اطلاعات، 15، 16 و 22/2/81
مقاله با دیدی جامعه شناختی به بررسی روند تشکیل و تکامل فرهنگ ها می پردازد . به طور خلاصه می توان گفت انسان متفکر، ایده پرداز است و ایده های کارا، «شناخت » و سپس «باورهای جمعی و کلی » را شکل می دهند . محدود شدن باورهای جمعی در مرزهای جغرافیایی، «خرده فرهنگ » ها را به وجود می آورد; ولی گاه باور جمعی به «ارزش » تبدیل می شود; ارزش، شناسنامه ی جامعه، سوق دهنده به سوی هدف ها و رفتارهاست . فرهنگ سازی در صورتی شکل می گیرد که رفتارسازی مبتنی بر ارزش ها با موفقیت به انجام برسد .
پس از آن نوبت به «استقرار فرهنگ » می رسد . استقرار فرهنگ در جامعه، نتیجه ی سه تعامل منطقی است: 1 . تعامل میان ارزش ها و ساختارها (با وساطت نهادها) ; 2 . تعامل میان ارزش ها و رفتارها که فقدان رفتارها موجب از خودبیگانگی و قانون گریزی می شود; 3 . تعامل میان ساختارها و رفتارها که به جامعه پذیری منجر می شود .
فرهنگ ها، با میل ذاتی خود به تکامل درونی و حرکت فرامرزی، «تمدن » را می سازند . به اعتقاد نویسنده، ایجاد صلح، توجه به زبان و پرهیز از سیاست زدگی از عوامل مهم زمینه ساز تبادل فرهنگی است . وی با اشاره به لزوم تفکیک بین ملی گرایی و هویت فرهنگی بر این نکته تاکید می کند که گفت وگوها باید متوجه ریشه ی باورها، ارزش های تمدن ساز و معیارهای شناخته شده ای همچون وحی باشد و از محور قرار دادن قدرت، سیاست و علم زدگی پرهیز شود . نقطه مقابل تبادل فرهنگی (گفت وگوی تمدن ها)، نظریه ی تهاجم فرهنگی یا برخورد تمدن هاست که ذاتا گفت وگو را برنمی تابد و از طریق ترویج فرهنگ تصویری، خواستار تحمیل یک فرهنگ و نفی سایر فرهنگ هاست . اکنون که همه ی تلاش ها معطوف به صلح جهانی است، طرح گفت وگوی تمدن ها با تکیه بر احیای فرهنگی می تواند این نیاز جهانی را برآورده سازد .