اشاره:
مقاله ای که در پیش رو دارید، زندگینامه عالم عارف معاصر، حضرت آیت الله العظمی مرحوم حاج سید رضا بهاء الدینی است که اصل آن، توسط فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام آقای سید محمد باقر مهاجر تدوین شده است.
امتیاز این زندگینامه این است که در زمان حیات خود آن بزرگوار و با مراجعه به ایشان و فرزندش جناب حجت الاسلام آقای سید عبد الله بهاءالدینی و نیز برخی از شاگردان و مرتبطان با ایشان (حجج اسلام، آقایان: سید محمد حسین احمدی، محمد حسین احمدی یزدی، محمود امجد، مرحوم حسین حیدری کاشانی، سید محمد رضا طباطبائی، فرحزاد و....) و برای بزرگداشت آن عالم کم نظیر تهیه شده است.
با توجه به این مطلب پیش از ارائه زندگینامه، مطالب زیر را متذکر می شویم:
1. همان طور که گفته شد، این نوشتار از سخنان افراد گوناگون که نام آن ها ذکر شد، گردآوری شده است؛ لذا با توجه به آمیختگی مطالب افراد گوناگون با یکدیگر، در غیر از مواردی که از سخنان خود مرحوم آیت الله بهاء الدینی استفاده شده، در موارد دیگر از پاورقی استفاده نشده است.
2. با توجه به این که اصل این مقاله در زمان حیات مرحوم آیت الله العظمی بهاءالدینی نوشته شده، از گزارش فوت آن بزرگوار خالی است به همین سبب و نیز به دلیل تکمیل و پربارتر شدن این زندگینامه، بخش فوت را از منبعی دیگر (سیری در آفاق) می افزاییم.
حضرت آیت الله العظمی حاج سید رضا بهاءالدینی 1 در اواخر ذی الحجه سال 1327ق در خانواده ای متدین و تقوا پیشه، در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود . پدر ایشان، آقا سید صفی الدین، مردی پاک طینت و پرهیزکار و از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت معصومه- سلام الله علیها- بود.
ایشان در شرح حال والدشان چنین فرموده اند:
ارتباط پدرم با قرآن مداوم بود . شاید در روز، ده الی پانزده جزء قرآن می خواند؛ به طوری که از هر جای این کتاب مقدس سؤال می کردند، فوراً جواب می داد . به علت انس زیاد با قرآن، آیات را می شناخت و به کشف الآیات علما شهرت یافته بود. ایشان در حرم حضرت معصومه- سلام الله علیها- مشغول خدمت بود و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج شیخ ابوالقاسم قمی شرکت می کرد. ادبیات را نیکو می دانست و با فقه و اصول هم آشنا بود . او فردی وارسته بود و فکر شیطانی نداشت و هرگز نمی شد به ایشان افکار شیطانی را تحمیل کرد . خیلی صریح و صادق بود، مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) هم نوشته اند که اجداد پدرم، افراد شریفی بودند و در شجره نامة ایشان آمده است که کلید دار حرم فاطمی بوده اند. گویا در فامیل پدرم، این سِمَت رسم بوده است . می گویند مادرم نیز به آخوند ملاصدرا منتسب بوده است . والده من- با اینکه سواد نداشت- خیلی از دعاها را حفظ بود.2
برخورد و رفتار شایسته پدر، در شکل گیری شخصیت او در دوران کودکی، بسیار موثر بوده است . یکی از شاگردان می گوید:
پدر او، احترام خاصی به آقا [آیت الله بهاءالدینی] می گذاشت و از این گذشته، آزادی عمل فراوانی به ایشان می داد؛ به گونه ای که در روح آماده به انقلاب وی اثر بسیار داشت. او احترام های پدر و استادانش را در ساخت شخصیت خود بسیار مؤثر می دانست.3
آن بزرگوار در این باره می فرمود:
پدرم، مرا به جاهای خطر آفرین می فرستاد؛ لکن قلباً مطمئن بود که خطری مرا تهدید نمی کند.4
تحصیلات ابتدایی و فراگیری دروس حوزه
حضرت آیت الله العظمی بهاءالدینی از همان آغاز دوران کودکی، خردی موهوب و ورزیده داشت و از هوش سرشار و فوق العاده ای نیز برخوردار بود، به طوری که در سه یا چهار سالگی به مکتب رفت و خواندن و نوشتن، قرائت و تجوید را آموخت، و در شش سالگی با ورود به حوزه علمیه قم، و به تحصیل علوم دینی روی آورد.
او از بدو ورود به حوزه، مورد عنایت خاص و محبت ویژه بزرگانی همچون مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی (کبیر)، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی بود ند و از محضر پرفیض این عالمان وارسته و مفاخر حوزه بهره ها برد .
یکی از فضلای حوزه می گوید:
آیت الله بهاءالدینی از همان کودکی مورد توجه خاص شیخ ابوالقاسم کبیر بوده است؛ کراراً ایشان می فرمود: «از همان شش سالگی، بسیاری از بزرگان برای ما زحمت کشیدند و به ما التفات داشتند». حاج شیخ محمد تقی بافقی هم توجه زیادی به ایشان داشتند و بسیاری از مسائلی را که با دیگران مطرح نمی کردند، از ایشان دریغ نمی کردند. این، به سبب اطمینانی بود که به شخص ایشان داشتند.
فرزند ایشان در این باره می گوید:
آقا نقل می کردند: «من هفت ساله بودم که در مجالس علمای بزرگ، مثل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت می کردم. وقتی وارد می شدم، مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی برمی خواست و مرا کنار خود می نشاند».
استادان معظم له
حضرت آیت الله بهاءالدینی، مقدمات را نخست نزد پدر گرانقدرش و پس از آن، جامع المقدمات . سیوطی و مغنی را از محضر استادان آن زمان، مرحوم آقا شیخ ولی الله عامره ای و آقا میرزا علی ادیب با شور و شوق فراوان فرا گرفت و به دنبال آن، در دروس سطح از محضر استادان بزرگ و عالمان گرانقدر، مرحوم آخوند میرزا محمد همدانی و آخوند ملا علی همدانی استفاده برد.
آیت الله بهاءالدینی پس از اتمام سطح و تکمیل و تحکیم مبانی علمی، به منظور فراگیری دروس خارج، در محضر علمای بزرگ و محققان نامدار شیعه، فقهای عظام، حاج شیخ عبدالکریم حائری، سید محمد حجت کوه کمره ای و حاج آقا حسین بروجردی حضور یافت و از خرمن علوم و اطلاعات عمیق آنان خوشه چینی کرد؛ با شور و شوقی وصف ناپذیر و اراده ای استوار به تحقیق و مطالعه و تدریس پرداخت و سرانجام، به درجه اجتهاد نائل آمد.
آیت الله بهاءالدینی، این عالم روشن ضمیر، در نوجوانی اخلاق عملی را نیز از مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی آموخته و تحت اشراف او پرورش یافتند. وی کلام را در محضر استاد بزرگوار، مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی تلمذ کرد و در درس اسفار شیخ بزرگوار مرحوم شاه آبادی نیز شرکت می نمود.
آیت الله بهاءالدینی در این باره چنین می فرماید:
زمانی که به درس اسفار مرحوم شاه آبادی می رفتم، امام خمینی(ره) را می دیدم که از اتاق پشتی خارج می شود، مرحوم شاه آبادی به او فصوص درس می داد. مباحثه ما اسفار بود. البته من مدت کوتاهی رفتم؛ نمی دانم چطور بود که به فلسفه خیلی علاقه نداشتم. ما در فقه و اصول بسیار اهتمام داشتیم. 5
شایان ذکر است که فقیه اهل بیت، حضرت آیت الله بهاءالدینی با اوتاد زمان؛ یعنی فقهای بزرگوار، آیت الله العظمی حاج سید احمد زنجانی و آیت الله العظمی میرزا ابوالفضل زاهدی نیز مباحثه و تبادل علمی داشته است.
اجازه اجتهاد و روایت
فقیه زاهد، حضرت آیت الله بهاءالدینی، بدون آن که در صدد اخذ اجازه اجتهاد و روایت باشد، از عالم بزرگوار، مرحوم سید محمد تقی خوانساری اجازه اجتهاد داشت و محرّر (نویسنده) این اجازه هم شیخ الفقها مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی(ره) بود .
او همچنین از علامه محدث، مرحوم حاج شیخ عباس قمی، اجازه روایت داشت.
مسافرت به عتبات عالیات
حضرت آیت الله بهاءالدینی (تقریباً) در نوزده سالگی به منظور زیارت ائمه هدی علیهم السلام به عتبات مشرف شد و در مدت اقامت خود در نجف، در درس فقهای گرانمایه، از جمله مرحوم میرزای نائینی و مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی، شرکت می کرد. سید از او می خواهد که در حوزه نجف بماند؛ ولی چون سفر وی زیارتی بود و از طرفی هم در اوایل ازدواجش صورت گرفته بود، به ایران باز می گردد تا برای امتثال امر سید، مقدمات سفر تحصیلی به نجف را فراهم کند؛ ولی مشکلاتی پیش می آید و موفق نمی شود.
پایداری و استقامت در تحصیل و تدریس
آنچه در شرح احوال عالمان راستین و اندیشمندان فرزانه گفتنی است، کوشایی و جدیت فوق العاده در راه تحصیل علم و فضیلت است.
این شور و شوق و جدیت در تحصیل علم و تحقیق و تدریس، در زندگی حضرت آیت الله بهاءالدینی به خوبی مشهود است. یکی از شاگردان می گوید:
آقا می فرمود: «یک سال تمام از مدرسه فیضیه بیرون نیامدم. مادرم می آمد در مدرسه و از دور مرا نگاه می کرد و باز می گشت. اشتغالات ما به حدی بود که فرصت نمی کردیم به منزل سری بزنیم».
یکی دیگر از شاگردان استاد چنین می گوید:
ما حدود چندین سال، درس هایی پیش از اذان صبح و حوالی وقت اذان از او فرا گرفتیم. هنگامی که به محضرش می رفتیم سماور زغالی و چای نیز آماده بود. حدود اذان، چای می خورد و اول اذان صبح نماز می خواند. گاه یکی دوتا از درس هایش که قبل از اذان تمام می شد، منتظر می ماند تا وقت اذان صبح بشود و نماز بخواند.
در این زمینه خود حضرت آیت الله بهاءالدینی، چنین می فرماید:
برای آمدن به مدرسه فیضیه، من همیشه از حدود منزل امام می گذشتم؛ چون در راه مشغول مطالعه بودم و اگر از طریق کوچه ها می رفتم، با اشخاصی برخورد می کردم و ناچار به سلام و علیک می شدم، لذا مطالعاتم مخدوش می شد. معمولاًً از پشت باغات اطراف شهر عبور می کردم، تا کسی به من برنخورد و بتوانم به مطالعة خود بپردازم. در آن زمان، دروس سطح، مانند رسائل را تدریس می کردم. برای تدریس هم همیشه دو سه تا مطالعه جلو بودم، تا اگر یک شب مثلاً مانعی پیش آمد و نتوانستم مطالعه کنم، درس صبح ما تعطیل نشود و بتوانم از مطالعه ذخیره استفاده و تدریس بکنم.6
فرزند آن بزرگوار می گوید:
آیت الله بهاءالدینی می فرمود: «من طوری از منزل حرکت می کردم که اول اذان در فیضیه بودم (آن هم در تمام سال، در برف و باران، با نبود چراغ و با وجود کوچه های گلی) و تا اول آفتاب دو جلسه تدریس داشتم . روزهایی بود که ما چهارده درس و تدریس و مباحثه داشتیم».
روش تدریس و شاگردپروری
عالم جلیل القدر، حضرت آیت الله بهاءالدینی با تدریس مستمر و مداوم و با به کارگیری روشی خاص، شاگردان مبرز و اندیشور را تربیت کرده است که بسیاری از آنان امروز، مایه مباهات حوزه های علمیه و از خدمتگزاران صدیق نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند . در خصوص شیوه تدریس او، به بیانات دو تن از شاگردانش اشاره می کنیم:
آیت الله بهاءالدینی در جاهای مختلف تدریس داشت و از یک ساعت قبل از اذان صبح مشغول بود، سپس نماز صبح را می خواند و تا شب، مشغول درس و بحث می شد . بسیاری از بزرگان امروز از شاگردان او هستند . وی به تفکر زیاد، بیشتر از نقل اقوال و بحث در اقوال اهمیت می داد. باید گفت اهل تتبع نبود، بلکه اهل تفکر بود. بیان روشنی داشت و به شاگردان خود بینش می داد.
آیت الله بهاءالدینی در پرورش اشخاص علمی و شاگردان خود، به گونه ای تدریس می کرد و آنان را پرورش می داد که طی یک تا دو سال، اگر نزد او تحصیل می کرد، رشته اصلی فقه، دستگیرش می شد و همین امر، سبب می شد به مرحله اجتهاد برسد؛ نه این که تنها به فروعات بپردازد و وقت خود را هدر بدهد.
نکته دقیق و شایان اهمیت این که آیت الله بهاءالدینی علاوه بر تدریس عمومی، یک تقریر دومی خصوصی برای شاگردان ویژه خود، نظیر شهید مطهری(ره) داشت.
جامعیت معظم له
تا به حال، سخن از اشتغالات پردامنه علمی این فقیه فرزانه و سعی و تلاش فراوان او در تعلیم و تعلم بود. حال سخن بر سر این است که اشتغالات علمی، نه تنها او را از معنویت دور نکرده، بلکه او را آماده ساخت تا از همان آغاز دوره کودکی و نوجوانی در امر خودسازی سعی و تلاش فراوان کند و با الگوگیری از زندگی امامان- علیهم السلام- به مرحله ای از سلوک برسد که خود، الگویی برای سالکان طریق الی الله و شیفتگان سیر و سلوک به شمار آید.
کوتاه سخن اینکه آیت الله بهاءالدینی فقیهی موحد و مخلص، بزرگ مردی مسلط بر هوی و هوس، عارفی متمسک به اهل بیت،- علیهم السلام- تقواپیشه ای شب زنده دار و متهجد و مردی الهی، صاحب کرامات و مکاشفات و مهم تر و ارزشمندتر از همه این که، مستجمع بسیاری از کمالات بود؛ یعنی کمالاتی که دیگران را به آن سفارش می کرد، خود به آن مرحله و درجه رسیده و نمونه عینی و عملی آن شده بود؛ لذا وقتی فردی، چند لحظه در محضر او می نشست، حس می کرد سَبُک شده و علاقة او به آخرت افزون گشته و از عشق و علاقه اش به دنیا کاسته شده است.
یکی از فضلای حوزه دربارة معظم له عباراتی را به رشته تحریر در آوره است که به قسمتی از آن اشاره می کنیم:
حقیر، بزرگ ترین دستاورد این شخصیت جلیل القدر را رهیدن او از خلائق و انقطاعش به خالق یکتا می دانم . این خصلت، آنچنان در وی متجلی و بارز بود که افراد کم توشه از معرفت نیز، در یک جلسه مصاحبت و مجالست کوتاه، به گوشه ای از آن پی می برند . وی «لا موثر فی الوجود الاّ الله» را عمیقاً باور داشت و در تمام حالات و آنات زندگی خود نظر داشت. برای ما سوی الله از جماد و نبات و حیوان و انسان و حوادث و مخاطرات و نعمات و بلیات، اثری استقلالی قائل نبود. این پندار و باور، نه تنها در گفتار که در کردار او نیز ظهوری محسوس و ملموس داشت و همین خصوصیت او و امثال او را از صف محققان و مؤلفان و سخنوران عرفان و اخلاق و توحید متمایز می ساخت و بر جایگاهی بلند و قله ای رفیع می نشاند . گفتن و نوشتن درباره معارف و اصول و ارزش ها چندان دشوار نیست؛ آن ها را در خود پیاده کردن و خود را تمثل عینی آن ها قرار دادن، مردافکن و دشوار است که شخصیت مورد بحث ما، به حق از قهرمانان پیروز این میدان است.
اما در فراسوی همه این ها، او شخصی بود اجتماعی، آگاه به زمان، دارای دیدی وسیع و ژرف و فکری صائب و برخوردار از دوراندیشی، به ویژه در حوادث و وقایع و شرایط خاص اجتماعی؛ لذا می بینیم که قبل از انقلاب، شیفته و ارادتمند امام خمینی- قدس سره- و همواره حامی و پشتیبان انقلاب و در خدمت مردم بودند و در سال های پرالتهاب جنگ، یار و همراه رزمندگان در جبهه های نبرد بود و چه صادقانه با آغوشی باز این مردان حماسه و خون را به خدمت می پذیرفت و همچون پدری مهربان به گفت گو با آنان می نشست! او همچنین انس و ارتباطی صمیمی با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای - دام ظله العالی- داشت و معظم له نیز ارادتی خاص به او می ورزید. یکی از شاگردان ایشان در این زمینه می گوید:
آیت الله العظمی بهاءالدینی- قدس سره- به امام خمینی- قدس سره- به عنوان فردی بی نظیر و بلند مرتبه و در حد یک استثنا می نگریست.
برخی از ویژگی های مهم اخلاقی و تربیتی
الف. تفــکر
اکثر اوقات شب و روزِ ایشان به تفکر می گذشت. حتی سحر ها- بعد از این که نماز شب می خواند- به تفکر می پرداخت. می فرمود: «من روی یک جمله صحیفه سجادیه چندین سال فکر کردم» و کراراً می فرمود: «همین فکر کردن، دریچه هایی را روی انسان باز می کند؛ ولی طول می کشد».
ب. بی تکلفی
یکی از شاگردان نقل می کند:
گاهی که با او از محلی عبور می کردیم، اگر مکانی مناسبی همچون سایه یک دیوار یافت می شد، آقا می فرمود: «همین جا قدری بنشینیم و استراحت کنیم» عرض می کردم: «آقا اینجا مناسب شأن شما نیست، مردم در رفت و آمدند». آقا می فرمود: «این حرف ها چیست؟! همین جا خوب است. اگر ما بخواهیم این مسائل را مراعات کنیم و این گونه ملاحظات داشته باشیم، اگر چیزی هم داشته باشیم، از ما می گیرند».
ج. بندگی خدا
مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمود:
درس رسائل می گفتم و شاگردان زیادی داشتم یک روز که آمدم پشت در، نگاه کردم دیدم جمعیت شاگردان زیاد است؛ خیلی خوشم آمد. همان جا تصمیم گرفتم درسی را که هوای نفس در آن است، تعطیل کنم؛ لذا درس را به خانه منتقل کردم و عده ای از شاگردان می آمدند خانه.
وی در جواب این سؤال که: چه کنیم تا بتوانیم از معارف الهی بهره برداری کنیم، می فرمود: «باید بنده خدا باشی، بنده هوا و هوس نباشی. حضرت به مالک می فرماید فَاَملِک هَواکَ تو مالک هوا باش، نه هوا مالک تو. ما هوا مالکمان هست؛ هر کجا که هوا باشد، ما را می کشاند؛ در حالی که باید هوا در اختیار شما باشد....7
*****
سرانجام، این خورشید فروزان علم و عمل، پس از طی دوران نقاهت نسبتا طولانی در سرزمین مقدس قم غروب کرد و دل های شیفتگان معرفت را داغدار نمود. رحلت آن بزرگوار، شام جمعه 1376/4/24 رخ داد. روز شنبه پیامی از سوی مقام معظم رهبری در این باره صادر شدو روز یکشنبه، 1376/4/29 مطابق با ربیع الاول 1418 پیکر مبارکش را از منزل و حسینیه معظم له تشییع کردند.
معمول این است که علما و بزرگان را در قم، از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تشییع می کنند؛ اما درباره آیت الله بهاءالدینی، برخی آقایان اصرار داشتند آقا را از منزل و حسینیه تشییع کنند تا مردم بیایند و خانه محقر و زندگی ساده او را ببینند و بدانند می شود نزدیک به یک قرن بی اعتنا به زخارف دنیا در کمال غنا و بی نیازی روحی زیست.
انبوه جمعیت تا حرم مطهر حضرت معصومه، تابوت مطهر را همراه اشک و ناله حمل می کنند و پس از اقامه نماز بر آن بدن شریف، آن بزرگوار در حرم مطهر و در قبری دفن شد که کاملا غیر عادی و بر خلاف پیش بینی معمار حرم، آماده و مهیا بود.
خداوند، روح پاکش را با اجداد طاهرینش محشور فرماید و ما را رهرو راهش قرار دهد.
|