داوری و با صادر کردن حکم خویش اختلاف را برطرف می کنم.» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: «چه کار خوبی می کنی!» و برگزیدن چنین کنیه هایی را بر افراد، بدون اشکال دانست.
د) گذشته از مطالب پیشین، منابع، در ردیف فرزندان عباس علیه السلام نام پسری را به اسم فضل آورده اند؛ امّا چون فضل، فرزندی نداشت، احتمال این وجود دارد که نام او از حافظه تاریخ حذف شده باشد. این مسئله، سبب شده است که برخی برای توجیه کنیه حضرت عباس علیه السلام بر مطالبی مانند آنچه گذشت، تمسک جویند؛ گرچه هیچ یک از آنها با هم منافاتی ندارد و قابل جمع است؛ یعنی وقتی در کودکی، شخصی را ابو الفضل بخوانند، در او زمینه هایی هم ایجاد می شود که نام یکی از فرزندان خویش را فضل بگذارد.
2. ابو القِرْبَة
در لغت عرب، قِرْبَة به معنای «مشک آب» است. ایشان را به دلیل آبرسانی در کربلا، این گونه نامیده اند.
در بسیاری از منابع تاریخی و رجالی، ابو القربة را برای حضرت ذکر کرده اند.
3. ابو القاسم
کنیه ای غیرمشهور برای حضرت است؛ اگر چه برخی نوشته اند آن جناب، فرزندی به نام قاسم داشت که در کربلا به شهادت رسید.
4. ابو الفَرجَة
در لغت عرب «فرجه»، «گشایش در سختی و برطرف شدن اندوه» معنا شده است. برخی آن را برای حضرت برشمرده اند که بیشتر به لقبی در قالب کنیه می ماند. دلیل آن هم برطرف کردن اندوه و گشایش در سختیها در نتیجه توسّل به او است.
لقبهای حضرت عباس علیه السلام
به عناوینی که بر اثر بروز ویژگیهایی در انسانها، به آنان نسبت داده شود و بیانگر ویژگی شان باشد، لقب می گویند. آن بزرگوار، القاب بسیاری دارد. برای ایشان بیش از بیست لقب مشهور برشمرده اند که معروف ترین آنها عبارت اند از:
1. قمر بنی هاشم
حضرت عباس علیه السلام از جمال و زیبایی ویژه ای برخوردار بود؛ به گونه ای که سیمای دلربای او جلب توجه می کرد و چهره اش مانند ماه تمام، تابناک می نمود؛ چون از دودمان هاشم، جدّ پیامبر صلی الله علیه و آله بود، او را «ماه فرزندان هاشم» می خواندند. قمر بنی هاشم لقبی مشهور برای حضرت به شمار می رود و بسیاری از منابع، آن را آورده اند.
2. سقّ
سقّا از مشهورترین لقبهای ایشان است و پس از واقعه کربلا بدان متّصف شد. یکی از بی رحمانه ترین حربه های جنگی دشمن در واقعه کربلا، بستن آب بر لشکر امام حسین علیه السلام بود که از روز هفتم ماه محرّم آغاز شد؛ امّا آن حضرت همراه برخی دیگر از بنی هاشم، به فرات حمله می برد و آب می آورد.
و این لقب را از پدران خویش به ارث برده بود؛ زیرا حضرت عبد المطلب، هاشم، عبد مناف و قُصَّی نیز چنین لقبی داشتند. حضرت ابو طالب علیه السلام و عباس عموی پیامبر نیز به چنین ویژگی پسندیده ای مشهور بودند.
3. باب الحوائج
او در دوران زندگانی امام مجتبی علیه السلام پیوسته در کنار آن حضرت به مددکاری مردم و برآوردن نیازهایشان می پرداخت. این رویه در زمان امامت امام حسین علیه السلام و پیش از جریان عاشورا نیز ادامه داشت تا آنجا که هرگاه نیازمندی نزد این دو امام همام می آمد، حضرت عباس علیه السلام مأمور می شد دستور امام خویش را اجرا کند. وی جایگاه بلندی نزد برادرش ابا عبد اللّه علیه السلام داشت.
نوشته اند: «همان گونه که پدرش امیر مؤمنان علیه السلام جایگاه بلندی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشت و باب او بود و هرگاه مشکلی روی می داد خاتم انبیا صلی الله علیه و آله ابتدا آن را با علی علیه السلام در میان می گذاشت، عباس علیه السلام نیز چنین حالتی نسبت به سید الشهدا علیه السلام داشت. امام، هر مشکلی را با برادرش در میان می گذاشت و از او می خواست که آن را برطرف کند.» این مسئله سبب شد تا ایشان را «باب الحوائج؛ برآورنده نیازها» بخوانند. البته گویا این لقب بعدها نیز در نتیجه توسلهای مردم و کرامتهای آن حضرت به ایشان داده شده است.
4. باب الحسین علیه السلام
شدت دلبستگی حضرت به برادر بزرگ تر خود، امام حسین علیه السلام تا آنجا بود که همواره خود را خدمتگزار وی می دانست و برای اجرای فرمانهای ایشان، همیشه پیشقدم بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «أنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أرَادَ الْمَدینَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ؛ من شهر دانش هستم و علی دروازه ورود به آن است. پس هر کس خواهان ورود به شهر دانش است، باید نخست سراغ درِ آن را بگیرد.» حضرت عباس علیه السلام نیز درب ورود به شهر حسینی علیه السلام بود.
علامه طباطبایی رحمه الله در این باره فرمود: «مرحوم سید السالکین و برهان العارفین، آقا سید علی قاضی، فرمود: «هنگام کشف بر من آشکار شد که وجود مقدس ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام مظهر رحمت کلیه الهیه است و باب و پیشکار آن حضرت، سقای کربلا، سرحلقه ارباب وفا، آقا باب الحوائج الی اللّه، ابو الفضل العباس صلوات اللّه وسلامه علیه است.»
5. کَبْش الکتیبة
اصطلاحی نظامی است که در جنگها به کار می رفته است. این عنوان، به رزمنده شجاعی اطلاق می شده است که تمام صفات شجاعت و نام آوری در او جمع بوده و در پیشانی لشکر به جنگ با دشمن می پرداخته است. کبش الکتیبة، پیش از حضرت عباس علیه السلام تنها به دو نفر داده شد:
ابتدا به فردی قریشی از قبیله بنی عبد الدار که از دشمنان سرسخت مسلمانان بود و طلحة بن ابی طلحه نام داشت. او در جنگ اُحد با امیر مؤمنان علیه السلام مبارزه کرد و کشته شد؛ زیرا شخص دیگری، جرئت رویارویی با او را نداشت و شجاعت و جنگاوری وی، باعث تضعیف روحیه مسلمانان شده بود.
مرگ او، تقویت روحیه مسلمانان و خوشحالی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به دنبال آورد؛ زیرا باعث شد اتحاد مشرکان به شدت از هم گسیخته شود و بسیاری از آنان پا به فرار گذارند.
دومین فردی که پیش از حضرت ابو الفضل علیه السلام به این لقب خوانده شد، مالک اشتر نخعی بود. او را در دوران خلافت امیر مؤمنان علیه السلام کبش العراق می خواندند. پس از وی، این لقب به حضرت عباس علیه السلام رسید؛ آن گونه که از زبان ابا عبد اللّه علیه السلام سروده اند:
عَبَّاسُ کَبْشُ کَتِیبَتِی وَکَنَانَتِیوَسرُّ قَومِی بَلْ أعَزُّ حُصُونِی
عباس، پهلوان لشکر و اهل بیت من، بلکه شکست ناپذیرترین دژ من است.
6. حامی الظُّعَینة
در لغت عرب، ظعینة از ریشه ظَعَنَ (کوچ کرد) گرفته شده و به معنای زن هودج نشین است. این لقب از جمله القابی است که پس از واقعه عاشورا به حضرت داده شد و به معنای پشتیبان زنان هودج نشین است؛ چرا که دلگرمی زنان اهل حرم به بازوی توانای او بود. چه بسا پشتیبانی و حمایت از زنان بی دفاع، خود، بخش بزرگی از دفاع است و وجود او در بین لشکر، قوت قلبی برای همه به شمار می آمد.
این لقب در عرب، پیش از وی تنها به یک نفر داده شده است و او ربیعة بن مکدم کنانی از قبیله بنی فراس است و چه در زمان زندگی و چه پس از مرگش او را این گونه می خوانده اند. آن سان که در باره اش سروده اند:
حامی الظعینة این منه ربیعةأم أین من علیا ابیه کلام
القاب یاد شده از مشهورترین لقبهای حضرت عباس علیه السلام است. البته ایشان لقبهای دیگری نیز دارند که بدین شرح است:
7. شهید؛
8. عبد صالح؛
9. مستجار (پشت و پناه)؛
10. فادی (فداکار)؛
11. ضَیغَم (شیر)؛
12. مؤثّر (ایثارگر)؛
13. ظَهر الولایة (پشتیبان ولایت)؛
14. طیّار؛
15. اکبر؛
16. مواسی (ایثارکننده)؛
17. واقی (پاسدار)؛
18. ساعی (تلاشگر)؛
19. صدّیق (راست گفتار و درست کردار)؛
20. بَطَل (گُرد)؛
21. اطلس (چابک و شجاع، در لغت به معنای رنگارنگ یا دو رنگ و کنایه از فرد زیرک و چابک است)؛
22. حامل اللّواء (پرچمدار)؛
23. صابر؛
24. مجاهد؛
25. حامی؛
26. ناصر؛
در کلام معصومان علیهم السلام لقبهای دیگری نیز برای حضرت عباس علیه السلام آمده است که از جایگاه والا و مقام ارجمند آن علمدار ولایت، حکایت می کند.